۵ سال بعد از انشعاب در حزب دموکرات کردستان ایران


سوسن محمدخانی غیاثوند


• مجید حقی، عضو سابق رهبری حزب دمکرات کردستان ایران در این گفتگو می گوید رهبری حزب دموکرات کردستان ایران با سرپوش گذاشتن بر اختلافات و بحران های درون حزب، خود یکی از عوامل انشعاب ها در این حزب بوده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۷ آذر ۱٣۹۰ -  ٨ دسامبر ۲۰۱۱


روز سه شنبه 15 آذرماه پنجمین سالگرد انشعاب در حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) بود. «مجیدحقی»، عضو سابق رهبری حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) و سردبیر روزنامه ی اینترنتی MyMedia24* در فنلاند با معرفی رهبری حزب دمکرات کردستان ایران به عنوان یکی از عوامل انشعابها در درون این حزب گفت: در حزب دمکرات کردستان ایران فرهنگ مدیریت اختلاف یا بحران هنوز نهادینه نشدهاست و بدین ترتیب برخورد با اختلافات درونی و جناحی حزب از نوع حذف معنوی، ترور شخصیت طرفین و همچنین تحقیر و نهایتاً از میدان در کردن طرف مقابل است.
«مجید حقی»، بخشی از خواستهای منشعبین را به حق و در راستای گسترش فضای دمکراتیک درون حزب دانست. وی اما بخشی دیگر از خواستهای منشعبین را فراتر از حدود و اختیاراتی معرفی کرد که اساسنامه برای رهبری حزب تعیین کرده بود.
عضو سابق رهبری حدکا همچنین در خصوص علل انشعابها اظهارداشت: انشعابها در حزب دمکرات کردستان ایران چه در گذشته و چه آخرین مورد انشعاب، نتیجه اشباع شدن بحرانها و اختلافهای درونی حزب بودهاند که طرفین در حل آن ناتوان یا بدون همت بودهاند.
مصاحبه ام را با مجیدحقی، عضو سابق رهبری حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) و سردبیر روزنامه ی اینترنتی MyMedia24* در فنلاند جهت بررسی انشعابها در حزب دمکرات کردستان ایران را می توانید در ذیل بخوانید:
سوسن محمدخانی غیاثوند (هیوا ایل)
Unews4@gmail.com



روز سه شنبه 15 آذرماه پنجمین سالگرد انشعاب در حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) بود. لطفاً درمورد این انشعاب توضیح بفرمایید؟

