خودی و غیرخودی
نامه ای به اکبر گنجی


احمد باطبی


• حفظ موقعیت شما به عنوان اکبر گنجی فعال سیاسی اجتماعی و قربانی نقض حقوق بشر از کسب آن دشوارتر است. این انتقادی است که من و بسیاری دیگر از دوستان نسبت به عملکرد شما داریم و امیدواریم که شما به عنوان یکی از نمادهای مبارزات دمکراتیک جامعه ایرانی، بهینه ترین مبارزه را در شرایط کنونی ارائه نموده و عملکردتان برای ثبت در تاریخ از برجستگی شایسته ای برخوردار باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ تير ۱٣٨۵ -  ۶ ژوئيه ۲۰۰۶


« من جمهوری خواه هستم و درباره دموکراسی در جمهوری صحبت می کنم... من به هیچ عنوان به دموکراسی شرقی، غربی، اسلامی، غیر اسلامی، حقوق بشر شرقی، غربی، اسلامی و غیر اسلامی اعتقاد ندارم. دموکراسی بومی معنا ندارد، مدرنیزه بومی معنا ندارد. من معتقدم که یک حقوق بشر بیشتر نداریم. دموکراسی هم همینطور است؛ یک دموکراسی بیشتر نداریم و دموکراسی اسلامی معنی ندارد... »
 
