سیاست تغییر یا تغییر سیاست؟ - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
  
    از : نسرین اذری

عنوان : کتاب پرستو در باد نوشته محمد قراگوزلو
برای سفارش کتاب به ادرس زیر مراجعه کنید رای سفارش کتاب به آدرس زیر مراجعه کنید

Alfabetmaxima Bokhandel

Kaskögatan ۳۴- B .H
۱۶۴ ۷۶ / Kiskta
Sweden
Tel: ۰۰۴۶ ۸ ۷۶۰ ۰۳ ۴۳

email: [email protected]

WWW.alfabetmaxima.com Bankkonto nr. ۹۹۶۰۱۸۶۰۶۲۱۴۱۴

Alfabetmaximai bokhandel Stockholm

IBAN SE ۶۵۹۵۰۰ ۰۰۹۹ ۶۰۱۸۶۰۶۲۱۴۱۴ BIC -kod (swift-adress) NDEASESS
۴۱٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫عامل اصلی تغییر، تعدد روزافزون درجه آزادیهای ‫انتخابی بشر مدرن
‫جناب قراگوزلو، واقعیت مناسبات پیچیده افراد و روابط و مناسبات پیچیده تر اجتماعی آنها به سادگی و نگاه سفید−سیاهی تعاریف شما هرگز نبوده و نخواهد بود. بشر امروز بسیار متغیرتر و پیچیده تر ‫است از بشر سد سال پیش، بشر مورد نظر شما که حتی در هنگام وقوع انقلابات کمونیستی هم کمیابی و ندرتش در لابلای نوشته های شما احساس میشود!

بشر امروز بسیار فردگراتر، متکثرگراتر، دیگر روادارتر است و دغدغه اصلی بخش عمده اش عدالت اجتماعی در توزیع عادلانه قدرت و سرمایه و کار و تولید و آگاهی و سواد و رفع تبعیض فردی و اجتماعی میباشد. بشر امروز بدنبال ازدیاد و افزایش گزینه های زندگی اش میباشد. ‫میخواهد در توزیع قدرت سیاسی شرکت تأثیر گذار داشته و سهمی از قدرت سیاسی به او برسد! فاتحه کمونیسم روسیه و چین به علت عدم همین پذیرش تغییر و تنوع در گزینه ها و ناتوانی در پذیرش تغییر و توزیع عادلانه قدرت نهایتاً خوانده شد و در سیل و اقیانوس سرمایه و سرمایه داری اطرافشان غرق شدند! این بشر به این شکل هم هرگز قبلاً وجود نداشته.

شما هم همچون پیامبران و گذشتگان و پیشکسوتان مکتب کمونیسم قادر به هدایت مستقیم آنها در راه و قالب و چهارچوب ثابت یک مکتب و گزینه نمیباشید! موضوع اصلی شاید نه تغییر سیاست و نه سیاست تغییر باشد، بلکه تغییر و پیچیدگی غیرقابل پیشبینی بودن بشر متغیر امروز است که از ژرفای حوادث و تجارب گزینه های بشر دیروز بوجود آمده و تکامل یافته! علت اینهم تعدد روزافزون درجه آزادیهای بشر مدرن در انتخاب و گزینه های زندگی خود میباشد!
‫‫
۴۱۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۰       

