سکسیسم و راسیسم در جنگ ها و اختلافات
بمناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان


- مترجم: مترجم: ناهید جعفرپور


• در تجاوز جنسی جمعی موضوع بر سر سکس نیست بلکه موضوع بر سر قدرت، ستم و ظلم و رهبری است. تجاوزهای جمعی در جنگ ها سیستم و متد دارند. کسانی که این کار را می کنند افراد جداگانه نیستند که کار خود را تحت کنترل نداشته باشند، بلکه سربازانی هستند که هدفمند و طبق نقشه عمل می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ آبان ۱٣۹۰ -  ۱۵ نوامبر ۲۰۱۱


سرمقاله بسیاری از نشریات کنونی در باره خشونت های جنسی در جنگ های شرق کنگو است. تجاوزهای جمعی حد و مرزی ندارند. سایت diestandard.at در تاریخ 3 سپتامبر 2010 گزارش می دهد که 242 نفر زنانی که به آنها تجاوز جنسی شده است در شهرستان شمال کیفو بخاطر تجاوز جنسی جمعی تحت نظر پزشکان قرار گرفته اند. طبق گزارش یک نماینده دولت کنگو در فاصله اواخر جولای و اوائل ماه اوت بیش از 390 زن مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند. جوان ترین زن میان این زنان 16 ساله و پیرترین آنان 75 ساله است. برخی از زنانی که به آنان تجاوز شده زنان باردار می باشند. نماینده جامعه ملل تخمین می زند که به 500 زن در این فاصله تجاوز جنسی شده است. شبه نظامیان و ارتش دولتی هر دو تجاوز جنسی را بعنوان اسلحه ای علیه مخالفان بکار می برند. همچنین به 6 مرد هم تجاوز جنسی شده است.(www.nytimes.com, 09.08.2010)

درگزارش های اخیر درباره تجاوزهای جداگانه و انفرادی توسط مردان صحبتی نمی شود بلکه بیشتر در باره تجاوزهای سیستماتیکی گزارش داده می شود که بعنوان یک استراتژی بکار گرفته می شوند. خشونت در شرق کنگو بدنبال لیست طولانی از جنگ ها و مشاجره های دهه و یا بهتر بگوئیم قرن گذشته در روح جامعه خانه نموده است. شرایطی که در آن خشونت علیه زنان ابزاری نظامی شده است.1

در هر حال رسانه ها در سال های 90 شروع به رده بندی خشونت های جنسی جنگی نمودند: تجاوزهای جنسی در بوسنی و هرزگوین طبق نظر سازمان "مدیکا موندیاله" آنچنان شدت دارد که در سال 1992 توجه تمامی خبرگزاری ها و افکار عمومی را بخود جلب می نماید. در سال های بعد از آن موارد دیگر در سیرالئون، روآندا، بوروندی، کنگو، اوگاندا، و یا سودان دیده می شوند.

افشای خشونت های جنسی جنگی و گزارش های در این رابطه و توجه افکار عمومی به آن منجر به تصویب قطعنامه های مختلفی شده است که یک چنین شکل خشونتی را بعنوان خدشه دار نمودن حقوق بشر دانسته، می گردد. برای مثال دادگاه بین المللی از خشونت جنسی بعنوان جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت نام برده است.

در این قطعنامه "از تجاوز جنسی، برده داری جنسیتی، اجبار به فحشا، بارداری اجباری، از بین بردن توانائی باروری اجباری و شکل های دیگر خشونت های جنسی نام برده شده است. همچنین قطعنامه 1325 در باره "زنان، صلح و امنیت" شورای امنیت سازمان ملل هم به این مسئله اختصاص دارد. کلایودیا برایون مول در کتابش در باره محتویات این قطعنامه نوشته است:
"قطعنامه یک سری از حقوق را برای زنان و دختران در تمامی فازهای جنگ ها و همچنین در تمامی تاسیساتی که با جنگ ها در رابطه قرار دارند، در شکل یک کاتالوگ مطرح می نماید و اطلاعات بسیار گسترده ای در باره تاثیرات جنگ های مسلحانه بر روی زنان و دختران را مطرح نموده و خواهان پایان دادن به این بی مجازاتی ها می گردد. وظیفه اجرای این نورم های بین المللی قانونی جزء وظایف دولت ها در سطوح ملی شان می باشد.
   