به حضور جناب آقای گنجی
درود
این نامه را با بخش های از صحبت های جناب عالی آغاز میکنم که در بسیاری از سایت های اینترنتی نیز منتشر گردیده است. این جملات معانی و دریافتهایی هستند بس مدرن و تکامل یافته که بشریت در طول سالهای متمادی و با صرف هزینه هایی کلان به این مفاهیم دست یافته است. هزینه های جانی و مالی که برگ برگ تاریخ به گواه آن میباشد.
جناب آقای گنجی. شماچند روز پ ی ش به طور رسمی از جمهوری اسلامی خواستید هرچه زودتر سه زندانی سیاسی در زندان اوین؛ یعنی منصور اصانلو، رامین جهانبگلو و علی اکبر موسوی خوئینی را آزاد کند. در غیر این صورت از ایرانیان خارج از کشور خواه ی د خواست در اقدامی عمومی به نشانه اعتراض به اعتصاب غذایی گسترده دست زنند .
در همین راستا نیز در مصاحبه ای با رادیو فردا فرمودید: روشنفکران ایران طی نامه های مختلف از همه گروه ها ، خواستار آزادی اینها شدند، سپس تجمعات مسالمت آمیز برگزار کردند، ولی رژیم به هیچ کدام از این مطالبات برحق توجه نکرده تاکنون و همچنان اینها را در سلول های انفرادی در بازداشت نگاه داشته، لذا ما یک فرصت دادیم به رژیم و گفتیم در اسرع وقت هر سه اینها باید آزاد شوند و در غیر این صورت یک اعتصاب گسترده سراسری که با دوستان در سراسر جهان هماهنگ شده برقرار خواهیم کرد تا توجه جهانیان را معطوف کنیم به نقض گسترده حقوق بشر در نظام جمهوری اسلامی و از همه مردم ایران در سراسر جهان و همه آزادی خواهان و مخالفین رژیم دعوت می کنم در این اعتصاب غذا شرکت کنند.
این حرکت شما در جلب توجه جامعه جهانی نسبت به وضعیت این سه زندانی که به حق از نخبه گان رنجکشیده این سرزمن هستند، بسیار عالی و قابل ستایش است. چرا که اولا این و عکس العمل در این موقعیت، انتظاری بود که از شما میرفت و در عین حال حمایتی بود لازم و اجباری به جهت وضعیت وخیم جسمانی این سه زندانی برجسته ایرانی. اما از دید من و بسیاری دیگر از دوستان، مشکل اساسی هنوز پا برجاست. مشکلی که باعث شده تا من این نامه را به شما بنویسم.
در سالهای گذشته یکی از مشکلات و موانع اصلی در راستای تحقق اهداف دمکراتیک و آرمانهای حقوق بشری، تفکری بود که از واژه (خودی و غیرخودی) سالهای جبهه و جنگ به عاریه گرفته شده بود. این پدیده ضمن شکاف در بین بخش های مختلف جنبش اجتماعی، کار را به جایی رسانید که نتیجه آن را اصلاح طلبان در رای گیری شورای شهرها، دوره هفتم مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری شاهد بودند.
در مدتی که جناب عالی به مبارکی و میمنت از زندان آزاد شدید و تاکنون که در خارج از کشور به سر میبرید، صحبت ها و موضع گیری های متعددی از جانب شما صادر شده است. اما این مورد آخر من را بر آن داشت که انتقاد خود و دیگر دوستان را به شکل شفاف نسبت به شما اعلام نمایم. توجه شما را ب ه این جمله از صحبت های خودتان جلب میکنم:
(دموکراسی بومی معنا ندارد، مدرنیزه بومی معنا ندارد. من معتقدم که یک حقوق بشر بیشتر نداریم. دموکراسی هم همینطور است؛ یک دموکراسی بیشتر نداریم) .
شما در زندان با بسیاری از زندانیان صاحب نام و گمنام سیاسی و غیرسیاسی همبند بودید و با بسیاری از فجایع و موارد نقض حقوق بشر برخورد نموده اید. شما میدانید که بلایی که در زندان بر سر شما آمده از روزهای انفرادی در سلول های مختلف گرفته تا آزارهای جسمی و روحی و اعتصاب غذا، چند برابر بدتر از آن بر سر زندانیان سیاسی دیگر و چندین برابر بدتر آن نسبت به زندانیان گمنام تر آمده است. شما با بسیاری از این زندانیان دوست بودید و آنها را میشناختید. اما متأسفانه هیچ گاه در هیچ موقعیتی از آنها نام نبردید. منظور من این نیست که شما با آگاهی چنین کاری کردید و یا به تفکر خودی و غیر خودی معتقدید اما واقعیت این است که شما این کار را نکردید و این همان عملکردی است که تاکنون از پیروان این تفکر صادر می شده است.
نمیدانم دلیل این کار چیست. شما در مصاحبه ای اعلام نمودید ما با سلطنت طلب ها همکاری نمیکنیم اما از حقوق سیاسی و شهروندی آنها حمایت میکنیم. شما میدانید که این زندانیان هیچ کدام سطنت طلب نبودند و اگر هم میبودند میبایست شما از حقوق آنها دفاع میکردید. اگر در دیدگاه های پایه ای و نظری با شما اختلاف دارند، طبق قرائت شما از دمکراسی دفاع از این افراد با اساس کار شما منافاتی ندارد. اگر شما به عنوان شخص اکبر گنجی از ظلم و جهل و جنون نظام مشقت های فرانی برده اید، بسیاری از این زندانیان خیلی بیشتر از شما مورد آزار قرار گرفته اند. (و شما میدانید منظورم چه کسانی هستند . ) اگر شما در حوزه مطبوعات و دانشگاه و در بین اصلاح طلبان دوستان و همفکرانی داشتید که شما را حمایت نمود ه و به پایگاه اجتماعی کنونی رسانیدند و نگذاشتند در ایام محبس فراموش بشوید و خانواده تان به درد سر بیافتند این زندانیان هیچ کدام از اینها را ندارند.
اگر هیچ کدام از این دلایل باعث عملکرد اینچنینی شما نیست تنها دلیل این امر میتواند این باشد که شما آنها را اصولا مبارز ندانسته و یا بعضا از عوامل نظام بدانید. در این صورت هم به حضورتان عارضم که با برسی عملکرد این افراد در طول سالها ی گذشته و شرایط کنونی شان میتوانید به راحتی پاسخ مورد نظر را دریابید و از سویی همه ما میدانیم که چه دیر و چه زود کار این نظام ساخته است و در روز سرنگونی اسناد و مدارک و شواهد مبارزات و یا بلعکس همکاری و خودفروشی های همه ما که در این راه گام نهاده ایم رو شده و به دست مردم خواهد افتاد. آن روز است که صاحبان و قضاوت کننده گان اصلی در مورد چند و چون ماجرا به به تصمیم گیری خواهند پرداخت و خاطی ها میبایست خودشان را برای آنروز آماده کنند. پس رسالت ما قضاوت نیست.
 