    از : جنبش شکست نخوردکان

عنوان : آیا انقلابات شسته رفته ممکن است یا این نظریات به پاسیفیسم میرسد
دوستانی که معتقدند انقلاب لیبی که در این مرحله شکست خورد انقلاب نبود و دست ساخته ناتو بود بایستی به این سوال پاسخ دهند که اگر مردم بن غازی به خیابان نیامده بودند، اگر پادگانهای ان بدست مردم نیافتاده بود ایا ناتو به این فکر می افتاد که با کمک رییس دادگستری سابق قذافی و استاد دانشگاه سابق در امریکا و به کمک ناتو انرا سرکوب کند. ایا همین کار را نظامیان مصر نکردند که با قربانی کردن مبارک ، رژیم را حفظ کردند. مگر در تونس همین نشد. ایا چون شیوه سرکوب انقلاب در یک کشور دخالت نظامی است و در دیگری از طریق "اصلاح طلبان" انوقت انقلاب مردم را مورد سوال قرار می دهد. انهایی که این ادعا را دارند به این سوال پاسخ دهند که چه فاکتوری تغییر کرد که سارکوزی که سال قبلترش فرش قرمز پهن کرده بود برای قذافی سیاستش عوض شد. اگر فاکتور انقلاب مردم نبود پس چه بود. این دوستان انقلابات را از آخرش بررسی می کنند. مطابق این نسخه ، انقلاب مردم سوریه نیز از همین الان توسط ترکیه دست سازی شده است چون دولت ترکیه برای سرکوب انقلاب مردم دست به دخالت نظامی در سوریه خواهد زد و از طریق نظامیان وابسته به خود ممکن است انقلاب مردم سوریه را ملا خور کند. براین اساس بایستی مثل طرفداران شاه سابق، انقلاب ۵۷ را نیز کار انگلیس بدانند که قصد داشت جلو پیشرفت ایران بسوی تمدن بزرگ را بگیرد. مگر راضی شدن دول غرب و توافق روی خمینی برای سرکوب انقلاب مردم نبود. مگر خمینی کاری را که شاه نتوانست بکند به پایان نرساند. این دوستان دنبال انقلابات شسته و رفته ای هستند که در ان یک طبقه کارگر با پرچم سرخ به خیابان بیاید و سرمایه داران نیز همگی سوار تانک شده و حمله کنند و بالاخره طبقه کارگر پیروز شود. متاسفانه در دنیای واقعی این چنیین نمی شود. سرمایه از درون و بیرون حمله می کند. از باندهای مختلف اپوزیسیون کرفته تا حمله نظامی و حتی از طریق جناح هایی در درون همان طبقه کارگر سعی خواهد کرد که نظام سابق را احیا کند و حفظ کند. سرمایه قسم نخورده است که یک شکل حکومت یا یک فرد را تا ابد نگه دارد. اگر منافع نظام سرمایه حکم کند، شکل حکومت و یا افراد نیز قربانی می شوند. این ان فاکتوری است که این دوستان در لیبی نمی بینند. فاکتور مردم و انقلاب انها بود که ناتو را واداشت از ان تاکتیک استفاده کند در لیبی. در سوریه نیز ممکن است از طریق ترکیه وارد شود و... اما درمورد راه حل این دوستان باز پاسخ نمی دهند که اگر طبقه کارگر متشکل راه چاره است چرا در یونان توسط حزب کمونیست ان تبدیل شد به زنجیر گوشتی برا ی حفظ پارلمان در برابر حملات مردم. چرا در ایتالیا مردم را بسیج نمی کند. این دوستان اگر به این سوالات پاسخ بدهند انوقت متوجه نقش یک حزب رادیکال کمونیستی که بتواند طبقه کارگر را رهبری کند می شوند. و این حزب نیز در آسمان تشکیل نمی شود. این حزب با دخالت در مبارزات روزمره مردم و طبقه کارگر و شرکت فعال در ان است که می تواند در ان لحظاتی که مردم از جریانات سرمایه ناامید می شوند در دسترس مردم و طبقه کارگر باشد. رفیقمان حکمت بدرستی گفته بود که کمونیست شانس زیادی ندارند که پیروز شوند. فقط با حضور مداومشان می توانند از آن فرصتهای نادری که پیش می اید استفاده کنند. لنین نیز اگر از فرصت نادری که پیش امده بود استفاده نکرده بود، بسیاری از کمونیستها به دولت کرنسکی می پیوستند و امروز شما برایشان درود می فرستادید چون قتل عام شده بودند. بی جهت نبود به لنیین لقب ماجراجو داده بودند. کمونیست بعنوان یک فعال اجتماعی در درجه اول یک فعال عملی است. اگر مردم انقلابی نکنند جایی برای تغییر نیست. پاسفیست ها با طرح انقلابات شسته رفته به ناامید کردن مردم از حرکات اجتماعی دست می زنند. کمونیستها با تشویق مردم به عمل اجتماعی زمینه ای بوجود می اورند که بتوانند در ان فعالیت کرده و جامعه را تغییر دهند. فرق کمونیست ها و فیلسوفان در همین است. عده ای به تبیین دنیا مشغولند و عده ای مشغول تغییر اند. ما تصمیم گرفته ایم که انرا تغییر بدهیم. ما از کمونیسم مذهب نساخته ایم. انرا وسیله ای برای تغییر جامعه و برای ساختن یک دنیای بهتر می دانیم. این یک وسیله است که در مبارزه صیقل می خورد و ارتقا پیدا می کند. جنبش کمونیستی یک سکت مذهبی نیست یک جنبش برای تغییر انقلابی جامعه است. اگر چنیین جنبشی وجود نداشته باشد، جنبش کمونیستی نیز موضوعییتی ندارد. امیدوارم این دوستان متوجه اختلافات بنیادین بین کمونیست بعنوان یک عمل اجتماعی با کمونیست بعنوان یک باور ذهنی شده باشند.
۴۱۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : مهدی صفری

عنوان : آدرس اشتباهی
چنین رفرم های نیم بندی اگرچه به اعتبار فشار از پایین به وقوع می-پیوندد اما از آن جا که نتیجه ی چیدمان هیات حاکمه (بالایی ها) است، کم-ترین دست آورد پایدار و مانده گاری ندارد. اعتلای دولت اقتدارگری احمدی-نژاد از دل ۱۶ سال حاکمیت بورژوازی کارگزارانی + مشارکتی موید این نکته است که:


جملات بالا عینا از مقاله رفیق عزیزمان محمد نوشته شد. برای توجه آقای سعید ح که معتقدند نویسنده آدرس اشتباهی می دهد. نخیر آقا جان! شما آدرس اشتباهی می دهید. شما می خواستید و می خواهید با قدرت گرفتن لیبرال ها و اصلاح طلبان بار دیگر مردم را به دو خرداد ۱۳۷۶ عقب ببرید و هشت سال بعد از صندوق خود بار دیگر یک قالباف بجای احمدی نژاد دربیاورید.
۴۱۶۰۷ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : یحیی ک

