از تونس، مصر و ایران
تا جنبش تسخیر وال استریت، کارگران حضور دارند!

تاملی بر مطلب <جنبش وال استریت و چپ سنتی>


محمد صفوی


• آیا آقای دکتر علمداری هنوز مانند چپ سنتی _ چپی که به نظر میاید آقای دکتر با آن مرزبندی عمیق دارد - معتقد است که کارگران فقط همان مشتی افراد آچار بدست و بیل و کلنگ به دوش با بازوهای کلفت هستند که میبایست با این مشخصات در تظاهراتهای خیابانی شرکت کنند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۷ آذر ۱٣۹۰ -  ۲٨ نوامبر ۲۰۱۱


با نگاهی به جنبش های اخیر که علیه ستم سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه و شمال افریقا و اروپا شکل گرفته است تا جنبش تسخیر وال استریت که تبدیل به یک جنبش گسترده علیه عملکرد نظام سرمایه داری در سطح جهان شده است، کارگران و فعا لین کارگری و اتحادیه های کارگری در این جنبش ها و در سازماندهی آنها و در برپایی اعتصابات عمومی حضور فعال دارند.
اما اخیرا آقای دکتر کاظم علمداری در مقاله "جنبش وال استریت و چپ سنتی" مندرج در سایت "مدرسه فمنیستی" (1)، بی اعتنا به صدها گزارش و فیلم و تصویر که حضور کارگران را در جا بجای این جنبش جهانی نشان میدهد، بی ارایه مدرک و دلیلی همراه با یکسونگری خاصی، بسادگی منکر وجود کارگران در حرکت اعتراضی جنبش تسخیر وال استریت، شده است. براستی منشاء واقعی چنین برخوردی چیست؟ آیا آقای دکتر علمداری هنوز مانند چپ سنتی _ چپی که به نظر میاید آقای دکتر با آن مرزبندی عمیق دارد و در نقد آن می نویسد_ معتقد است که کارگران فقط همان مشتی افراد آچار بدست و بیل و کلنگ به دوش با بازوهای کلفت هستند که میبایست با این مشخصات در تظاهراتهای خیابانی شرکت کنند؟ یا اینکه در اساس آقای دکترهیچ نقشی برای مبارزات کارگری در تغییر و تحولات اجتماعی قایل نیست؟
در   زیر سعی خواهدشد که با بیان چند تجربه کارگری   در سال جاری در خاورمیانه و افریقای شمالی و جنبش تسخیر وال استریت، نشان دهم که کارگران یدی و سایر مزد بگیران و کارگران فکری که جملگی بخشی از طبقه کارگر و مزدبگیران را تشکیل میدهند درمبارزات جاری در مصر و تونس و ایران و در مراکز عمده صنعتی وسرمایه داری جهان علیه دیکتاتوری و استبداد و ستم سیاسی وریاضت کشی اقتصادی و مفاسد این نظام نابرابر موجود، شرکت بسیار پر اهمیت و پر معنایی دارند.
از سه دهه پیش به این سوی، با آغاز پدیده ای به نام < جهانی شدن> یا <جهان گستری سرمایه> سلسله نظریات قابل تاملی از جانب شخصیتهایی مطرح شد که معتقد بودند "مقوله نیروی کار کوچکتر شده است" و به مرحله " پایان کار" نزدیک شده ایم و مقولاتی چون کارو طبقه کارگر و " تضاد کار وسرمایه" در سطح جهانی فاقد ارزش و اعتبار شده اند.
