سقوط به غرقاب های هولناک - ۱ - بابک پاکزاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۴ مهر ۱٣۹۰ -  ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۱


سقوط به غرقاب های هولناک - ۱
نگاهی به نظرات نوشین احمدی خراسانی پیرامون همکاری با امپریالیسم

خانم نوشین احمدی خراسانی مقال خود را با چند حکم آغاز می کند. وی می نویسد:
«زمانی نه چندان دور، شعار ضدیت و دشمنی با امپریالیسم، ملت های منطقه و جوامع پیرامونی را در برابر نیروهای خارجی متحد می کرد، و انقلاب های ضداستعماری، انقلاب هایی «رهایی بخش» تلقی می شدند. اما تحولات جهانی و نیز تجربه های تلخ و پُر هزینه در برخی از این کشورها، که پس از کسب استقلال نصیب شان شد نسل های جوان این جوامع را نسبت به آن شعارهای کلاسیک ضدامپریالیستی و به اساس رهایی بخشی آن انقلاب ها، عمیقاَ دچار تردید کرده و رویکردی متفاوت را در برخی از این کشورها رقم زده است. غلیظ ترین نمونه این رویکرد، همکاری انقلابیون لیبی با کشورهای قدرتمند غربی برای رهایی از شرّ رژیم دیکتاتوری قذافی است و رقیق ترین نمونه آن نیز شعار «اوباما، یا با اونا، یا با ما» در جنبش سبز ایران بود.»

وقتی شخصی مقاله خود را با چنین ادعای بزرگ و این سطح از کلی گویی مطرح می کند، این امر نشان از چه دارد؟ او درصدد طرح یک پرسش ویا ایجاد انگیزه برای یک پروژه مطالعاتی نیست بلکه مدعی است. او به زعم خویش تصویری دقیق از بلوک ارتجاع و بلوک انقلاب در ذهن دارد ،سعی می کند فاکت ها را روی چارچوب فکری خویش سوار کند و سپس تفکرات ضد امپریالیستی را در بهترین حالت منسوخ و در بدترین حالت در بلوک ارتجاع جای دهد. از این منظر نوشته ایشان ،یک اثر صد در صد ایدئولوژیک (با همان طرز تلقی که ایشان از این واژه در سر دارند) تلقی می شود. بگذارید این رویکرد ایدئولویک و جهت دار را از متن ایشان استخراج کرده و عیان کنیم .ایشان از تجربه های تلخ و پرهزینه در برخی از این کشورها سخن گفته و آن را در تقابل با شعار های ضد امپریالیستی قرار داده. اگر به قول خانم احمدی خراسانی در برخی از این کشورها ما با چنین تجربیاتی مواجه بوده ایم، این در معنای آن است که حتما در برخی موارد دیگر، کشورها فرایند گذار از وابستگی را به شکلی موفقیت آمیز طی کرده اند و به اصطلاح الگوهای موفقی بوده اند. پس اگر در این زمینه هم تجربه های تلخ و پرهزینه داریم و هم تجربه های موفق، چرا خانم نوشین احمدی خراسانی به صورت یکجانبه تنها تجارب تلخ را برجسته کرده و آن را بر سر شعارهای کلاسیک ضد امپریالیستی می کوبد؟ ضمنا باید به این موضوع مهم توجه کرد که ایشان از تجربه های تلخ و پرهزینه سخن می گوید تا شعارهای کلاسیک ضد امپریالیستی را منسوخ و ارتجاعی جلوه دهد، در حالی که تجربه مداخله امپریالیستی در افغانستان، عراق و حتی لیبی برای ایشان تلخ و پرهزینه نیست. لازم به ذکر است که در تهاجم اخیر ناتو به لیبی ٣۰۰۰۰ بمب بر سر مردم لیبی فرود آمد و قریب به ۵۰۰۰۰ نفر جان باختند و تازه این اول کار است. برای ایشان همه این فجایع، با دو عبارت همکاری غلیظ یا همکاری رقیق حل و فصل و توجیه می شود. ضمنا ایشان به گونه ای از کشورهایی که استقلال نصیبشان شد و تجربه های تلخ و پرهزینه اشان صحبت می کند که انگار اینها پس از استقلال واحدهایی منفک از کل جهان و تحولاتش بوده اند و هر چه در این کشورها بعد از استقلال رخ داده را باید در پرتو استقلال خواهی دید. به بیان دیگر ایشان عمدا در نوشته خود میان استقلال خواهی و تجربه تلخ و پرهزینه رابطه ای مستقیم برقرار می کند. انگار نه انگار که ایشان عباراتی چون استعمارنو و جهانی سازی به گوشش خورده. انگار تحمیل برنامه تعدیل ساختاری و هزینه های سنگین و کمرشکن آن توصیه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول نبوده. خانم نوشین احمدی خراسانی، سهامداران عمده این نهادهای مالی بین المللی کدام کشورها هستند؟ نمی دانی! حتما می دانی. ایشان به سادگی از همکاری به اصطلاح انقلابیون لیبی با کشورهای قدرتمند غربی سخن می گوید (دقت بفرمایید که ایشان، حملات رعب آور ناوگان هوایی ناتو، عملیات اطلاعاتی بر روی زمین، آموزش و آرایش مخالفان مسلح دولت قزافی و برگزاری کنفرانس های مکرر با نمایندگان کشورهای عضو ناتو بر سر آینده لیبی را فقط و فقط در واژه "همکاری" خلاصه می کند)، جا داشت که خانم احمدی خراسانی از دکترین شوک و ظهور سرمایه داری فاجعه نیز سخن می گفت. این که چگونه تخریب می کنند و پول درمی آورند و در حین بازسازی، برنامه تعدیل ساختاری را پیاده کرده و تحت عنوان و با مدلی دیگر، باز کشور را ویران می کنند و باز هم پول در می آورند. خانم احمدی خراسانی یعنی اینها را نمی دانی! می دانی. اگر نمی دانی برو از پل برمر بپرس یا اگر هنوز به آن محافل راه پیدا نکرده ای، می توانی از خانم ناومی کلاین بپرسی یا از یک کارگر فعال سندیکایی در عراق و یا رهبران جنبش های اجتماعی در عراق و افغانستان.
نهایت آن که ایشان با اتخاذ رویکردی ایدئولوژیک جهت سوار کردن فاکت ها بر چارچوب ذهنی خویش عملا حقایق را سانسور یا مصادره به مطلوب کرده اند.
در چند پاراگراف بعد اساسا بحث تغییر پیدا کرده و موضوع بهره گیری از "امکانات و فرصت های خارجی" مطرح شده، باید اشاره کرد که در نوشته ایشان هیچ حد و مرزی برای بهره گیری از این امکانات و فرصت های خارجی مطرح نشده اما مثال هایی آورده شده که نشان می دهد عملا هیچ حد و مرزی وجود ندارد.
برای نمونه امروز از یک سو جنبش اعتراضی شیعیان بحرین و یا سازمان حماس در فلسطین، یا حزب الله لبنان، از امکانات دولت ایران (به عنوان یک منبع خارجی) بهره می برند و برای پیروزی جنبش خود با ایران همپیمان می شوند. و در آن سو، مردم لیبی هم با ناتو و دادگاه بین المللی جنایات جنگی همپیمان می شوند علیه حکومت ظالم و سرکوبگرشان و از سوی دیگر جنبش اعتراضی مردم سوریه از امکانات دولت ترکیه بهره می برد.
می بینید که برای ایشان مانند دولت آمریکا تمام گزینه ها روی میز قرار دارد. خانم نوشین احمدی خراسانی می نویسد:
«و شاید از همین روست که امروزه جنبش های اجتماعی تلاش می کنند در رقابت و تفاوت منافع میان کشورهای گوناگون، با هوشیاری از امکانات و فرصت های جهانی بهره ببرند. بر این اساس، به نظر می رسد قدرت مانور جنبش های اجتماعی نسبت به گذشته برای بهره بردن از فرصت ها و امکانات خارجی افزایش یافته است. هر چند امروز هم ـ به مانند دیروز ـ بهره بردن از امکانات خارجی، می تواند برای جنبش های اجتماعی گاه تهدیدآفرین باشد ولی شاید اگر این بهره وری، همراه با شناخت دقیق از سازوکار این امکانات، و به خصوص با «افسون زدایی» (و آرمان زدایی) از آنان، صورت گیرد می تواند به دستاوردهایی برای تقویت جنبش های اجتماعی تبدیل شود.»

ایشان گفته اند که بهره بردن از امکانات خارجی می تواند برای جنبش های اجتماعی گاه تهدید آفرین باشد اما ایشان هیچ تعریف مشخصی از واژه "تهدید آفرین" ارائه نداده اند. و اما غایب بزرگ در فراخوان ایشان به بهره گیری از امکانات و فرصت های خارجی، همانا سخن گفتن از تجربه های تلخ و پرهزینه برخی کشورها چون عراق و افغانستان در این عرصه است. نمی دانم چرا ایشان برای رد شعارهای کلاسیک ضدامپریالیستی به تجربه های تلخ و پر هزینه رجوع می کند اما وقتی پای استفاده از امکانات و فرصت های خارجی می رسد ماجرا به این تقلیل می یابد که فلانی از فلانی کمک گرفته و این یکی از آن یکی. چرا خانم نوشین احمدی خراسانی که از حمله نظامی دوول امپریالیستی ابایی ندارد نمی گوید که فتح عراق و افغانستان مثلا چه تاثیری بر زندگی واقعی زنان داشته؟ شرایط بهتر شده یا فاجعه بارتر؟ لازم به ذکر است که در هر دو مورد اپوزیسیون این کشورها به قول خانم خراسانی با دوول امپریالیستی مهاجم همکاری کردند.
خانم نوشین احمدی خراسانی به درستی درباره اسلام سیاسی و ظهور آن سخن گفته، و از بازی میان شرق و غرب. لیکن ایشان باید پاسخ دهد آیا اسلام سیاسی به واقع توانست استقلال خویش را بدست آورد؟ در همین کشور خودمان سیاست های کدام نهادهای مالی بین المللی در حال اجراست و چه کسی ما را تشویق می کند و برایمان پپسی کولا باز می کند؟ چرا آمریکا همین امروز به وضوح درحال تقویت اخوان المسلمین در مصر است و آنان را به ائتلاف لیبرال، چپ، دمکرات و فمینیست ترجیح می دهد. چرا در اوج ناآرامی های سوریه آمریکا وارد مذاکره با رهبر اخوان المسلمین سوریه شد. اینها همه خبر از آن می دهد که اسلام سیاسی استقلال دارد؟ ماجرای بن لادن که دیگر اظهر من الشمس است. هم ظهورش ،هم به اوج رسیدنش در یازده سپتامبر، هم مرگش همه مشکوک است البته برای من روشن است اما از نظر بین المللی مشکوک است. خانم خراسانی از مسیری که شما پیشنهاد می کنی می توان قوی شد و در عرصه جهانی خود را مطرح کرد اما به همان تناسب که تقویت می شوی اهداف و آماج هایت تغییر خواهد کرد و به بخشی ارگانیک از نظام سلطه با کارکردهای مشخص بدل می شوی. زمانی هم که تاریخ مصرفتان تمام شد دیگر امید به تداوم زندگی امری عبث است.
طی این سطوری که به آن پرداختم خانم نوشین احمدی خراسانی به موضوع بسیار مهمی اشاره کردند تحت عنوان ایدئولوژی زدایی از امکانات و فرصت ها و در نتیجه متکثر شدن منابع. ایشان می گویند که دیگر "چتر آرمان مشترک" یا "ایدئولوژی مشترک" برای دریافت کمک خارجی امری منسوخ و متعلق به دوران جنگ سرد است. قبول دارم که منابع متکثر شده اند. بنا به استدلال شما نه تنها می توان از کشورهای امپریالیستی، بلکه می توان از مافیا، شرکت های فراملی، کشورهایی که دچار مناقشات مرزی با ما هستند، جدایی طلبان و همه و همه کمک گرفت و البته جانب احتیاط را حفظ کرد. بله البته با یک تغییر استراتژی به یکباره منابع متکثری در اطراف انسان می روید که آدم تاکنون شعورش به استفاده از آنها قد نمی داده. البته جنگ سرد مزایایی داشت آن هم این بود که دو نیرو بودند که واقعا با هم از زاویه ارزشی و آرمانی تضاد آنتاگونیستی داشتند. و همین تضاد ارزشی باعث می شد که بسیاری از کشورها بتوانند با استفاده از این تضاد راه مستقل خود را بگشایند که جنبش عدم تعهد نشانه ای از آن بود. تضاد آنتاگونیستی ارزشی میان دو بلوک فضایی برای تنفس ایجاد کرد. شوروی فروپاشید و جهان از نظر ارزشی یک کاسه شد. دیگر تضاد آشتی ناپذیری وجود نداشت. البته چند دشمن قلابی مثل تروریسم و بنیادگرایی را ساختند تا امورات بگذرد و البته گذشت و چه خوش هم گذشت. و وقتی تضادها آشتی پذیر شد و وقتی منابع متکثر شد. برای جنبش هایی که دنبال جلب حمایت بودند، دنیا چقدر لغزنده، بی ثبات و تهدید آمیز شد!!!!.
خانم خراسانی در بخشی دیگر از اظهاراتش آورده است:
«بازتولید گفتمان کلاسیک «امپریالیسم» که زاییده‍ی گفتمان چپ در قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی بود در دیپلماسی خارجی جنبش های اجتماعی آن هم در ایران امروز، به چند دلیل، ناکارآمد است. اول: به دلیل آن که جنبش های اجتماعی را در برابر «امکانات و فرصت های خارجی» خلع سلاح می کند و آنان را از بهره بردن از این امکانات دور نگه می دارد. دوم: به دلیل آن که این محرومیت باعث می گردد که جنبش ها هر روز منزوی تر و ضعیف تر شوند. منظور این است که بازتولید گفتمان «امپریالیسم» در جنبش های اجتماعی، نه تنها آنها را توانمند و قدرتمند نمی کند بلکه آنان را در مقابل دشمن های متعدد ناتوان ساخته و از بهره بردن از امکانات گوناگون محروم می کند. سوم: این که شرایط کنونی در منطقه نشان می دهد که در دوره های ضعف و خاموشی جنبش های اجتماعی است که باید انتظار جنگ و مداخله نظامی را داشت و به نظر نمی رسد که این پیامد پُر هزینه (بروز جنگ)، همان هدفی باشد که نیروهای چپ (که مخالف مداخله خارجی هستند) در پی آن باشند. در واقع بازتولید گفتمان «امپریالیسم» در جنبش های اجتماعی حداقل در شرایط کنونی منطقه می تواند پیامدهایی داشته باشد که اتفاقا درست برعکس آن هدفی است که مدافعان و مبلغان گفتمان امپریالیسم، مد نظر دارند.
از این رو در شرایط کنونی، گفتمان کلاسیک ضدیت با امپریالیسم و تمدن غرب، یکسره همه‍ی «فرصت ها و امکانات» بالقوه و بالفعل را در دیپلماسی بین المللی، از مردمی که به دموکراسی و عدالت و برابری چشم دوخته اند سلب می کند. اتفاقاَ ما امروز نیازمند گفتمان تازه ای هستیم که به جای آن که «تضاد برانگیز» و مبلغ نفرت و دشمنی با این یا آن کشور باشد بتواند در عین حال که «امکانات و فرصت های بالقوه» دیپلماسی بین المللی و افکار عمومی جهانی و دولت های غربی را رد نمی کند (و اتفاقا از آن به نحو احسن استفاده می برد)، اما مفهوم «تفاوت منافع» را با تیزبینی و آینده نگری ببیند و بتواند آن را به خوبی تبیین کند، و در ادامه، از تفاوت منافع، با هنرمندی دیپلماتیک، در جهت «منافع ملی» سود ببرد. متاسفانه امروز نیروهای سیاسی اجتماعی که حامل گفتمان چپ سنتی یا گفتمان ملی گرایی سنتی هستند گویی فاقد این ویژگی های انعطاف پذیر هستند، ولی بی شک اگر یک جنبش و نیروی قوی اجتماعی با چنین گفتمان غیرخصمانه با دیگر کشورها ــ اما هوشیار و متعهد به منافع ملی ــ به وجود آید، می توان امیدوار بود که جنبش های اجتماعی به ویژه جنبش زنان کشورمان، مسیری تازه و متفاوت را تجربه خواهد کرد.»

گفتمان ضد امپریالیستی جنبش ها را در برابر امکانات و فرصت های خارجی خلع سلاح می کند و به دلیل این محرومیت جنبش ها هر روز ضعیف تر می گردند و وقتی جنبش ها ضعیف شدند باید انتظار مداخله نظامی را داشت. کاملا اشتباه می کنی. متاسفانه شما از دست رفته ای! چرا شما نقش کمک های خارجی را در به ثمر نشستن یک جنبش مردمی تا این اندازه عمده می کنی؟ بگذار برایت مثال هایی از جهان تک قطبی بزنم. حزب کارگران برزیل مبارزه و پیروزی اش را مدیون کدام نیروی خارجی بود؟ در مورد روی کار آمدن جبهه فارابوندو مارتی در السالوادور یا تاباره واسکوئز در اروگوئه چطور؟ اینها همه جنبشها یا افراد متعلق به جنبشهایی بودند که در مقاطعی به شکل وحشیانه ای توسط نیروهای امپریالیسم سرکوب شدند اما دچار استحاله نشدند و در مقطعی دیگر آمریکای لاتین را فتح کردند و جالب اینجاست که هیچ کدام مانند شما در باب مذاکره با امپریالیسم برای دریافت کمک نظریه پردازی نکردند. اساسا طرز تلقی شما از شکل گیری یک تحول اجتماعی، یک طرز تلقی منحرف و منحط است. در تونس چه اتفاقی افتاد. نیرو های اجتماعی تونس توسط کدام نیروی خارجی حمایت شده و امکانات دریافت کرده بودند؟ در مصر چطور؟ این مردم مصر بودند که به پیش می رفتند؟ اوباما غافلگیر شده بود. تهاجم به لیبی تنها با هدف مهار بهار عربی صورت گرفت و همین طور تهاجم عربستان به بحرین. و همینطور مداخله در امور مصر بعد از مبارک جهت روی کار آوردن اخوان المسلمین. عملکرد امپریالیسم در خاورمیانه و وقایع اخیر صد در صد ارتجاعی بود متاسفانه به بد امام زاده ای دخیل بسته ای خانم خراسانی. جهان بسیار مترقی تر و پیشروتر از شما راه خود را باز کرده به پیش میرود.