وضعیت لیبی تبریک ندارد! - علی حصوری

نظرات دیگران
  
    از : رضا سالاری‫

عنوان : چرا خمینی در جامعه اروپا کشف و ظاهر نشده و نمیشود؟
‫جناب پیروز، با تشکر از کامنت تکمیلی و بموقع شما. دقیقاً ! ‫نکته ای بسیار مهم به علت کوتاه نویسی از قلم افتاد!

بله، تا باوری و عقیده ای و مردمی و پیروانی در بردگی و مقلدی کورکورانه از مرجعی نباشد، که قرنها در خدمت و نوکری و بندگی و سرسپردگی به مراجع بیسواد عربزده و انسان گریز ‫در جا بزنند‫، تا ‫اینچنین شرمگینانه از هم سبقت بگیرند، مرجعی و ولی فقیهی و ‫امام زمانی بوجود نخواهد آمد؟ چرا ‫امام زمان و خمینی در جامعه اروپا کشف و ظاهر نشده و نمیشود؟

۴۱۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : خود کرده را چاره نیست
جناب سالاری،
فرمودید " نهایتاً زمینه و سابقه بافت پیچیده قبیله ای−مذهبی−خرافی−سنتی ایرانیان عمدتاً ‫علم واگرا، راه را برای کم تعدادترین طبقه ایرانیان، یعنی آخوندها به رهبری خمینی، هموار نمود تا انقلاب ‫ملت را برای طبقه خود غصب و تصاحب کند! تا بدزد امید آزادی و بهتر زیستن مردم را، آرزوی ‫تحقق نیافته یک قرنی را - خمینی ملت را به امت مقلد رهبر تقلیل داد و بسیاری از حقوق آنانرا با الهی خواندن حکومت و دولت خود پایمال نمود." .
تمام گناه را به گردن خمینی انداختن فرار از مسئولیت است. مثلی ست که من گفتم تو چرا کردی. ما همینم و مستحق همینم. خود کرده را چاره نیست.
در بقیه هم با شما هم عقیده ام که هیچکس باندازه اینها به اسلام ضرر نزده است و آنجا هم خود کرده را چاره نیست.
۴۱۰۰۷ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫تجربیات تلخ! ضرورت و یا قابل اجتناب!
‫‫بدنبال شکست انقلاب مشروطه، و بعد ناکامی نهضت ملی ‫نفت، ‫‫تداوم سانسور و خفقان و استبداد ضد لیبرال و مدرنیته سیاسی پهلوی ها و سرکوب قاطع کمونیستها ، در مقابل کنارآمدن و همراه با تخفیف و اجازه تبعیض آمیز و نیمبند فعالیت سیاسی ‫دادن به شریعتی، آخوندها، اسلامیستهای حسینیه ارشاد، و کمک به رشد مناسبات مصلحت طلبانه توام با روابط پنهانی خاص توسط شریعتی و ساواک، توسط پهلوی دوم، و صد البته، نهایتاً زمینه و سابقه بافت پیچیده قبیله ای−مذهبی−خرافی−سنتی ایرانیان عمدتاً ‫علم واگرا، راه را برای کم تعدادترین طبقه ایرانیان، یعنی آخوندها به رهبری خمینی، هموار نمود تا انقلاب ‫ملت را برای طبقه خود غصب و تصاحب کند! تا بدزد امید آزادی و بهتر زیستن مردم را، آرزوی ‫تحقق نیافته یک قرنی را - خمینی ملت را به امت مقلد رهبر تقلیل داد و بسیاری از حقوق آنانرا با الهی خواندن حکومت و دولت خود پایمال نمود. بالاخره نوبت به خامنه ای رسید تا دیگر هیچ حقوقی، حتی حق رای و انتخاب و اعتراض، برای همین ملت امت شده، که سخت تحقیر هم شده، باقی نماند. ‫ اگرچه انقلاب در شهر ها توسط شهری ها آغاز شد، ولی در نهایت لاتها و کمیته چیان منصوب آخوندان، عمدتاً بیسواد با باورها و خرافات سنتی، قبیله ای، آخوندی، ضد شهروندی مدرن، حاکم بلامنازع خیابانها و ادارات و گذرگاهها و محل تجمع اجتماعات شدند و برای بقیه تکلیف معین کردند!

