حمایت بین المللی یا دخالت نظامی ناتو؟
توضیحی بر مهمترین نکات نامه سرگشاده کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران به دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان


محمد اعظمی


• هدف از انتقادات دوستانه ما، چیزی نیست جز تحکیم مواضع مشترک برای دستیابی به دموکراسی، در ایرانی آزاد و آباد و بدون تبعیض. ایرانی که هم حقوق شهروندی در آن محترم شمرده شود و هم اقوام و ملیت های مختلف بتوانند در کنار هم و با حقوق برابر شادمانه زندگی کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۵ آبان ۱٣۹۰ -  ۲۷ اکتبر ۲۰۱۱


دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان در ۱۴ شهریور ۱٣۹۰ طی بیانیه ای با عنوان کردها حق دارند خواستار حمایت بین‌المللی گردند مواضع جدیدی در ارتباط با نقش و جایگاه حمایت بین المللی و نوع نگاه به مساله کرد اعلام داشته اند. کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، مواضع این بیانیه را پرسش انگیز دانسته با توجه به رابطه تاریخی و دوستانه اش با این حزب، طی نامه ای سرگشاده، از این بیانیه انتقاد نمود. در ارتباط با این نامه، مطالبی در سایت ها منتشر گردید و گفتگوهائی در تلویزیون "کورد کانال" سازمان داده شد و پاسخی نیز دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان، منتشر نمود. در نتیجه این مباحث برخی ابهامات بر طرف گشته، نزدیکی و تفاهم تحکیم شد و در مواردی، پرسش هائی بر جا مانده، که نیارمند بحث و گفتگوی بیشتری است. از آنجا که موضوعات مورد بحث، مسائلی است که در سطح جنبش نیز وجود دارد، با اظهار خوشنودی از پاسخ دفتر سیاسی این حزب، می کوشم نکاتی را مورد تاکید قرار دهم که در بیانیه دفتر سیاسی منعکس شده و در سطح جنبش نیز طرفدارانی داشته و یا دارد. مطلب کنونی با مکث کوتاهی روی مساله کرد، به درک و دریافت از حمایت بین المللی پرداخته است.
در مورد مساله کرد، در بیانیه اینگونه آمده بود: "ملت کرد که‌ سرزمینش در پی یک توافقنامه‌ی استعماری و بر خلاف خواست و تمایل خویش ابتدا میان دو امپراتوری ایران و عثمانی و سپس میان چهار کشور ایران و ترکیه‌ و عراق و سوریه‌ تقسیم شده‌ است، از دیر باز در راه کسب حق تعیین سرنوشت خویش مبارزه‌ می‌کند و دراین راستا با ددمنشانه‌ترین شیوه‌های سرکوب و قتل‌عام مواجه‌ شده‌است. ...... اکنون و در ابتدای دهه‌ی دوم قرن ۲۱ نیز ملت کرد در سه‌ بخش از چهار بخش میهن تقسیم شده‌اش، همچنان از سیاست انکار هویت ملی و سرکوب خواستهای مشروعش توسط فرمانروایان سه‌ کشور ترکیه‌ و ایران و سوریه‌ رنج می‌برد. تنها بخش کردستان که‌ درپی یک مبارزه‌ی طولانی و به‌ قیمت جان صدها هزار تن از مبارزان کرد یک حاکمیت ملی در آن استقرار یافته‌ جنوب کردستان یا کردستان عراق است. اما این بخش از کردستان نیز از سویی با انفصال ناخواسته‌ی چند بخش بسیار عزیز از خاک خود مواجه‌ بوده‌ و از سوی دیگر تحت سکوت آشکار دولت مرکزی عراق با تهدید و لشکرکشی حکام ترکیه‌ و ایران روبروست".