عنوان : لیبی؟ کدام انقلاب؟
آقای محترم که شکست نخورده ای! برادر عزیز کمی گوش کن به اخبار. اگر تو حوادث لیبی را انقلاب میدانی که خب من با تو حرفی ندارم. در اینصورت زنده باد ناتو. زنده باد امپریالیسم. زنده باد سارکوزی و برلوسکونی مرحوم و کامرون و اوباما. زنده باد اقدامات ارتجاعی مصطفی عبدالجلیل. اما باور کن با ناتو نمی شود انقلاب کرد. نکند تو نوری مالکی و ایاد علاوی را هم حاصل انقلاب می دانی؟
اوضاع مصر با اوضاع لیبی فرق می کند. در هر صورت اگر می خواهی اظهار نظر کیلوئی نکنی می توانی مثل هر انسان محقق و متمدن دیگری به مقالات آقای قراگوزلو درباره انقلاب مصر و تونس توجه کنی که در بایگانی همین سایت موجود است. همین طور که نمی شود گفت نظر شما فیلسوفانه و انتزاعی است و بعد در رفت. من البته هنوز آخرین شماره آرش را ندیده ام اما از روی جلد و فهرست آن که در سایت ها آمده بود یک مصاحبه در همین مورد ( انقلاب یا بهار عربی ) با چند نویسنده مطرح داخل و خارج از جمله آقایان زرافشان و قراگوزلو دیدم.
فکر می کنم برای نقد نظرات نویسنده باید جامع تر سخن گفت. وگرنه من هم می توانم ترا به ذهنی گرائی متهم کنم. یا هواداری از ناتو.
این شیوه بحث رفیقانه نیست.
۴۱۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : هوشنگ راهی

عنوان : کدام منشور؟
با درود و احترام به خوانندگان و مدیران اخبار روز
من علاقه ای به این پلمیک ها ندارم اما می خواستم به چند موضوع اشاره کنم تا سطح بحث برای دوستان واقعی تر شود
یک. در میان احزاب راست و چپ ایران تنها دو گروه و سازمان از ترمینولویی " سرنگونی " استفاده می کنند. در میان راست ها تمام گروه های و جریان های سلطنت طلب و سکولار و در میان چپ ها هم حزب کمونیست کارگری ( دو شاخه ی تقوائی و جوادی - ماجدی)
دو. سرنگونی برای جناح راست یا به تعبیر نویسنده محترم جناب قراگوزلو اپوزیسیون بورژوائی حامل یک مفهوم ایدئولوژیک و بار معنائی خاص است. آنان چنان که نویسنده هم توضیح داده است میخواهند دولتی را به ضرب و زور چماق امپریالیسم و هر قدرت دیگری کله معلق کنند و خودشان به قدرت برسند. ماجرای لیبی و شورش اقاعده در بن غازی همین فرایند را اثبات کرد
سه. سرنگونی برای احزاب کمونیست کارگری نیز بر اساس تز " جامعه و قدرت سیاسی " منصور حکمت معنی دار می شود. با ده هزار نفر می توان قدرت را گرفت و گور بابابی جنبش کارگری. این دوست عزیز هم که نویسنده را به قول خودش در توهم جنبش کارگری اسیر می بیند از همان مکتب تغذیه می شود. منظورم جناب جنبش شکست نخوردگان است.
مساله اما سرنگونی نیست. مساله اصلی انقلاب است. آن هم انقلاب ضد سرمایه داری و ضد تمام حاکمیت بورژوازی با تمام ادا و اطوارش.
شکست نخوردگان خیالی هنوز این را نمی فهمند.
برای شناخت آنان می توان به اتحادشان با رضا پهلوی و سلطنت طلبان دقیق شد. اینان بدون پروا در جنبش ما هستیم سلطنت طلبان ثبت نام کردند اما از جنبش کارگری بیزارند. جز تاسف چه می توان گفت؟
هوشنگ/ صبا/ آذر/ زهره / محمود
تهران
۴۱۶۰۴ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : شهلا نوری

عنوان : لیبرال ها و محافظه کاران/ یک تذکر
هرکسی اندکی شعور سیاسی داشته باشد می فهمد که بورژوازی جدید ایران از درون جنبش اصلاحات و دوم خرداد و هاشمی رفسنجانی و خاتمی بیرون آمده است. حتی محافظه کاران نیز دست خت همان اصلاح طلبان هستند. احمدی نژاد در دوران رفسنجانی استاندار اردبیل بود و در دوران خاتمی شهردار تهران و از درون وزارت کشور موسوی لاری بیرون آمد. آقای سعید که سنگ لیبرال ها و اصلاح طلبان را به سینه می زند به چشم مردم و کارگران و زحمت کشان خاک می پاشد. در ضمن در این مقاله بسیار جالب و واکاوانه به هر دو جناح هم لیبرال ها و هم اصلاح طلبان نقد جدی وارد شده است.
یک بار دیگر بخوان و بعد اظهار نظر کن.
۴۱۶۰۱ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : مهرداد ک

