اوضاع برای که وخیم است؟


شکراله کمری ماژین


• در اینجا دو شیوه ی مقابله با حاکمیت ایران برای غرب بطور اعم پیش میآید. یکی راه حل نظامی است و دیگری فشار اقتصادی. از بسیاری شواهد و قرائن برمیاید که حاکمیت قصد سوق دادن اوضاع به وضعیتی نظامی و غالب کردن فضای بسته ی "آمادگی جنگی" در داخل کشور را دارد در حالیکه اجماع غرب جهت تضعیف حاکمیت حول محور فشارهای اقتصادی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۲ آذر ۱٣۹۰ -  ٣ دسامبر ۲۰۱۱


خبرهای اخیر مربوط به تنش در روابط سیاسی ایران با جهان خارج دو پرسش زیر را در اذهان ایجاد کرده است:
الف - اوضاع کنونی را چگونه میتوان دید؟
ب- سرانجام حوادث اخیر چگونه خواهد بود؟
در جواب سوال اول میتوان گفت که اوضاع بسیار وخیم است اما این سوال بلافاصله پیش میاید که "برای که وخیم است؟"
قریب به اتفاق همه ی افراد و گروههایی که شرایط کنونی ایران را مورد تحلیل قرار میدهند, بر این اذعان دارند که شرایط امروز این کشور بسیار پرتنش و تبعآ وخامت آمیز میباشد اما کمتر فردی یا گروهی مشخص میکند که وخامت این وضع گریبانگیر مردم ایران خواهد بود یا گریبان حاکمیت ایران را خواهد گرفت.
حداقل بر اساس گزارشهای بیرون از حد و حدود سازمانهای مختلف بین المللی حقوق بشری در این سی و سه سال اخیر, مردم ایران متحمل زیانهای انسانی و فشارهای بسیاری شده اند. این نوشته قصد آن ندارد که به تشریح این زیانها و فشارها بپردازد بلکه بر این امر واضح اشاره دارد که رابطه ی حاکمیت و مردم در ایران در این سه دهه و اندی بقدر کافی ثابت کرده است که منافع این حاکمیت و منافع مردم ایران ضرورتآ هم جهت نیستند. پس این سوال که "برای که وخیم است؟"میتواند متعاقب تحلیلهایی که بر "وخامت" دلالت دارند, مطرح شود.
امروز – ۲ دسامبر – بیست و هفت کشور عضو اتحادیه ی اروپا تحریم نفتی ایران را مورد بررسی قرار دادند, چیزی که تا کنون در کارنامه ی حاکمیت سی و اند ساله ی ایران وجود نداشته است بلکه این نخستین بار است که اروپا با چنین اجماعی وسیع از دست گذاشتن بر شریان حیات حاکمیت ایران سخن میگوید. شاید این به یک تحریم نفتی نینجامد اما همینقدر که یک اجماع وسیع بین المللی به یکی از تابوهای جدی در روند اقتصاد جهان نزدیک میشود و از آن سخن میگوید, خود میتواند یک مشکل پرتنش و غیرقابل اجتناب سیاسی تلقی شود.
در اینجا دو شیوه ی مقابله با حاکمیت ایران برای غرب بطور اعم پیش میآید. یکی راه حل نظامی است و دیگری فشار اقتصادی. از بسیاری شواهد و قرائن برمیاید که حاکمیت قصد سوق دادن اوضاع به وضعیتی نظامی و غالب کردن فضای بسته ی "آمادگی جنگی" در داخل کشور را دارد در حالیکه اجماع غرب جهت تضعیف حاکمیت حول محور فشارهای اقتصادی است. بدیهی است که هر یک از این دو طرف قضیه تحلیلها, راه حلها و شیوه ی عمل خود را دارند. نیز در حیطه ی هدف این نوشته نیست که بدانها بپردازد.
اگر بخواهیم به بررسی یکایک وضعیتهای "اقدام نظامی" و "فشارهای اقتصادی" بپردازیم, صرفنظر از هرگونه ضرورتی که هر کسی میتواند در وضعیت اول یا دوم ببیند و صرفنظر از نتیجه گیری هر کدام از این دو وضعیت نمیتوان منکر این واقعیت بود که وخامت اوضاع, خسارات و فشارهایی بیش از گذشته بر مردم ایران تحمیل میکند. در سطور پیشتر این نوشته آمد که منافع حاکمیت و منافع مردم ایران ضرورتآ همجهت نیستند. پس لطمات و خسارات وارده به مردم نمیتواند ضرورتآ به عنوان زیان برای حاکمیت تلقی شود. تجربه ی سی و چند ساله ی اخیر نیز موید آن است که در تمام این مدت جبهه ی مردم بدون وقفه زیان دیده است, متحمل خسارات شده و تاوان داده است. اما جبهه ی حاکمیت با همه ی فراز و نشیبهای "مرگ و زندگی", علیرغم مواجه با چالشهای بیرون از حد از جانب مردم, و با همه ی جنگ و جدالها و تضادهای درونی اش, و تکه پاره شدنها و وصله پینه کردنها و ترمیم نمودنهای خویش, لااقل تاکنون جان خویش بدر برده است.