میهن مورد تاکید این بیانیه، در جغرافیای کنونی جهان، کجاست؟ بناست کشور جدیدی به کشورهای موجود، افزوده شود و یا یکی از چهار کشور ایران، ترکیه، سوریه و عراق مد نظر است؟ اگر منظور از میهن تقسیم شده کشور ایران است، خطای بزرگی است که بخواهیم بخش هائی از سه کشور دیگر را به آن متصل کنیم. اگر غیر از این است و هدف ایجاد کشور جدیدی است، با این طرح نیز، رهبران حزب دموکرات کردستان، مخالفت خود را ابراز داشته اند. ما "بیانیه" را هر گونه که معنا کنیم، با مواضع گذشته حزب دموکرات کردستان و نظرات اعلام شده کنونی آن مغایر است. هشدار ما در نامه سرگشاده، از خود بیانیه بیرون می آمد. این هشدار نافی دفاع ما از حق تعیین سرنوشت نیست. ما همواره بر تامین حقوق دمکراتیک ملیت های ساکن ایران و برابر حقوقی همه ملیت ها و اقوام ایرانی اعم از فارس، آذری ، کرد، ترکمن ، عرب، بلوچ و.... که ملت ایران را تشکیل می دهند، تاکید کرده و از سپردن اداره امور به دست منتخبین مردم در سراسر کشور، انتخاب شکل مناسب برای عدم تمرکز قدرت از جمله فدرالیسم به عنوان یک شکل مناسب و شناخته شده در سطح بین المللی دفاع نموده ایم. اما از نظر ما وظیفه اصلی یک جریان سیاسی بیان این و یا آن حق نیست. وظیفه اش، سازماندهی جامعه به گونه ای است که منافع مردم بدون تبعیض، در آن بتواند تامین شود.
افزون بر این، آنچه که در کنار بیانیه، مواضع این حزب را پرسش آنگیز نموده است، استفاده از نامی است که این جریان برای خود برگزیده است. این حزب پس از جدائی از بخش دیگرش، کلمه "ایران" را نیز از نام خود حذف کرد و به لحاظ نام، خود را حزبی سیاسی برای کردها، کردهائی که میهن و سرزمین شان بین چهار کشور تقسیم شده است، معرفی نمود. حذف کشور ایران از نام این جریان، معنائی جز این ندارد که این حرب برای حقوق کردها در چهار کشور مبارزه می کند. مبارزه برای به زیر کشیدن جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی برای این حزب در ایران، با مبارزه علیه بشار اسد در سوریه، تفاوتی نباید داشته باشد. از اینرو برای حزب دموکرات کردستان منطقا ائتلاف و اتحاد با جریانات سیاسی در ایران باید همان اندازه اهمیت داشته باشد که ائتلاف با جریانات سیاسی در عراق و یا ترکیه. زمانی که چنین ابهاماتی وجود دارد، صدور اینگونه بیانیه ها، به سوء تفاهمات دامن می زند. البته در توضیح این ابهام، مسئولان حزب اعلام کردند که در تنظیم این بخش از بیانیه، یک یادآوری تاریخی را مد نظر داشته اند. این توضیح هم، چندان روشن گر نیست. چون موضوع اصلی این بیانیه پرداختن به تاریخ نبوده است. در آن خواسته های سیاسی گنجانده شده و برای دفع تهاجم و توطئه حکومت های مستبد ایران و ترکیه، سیاست مشخص، اعلام شده است. از اینرو ما موضع بیانیه را جدید و پرسش انگیز ارزیابی نمودیم، اما با توضیحات برخی از اعضای رهبری و دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان می پذیریم که در این زمینه اشتباهی رخ داده و این جریان بر مواضع اصولی خود، که در خطوط کلی اش، مورد قبول ما نیز هست، همچنان پایبند است.
در بحث برخی افراد، که خود را نزدیک به حزب دموکرات کردستان معرفی می کنند، ابهامی وجود دارد، این دوستان اولا بدون توجه به اسناد مکتوب سازمان ما، به مواردی اشاره دارند، که با مواضع ما اساسا بیگانه است. ما از دیر باز به حق تعیین سرنوشت باور داشته، به این اصل پایبند بوده ایم. برای درستی این ادعا می توان به اسناد رسمی و همچنین به نمایندگان جریانات مختلف کردستان (کومله و حزب دموکرات) که در کنگره های ما حضور دارند مراجعه نمود. کسانی که چنین غیرمسئولانه اتهام می زنند توجه نمی کنند که تلاش برای دور کردن دوستان و متحدان تاریخی حزب دموکرات کردستان، نه نقطه قوت، که بزرگترین ضعف و نه دوستی که خصومتی است نابخشودنی با این حزب و ثانیا برخی از این دوستان بحث را از مساله کرد در ایران خارج کرده و حقوق ملت کرد را به طور کلی، مورد تاکید قرار می دهند و در پی سرزمین مشترک و کشوری برای آن هستند. ما همانگونه که بارها گفته و نوشته ایم حق ملت کرد را برای تعیین سرنوشت خویش به رسمیت می شناسیم. بر این باوریم که آنان هرگونه که بخواهند باید بتوانند زندگی کنند، اما امروز این بحث را واقعی ندانسته و از این زاویه آن را به سود آنان و هموطنان کردمان نمی دانیم. بی جهت نیست این خواست از طرف هیچکدام از جریانات نسبتا نیرومند سیاسی کرد، پیش کشیده نشده است. این مساله، حتی در کردستان عراق که سالهاست به صورت فدرال اداره می شود، زمینه نیرومندی ندارد.

