پشت پرده پیگیری انتخابات در داخل و کنگره ملی در خارج - حسن زارع زاده اردشیر



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ مهر ۱٣۹۰ -  ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱


دانشجوی مبارز پیمان عارف در روز پایانی محکومیتی که توسط بیدادگاه جمهوری اسلامی به او تحمیل شده بود، به شلاق بسته می شود تا یادش نرود که از چه جهنمی بیرون آمده است، اما او به محض آزادی یادش می آید که برای چه هدفی به زندان رفته بود و درنتیجه پشت شلاق خورده اش را بدون ترسی به تماشا می گذارد تا درندگی رژیم جمهوری اسلامی را نشان دهد، چنانچه منصور فرجی و سمیه توحیدلو نیز چنین کردند. در اینجاست که اهمیت کوشش های آزادیخواهی در داخل نمایان تر می شود، کوشش هایی که با جان انسان ها درآمیخته و به دور از سهم خواهی، شعار و حرف انجام می گیرند.

این روزها کم نیستند مبارزانی که چه درون زندانهای نظام جمهوری اسلامی و چه پس از آزادی، با چهره ای روشن ندا می دهند که آماده هستند تا بعنوان پیشروان جنبش آزادیخواهی زندگی خود را فدا کنند، کما اینکه صدها کشته و اعدامی دو سال اخیر و هزاران کشته و اعدامی سالهای قبل در پی چنین هدفی صورت گرفت. حال پرسش از کسانی و یا گروههایی است که پیگیر انتخابات و ایجاد کنگره ملی و یا هر اسم دیگری که هستند، آیا محور آنها نیز چنین هدفی است یا آنکه تنها به دلیل چسبیدن به قدرت و گرفتن سهمی و ایجاد نظامی مشابه رژیم فعلی تلاش می کنند و در اینراه ابایی ندارند که تعدادی از مردم بازهم فریب خورند و یا در انتهای روشن شدن مقصد آنها، از رسیدن به دموکراسی محروم و سپس ناامید شوند ! مهم این نیست که فرد یا گروه پیگیر برای انتخابات در جمهوری اسلامی و تشکیل کنگره ملی اصلاح طلب باشد و یا خود را سکولار بنامد، سلطنت طلب یا مجاهد باشد، جمهوریخواه یا چپ باشد، بلکه مهم این است که بداند که مبارزه ای که درون کشور جاریست، هدفی روشن دارد که دیر یا زود نیروهای خود را سازماندهی کرده و آلترناتیو خود را برای مقابله با رژیم تشکیل می دهد. روشن نیست که چرا تعدادی در خارج کشور با اصول و اهدافی متفاوت شرکت یا عدم شرکت در انتخابات را تبلیغ می کنند و یا ایجاد کنگره ملی با اسامی گوناگون را هدف خود قرار داده اند، اینکار را بدون توجیه اینکه داخل کشور با اینهمه مبارز درک شرکت یا عدم شرکت در انتخابات و یا توان تشکیل آلترناتیو را ندارند، انجام نمی دهند ! چرا برای آنها روشن نیست که مبارزه هنوز در ابتدای سازماندهی نیروهای مختلف دور می زند و در زمان مناسب که رسید با تمام فشار و اختناق موجود کنگره ملی نیز تشکیل خواهد شد، کما اینکه سالهای قبل نیز چنین امری در نطفه ایجاد شده بود.