جناب آقای گنجی:
شما و تمامی کسانی که به عنوان فعال در حوزه های مختلف مطرح شده اید باید به این موضوع توجه داشته باشید که این شخص خودتان نیستید که مطرح هستید. بلکه عنصر مطرح شده جریان مبارزاتی آزادی خواهانه و حق طلبانه ای ایست که در طول تاریخ ایران با هزینه کردن ، کشته دادن به اینجا رسیده است و اکنون شما نماد آن هستید. بلندی مقام شما و کسانی در جریانات مبارزاتی به این وجهه میرسند نه برای این است که توانسته اند از دیگران بالاتر بایستند بلکه از این بابت است که بر روی تپه ء بلندتری از اجساد انسانی ایستاده اید که نمونه آن همان جنازه مبارزانی است که در دهه شصت، سی هزار سی هزار سی هزار نفر به جوخه های اعدام سپرده شدند و در گور های دست جمعی و در گمنا م ی به خاک سپرده شده اند. باور کنید که موضوع به همین صراحتی است که گفتم.
 
عملکرد شما دست کم در این حوزه خلاف فرمایشاتی است که من نامه ام را به شما با آن آغاز کردم. حفظ موقعیت شما به عنوان اکبر گنجی فعال سیاسی اجتماعی و قربانی نقض حقوق بشر از کسب آن دشوارتر است. این انتقادی است که من و بسیاری دیگر از دوستان نسبت به عملکرد شما داریم و امیدواریم که شما به عنوان یکی از نمادهای مبارزات دمکراتیک جامعه ایرانی، بهینه ترین مبارزه را در شرایط کنونی ارائه نموده و عملکردتان برای ثبت در تاریخ از برجستگی شایسته ای برخوردار باشد.
من به جهت سهولت در کار شما (و در حد توانم) نام تعدادی از زندانیان سیاسی را در شهر های مختلف ایران را تهیه نموده ام که به حضورتان ار ا یه میکنم.
 
غلام حسین کلبی (مجاهد ، اعدام، ابد)
سعید شاه قلعه ای (مجاهد، اعدام، ابد)
خلیل شالچی (مجاهد، بلاتکلیف)
بهنام وفا سرشت (مجاهد)
دکتر سعید ماسوری (مجاهد؛ اعدام)
یاشار قاجار (فعال دانشجویی)
عابد توانچه (فعال دانشجویی)
ولی الله فیض مهدوی (مجاهد، اعدام)
جعفر اقدامی (مجاهد، ۱۵ سال)
افشین بایمانی (مجاهد)
رضا محمدی (عضو حزب دموکرات کردستان، ۱۵ سال)
عباس دلدار (اعدام، ۱۵ سال)
ابراهیم مومنی (جاسوسی، ۱۵ سال)
حسن خبیری نیا (بلاتکلیف، به اتمام نوشتن نامه ای به خامنه ای، مترجم زبان انگلیسی)
مصطفی جوکار (روزنامه نگار، بلاتکلیف)
حسن ناهید (امنیتی، مهندس مخابرات، به اتهام افشای اطلاعات محرمانه، ۳ سال)
حسین غضنفری (از اعضای انجمن پادشاهی ایران "جنبش تندر"، در شیراز دستگیر شده، بلاتکلیف)
بهرام مشهدی (بهایی، به اتهام نوشتن یک تظلم نامه به رهبر، ۱ سال)
مهران کوثری (بهایی، به اتهام نوشتن یک تظلم نامه به رهبر، ۳ سال)
حمید پورمند (افسر نیروی دریایی، کشیش پروتستان، بلاتکلیف)
عبدالصمد کریمی (سرهنگ پاسدار، ارتباط با بیگانگان)
هوشنگ قاسمی (جاسوسی)
علیرضا شریعت پناه (مجاهد، معلول جسمی)
مهرداد حیدرپور (۳ سال)
مهردا لهراسبی (اعدام، ۱۵ سال)
منوچهر محمدی (اعدام، ۱۵ سال، دانشجو)
اکبر محمدی (اعدام، ۱۵ سال، دانشجو)
مهندس حشمت الله طبرزدی (۱۴ سال، فعال سیاسی)
ارژنگ داوودی (جاسوسی، ۱۴ سال)
بینا داراب زند ( ۵/۳، عضو حزب دموکرات ایران)
بهروز جاوید تهرانی (عضو حزب دمورات ایران، ۷ سال)
دکتر ناصر زرافشان (وکیل قتلهای زنجیره ای، ۳ سال)
امیر ساران (جبهه اتحاد ملی، ۱۵ سال)
مهندس احمد رشید نیا (از مهندسین تاسیسات اتمی ایران، به اتهام جاسوسی هسته ای، بلاتکلیف)
رضا شیر رضا (مترجم زبان روسی، مترجم کارشناسان روسی در تاسیسات محرمانه اتمی ایران، به اتهام جاسوسی هسته ای، بلاتکلیف)
امیر پرویزی (بلاتکلیف، به اتهام بالا بردن عکس مسعود رجوی در تظاهرات مقابل دانشگاه)
دکتر سعید کمالیها
مجتبی سمیعی نژاد (وبلاگ نویس، دانشجو، ۲ سال و ۱۰ ماه زندان)
افشین زارعی (وبلاگ نویس، بلاتکلیف)
حسین رئیسی (وبلاگ نویس، بلاتکلیف)
دکتر جمشید امینی (سرهنگ ارتش و پزشک)
سرهنگ هوشنگ قاسمی (سرهنگ خلبان)
بهروز عزیزی توکلی (۲۰۹، به اتهام بهاییت،بلاتکلیف)
دکتر علی ساسانی (کاشف واکسن اوریون در ایران،بلاتکلیف، ۲۰۹)
رضا ملک (معاون سابق امنیت استان تهران، بلاتکلیف، به مدت ۴ سال در ۲۰۹ میباشد)
اسد شقاقی (عضو جبهه اتحاد ملی، ۳ سال)
خالد حردانی (به اتهام هواپیما ربایی، اعدام)
شهرام پورمنصوری (به اتهام هواپیما ربایی، اعدام)
فرهنگ پور منصوری (اتهام هواپیما ربایی، اعدام)
دکتر ایرج فرجادی (فعال سیاسی، زندان مشهد، وضعیت نامعلوم)
امیر لاجوردی (دانشجو، مکان نگهداری نامعلوم، احتمال کشته شدن وی وجود دارد)
علی اکبر اقدسی
مصطفی سنگ تراش (مجاهد)
محمد ابراهیم بهبودی
یوسف قاسمی
علیرضا عبداللهی
تقی پاشاپور
کریم نوروزی مقدم
حسین قابلی
محمد قابلی
مقصود ورمزیار
پرویز یکانی زارع (ائلیار).
بابک آذر اغلو.
علی پور علی
صابر بیت اللهی
کریم یوسفی عدل
کمال نویدی
حسین فیضی
علی رضا کرمی خیر آبادی
 
