آژیرها برای چه کسانی به صدا می آیند؟
پیرامون افزایش تهدیدات و خطرات حمله نظامی به ایران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ آبان ۱٣۹۰ -  ۶ نوامبر ۲۰۱۱


یادداشت سیاسی اخبار روز: روز چهارشنبه مردم تل آویو با صدای ممتد آژیرهایی که در سرتاسر شهر شنیده می شد، در به در به دنبال یافتن پناهگاه بودند. پناهگاههایی که برای حفاظت مردم از خطر بمباران هوایی و یا پرتاپ موشک در گوشه و کنار شهر ساخته شده اند. نظامیان اسرائیل اگرچه با به راه انداختن صدای آژیر قلب شهر تل آویو را به هیجان آوردند و ترس به جان مردم انداختند، اما خودشان از سرو صدایی که به راه انداخته بودند، ترسی نداشتند، چون می دانستند که آژیرها را بر پایه سناریوی حمله ضربتی اسرائیل به ایران به صدا در آورده اند و فعلا شلیک موشک قاره پیما، سوخت گیری جنگنده ها در آسمان، و... بیش از تمرین آمادگی و سناریو پردازی نیست.
این که در روزهای آینده مشاور امنیت ملی اسرئیل و وزیر دفاع این کشور به همتایان خود در واشنگتن و پنتاگون زنگ بزنند و اعلام کنند به آقای رئیس جمهور اوباما اطلاع دهید که هواپیماهای ما در راه ایران هستند و بگویند آقای بنیامین نتانیاهو لحظاتی پیش به ده ها جنگنده و سایر هواپیماهای نیروی هوایی اسرائیل فرمان داده که به سمت اهداف تعیین شده در خاک ایران پرواز کنند، یکی از آن سناریو ها است و ما هم چون همه رویدادهای روزهای اخیر را سناریو تعبیر می کنیم، فعلا نگران خطر درگیری نظامی نیستیم. اما تا چه اندازه مطمئن هستیم که همچنان خطری در پیش نیست؟ اگر سناریوی فوق به شکلی که توصیف شد و یا به اشکال دیگر بروز عینی بیابد، چطور؟ کدام داده های بیشتر لازم است تا مطمئن شویم که تهدیدها جدی هستند و گام به گام از سناریوی ذهنی دور و به خطر واقعی بروز درگیری نزدیکتر می شویم؟

هشدار نسبت به احتمال تهاجم نظامی یک تنه اسرائیل برای بمباران مراکز هسته ای در ایران و بازداشتن جمهوری اسلامی از دست یابی به دانش و امکانات تولید سلاح اتمی تازه نیست. از زمانی که موضوع پروژه هسته ای ایران روی میز شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفته است، هر از گاهی اخباری مبنی بر تحرک نظامی اسرائیل در رسانه های جهان منتشر می شود. حتی در زمان ریاست جمهوری جرج بوش خبرهایی داغ و محرمانه مبنی بر آمادگی نیروی هوایی اسرائیل برای حمله به ایران منتشر شد؛ ولی چنین اقدامی تا به حال فقط در حد تهدید، و یک احتمال بالقوه باقی مانده و شرایط چنان نبوده است که کسی روی به فعل درآمدن سناریوی حمله ضربتی اسرائیل شرط بندی کند. اما شرایط در یک سال اخیر در ایران، اسرائیل و منطقه مجموعا به گونه ای تحول یافته که احتمال درگیری تقویت شده است.
دولت اسرائیل با توسل به همه امکانات می کوشد رهبران جمهوری اسلامی را متقاعد سازد که تهدیدها جدی هستند و رهبران جمهوری اسلامی تصمیم گرفته اند ضمن تدارک آمادگی برای مقابله نظامی و دفاع از موجودیت خود، تهدیدهای اسرائیل را نادیده بگیرند و در عمل بر این باور هستند که اسرائیل به دلیل محاسبه هزینه و فایده تهاجم نظامی و سنگینی هزینه اقدام یک جانبه، هرگز تهدید خود را عملی نخواهد کرد. آنان تا به حال بر مبنای چنین ارزیابی و علیرغم تحریم های سنگین که به نابودی اقتصاد ایران و گسترش فقر در کشور منجر شده، عمل کرده اند و نشانه ای مبنی بر بازگشت رهبران جمهوری اسلامی از راهی که تداوم آن ریسک کردن روی جان مردم و سرنوشت کشور است، دیده نمی شود.

