از : اسکویی
عنوان : خانهء میلیونها
اگر فرد حتی به اندازهء یک سر سوزن در بی اساس بودن مارکسیسم شک داشت این مقالهء جناب آقای عباس گویا شک آن فرد را تبدیل به یقین میکرد که این مرام و مسلک قادر به پرورش انسانهای اندیشمند و آزاده نیست. ولی درعوض افرادی چون لنین و استالین و مائو و کاسترو همیشه از فراورده های روزنانهء این کارخانهء دیکتاتور سازی بوده است.
آقای عباس گویا، که با یک ژست بسیار «آکادمیک» وارد این بحث شده اند، در میانهء موضوع آنچنان عنان از دستشان خارج میشود که با عباراتی چون «نظام بازار غنی نژاد کشک است» و یا «وحشت ملاگونه غنی نژاد» و عباراتی از این دست با طرف آکادمیک خود برخورد میکند. چیزی که در تمام این سالها (چه از دورانی که مانند آقای گویا دارایی افکار آلوده به سوسیالیزم بودم و چه الان که به بزرگمردانی چون استاد غنی نژاد احترام میگذارم) یک مسئله برایم همیشه لاینحل مانده. چرا چپها بطور اعم و مارکسیستها بطور اخص توانایی بررسی مسائل را از دید منطقی و عملی ندارند. صحبتهای آنها مانند شعری زیباست که اشک در چشم انسان میآورد ولی قادر به انجام هیچ کاری در زندگی روزمرهء انسانها نیست.
آقای گویا از آوردن فاکت سخن میگویند و در جایی میفرمایند «حرف هوایی زدن هم آخر حدی دارد۔»، ولی خودشان این اندرز گرانبهای خودشان را زیر پا میگذارند و بدون هیچ دلیل و مدرک و فاکتی میگویند: «علاوه بر برتری فکری مارکس٬ علاوه بر محبوبیت جهانی مارکس٬ جنبش عظیم و ضد سرمایه داری اشغال وال استریت٬ مارکس را عملا به خانه میلیونها مردم برده است. نقل قول از مارکس دیگر پدیده ای صرف جنبش کارگری و سوسیالیستها نیست»
و یا به نمایندگی از ملت ایران میفرمایند: «در ایران٬ مارکس همیشه محبوب بوده است٬ از عروج طبقه کارگر تا تحولات حواشی انقلاب مشروطه٬ از ملک الشعرای بهار تا جنبش دانشجویی دخیل در سرنگونی شاه٬ و تا جنبش کمونیستی دانشجویی پسا خمینی و تا قلب کارگران صنعتی و تا میادین مبارزه علیه اعدام و سنگسار و مدرنسیم و سکولاریسم٬ مارکس حضور عینی داشته است». این فرمایشات برآمده از احساسات ایشان براستی سرگرم کننده است. من حتی بخود زحمت آنرا نمیدهم که از ایشان تقاضای آوردن فاکت کنم!
واقعیت آن است که مارکس در همه جا شکست خورد. میتوان در قالب بحثهای بی نتیجهء علی و عمری سالیان سال یک موضوع را از قالب فلسفی مطرح کرد و دلخوش بود که میتوان با لفاظی کردن به نوعی ابراز وجود کرد. ولی واقعیت در میدان عمل این است که هیچ ملتی، هیچ زحمتکشی، و هیچ کارگری در هیچ کجای دنیا به برقراری یک حکومت سوسیالیستی برخواسته از اوهامات کارل مارکس و رهروانش رای نداده. کمونیستها بزرگترین بازندگان دموکراسی بوده اند و در بهترین شرایط حتی در هندوستان (فقیرترین دموکراسی دنیا) کمونیستها بزحمت بتوانند بیش از چند درصد آرای عمومی را بخود اختصاص دهند.
جامعهء جهانی و در راس آن طبقهء کارگر و زحمتکش حتی بدترین شرایط به نظام اقتصاد آزاد پشت نکرده اند ولی شهروندان کشورهاس سوسیالیستی در اولین فرصت دیکتاتوری پرولتاریا را برای همیشه به بایگانی تاریخ سپرده اند و بر خلاف اظهارات نویسنده میلیونها انسان در کشورهای بلوک شرق مارکس را از خانه هایشان بیرون کردند.
آیا این است معنی «محبوبیت جهانی» به زعم جناب گویا؟
۴۱۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣۹۰
|