مجید حقی: انشعابها در حزب دمکرات کردستان ایران چه در گذشته و چه آخرین مورد انشعاب، نتیجه اشباع شدن بحرانها و اختلافهای درونی حزب بودهاند که طرفین در حل آن ناتوان یا بدون همت بودهاند. تنها انشعابی که می توان در حزب دمکرات کردستان ایران بدان دلیل سیاسی وارد ساخت انشعاب سال ١٣٥٨ از طرف گروه معروف به «پیروان کنگره چهارم» به رهبری «غنی بلوریان» بود که طبق برداشت آنموقعشان جمهوری اسلامی یک نظام ضد امپریالیستی بوده و بدین سبب حزب دمکرات کردستان می بایست قبل از مطرح کردن خواست ملی از نظام تازه تاسیس شده جمهوری اسلامی حمایت می کرد. می توان جدایی بخشی از کادرها و اعضاء رهبری حزب بعداز کنگره ششم «حدکا» در سال ١٣٦٤ را نیز نوعی اعتراض سیاسی به انتخاب شعار "تشکیل جامعه سوسیالیست دمکراتیک" از طرف کنگره حزب نامید. این عده با گفتمان کلاسیک و ارتدکسی از سوسیالیزم بر این عقیده بودند که "سوسیالیزم" پسوند و پیشوند ندارد و نباید دارای صفت دمکراتیک باشد.
انشعاب سال ٢٠٠٦ میلادی در شرایطی بر حزب دمکرات کردستان ایران تحمیل شد، که هنوز پس لرزههای بعد از انشعاب سال ١٣٦٨ در حزب دمکرات ترمیم نیافته بودند. منشعبین قبلی که به "حزب دمکرات کردستان ایران – رهبری انقلابی" شناخته می شدند حدود دهسال قبل از آخرین انشعاب به حزب دمکرات کردستان ایران ادغام شده و رهبران هردو طرف در سخنرانیهای خودشان ظاهرا نقطه پایانی به همه انشعابهای «حدکا» گذاشتند.
انشعاب ١٥ آذر ماه سال ٢٠٠٦ بدنبال اعتراض اقلیت بعداز کنگره سیزدهم حزب و بعداز اینکه جریانی در داخل حزب به اسم "اپوزیسیون" اعلام موجودیت کرد، بوقوع پیوست. تا پیش از این در کنگرههای قبلی رقابتهای جناحی در حزب از کنگره دهم به بعد در حدکا به شیوه نیمه پنهان نهادینه شدهبود. هرجناحی برای بدست آوردن کرسیهای رهبری حزب ترفندهای گوناگون علیه یکدیگر بکار برده و سرانجام در کنگره سیزدهم حزب در سال ٢٠٠٥ ، جناح اقلیت با کسب حداکثر آراء از کنگره توانست «اکثریت مطلق رهبری حزب» را کسب کند. اقلیتِ بعداز کنگره سیزدهم نیز به دنبال چالشهای پی در پی که برای رهبریِ تازه انتخاب شده، ایجاد می کرد در شش دسامبر ٢٠٠٦ اعلام انشعاب کرده و بقول خود "حزب را دو نصفه" یا "لهت" کردند.


