هشدار، کوتاهی و سهل انگاری نکنیم! - مهران سیرانی

نظرات دیگران
  
    از : م. سیرانی

عنوان : پاسخ به نظرات
جناب سحر آبادی:

در نوشته اول شما زمانی‌ که آن تقسیم کار بین حوزه روشنفکری و حوزه فعالیت احزاب و سازمانها سیاسی را از هم تفکیک کردید به عمق گفته شما پی‌ بردم، اما با دیده تردید به آن نگاه کردم و در این مورد جوابی‌ ارائه ندادم که مبادا عجولانه اظهار نظر نکرده باشم. اما نوشته دوم شما نشان داد که تقریبا درست حدس زده بودم. اما دوست عزیز به چند نکته با دقت بیشتری فکر کنید: ۱- روشنفکر به فردی اطلاق میشود که با تلاش و فعالیتهای خود سعی‌ می‌کند سطح فکری مردم جامعه خود یا دیگر جوامع را از خرافات، جهل، ناآگاهی به سمت علم، دانش، عقل و خرد گرایی هدایت کند. حوزه اصلی‌ این فعالیتها میتواند نظری یا عملی‌ یا ترکیبی‌ از این دو باشد. اما مجموعه روشنفکران یک جامعه را ترکیب فعالین سیاسی، نویسندگان، هنرمندان، پژوهش گران و دانش پژوهان یک جامعه تشکیل میدهند. به عنوان مثال: یک فرد روشنفکر میتواند در قالب یک تابلویی نقاشی، یا یک قطعه شعر، یا یک داستان یا یک مقاله و یا در عرصه عملی‌ بعنوان یک فعال کارگری یا یک فعال سیاسی و .... به نقش و مسئولیت روشنگری خود در قبال جامعه عمل کند. در مقوله روشنفکر و روشنگری هر چه میزان ترکیب تئوری و عمل بیشتر باشد، میزان بازدهی هم بیشتر خواهد بود. اما این نکته یک آیه قرآن نیست. به روایت تاریخ، کسانی‌ بوده اند که با طرح نظریات تئوریک خود تاریخ بشر را تغییر داده اند. در نقطه مقابل بوده اند کسانی‌ که فقط بدنبال عملگریی بوده اند و هیچگونه دستاوردی ناداشته اند. بر مبنای این تعریف ساده و مختصر باید بگویم که این جمله شما که " بهتر است روشنفکران کار روشنفکری کنند و این گونه فعالیتها را به سازمانهای سیاسی واگذار کنند" به این معنی‌ تعبیر میشود که شما به عنوان یکفرد قصد دارید، من نوعی را در عرصه چگونگی‌ گزار از این رژیم و ارائه یک راه حل سانسور کنید!!!!! چرا چون بنظر شما این کار فقط وظیفه سازمانها و احزاب سیاسی میشود؟!!!!!!! و چون من نوعی یک مقاله تئوریک و نظری نوشته‌ام پس من طبق تعریف شما فقط یک فرد روشنفکر ( از دیده شما یک فرد تئوریک و نه عملگرا) محسوب میشوم و در این حیطه نباید اظهار نظر کنم!!!!!! صرفنظر از این تقسیم بندی عجیب شما، آیا اصلا فردی حق دارد که برای دیگران تعیین و تکلیف کند که در چه حیطه عملی‌ یا نظری فعالیت کنند؟ آیا شما اصلا به دامنه فعالیتهای من آگاهی‌ دارید؟

نکته دوم اشاره کرده اید که هیچ کار فردی را شخص شما مارکسیستی نمی‌دانید!!!!!!!!!!!در اینکه مارکسیسم تاکید بسیار فراوانی‌ روی کار جمعی‌ انجام دادن دارد، هیچگونه تردید نیست. اما دوست عزیز بعنوان یک فرد ما میتونیم نظریات دیگران را نقد کنیم، برمبنی مستندات بگوییم که بعنوان مثال این نظریه مارکسیستی نیست، اما اینکه بگوییم فلانی‌ شما مارکسیست نیستید،!!!!!! آیا شما بعنوان یک فرد تعیین کننده مارکسیست بودن یا مارکسیست نبودن دیگران میتوانید باشید!!!!!!!! ؟؟؟؟؟

