سخنرانی اسکار لافونتن در کنگره حزب چپ های آلمان


مترجم: سیامک طاهری


• سوسیالیسم دولتی اشتباه کرد. اما امروز ما با خطای بزرگ کاپیتالیسم مواجه ایم که برای بدست آوردن سودی کوتاه مدت هر روز بر صورت میلیون ها نفر سیلی می زند و این آن پدیده ای است که حزب چپ در برابر آن می ایستد. اینجا است که فرمول رزا لوکزامبورگ در برابر ما قرار می گیرد: سوسیالیسم یا بربریت! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۵ آذر ۱٣۹۰ -  ۶ دسامبر ۲۰۱۱


در روزهای جمعه تا یک‌شنبه ۲۱ تا ۲٣ اکتبر ۲۰۱۱ میلادی، نشست دوم کنگره ی دوم حزب چپ آلمان در شهر اِرفورت، مرکز ایالت تورینگن این کشور برگزار شد. دستور کار این کنگره تصویب نخستین برنامه ی حزب چپ آلمان بود. متن زیر سخنرانی اسکار لافونتن از رهبران این حزب در کنگره است:

رفقا و دوستان عزیز
ما در دوران دیکتاتوری بازارهای مالی زندگی می کنیم. و حق با همه منتقدان ما است؛ آنگاه که می گویند چرا حزب چهره جذاب تری از خود را به نمایش نمی گذارد. موضوعات و تم های حزب ما در خیابان ها هستند. ما باید از خود بپرسیم چرا ما تا کنون سیمای قابل قبول تری را از خود به نمایش نگذاشته ایم؛ آن هم درست در زمانی – یعنی زمانه ما که زمانه ی دیکتاتوری بازارهای مالی است - که در آن جامعه خدمات اجتماعی برچیده می شود و در تمامی جهان گرسنگی و بیکاری گسترش می یابد. در چنین زمانی ما باید با همه کسانی که رو به سوی ما می آورند تفاهم هرچه بیشتری برقرار سازیم. درست از این رو است که من با نگاه به دیکتاتوری بازارهای مالی می گویم: نوسازی دموکراتیک سرمایه ما است. ما حزب نوسازی دموکراتیک را تاسیس کردیم. اینک ما باید برای همگان روشن سازیم که ما زیر بیرق دموکراسی چه چیزی را می فهمیم. من یکبار دیگر تکرار می کنم؛ دموکراسی آنچنان نظم اجتماعی ای است؛ که در آن اراده اکثریت جامعه جاری باشد. به همین سادگی اما وقتی که ما اضافه می کنیم؛ در جامعه ای که در آن حقوق بازنشستگی کاهش می یابد و کمک های اجتماعی برچیده می شود؛ علایق اکثریت جاری نیست و دموکراسی وجود ندارد؛ درگیری ما با دیگر احزاب آغاز می شود. و اگر تعریف ما از دموکراسی به مذاق آنان و یا رسانه هایی که منتقد ما هستند خوش نمی آید آنگاه ما باید از آنان بخواهیم که دموکراسی را از دیدگاه خود تعریف کنند. آیا براستی شما بر این عقیده هستید که کافی است ما مردم هر چهار سال یکبار به پای صندوق های رای رفته و آرای خود را به صندوق ها بریزیم.
وقتی که ما از حقوق اقلیت ها دفاع می کنیم این به هیچ وجه به معنای آن نیست که ما طرفدار حکومت اقلیت ها هستیم؛ بلکه از نظر ما این عین دموکراسی است. حکومت اکثریت با رعایت حقوق اقلیت. آری وقتی سخن از ضعیفان جامعه است ما حزب مدافع اقلیت ها هستیم. من امروز می خواهم بگویم که قدرت حزب ما در آن است که اقلیت ها را هم نمایندگی می کنیم. و برای آنکه موضوع را نرم کنم می گویم که من بی اندازه از این گفتارها در باره یهودی ستیزی حزب ما خشمناک هستم (۱) چرا؟
چون حزب سیاسی ای که به نام مارکس و رزا لوکزامبورگ منتسب است؛ حزبی که گئورگ گیزی را در میان صفوف خود دارد؛ در این زمینه نیازی به درس آموزی از دیگران ندارد. علاوه بر آن مایلم این مطلب را به دلیل قبلی خود اضافه کنم که؛ من از جمله به این دلیل در خودم همیشه انگیزه چپ بودن را یافته ام که یقین دارم؛ در صورتی که باردیگر فاشیسم چهره کریه خود را در این کشور بنمایاند و یهودیان بار دیگر مورد اذیت و آزار قرار گیرند این چپ ها خواهند بود که بار دیگر در پشت سنگرها قرار خواهند گرفت نه انتشارات اشپینگر (۲) و بلندگوهای تبلیغاتی احزاب دیگر. از این رو می گوییم ما مخاطب چنین اتهاماتی نیستیم.