وی می نویسد: قطعنامه 1325 در تاریخ 31 اکتبر سال 2000 تصویب گردید. عدم رعایت این قطعنامه منجر به تصویب قطعنامه های دیگر گشت که از جمله میتوان از قطعنامه 1820 سال 2008 و شماره 1888 سال 2009 و شماره 1889 سال 2009 نام برد. در قطعنامه 1820 جامعه بین الملل برای اولین بار تعریفی از خشونت جنسی را بعنوان " تاکتیک جنگی" ارائه می دهد و آنرا بعنوان "جنایت علیه بشریت" اعلام می دارد. از این طریق ثابت می کند که خشونت جنسی تهدیدی برای صلح جهانی و امنیت ملی است. اما متاسفانه قطعنامه ها خیلی بندرت می توانند واقعیت ها را تغییر دهند. واقعیت هائی که به خشونت جنگی جنسی سیستماتیک و استراتژیک منتهی می شوند.
تجاوزهای هدفمند و سیستماتیک توسط مردان بیشمار، تمامی زنان را در سن های مختلف مورد هدف قرار می دهد. تجاوزهای جنسی غالبا در جلوی چشمان همسران یا فرزندان و یا بستگان انجام می گیرد. دراینجا موضوع بر سرعمل کرد افراد صرفا برای لذت بردن نیست بلکه موضوع بر سر عملی سیستماتیک، حساب شده و تاکتیکی است. آلکساندرا پالت در گزارشی بنام "زنان: انهدام فرد" که برای عفو بین المللی در سال 2000 تهیه نموده است، تجاوزهای جمعی را چنین توصیف نموده است: "در تجاوز جنسی هیچگاه موضوع بر سر سکس نیست بلکه موضوع بر سر قدرت است و ستم و ظلم و رهبریت. تجاوزهای جمعی در جنگ ها سیستم و متد دارند. کسانی که این کار را می کنند فرد تکی نیستند که کار خود را تحت کنترل نداشته باشند بلکه سربازانی هستند که هدفمند طبق نقشه عمل می کنند. طبق قطعنامه 1820 سازمان ملل در تجاوزهای جنسی بعنوان تاکتیک جنگی در غالب جنگ ها هدف غیرنظامیان است و بخصوص زنان و دختران غیرنظامی هدف خشونت جنسی قرار می گیرند... با این هدف که اعضای غیرنظامی جامعه را و یا اعضای غیرنظامی گروه های انسانی مختلف را خوار سازند و قدرت خویش را بر آنان اعمال نمایند و ترس در آنها ایجاد کنند و منهدمشان سازنند و به اجبار بر آنها مسلط گردند.
در گزارش سال 2008 آمده است: "رنجی که از تجاوزهای جمعی به وجود می آید غیرقابل تصور است: زنان به هنگام تجاوز جمعی و یا شکنجه خودآگاهی خود را از دست می دهند و بیهوش می شوند واز آنجا که در چنین مناطقی معالجات، مشاوره و یا مداوای عمومی بخش زنان در بخش بهداشت عمومی وجود ندارد و یا در اثر جنگ ساختارهای بهداشتی و درمانی منهدم شده اند، این زنان در پیامد این جنایت خواهند مرد.
مدیکا موندیاله در لیست امضائی که برای مبارزه با اینگونه خشونت در سایت اینترنتی اش درج می نماید می نویسد: "زنانی که رنج خشونت جنگی جنسی را تجربه نموده اند همواره در تمامی زندگیشان از سوئی به لحاظ احساسی و فیزیکی و از سوی دیگر به لحاظ روانی و رفتار اجتماعی در رنج فراوان خواهند ماند. خشونت در جنگ ها غالبا مرزهای تحمل فیزیکی و اجتماعی انسانها را گذر می کند وبه انها وقت کنار آمدن با این رنج را نمی دهد. حمله شدید و گسترده به روح و روان و جسم انسان ها باعث ایجاد توهم گرائی و حملات روحی، ترس، دپرسیون، ناراحتی روانی، از دست دادن خاطره، خلل های شخصیتی و یا فکر دائمی به خودکشی، بیخوابی، دردهای شدید مزمن مثل سردردهای شدید و یا درد در ناحیه رحم و.... از پیامدهای این خشونت های جنگی است". همچنین در این نوشته آمده است که " برایون مول در کتابش می نویسد:"غالبا تمام زنانگی شان از زخمی که برداشته اند دچار بیماری حاد گشته و به بیماری های جسمی و روانی مبتلا می شوند. انتقال ویروس ایدز مسلما یکی از هدف های تجاوزات جمعی است. (بیماری چون یک سلاح کشتار جمعی دیگران را آهسته آهسته مبتلا و محکوم به مرگ می نماید)".
پیامد های اجتماعی این تجاوزات برای مثال، طرد زنانی که به آنها تجاوز شده از سوی همسر و جمع خانوادگی به دلائل متفاوت می باشد: در اغلب موارد گناه تجاوز جنسی به گردن زنان انداخته می شود و بدینوسیله از اجتماع و خانواده طرد می شوند.
از پیامد های خشونت جنسی در جنگ ها و اختلافات مشخص می شود که تنها جنسیت، سکسیسم و جنگ با هم تنیده نیستند. همچنین راسیسم و سکسیسم هم بعنوان اشکال تبعیض به هم تنیده اند.
هر جنگی روندش با دیگری متفاوت است و پیش شرط های خاص خود را دارد و مشروط به مجموعه شرایطش است. شفر در سال 2009 می نویسد: "سکسیسم و راسیسم غالبا در فازی که جنگ ها با شکست روبرو می شوند و غرور ملی شدیدا لطمه می خورد در هم ادغام می شوند.
شفر می نویسد: "بسیاری از گزارشات تجاوزهای جنسی در جنگ ها و اختلافات نشان دهنده این هستند که تجاوزها هدفمند در مقابل چشمان بستگان و اعضای خانواده و از همه مهمتر همسر انجام می گیرد. هدف در اینجا تحقیر و از بین بردن شرف و آبروی مردانی است که به فرهنگ حس مردانگی و دفاع و محافظت از زنان خانواده پایبندند. به این مردان توسط تجاوز جنسی به زنانشان این پیام داده می شود که آنان ضعیف و حقیرند و ناتوان از حفظ موجودیت ملت و زنان خود می باشند. مردان هم برای اینکه شرف و آبروی خانواده را حفظ نمایند زنانی را که به آنها تجاوز های جنسی جمعی شده است طلاق می دهند تا بدینوسیله پاکی و شرف خانواده را حفظ نمایند 2.
شفر می نویسد "کودکانی که از بارداری های ناخواسته در اثر تجاوز های جنسی بدنیا می آیند بعنوان بچه های دشمن حساب شده و از بین برده شده و یا طرد می شوند و از سوی خانواده پذیرفته نخواهند شد. ساختار خانواده اینجنین از هم متلاشی گشته و همزیستی اجتماعی مدفون می گردد. در واقع خشونت جنسی درجنگ ها هدفش پاشیدن خاکستر نفرت برروی مردم غیرنظامی و از این طریق از بین بردن ثبات مناسبات زندگی می باشد. به زبانی دیگر تجاوزهای جنسی در جنگ ها بعنوان تاکتیکی جنگی با این هدف انجام می شوند تا زندگی مسالمت آمیز ملیت های مختلف و گروه های انسانی ساکن یک منطقه را بطور طولانی مدت دچار بی ثباتی و از هم پاشیدگی نمایند.
بنابراین پیامدهای اجتماعی خشونت جنگی از بعدی گسترده برخوردار است. زیرا نه تنها سکسیسم، راسیسم، جنگ و اختلافات با یکدیگر عجینند بلکه با پایان یافتن جنگ ها و در شرایط بعد از جنگ ها بطور آتوماتیک خشونت های نام برده پایان نخواهد پذیرفت.   