این روزها تحولاتی در داخل کشور، چه در میان گروههای حاکم و چه در میان جنبشهای مردمی در حال روی دادن است ؛ گروههایی که با تکیه بر اختناق و فشار مشکلات سهم خواهی درون خود را حل کرده و به تثبیت نظام دست یابند و در طرف مقابل جنبشهایی که تلاش دارند ستونهای رژیم را متزلزل کنند. رژیم از ابتدای به قدرت رسیدن نشان داد که رحمی برای مخالفان خود نداشته و درعوض منابع اقتصادی کشور را بیت المالی میداند که باید برای خود و وابستگانش مصرف کند و لذا سرکوب و فساد مالی رانتی همچون دو بازوی مهم سردمداران نظام تابحال مورد استفاده قرار گرفته است. تفاوتی که این روزها با سالهای گذشته کرده، در درکی است که مسولان فعلی نظام از قدرت مطلقه خویش یافته اند و درنتیجه سرکوب را تشدید داده و فساد مالی رانتی به هزاران میلیارد از طریق قانونی و بانکهای در اختیار را افزایش داده اند و مقامات دیگر نیز حتی از افشای آنها در جامعه هراسی ندارند. زمانی که ولایت فقیه ترمز مسولان را در ادامه افشاگری می کشد تا مخالفت جناحها با یکدیگر به لو رفتن اصل ماجرا که خود بیت رهبری نیز در جریانات سهم دارد، کشیده نشود عمق فساد نظام آشکار می شود. زمانی که احمدی نژاد و باندش که قدرت خود را مدیون رهبری می دانستند، ولی برای قبضه بیشتر قدرت مقابل رهبری نیز می ایستند، آشکار می شود که ترفند اصولگرایی در مقابل اصلاح طلبی و شدت سرکوب نیز نه تنها به یکدست شدن مسولان نمی انجامد، بلکه جنبش مردمی را نیز متوقف نمی کند. چنانچه دو حزب نیرومند کشورهای غربی برای کنترل بحران و ادامه نظام جانشین یکدیگر می شوند، دو روی سکه اصلاح طلبی و اصولگرایی ( محافظه کاری ) نیز بصورت مضحکی برای تثبیت نظام جایگزین یکدیگر می شوند. با وجودیکه بنظر می رسد که رهبری و سپاه بعنوان دو بازوی نظام حاضر نیستند که قدرت بدست آمده را با رفسنجانی و سران اصلاح طلب تقسیم کنند، ولی بنظر امکان پذیر است که بخشی از مسولان فعلی جای خود را به بخشی از سران قبلی و یا افراد جدیدتری بدهند تا نظام به حیات خود ادامه دهد. آنچه از تغییراتی که در جریان است، حتی اگر برای فریب مردم برای شرکت در انتخابات باشد و یا کشورهای غربی را به انجام اصلاحات خوش بین کند، حاکی از این موضوع است.

تلاش مهدوی کنی و سایرین برای ایجاد جبهه ۷+۸ و یک لیست مشترک که نماینده همه گروههای اصولگراها باشد، با سرکشی گروه پایداری که جناح تندتری بوده و بینابین اصولگراها و باند احمدی نژاد قرار دارند، به نتیجه نرسیده است چرا که گروه پایداری معتقد است که لاریجانی، رضایی، قالیباف و بخشی از موتلفه به رفسنجانی و بعضی از اصلاح طلبان نزدیک اند. باید دید که در ادامه رهبری که از زبان حداد بر یک لیست اصولگرا تاکید کرده بود ولی هنوز نتیجه نداده، قادر خواهد بود با هشدارهای بیشتر باین امر موفق شود یا اینکه ضربه ای که با نافرمانی باند احمدی نژاد به او وارد آمده، دامنه اختلافات بیشتر می شود. گرچه باند لاریجانی و بخشی از اصولگرایان و همچنین رفسنجانی و دیگر سران اصلاح طلب با زبان بی زبانی خواهان برکناری باند احمدی نژاد هستند و مصاحبه اخیر فرماندهان سپاه بر ضد ایشان و مصاحبه مهدی خزعلی – که اخیرا در زندان در اختیار ماموران امنیتی بوده - با صدای امریکا مبنی بر اینکه احمدی نژاد محور فساد است ولی اعتقاد به نظام لازم است بر این امر صحه می گذارند. اما شخص خامنه ای تا یافتن جایگزین مورد اعتماد به این کار تن نخواهد داد.