نکته بعدی که جدا برای من جای تعجب دارد این است که گفته اید " اگر این مقاله من یا مقالاتی از این قبیل توانست عده‌ای را در یک ظرف مناسب و دموکراتیک گرد هم آورد " پس حرف من درست و حرف شما نا درست خواهد بود!!!!!!!؟؟؟؟؟ آیا این مدل غیاث کردن منطقی‌ می‌باشد؟؟؟؟ پس طبق این نظر شما اگر من، شما و یا دیگران به سیاستهای اقتصادی رژیم اسلامی اعتراض کنیم و بگوییم که این متد‌های اقتصادی به ضرر ملت ایران تمام شده است، رژیم اسلامی میتواند در جواب به ما بگوید که اول بروید یک دولت تشکیل دهید، بعد طبق متد‌های اقتصادی خودتان عمل کنید اگر نتیجه مثبت داشت ، پس حق با شما می‌باشد اگر نه که من درست عمل کرده ام؟؟؟!!!!!!! دوست عزیز اولا من قصد تاسیس یک سازمان و حزب جدید را ندارم. چرا که به اعتقاد من وجود این هزاران سازمان، حزب، انجمن، کمیته، بلوک و اتحاد‌های جور واجور یکی‌ از دلایل مهم آشفتگی‌ فکری ملت ایران و عدم پیروزی ما در سرنگون کردن این رژیم بوده است. بهمین خاطر پیشنهاد تشکیل یک اتحاد عمل را مطرح کرده ام. دومأ بهتر است که بعنوان یک فرد مارکسیست آمادگی پذیرش نقد را داشته باشید. نکته بعدی اشاره کرده‌اید که شما مبارزه کرده اید، شهید داده اید، زندان رفته اید، ..و ........ عده‌ای قصد دارند که این تلاشها رو دور بریزند!!!!!؟؟؟؟؟ دوست عزیز اولا چرا فکر می‌کنید که فقط شما تلاش و مبارزه کرده اید؟ چرا فکر می‌کنید که فقط شما شهید داده اید و زندانی شده اید؟؟؟؟؟ نکته دوم اینکه اگر من نوعی برخی‌ از اعضای خانواده خودم را در این راه از دست داده ام، یا زندانی سیاسی بوده ام، باید بخاطر این نکات حق اولویتی نسبت به دیگران داشته باشم؟!!!!!!!!!؟ یعنی‌ من یا شما و دیگرانی که بعنوان مثال زندانی سیاسی بوده ایم، در فردای بعد از رژیم اسلامی باید از امکانات ویژه برخوردار باشیم؟ یعنی‌ تلاش و مبارزه ما بهمین خاطر بوده است؟؟؟ نه دوست عزیز: من نوعی بخاطر آزادی، دموکراسی‌ و عدالت اجتماعی مبارزه کرده ام، در این راه هم متاسفانه مدتی‌ در زندان بوده‌ام یا عزیزانی را از دست داده ام، اما هدف من در این مبارزه بوجود آوردن یک دنیای بهتر برای همه بوده است، نه اینکه با استناد به زندانی بودنم یا از دست دادن عزیزانم از امکانات بهتری برخوردار شوم. و در نهایت بگویم: اینجا لازم نمی‌بینم در مورد فعالیتهای سیاسی خودم یا تاریخچه مبارزاتی خودم صحبتی‌ کنم چون نیازی نمی‌بینم، اما دوست عزیز فراموش نکنید که در بین ما ایرانیان هستند کسانی‌ که ادعای چندانی ندارند، اما با یک فراخوان ساده بعنوان یک فرد مستقل میتوانند چندین برابر یک سازمان یا حزب سیاسی ایرانی‌ که سابقه مبارزاتی ۵۰ تا ۷۰ ساله را دارد ، مردم ایران را به خیابان بیاورند. ضمنا کسی‌ قصد حذف شما را ندارد. اتفاقا اگر به عمق مقاله من بیشتر نگاه کنید می‌بینید که این پیشنهاد من کمک خواهد کرد که در اتفاقات آینده بیشتر بتوانید تاثیر گذار باشید. مشکل ما ایرانیان این است: که فکر می‌کنیم ما از همه بهتر می‌دانیم، اگر کسی‌ با من یا گروه سیاسی من نبود، پس هیچگونه فعالیتی انجام نداده است، اگر کسی‌ با ما نبود پس با دشمن ماست. دوست عزیز من با این گونه نگاه کردن به قضایا در سال ۶۰ در دوران کودکی و نوجوانی خدا حافظی کردم، زمانی‌ که شکستن ببت‌های پوشالی زیادی را از نزدیک دیدم. فکر نکنید من لای پر قوو زندگی‌ کرده‌ام و به این نقطه رسیده ام. فراموش نکنید که انتقاد و انتقاد پذیری یکی‌ از نکات مهم مارکسیسم و یک فرد مارکسیست باید باشد. انتخاب با شماست.
۴۲۰۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۰       

    از : الف سحرآبادی

عنوان : ممنون از اینهمه توجه
سیرانی گرامی از این همه توجه به چند خط نوشته ام سپاسگزارم. یکی از ویژگی های مهم اندیشهٔ مارکسیستی، بر طبق نظر بنیان گذاران آن علمی بودن آن است. علمی بودن از جمله بدین معنی ست که نظرات را به محک عمل و تجربه بگذاریم. خیلی ساده، اگر مقاله و این نوشته های شما باعث شد چند نفر انسان صادق و مبارز دیگری همچون شما دستتان را بگیرند و به کمک هم یک تشکیلاتی کاملا متفاوت با بقیه تشکیلات موجود بسازید که دمکراتیک تر، انقلابی تر و دارای درک صحیح تری از روندهای سیاسی ست، حرف شما درست و سخنان من نادرست خواهد بود، ولی اگر درست برعکس بود و این نوشته ها به چنان عملی نیانجامید، باید برگشت و دید کجای حرف درست و کجای آن اشتباه بوده است.
مارکسیسم اساسا درک درست یا درست تر فردی از واقعیت ها نیست. مارکسیسم درک جمعی، کار جمعی و مبارزهٔ جمعی برای اصالت بخشیدن به منافع اجتماعی است. هیچ کار فردی را من مارکسیستی نمی دانم، اگرچه روشنفکرانه، مترقی، انقلابی و ... می تواند باشد. همین که شما همه را دچار اشکال های بنیادی می بینید به نظر من نشان از روحیه ای فردگرایانه می دهد. ما هم انسانیم. ما هم مبارزه کردیم و می کنیم. ما هم شکنجه شده ایم و زندان کشیده ایم. ما هم می خوانیم و می نویسیم و تلاش می کنیم بهتر بفهمیم و بدانیم و برای بهتر و موثر تر بودن مبارزهٔ مشترک مردمی، پیشنهاداتی بدهیم. چرا چون نظر دیگری داریم باید روی ما خط کشید؟ آن ها که اینهمه تلاش مشترک انسان ها را به درو می ریزند، آیا مطمئن هستند چیز بهتری را جایگزینش می کنند؟ شما را صادقانه دعوت می کنم به سازمان و تشکیلاتی که آن را به نظراتتان نزدیک تر می بینید بپیوندید و یاد بگیرید کار مشترک با آن ها را وجهه همت خود کنید. این باور من است. که فکر کردم بد نیست با شما و دیگر خوانندگان در میان بگذارم. صلاح را خود دانید.
۴۱۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : حق