این نظریات که عمدتا بر پایه مطالعه و پیشرفتهای تکنولوژیک و سیر نزولی آمار کارگران صنعتی و اتحادیه گرایی در کشورهای عمده سرمایه داری و صنعتی استوار بود، بی توجه به رشد روز افزون آماری کارگران در سطح جهان، تحت عناوینی چون "جامعه ما بعد صنعتی" از دانیل بل، "موج سوم" از الوین تافلر یا "خداحافظ طبقه کارگر" از اندره گورز؛ یا " پایان "کار" زوال نیروی کار جهانی و طلوع عصر پسا بازار"از< جرمی ریف کین>، جملگی بر این باور بودند که ما در حال ورود به دوره جدیدی از بازارهای جهانی و تولید خودکار هستیم. مسیری که به اقتصاد بدون کارگر کشیده خواهد شد و دیگر مقولاتی چون کار و مبارزه طبقاتی کارگران و تضاد کارو سرمایه فاقد اعتبار خواهند بود.(2)
طرح چنین نظریاتی طی دو یا سه دهه گذشته توانست بسیاری از شخصیت های سیاسی و اجتماعی ایرانی و غیرایرانی را متقاعد کند که مبارزات کارگری دیگر نقشی در تغییر و تحولات اجتماعی بازی نمیکنند و مبارزات کارگری امری مربوط به گذشته است. و طبقه کارگر در حال آب رفتن و ذوب شدن است! از این روی جامعه شناسانی مانند "آلن تورین" که زمانی در فرانسه نظراتش مد روزمحافل محافظه کار بود، با دیدن سیر نزولی اعتصابات کارگری در فرانسه و کاهش اتحادیه گرایی در دهه 80 میلادی، اعلام کرد "تاریخ مبارزات کارگری پایان یافته است." (3)
به همین سیاق همتایان ایرانی آن نیز برخی از "مارکسیست، لنینیست های" سابق که امروزه به نام "بنیاد آینده نگری" ادامه میدهند سالهاست در تلاشند که ثابت کنند دوران مبارزات کارگری پایان یافته است و یا کارگران تبدیل به اعضای بی نقشی در نظام سرمایه داری شده اند. آنها به ما می گویند دیگر کامپیوترها و روبات ها همه جا سایه افکنده اند که ما را در مسیر محصولات و خدمات جدید و پیچیده هدایت می کنند و مقولاتی چون کار و کارگر و حقوق کارگر بی ربط شده اند. در همین راستا دکتر کاظم علمداری در نوشته های خود از جمله در مقاله <شرایط نوین، نگرشی نو می طلبد!> (4)، اساسا هیچگونه نقش سیاسی برای کارگران قایل نیست و حتا فعالیت های صنفی آنان را به صد اما و اگر مشروط می کند. ایشان تا آنجا پیش میرود که الگویی را که برای دمکراسی پایدار تدوین میکند الگویی است که کارگران درآن باید نقش برده و سربازان مطیع را ایفا کنند! او دراین مقاله می نویسد: "بزرگترین و قدرتمندترین کشور سرمایه داری جهان و الگوی دمکراسی پایدار در دنیای مدرن یعنی امریکا نه از راه حرمت و منزلت قایل شدن و تأمین آسایش فکری کارگران بلکه از طریق خرید و فروش انسان، برده سازی و رفتار حیوانی با آنها به عظمت کنونی خود رسیده است." بنظر میاید آقای دکتر علمداری با بیان این حقیقت بسیار تلخ بجای همدردی با بردگان و کسانی که با آنان رفتار حیوانی شده است،بیشتر شیفتگی بی پرسش خود را به "الگوی دمکراسی پایدار امریکایی" نشان میدهد! و نقش آفرینی کارگران را در تغییر و تحولات اجتماعی و سیاسی جوامع منتفی میداند و در عوض نقش آفرینی اجتماعی و سیاسی را فقط منحصر به "روشنفکران" و "برنامه ریزان و کارشناسان" و "اساتید و نخبگان" و صاحبان سرمایه میدانند. به همین خاطراست که آقای دکتر در مقاله "جنبش وال استریت و چپ سنتی" مندرج در سایت مدرسه فمنیستی، به همان روش سابق، با اینکه کارگران در این رنگین کمان مبارزاتی جنبش تسخیر حضور دارند، ولی مایل است که حضورکارگران را سانسور کند و بنویسد:
