ارزش چیست و ارزش ها کدامند؟
پاسخ آقای حسن مکارمی به پرسش های شهلا بهاردوست


• آنچه در زندگی گروهی و فردی حائز اهمیت است آن ارزشهای ژرف پنهان شده در نمادهایی هستند که بنیان هویت فردی و اجتماعی را میسازند. کار زیر بنایی ما در رابطه با خود و دیگران و جامعه، همین شناخت نمادهایی است که ارزشهای پنهان را بر دوش خود حمل میکنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ آبان ۱٣۹۰ -  ۱۵ نوامبر ۲۰۱۱


سخنی با خوانندگان
مدتها بود که لازم می دیدم به مقوله ارزش از جنبه های گوناگون (اقتصادی، جامعه شناسی، فلسفی، روانشناسی) بپردازم و نظریات متخصصان ایرانی را پیرامون این موضوع برای خوانندگان جمع آوری کنم اما کمبود وقت برای خودم و عزیزان مانع بود تا این امر آغاز شود. با خبری که چندی پیش در سایتها خواندم مبنی بر به آتش کشیدن دفتر یک روزنامه در پاریس و خبرهای دیگری چون تجاوز، قتلهای ناموسی، فقر و ... که هر روز در صفحات روزنامه ها و سایتها به تکرار می آیند بر آن شدم تا بیشتر این بحث را به عقب نیاندازم و با طرح سوالات زیر وارد گفتگو با دست اندرکاران شوم تا شاید زمینه فراهم شود تا با پیگیری شما و متخصصین به شناخت بهتری دست پیدا کنیم.
در عین حال تقاضا و تلاش شده که تا حد امکان از زبانی ساده و قابل درک برای همگان در پرسشها و پاسخها استفاده شود تا مخاطبان بیشتری را در بر بگیرد و بخش وسیعتری را به پیگیری وارد کند.
سوالات زیر برای عزیزان متخصص در زمینه های گوناگون که در بالا نام برده شده است ارسال گردیده و پاسخها به ترتیب دریافت در اختیار شما قرار می گیرد.
شهلا بهاردوست
هامبورگ، دوشنبه ۲٣ آبان ۱٣۹۰ - ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱



۱- ارزش چیست؟
۲- ارزشها کدامند؟
٣- ارزشها چقدر در زندگی فردی و اجتماعی نقش ایفا می کنند؟
۴- روانشناسی، جامعه شناسی، فلسفه، اقتصاد به آنها چگونه می نگرند؟
۵- اگر ارزش ها آسیب ببینند و یا از بین بروند چه اتفاقی می افتد؟ (تاثیراتش بر فرد و اطرافیانش)


پاسخهای آقای حسن مکارمی
روانکاو بالینی و پژوهشگر دانشگاه سوربن پاریس

ارزش چیست؟
آنچه که مولد حرکت است و با آن میتوان پیروزی یا شکست را سنجید. سر فصل مجموعه ای هماهنگ از رفتار ها، آرزوها ، نیازها ، میل ها و گفتار هایی که آدمی به تنهایی ، در خانواده و در جامعه حضور خود را با آن ها میسازد. ارزشها پیش از هر پدیده ای فرهنگی اند. انسان سخنگو ، انسان اجتماعی پس از تولد در فضای فرهنگی، خانواده ، قبیله ، محله ، شهر با مجموعه ای از ارزشها رشد مییابد.
   