عنوان : یه آقای سیرانی محترم
آقای سیرانی محترم، همیشه نظرات را اول و مقالات را بعد می خوانم. همه نظرات را در اینجا خواندم ولی چون دیروقت است خواندن مقاله شما را به فردا موکول می کنم که سر حال باشم. با توجه به نظرات داده شده در اینجا، آیا ما یک فرصت تاریخی که همان جنبش سبز است را چندی پیش از دست ندادیم! ایرانیان برون مرزی ای که همه از آنها قطع امید کرده بودندبیکبار سر و کله شان جلوی سفارتخانه ها پیدا شد و همه سیاسی شده بودند. متاسفانه با اینکه این ایرانیان آمادگی داشتند و بدنه هر جنبشی می توانستند باشند بی سر ماندند. ملت این وسط واقعا بیگناه است و این سرآمدان هستند که گناهکاران اصلی هستند. حال چند وقت دیگر باید صبر کنیم، اگر ایرانی مانده باشد، تا دوباره مردم بلند شوند! وقتی بلند شدند این سرآمدان با آن چه خواهند کرد! حدس من اینست که همانکاری که دفعه قبل کردند. سرآمدان ما کمتر از رژیم خونخوار در ایران گناهکار نیست. واقعا که ملت ایران را بیشتر همین سرآمدان که اکثرا قلابی هستند بیچاره کرده اند. با سپاس
۴۱۹۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : م. سیرانی

عنوان : جواب به نظرات
جناب احمد سحر آبادی:

با درود به تمام کسانی‌ که در طول این سالها به هر طریق ممکن علیه این رژیم فاشیستی اسلامی مبارزه کردند و در جهت دستیابی به آزادی، دموکراسی‌ و عدالت اجتماعی یا جان خود را فدا کرده اند یا سالهایی از عمر خود را در سیه چال‌های این رژیم گذارند و تن‌ به سازش به هیچ فرد و جناحی از این رژیم نداده‌اند. اما تعجب می‌کنم از این تقسیم بندی شما ؟ دوست عزیز: باید با هم صادق باشیم و از انتقاد سازنده نهراسیم. انتقاد سازنده کمک میکنه تا ما خودمان را اصلاح کنیم و بهتر از قبل فکر و عمل کنیم. احزاب و سازمان‌های ایرانی‌ سالهاست که به علت سرکوب وحشیانه رژیم به اجبار به خارج از کشور مهاجرت کرده اند. طبق آمارها حدودأ ۵ میلیون ایرانی‌ خارج از ایران زندگی‌ میکنند. سوال اینجاست: با داخل کشور کاری نداریم، اما چرا هیچیک از این احزاب و سازمان‌هایی‌ که طبق نظر شما باید مسئولیت سرنگونی این رژیم را بعهده بگیرند، تا بحال نتوانسته اند از بین این ایرانیان خارج از کشور ۵۰۰۰ نفر عضو و هوادار جذب و تربیت کنند؟ و یا رژیم را سرنگون کنند؟ آیا این نکته اثبات نمیکنه که یه مشکل اساسی‌ وجود داره؟ مشکلی‌ که دیگه ربط آنچنانی‌ به سرکوب رژیم اسلامی یا سازمان سیا، یا موساد و یا کمپانی‌های بزرگ سرمایه داری نداره؟ دوست عزیز: دو عامل مهم باعث این عدم موفقیت این سازمانها و احزاب در خارج از کشور بوده است. ۱-نبود ساختار دموکراتیک که متاسفانه نتنها باعث جذب نشده بلکه ریزش بسیاری را بهمراه داشته است.، ۲- درک اشتباه از مفاهیم تئوریک که باعث طرح تاکتیک و استراتژی‌های اشتباه در مقاطع مختلف تاریخی‌ شده است. در مورد نبود ساختار تئوریک. کدام یک از این سازمانها و احزاب امروز بعد از ۳۲ سال توانسته اند کادر سازی کنند و کمیته‌های مرکزی آنها کلا تغییر کرده باشد؟ اگر سازمانی یا حزبی بعد از ۳۲ سال نتواند کادر سازی کند و کادر‌های جوان و مجرب در درون تشکیلات خود جایگزین کند، آیا این نکته اثبات نمیکند که این تشکیلات مشکل دارد؟ نکته بعد درک اشتباه از مفاهیم تئوریک و تحلیل‌های اشتباه. زمانی‌ که ما باید به فکر اصلاحات میبودیم ، اسلحه بدست گرفتیم، الان که موقع اسلحه بدست گرفتنه، بعضی‌ها شدن اصلاح‌طلب!!!! خمینی سپاه و بسیج را سازمان داد، بعضی‌ها تصور کردن که ارتش سرخ رهایی بخش انقلابی تشکیل شده، جنگ شروع شد، بجای اینکه جنگ را ضد میهنی تلقی‌ کنند و همزمان علیه عراق و رژیم اسلامی بجنگند،(فقط معدود جریاناتی مثل اقلیت این نکته را بیان کرد، که متاسفانه تاکتیک اشتباه موارد دیگر ینجم این طرح را نکم کرد) جنگ را جنگه میهنی تلقی‌ کردند، به طبقه کارگر رهنمد افزایش تولید دادند!!!!!!الان که احتمال حمله به ایران است، طبق آثار لنین آیا نباید ما یک جبهه‌ٔ سوم علیه امپریالیسم و رژیم اسلامی باز کنیم و در این راستا عمل کنیم؟ در عوض، همین سازمانها و احزابی که خودشان را چپ می‌دانند، چه عکس‌العملی نشان داده اند؟ به نوشتن یک بیانیه قناعت کرده اند!!!!!!که هم مخالف غنی سازی ، هم مخالف حمله، هم مخالف تحریم!!!!! این بیانیه برای چه کسی‌ نوشته شده است؟ برای رژیم اسلامی که میخواهیم سرنگونش کنیم؟ یا با این بیانیه از امپریالیسم درخواست یکنیم که به ایران حمله نکند؟ چرا جریانات چپ بدرستی طبق نظریه لنین عمل نمیکنند. (ممکن است که شما یا من با همه نزریت لنین موافق نباشیم، اما فراموش نکنید که همین مبحث لنین بعنوان یکی‌ از درس‌های اصلی‌ روابط بین الملل در همین دانشگاه‌های کشورهای کاپیتالیستی تدریس میشود، و یک مبحث اثبات شده است). یا در مورد موضعگیری یک جریان چپ نسبت به مذهب، مارکس در مانیفست، لنین در چه باید کرد، در مورد نقش مخرأب مذهب و موضعگیری یک جریان چپ در مورد مذهب چه میگویند؟ مجموعه جریانات چپ ایران چگونه عمل کردند؟ دوست عزیز شاید از دید شما نوشته من روشنفکرانه بنظر برسد( که باز عرض می‌کنم این تقسیم بندی شما برام خیلی‌ عجیبه)، اما از نزدیک خیلی‌ چیزها را تجربه کرده ام. ضمنا فراموش نکنید، که بین یک فعال سیاسی با یک تحلیلگر سیاسی فرق بگذارید. همه ما انسانها باید دخالت گری سیاسی داشته باشیم، اما اگر میخواهیم نقش یک تحلیلگر سیاسی را ایفا کنیم، باید هم مطالعه کنیم، هم از نظرات دشمن خود آگاهی‌ داشته باشیم تا بتوانیم از نقاط ضعف دشمن استفاده کنیم، و هم بتوانیم از نکاتی‌ که مطالعه کرده ایم درک صحیحی داشته باشیم و هم بتوانیم از این مطلب تئوریک به عنوان یک ابزار با توجه به مختصات جامعه خودمان استفاده کنیم. یعنی‌ کپیبرداری نکنیم، فقط مجموعه آثار یا کپیتال را حفظ نکنیم. چون نتیجه اینها تاریخ شکست و عدم موفقیت تلخ ۴۰ تا ۵۰ ساله کشور ماست. در اینگونه مورد می‌تونم هزاران مثال گوناگون مطرح کنم. آیا می‌دانید چرا مارکس یک تنه موفق شد در مقابل تمام اندیشمندان جهان کاپیتالیسم قد عالم کند و بنیان گذر مکتبی‌ شود که تمام عرصه‌های علوم انسانی‌ را چنان تحت تاثیر قرار داده است که امروزه، اگر شما در شاخه‌های مختلف علوم سیاسی، جامعه شناسی‌، اقتصاد، اقتصاد سیاسی، روابط بین‌الملل، زبان شناسی‌ و ... بخواهید درس بخوانید، اضافه بر نظرات اندیشمندان کاپیتالیسم ، حتما نظریات مارکس یا منشعب شده از مارکس را هم باید بخوانید؟ چون مارکس تک بعدی نبود و تمام نظریات اندیشمندان کاپیتالیسم را بدقت مطالعه کرد. رمز موفقیت این است.