عنوان : به چنبش شکست نخوردگان
دوست گرامی آقا یا خانم جنبش شکست نخوردگان
سلام
خسته نباشید
روحیه شما در خواندن مقالات و مشارکت در کامنت گزاری آن هم در همه جا ستودنی است. دیگر همه ما می دانیم که شما سمپات زنده یاد منصور حکمت و بازماندگانش در حزب کمونیست کارگری آن هم شاخه جریان تقوائی هستید. البته حزب شما هر تحرکی را انقلاب می داند. از جمله وقتی مردم ایران در اعتراض به نتایج انتخابات و به هواداری از موسوی به خیابان ها آمدند آقای اصغر کریمی دبیر دفتر سیاسی حزب شما - اگر اشتباه نکنم - از مردم خواست که عکس حمید تقوائی را به دست بگیرند؟؟؟؟؟؟؟
و زمانی که معلوم شد قرار است نماز جمعه ۲۹ خرداد را رهبر جمهوری اسلامی بخواند سرکار خانم شهلا دانشفر رئیس شعبع کارگری حزب شما روز سه شنبه در تلویزیون کانال جدید(چه اسم با معنی و جالبی ) به ما تذکر داد که لازم نیست خامنه ای نماز بخواند چرا که تا روز جمعه کار تمام است. سال ها پیش نیز رهبر فقید شما با صفا حائری شرط بست که در عرض ۸ ماه آینده رژیم سرنگون خواهد شد. این است دخالت گری شما و حزب مورد علاقه تان.
برادر گرامی
خواهر محترم
روند انقلاب های را باید با مکاتنیسمی مبتنی بر درک دیالکتیکی بررسی کرد. شما که صبح تا شب از انقلاب انسانی داد می زنید چه کار به چپ و سوسیالیسم و کمونیسم دارید. مگر هر کسی اسم خودش را گذاشت کمونیست آه‍ینهم کارگری کمونیست است؟
حرب کمونیست اسشرائیل هم لابد کمونیست است. هرچند شما و حزبتان و همان زنده یاد لیدرتان هرگز با اسارائیل مشکل نداشته اید. سهل است آن را دموکرات ترین دولت منطقه دانسته اید. اگر این دخالت گری است اگر نظرات استاد ما محمد قراگوزلو پاسیفیستی است پس زنده باد پاسیفیسم
زنده باد مردذم غزه
ما انقلاب ناتو ساخته را قبول نداریم اما شما چرا. اختلاف ما با شما سیاسی است دوست عزیز. شمکا مشغول انقلاب انسانی باشید و دست از سر کارگران بردارید
یک کارگر
تهران
۴۱۵۹۹ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : مهری ش.ح

عنوان : کامنت من سانسور شد
من یادداشت نسبت طولانی در حاشیه مقاله محمد جان گذاشتم اما درج نشد. مهم نیست. وقتی خانم سلبی هستند لابد نوبت به امثال ما فقیر بیچاره ها که از این اصطلاحات بلد نیستیم نمی رسد. من فقط نظر استاد احمد شاملو را در تایید مقاله ی محمد جان نوشته بودم
باز هم به خاطر حذف کامنتم از آقای تابان ممنوم. لابد ایشان ملاحظاتی داشته اند که بر من پوشیده است. در ضمن دوست دیگر من بنفشه نیز کامنتی گذاشته بود درباره ی حمله ی محمد جان به فمینیست ها که آن هم درج نشد. این را خودش تلفنی به من گفت.
۴۱۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : آرمان

عنوان : نظام تولید سرمایه داری
آقای سیروس سوالاتی را مطرح کرده اند که بطور مختصر شاید من بتوانم پاسخی به آنها بدهم. نوشته اند که :
"چرا در شریط بحران اقتصادی و سیاسی و در حالی که سوسیالیست ها و کمونیست ها می توانند در انتخابات شرکت کنند و برنامه های خود را در معرض قضاوت مردم بگذارند بازهم راست ها رای می آورند و پیروز می شوند. می پذیرم که در ایران امکان آلترناتیو شدن به چپ داده نشده اما در اسپانیا و فرانسه و یونان و ایتالیا که اینطور نیست.ممنون میشوم اگر در این جا و یا در مقالات بعدی جواب بدهید. و یا اگر دوستی بتواند من را حالی کند متشکر خواهم شد."

اول از همه باید این را یادآوری کنم که هدف کمونیست ها اصلاح نظام تولید سرمایه داری نیست و از آنجا که در نظام های پارلمانی بورژوازی احزاب سیاسی بورژوازی رقابت می کنند که قدرت سیاسی را بدست آورند و برنامه های خاص خود را به پیش ببرند که این نظام را حفظ کرده و به بقای آن کمک کنند. آنها خود را سوسیالیست یا سوسیال دمکرات و یا حتی کمونیست می نامند و تا وقتی هدف نابودی نظام سرمایه داری و مالکیت ابزار تولید و مالی و بقیه بخش های نظام تولید سرمایه را از سرمایه داران نگرفته اند باز ناجیان سرمایه داری خواهند بود و داشتن نام سوسیالیست و کمونیست و سوسیال دمکرات و غیره فقط عموامفریبی می باشد.جفظ نظام سرمایه داری مغایر با اهداف کمونیست ها که در مانیفست کمونیست بیان شده است می باشد.