نویسنده: alke Flörcken
ZAG

ماخذها
Amnesty International (2000): Frauen: Zerstörung der Person. Massenvergewaltigung als Kriegsverbrechen. www.amnesty.de/umleitung/2000/deu05/015?lang=de (aufgerufen am: 26.09.2010).
Braunmühl, Claudia von (2008): "Geschlechterdimensionen gewaltätig ausgetragener Konflickte in der internationalen Politik", in: gender...politik...online, Januar 2008. web.fu-berlin.de/gpo/braunmuehl/claudia_braunmuehl.pdf (aufgerufen am: 12.09.2010)
Gunda Werner Institut (k. A.): Nach „Frauen, Frieden und Sicherheit" weitere UN-Resolutionen gegen Kriegsgewalt. www.gwi-boell.de/web/un-resolutionen-un-resolutionen-1642.html (aufgerufen am: 26.09.2010).
medica mondiale e.V. (k. A.): Sexualisierte Gewalt und ihre gesundheitlichen Folgen. www.medicamondiale.org/projekte-themen/themen/gesundheit/ (aufgerufen am: 26.09.2010).
medica mondiale e.V. (k. A.): Zeit zu sprechen: Sexualisierte Gewalt in Kriegen und Konflikten. www.medicamondiale.org/fileadmin/content/07_Infothek/Brosch%C3%BCren_Mat... (aufgerufen am: 26.09.2010).
medica mondiale e.V. (k. A.): Trauma-Arbeit: Wenn der Krieg vorbei ist: Kriegstrauma und die Folgen. www.medicamondiale.org/projekte-themen/themen/trauma-arbeit/ (aufgerufen am: 26.09.2010).
Schäfer, Rita (2008): "Zerstörung der sozialen Ordnung", in: Inwent (Hg.): E+Z, Nr. 09 2008, 49. Jahrgang, September 2008, S. 326-329. www.inwent.org/ez/articles/079224/index.de.shtml (aufgerufen am: 26.09.2010).
Schäfer, Rita (2009): "Männlichkeiten und Bürgerkriege in Afrika - Neue Ansätze zur Überwindung sexueller Kriegsgewalt", in: GTZ (Hg.): Issue Brief. Eschborn. www2.gtz.de/dokumente/bib/gtz2009-0237de-maennlichkeit-buergerkrieg.pdf (aufgerufen am: 26.09.2010).
Schroer, Miriam (2010): "Gender und Konfliktbearbeitung", in: Bundeszentrale für politische Bildung: Konzepte, Strategien und Tätigkeitsfelder. www.bpb.de/themen/E8SLIZ,0,0,Gender_und_Konfliktbearbeitung.html (aufgerufen am: 26.09.2010).