یک فعال علاقمند به فعالیت عزیز: ا اینکه ترفردر سیستم حکومتی سلطنت پارلمانی نیستم، اما به این درک مقدماتی رسیده‌ام که همه مثل هم فکر نمی‌کنیم و همه هم برای آینده ایران یک آلترناتیو نداریم. با بخش زیادی از گفته شما موافقم. اما در مورد انتخابات آزاد: دوست عزیز سؤ تفاهم ناشعه اما بخش زیادی از ما ایرانیان به انواع و اقسام سیستم‌های حکومتی، نکات مثبت و منفی‌ آنها آشنایی لازم و کافی‌ را نداریم، یک چنین جامعه‌ای چگونه میتواند در فردای سرنگونی رژیم اسلامی مدل حکومتی خود را با آگاهی‌ انتخاب کند؟ آیا مجددا میخواهیم تجربه رفراندوم ۱۸ فروردین سال ۵۸ را تکرار کنیم؟ بعنوان مثل: در حکومت آینده ایران ما باید یک سیستم مالیاتی جهت برآورده کردن در آمد دولت داشته باشیم. سیستم مالیاتی مشابه، آلمان، هلند، دانمارک، سوئد . باید به فکر نسل‌های آینده باشیم و کشور را از وابستگی به صنعت نفت نجات دهیم. حالا سوال اینجاست: آیا من یا شما و یا دیگران، آیا حاضریم، ۸ ساعت در روز، ۵ روز در هفته کار کنیم، و در پایان ماه، بین ۲۰ تا ۴۰ یا حتی ۵۰ از دستمزد یا در آمد خودمان را به دولت بدهیم، تا رفاه اجتماعی مورد نیاز جامعه را فراهم کند، بعد از این دستمزد من، شما و دیگران یکنفر بدون اینکه کاری در کشور انجام دهد برود در کاخ نیاوران به اسم شاه در بهترین موقعیت زندگی‌ کند؟ این فقط یک نمونه است. همانطور که عرض کردم سیستمهای سیاسی مختلفی‌ وجود دارند و هر یک نکات قوت و ضعف گوناگون دارند. بهمین خاطر من پیشنهاد یک هیٔت رهبری متشکل از تفکرات گوناگون را داده‌ام که بعنوان دولت موقت بمدت ۲ سال عمل کند. در طول این ۲ سال همه احزاب، سازمانها، و افراد به تبلیغ سیستم‌های حکومتی خود در بین مردم بپردزند، و بعد از ۲ سال ملت ایران با یک آگاهی‌ نسبی‌ مدل حکومتی را انتخاب کند. دوست عزیز شما میتوانید با دگر اندیشانی که در شهر یا کشور محل سکونت شما زندگی‌ می‌کند، روی ۵ اصلی‌ که در ابتدای این مقاله مطرح کردهام و مورد قبول چه چپ چه راست می‌باشد یک اتحاد عمل تشکیل دهید. مطمئن باشید که این حرکت شما به کشورهای دیگر هم سرایت خواهد کرد.