کمونیست ها در مبارزات انتخابات بورژوازی شرکت خواهند کرد و حتی اگر رای بیاورند به پارلمان های آنها نیز خواهند رفت اما هدف گرفتن قدرت سیاسی از طریق پارلمان بورژواها نیست و این بخشی از مبارزه طبقاتی برای آگاهی کارگران می باشد که به پرولتاریا تبدیل شوند و انقلاب پرولتری را به پیش ببرند و با شکست نظام سرمایه داری و خلع قدرت از بورژوازی دولت پرولتری را جایگزین دولت بورژوازی بکنند و سپس شروع به درهم شکستن ماشین سیاسی اقتصادی طبقه سودجوی بورژوازی بکنند.

کمونیست ها هرگز به فکر دست یافتن قدرت برای حفظ نظام سرمایه داری نبوده اند و اگر بطور مثال حتی یک حزب مانند حزب به اصطلاح کمونیست چین خود را کمونیست معرفی می کند اما نظام سرمایه داری آن را اداره می کند و نام کمونیست دارد و به کام بورژواهای چینی و جهانی عمل می کند دیگر باید از کمونیست های واقعی انتظار داشت که این شیاد بازی را به راحتی تشخیص بدهند و مسلما فریب گرگ در لباس میش بورژواها را نخورند.

کمونیست ها می دانند که در شرایط انقلابی و توسط پرولتاریا است که نظام سرمایه داری و تمام دستگاه های سیاسی و اقتصادی آن در هم شکسته خواهد شد و بنابر این وظیفه مبرم و اصلی کمونیست ها آن است که به تشکل و آگاهی طبقات کارگر همت کنند و در سیر مبارزه از تمامی امکانات استفاده کنند و خرده بورژوازی را نیز به سوی انقلاب بکشانند و تحت رهبری انقلابی پرولتاریا به پیروزی انقلاب سوسیالیستی تحقق بخشند.

نظام سرمایه داری نیز آگاه هست که هرگاه کمونیست ها قدرتمند شده اند با انواع وسایل به سرکوبی انقلاب و کمونیست ها پرداخته اند. فراموش نکنید که قبل از به قدرت رسیدن حزب فاشیست نازی در آلمان (حزب سوسیالیست ملی کارگران آلمان!) که یک حزب جنایتکار سرمایه داران بود در همان آلمان حزب کمونیست به بزرگترین نیروی سیاسی تبدیل شده بود و فاشیسم و جنگ و جنایت پاسخ سرمایه داران به رشد آگاهی پرولتاریا و محبوبیت کمونیست ها بود.

مطمن باشید باز دنیا شاهد درندگی و دیکتاتوری سرمایه داران به اشکال مختلف خواهد بود و این نیز بخشی از همان رقص مرگ بورژوازی می باشد که کارل مارکس آن را پیش بینی کرده بود.
نظام سرمایه داری به انتهای حیات جنایتکارانه خود هر روز بیشتر از دیروز نزدیک می شود و کارگران هرروز بیشتر به پرولتاریا شدن نزدیکتر می شوند. هدف کمونیست ها انقلاب پرولتری می باشد که توسط رهبری پرولتاریا به بربریت بورژوازی پایان دهد.
پرولتاریا بعد از شکست بورژوازی دمکراسی پرولتاریا یا همان دیکتاتوری پرولتاریا علیه بورژوازی را بر قرار خواهد کرد که اجازه احیای نظام بربریت را دوباره به بورژواها ندهد.
دمکراسی واقعی مردمی را تنها پرولتاریا برقرار خواهد کرد که رای عموم زحمتکشان معنی خواهد داشت و دمکراسی اقتصادی بخش لازم دمکراسی سیاسی خواهد بود و استثمار انسان از انسان اجازه نخواهد داشت ادامه پیدا کند.
لطفا مانیفست کمونیست را مطالعه کنید و خود ببیند چرا این مانیفست لرزه بر اندام بورژوازی می اندازد!
کارگران جهان متحد شوید!
۴۱۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : چند سوال از آقای قراگوزلو
آقای قراگوزلو به نظر من نظرات شما یک نگرش فیلسوفانه و منزه طلبانه به جنبش های اجتماعی دارد و در نهایت بجز تبیین جهان و پاسیفیست سیاسی کاری نخواهد کرد. آیا آغاز مرحله دوم انقلاب دوم مصر نشان نمی دهد که برخلاف نظر شما این انقلاب هنوز ادامه دارد و نظامیان هنوز نتوانسته اند انرا شکست دهند. آیا بازهم می توانید از شکست انقلاب مردم تونس و لیبی و ... سخن بگویید و حتی انقلاب مردم سوریه را نیز از همین الان شکست خورده بنامید در حالیکه ترکیه هنوز نتوانسته و نخواهد توانست بدون دخالت نظامی این انقلاب را سرکوب کند؟ در ثانی مگر این طبقه کارگر متشکل در یونان نبود که با پرجم سرخ دور پارلمان زنجیر انسانی درست کرد که از حملات مردم حفظش کند. مگر در ایتالیا طبقه کارگر متشکل نیست که تحت رهبری احزاب انچنانی به مجیز گویان سرمایه تبدیل شده است. به نظر من وجود حزب سیاسی رادیکال طبقه کارگر است که می تواند این معادلات را عوض کند و بر خلاف نظر شما این حزب نیز در دخالت کردن در تمام این انقلابات است که میتواند به ان فرصت طلایی دست یابد که اوضاع را عوض کند. با پیف پیف کردن و منزه طلبی و منتظر یک جنبش کارگری شسته و رفته ماندن به معنی بی عملی و پاسیفیست و تنها به تبیین دنیا نشستن است. اما تمام مساله برسر تغییر دنیا است و این میسر نمی شود مگر اینکه این انقلابات را در شرایط جهان تک قطبی دید و در ان فعالانه شرکت کرد. از شکستهای مرحله ای به نفی ان نرسید. جمعبندی کرد و با حضور مداوم توانست نفوذ سیاسی حزب کارگران را توسعه داد و به مرحله اجرا گذاشت. انقلاب اکتبر همین گونه شکل گرفت و انقلابات کارگری اینده نیز همینگونه شکل خواهد گرفت. دیگر دوران جنگ سرد و حضور نیروهای وابسته به یک اردوگاه گذشته است. امروز در همین جنبش های انقلابی است که نطفه حزب طبقه کارگر شکل خواهد گرفت. امروز دنیا به کمونیست های دخالت گر نیاز دارد. از فیلسوفان در دوران انقلابی کاری ساخته نیست.
۴۱۵٨۶ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : مهری ش.ح

