اخلاق در مخالفت با جنگ
نقد بند ششم نوشته اکبر گنجی در خصوص استدلال علیه جنگ
آرش صالح
•
حق تعیین سرنوشت از نگاه ملت کرد به منزله آن است که آنقدر پلورال باشیم که روایت ملتی را از تاریخ و جغرافیا به رسمیت بشناسیم و باهم زیستنمان، آگاهانه، مبتنی برخواست مشترک، و با رعایت حقوق انسانیمان باشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۴ آذر ۱٣۹۰ -
۲۵ نوامبر ۲۰۱۱
اکبر گنجی در یادداشتی که بر روی وبسایت بی بی سی* قرار گرفته است به دلایل مخالفت خود با حمله نظامی به ایران می پردازد. در بند ششم نوشته خود، جناب گنجی بدون تامل در آنچه که بر زبان جاری می کند، به موازین حقوق بشری که سالها مدعی آنها بوده می تازد. در مقام ابراز موضع در مقابل آنچه عقل سلیم به دلیل منطق درونی مخربش با آن مخالفت ذاتی دارد، به استدلالهایی روی آورده است که نشان از آن دارند که مخالفت ایشان با جنگ نه ناشی از منطقی انسانی و چارچوبی اخلاقی بلکه برخاسته از منطقی ریاضی است، که در صورت اقتضا جنگ را هم تجویز خواهد کرد. همان منطقی که هم اکنون جنگ را تجویز می کند و همان منطقی که هیروشیما را آفرید. اهمیت توجه به نوع استدلال در این زمینه به این واقعیت بر می گردد که جامعه ایران پس از پایان این مقوله هم ادامه خواهد داشت و در نهایت این بر ماست که مواضع سیاسیمان در نقد این مقوله مبنای اخلاقی آیندگان و شیرازه همزیستی مسالمت آمیز نسل های آینده را از هم نگسلاند. در بررسی بند ششم این نوشته که مورد توجه است سه عامل اساسی در اتخاذ این موضع از سوی آقای گنجی تاثیر دارند که شامل درک و رویکرد آقای گنجی به حقوق بشر، ساختاری که ایشان به آن تعلق دارند و همچنین نگاه تمامیت خواهانه می باشد.
حقوق بشر با تمام موازین آن قابل تفکیک نیست، قبول حقوق انسان ها تنها با قبول آن در تمام ابعاد و اجزایش انعقاد می یابد. قائل شدن به استثنا نقض غرض است و در صورت اعمال هر نوع استثنایی در نهایت آنچه باقی می ماند نه باور به حقوق بشر بلکه بیانیه ای سیاسی است. حق تعیین سرنوشت پایهای ترین اصول حقوق بشری است و نقض آن به منزله نقض حقوق بشر خواهد بود. بنیادی ترین حقی که تاکنون از ایرانیها چه در قالب گروه های اتنیکی و چه در مقام فرد انسانی گرفته شده حق تعیین سرنوشت است. لذا جناب گنجی با عدم درکی که از مبانی حقوق بشر دارند در استدلالهای خود اخلاق و انسانیت را به مسلخ می برند و با کمترین بذل توجه به عواقب اخلاقی سخنان خود و مبانی حقوق بشر، سعی در پیشبرد نگاه سیاسی- کارشناسانه خود به جنگ دارند.
جنگ در ابعادی که به فروپاشی نظام بیانجامد پدیدهای ساختارشکنانه خواهد بود و گفتمان حاکم را بر خواهد انداخت و اتفاقا این همان بعد ترساننده جنگ غرب با ایران برای آقای گنجی و جبهه ایشان خواهد بود. آقای گنجی به گفتمانی تعلق دارند که اکنون بر ایران حاکم است، بخشی از ساختار حاکم بودهاند و در نهایت به این ساختار تعلق دارند، جنگ ایشان جنگی درون ساختاری است و دعوایی بر سر کنترل آن. پرواضح است بر انداخته شدن کلی این ساختار به منزله حذف زمینه حیات سیاسی کسانی که در میان ساختار هستند و دعوایی درون ساختاری و درون گفتمانی دارند نیز خواهد بود.
در این نوشتار جناب گنجی بدون توجه به ماهیت مطالبات احزاب و ملت کرد با تکیه بر سابقه تخصصی که در این زمینه دارند به کاوش در انگیزهها نموده و اکتشافات خود را مبنایی بر اتهام و مجازات یک ملت قرار می دهند. پر واضح است که اولین قدم در راستای نقض سیستماتیک حقوق بشر را، این منطق آقای گنجی با جرم نگاری و کریمینالیزه کردن مطالبات یک ملت برداشته اند. در چنین نگاهی با قربانی کردن پلورالیسم در تمام جوانب زندگی انسانی، حتی روایتی از تاریخ و جغرافیا نیز که با انگارههای ایشان متفاوت باشند نیز به ادلهای مبنی بر محکومیت یک ملت تبدیل می شوند.
نتیجتا آنچه باید افزوده شود این است که تکیه بر حق تعیین سرنوشت همیشه به منزله جدایی طلبی نیست و جدایی طلبی نیز جرم نیست که از آن تهدیدی ساخت که بتوان تمامیت خواهی خود را توجیه کرد. حق تعیین سرنوشت از نگاه ملت کرد به منزله آن است که آنقدر پلورال باشیم که روایت ملتی را از تاریخ و جغرافیا به رسمیت بشناسیم و باهم زیستنمان، آگاهانه، مبتنی برخواست مشترک، و با رعایت حقوق انسانیمان باشد.
* www.bbc.co.uk
|