دوست عزیز پیروز: خواهش می‌کنم. بخاطر اینکه تا این لحظه نتوانسته ایم یک همچین تعدادی در کمیت و کیفیت گرد هم جمع کنیم، باید یک خانه تکانی حسابی‌ از نظر تئوریک، از نظر ساختار تشکیلاتی و تعیین تاکتیک‌های آینده انجام دهیم و سعی‌ کنیم با یک اتحاد عمل گسترده برسیم. چون اگر دیر بجنبیم سرعت انجام تحولات بقدری تند می‌باشد که در صورت عدم سازماندهی، قادر به کنترل اتفاقات آینده نخواهیم بود. با تمام احترامی که برای جناب نوری آعلا و دیگر همکارانشان دارم. سال گذشته کنفرانسی در تورنتو بود و بخشی از طیف اصلاح طلبان حکومتی مثل خانم حقیقت جوو هم دعوت شده بودند. دوست عزیز: من اگر به معنای واقعی‌ به این نتیجه رسیده‌ام که این رژیم اصلاح نمی‌شود، پس باید در جهت سرنگونی آن عمل و رفتار کنم. با یک چنین درکی من نوعی اگر قرار باشد کار مشترکی با هر کسی‌ انجام بدم، ۵ اصل اساسی‌ این مقاله را مطرح می‌کنم، هر کسی‌ با هر نگرش فکری با آن موافق بود من آماده ام. بهمین خاطر نیازی به دعوت از خانم حقیقت جوی را غیر لازم و غیر ضروری میبینم. این اشتباهت تاکتیکی ( که امیدوارم فقط اشتباه در تاکتیک باشند) نقطه ضعف می‌باشد. با سپاس از نظرات و توجه شما به این مقاله و با امید اینکه از انتقادات من دلخور نشده باشید.
۴۱۹۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : احمد سحرآبادی

عنوان : چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است
بهتر است روشنفکران کار روشنگرانه بکنند و مبارزات سیاسی در چنین حدی را به سازمان ها و احزابی بسپارند که برای چنین کاری ساخته شده اند. سرنگونی یک حکومت و یا حتی اصلاحات رادیکال آن به تشکل نیازمند است. این کار را نمی توان با مقاله یا فراخوان انجام داد. مطمئن باشیم اگر هزار بار دیگر حزب و سازمان ایجاد کنیم از این ها که داریم بهتر نخواهند بود. بیایید مبارزان را به تشکل فرابخوانیم و به پیوستن به نهادهایی که نزدیک ترین مواضع را با آنان دارد. تقویت سازمان ها و احزاب بدینوسیله و از این طریق، آن ها را در برداشتن گام های عملی به اتحاد تقویت خواهد کرد
۴۱۹۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : یک فعال علاقمند بع فعالیت

عنوان : پاسخی عملی
شما کم و بیش نکات مهمی را مطرح کرده اید اما روی دیگر سکه را شما کلا فراموش کرده اید یعنی مسئولیت آن نیروهایی که ظاهرآ خود را اپوزیسیون رژیم میخوانند. اینها سالها با کوبیدن بر طبل جمهوریخواهی و عدم اتحاد با مشروطه خواهان و در واقع با تحریم رضا پهلوی سکولار و لاس زدن با اصلاخ طلبان مسلمان عملآ عقیم مانده اند.

این نیروها فقط منافع گروهی خود را در نظر گرفته اند.

من شخصآ بر این اعتقادم که افرادی خوش نام باید دور هم جمع شوند و یک تشکل کاملآ تازه خول چند مسئله زیر بتوافق برسند و از همه افراد منفرد علاقمند بخواهند که از آنها حمایت کتتد. کاری هم به چپ یا راست بودن نداشته باشند.

۱- منافع ملی و کشوری بر منافع گروهی و حزبی برتری دارد
۲- اعلامیه جهانی حقوق بشر

۳- کنار زدن رژیم با استفاده از انواع روشها از مبارزه مدنی گرفته تا اعتصابات و غیره
۴-نتخابات ازاد تحت نظارت سازمان ملل برای مجلس موسسان

۵- مجلس موسسان قانون اساسی را تصویب و به رفراندم می گذارد و همزمان با آن برایتعیین نوع نظام هم رفراندم میشود.