در آن هنگام که بادهای مخالف شروع به وزیدن می کنند؛ با وجود شدت جریان باد آنچه که ما بدان نیازمندیم، آن است که یک فانوس دریایی داشته باشیم. دوستان عزیز از این رو من مایلم یکبار دیگر خاطر نشان کنم و با مثالی آنرا روشن سازم؛ آنگاه که رهبری مورد تهاجم قرار می گیرد درست در چنین هنگامه ای حزب به همبستگی همه اعضای آن محتاج است. حتی در آن هنگامی که آنان مرتکب اشتباهی شده باشند.- این را من به عنوان کسی که سالیان متمادی در پست های مدیریتی بوده است می گویم. اجازه بدهید یک مثال دیگر بزنم:
وقتی که من در روزنامه ها خواندم که آن نامه به فیدل کاسترو نوشته شده است؛ (۲) و یکی دو نفر از ما چگونه به آن برخورد کرده اند لازم دیدم برایتان بازگو کنم کنم که وقتی یک روزنامه نگار با من گفتگو می کرد در این مورد به او چه گفتم من گفتم؛ بله من از "گزینه لوچ" و "کلاوس ارنست" انتقاد می کنم. انتقاد می کنم که این جرات و جسارت را به خرج دادند که به مردی نامه بنویسند که اجازه داده است که در خاک کوبا شکنجه گاه ساخته شود یعنی در گوانتانامو. جایی که در آن انسان ها را به شکل غیرقانونی ای بازداشت و شکنجه می کنند. این غیرقابل قبول است که به چنین فردی نامه نوشته شود و تولدش به او تبریک گفته شود.
خبرنگار گفت: اما این کار را که او انجام نداد، بلکه جورج بوش بود که این کار را کرد. و من گفتم بله حق با توست اما فراموش نکنیم که در آلمان و دیگر کشورهای جهان تولد این فرد به او تبریک گفته شد. به من بگویید که شما با کدام معیار وقایع را می سنجید. آری ما به یک فانوس دریایی راهنما احتیاج داریم. ما نباید اجازه دهیم تا دیگران ما را به دفاع وادار کنند. هم اکنون وقتی که از آمریکا و دیگر احزاب سخن می گفتم خانم مادلین آلبریت وزیر خارجه سابق آمریکا را به خاطر آوردم که هنگامی که از او پرسیده شد؛ با توجه به اینکه محاصره اقتصادی عراق به مرگ بیش از ۶۰۰۰۰۰ کودک انجامیده است؛ آیا این کار ارزش انجام آن را داشت؟ پاسخ داد: آری ارزش آن را داشت!
کجایند معیار ارزش های انسانی در کشورهای غربی وقتی که این انسان ها می توانند با انگشت دیگران را نشانه روند!
فانوس دریایی همبستگی با رهبری حزب این اولین درخواست من است. دومین درخواست من این است که ما نباید درگیر بحث های بیهوده شویم بخصوص در هنگامی که ما در رقابت سرسختانه ای با دیگر احزاب هستیم. در پاره ای از بحث ها من می شنوم که می گویند ما مجبور هستیم. دوستان عزیز این غلط است. ما در یک رقابت سالم با دیگر احزاب هستیم. ما باید به راه های موفقیت حزب خودمان فکر کنیم. مثلا باید توجه داشت که گفتگو بر سر ائتلاف با دیگر احزاب را پس از انتخابات انجام می دهند و نه پیش از آن!
من با نگاهی مستقیم به سوسیال دموکرات ها و سبزها این مطالب را می گویم. من گه گاه از پاره ای از رفقایمان می شنوم که می گویند ما باید رعایت آنان را کرده وبه سوی آنان برویم. اما دوستان عزیز چه کسی تاکنون از همکاری خودداری کرده است؟ چه کسی در تورینگن؛ زاکسن آنهالت؛ در مکنهایم فورکومن از همکاری خود داری کرده است. اینان کیان بودند که در هسن؛ در نوردراین وستفالن و سرانجام در هامبورگ از همکاری خودداری ورزیدند؟ آری این سوسیال دموکرات ها بودند. چرا پاره ای از ما هنوز اعتقاد دارند که آنان حق دارند همه روابط را تعیین کرده و به آنگونه که مایلند بچرخانند؟
این آن ها هستند که باید تغییر کنند نه ما.