" کوتاه سخن، این جنبش در پی بازسازی امریکاست نه تخریب آن. بنابراین با کلیشه "تضاد کار و سرمایه" که برخی افراد چپگرای سنتی بکار میبرند و یا میخواهند از آن جنبش ضد امریکایی بسازند ارتباطی ندارد. در تجمعات آنان کارگران نقشی ندارند و..."(5)
با پایان گیری مکتب اقتصادی کینز یا دولت موسوم به رفاه که کارگران از امتیازاتی برخوردار بودند و جایگزینی ان با مکتب اقتصادی نیولیبرالیسم، که وعده تنعم و آزادی و دمکراسی بیشتر را برای همگان می داد بعد از گذشت تقریبا سه دهه، هم اکنون با بحرانی عمیقی که نظام سرمایه داری موجود در سطح جهان به آن دچار شده است بوضوح میتوان دید که این سیاست اقتصادی هم در کشورهای در حال توسعه وهم درکشورهای عمده سرمایه داری باعث ستم سیاسی بیشتر و هم به ستم اقتصادی و نابرابری بیشتر منجر شده است. اگر در حوزه تکنولوژی پیشرفت های غول آسایی بوجود آمده است، اما در حوزه نیروی انسانی، منابع طبیعی شاهد بیشتر شدن فاصله فقر و ثروت و افزایش ساعات کار، بی کاری مزمن، مقرارات زدایی مفرط وشاهد طرح های < تعدیل ساختاری و کارگری> هستیم که منجر به بی حقوقی سیاسی و اقتصادی هر چه بیشتر برای اکثریت جامعه و کارگران و کارمندان شده است. از سوی دیگر شاهد تخریب هرچه بیشتر طبیعت و محیط زیست انسانها و سوء استفاده از منابع محدود طبیعی هستیم. از سلب تصمیم گیری های دمکراتیک از مردم، از فساد مالی بانکها گرفته تا اشتهای سیری ناپذیر مجتمع نظامی – صنعتی برای جنگ و اشغال نظامی دیگر کشورها با خرج هزینه های سرسام آور و کاهش هزینه های رفاهی و آموزشی و بهداشتی و دستکاری ژنیتیکی در تولیدات مواد غذایی برا ی تولید انبوه و سودآوری بیشتر بی توجه به عوارض سرطان زای یا بیماری زای این نوع دستکاریها در مواد غذایی مورد استفاده عموم و موارد تخریبی دیگر، زندگی میلیونها انسان را با بحران های لاعلاج روبرو ساخته است. تحت چنین شرایطی است که نه تنها کارگران صنعتی و "یقه آبی" به سوی اعماق پرتاب شده اند بلکه "کارگران یقه سفید" مانند کارمندان، و نیروی متخصص و مزدبگیرانی که از نیروی کار فکری خود استفاده می کنند و قرار بود به طبقه متوسط ارتقا یابند، آنها نیز تبدیل به کارگران و یا مزدبگیران کم درآمد شده اند (6) که فاقد امنیت شغلی هستند و هر روز حق تصمیم گیری های دمکراتیک نیز از آنان سلب میشود. به همین خاطر است که امروزه نه تنها ملیونها کارگر به همراه نیروهای های دیگر مانند دانشجویان و زنان و مردم بومی و نیروهای طرفدار محیط زیست در مصر و تونس و چین و امریکا و کانادا و انگلیس و فرانسه و اسراییل و یونان و اسپانیا در اعترض به وضع موجود به خیابان ها آمده اند بلکه اوضاع اقتصادی و سیاسی حاکم خصوصا در امریکا چنان ناعادلانه و تبعیض گونه است که صدای ثروتمندترین افراد مانند "وارن بافت" امریکایی که دیگر وصله "ضدامریکایی" یا "امریکا ستیزی" را نمیتوان به او چسباند در مورد ناعادلانه بودن سیستم مالیاتی و اقتصادی حاکم درامده و کتبا و شفاها گوشه ای از حقایق موجود در این سیستم نابرابر را بیان کرده است!