علت این انشعاب چه بود؟

مجید حقی: رهبران حزب، منشعبین را به «عدم رعایت اصول دمکراتیک» و «بازنده خوب نبودن» متهم می کنند. به زعم رهبران حدکا، منشعبین نتوانستند تحمل دمکراسی را کرده و تا روزی که در رهبریت حزب، اکثریت را تشکیل داده و سیاستگذار اصلی حزب بودند اصول پسندیده در کنگرههای حزبی را دمکراتیک می دانستند. در نتیجه علت این انشعاب را در کارشکنی و قدرت پرستی و نداشتن تحمل احترام به اراده جمعی می دانند. از نظر منشعبین اکثریت رهبری منتخب کنگره سیزدهم، از همان روز اول بعداز کنگره شروع به پاکسازی و فشار برای حذف اقلیت کرده و میدان را بر آنان تنگ کردند.
اکنون پنج سال بعداز این انشعاب جای دارد تاملی عمیقتر در کل مسئله شود و نگاهی از بیرون به بحرانهای درونی حزب داشت و بدون تعصب و احساسات ناشی از انشعاب با آن برخورد کرد.
انشعاب بعداز کنگره سیزدهم حزب، انشعابی ابتدابساکن و بدون زمینه نبود. در واقع زمینه این انشعاب کنگره دهم وخیلی قبل از ادغام حزب دمکرات کردستان – رهبری انقلابی به حدکا بوجود آمد. رهبران آن زمان حزب با تشکیل جناحهای مختلف بر اساس دوستی، کششهای منطقهای یا منطقهگرایی و بهنوعی طایفهای، حزب دمکرات کردستان ایران را از حزبی مدرن و مترقی که می توانست فرهنگ دمکراسی درون حزبی را در خود گسترش داده و نهادینه کند بسوی حزبی با فرهنگ طایفهگرایی، منطقهگرایی و دستهبازی مخفی و نیمه مخفی هدایت کرده و بهجای گسترش ارزشهای درونی دمکراتیک، هرآنچه که ماهیت حزب با آن مخالف بود را به فرهنگ غالب درونی حزب تبدیل کردند. در زمان ادغام رهبری انقلابی به حزب دمکرات "متحد" در عمل ناچار به ازدواج اجباری بدون پیش زمینه فکری، سیاسی و فرهنگی شده و بعداز ادغام نیز هیچ گونه کار عملی جهت از بین بردن زمینههای انشعاب انجام نشد.
حدکا از طرفی بنا به ضرورتهای تاریخی و واقعیات تلخ جنگ داخلی و برادرکشی در جنوب کردستان (کردستان عراق) و از طرفی دیگر به دلیل از دست دادن رهبران و سیاستگذاران اصلی این حزب یعنی دکتر عبدالرحمن قاسملو و دکتر شرفکندی از حالت یک حزب فعال و پویا به یک حزب دفاعی و واکنشدار تبدیل شد. در طی سالهای محاصره سیاسی، تشکیلاتی و اقتصادی حزب دمکرات علاوه بر ضربات ناشی از فرار مغزها، رهبری حزب برای جواب دادن به هرگونه اعتراض و نارضایتی داخلی اعضا اقدام به پاکسازی سفید معترضین کرده و بدین ترتیب زمینه برخوردهای جناحی درون حزبی بیشتر شد. در سالهای اخیر رقابتهای جناحی بقدری شدت یافتهبود که بدست آوردن اکثریت رهبری و مدیریتی تشکیلات حزب به یک ارزش و نه یک هدف برای فعالیت بیشتر تبدیل شده بود.
تغییرات درون جامعه از طرفی حزب را به چالش و به سیاستگذاریها و راهبردهای تازهای می کشید و بهطبع این واقعیت، رهبری حزب نیز باید بمانند جامعه نو می شد. لذا از آنجایی که رهبران نسل دوم و سوم حزب دمکرات کردستان ایران خود را قیم حزب می دانند، یکی از بزرگترین ترس و دغدغهشان روی کارآمدن نسل نو در حزب بود که می توانست فرهنگی جدا از فرهنگ غالب در بیست سال گذشته حزب، گسترش دهد. نگرانی به خاطر از دست دادن موقعیت رهبری در چنین شرایطی و همچنین اوضاع جهانی و منطقهای حول و حوش کنگره سیزدهم، در واقع جنگ جناحها را شدت بخشیده و سرانجام انشعاب پنج سال پیش را به حزب دمکرات کردستان ایران تحمیل کرد.
رهبری حزب در واقع با سرپوش گذاشتن بر اختلافات و بحرانهای درون حزب، خود یکی از عوامل این انشعابها بوده و می باشد. ما در حزب دمکرات کردستان ایران و بهگمانم در احزاب دیگر کردستانی نیز از درد فرهنگ سیاسی دیکتاتور زده می نالیم. از آنجاییه که احزاب جنبش ملی کردستان و بویژه «حدکا» سیاستهایشان در طی سالهای بعد از ترور دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی به سیاست های واکنشی تبدیل شدهاست و تمرکز سیاستگذاریشان به خردهگیری سیاسی و عملی از اقدامات "دولت" تبدیل شدهاست، از همین رو اختلافات درونی جمهوری اسلامی و فرهنگ و نوع این اختلافات به درون حزب نیز سرایت کردهاست. هرگاه در میان جناحهای رژیم جمهوری اسلامی اختلافات شدیدتر باشد به همان میزان اختلاف و جنگهای جناحی در درون احزاب کردستانی نیز بالا می گیرد. این اثر دومینویی اختلافات بین نظام حاکم و احزابی که شعار سرنگونی این رژیم را می دهند به خوبی می تواند در نوع سیاستگذاری، تاکتیکها و برخوردشان با حل مشکلات دیده شود.


