رم، شهر بیدفاع*
کاوه بنایی
•
روزی دیگر بر رم گذشت. رمی که قدرت هیچ دفاعی از خود ندارد. فقر پنهان امروز چهره خود را نشان داده است. این فقر سالیان سال است بر روی کاغذ, کتاب ها, روزنامه ها,نقل قول می شود. اینجا, احزاب یکی پس از دیگری, با جیب مردم بازی می کنند. دراین میان مردم هستند که هزینه می دهند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ مهر ۱٣۹۰ -
۱۷ اکتبر ۲۰۱۱
پاسی از شب گذشته است. همه منتظر اتوبوس سرویس شب هستند. این جماعت خسته و کوفته از صبح یا عصر در رستورانها, بارها و... با ساعات کاری ۱۲ تا ۱۶ ساعت با قرارداد های یک روزه, ۲۰ روزه و سه ماهه و همچنین بدون قرارداد روزشان را پیش برده منتظر اتوبوس هستند تا این خیل جمعیت که همه از کشورهای اسیائی, افریقائی و امریکای جنوبی می باشند را به خانه هایشان برساند. بیش از یک هفته است در محل کار, در ایستگاه های اتوبوس و در مکان های مختلف که دیداری با خارجی ها دست می دهد درباره رویدادهای یک ماهه اخیر "اشغال وال استریت" و جنبش ۹۹% درصدی ها صحبت کرده و برای شرکت در تظاهرات ۱۵ اکتبر در رم "روز انقلاب جهانی" و "اتحاد برای تغییر" تبادل نظر می کنیم. برای ما شرایط زیستن در کشوری که خود مشکلات فراوانی دارد و هنوز از ان عبارت درج شده در رمان "خرمگس" ایتالیا "مستی که دزدی از او آویخته" رهائی نیافته است، هر روز سخت تر می شود.
اتوبوس می رسد. جمعیت هجوم می آورند. خستگی همه ی بندها را گسسته است. می خواهند جائی برای نشستن بیابند و تا مقصد کمی, بیارامند. از میدان "ونیتزیا" تا ایستگاه مرکزی قطار, "ترمینی", جمعیت آنچنان فشرده می شود که نای تکان خوردن نیست. اکثراً بنگلادشی و پاکستانی هستند. آن ها با خود مزه ی دهان مشتریانشان در رستوران ها را به اتوبوس می آورند. اتوبوس را بوی ادویه و پیازداغ و سیر با انواع طعم ها و بدن های عرق کرده آغشته نموده است. چهره دیگر رم هویدا می شود. از این ساعت شهر رم در اشغال خارجی هاست. در میدان های مرکزی و در پیاده روها, اهالی مشتاق رم باستان, در بخش های تاریخی شهر, با در دست داشتن بطری های ودکا, آبجو و با خنده های هیستریک یکدیگر را صدا می زنند. پلیس تنها نظاره گر است. آلمانی ها, اهالی اسکاندیناوی, آمریکائی ها, در کشورهای خود, بسیار مبادی آداب هستند و رعایت همه شئون شهروندی را بجا می آورند. اما در رم , آب دهان, ته سیگار, بطری های الکل , دستمال کاغذی و کاندوم را در خیابان رها می کنند. نمی دانم رم را چه می یابند که این گونه با آن برخورد می نمایند. به "ترمینی" می رسیم. تعدادی پیاده می شوند. این خط ۱٨ اتوبوس سرویس شب خیابان "کازالینا" است. منطقه ای با صد هزار جمعیت, یک خط اتوبوس شب دارد. در "ترمینی" جابجائی صورت می گیرد. بیش از دو برابر ظرفیت افراد نشسته, مجددا سوار می شوند. لت پنجره ها تماماً باز است. اما هوا همچنان خفه و فشرده است. در ایستگاه های بعدی بیشتر پیاده می شوند. پس از طی چند ایستگاه, اتوبوس به "بلوار پالمیر تولیاتی" می پیچد. دختران خیابانی عمدتا عرب و آفریقائی اهل نیجریه با آن اندام های درشت شان سوار می شوند. با آمدن آنها جوَ اتوبوس تغییر می کند. صدای شلیک خنده از هر طرف شنیده می شود. بیشتر از سخاوت این تیره روزان است. هیچ اعتراضی به هیچ حرکتی نمی کنند. فقط می خندند. می دانند که این جماعت هیچ وقت مشتری شان نمی شوند. دختران با هم گپ می زنند و از حماقت مشتریانشان و بیماری هایشان می گویند. آنها تا آخر خط ۱٨ پیش می روند.
به" توربی ناتال" که می رسیم, محل اسکان بنگلادشی ها و پاکستانی ها, نصف جمعیت از اتوبوس پیاده می شوند. هم اتوبوس هم باقی مانده مسافران شب, نفس تازه می کنند. اغلب تلفن ها این وقت شب هم مشغول است. امشب در کمپ با دوستانم جلسه شرکت در راهپیمائی فردا ۱۵ اکتبر را داریم. اغلب نشست های شبانه داریم. موضوع درگیری های داخل کمپ بین پناهجوها با هم و کارکنان کمپ است. آنها از جاهائی با به همراه داشتن همه ی بحران های میهن شان می آیند. پس از اینکه وارد خاک ایتالیا شدند, در کمپ هائی نگه داری می شوند که به زندان شبیه است. پس از مدتی یک برگ کاغذ با اقامت ۱, ۲, ٣ ساله به دستشان می دهند و در خیابان رها می گردند. آنها پس از مدتی سرگردانی, مجددا به این نوع کمپ ها می آیند. در پرسشنامه قید شده ۶ ماه, اما بسیاریشان تا ٣ سال هم میهمان کمپ ها هستند. اغلب شان می گویند روزها اتوبوس سواری می کنند و در ساعات ۱۲ و ۴ و ۶ بعد ازظهر در سالن های غذاخوری "کاریتاس" پرسه می زنند و عصر به کمپ باز می گردند. سرتاسر روز آنها را می توان در ایستگاه مرکزی قطار و میادین مختلف شهر مشاهده کرد. مسیون های مذهبی در بین شان با ترتیب کلاس های زبان و آموزش انواع حرفه ها فعال هستند.