یک نکته ضروری دیگر!
من کاملا جدی هستم! ما برای همکاری آماده هستیم. ما خواهان یک رقابت سیاسی درست هستیم. ما خواهان یک برخورد سالم با یکدیگریم. اما در اینجا باید توجه ها را به این نکته جلب کنم؛ تا زمانی که سوسیال دموکرات ها و سبز ها ما را به وسیله سازمان حافظان قانون اساسی مورد نظارت قرار می دهند (٣) تا زمانی که آنان روش های پلیسی را جایگزین رقابت سالم سیاسی می کنند؛ جدل بر سر شرکت کردن یا نکردن در دولت بحثی زاید است و باید از آن صرفنظر کرد. این سوال که آیا ما باید در دولت شرکت کنیم یا نه اساسا سوال مطرحی نیست. در اینجا کسی ایستاده است که سال ها از مسوولین دولتی بوده است (۴) سووال درست این است که آیا ما با شرکت در حکومت می توانیم خدمتی به رای دهندگان خود بکنیم یا نه و این سوال را ما به تنهایی نباید پاسخ بدهیم بلکه پاسخ درست این سوال را ما در انتهای کار با همفکری رای دهندگانمان خواهیم داد. اگر در نتیجه شرکت ما در دولت بر تعدادمان افزوده شود و یا کارنامه خوبی از خود به جا بگذاریم آنگاه شرکت ما در دولت کار صحیحی بوده است. و اگر پس از شرکت در دولت یک نتیجه بد به دست آوریم آنگاه باید بپذیریم که شرکت ما در دولت غلط بوده است و باید در سیاست خود تجدید نظر کنیم و خود را تصحیح کنیم.
ما باید نسبت به آن چه که امروز با اکثریت قاطع تصویب کردیم کاملا قانع شده باشیم. این همان پاسخ قدیمی تاریخ جنبش کارگری نیست. این یک پاسخ مدرن به مبارزه جویی دیکتاتوری بازارهای مالی است.
یاران عزیز! همان دستاوردی که واقعه فوکوشیما برای سبزها در بر داشت؛ حادثه لمان برودر نیز برای ما چپ ها در جهان در بر خواهد داشت. چرا که با درهم شکستن بانک ها و آنچه که سرمایه داری مالی نامیده می شود سیستمی که بر مبنای یک توهم بزرگ ایدئولوژیک بنا شده است باید به کناری نهاده شود. بله راه حل دیگری به جز آنکه براین سیستم غلبه شود و برچیده شود وجود ندارد.
ما باید این موتور دوگانه سوز احزاب دیگر را به سوی خودشان برگردانیم. وقتیکه که من امروزبار دیگر از یک بلندگوی بدنام شنیدم که گفته است "چپ ها خود را در آفساید قرار داه اند و فقط کلمات بی معنایی را تصویب کرده اند"، این یک بلند گوی سوسیال دموکرات بوده است – آنگاه من می توانم پاسخ دهم که شما سوسیال دموکرات ها و همچنین سبزها در ماه ها و سال های پیش رو مجبورید آن چیزی را رونویس کنید که ما چپ ها پیشنهاد کردیم. شما نسخه غلطی را در دست دارید. شما فقط خط می زنید، این فقط آقای گوتنبرگ (۵) نیست که سرقت ادبی می کند؛ وقتیکه سخن بر سر برنامه چپ ها است، یعنی یک برنامه مدرن اجتماعی چپ، آنگاه دیگرانی نیز هستند که همینکار را انجام می دهند.
....
ما مخالف این هستیم که سودهای بانک ها به گروه کوچکی از بانکداران برسد ولی ضررهای آنان را عموم مردم متقبل شوند. من یکبار دیگر آلترناتیو وضع موجود را ایجاد صندوق های پس انداز به جای قمارخانه ها و کازینوها (منظور بانک ها هستند) می دانم. صندوق های پس انداز و بانک های ایالتی را بار دیگر به راه بیاندازید. به زبان ساده تر ضمانت برای صندوق های پس انداز! من کاملا با هشیاری می گویم ما تنها حزبی هستیم که یک برنامه قابل استفاده برای بحران مالی داریم. من کاملا به این گفته معتقدم.
....
یکی از نکات مهم برنامه ما در باره دارایی های شخصی است. ما فقط یک سووال را مطرح می کنیم. چه چیزی بر مبنای کدام دلیل به چه کسی تعلق دارد؟ و ما جواب کلاسیکی به این پرسش می دهیم. در اینجا من بار دیگر منتقدان خودمان را که نظری به غیر از ما دارند را دعوت به بیان استدلال خود می کنم. ما می گوییم دارایی بر خاسته از کار است و نه سوداگری و قمار و یا هر عمل دیگری غیر از کار. این است نظر ما در باره دارایی شخصی!