اسامی زندانیان سیاسی کرد:
عثمان مصطفی پور، ابراهیم خورندی، محمد وارونه، خالد استاد قادری، عزیز محمدجانی، حسین کرمی، محمدامین فروتن، اسعد مازوجی، خالد فریدونی، عمر تقی پور، محمد نظری، سید طاهرعبداله پور، رسول عبداله پور، سعید سنگر، حسین حمزه ولی شجاع، حسن محمودی، حامد مینازاده، ناصر ساطوری، مهدی زایله، مجید رحمانی، محمود رحمانی، محمد ویسی، حبیب اله نادری، مسعود حسین پناه، جمال زارعی، آزاد صادقی، توفیق مرادی، ناصرصدقی، سیدحجت ابراهیمی، جمال حسینی، انور عزیزی، جهانگیر بادوزاده، جمال پرعبداله، صلاح احمدی، لزگین شعبانی، کریم معروف، سیامند شابوی، شهرام گورکانی، عبدالخالق طلوعی، افشین شیخ السلام، پیمان پیران، دهقان محمدی، فاروق سامانی، هژار مامندی، مصطفی رسولی نیا، ولید درودی، رسول رشیدی و قادر جولا تنها تعدادی از این زندانیان سیاسی و مدنی اند که عمداتا محکوم به اعدام با درجه ای تخفیف به حبس ابد و یا دارای محکومیت ازیک الی ۲۰ سال زندان هستند.
 
محمدصدیق کبودوند، محمود صالحی، سید جلال حسینی، محمد عبدی، محسن حکیمی، برهان دیوانگر، رضا امینی، هلمت حسن آذرپور، عبداله محمدی و مرتضی سلیمانی به زندانهای از یک تا ۲۰ سال محکوم شده و در انتظار اجرای حکم بسر میبرند .
 
ثریا عزیزی، تونیا کبودوند، زینب بایزیدی و آقایان اجلال قوامی، سعید ساعدی، مادح احمدی، حسین احمدی نیاز، سامان رسولپور، کاوه حسین پناهی، جمشید وزیری، جهانگیر هاشمی، امیر عبداله زاده، محمدظاهر احمدی پور، هژار رضوی، ناصر یوسفی، علی پاسبار، سمکو پاسبار، محمدحسنخالی، آزاد لطف پوری، جلیل آزادیخواه، صدیق مینایی و برهان لهونی .