تا به حال عوامل بسیاری مانع از آن بودند که دولت اسرائیل هزینه تهاجم نظامی یک جانبه را بر فایده حاصل از چنین اقدامی ترجیح دهد. زمانی جرج بوش و دیک چنی نمایندگان سیاست جنگ افروزی در آمریکا در قدرت بودند و وقتی آنان از اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی پرهیز می کردند، در اسرائیل چهره های محتاط هنوز می توانستند بخشی از نیروهایی را که خواهان حمله و قرادادن آمریکا در برابر عمل انجام شده بودند، مهار کنند. هنوز نسبت به تاثیر تحریم های اقتصادی، فشار بین المللی و سایر اقداماتی که برای متوقف و یا کند کردن پروژه هسته ای جمهوری اسلامی صورت می گرفت و می گیرد در تل آویو امیدواری وجود داشت. دولت اوباما اگرچه با سخنان دوران انتخاباتی خود رهبران اسرائیل را نسبت به تداوم فشار علیه جمهوری اسلامی دچار نگرانی کرد اما با از کار انداختن گردش پولی جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا برای خرید نیازمندی های پروژه هسته ای و تحریم شمار زیادی از چهره های جمهوری اسلامی، امیدواری دولت اسرائیل را به حفظ جبهه جهانی علیه پرونده هسته ای رژیم اسلامی ایران دوباره زنده نگه داشت و به این طریق صدای کسانی که در اسرائیل می گفتند ما باید بدون اتکا به آمریکا علیه جمهوری اسلامی اقدام کنیم تا دوره ای خاموش شد.
گزارش های فنی مبنی بر تخریب برنامه رایانه های پروژه هسته ای و تاخیر در برنامه غنی سازی نیز مانع از آن بود که صدای مدافعان اقدام نظامی بلندتر شود.
در ایران جنبش اعتراضی در جریان بود و اسرائیل بی ثباتی مصر و بروز جنبش های زنجیره ای جهان عرب را تجربه نکرده بود.

جنبش اعتراضی در ایران به انزوای تاریخی حکومت در میان مردم منجر شده و با بروز جنبش های جهان عرب، احساس ثباتی که اسرائیل در کنار همسایگان خود داشت، از بین رفته و حداقل غیرقابل اتکا شده است. این دو رویداد یکی به نشانه ضعف جمهوری اسلامی و دومی به نشانه ی نگرانی از نیروهایی که در کشورهای همسایه روی کار می آیند، بر تصمیم دولت اسرائیل تاثیرمی گذارد.

هر اندازه که خبر دستیابی جمهوری اسلامی به توانایی نظامی هسته ای پررنگ تر می شود، احساس خطر در اسرائیل شدت می گیرد. این که تا چه اندازه آگاهانه و یا ناآگاهانه روی توانایی نظامی جمهوری اسلامی غلو می شود و یا این که رهبران رژیم اسلامی ایران در صورت برخورداری از سلاح هسته ای از آن علیه اسرائیل استفاده خواهند کرد و یا نه، اندکی از احساس دشمنی و عدم اعتمادی که نسبت به جمهوری اسلامی به وجود آمده است، کم نمی کند. جمهوری اسلامی هراندازه هم تلاش کند دستان خود را پاک نشان دهد، پنهان کاری او و عدم اعتماد مردم ایران به این حکومت کافی است تا افکار عمومی و دولت ها نسبت به اهداف و رفتار او بدبین باشند. در این میان بدبینی اسرائیل دو چندان است و در هر دو طرف نیروهایی قدرت را در اختیار دارند که کشمکش و بدبینی را پیوسته ترویج و تشویق می کنند.