ارزشها کدامند؟
ارزشها به دو گروه ، باید ها و نباید ها تقسیم میگردندو پایه ارتباط هر فرد با خود و جهان خویش اند . بیشتر در نا خود آگاه آدمی ، از تولد تا نوجوانی ، ارزش ها از سویی داد و ستد ارتباطی از سوی دیگر هویت فرد را میسازند ، چون کوهی از یخ که بخش بزرگ آن در ناخود آگاه پنهان است.
آنچه در زندگی گروهی و فردی حائز اهمیت است آن ارزشهای ژرف پنهان شده در نمادهایی هستند که بنیان هویت فردی و اجتماعی را میسازند. کار زیر بنایی ما در رابطه با خود و دیگران و جامعه، همین شناخت نمادهایی است که ارزشهای پنهان را بر دوش خود حمل میکنند.
ارزشهای پنهان در فرهنگ هر مجموعه آدمی را از راه بررسی نماد های رفتاری ، دیداری و گفتاری میتوان شناخت و ارزشهای ژرف هر ادمی را نیز با مراحل روانکاوی ، تا حدودی طولانی. شاید بتوان با مشاهده عمیق آدمی از دور زمانها به ارزشهای مشترکی دست یافت که از تفسیر و تعبیر مذهبی، ایدلوژیکی مبرا باشند. این ارزش ها را انسانی بنامیم. زیگموند فروید ، دربیان کشف خود، ناخود آگاه ، دو ارزش پایه ای را مطرح میسازد: ممنوعیت کشتن دیگری و ممنوعیت همخو ابگی با محارم. این هر دو ارزش با یکدیگر نسل ها را ایجاد کرده و به ادامه آنها یاری میرسانند. سپس در طی صد ها هزار سال ، آدمیان ، با توجه به شرایط   مکانی و زمانی خود ، ارزش ها ، باید ها و نباید هایی را ساخته اند که پنهان یا آشکار اساس هویت فردی ِ فرهنگی آن ها را ساخته است. گاه با حضور یا شیوع یک مذهب،جهان بینی یا تداخل فرهنگها این مجموعه ارزشها به خود نامی میدهند و ماندگار تر میشوند.
شاید تنها ارزشی که بر انسان ۱۳ میلیاردی تا کنون حاکم بوده است ، همان احترام پنهان و آشکار به تداوم نسل و حضور آدمی است در جهان . هیچ اندیشه ، مذهب ، فرهنگی به از میان بر داشتن انسان نیاندیشیده است . و در مقیاس حیات و بیش از سه میلیارد سال حضورش، تنها ارزش ، مقاومت حیات در مقابل مرگ بوده است . هر روز حیات خود را در مقابل مرگ حیات مستحکم تر میسازد.               

ارزشها چقدر در زندگی فردی و اجتماعی نقش ایفا می کنند؟
ارزش ها پیدا و پنهان پایه هویت فردی و اجتماعی ما را میسازند، بی آنها نه آدمی آدم است و نه جامعه، جامعه . این ارزش ها بر دوش زبان، گویش، شعر، امثال،روایات ، اسطوره ها ، قصه ها ، جشنها ، مراسم سنتی ، آموزش ها .. حرکت کرده و چرخش و نظم جامعه هفت میلیاردی ما را میسازند. به همین دلیل است که تغییر ناگهانی ارزش ها به آسیب های فردی و جمعی منجر میگردد. اگر چه میتوان سندی چون اعلامیه جهانی حقوق بشر را مبنای مشترکی انگاشت که ، نسل آدمی را به گونه ای به ارزش های پایه ای مشترکی رهنمود میسازد ، ولی این گوناگونی فرهنگها و ارزش های نهفته در آن هاست که سرعت دستیابی و همه گیر کردن این اصول را رقم میزنند نه اراده سیاسی به تنهایی .   

روانشناسی، جامعه شناسی، فلسفه، اقتصاد به آنها چگونه می نگرند؟
- اگر ارزش ها آسیب ببینند و یا از بین بروند چه اتفاقی می افتد؟ (تاثیراتش بر فرد و اطرافیانش)


در این دو مورد ، در مقاله زیر بدینگونه پرداخته ام:
راه‌یابی ارزش‌های انسانی از نسلی به نسلی
(چگونه، چه کسانی و چرا ارزش‌ها از نسلی به نسلی می‌روند؟)