خواست دقیق انشعاب کنندگان چه بود؟

مجید حقی: خواست منشعبین که در بیانیه ٢١ مادهای "اپوزیسیون" مطرح شده بود، بخشی خواستهای بهحق جهت گسترش فضای دمکراتیک در درون حزب بود و بخشی فراتراز حدود و اختیاراتی بود که اساسنامه برای رهبری حزب تعیین کرده بود. خواست این گروه بنظر من پیش از اینکه دلیلی برای انشعاب یا اختلافات باشد، از طرفی اهرم فشاری بود برای موفق نشدن رهبری حزب بعداز کنگره سیزدهم و از طرفی دیگر خواست سهمی بیش از آنی بودکه در کنگره حزب کسب کرده بودند. آنان خواهان تقسیم قدرت در مدیریت حزب از بالاترین ارگان تا پایینترین ارگان بر اساس جناحی بودند و این عملا حزب را بطور رسمی بهدوبخش درونی تقسیم می کرد.
لازم بذکر است که منشعبین ظاهرا شعارهای دمکراتیک سرداده ولی آنچه در درون جلسات و نوشتههای منشعبین بهنظر می رسد این است، آنان بدین خاطر انشعاب را بر حزب تحمیل کردند که گویا رهبری منتخب کنگره سیزده به زعم آنها غیر سیاسی و کم تجربه بودند و نتیجتا در مدت زمان زیادی ناچار به تسلیم دربرابر خواستهای "اپوزیسیون" خواهند شد.


حزب دمکرات کردستان ایران را چقدر در این انشعاب مقصر می دانید؟

مجید حقی: هیچ انشعاب و جنگ و صلحی یکطرفه انجام نمی شود . همیشه و در همهحال به حداقل دوطرف نیاز هست. رهبری حزب دمکرات کردستان ایران با آگاهی بر اینکه انشعاب می تواند ضربه جبران ناپذیری به جنبش کردستان وارد آورد، همه آنچه که از رهبری یک جنبش انتظار می رود را انجام نداد. در اوایل بروز این اختلاف، رهبری حزب سعی کرد که مسئلهرا از اعضاء و فعالان حزبی مخفی نگهدارد و وقتی که اختلافات به اوج رسیده و بویژه در تشکیلات خارج از کشور بشیوه آشکار در کنفرانسهای حزبی مطرح بود، رهبری حزب به جای فکر اساسی درباره ی مسئله و بررسی علل و عوامل این اختلافات تنها به "مقام پرستی" و "قدرت طلبی" جناح مخالف بسنده کرده و هرگونه دیالوگ جهت از بین بردن اختلافات را به حداقل رساند. با اینکه اختلافات جناحی، حزب را به بحران تشکیلاتی سوق می داد، رهبری حزب تنها برای کسب مشروعیت با جمع کردن امضاء خواست از قدرت اکثریت خود برای سرکوب خواستهای "اپوزیسیون" که بعضی از آنها واقعاً مشروع بودند، استفاده کند.
دو جریان که اختلافات عمیق باهم دارند برای اینکه به نتیجه مشترک برسند به جریان سوم یا گروه سومی که بیطرف باشد و با هیچ کدام از طرفین ذینفع نباشد نیاز دارد. در حزب دمکرات کردستان ایران فرهنگ مدیریت اختلاف یا بحران هنوز نهادینه نشدهاست و بدین ترتیب برخورد با اختلافات درونی و جناحی حزب از نوع حذف معنوی، ترور شخصیت طرفین و همچنین تحقیر و نهایتا از میدان در کردن طرف مقابل است.
رهبری حزب با درپیش گرفتن سیاست عدم شفافیت درون حزبی درواقع مسئولیت سنگینی را در این انشعاب بعهده داره که عدم پرداخت به آن می تواند انشعابات دیگری را در حزب و حتی در انشعابیون نیز پیش بیاورد.