نقش حمایت بین المللی در تحولات دموکراتیک داخلی
درک و دریافت نیروهای مدافع آزادی از حمایت بین المللی، به ویژه در اجرائی کردن آن، با یکدیگر فاصله دارد. بحث ما در ارتباط با لیبی، پس از بیانیه حزب دموکرات کردستان، پیرامون حمایت بین المللی، آغاز شد. برای روشن شدن موضوع، نخست لازم می دانم اشاره ای داشته باشم به قطعنامه ۱۹۷٣ شورای امنیت و سپس نظر ما و بیانیه دفتر سیاسی این حزب را نسبت به چگونگی اجرای آن، توضیح دهم و در آخر به پرسش هائی که در این باره طرح شده است، بپردازم:
قطعنامه ۱۹۷٣ چه گفته است؟ این قطعنامه دخالت نظامی اعضای سازمان ملل برای توقف کامل حملات خشونت بار قذافی علیه مردم را مجاز دانسته است و در آن تاکید شده است که: "تمام اقدامات لازم برای اجرای تحریم هوائی"و "تمام تدابیر لازم به منظورحفظ جان شهروندان و مناطق مسکونی آنان که در معرض حملات رژیم قرار دارند" باید مورد توجه قرار گرفته و رعایت شود. در عین حال دخالت نظامی زمینی و هر گونه اشغال نظامی کشور توسط نیروهای خارجی را مردود اعلام کرده است. قطعنامه ۱۹۷٣ با استناد به اعلامیه "مسئولیت حمایت" مجمع عمومی سازمان ملل، که طی قطعنامه ۱۶۷۴ شورای امنیت مورد تائید قرار گرفت، در ۱۷ مارس ۲۰۱۱ تصویب شد.
موضع ما چه بود؟ کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران قطعنامه ۱۹۷۳ را گامی در جهت دفاع از حق مخالفت و اعتراض به حکومت های مستبد دانست و نوشت اهمیت این قطعنامه، بدون نادیده گرفتن مواضع متناقض دولت ها در تصویب آن، در اخطاری است که به همه‍ی حکومت های دیکتاتور در مورد سیاست سرکوب مردم می دهد. ما تاکید کردیم که امروز نقض حقوق بشر، سرکوب مخالفان و کشتار مردم، مساله داخلی هیچ کشوری نیست. و نوشتیم که سازمان ما همواره از حق شهروندان هر کشوری در تعیین سرنوشت خویش، بر اساس اراده و انتخاب آزادانه‍ی خود دفاع می کند و هر گونه دخالت خارجی در امور داخلی کشورهای دیگر را به منظور آلترناتیو سازی از خارج، محکوم می داند. گفتیم امروز دیگر بیش از هر زمان دیگری، حاکمیت ملی با معیار اراده‍ی مردم در تعیین مقدرات یک کشور تعریف می شود. حکومت هایی که با توسل به هر وسیله ای در برابر حق تعیین سرنوشت شهروندان خود می ایستند و مردم کشور خود را سرکوب، زندانی، شکنجه و تهدید به قتل عام می کنند، نماینده‍ی حاکمیت اراده‍ی مردم محسوب نمی شوند.