پرسش نخست این ا‌ست که آیا خود بر ارزش‌گذاری‌های‌مان آگاهیم یا نه؟ گرچه به‌ظاهر در جامعه، ارزش‌ها را ما انسان‌ها به‌یکدیگر می‌رسانیم، ولی در ژرفا این «ناخودآگاه» است که این مهم را بردوش دارد. تجربه حضور «ناخودآگاه» چون جایگاه روانی- نه چون غیرخودآگاه یا ناخودآگاه- جدای از ارزش تئوریک خود، با منطق ویژه خود (منطق ناخودآگاه) به‌ما فروتنی، پذیرش حضور دیگران، هم‌زیستی با مخالفان را می‌آموزد. گاه که به نهاد پنهان خویش به کارکرد این ناخودآگاه و آن‌چه در آن نهفته است آگاهی بیش‌تری می‌یابیم، به رنجوری‌ها، دیگرگونی‌ها، غنا و بزرگی‌های دیرگان بهتر پی می‌بریم.
آن‌چه ما را از تردیدهای روزانه در به‌کارگیری ارزش‌های غیرانسانی و غیراخلاقی باز می‌دارد بر پایه‌های استواری ایستاده است که در نهاد ما رقم خورده است.
پذیرش دیگران می‌بایست در ژرفای ما نشسته باشد، همیشگی باشد و زنده. این پذیرش ژرف به‌گمان من به پندار و گفتار و کردار ما هماهنگی خواهد داد که در زندگی هرروزه به نمایش گذاشته خواهد شد. این پذیرش به چه چیزهایی وابسته است؟
۱- در نخستین پایه، فرد به ارزش‌های خود چون یکی از مجموعه ارزش‌ها می‌نگرد نه چون ارزشی یگانه، یکتا، بی‌مانند، برتر و همیشگی.
۲- سپس فرد به نسبی بودن ارزش‌های خودآگاهی می‌یابد. می‌داند که این ارزش‌ها از زمان و مکان به‌دور نیستند. همیشگی جاودانی و همه‌جایی نیستند. در شناخت جهان پیرامون خود هنوز راز و رمز نکته‌های فراوانی است که نمی‌دانیم و شناخت اینان در راهند. این شناخت‌ها می‌توانند ارزش‌های ما را هرروزه دگرگون کنند.
۳- سه دیگر، پیوند و پیوستگی ارزش‌های گذشته، اکنون و آینده است. چون آدمیان را تاریخ فرهنگ و شناختی است که آینده‌ای داریم. ارزش‌ها خود در تاریخ زندگی فرهنگی ما شکل گرفته‌اند و پیوستگی تاریخی و مفهومی این ارزش‌ها به هماهنگی شناخت و راه‌یابی اینان در میان نسل‌ها کمک می‌کند.
۴- پذیرش ارزش‌های دیگران تنها به مفهوم عدم دشمنی، عدم پذیرش حضور این ارزش‌ها نیست، بلکه باید به جایگاهی پای گذاریم که دیگران، ارزش‌ها و اندیشه‌های اینان را در مقام رقبای هم‌طراز و هم‌جایگاه و هم‌ارزش خود بشناسیم و به‌گونه‌ای دو پرداخت اختلاف- احترام در هم‌سوی یکدیگر پای بردارند چون دو پرداخت برادری- تساوی.
۵- پذیرش دیگران، پذیرش اختلاف است. «من» هستم چرا که «دیگری» هست و این من و دیگری در یک جایگاه، آزادی و اجبار هریک دیگری را تعریف می‌کند. این «دیگران» هستند که مرا می‌سازند. فردیت، اختلاف از سویی و ارزش‌های جمعی از سوی دیگر.
«ناخودآگاه» با گفتار دیگران و به‌ویژه در کودکی، گفتار پدر، مادر، خواهران و برادران ساختار می‌یابد. این گفتار است که نخستین روابط عاطفی، محبت، کینه، حسادت، احترام به قانون را در ناخودآگاه شکل می‌دهد. «ناخودآگاه» گنجینه واژه‌های دریافت شده است و چگونگی ارتباط این واژه‌ها ساختاری چون زبان دارد. واژه‌های رها شده پیرامون کودک، حتی پیش از تولد او، زنجیره‌واره‌ای را می‌سازند که مبنای پایه‌ای ساختار ناخودآگاه را می‌بندد. زنجیری که از یک‌سوی گذشته را به آینده می‌پیوندد (در ژرف) و از سوی دیگر فرد را به خواهران و برادران و دوستان (در سطح) (تصویر یک)