با توجه به کارکرد پروههای مخالف در این ۳۲ سال اعتمادی به آنها وجود ندارد. ترجیحآ بهتر آن است که شخصیت های خوش نام و بیطرف و چند وکلیل در راس چنین تشکلی قرار پیرند تا حکمیت ـنها مورد پذیرش همه واقع شود.
در ضمن یک جایی باید کسا یا کسانی شروع کنند تنها نوشتن کافی نیست مثلا من اگر بعد از این مبهخواهم در جبهه ای اسم نویسی کنم و همفکران خود را بیابم چه کاری باید بکنم.
۴۱۹۲۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : مشاوره
جناب سیروانی،
ممنون از اطلاعات و شرح استراتژی و تاکتیک برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی.
اگر جسارتی شده عذر میخواهم و در اشکال اجرای این نقشه بنده فقط جمله شما را تکرار کردم و آن این بود:
" بعد از ۳۲ سال هنوز نتوانسته ایم از جمعیت ۷۵ میلیون نفری مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور، یک تعداد ۱۰،۰۰۰ نفری را در یک تشکل، یک جبهه‌ و یا هر اسم دیگری که برای آن بگذریم، گردآوری کنیم ".

شاید مشاوره با سایر گروه ها منجمله متخصصین سکولارهای سبز دموکرات که هر هفته طرح تازه ای از آلترناتیو منتشر میکنند برای اجرای این نقشه بزرگ بی فایده نباشد. از فضولی پیشنهاد مشاوره قبلا پوزش میطلبم. موفق باشید.
۴۱۹۲۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۰       