ساعت ۲ نیمه شب است به ساختمان کمپ وارد می شوم. کمپ نه, حتما فیلم" فارنهایت ۴۵۱" اثر "فرانسوا تروفو" را دیده اید؟ آنجا که کتاب سوزان راه می افتد و افراد با از بر نمودن رمانی, به رمان تبدیل می شوند. در این کمپ با "۱۵۰ رمان" زندگی می کنم. هر کدامشان از کودکی سرگردان کشورهای مختلف توانستند خود را به ایتالیا برسانند. آنان از سرزمین هائی می آیند که آتش جنگ و ویرانی زیر سایه سرمایه داری نو لیبرال, در افعانستان, عراق, ترکیه و کشورهای عربی و آفریقائی بیداد می کند. این جمع غیر قابل پیش بینی در گفتار و رفتار شب و روز در هم می لولند و قادر نیستند دردی از هم دوا کنند.
در این ساعت شب, افغان ها گوشه ای دور هم گپ می زنند. برای شرکت در متینگ سازمان مجاهدین در پاریس ماه قبل تنی چند از کمپ ما رفته بودند با این حساب که از طریق بندر" کالی" بتوانند خود رابه انگلستان برای کار برسانند, پس از مدتی سرگردانی باز گشته اند. با همه آنهائی که این وقت شب هم بیدار هستند صحبت می کنیم تا در فردا ساعت ۲ بعد ازظهر در حمایت از" گروه وال استریت را اشغال کنید" شرکت نمایند. بطور طبیعی اغلب شان همیشه در این ساعت روز در همان حوالی بسر می برند. فقط یک یادآوری و شرکت را طرح می کنیم. پس از آن هریک با رویاهایمان در بستر خود به سرزمین هایمان می رویم.
ساعت ۲ بعد از ظهر, جمعیت چون شطی روان از هر سو می آیند. از ۲ کیلومتری میادین و خیابانها را پلیس بسته است و مانع حرکت اتوبوس هاست. تراموا و اتوبوس تا زمان شروع تظاهرات کار می کند, پس از ان قطع می گردد. تنها مترو فعال است. جمعیت به دعوت احزاب, سازمان های مترقی و چپ و نهادهای دمکراتیک پاسخ مثبت داده اند. این انسان های متشکل امروز برای اعتراض به عملکرد دولت مردانشان به میدان آمده اند.۹۰% این خیل عظیم شرکت کننده به حمایت از جنبش ۹۹%ها, جوان هستند. خصوصا دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی, هرگروه و دسته ها پرچم و آرم و شعار مخصوص خود دراعتراض به وال استریت را حمل می کنند. امروز لوازم آرایش هم در خدمت اعتراض به "وال استریت" بکار گرفته شده است. اغلب دختران با طرح داس و چکش روی گونه های خود و دیگر طرح های مشابه نیت شان را بیان می کنند. در طول مسیر اغلب پوستر های تبلیغاتی پاره می گردد. در خیابان" کاوور" سوپرمارکت الّی و یک پمپ بنزین و خودرو مدل بالا مورد تعرض قرار گرفته و با فروکش کردن خشم جوانان, راهپیمائی ادامه می یابد. جمعیت به هم فشرده و حرکت به تانّی انجام می گیرد. نزدیک بنای تاریخی"کولوسوئه", که جمعیت هنوز انتهایش در میدان ایستگاه مرکزی قطار "ترمینی" است دو شاخه می شود. آخر مسیر "میدان سن جووانی" است. یک شاخه با دور زدن "کولوسوئه"به بلوار "سن گریگوری"به مسیرمان ادامه می دهیم. در طول مسیر راهپیمائی, جوانان در دو طرف خیابان با تشکیل زنجیر انسانی, دوستانشان را در میان می گیرند. شعارهائی که از بلندگوهای کامیون های غول پیکر داده می شود با هم نوائی جمعیت پاسخ داده می شود. پخش سرود و آهنگ های مورد علاقه جوانان همه را به وجد واداشته است و همه با رقصیدن پاسخ می دهند. پس از طی مسیر بلوار "سن آوینینو" بلندگو اعلام می دارد به علت درگیری پلیس با جمعیت معترض در ادامه راه به سمت "سن جووانی"و به آتش کشیدن خودروها, مسیر حرکت مسدود شده و به سمت "پیرامیدِ" ادامه می یابد. ساعت ۶ عصر است. آسمان رم در این قسمت را دود فرا گرفته است. پلیس خشونت به خرج داده و عده ای دستگیر می شوند. در تمام طول مسیر توزیع و پخش بیانیه ها و اعلامیه های احزاب دعوت کننده به چشم می خورد. به پایان مسیر می رسیم. برلسکونی گفته است: (کسانی که مسئول شروع این خشونت ها هستند باید شناسائی و مجازات شوند).
روزی دیگر بر رم گذشت. رمی که قدرت هیچ دفاعی از خود ندارد. فقر پنهان امروز چهره خود را نشان داده است. این فقر سالیان سال است بر روی کاغذ, کتاب ها, روزنامه ها,نقل قول می شود. اینجا, احزاب یکی پس از دیگری, با جیب مردم بازی می کنند. دراین میان مردم هستند که هزینه می دهند.
رم شهر بیدفاع نام فیلمی از روبرتو روسلینی*
|