برای ادغام دو حزب و اتحاد آنها چه تلاشی شد و چرا نتیجه نداد؟

مجید حقی: برنامه نهایی انشعاب درون حدکا اوایل اکتبر سال ٢٠٠٦ یعنی حداقل دوماه قبل از اعلام موجودیت گروه انشعابی تنظیم شده بود. بنابر این می توانم بگویم زمینه انشعاب قبل از اعلام موجودیت جریان انشعابی کاملا ماتریالیزه شده بود. انشعاب علاوه بر اینکه یک روند سیاسی، تشکیلاتی و منطقی هست، یک جریان کاملا عاطفی و ذهنی نیز می باشد. از طرف دیگر در جواب به این سئوال ناچارم کمی موضوع را بازتر کنم. از نظر من بحث بر سر ادغام یا اتحاد دو حزب نیست، چراکه جریانی از حزب دمکرات کردستان ایران انشعاب کرده و اعلام موجودیت کردهاست. از آنجایی که حدکا و جریان انشعابی هنوز اختلافات حقوقی برسر مسائلی چون اسم، آرم، اسم نشریات و ... دارند نمی توان از ادغام دو حزب صحبت کرد بلکه بیشتر می توان از اتحاد دوباره اعضاء حزب یا ادغام دوباره جناح منشعب با حزب سخن گفت. بهر حال در طول سالیان گذشته شخصیتها و افراد گوناگونی چه خارج از حزب و چه در درون حزب سعی در اتحاد دوباره تشکیلات حزبی کردهاند ولی متاسفانه هنوز این تلاشها به نتیجه دلخواهی نرسیدهاند.
خودم بشخصه علاقه چندانی به ادغام این دو جریان ندارم، چرا که یک بار قبلا نیز حزب دمکرات تجربه شکست خوردهای از ادغام شاخههای منشعب خود را شاهد بودهاست. به نظر من بهجای تلاش برای ادغام این دو، باید برای تلاش جهت ایجاد دیالوگ و از بین بردن زمینههای بحرانساز آینده آماده باشیم تا شاید بتوان نتیجه بهتری را بدست آورد.
حزب دمکرات کردستان ایران و جریان انشعابی آن نیز هنوز هم غرق در فرهنگ نوستالوژی دوران درخشان رهبری دکتر قاسملو بوده و برخوردشان با مسائل و مشکلات داخلی و محیط زیستی از نوع برخورد آن دوران است. بنابراین وجود حزبی با چنین فرهنگی در درازمدت می تواند چالشی بس بزرگ بر سر راه دمکراسیزاسیون جامعه کردی باشد. لذا دو حزب نسبتا قدرتمند و همطراز می توانند بهخاطر منافع سیاسی خودشان نیز شده بیشتر زمینههای دمکراتیک را درجامعه ایجاد کنند تا یک حزب واحد محافظهکار.


پیشتر هم انشعابهایی در احزاب «کومله و دمکرات» به وجود آمده است. لطفاً در خصوص تاریخچه این انشعابها توضیح بفرمایید؟ البته در خصوص تاریخچه انشعابهای حزب دمکرات در پاسخ به سوال نخست توضیح دادید.

مجید حقی: همانطور که خودتان اشاره داشتید من در جواب سئوال اول شما تا حدودی به این مسئله پرداختم. کومله از آنجایی که یک حزب ایدئولوژیک بود، بدنبال اتحادش با جریان سهندی و تشکیل حزب کمونیست ایران و تبدیل آن به شاخه کردستان حزب کمونیست درواقع شاهد انشعابهای فراوانی بودهاست که اولین آنها در دهه ١٩٩٠ به رهبری آقای منصور حکمت، رهبر و بنیانگذار حزب کمونیست کارگری ایران بوقوع پیوست که خود بعداز تاسیس آن شاهد چندین انشعاب گوناگون بودهاست. از دیگر انشعابهای حزب کمونیست ایران در سالهای اخیر می توان به انشعاب حزب کومله ایران به رهبری کاک عبدالله مهتدی و انشعابهای بعدی آنها اشاره کرد. بیشتر انشعابات در زمانی رخ دادهاند که این احزاب «هم حدکا و هم کومله» در جنوب کردستان و در محاصره سیاسی، تشکیلاتی و اقتصادی قرار گرفتهاند.