    از : م. سیرانی

عنوان : پاسخ به نظرات
خوانندگان عزیز: تک تک شما نکات مختلفی‌ را مطرح کرده اید که برای هر یک از آنها میتوان صدها صفحه نوشت. اگر چه که هدف اصلی‌ من در نوشتن این مقاله فقط ارزیابی شرایط حساس کنونی‌ بود، اما سعی‌ خواهم کرد بصورت مختصر پاسخ گوی حداقل بخشی از این نکات باشم.
جناب پیروز: با توجه به اسامی کشورهای سکولاری که شما قید کرده اید، پیشنهاد می‌کنم در مورد مقوله سکولاریسم کمی‌ مطالعه کنید. چون اگر در این مورد حتی مطالعات جزعی‌ داشتید، هرگز این کشورها را بعنوان مثال انتخاب نمیکردید و سکولاریسم را با باز شدن درب سعادت کشورهای غربی یکی‌ قلمداد نمیکردید. این نوشته شما نشان میدهد که از دید شما اگر کشوری جلوی‌ سیستم سیاسیش نام اسلامی نداشت و یا اگر قانون قصاص در کشوری انجام نگرفت پس آن کشور سکولار محسوب میشود. اما این چنین نیست. مبحث سکولاریسم طی‌ یک پروسه زمانی‌ و با بکار گیری یک سری اقدامات آموزشی‌ و پرورشی صحیح و کارشناسانه در یک جامعه نهادینه میشود. بعبارتی هر دولتی که بخواهد این مقوله را در جامعه خود به معنای واقعی‌ نهادینه کند، در مرحله اول باید دین و مذهب را یک امر شخصی‌ قلمداد کرده و از مقولات دولت، سیاست و نظام آموزشی‌ خارج کند. اما صرف حذف جمله "مذهب رسمی‌ کشور مثلا شیعه می‌باشد" از قانون اساسی‌ و یا حذف قوانین قرون وسطایی قصاص از قانون جزایی و کیفری به معنای سکولاریسم می‌باشد؟ خیر. این نکات لازمه اجرای سکولاریسم هستند اما کافی‌ نیستند. در کنار این نکات سیستم آموزشی‌ و پرورشی کشور هم باید تغییر کند. به عنوان مثال در مورد مقوله پیدایش زمین یا تکامل انسان بجای خرافات بی‌ پایه مذهبی‌ باید از مقولات علمی‌ مانند نظریات داروین استفاده کرد، بجای آموزش فلسفه هچل هفت متافیزیک اسلامی باید سلسله نظریات اندیشمندان بزرگی‌ مثل کپلر، کپرنیک، گالیله، دکارت، هیوم، کانت، مارکس و ...استفاده کرد. با این شیوه بمروز زمان مردم یاد میگیرند که از خرافات فاصله بگیرند و زمینی‌ و علمی‌ فکر و عمل کنند. اگر به این تعریف دقت کنید ، مبینید که این کشور‌هایی‌ که نام بردید سکولاریسم را تجربه نکرده اند. پیشنهاد می‌کنم حداقل کتاب قدیمی‌ و کم صفحه "سایه مقدس" نوشته پیتر برگر را مطالعه کنید تا کمی‌ در این مورد آگاهی‌ کسب کنید تا بتوانید با استدلالات بهتری در این مورد با دیگران بحث کنید نه با مثال های افغانستان و ...
در مورد تلاش رژیم برای دست یابی‌ به سلاح اتمی‌ و ترور سفیر عربستان و اینکه من را بلند گوی دیگران خطاب کرده اید. در مورد ترور سفیر عربستان: پیشنهاد می‌کنم به مقاله مختصری که در این مورد نوشته‌ام مراجعه کنید تا ببینید که ۳۲ سال است که یک جنگ غیر علنی بین رژیم اسلامی و عربستان جریان دارد، اما بنظر می‌رسد شما دوست دارید از آن بی‌خبر باشید.” شیوه های ارزیابی یک ترور: سناریوی هالیوودی، یا شرلوک هولمزی و یا بر مبنای مستندات تاریخی؟”
http://parsdailynews.com/۹۲۶۳۳.htm
در مورد تلاش رژیم برای دست یابی‌ به سلاح اتمی‌: ایران چهارمین کشور صادر کنند نفت جهان می‌باشد، از نظر دارا بودن منابع گازی، ایران بعد از روسیه دوّمین کشور جهان می‌باشد. ۲/۳ کشور ایران را کویر‌های مرکزی و لوت تشکیل داده اند که بهترین شرایط را برای استفاده و بکارگیری انرژی خورشیدی را برای ما مهیا کرده‌اند. حال با در نظر گرفتن این نکات و نکات دیگری از قبیل: ۱- منابع اورانیم جهان با توجه به میزان مصرف فعلی بین ۵۰ تا ۷۰ سال دیگر به اتمام می‌رسد، ۲- خطرات آلودگی جبران ناپذیر یک انفجار اتمی‌، ۳- هزینه یک رآکتور گازی بمراتب کمتر و نصف قیمت یک رآکتور اتمی‌ می‌باشد، ۴- هزینه تعمیر و نگهداری یک نیروگاه اتمی‌ بمراتب بیشتر از یک نیروگاه گازی و یا خورشیدی می‌باشد، آیا تلاش رژیم اسلامی برای دست یابی‌ به سلاح اتمی‌ نیست؟ هر عقل سلیمی با آگاهی‌ به این نکات بخوبی درک خواهد کرد که هدف رژیم اسلامی دست یابی‌ به بمب اتمی‌ می‌باشد. در مورد زنگوله طلائی: تاریخ نوشته شده جوامع بشری اثبات کرده است که هیچ رژیم استبدادی تداوم پیدا نخواهد کرد. رژیم اسلامی هم از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. حال امروز ، یا فردا یا ۶ ماه دیگر یا ده سال دیگر، بالاخره صبر این ملت به اتمام خواهد رسید و جامعه ایران به حد انفجار خواهد رسید. آن‌زمان شما متوجه خواهید شد که این جدی نگرفتن این قبیل هشدارها و تعبیر آنها به زنگوله طلائی متاسفانه بر اثر خشم و کینه این ملت تبدیل به چنان زنگوله خونینی میگردد که به گردن بخش عظیمی‌ از سران و دست‌اندرکاران این رژیم در کوچه‌ها و خیابانها آویخته خواهد شد.
بهرنگ ایرانی‌ و فریا بی‌ ریا عزیز:
همانطور که در ابتدای این متن گفتم، هدف من بتصویر کشیدن این شرایط حساس و احتمال خطری که در کمین ماست بود تا شاید با اتکا به این مقاله و مقالاتی از این قبیل، جامعه ما ایرانیان با جدیّت و پشتکار بیشتری به حل این ماجرا بیاندیشیم. اما بعنوان یک فرد ایرانی‌ اگر جویای نظر من باشید: تک تک ما ایرانیان فارق از اینکه به چه نگرش فکری و چه نوع آلترناتیوی برای آینده ایران بیاندیشیم باید به این نکات رسیده باشیم که: ۱- هیچ فرد یا سازمانی تا این لحظه به‌تنهایی قادر به سرنگونی این رژیم و جایگزین کردن آلترناتیو دلخواه خود نبوده است. اگر غیر این بود این فرد یا جریان، رژیم را سرنگون کرده بودند و خود در مسند قدرت قرار گرفته بودند.بهمین خاطر من فرد یا سازمان بخاطر اتحاد عمل و همکاری با دیگران، باید از بخشی از خواسته‌های دراز مدت خود بصورت موقت چشم پوشی کنم و بر مبنای حداقل‌های مشترک با دیگران حرکت کنم. ۲- همه ملت ایران به یک گونه فکر نمیکنند و در جامعه کنونی‌ ایران افراد با نقطه نظرات مختلف و نتیجتاً آلترناتیو‌های مختلف بعد از رژیم اسلامی وجود دارند. یعنی‌ ما باید بپذیریم که در جامعه ایران ما دارای انسانهایی در دسته‌های مختلف تفکر چپ، سلطنت طلب، مجاهد و جمهوری خواه هستیم. ۳- مشکل فعلی جامعه ایران (حذف رژیم اسلامی و انتخاب جایگزین برای آن) یک مشکل شخصی نیست بلکه یک مشکل ملی‌ می‌باشد، بهمین خاطر جهت حل آن یک تلاش ملی‌ و فراگیر میطلبد. این نظر شخصی‌ من می‌باشد، شما میتوانید با آن موافق یا مخالف باشید.
بنظر من بهمین خاطر: تمام افراد و جریاناتی که به پنج مشخصه حداقل ای قید شده در ابتدای این مقاله باور دارند باید یک اتحاد عمل تشکیل دهند.( اسم مهم نیست). این مجموعه باید یک سازماندهی اصولی و کارشناسانه انجام دهد و بتواند بخش عظیمی‌ از ایرانیان خارج از کشور را بصورت متحد و متشکل به حرکت در آورد. با شکل گیری یک چنین جبهه‌ای و این افزایش هم کیفیت و هم کمیت ما قادر خواهیم بود که خواسته‌های به حق خودمان را با قدرت بیشتری به جهان تحمیل کنیم. متعاقباً دلگرمی‌ بیشتری به جنبش داخل کشور خواهیم داد و دامنه ارتباط و هماهنگی‌ ما با جنبش‌های مختلف داخل کشور بمراتب عمیقتر و گسترده تر خواهد بود. در سایه این حرکت‌های هماهنگ و انواع گوناگون روشهایی مبارزاتی مانند تظاهرات و اعتصابات این رژیم سرنگون خواهد شد. (کشورهای مختلفی‌ این عمل را تجربه کرده‌اند). پس از سرنگونی: یک دولت موقت متشکل از افراد کارشناس و وطن پرست( نه ۱ نفر، نه یک سازمان) بمدت ۲ سال قدرت را بدست می‌گیرد. طی‌ این ۲ سال: ۱- قانون اساسی‌ مقدماتی ایران در بخش‌های کشوری، جزایی و کیفری بر مبنای مدرنترین قوانین حقوق بشری تدوین میشوند. ۲- سران و دست اندرکاران رژیم اسلامی در دادگاه‌های عادلانه با داشتن وکیل محاکمه و مجازات میشوند. (جهت اجرای عدالت و تقویت حافظه تاریخی‌، بدون اعدام و هر گونه شکنجه جسمی‌ و روحی). ۳- طی‌ این ۲ سال بصورت موقت سیستم اقتصادی کشور بر مبنای تئوریهای کاپیتالیسم یا سوسیالیسم یا ترکیبی‌ از این دو باشد، نکته است که اکثریت این دولت موقت در این مورد تصمیم میگیرند. ۴- طی‌ این ۲ سال، افراد، سازمانها و احزاب مختلف با استفاده از امکانات برابر، مساوی و با محافظت کامل از طرف دولت، اقدام به تبلیغ نظرات و آلترناتیو‌های پیشنهادی خود در روزنامه ها، رادیو و تلویزیون میکنند. در پایان این ۲ سال یک رفراندوم سراسری برای تعیین نوع حکومتی کشور ایران صورت می‌گیرد و اکثریت ملت ایران با داشتن یک آگاهی‌ نسبی‌، تصمیم میگیرند که چه نوع مدل حکومتی را میخواهند. لازمه اجرای این نکات و ضمانت اجرائی آنها، دخالت گری سیاسی تک تک ما و حفظ دست آورد‌هایی‌ است که بدست آورده ایم. با توجه به شرایط موجود، این تنها راه برون رفت از مشکل فعلی ماست. در غیر اینصورت مجددا گرفتار چرخه استبداد، تحمل، انفجار و مجددا استبداد دیگری خواهیم افتاد. با امید اینکه این توضیحات مختصر جواب گوی نظرات شما باشد.
م. سیرانی
۴۱۹۲۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : توضیحات مختصر
جناب سیروانی،
فرمودید " در نظام سیاسی آینده ایران، اسلام باید از محدوده‌های سیاست، دولت و نظام آموزشی‌ ایران برای همیشه بکنار رانده شود. " و لابد یک دولت سکولار بوجود آورد و پس از آن تمام دولت های غربی درهای سعادت را به روی ما خواهند گشود. قربان ، عراق و لیبی و سوریه و افغانستان سالها سکولار بودند.