عنوان : از زبان احمد جان شاملو.... چه قصابخانه ای است این دنیای بشریت
مولفه هائی که در این مقاله از قلم محمد جان تراویده است به شیوه و گونه ای دیگر از سوی احمد جان شاملو هم گفته شده است که به نظر من زیباست. وقتی محمد جان بعد از جا به جائی چند ساستمدار مشابه هم نتیجه گرفت که " عجب قصاب خانه ای است دنیای ما " بی اختیار به یاد احمد جان شاملو افتادم. عین سخنان استادم شاملو را می نویسم:
"سورخوران قدیمی سرنگون می شوند و سورخوران تازه ای جای آنان را می گیرند و فاشیسمی جانشین فاشیسمی دیگر می شود. که قالبش یکی است ؛ شکلش یکی ست ، عملکردش یکی ست و چماق و تپانچه و زندانش همان است. فقط بهانه هایش فرق می کند. زمان سلطان محمود می کشتند که شیعه است زمان شاه سلیمان می کشتند که سنی است. زمان ناصرالدین شاه می کشتند که بابی است. زمان محمد علی شاه می کشتند که مشروطه است.زمان رضا خان می کشتند که مخالف سالطنت است . زمان کره اش می کشتند که خرابکار است.امروز تو دهنش می زنند که منافق است و فردا وارونه بر خرش می نشانند و شمع آجینش می کنند که لامذهب است.اگر اسم و اتهامش را در نظر نگیریم چیزی عوض نمی شود. تو آلمان هیتلری می کشتند که طرفدار یهودی هاس. حالا تو اسرائیل می کشند که طرفدار فلسطینی هاست. عرب ها می کشند که جاسوس صهیونیست هاست. صهیونیست ها می کشند که فاشیست است.فاشیست ها می کشند که کمونیست است. کمونیست ها می کشند که آنارشیست است. روس ها می کشند که پدر سوخته از چین طرف داری می کند. چینی ها می کشند که حرام زاده سنگ روس ها را به سینه می زند.. می کشند و می کشند و می کشند...
چه قصابخانه ای ست این دنیای بشریت!اما قربانی انسان اندیشمند ، انسان آزاده ؛ هیچ کجا در خانه خودش نیست. همه جا تنهاست. همه جا در اقلیت محض است!"
به نقل از کتاب توقیف شده " نازلی سخن نگفت" نوشته محمد جان قراگوزلو . انتشارات نگاه.سال ۱۳۸۲ صفحات۲۴۲ و ۲۴۳
فکر هم نمی کردم روزی مجبور شوم اظهار نظر سیاسی کنم. گویا همه داریم سیاسی می شویم و چه بد!
از مدیران سایت خواندنی اخبار روز و البته از محمد جان بخاطر بازگذاشتن مسیر کامنت ها ممنونم. به نظرات ربط و بی ربط و سلبی ها نباید زیاد بها داد. آنان حالا حالاها سلبی هستند و سلبی باقی خواهند ماند. فقط خدا کند سلب شان صلب نشود.
۴۱۵٨۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣۹۰       

    از : سعید ح.