چگونگی اجرای قطعنامه ۱۹۷٣ و نظر ما؟ در جریان پنج ماهی که از تصویب قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت گذشته است، اجرای آن به "ناتو" سپرده شد. در گام نخست جنبه دفاعی آن به سود دخالت در سرنوشت مردم لیبی نقض شد و قدرت های بزرگ با هدف سرنگونگی قذافی و روی کار آوردن "شورای ملی گذار" تلاش کردند مواضع نیروهای وفادار به او را بمباران کنند. این هدف با مضمون قطعنامه ۱۹۷۳ خوانائی ندارد. اقدام امریکا فرانسه و انگلیس که امیال خود را جایگزین هدف قطعنامه شورای امنیت نمودند و این نهاد بین المللی را در برابر عمل انجام شده قرار داده اند، مغایر با منشور سازمان ملل و اعلامیه مسئولیت حمایت است. از اینرو ما اعلام کردیم این دخالت ها غیر مشروع و غیر قابل پذیرش است. و افزودیم چه دخالت نظامی آن ها، چه مواضع سیاسی سران این قدرت ها و چه طمعی که برای تقسیم غنایم از خود نشان داده اند، همگی اهداف آزمندانه این قدرت ها را بارتاب می دهد. و تاکید نمودیم که ما با نقد مواضع متناقض قدرت های بزرگ در ارتباط با زیر پا گذشتن مفاد قطعنامه، معتقدیم که نفس دخالت سازمان ملل برای جلوگیری از کشتار مردم در هر گوشه ای از این جهان مثبت و قابل پشتیبانی است.
موضع بیانیه دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان؟ این جریان پیرامون قطعنامه ۱۹۷٣ و اجرای آن چنین اظهار داشته است: " صدور قطعنامه‌ی ۱۹۷۳ شورای امنیت ‌راه را هموار ساخت تا هواپیماها و هلیکوپترهای نظامی آمریکا و فرانسه‌ و بریتانیا بلافاصله‌ حملات خود را به‌ پایگاههای هوایی و دریایی و محل تجمع نیروهای نظامی لیبی آغاز نمایند." سپس گفته اند "در نتیجه ی این تصمیم بجای شورای امنیت و اقدام بموقع پیمان ناتو، نیروهای آزادیخواه مخالف حاکمیت ۴۲ ساله‌ی لیبی طی مدت نزدیک به‌ شش ماه توانستند مقاومت نیروهای وفادار به‌ قذافی را درهم شکسته‌ و عملأ به‌ حاکمیت دیکتاتور خاتمه‌ دهند." در ادامه تقاضا کرده اند:" ما ضمن ابراز خوشحالی از پیروزی مبارزه‌ی مردم لیبی و حمایت از قطعنامه‌ی ۱۷۹٣ شورای امنیت در رابطه‌ با این کشور، خواستار آنیم که‌ شورای امنیت سازمان ملل متحد با اتکا به‌ همین اصل " مسئولیت حمایت" خطر همکاریهای شوم دولتها و سرکوب از سوی حاکمان را از ملت کرد دور سازند..."
انتقاد ما به "بیانیه"؟ ما در نامه سرگشاده خود اعلام نمودیم که در این بیانیه موضع جدید و پرسش انگیزی در ارتباط با حمایت بین المللی و مساله کرد اتخاذ شده است. گفتیم مضمون این بیانیه، دعوت به دخالت نظامی در ایران و سپردن وظایف مبارزاتی مردم و هموطنان کرد در کردستان ایران، به نیروهای نظامی قدرتهای بزرگ جهانی است.
پیرامون حمله نظامی در متن "بیانیه" صراحت لازم وجود دارد. زمانی که در "بیانیه" به شکل تائیدآمیزی صحبت از هموار شدن راه برای حمله به پایگاههای هوائی و دریائی و محل تجمع نیروهای نظامی لیبی می شود، زمانی که از اقدام به موقع پیمان ناتو استقبال می گردد و از شورای امنیت هم تقاضای همین اقدام را برای ایران بر اساس اصل "مسئولیت حمایت" می کند، منظور روشن تر از آن است که در اثبات آن، استدلالی طرح شود. در واقع به نام شورای امنیت و با تکیه بر اصل مسئولیت حمایت، بمباران های ناتو که تصمیم گیرندگانش قدرت های بزرگ هستند، تائید شده است. تردیدی نیست که آنچه در لیبی اجرا می شود فراتر از قطعنامه شورای امنیت است. قرار بر این بود جلوی قتل عام قذافی در بن غازی گرفته شود. قرار دادن سرنگونی قذافی با قطعنامه ۱۹۷٣ ارتباطی ندارد. تا دیروز هم که قذافی مخفی شده بود، ناتو دست از بمباران سرت برنمی داشت. امروز انتقاد نکردن به این عملکرد ناتو و تقاضا برای تکرار آن در ایران، پرسش انگیز می شود. از آنجا که "بیانیه" اصل "مسئولیت حمایت" را، با اقدام به موقع برای حمله به پایگاههای هوائی و دریائی و محل تجمع نیروهای نظامی لیبی، معنا کرده است، خواست اجرای این اصل، مفهوم دخالت نظامی ناتو در ایران را در اذهان می نشاند. اما موضع اخیر دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان که اعلام کرده است " به‌ عنوان بیان یک واقعیت دراینجا بر سیاست همیشگی حزب دمکرات کردستان تأکید می ورزیم که‌ نه‌ خواستار حمله‌ی نظامی هیچ کشوری به‌ ایران هستیم و نه‌ وظیفه‌ی نجات ایران و تأمین حقوق حقه‌ی مردم کردستان را به‌عهده‌ی کسی جز مبارزان راه‌ رهائی در کردستان و سراسر ایران واگذار می کنیم" نشاندهنده این است که این سیاست اصولی و درست، در آن بیانیه، انعکاسی نداشته است.
