از : علی کبیری
عنوان : جناب الف باران...
شما با تأکید بر الزام وجود احزاب و تشکلهای مردمی، به این نکته اشاره کرده اید که «...بعد از سرنگونی دیکتاتوری و حضور خلأ قدرت، اگر تشکیلات مردمی وجود نداشته باشد، مذهبیون تشکیلات خود را دارند و بر خصلت طبیعی خود با بقایای نظام گذشته در قدرت و حاکمیت جدید شریک میشوند...»
از سوی دیگر، شما با اشاره به واقعیت تاریخی دیگری که «...دیکتاتوری در ایران سرنگون شد ولی تشکیلاتی که دستاوردهای انقلاب را پاسداری کند وجود نداشت و اگر هم بود بسیار ناچیز بود...» به لزوم حتمی وجود تشکلهای مردمی، تأکید می ورزید.
شک نیست که حکومتهای خودکامه وخودکامگان اجازه ی وجود تشکلهای مردمی را نداده ونخواهند داد که این واقعیتی است انکار ناپذیر. ضمناً در فقدان تشکلهای مردمی، آرمانهای انقلاب هم تحقق نخواهند یافت. پس نتیجه ی غیر مستقیم این استدلال شما آنست که یا ازابتدا باید تخم مرغی وجود داشته باشد تا از برکت وجود آن مرغی هم پا به عرصه ی وجود بگذارد ویا اینکه بدون وجود مرغ اصلاً آرزوی وجود تخم مرغ، آرزوئی ناشدنیست. پس راه خروج از این دایره ی بسته چیست؟ بطور خلاصه: دیکتاتور ها که اجازه ی تشکلهای مردمی را نمیدهند. درمقابل، بدون وجود تشکلهای مردمی، تحقق هرگونه آرمان مردمی به منزله ی دمیدن شیپور از سرگشادش است. بفرمائید چه باید کرد؟
۴۱۶٣۲ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۰
|