دولت اسرائیل برای اولین بار از زمان تشکیل خود، نسبت به آینده و موجودیت خود احساس خطر می کند. اسرائیل تا به حال در افکار عمومی و به ویژه یهودیان جهان خود را به عنوان دمکراسی، قدرت بلامنازع منطقه و خانه امن یهودیان جا انداخته بود. امنیت استراتژیک آن مورد سوال نبود و از طریق عقد پیمان های نظامی و تجاری با حاکمان دوست غرب در منطقه نه تنها بر اوضاع تسلط داشت، بلکه برای به دست گرفتن ابتکار عمل در خاورمیانه چالش می کرد. جمهوری اسلامی در صورت داشتن سلاح هسته ای امن بودن ام القرای یهودیان و دستاوردهای استراتژیک آن را زیر سوال می برد. با چنین برداشتی از پیامد نقش جمهوری اسلامی بر آینده اسرائیل و با توجه به انزوای جمهوری اسلامی در میان مردم ایران، نیروهایی که خواهان برخورد نظامی هستند، انتشار و ارسال گزارش آژانس انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل را که در آن "اطلاعات تازه ای" ذکر شده است، فرصت مناسبی برای پیگیری سیاست تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی تشخیص داده اند. اگر شورای امنیت با تصمیمات خود نتواند جمهوری اسلامی را به عقب نشینی وادارکند، صدای جنگ طلبان در اسرائیل بازهم بلندتر خواهد شد و آنان به تلاش برای اقدام نظامی یک جانبه و به صدا در آوردن آژیرها ادامه خواهند داد.
رهبران جمهوری اسلامی از تحرکات نظامی اسرائیل اطلاع دارند اما آگاهانه گوش خود را به صدای آژیرهایی که خبر از درگیری نظامی می دهند، بسته اند. سرنوشت مردم و کشور هرگز دغدغه خاطر آنان نبوده، آنان از دل بحران برآمده و در بحران زیسته اند و آینده را همیشه از دریچه تنگ مصالح نظام و تدابیر علی خامنه ای دیده اند.

همه کسانی که نگران جان مردم و دستاوردهای مادی و معنوی کشور هستند باید حساسیت لحظه را درک کنند. آژیرها برای ما به صدا درآمده اند. این آژیرها به معنی آن نیست که همین فردا درگیری نظامی روی خواهد داد، اما با گذشت زمان پرده حائل بین سناریو و واقعیت چهره کریه جنگ نازک تر می شود. پیش از آن که صدای آژیر جنگ نواخته شود، باید جمهوری اسلامی و آنان که در اسرائیل برطبل جنگ می کوبند هر دو را به عقب بنشانیم.
نیروهای دمکرات و آزادیخواه ایران در این شرایط حساس به جای رقابت با هم برای آلترناتیوسازی و در این راستا دامن زدن به روحیه رقابت برای جلب اعتماد نیروهای خارجی، باید تقویت اعتماد بین خود و همگرایی همه کسانی که به استقرار دمکراسی و مردم سالاری در کشور باور دارند را تشویق کنند. تنها با اعلام مخالفت با جنگ نمی توان از بروز درگیری جلوگیری کرد. مخالفت با جنگ و دفاع از مردم سالاری باید در عمل مشترک و برآمد مشترک ایرانیان در داخل و خارج از کشور عینیت یابد. ما نباید بگذاریم جمهوری اسلامی مانند قذافی ایران را به گروگان بگیرد و عده ای جنگ طلب در آمریکا و اروپا که فقط به دنبال منافع خود هستند، یعنی صاحبان صنایع نظامی و گردانندگان بازارنفت و بورس وال استریت، به نام حقوق بشر و دمکراسی برای ما نسخه بپیچند.