اما پرسش ها- در مباحثی که پیرامون این بیانیه و نامه سرگشاده ما شکل گرفت، پرسش هائی به میان آمد. برخی از آنها به عملکرد ما مربوط می شوند و ارتباطی با موضوع اصلی بحث ندارند و برخی نیز پرسش هائی است که در ارتباط با مساله اصلی پیش کشیده شده اند. پیرامون عملکرد ما، سئوال شده است که نسبت به سرکوب در کردستان چه واکنشی داشته اید؟ در پاسخ مایلم بر دو نکته تاکید کنم. نخست بگویم که اگر کم کاری عمل کرده است و یا اگر بی توجهی وجود داشته است، ایرادی است که به عملکردمان بر می گردد. این ایراد می تواند در ارتباط با یک هموطن اصفهانی و یا بلوچ و یا عرب خوزستانی و یا یک تهرانی هم وجود داشته باشد. ثانیا فکر می کنم قدری در رابطه با عملکرد سازمان ما بی انصافی می شود. من ادعا می کنم که هیچ مساله مهمی در کردستان رخ نداده است که ما واکنشی نسبت به آن نشان نداده باشیم. ما نه تنها در کردستان، بلکه نسبت به سرکوب در سایر مناطق ملی ایران، حساسیت زیادی داشته ایم و در حد توانمان واکنش نشان داده ایم.
در ارتباط با موضوع اصلی یعنی نقش حمایت بین المللی در تحولات دموکراتیک داخلی، سئوالات مختلفی طرح شده است: چرا ما ادعا کرده ایم هرگونه دخالت خارجی بمنظور الترناتیو سازی از خارج به استبداد دیگر می انجامد؟ چرا باید مخالف این باشیم که عامل خارجی کمک کند که نیروهای اپوزیسیون به پراکندگی سی ساله پایان دهند؟ مگر در لیبی انقلابیون را همین عامل خارجی متحد نکرد؟ اگر دخالت ناتو نبود انقلابیون در کشورهای عربی و لیبی هنوز نظاره گر بودند. آیا واقعا ترجیح می دهیم ثروتهای ملی را بن علی ها، قذافی ها، خامنه ای ها غارت کنند نه دول بیگانه؟ آیا ما با مخالفتمان با دخالت و اعمال نفوذ دولت های خارجی به بقای رژیم های استبدادی و وضع موجود کمک نمی کنیم؟ اینکه گفته می شود دول خارجی برای منافع خود دخالت می کنند، یعنی ترجیح می دهیم دیکتاتورها ثروت ملی را غارت کنند؟ این ادعا که هر گونه دخالت خارجی باعث استقرار دیکتاتوری می شود و به زیان مردم است، غلط است. در افغانستان و عراق چنین نشد. در کردستان عراق اکنون وضع بهتر از دوره صدام است. آیا حمایت بین المللی نباید به راهکار عملی فرا بروید؟
پیرامون پرسش های طرح شده توضیحات زیر را ضروری می دانم:
یک- نخست مایلم در مورد "نیروهای آزادیخواه" لیبی بگویم که نیروهائی که "شورای ملی گذار" را ساخته اند، عمدتا عشیره ای بوده بر اساس مخالفت با قذافی متحد شده اند. عملکرد آنها تا کنون نیز منفی بوده است. رفتار ناهنجاری که با زندانیان داشته اند، با اخطار عفو بین الملل روبرو شد و یا همین رفتار زشت و وحشیانه با قذافی، از همین "نیروهای آزادیخواه" سر زده است. اکنون سرنوشت دموکراسی و آزادی در این کشور ناروشن است.