بنا بر این آنچه که در شعارهای مردم درجنبش جهانی تسخیر در مراکز عمده سرمایه داری علیه این سیتم نابرابر اقتصادی حاکم به چشم میخورد نه تنها "تضاد کار و سرمایه" - "کلیشه ای" که بقول دکتر علمداری، چپ سنتی آنرا بکار میبرد و ایشان منکر آن است - را مورد هدف قرار داده است، بلکه شبکه ای از تضادهای دیگر را که زیر مجموعه ایی از شکل تابعیت ساختاری- سلسله مراتبی کار از سرمایه است را مورد هدف قرار داده است. برخی از این تضادها که با مشاهدات و تجربیات هر روز ما در مراکز عمده سرمایه داری مطابقت دارد را میتوان در تحقیق داهییانه "ایستوان مزاروش" پژوهشگر برجسته سوسیالست در دو کتاب ارزنده "فراسوی سرمایه " و "سوسیالیسم یا بربریت" مشاهده نمود. او برخی از تضادهای اصلی موجود را که با آن روبرو هستیم را چنین دسته بندی میکند:
- تضاد میان تولید و کنترل
- تضاد میان تولید و مصرف
– تضاد میان تولید و گردش سرمایه
- تضاد میان رقابت و انحصار
- تضاد میان پیشرفت و عقب ماندگی (یعنی شکاف میان "شمال و جنوب" چه در سطح جهانی و چه در درون هر کشور)
تضاد میان تولید و تخریب (که از دومی به عنوان "تولید" یا "تخریب سازنده" تجلیل میگردد)
- تضاد میان سیستم تصمیم گیری استبدادی در موسسات تولیدی از یک سو و نیاز "توافق و سازش " در پیاده کردن آین تصمیمات از دیگر سوی.
- تضاد میان گسترش اشتغال از یک سوی و ایجاد بی کاری از سوی دیگر.
- تضاد میان انگیزه صرفه جویی در منابع مادی و انسانی از یک سو و ابلهانه ترین اتلاف این منابع از دیگر سوی.
- تضاد میان رشد تولید به هر قیمت و نابودی محیط زیست ناشی از آن
- تضاد میان گرایش انحصارات فراملیتی به جهانی شدن از یکسوی و محدودیت های لازم و اعمال شده از سوی دولتهای ملی علیه رقبای خود از دیگر سوی.
- تضاد میان کنترل بر واحدهای تولیدی ویژه از یک سوی و ناتوانی در کنترل کل این واحدها بطور جامع از دیگر سوی و (در نتیجه خصلت مشکل آفرین همه کوششها در راه برنامه ریزی در تمام اشکال قابل تصور نظام سرمایه).
و تضاد میان بیرون کشیدن کار اضافی (استثمار) از طریق کنترل اقتصادی و استثمار از طریق کنترل سیاسی." (7)
به این ترتیب است که حضور فعالانه و معترضانه میلیونها انسان کارگر و کارمند و زحمتکش ومزد بگیر و طرفداران محیط زیست و زنان و جوانان و مردم بومی از امریکا و اروپا و خاورمیانه و افریقا، که علیه نظم سرمایه داری موجود و علیه دیکتاتوری و استبداد خیابانها و شهرها را تسخیر کرده اند، تمام نظریاتی را که معتقد بودند که دیگر مبارزه طبقاتی و مبارزات کارگری پایان یافته است را با چالش و پرسش های بسیار جدی روبرو ساخته است.

نقش کارگران تونس و مصر در شکوفا شدن مبارزات دمکراتیک مردم. *
گزارشات از منابع گوناگون از جمله روزنامه انگلیسی "گاردین" بر این نظر صحه میگذارد که کارگران و یا جوانان فقیر و بیکار از پایه های اصلی مبارزات ضد دیکتاتوری در مصر و تونس هستند.