اینگونه ورود به بحث دارایی های شخصی امکان بر پاسازی جامعه ای دموکرات را ممکن می سازد. تا وقتی که وضع به گونه ای است که اقلیتی ثروتمند می شود زیرا اکثریت برای آنان کار می کند، تا زمانی که حداقل دستمزد در این کشور وجود ندارد؛ اقلیت کوچکی دارایی ها را انبار می کنند.
دارایی بزرگ یک معنای دیگر هم دارد و آن قدرت سیاسی است. و این نقشی است که از دهها و صدها سال پیش بر نظم جامعه زده شده است. از این رو ضروری است که این شعر برتولت برشت برپیشانی برنامه حزب ما نقش بندد که "سرانجام مردم باید دریابند که کاخ ها را مردم می سازند نه پادشاهان". این اقلیتی میگسار نبودند که صنایع را پی ریزی کردند، بلکه این صدها هزار کارگر مرد و زن بودند که این امکانات را خلق کردند و این حقوق آنها است.
پاسخ ما به سووال های فراوان امروزمان؛ دارایی اجتماعی است. در دنیای بانک ها این بدیهی است که فقط بانک هایی که– و این در مورد بانک های تعاونی نیز صدق می کند- از سرمایه اجتماعی برخوردار بودند بر روی پاهای خود ایستادند.
...

من تاکید می کنم که چگونگی پاسخ ما به به مساله دارایی های شخصی برنامه ما را به مساله محیط زیست پیوند می زند. من کاملا معتقد هستم که هیچ سرمایه داری سبزی وجود ندارد. در آن چنان نظمی که فقط تلاش برای سود شخصی حکمفرما است. طبیعت ناچار است که به زیر مهمیز سودجویان قرار گیرد. به همین جهت وقتیکه حزب سبزها از کاپیتالیسم سبز سخن می گوید فقط یک بسته بندی فریبنده عرصه می کند. من در اینجا شما را به "النور اوستوم" برنده جایزه نوبل ارجاع می دهم که ثابت کرد اداره جمعی دارایی ها اغلب بیشتر حافظ محیط زیست است. تا خصوصی سازی آن ها. از این رو لازم است که سبزها تغییر دیدگاه دهند. آنان فقط آنگاه به حزب واقعی محیط زیست تبدیل می شوند که بر روی مساله دارایی های شخصی کار کنند. و این نیز روشن است که آنان نمی توانند مدعی حفظ محیط زیست باشند وقتیکه از جنگ های مرگ آور حمایت می کنند. آنکه انسان را می کشد نمی تواند محیط زیست را حفظ کند.
آنکه حافظ انسان نیست نمی تواند حافظ محیط زیست باشد.
بدون آنکه خود بخواهد، پاپ در مجلس آلمان مطالبی را در تایید برنامه حزب ما به زبان آورد. من کاملا آگاهانه پس از آنکه گئورک گیزی و کلاوس ارنست تاکید کردند که ما حزب آزادی و برابری هستیم و این دو مفهوم، مفاهیمی درهم تنیده هستند؛ این سخنان را بیان می کنم. وقتیکه انسان به تاریخ فرهنگی این مفاهیم توجه می کند که چگونه این مفاهیم پدید آمدند، آنگاه گفته های پاپ درست است که ایده برابری از تصور مذهبی فرزند خدا زاده شده است چرا که در محتوای آن انسان ها مانند یکدیگر هستند و کرامت یکسانی نیز دارند. از این رو ما بر این سنت فرهنگی ریل گذاری می کنیم و آنرا گسترش می دهیم. و به همین گونه است که این گفته که تو باید دیگری را همانگونه دوست داشته باشی که خودت را، بنا براین همه انسان ها آزاد هستند و باید از محیط اجتماعی یکسانی برخوردار باشند و در زندگانی اجتماعی شریک شوند. این است آن اندیشه بزرگی که ما باید به آن موظف باشیم.
....