عنوان : سطحی، آدرس اشتباهی
نوشته ی م. قراگوزلو، به مانند همیشه یک پُلِمیک ژورنالیستی است. البته کاستی این نوشته در پُِلیمک بودن آن نیست، بلکه در سطحی بودن آن است. گفته های او در باره ی جنبش های مردمی عربی، در باره ی تحولات و جابجاپی های کنونی در کشور های عربی، نشان میدهند که نویسنده از جریان ها و گرایش های سیاسی-اجتماعی درون این جنبش های مردمی، از ساختار طبقاتی آنها و بالاخره از تاریخ اجتماعی این کشور ها دانش بسیار بسیار اندکی دارد. بدین خاطر، نویسنده برای تحلیل این جنبش ها یا اساسأ برای تحلیل رخ دادهای اجتماعی-سیاسی، به جای کمک گیری از روش »نقد اقتصاد سیاسی« یا روش مارکسی نقدِ ماتریالیستی اجتماع، به تئوری های توطئه پناه می برد. برای بسیار از ما ایرانیها و متآسفانه برای بخشی از چپ، این نوع تئوری های فرا تاریخی هنوز جذابیت خود را از دست نداده اند. اما مبارزات اجتماعی، برخلاف ایدئولوژی های پوزیتیویستی - چه از نوع لیبرال( پوپری-هایکی) و چه از نوع چپ (لنینیستی-تروتسکیستی) - یا خود موجب آغاز پروسه های نویین اجتماعی با پی آمد های تاریخ می شوند، یا پیش شرط آنها را فراهم می کنند. پروسه های اجتماعی خطی نیستند، بلکه پر تناقض اند و دارای فراز ونشیب های بسیار. لذا داروی قطعی در باره ی سرانجام آنها، نیاز به زمان و نیاز به نگاهی انتقادی و چند سویه دارد. تئوری های توطئه یا تئوری های پوزیتیویستی ضد سرمایه داری کمکی به ما، برای شناخت از رخ داد های کنونی در کشور های عربی و اهمییت تاریخی آنها نمی کنند.
اگر چه نقد پی گیر نئو لیبرالیسم در زمان فعلی ضرورت دارد، پیشنهاد من به م. قراگوزلو اینست که بهتر است لبه ی تیز نقد خود را بیشتر متوجه ی حاکمان فعلی کند تا اصلاح طلبان حکومتی سابق. در غیر اینصورت، از نظر سیاسی، آدرسی اشتباه داده ایم. در شرایط کنونی، لبه ی تیز نقد سیاسی و جهت مبارزه ی توده های مردم را باید متوجه ی کسانی کرد که ثروت های ملی (نفت/ گاز و ارزش اضافی کار ملیونها کارکن ایرانی) را بیشرمانه به غارت می برند و هر صدایی را در نطفه خفه میکنند. تجربه خون بار دهه ی شصت به ما می آموزد که آدرس اشتباهی دادن، می تواند فاجعه آور باشد. اصول گرایان کمتر از اصلاح طلبان عاشق سرمایه داری نیستند، عربده های آنها بر علیه کشور های غربی نه از موضع ی پیشرو، ضد سرمایه داری و مترقی، بلکه از موضع ارتجاعی است. هراس آنها از کُنسرن های چند ملیتی، در از دست دادن حاکمیت مافیایی خود بر بازار ایران است و بس.
۴۱۵۷۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣۹۰       

    از : سیروس د

عنوان : یونان و ایتالیا و اسپانیا
ساعاتی پیش انتخابات اسپانیا تمام شد و حزب راست میانه اکثریت قریب به اتفاق کرسی های پارلمان را کسب کرد. بیش از ۱۸۷ کرسی و حزب سوسیالیست هم فقط با ۹۰ کرسی در مرتبه دوم و اپوزیسیون ایستاد و اتحاد چپ تنها ۹ کرسی و اتا ۷ کرسی کسب کردند. بسیار خوب شرح حال این ماجرا در مقاله استاد آمده است و من در این جا سوالم از قراگوزلوی عزیز این است که چرا در شریط بحران اقتصادی و سیاسی و در حالی که سوسیالیست ها و کمونیست ها می توانند در انتخابات شرکت کنند و برنامه های خود را در معرض قضاوت مردم بگذارند بازهم راست ها رای می آورند و پیروز می شوند. می پذیرم که در ایران امکان آلترناتیو شدن به چپ داده نشده اما در اسپانیا و فرانسه و یونان و ایتالیا که اینطور نیست.
ممنون میشوم اگر در این جا و یا در مقالات بعدی جواب بدهید. و یا اگر دوستی بتواند من را حالی کند متشکر خواهم شد.
آبادان - سیروس
۴۱۵۵۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣۹۰       

    از : ناصر شباهنگ

عنوان : به یاد خسرو گلرخی
به نظر من نکات بسیار مهمی در این مقاله به زبان ساده طراحی شده است که چپ و اپوزیسیون ایران باید پاسخگوی آنها باشد. در داخل واقعیت این است که تمام صفوف بهم ریخته است و به جای کارگران پیشرو حکومت شده پرچمدار جنبش اشغال وال استریت و با شعارهای عوامفریبانه دارد از مردم جلو می زند و به نوعی فرار به جلو می کند. چپ های ایران بجای حساس شدن در متن جنبش کارگری افتاده اند دنبال کنشگران لیبرال و با انقلاب انسانی از خارج و همدستی و همگرائی با افراد لیبرال و سلطنتخواه و سبز و سیاه بیانیه می دهند که جنگ محکوم است. آنها نمی دانند که جنگی درکار نیست و این ها یک پروپاگاند است که سرمایه داری ساخته و آمریکا هنوز زیر بار فرزند ناخلفی که در افغانستان و عراق بدنیا آورده مانده است.
و بیچاره ما بی عرضگان که هنوز هم فریب می خوریم
دو توضیح برای دوستان و خوانندگان مقالات استاد من جناب قراگوزلو
نقد حال اشاره است به عناوین سلسله مقالات جناب عطالله مهارجرانی در روزنامه اطلاعات. در این نقد حال ها یکبار آقای مهاجرانی بر سر مارکسیست و ضد انقلاب بودن احمد شاملو با آقای قراگوزلو پلمیک کردند
جمله " بسپاریم به... " نوشته رفیق زنده یاد خسرو گلسرخی است. یادش گرامی باد
۴۱۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : مهرنوش شین