فرمودید " تلاش رژیم برای دست یابی‌ به سلاح اتمی‌، توطئه ترور سفیر عربستان ". آیا اینها نتیجه تحقیقات شخصی شماست و یا بلند گوی دیگران شده اید. و آیا منظور اینست که اگر ایران تحقیقات اتمی را مانند لیبی متوقف کند در امان خواهد بود؟ لطفا نگاهی به این مقاله در گویا نیوز امروز بیندازید.

ان.پی.تی فقط یک معاهده نیست. یک "معامله" است
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۱/۱۲/۱۳۲۵۰۷.php

طرح خاورمیانه بزرگ و کوچک و متوسط نامهای دیگری برای تسلط کامل بر منابع نفت و گاز و غیره و بر قراری رژیم هایی چون عربستان سعودی و شیخ نشین هاست و تغییر رژیم و توقف پروژه هایی هسته ای تغییری در این معادله نخواهد داد.

فرمودید " هدف من تشریح یکی‌ از طلایی‌ترین موقعیت‌های تاریخی‌ است که در این مقطع حساس در دسترس ما میباشد " و " باید این موقعیت طلایی را غنیمت بشمریم و با یک اتحاد عمل فراگیر خود را از دست این رژیم فاشیستی اسلامی رها کنیم ".

عرض شود که " بعد از ۳۲ سال هنوز نتوانسته ایم از جمعیت ۷۵ میلیون نفری مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور، یک تعداد ۱۰،۰۰۰ نفری را در یک تشکل، یک جبهه‌ و یا هر اسم دیگری که برای آن بگذریم، گردآوری کنیم " و نه تنها شما بلکه هر روز طراحان بزرگ در این سایت و سایت هایی دیگر دنبال این زنگوله میگردند که به گردن گربه بیندازند. خوشبختانه زنگوله شما طلایی ست و شاید کارگر بیفتد بشرطی که مانند " توضیحات مختصر فوق " نباشد و استراتژی و تاکتیک آنرا در مقاله دیگری به تفصیل تشریح فرمائید.
۴۱۹۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۰       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : هشداری بجا و دعوتی بدون پشتوانه!
هشدار به هموطنان و دعوت از آنان برای انجام امری که در واقع یک انقلاب است در صورتی می تواند دارای پشتوانه و ضمانت اجرایی باشد که:
یا ازجانب یک تشکیلات سراسری (حزب،جبهه) صورت گرفته باشد
و یا از طرف یک شخصیت کاریزما که در بارهء نفوذ کلامش در جامعه کمتر بتوان تردید کرد.
در غیر این صورت فقط یک صحبت معمولی است که اعتبارش به مراتب کمتر از بیانیه ها و کمپین هاییست که از طرفی مضمونشان بازتاب دغدغه های ملموس هموطنان و از طرف دیگر دعوت از آنان به مشارکت در اموریست که جزء ممکنات است و ماحصل چنین کنشی هم اگر از طرف آنان صورت گیرد رشد آگاهی و آموزش آنهاست.در حالی که بر فرض محال، دعوت یک فرد معمولی و شناخته نشده تازه اگر هم بخواهد به عمل مورد نظرش بیانجامد،نتیجه اش به احتمال قریب به یقین در شرایط فقدان یک تشکیلات دموکراتیک از قبل قابل پیش بینی است.
۴۱٨۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰       

    از : فریا بی ریا

عنوان : چگونه
م. سیروانی عزیز
یک سئوال از شما دارم. اتحاد عمل فراگیر یعتی چه و چگونه. لطفا جواب کلی ندهید. جواب مشخص و ممکن بدهید.
۴۱٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۰