سفر احمدی نژاد با کل فامیل و بستگان به امریکا این بار کم اثرتر بوده و مقامات غربی اهمیت کمتری برای وی قائل بودند. تعداد زیادی از همراهان و بوروکراتهای وابسته به وی نیز در پای میز محاکمه اند و جناح مخالف سعی دارد تا کاندیدهای انتخاباتی موافق وی را شناسایی و به کمک شورای نگهبان از حق انتخاب محروم کند، ولی هنوز باند ایشان که از حمایت بخشی از سپاه و مسولان تشکیل شده و تمایل به کم کردن قدرت ولایت فقیه دارند از قدرت بی نصیب نیستند. جناح حاکمه برای نشان دادن یکدستی و تثبیت نظام در برابر غرب تمایل دارد که انتخابات را مانند بارهای پیش با تعداد بیشتری از شرکت مردم برگزار کند، گرچه با وجود تصویب شرم آور قانون کنترل نمایندگان مجلس چشمداشت آنها در استقلال بسته تر است ولی حتما حربه تقلب برای انتخاب شدن نمایندگان مطیع تر انجام خواهد گرفت. با وجود اینکه هنوز تغییر چندانی صورت نگرفته اما جبهه مشارکت و شورای هماهنگی دچار توهم شده و جرقه شکستن حصر آقایان موسوی و کروبی را مقدمه انتخابات آزاد دانسته اند، با اینگونه اصلاح طلبان و این بیانیه ها به نظر می آید که نظام جمهوری اسلامی نیازی به تن دادن به اقدامات اصلاحی چندانی نمی بیند و تنها همین برداشتن حصر، بخشی از آنها را راضی به شرکت در انتخابات می کند.

از طرف دیگر همچنان بخشی از قدرت تمایل به شدت عمل و سرکوب مردم داشته و ایجاد بحران در منطقه را از طریق تروریستهای وابسته مهم دانسته و بر ترفند مذاکره طولانی با غرب برای نرسیدن به توافقی پافشاری می کند، درحالیکه بخش دیگر جنبشهای منطقه را خطرناک دانسته و اعتقاد دارد باید نرمشی در مذاکرات نشان داده و شدت سرکوب را برای کم کردن فشار سازمانهای حقوق بشر پایین آورده و بخشی از زندانیان را آزاد نمایند. در نتیجه با توجه به اینکه بسیاری از مخالفان در دو سال گذشه اعدام شده ولی چند ماهی است اعدام سیاسی متوقف شده، بخشی از زندانیان آزاد گشته و آقای کروبی بی خبر به دیدار خانواده برده می شود و لذا احتمال آزادی ایشان و آقای موسوی نیز می رود، یا خبر توقف ادامه کار سانتریفوژها اگر سوخت لازم از طرف غرب تامین شود، بخشی از ترفندی است که جناح معتقد به نرمش انجام میدهد. از طرف دیگر افزایش اعدام منتسب به مواد مخدر و یا قاتلین افراد حتی اگر نوجوان باشند، دستگیریهای جدید و گسترش آن به خبرنگاران و فیلم سازان و غیره، شلاق زدن و سرکوب کسانی که حرکات اجتماعی همچون طرفداری از محیط زیست و آثار تاریخی و یا آب بازی و غیره پرداخته، مانور نظامی در خشکی و دریا و یا ایجاد بحران در لبنان و بحرین و یمن و غیره پرداخته و به تهدید غرب می پردازند، پافشاری تفکر تندروان را در کار بروز می دهد. البته تمایز دادن جناحهای تندرو و محافظه کار بدلیل تزلزل و عدم حزبی بودن افراد به آسانی امکان پذیر نبوده و بسته به اینکه چه جناحی قدرت می گیرد جابجا می شوند ولی اشتراک منافع آنها را به همدیگر نزدیک کرده است، و چه بسا تغییرات متفاوت در مسائل گفته شده با هماهنگی مقامات رده بالا برای فریب مردم صورت می پذیرند. اگر در مورد انرژی هسته ای و یا بعضی از کشورهای منطقه که جنبش مردمی شکل گرفته اظهار نظر متفاوت شنیده می شود، اما در مورد سوریه مقامات می دانند که تغییر نظام در آن کشور به تغییر نظام در جمهوری اسلامی منتهی می شود و لذا تمام نیروی خود را برای حفظ آن رژیم بکار می برند، شاید بی دلیل نباشد که روسیه و چین نیز تحریمهای سوریه را وتو کرده اند.