دو- پرسیده می شود قذافی و خامنه ای بیشتر لیبی و ایران را غارت کرده اند یا آمریکا و فرانسه؟ جنگ در عراق در دوران حمله آمریکا بیشتر کشته بجا گذاشته یا در دوران صدام؟ طالبان به مردم افغانستان بیشتر آسیب زده است یا کشورهای غربی و ..... خطائی که در طرح سئوال نهفته است مقایسه ای است که بین عملکرد دو نیروی نامطلوب انجام می گیرد. برای یک نیروی سیاسی طرفدار آزادی تعیین هدف بر اساس مقایسه دو اقدام نامطلوب سم مهلکی است که به هلاکت آن نیرو می انجامد. هیچ جریان آزادیخواهی مجاز نیست خواسته ای را جلو خود بگذارد که با ارزش های مورد قبولش در تناقض باشد. یک سازمان و یا حزب و یا هر تشکلی که به حقوق بشر احترام می گذارد، مجاز نیست مشی سیاسی و خواست خود را بر مبنای شر کمتر برگزیند. مقایسه میان دو شرایط نامطلوب، فقط زمانی که خارج از اراده ما رخ دهد، می تواند مجاز باشد. در چنین حالتی می توان از این یا آن امکان نامطلوب، اما کم هزینه تر، استفاده کرد. خطاست که ما یکی از نامطلوب ها را به عنوان هدف برگزیده برای تحقق آن تلاش کنیم. برای نمونه اشتباه بزرگی است که اگر ما در عراق جانبدار جنگ شویم با این استدلال که صدام خطرات بیشتری آفریده و یا آمریکا کشتار کمتری کرده است. البته از این استدلال این نتیجه بدست نمی آید که باید در کنار صدام علیه تجاوز خارجی قرار گرفت، اما زمانی که خارج از اراده ما جنگ رخ می دهد، ما از شرایط می توانیم به سود منافع مردم بهره گیریم. یا زمانی که دیکتاتوری ثروت ملی را غارت می کند، هیچ توجیهی برای دول دیگر برای غارت ایجاد نمی کند. ما با غارت ثروت مردم مخالفیم چه توسط مستبد داخلی و چه نیروی خارجی و باید این سیاست را به روشنی بیان کنیم. جمهوری اسلامی کشتار وسیعی انجام داده است. این جنایات جوازی برای جنایات کمتر جریان دیگری صادر نمی کند.
سه- استدلال می شود که با سقوط صدام در عراق و طالبان در افغانستان، دموکراسی امکان استقرار پیدا کرده است. این هم یک ارزیابی به شدت مخدوش و نادرست است. در افغانستان با وجود توپ و تانک و بمب باز جریان "طالبان" در دل جامعه زنده است. سالها پس از اشغال افغانستان امکان خروج نیروهای اشغالگر وجود ندارد. در عراق هم همین طور است. به جز شرایط خاصی که در کردستان بوجود آمد، در سایر نقاط عراق، کشور ویران شده است؟ در کردستان عراق وضعیت ویژه ای رخ داد. جریانات سیاسی با سابقه، حضور قدرتمندی داشتند. به دلیل اینکه کردستان منطقه پرواز ممنوع اعلام شد، این منطقه روی جنگ و یرانی را به خود ندید. اما در سایر مناطق عراق چه گذشت؟ افزون بر این نتایج جنگ را در مجموعه اش باید دید. اینکه کردستان عراق به دلایل دیگری شرایط بهتری دارد، همه نتایج جنگ نیست. این جنگ موقعیت جمهوری اسلامی را تقویت کرد. اکنون یک جریان در عراق طرفدار حکومتی است، که در داخل ایران بدون پول نفت و اسلحه سپاه، یکروز دوام نمی آورد. همچنین نباید در مورد شرایط ویژه در کردستان عراق قرینه سازی نمود. وضعیت ویژه در کردستان عراق خواست و هدف دولت بوش و متحدانش نبود. اینها در پی ایجاد "خاورمیانه بزرگ" بودند. اما همانگونه که برخی از فعالان در نتیجه این "پیروزی" سریع به صرافت افتادند تا از "عمو سام" دعوت کنند تا با توپ و تانک به ایران هجوم آورده و دموکراسی بر قرار کند، برخی از نیروهای کرد نیز به قرینه سازی ساده انگارانه ای متمایل شدند، که گویا می توان تجربه کردستان عراق را در مورد ایران اجرا نمود.