۶- پذیرش دیگران، به‌گونه‌ای سخن گفتن است با گوشی باز، گوشی که در یک زمان هم سخن دیگری را می‌شنود و هم سخن خویشتن را، چون کوششی پیگیر و مستمر. چون گوش فرادادن به آرزوها و امیال پنهان و ژرف و درونی خویش و در همان زمان شنیدن این آرزوها و امیال در دیگری. فرد آدمی در رفت و بازگشتی است همیشگی میان نهاد ژرف خودخواه و خوداندیش و گرفتار خویش و من برتری که میوه اخلاق و فرهنگ و آموزش‌های اجتماعی اوست. بنا براین فرد، چندگانه است چون دیگران. پذیرش دیگران، به‌گونه‌ای، پذیرش این چندگانگی در خود و در دیگران است. چندگانگی پوینده.
۷- پذیرش دیگران. باور بر این مفهوم است که ارزش‌های ما از زمان، از زمان‌های بسیار دور تا به این‌جا رسیده‌اند و درس بزرگ تاریخ تمدن انسانی درس صبر و متانت و بردباری و حکمت است. ارزش‌ها و اصول در طول زمان خود را برجای می‌نشانند و تثبیت می‌کنند. زندگی قدیم است.
۸- پذیرش دیگران. یگانگی در چندگانگی است. فردی در میان دیگران. همان‌گونه که گنجینه دانسته‌های ما، واگذاشته تمامی آدمیان است برای ما و فرزندان ما. اگر امید کوچکی بر دریافت و شناخت هستی است، این امید در آینده است نه در گذشته. دو شاخه تز و آنتی‌تز در شناخت به دو شاخه گذشته و آینده نیازمند است. پدیده‌ها و ارزش‌های شناخته شده پدران ما در دل واژه‌ها و زبان و گفتار و نمادها به‌ما رسیده‌اند. روزی این دانسته‌های ناخودآگاه پنهان در واژه‌ها از ناخودآگاه به آگاهی ما خواهند رسید.
۹- ارزش‌گذاری بر دیگران نوعی هماهنگی درونی هرکدام ماست. چون نرم سنگ‌های کف رودخانه‌ها که عبور آب روان صدها هزار ساله آن‌ها را صاف و یک‌دست کرده است. در درون هر فرد ارزش‌های برجا مانده هزاران ساله‌ای وجود دارند که ذره‌ذره ساخته و پرورده شده‌اند.
۱۰- پذیرش دیگران به‌گونه‌ای گرامی داشتن تداوم است. در طول تکامل و مراحل آن نه اولین روز وجود دارد نه آخرین روز. همه‌چیز در نوعی حرکت و پیوستگی است. نگاهی یگانه به فرهنگ آدمی داشتن. چون انگاشتن فرهنگ‌های گوناگون که ریشه در یک فرهنگ مشترک آدمی دارد. همه از یک پدر و مادر فرهنگی زاده شده‌ایم و ارزش‌های نهانی و ناخودآگاه پنهان در واژه‌ها و نمادها از آن همه است و از آن هیچ‌کس نیست. هر فرد آدمی چون موزه‌ای باستان‌شناسی در درون ژرف خود، نهادها و واژه‌های فرهنگی نسل‌ها را به دوش می‌کشد.
دردها، شادی‌ها، تجربیات پدران ما، زندگی اینان در برخورد با واقعیت در هر انسان ناطق حک شده است. هیچ مذهب، جهان‌بینی، هیچ فرهنگ و هیچ گروهی از آدمیان امروزه نمی‌تواند خود را سازنده و مخترع واژه‌ها و نمادها و زبان‌ها بداند. روانکاوی بالینی و پژوهش‌هایش بر ساختار واژه‌ها و نمادها گواه بر آن‌ست که: هر فرد آدمی در مقابل زبان و واژه و ساختار ناخودآگاه برابر است و همه به‌گونه‌ای برابر آزادیم که از این دریای شناخت سود بجوییم.
دسترسی به شناخت کارکرد «ناخودآگاه» یا تجربه دستیابی به این کارکرد شناخت «این بیگانه» درون ما یک‌بار برای همیشه خود را با دیگری در یک پایه و در یک ارزش قرار می‌دهد. دوست داشتن دیگری چون خود. دیگری نزدیک به خود همان هماهنگی یافتن و پذیرش بیگانه‌ای در خود است.