"اریک لی" و "بنجامین وینتال" گزارشگران روزنامه گاردین انگلیس، طی گزارش مفصلی از حضور قدرتمند کارگران در مبارزات ضددیکتاتوری در مصر و تونس، مینویسند: "بسیاری از رسانه های جهانی فقط ابزار< تویتیر> و< فیس بوک> را عامل اصلی تحرکات انقلابی و سازماندهی مردم ارزیابی می کنند. لیکن این جنبش کارگری بود که توانست در هر دو کشور به شکوفایی جنبش دمکراسی خواهی کمک کند. آنها می نویسند. "هزاران کارگر زن و مرد مصری علیه بدتر شدن سطح زندگی و ستم اقتصادی از سال 2004 تا کنون بیش از 1900 اعتصاب کارگری انجام دادند. در این اعتصابات یکمیلیون هفتصد هزار کارگر مصری شرکت داشته اند." (8) در گزارش دیگری میخوانیم که زنان کارگر رهبران اصلی این اعتصابات بوده اند. در سال 2006 کارخانجات ریسندگی و بافندگی مصر از شهر"المحله الکبرا" علیه سیاستهای کاهش حقوق و مزایا، اعتصابات خود را آغاز کردند. در ابتدا سه هزار زن کارگر در سالن اصلی بافندگی تجمع کردند. آنها سپس مردان کارگر را تشویق به اعتصاب کردند. زنان خطاب به همکاران مرد فریاد میزدند: <ما زنان در اعتصاب هستیم.>، <شما مردان کجا هستید؟>. د رسال 2007 نیز زنان ریسنده و بافنده، زنانی مانند "سودا محمود"، "سعود سلاما"، هاکا عایشه"، "هدا سعید" ، صابرین صبری" هدایت اعتصابات را بعهده داشتند که عالیترین شکل سازماندهی کارگری را اجرا کردند. یکی از کارگران مرد به خبرنگاران میگوید: "در اعتصابات یک زن کارگر، از صد مرد رزمنده شجاعانه تر عمل کرد."(9) طی چنین روندی بود که جوانان مصری که خود از فرزندان همین کارگران و یا خود بخشی از کارگران بیکارهستند جنبش جوانان (حرکتهٌ الشباب) مصر به نام <جنبش 6 آوریل> را در بهار سال 2008 برای حمایت از مبارزات کارگران شهرک صنعتی "المحله الکبری" را سازماندهی کردند. حرکتی که در سال 2011 توانست با جذب بیشترین جوانان و زنان مصر و نیروهای چپ و طبقات متوسط و دمکرات با تسخیر میدان التحریر و تظاهرات خیابانی و اعتصابات عمومی کارگری که هم اکنون در پنجاه سندیکای مستقل کارگری متشکل شده اند، به رژیم پلیسی و نظامی حسنی مبارک پایان دهند. مبارزه ای که هنوز پایان نگرفته است و کماکان علیه بقایای رژیم نظامی در مصر ادامه پیدا خواهد کرد.
در تونس خود سوز ی"محمد بوعزیزی"، که به عنوان میوه فروش و سبزی فروش کار میکرد اقدام او علیه فساد گسترده و رشوخواری، هزاران انسان را علیه رژیم دیکتاتوری بن علی به خیابانها کشاند. از همان ابتدا، <اتحادیه مرکزی تونس>، که از قدرت بالایی برخواردار است همراه با نیروهای چپ و جوانان، زنان و نیروهای دمکرات در سازماندهی تظاهرات اعتراض آمیزی که منجر به انقلاب مردمی این کشور برضد رژیم بن علی شد نقش فعالی بازی کرد. این تشکل کارگری تونس با سه میلیون عضو از سال 2008 میلادی به همراه معلمان و کارگران و کارمندان علیه سیاستهای خصوصی سازی و بیکاری سازی های گسترده و سیاست های ریاضت کشی اقتصادی، مبارزات خود را آغاز کرده بود.. "عبدالطیف همرویی" از رهبران اتحادیه های کارگری میگوید "ما جدا از نقشی که در سرنگونی حکومت بن علی بازی کردیم هم اکنون بعنوان یک نیروی مهم در مبارزات جاری دمکراتیک نقش آفرین هستیم.(10) در مقطع انقلاب ضد دیکتاتوری تونس دفاتر اتحادیه های کارگری به مراکز عمده سازماندهی اعتراضات و تظاهرات مردم و جوانان بیکار تبدیل شد و سرانجام مردم تونس به همراه اعتصابات عمومی کارگری توانستند به حکومت دیکتاتوری "زین العابدین بن علی"، پایان دهند.