چهار- در رابطه با عامل خارجی برای کمک به سرنگونی استبداد و متحد کردن اپوزیسیون نیز باید بگوئیم که نیروئی که توسط عامل خارجی متحد می شود، اگر از خط خارج شود، توسط همان نیرو هم متلاشی خواهد شد. اتحادی که ستونش بر عامل خارجی بنا شده باشد قائم به ذات نیست و ناپایدار است. شکی ندارم که اتحاد اپوزیسیون لیبی هم ناپایدار خواهد بود. این عامل در سرنگونی حکومت های استبدادی هم به همین صورت عمل خواهد نمود. نیروئی که سرنگون می کند هیچ دلیلی ندارد جریان دیگری را به قدرت برساند. افزون بر این، نیروئی که از حق تعیین سرنوشت سخن به میان می آورد، چگونه می خواهد با دخالت خارجی این حق را تامین نماید. دخالت خارجی ناقض این حق است. مداخله در تعیین سرنوشت، یک فرد، یک جمع و یا یک ملت قبل از همه پایمال کردن حق تعیین سرنوشت است. چگونه ممکن است در یک کشور و در یک سرزمین مشترک خواهان اداره امور محلی و عدم مداخله مرکز نشینان شویم، اما تصمیم گیری واشنگتن و لندن و مسکو و پکن را بلامانع بپنداریم؟ این را نفی کرده و آن را، تائید کنیم.
پنج- به نمایندگی از طرف حزب دموکرات کردستان گفته می شود چتر حفاظتی برای این بود که از مردم دفاع شود. اگر ناتو فقط در حد چتر هوایی می ماند، قذافی با توپ مردم را می زد. ناتو باید جلوی توپ باران را می گرفت. اگر نمی گرفت قذافی با توپ جلو می رفت. پس ما نمی توانیم از حفاظت بین المللی دفاع کنیم و از طرف دیگر بگوییم که حفاظت بین المللی نباید راهکارهای موثر، پیش بگیرد. این همان موضع روسیه و چین است. این تناقض است.
در این رابطه باید گفت که چتر حفاظتی با هدف دفاع از مردم، باید راهکارش، توسط همان نهاد بین المللی، که برای چتر حفاظتی تصمیم گرفته است و تحت نظر آن نهاد، اتخاذ شود. برای چتر حفاظتی نباید نیروی مجری هدف دیگری جلو خود قرار دهد. حفاظت از مردم با سرنگونی و ساختن آلترناتیو متفاوت است. اولی دفاع و حمایت مردم را در مرکز توجه خود قرار می دهد اما دومی دخالت در سرنوشت را جلو خود می گذارد. اشکال این نیست که راهکار نباید داشت. این راهکار اولا برای آن هدف و در خدمت آن هدف باید باشد و ثانیا توسط همان نهاد باید تعیین گردد. این استدلال که مردم توپ باران می شدند پس باید جلو آن گرفته می شد و یا جلوگیری از کشتار مردم بن غازی، چه ارتباطی با بمباران سرت توسط ناتو دارد؟ ما در تعیین سیاست برای تهاجم تصمیم گیرنده نیستیم، اما به عنوان یک جریان سیاسی مدافع آزادی و دموکراسی، همانگونه که از اصل "مسئولیت حمایت" پشتیبانی کرده ایم، بیش از آن و با شدت افزون تری موظفیم نسبت به اقداماتی که خارج از این چارچوب رخ می دهد، مخالفت خود را اعلام نمائیم.
حزب دموکرات کردستان، نیروئی است که بر اساس برنامه و کارنامه اش برای دموکراسی و رفع تبعیض و نابرابری های گوناگون ناشی از استبداد دینی و ولایت فقیهی حاکم، مبارزه کرده است. کارنامه و برنامه حزب دموکرات در خدمت به مردم ایران و مردم کردستان روشن تر از آن است که از جانب کسی مورد تردید قرار گیرد. هدف از انتقادات دوستانه ما، چیزی نیست جز تحکیم مواضع مشترک برای دستیابی به دموکراسی، در ایرانی آزاد و آباد و بدون تبعیض. ایرانی که هم حقوق شهروندی در آن محترم شمرده شود و هم اقوام و ملیت های مختلف بتوانند در کنار هم و با حقوق برابر شادمانه زندگی کنند.