از : اردشیر زارعی قنواتی
عنوان : متن بی قاعده و حاشیه پر تعارض
آقای آرمنی عزیز: قبلا از اظهار لطف شما در آخرین پست برای مطلب قبلی خود سپاسگذاری می کنم. تمام آنچه در خصوص دولت ها و مردم پاکستان و افغانستان گفته اید تا حدودی درست است اما این موضوعات نیز بخشی از پازل در هم ریخته موجود در منطقه هندوکش است. در این دو کشور بحث روابط دوجانبه و متشنج فعلی بسیار فراتر از دولت دیکتاتور - ناکارآمد و ملت های ناآگاه می باشد. اصولا ما در شناخت روابط دولت - ملت در این دو کشور با یک پارادوکس ذاتی روبرو هستیم که ناشی از نبود زیرساخت تشکیل دولت - ملت مدرن خواهد بود. پاکستان بعد از اعلام استقلال از هند صرفا به واسطه ی دخالت های استعماری و گسست در بستر مذهبی بین هندوها و مسلمانان در مسیر شکل بخشی کاذب به یک کشور نواستقلال پای گذاشت که در درون خود حامل تناقضات ماهوی بود. جنگ ها و تنش های تاریخی بین دهلی و اسلام آباد نیز متاثر از همین وضعیت به یک مشکل ژئوپلتیک - ایدئولوژیک تبدیل شد که تا به امروز ادامه داشته و در جغرافیای سیاسی پاکستان زاینده ی بنیادگرایی اسلامی بوده است. این کشور در برخورد با افغانستان نیز به نوعی در همین چارچوب متصلب و بسته عمل می کند و از گسست های قومی - مذهبی جهت رسیدن به اهداف ژئوپلتیک خود استفاده می کند. این در حالی است که در درون پاکستان چهار منطقه سند، پنجاب، بلوچستان و مناطق قبایلی هیچ نقطه اشتراکی جهت شکل بخشی به یک ملت واحد و مدرن را ندارند. افغانستان نیز با یک مشکل بزرگ روبرو می باشد که من در طول سال های اخیر از آن به عنوان "دنبالگی قومی" نام برده ام و آن اینکه اصولا پشتون ها، ازبک ها، تاجیک ها، هزاره ها، ترکمن ها و دیگر خرده قومیت های ساکن در آن فاقد توان آلترناتیوسازی ملی می باشند. تمام این قومیت ها دنباله ی یک قومیت خاص هستند که ساخت مرکزی آن در کشورهای همسایه قرار داشته و به همین جهت همواره متاثر از موقعیت بیرونی می باشند. همین که شما می گویید به طور نسبی از هر ۱۰۰ افغانی حدود ۴۵ نفر آنان حسرت دوران حاکمیت طالبان را می خورند خود گویای همین واقعیت است و نشان می دهد که پشتون های افغان که تقریبا همین حد از جمعیت کشور را تشکیل می دهند در پشت ناسیونالیسم نهفته در بستر اجتماعی خود طالبان را برآیند رویاهای خود می دانند. اصولا بحث توهم توطئه نیست بلکه نگرش عینی به واقعیان خود گویای تعریف فاجعه کنونی است، البته در صورتی که به سابقه تاریخی موضوع به درستی پرداخته شود و نقش دخالت خارجی در رخدادهای ۴ دهه اخیز منطقه به خوبی رصد شود. پاکستان در ذات ژلاتینی خود حامل تضادهای فاجعه باری است که دیر یا زود بروز و ظهور می یابد همان گونه که افغانستان هم اینک در این چنبره دست و پا می زند. عواملی که در مطلب به صورت اجمالی عنوان گردید با توجه به همین واقعیات، آینده خوشایندی را برای این دو کشور نوید نمی دهد و آمریکا نیز به عنوان کشوری که در طول چند دهه ی اخیر نقش فعال و اکتیوی در هندوکش داشته است از این مهلکه مصون نبوده و همان گونه که هم اکنون بسیاری از آمریکاییان و اروپاییان معتقدند تاوان میراث شوم نئوکان ها را می بایست پرداخت کند.
۴۰۷۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۰
|