حاکمیتی که حسابی کاملآ جدا از حساب مردم دارد, نه از بمب فرود آمدن بر سر آنان هراسی دارد و نه تحت فشار گرسنگی و قحطی مردم مشروعیت خویش را مورد بازبینی و سوال قرار میدهد. پس میتوان چنین نتیجه گرفت که اوضاع پرتنش امروز آبستن حوادثی پرمخاطره برای مردم ایران است و نه برای حاکمیتی که راز وجودش با وقوع بحرانها و تشدید عمدی بحرانها از جانب خویش عجین شده است.
اما در جواب سوال دوم که "سرانجام چه خواهد شد", میتوان از یک قانون فیزیکی یاری جست. هنگامی که یک سیب از یک درخت رها میشود, بدون هیچگونه امکانی برای تردید, تأمل یا چانه زنی از فراز آن درخت به زمین سقوط میکند. هرگاه آب به نقطه ی صد درجه ی خویش برسد به جوش میآید و آنگاه که دیگر بستر رودخانه توانای جای دادن امواج گسترده ی آب نیست, دشتها و اراضی بر امواج خروشان آغوش میگشایند .
پس علیرغم این ادعا که شرایط حاضر در روند رو به تشدید خویش خسارات و مشکلات فراوانی گریبانگیر مردم خواهد کرد بلکه حاکمیت همچنان بر اسب مراد خویش میراند, با اینحال فرجام نهایی این راهی که در پیش است برای حاکمیتی که بیش از سی سال بر سریر قدرت بوده است نیز متضمن آینده نخواهد بود . آنگونه که از روند رو به پیش حوادث پیداست, میتواند سخن از امروز یا فردا باشد اما نمیتواند بی سرانجام و همیشگی باشد. این جبر طبیعت است, چه بخواهیم و چه نخواهیم.
موردی را که نباید ناگفته گذاشت این است که نزدیک شدن به اجماع جهانی امروز و تصمیم به اقدامات تنبیهی در قبال حاکمیت ایران با انگیزه ی همدردی و یاری رساندن به مردم ایران صورت نمیگیرد بلکه بر کسی پوشیده نیست که ملاحظات متعددی بر مبنای منافع پیشقراولان این اجماع سنگ بنای آن است. دنیای امروز, بدبختانه دنیای ضعیف و درمانده ای است. امروزه حتی هر اقدامی در جهت بهبودی شرایط حقوق بشر میتواند با یک قرارداد تجاری, یک هویج گنده یا یک کارت از پیش آماده در آستین خنثی شود. هر انتقادی که در خصوص حقوق بشر صورت گیرد میتواند روز بعد تکذیب شود. هر سخنی از دموکراسی میتواند چند روز بعد با نشان دادن یک هویچ دیګربه خاموشی گراید.دنیای امروز با همه ی دانشش، همه ی پیشرفتهای اجتماعی و سیاسی اش و با همه ی ید و بیضایش اسیر و وابسته به سیستمهای اقتصادی ای است که خود آنها را بنا نهاده است. تمدن اکنونی این جهان چون درازگوشی در گل گیر کرده است، حتی نمیتواند برای خودش کاری بکند چه بسا اینکه بخواهد از حقوق ملل دیګر دفاع نماید.
پس جبری که از آن نام برده شد, صرفآ برای یک طرف قضیه صدق نمیکند. تمدن و نظام غالب بر جهان امروز نیز در تعامل با حاکمیت کنونی ایران از بسیاری حد و مرزها گذشته است. بنابراین بر مبنای همان فلسفه ی وجودی خویش و بر اساس اهداف, ساز و کارها و شیوه های عمل خویش نیز اکنون به جایی رسیده است که می بایستی "تکلیف خویش روشن کند". زمان آن رسیده است که دیگر ژست های حقوق بشری اش را وانهد و فکری به حال کلاه خویش نماید.
همانطور که گفته شد, در هر گونه برخوردی با حاکمیت, مردم صدمه خواهند دید اما شاید از رنج حاصل از این صدمه گریزی نباشد. یقینآ که شب تار را به سپیده رساندن به راحتی نخواهد بود. نه میتوان مطمئن بود که سقوط سیب از درخت به دلخواه خود سیب یا بدون تحمل رنج انجام میشود. نه میتوان گفت آب با آرامش و لبخند به سمت غلیان خویش میرود و نه میتوان ادعا کرد که جاری شدن سیل بدون تحمل خسارات و تلفات صورت میگیرد.
شاید از کاشت دیروز باد جای گریزی بود اما از برداشت امروز توفان هیچ جای گریزی نیست.