عنوان : یک پرسش از نویسنده
من با کلیات این بحث مشکل ساختاری ندارم اما می خواهم از رفیق عزیزم محمد قراگوزلو بپرسم که آیا تو سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستی و آرمان و اهداف و دستاوردهای سوسیالیستی را همیشه حداکثری می بینی؟
حتما می دانی که ما در مراحل مختلف گذار می توانیم هم از سوسالیسم حداقلی حرف بزنیم و هم سوسیالیسم حداکثری داشته باشیم. همین امر در مورد تاکتیک برخورد به دولت ها هم صدق میکند.
عزیزجان
منشور سرنگونی یک پلاتفرم حداقلی است که می تواند و باید تمام نیروهای ضد ارتجاع را متحد کند. اگر قبول داشته باشی که در این برهه مشکل و سد اصلی ارتجاع است و نه امپریالیسم اگر قبول داشته باشی که شکستن سد ارتجاع مقدم بر شکستن یا توام با شکستن سد اولیه سرمایه داری است و یا حداقل این زمینه را در بستر انقلاب آماده می کند آنگاه با این منشورها مشکلی نخواهی داشت. اما متاسفانه دوست نادیده من هنوز ار موضع چپ پنجاه و هفتی به انقلاب و سرمایه داری و امپریالیسم نگاه می کند.
در مجموع از یک دیدگاه این مقاله را باید جدی گرفت و وارد بحث شد و به یکی از مهم ترین اختلاف نظرهای چپ و کمونیسم در ایران و حتا جهان فیصله داد.
محمد قراگوزلو قلمی شیوا و تحسین برانگیز دارد و از نظر تئوریک هم یک سر و گردن از مدعیان بالاتر است اما او قدر خود را نمی داند و بر سنت های گذشته پافشاری میکند.
موفق باشید
۴۱۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : هلاله میم

عنوان : مخالفم
من با نظر نویسنده بشدت مخالفم. انتظار بیشتری از محمد قراگوزلو می رود. او حتما می داند که در ماجرای حمله به افغانستان قرار بود یک دولت سیاه ارتجاعی سرنگون شود و به نظر نمی رسد که در هر شرایطی دولت آلترناتیو آن بدتر از دولت طالبان می شد. چنانکه همین طور هم شد. اما در مورد ترکیب " منشور سرنگونی" باید بگویم این فقط یک بخش سلبی از انقلاب است.دولت های سرمایه داری را می توان با همکاری و ائتلاف نیروهای اپوزیسیون سرنگون کرد و بعد از آنجا که کمونیست ها بطور بالقوه در اکثریت هستند و از طرف کارگران حمایت می شوند میتوان بدون انتگره شدن بخش اثباتی سرنگونی را هم عملیاتی کرد. این یک نقشه راه است. در این مسیر ممکن است نیروهای زیادی به زیر پرچم منشور گرد بیایند که باید از آنها استقبال کرد . اینجا دیگر طرح این بهانه ها که فلانی سلطنت طلب است و بهمانی پهلوی چی است فقط جرزنی سیاسی و تقویت صف جمهوری اسلامی است. هر که می تواند با پذیرفتن یک منشور سرنگونی در مسیر انداختن دولت متحد شود.
۴۱۵٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : خواننده یک دوستدار

عنوان : عالی
مطلب بسیار عالی و با کیفیت و نقطه نظرات درست و جالب.
خسته نباشید به نویسنده محترم عرض می کنم
۴۱۵٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰       

    از : نادر فروتن

عنوان : بخش ایران.....
به مدیران محترم سایت اخبار روز
سلام
من فکر می کنم که شما مقالات را درست نمی خوانید وگرنه براحتی می توانستید دریابید که این مقاله و پیام اصلی و ساختاری آن مربوط به تحولات داخلی ایران است. نویسنده با چه زبانی باید تاکتیک و استراتژی اصلاح طلبان را نقد کند تا شما به این نتیجه برسید که سخنی در خصوص تحولات ایران گفته شده و تغییر دولت ها را تحولی مثبت ارزیابی نکرده است. تنها می ماند این مسئله که سایت اخبار روز از آنجا که از جنبش بورژوا لیبرالی سبز و رهبرانش حمایت می کرد و با نقد آن مشکل اساسی دارد دقیقا از موضع ارتجاعی اکثریت به حوادث ایران نگاه می کند در نتیجه مقاله و سایر مباحث نویسنده گرامی جناب قراگوزلو را پائین می کشد و در بخش دیدگاه میگزارد تا همه بفهمند که این یک "دیدگاه" است و خدای نکرده اخبار روز با سعید حجاریان مرزی ندارد. باید به حال و روز شما تاسف خورد . هر چند که این کامنت هم مانند همه کامنت هایی که من و دوستانم زیر نوشته های رفیق می گزاریم حذف و سانسور خواهد شد
۴۱۵٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹۰