خواب نهال


افسانه جنگجو


• پیش از آنکه بخواب رود
                                 انگار
با استخوانش در حفره های تهی گلوی من کنده است
صدای لبهای اثیری سوزانش را...
که یاخته های مرده ی جانِ مرا بیدار می کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۹ مهر ۱٣۹۰ -  ۱ اکتبر ۲۰۱۱


 پیش از آنکه بخواب رود
                                 انگار
با استخوانش در حفره های تهی گلوی من کنده است
صدای لبهای اثیری سوزانش را...
که یاخته های مرده ی جانِ مرا بیدار می کند.
به هر سوی این خاک می نگرم،
جان در جانِ آویزان از خود و از دیگری- عروس راه های نیمه.
روی سنگ گور بیدار می شوم.
و تنها شیارهای خون شاخه های رویای مرا رنگین می کنند.
دستهایم کوچه ی بن بست بر چشمانم.
چشمهای کبود، وحشت از سایه ی خود پشت دریچه های واژگون.
زمان می ایستد در بالهای غایبِ دوخته به آتش.

به خواب رفتن به همین سادگی ست؟!
همین دیروز بود که از خواب کودکی پریدی
زندگی را از جانِ پروانه کندی
دگر بار به خورشید بیاویز جان بلورین ات را
و فصل ثانیه ها را با رگهایت شماره دوزی کن،
آنگاه که آسمان
                   آواز آبی می خواند و باران
پشت ابر کبود
                   برای های های
سینه می درَد.


سی م سپتامبر۲۰۱۱-۰۹-٣۰
واشینگتن دی سی