بدون آن که بخواهند، ایندو رهبر همه ایرانیان معترض را به تفکری مجدد و پایه ای و بنیادین وا داشتند! برآن داشتند که تجدید ‫نظر و تحلیلی عقلانی در کل و ماهیت دین و آئین و باورهای به ارث رسیده خود کنند! هیچکس به اندازه این دو رهبر اسلام را نزد ایرانیان خوار و بی اعتبار نکرد! ‫راهی که تمامی معترضین و روشنفکران نابغه و جان برکف و نامی و گمنام، از صدر اسلام تا سده ها و دهه های گذشته، پیمودند ولی جز ناکامی و اعدام و زندان و سرکوب ثمری دیگر نیافتند! ‫

‫جناب حصوری، ‫این دستاورد، اگرچه بسیار تلخ و ناخوشایند، دستاورد کمی نیست! اگر این انقلاب رخ نمیداد، امروز من و شما شاهد این فروپاشی فوق العاده دین و تقدس دینی نبودیم! گویی بافت قبیله ای ما احتیاج به این تجربه تلخ داشت! ‫گویی تمام ملل مسلمان دیگر هم احتیاج به این تجربه تلخ دارند، تا سرانجام بخود آیند و ارزش آزادی و دموکراسی و سکولاریزم و احترام به حقوق دیگران را با پوست و گوشت خود درک و لمس کنند. اگرچه تلخ، ولی بگذار این کشورها هم حکومت اسلامی را چندی تجربه کنند تا چون ایرانیان بخود آیند و راهی دیگر برگزینند!

۴۰۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱٣۹۰       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : این خمیر بی مایه فطیر است
"... مبارزه برای آزادی هنر، بیان، اندیشه، مذهب، عقیده و حکومت مردم بر مردم (و نه دموکراسی امریکائی و انگلیسی که پر از خالی است) ...."
جناب حصوری لطفا ً پا را از روی گاز بر دارید و یک نگاهی به تاریخ دمکراسی بیفکنید.
پیچیدگی اوضاع در لیبی شما را به آنسوی بام سوق داده است. البته من سر بحث بر سر دکترین شما که کشورهای بزرگ سرمایه داری سعی در بازگردانیدن استعمار کهن بجای استعمار نو را دارند را ندارم. چرا که این دکترین در اساس فاقد یک دیالکتیک تاریخیست.
شما فارغ از کشت و کشتاری که بشار اسد در چند ماهه ی گذشته نموده، و دیکتاتوری که سالهاست پدر و پسر در سوریه برقرار ساخته اند، نصیحت کنان از او میخواهید " اگر بشار اسد خردمند باشد یا خردمندی بتواند به او راه پیدا کند، بهترین سرنوشت او سپردن کشور به دست نیروهای ملی است که البته طی سال های گذشته قلع و قمع یا از کشور فراری شده اند."
البته شما چند خط پائینتر جواب را نیز خود داده اید "از سوی دیگر پایان کار قذافی محال است درس عبرتی برای دیکتاتورهای بعدی شود. اگر چنین بود، هیتلر بهترین نمونه و سرمشق در تاریخ معاصر بود، اما بعد از او صدها کاریکاتور پیدا شده و زبون تر و مسخره تر از او از میدان گریخته اند."
شما خواننده را مبهوت می نمائید که چگونه در نزد شما زمینه های دمکراسی و حقوق شهروندی در سوریه ی دیکتاتور زده مهیاست ولی در لیبی دیکتاتور زده مهیا نیست؟ بنظر می آید پای استدلال لرزان می لنگد، چرا که در هیچیک ازکشورهای تحت تسلط دیکتاتوری، دیکتاتورها مجالی برای آشنائی و آموزش فرهنگ دمکراسی و حقوق شهروندی باقی نگذارده و نمی گذارند. فکر نمی کنید توقع دمکراسی مدرن از مردمی که بیش از ۴۰ سال زیر تیغ استبداد بوده اند، کمی گزافه خواهیست؟
و بالاخره خیلی ممنون که به ما امید میدهید که " مبارزه برای آزادی هنر، بیان، اندیشه، مذهب، عقیده و حکومت مردم بر مردم (و نه دموکراسی امریکائی و انگلیسی که پر از خالی است) با سنجیده ترین ابزارهای خرد و دانش، فرهنگ و هنر، ناگزیر و شرط رهائی همه‌ی ملت هائی است که به شکلی از استبداد و استعمار رنج می برند."
اما آقای حصوری همینها که شما به سُخره گرفته اید، آخرین دستآوردهای بشریست. اگر شما نتایج عملی دیگری سراغ دارید، دریغ نفرمائید، چرا که این خمیر بی مایه فطیر است.
۴۰۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۰