از : آرش برومند
عنوان : پاسخی به دوست گرامی
دوست گرامی،
از اینکه وقت گذاشتید و مطلب مرا خواندید، سپاسگزارم. اینکه این مطلب از کارگاه ذهنیت من عبور کرده است، جای گفتگو ندارد. اصولا هر فردی واقعیت های عینی را از کارگاه ذهنی خود عبور می دهد و سپس نسبت به آن صاحب نظر می شود. به همین دلیل است که یک واقعیت یگانه به هزاران شکل گوناگون از طرف افراد مختلف بیان می شود. بقول مولوی:
نیست وش باشد خیال اندر جهان تو جهانی بر خیالی بین روان
بر خیالی جنگ شان و صلح شان از خیالی فخرشان و ننگ شان
بدون شک نظر شما در مورد جنبش خشمگینان نیز برآمده از خواست اندیشی و ذهنیت شما است و با واقعیت انطباق صد در صد ندارد. نمونه آن ارزیابی شما از شرکت کنندگان و فعالان در این جنبش است که بنوشته شما جمعی رادیکال و آنارشیست بی هدف هستند. ای کاش گفتگوها و نوشته های کارپایه ای این جنبش را که پیشنهادات مشخص و روشنی برای تغییر نظام مالی موجود دارد، در اینترنت پیگیری می کردید، تا این جنبش را به بی هدفی محکوم نکنید.
نظر من در مورد این جنبش حاصل تجربه شرکت در اجتماعات گوناگون این جنبش و مقایسه آن با تظاهرات مشابه در دهه های گذشته است که خود نیز در آن شرکت داشته ام. جای بسی شگفتی است که می نویسید که این جنبش ها را همان نیروهای چپ سنتی سازمان داده اند (که این با نوشته چند سطر بالاتر شما در مورد اینکه جنبش از جمعی آنارشیست بی هدف تشکیل شده در تضاد است) !! چپ سنتی تعریف روشنی دارد که در این مختصر نمی گنجد. تبلور این چپ همان حزب های یک درصدی کمونیستی هستند که طی دهه های طولانی نتوانسته اند صفوف خود را سازمان بدهند و در خارج از کشورهای «سوسیالیستی» در حاشیه فراموش شده جامعه قرار دارند، چه برسد به سازماندهی افراد در سطح گسترده (مانند نمونه اسپانیا). البته اینکه این حزب ها نیز در این تظاهرات شرکت می کنند (و این امر نیکویی است)، جای بحثی نیست. اما شعار اصلی این تظاهرات هیچگاه «دیکتاتوری پرولتاریا» و «همه قدرت به شوراها» نبوده است. و اما در مورد اشاره شما به نقش سندیکاها در این جنبش: خوب است که حساب سندیکاها را از حزب های سنتی کمونیستی جدا کنید. این نیز همان تفکر سنتی است که سندیکاها را ملک طلق حزب های کمونیست می داند. در حالیکه اگر کسی در عمل با این سندیکاها آشنا باشد و آنها را از نزدیک بشناسد، می داند که فعالان این سندیکاها فقط در موردهای انگشت شماری عضو حزب «کمونیست» یا طرفداران چنین حزب هایی هستند. در پایان فقط می توانم دعوت کنم که نظر خود را عین واقعیت، نظر مخالف را غیرواقعی و حقیقت را در انحصار خود ندانیم. واقعیت پروجه است. یک نفر، یک گروه، یک حزب نمی تواند همه واقعیت را ببیند.
موفق باشید
۴۵٨٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۱
|