طبیعی است که مبارزه داخل کشور آن قدر حاد نشده که دوباره مردم تنور انتخابات نظام را گرم کنند تا افراد مطیع بیشتری به مجلس فرمایشی راه یافته و دور جدیدی از فسادها و سرکوبها آغاز شود، بخصوص که گرانی و فشار اقتصادی توان مردم را بریده و اعتقادشان را به رژیم ازبین برده است. با شروع سال تحصیلی بار دیگر دانشجویان و معلمان گرد هم آمده و مخالفتهای خود را که اینبار بیشتر صنفی بوده و قادر است تعداد بیشتری را جذب کند، آغاز کرده اند، مسائلی همچون ندادن خوابگاه که به فوت دختر دانشجویی منجر شد، تفکیک جنسیتی، رسمی شدن معلمان و دیگر مسائل صنفی تظاهرات و تحصن هایی را موجب شده است که در آینده تشدید خواهد شد. تظاهرات و اعتصاب باشکوه هزاران کارگر پیمانکاری شرکتهای پتروشیمی در خوزستان که دو هفته طول کشید، نوید اعتصابات کارگری متشکلتری را با وجود بیکاری و حقوق پایین می دهد. ایجاد ابتکاراتی خودجوش برای آب بازی و پاک کردن شیشه ماشینها برای کودکان بی سرپرست، نوید دیگر حرکات اجتماعی را می دهد که مکمل تظاهرات خیابانی بوده و می تواند موجب گردهمایی بیشتری از مردم شود، همچون جمع شدن در پارکها و یا مناطق عمومی که شکل تظاهرات سیاسی را به خود نگیرد. مواردی همچون حفظ محیط زیست و آثار تاریخی از جمله تظاهرات مردم شهرهای آذربایجان برای دریاچه ارومیه که اقدامی بی نظیر بود و صدای خیلی از تجزیه طلبان را نیز خاموش کرد، البته بازهم نوید تجمع بیشتری برای مسائل این چنینی را می دهد. اعتصابات و خواسته های صنفی گروههای مختلف نیز ادامه خواهد داشت و فضای ایجاد شده از فشار بین المللی حقوق بشری می تواند موجب رونق حرکات اعتراضی و اجتماعی مردم شود.

آنچه بتدریج روشن شده اینکه دیگر نه رژیم امکانی برای ادامه بقای خود گذاشته و نه اینکه مردم اعتمادی به گفتار مقامات جمهوری اسلامی دارند. در نتیجه تلاش های جوانان، دانشجویان، کارگران، معلمان و دیگر اصناف و اقشار موجب خواهد شد تا آلترناتیو مورد نیاز اظهار وجود کند. این مهم می تواند حتی ایجاد "کنگره ملی" نیز باشد. در خارج کشور نیز ایجاد نهادها و تشکل های مدافع حقوق مردم ایران و مبارزات داخل و کوشش برای ایجاد همبستگی میان گروههای برون مرزی اهمیت بسزایی دارد. بنابراین همه کوشش های برون مرزی و نیز تلاش برای ایجاد کنگره ملی بدون در نظر گرفتن محور مبارزه یعنی تلاش های داخل کشور به نتیجه ای نخواهد رسید و از سویی داغ کردن تنور انتخابات جمهوری اسلامی آن هم بدون در نظر گرفتن حتی کف مطالبات مردمی تنها منافع مردم را زیر سوال می برد.


حسن زارع زاده اردشیر
روزنامه نگار و فعال حقوق بشر
http://zarezadeh.blogspot.com