جنبش تسخیروال استریت و کارگران*
جنبش تسخیر وال استریت با رنگین کمانی از نیروهای مردمی، که بسرعت تبدیل به یک جنبش عظیم جهانی شده است به لحاظ نوع سازماندهی افقی و اعمال دمکراسی مستقیم و مشارکتی و تصمیم گیری از طریق مجامع عمومی خودش را مستقلانه هدایت می کند. از این جهت گرچه با بافت سنتی تشکیلاتی اتحادیه های موجود کارگری، در امریکا متفاوت عمل می کند ولی به لحاظ شعارهای عدالت طلبانه و ضد فقر ضد بیکاری وتبعیض که برای جنبش کارگری و اتحادیه های کارگری جذابیت دارند، توانسته است که بخشی عظیمی ازکارگران را به جنبش خود جذب کند. به همین علت از ابتدا ی شکل گیری جنبش وال استریت و جنبش جهانی تسخیر، فعالین کارگری و بخش بزرگی از اتحادیه های کارگری در کمک به جنبش تسخیر کوشا بوده اند و در تجمع ها و اعتراضات آنها فعالانه شرکت کردند. در کانادا از ابتدا "کنگره کار کانادا" با دادن بیانیه از جنبش تسخیر بدفاع برخاست. "مهدی کوهستانی" از رهبران کارگری از کنگره کار کانادا، در اظهارات خود در مورد جنبش تسخیر در تورونتو کانادا می گوید: "اتحادیه های کارگری از ابتدا در کمک به سازماندهی و تهیه تدراکات از طریق تهیه کردن چادر و وسایل گرم کننده و تهیه مواد غذایی به جنبش تسخیر فعالانه کوشا بوده است."
خود به عنوان یک شاهد عینی در تظاهرات جنبش تسخیر در تظاهرات جهانی 15 اکتبر در ونکوور کانادا، شاهد حضور کارگران با پرچمهای اتحادیه ها در این تظاهرات چندین هزار نفری بودم. در جنبش تسخیر وال استریت، جنبشی که از ماه سپتامبر در نیویورک و ششصد شهر و شهرک درآمریکا آغاز شد و بسرعت گسترده شد از همان روزهای نخست بر اساس صدها فیلم و تصویر موجود، کارگران و خصوصا زنان کارگر در سازماندهی این حرکت عظیم و تظاهرات ها نقش داشتند. برای نمونه در 2 نوامبر 2011، نیروهای متشکل در جنبش تسخیر در اوکلند کالیفرنیا به همراه کارگران بارانداز در بندرتخلیه کالا "اوکلند" دست به یک اعتصاب عمومی زدند و برای یک روز این بندر بارگیری و تخلیه کالا را تعطیل کردند. (11) در تاریخ 8 نوامبر 2011، در مقاله "استیوگرین هوس" مندرج در روزنامه نیویورک تایمز می خوانیم: "اتحادیه های کارگری که در ابتدا با جنبش تسخیر رابطه ای دوستانه داشتند اکنون رابطه آنها با جنبش تسخیر مستحکمتر شده است." استوارت اپلبام "ریس اتحادیه کارگران و کارمندان فروشگاهای بزرگ میگوید حالا کارگران با دیدن این انرژی عظیم که در جنبش تسخیر وجود دارد میخواهند فعالانه تر در این جنبش شرکت کنند. اتحادیه های کارگری که سابقه طولانی در سازماندهی و اعتصاب دارند در همبستگی و تقویت جنبش تسخیر قصد دارند که کارگران را برای نشان دادن قدرت عظیم تر، برای شرکت در تظاهرات 17 نوامبر سازماندهی کنند. در ادامه مقاله میخوانیم: "دامون سی ور" یک مسول سیاست گذاری فدراسیون کارگران امریکا می گوید طی ماهای گذشته اتحادیه های کارگری بطور گسترده و قاطعانه ای از جنبش تسخیر در سرتاسر امریکا حمایت کرده است. در هفته های اخیر ازجانب اتحادیه ها لباس گرم و لباس بارانی و کمک نقدی به جنبش تسخیر اهداء شده است. از اتحادیه سراسری پرستاران، پرستاران داوطلب، خدمات کمک های اولیه و پزشکی را در اختیار این جنبش قرار داده اند. در ساختمان مرکزی اتحادیه های کارگری، دوش آبگرم و حمام در اختیار تسخیر کنندگان قرار گرفته است. "جورج گراهام" رییس اتحادیه کارگران و کارمندان خدمات درمانی و بهداشت و سلامت، که شامل سیصد هزار عضو در شمال شرقی امریکا است می گوید اتحادیه ما برای تقویت جنبش تسخیر، به این جنبش کمک می کند. این جنبش برای ما مثل یک رویایی بوده است که متحقق شده است. جوانان با صدای رسا آنچه را که بر سر کارگران و مزدبگیران آمده است را فریاد می زنند. این اتحادیه پانصد واکسن انفلوآنزا و یک هفته غذا در اختیار جنبش تسخیر وال استریت قرار داده است. "ماریا الن" یکی دیگر از رهبران اتحادیه از فدراسیون کارگران لس انجلس میگوید: به خاطر اینکه جنبش تسخیر، علیه نابرابری مبارزه می کنند کارگران با این جنبش همراه هستند." (12)
در ایران نیز کارگران مانند دیگر کارگران جهان، طی سه دهه گذشته بی وقفه برای داشتن تشکل های مستقل خود و علیه نابرابری، تبعیض، فساد و اختلاس و ستم سیاسی و اقتصادی مبارزه می کنند. هم اکنون تنی چند از رهبران ارزشمند کارگری مانند ابراهیم مددی، رضا شهابی و بهنام ابراهیم زاده، بخاطر فعالیت های عادلانه کارگری و خواسته های عادلانه صنفی و سیاسی در زندان بسر میبرند. حضور مدوام فعالین کارگری و کارگران برای مطالبات عادلانه خود بی شک آنها را همراه و همسو با این جنبش جهانی علیه نابرابری قرار داده است. به همین جهت است که در ایران نیز به همت "کانون مدافعان حقوق کارگران" در همبستگی با جنبش جهانی ضد سرمایه داری و جنبش تسخیر وال استریت، سمیناری آموزشی ارزشمندی تحت عنوان "همبستگی با جنبش جهانی ضدسرمایه داری، ریشه های بحران و چشم انداز آینده" با حضور تعدای از اعضای تشکل ها و فعالان حوزه کارگری، زنان و دانشجویان در روز 13 ابان 1389 برگزارشد. در این سمینار فعالان قدیمی کارگر و کارگران از سندیکای شرکت واحد، از تعاونی فلزکار و مکانیک، از اتحادیه آزاد کارگران و پژوهشگران مسایل کارگری و اقتصادی سخنرانی کردند و به عالیترین شکلی همبستگی خود را با جنبش جهانی ضد سرمایه داری و جنبش تسخیر وال استریت نشان دادند. به این ترتیب است که کارگران از تونس، مصر و ایران تا جنبش تسخیر وال استریت و جنبش جهانی تسخیر در کنار رنگین کمانی از نیروهای مردمی و 99درصدی جامعه حضوری آگاهانه علیه دیکتاتوری و استبداد و نظام نابرابر سرمایه داری دارند. نادیده گرفتن این نیروی عظیم، هم جنبش های دمکراتیک را بی رمق و نا کارا و ضعیف می کند (13) و هم هر گونه اقدام اصلاحی یا تغیرات بنیادین در نظام جهانی سرمایه داری را با معضلات جدی روبرو خواهد ساخت.
محمد صفوی
22 نوامبر2011
-------------------------------------------------------------------پاورقی:
1- < جنبش وال استریت و چپ سنتی> دکتر کاظم علمداری . سایت مدرسه فمنیستی
www.facebook.com
2- koukh1.blogfa.com
برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به مقاله ارزنده "افسانه بدرود با طبقه کارگر". نوشته خسرو صادق بروجنی
3-workers in a lean world,   kim moody,p15”
4- ماهنامه جنس دوم جلد چهارم به کوشش نوشین احمدی خراسانی، تهران 1378 ،ص107
5- سایت مدرسه فمنیستی
6- نگاه کنید به مطلب بسیار ارزشمند "موس "به جای پتک" نوشته جواد موسوی خوزستانی. نشریه کار مزد جلد چهارم و پنجم. تهران 1381 .ص5
7- سوسیالیزم یا بربریت ، "از قرن امریکا " تا دو راهی سرنوشت ساز. ایستوان مزاروش. برگردان مرتضی محیط.ص15
8- www.guardian.co.uk
9- www.socialistreview.org.uk
10- www.inthesetimes.com
11- www.democracynow.org
12- www.nytimes.com
13- در مورد پر اهمیییت بودن مبارزات کارگری وپیوند آن درمبارزات دمکراتیک علیه استبداد و دیکتاتوری نگاه کنید به مصاحبه بسیار آموزنده دکتر سعید رهنما، تحت عنوان <تنها تظاهرات خیابانی کافی نیست> مندرج در سایت شهرگان و اخبار روز fa.shahrgon.org