وقتیکه ما از آزادی و برابری سخن می گوییم، نباید اجازه دهیم که دوباره همان اشتباهات سوسیالیسم دولتی را تکرار کنیم. برای آنکه عدالت آیندگان را بنا کنیم، حق نداریم بر صورت امروزیان سیلی بزنیم. این اشتباه سوسیالیسم بود. اما امروز ما با خطای بزرگ کاپیتالیسم مواجه ایم که برای بدست آوردن سودی کوتاه مدت هر روز بر صورت میلیون ها نفر سیلی می زند و این آن پدیده ای است که حزب چپ در برابر آن می ایستد
اینجا است که فرمول رزا لوکزامبورگ در برابر ما قرار می گیرد سوسیالیسم یا بربریت. چه مفهومی پشت این جمله نهفته است.
در فلسفه فرانسوی ما از دیدگاه پاسکال به یک نظم سیتماتیک چندلایه می رسیم به عنوان مثال از یک نظم حقوقی –اقتصادی آغاز می کنیم بعد به یک نظم سیاسی می رسیم سپس نظم اخلاقی می آید و سپس علم اخلاق به دنبال آن می آید. بر مبنای این فلسفه هرگاه نظم پایینی بر نظم بالایی چیره گی یابد این به مفهوم بربریت خواهد بود. اگر این فلسفه را به زبان امروزی ترجمه کنیم باید بگوییم که عقل گرایی اقتصادی بر نظم بالایی یعنی سیاست غلبه پیدا کرده است. پس بربریت حاکم است.این است دلیل فلسفی اینکه چرا ما می گوییم ما دیکتاتوری بازارهای مالی داریم.
...
من مایلم از شما برای نامگذاری گروه های کمک به مردم جهان که با نام ویلی برانت تصویب کردید تشکر کنم... من مایلم که به سوسیال دموکرات ها یادآوری کنم که نباید فراموش کنید که کارل لیبکنشت و رزا لوکزامبورگ مدت های درازی عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان بودند. از این رو ما بر این سنت پای می فشاریم.
...
هرگاه یک نفر به شما برخورد کرد وپرسید تو عضو حزب چپ ها هستی؟ مبادا که شما خجولانه و بزدلانه برخورد کنید بلکه در چشمان او بنگرید وبگویید مگر تو نیستی؟ زود باش بجنب دیر می شود ها!

اندکی کوتاه شده


توضیحات مترجم:
۱- نشریات راستگرا نامه تبریکی را که دوتن از رهبران این حزب به مناسبت سالگرد تولد فیدل کاسترو نوشته بودندرا دستاویز حمله به حزب قراردادند
۲- حزب چپ ها ی آلمان به دلیل حمایت از فلسطینیان از سوی راست ها به یهودی ستیزی متهم شده است. لازم به یاد آوری است که مادر گئورگ گیزی که از بنیان گذاران این حزب است یهودی است .
٣- انتشارات اشپیرینگر یک تراست بزرگ انتشاراتی راست گرای آلمانی است که از کتاب تا انواع روزنامه ها وهفته نامه وماهنامه ها وسالنامه ها را منتشر می کند. این بنگاه عظیم شباهت زیادی به بنگاه انتشاراتی مرداک در انگلستان دارد که چندی پیش اخبار رسوایی های آن منتشر شد.
۴- سازمان حافظ قانون اساسی یک سازمان پلیسی است که وظیفه آن مبارزه با سازمان ها وجریاناتی است که علیه قانون اساسی اقدام می کنند
۵- اسکار لافونتن رهبر سابق حزب سوسیال دموکرات ونخست وزیر محبوب ایالت زارلند بود که سالیان متمادی با اکثریت کم نظیری به این سمت انتخاب می شد او از جمله معدود رهبران حزب سوسیال دموکرات بود که همواره در تظاهرات صلح شرکت می کرد.او تئوریسین وبرنامه ریز این حزب در پیروزی تاریخی این حزب بود که طی آن حزب سوسیال دموکرات برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم موفق شد با کمک سبز ها دولت تشکیل بدهد.پس از پیروزی لافونتن به عنوان وزیر اقتصاد وبرنامه ریزومرد قدرتمند کابینه انتخاب شد اما پس از چندی نا گهان بدون دادن هیچ پاسخی از همه سمت های خود استعفا داد وخانه نشن شد.فقط وقتیکه یکماه پس از این استعفای جنجالی جنگ یوگسلاوی آغاز شد همگان دریافتند که دلیل این عمل چه بوده است.لافونتن بعد ها از حزب سوسیال دموکرات انشعاب کرد ودراتحاد با حزب سوسیالیست های دموکراتیک ؛ حزب چپ ها را بنیاد نهاد.
۶- آقای گوتنبرگ وزیر دفاع دولت راستگرای دموکرات مسیحی بود که فاش شد تز دانشگاهی خود را از روی تز های دیگران رونویسی کرده است وازاین رو ناچا ربه استعفا شد.