در یک مقطع زمانی خاص دو حزب قدیمی و با سابقه در کردستان ایران یعنی «کومله و دمکرات» با مسئله انشعاب مواجه می شوند و تعداد منشعبین از حزب کومله که گویا به حدود 5تا هم رسیده. شما علت آن را در چه می دانید؟

مجید حقی: دمکراسی پدیده ای یک شبه نیست که احزاب ایرانی در کل و احزاب کردستان بویژه بتوانند با همه اصول آن خود را تطبیق دهند. انشعابات گذشته کومله اغلب انشعابهای ایدئولوژیک و به دلیل تفاوت در نوع نگاه طرفین به مسئله ملی، سوسیالیزم، جهان غرب و مبارزه مسلحانه در کردستان می باشد. اما دلیل انشعابات کنونی این حزب را شاید بتوان در منفعل بودن این حزب و نتیجتاً رقابت برسر کرسی و عدم چرخش نخبهای در درون حزب کومله دید. من از آنجاییکه آشنایی چندانی با کومله ندارم، ناچارم بشیوه آبستراکت به این سئوال پاسخ دهم.
آما آنچه به حزب دمکرات کردستان ایران مربوط است؛ از آنجایی که این حزب حزبی ایدئولوژیک نبوده و یک حزب هتروژن می باشد، عدم گسترش فرهنگ دمکراسی و همچنین عدم آموزش دمکراسی درون حزبی، عدم وجود آموزش برخورد با تضاد و بحرانها و مدیریت بحرانها، جمع شدن قدرت رهبری بدست نسلی که می توان گفت نماینده واقعیات امروز جامعه کردستان نمی باشد و نبود حداقل سهمی در رهبری برای نسل جوان و زنان که نیمی از جامعهرا تشکیل می دهند و درکل تضاد ماهیتی و سیاسی حزب با ساختار تشکیلاتیش از علل انشعابات درون حزب می باشند.


انشعابها منجر به درگیری نظامی میان احزاب نیز گردیده. لطفا درباره ی آن و علت درگیریها توضیح بفرمایید؟

مجید حقی: در یک فضای دمکراتیک وقتی اختلاف یا بحرانی بروز می کند، می توان این مسئلهرا از طریق نهادهای دمکراتیک یا قضایی حل کرد. ولی در دوران جنگ مسلحانه آن چیزی که تعیین حقانیت می کند قدرت نظامی و نفوذ نظامی جریانهای مختلف در درون جنبش می باشد. متاسفانه در گذشته بعداز انشعاب کنگره هشتم حزب، جنبش کردستان ایران شاهد دومین موج جنگ داخلی و برادر کشی در کردستان شد که خود یکی از عوامل عقب ماندن جنبش ملی کرد در ایران می باشد. این درگیریها بخشی ناشی از تسویه حسابهای بعداز انشعاب بطریق مسلحانه و در واقع سعی در کسب حاکمیت سیاسی و رهبری جنبش به شیوه مسلحانه بودهاست. از طرف دیگر همانگونه که در انشعاب اخیر نیز می بینیم، جریان انشعابی بجای انتخاب نامی دیگر که می توانست کم هزینهتر برای جنبش ملی کردستان باشد نام حزب دمکرات کردستان ایران را برای حزب تازه تاسیس خود انتخاب کرده و این خود زمینه بروز بیشترین مشکلات، اختلافات و بحرانها و کدورتهای سیاسی و تشکیلاتی را ایجاد می کند.
در کل ما در میان احزابی که در آنها انشعاب رخ دادهاست شاهد یک تضاد اخلاقی و هویتی هستیم:
این احزاب و جریانات منشعب ادعا دارند که مبارزه شان برای دمکراسی، حقوق بشر، ارزشهای دمکراتیک و حکومت قانون و حقوق است. احزاب و جریانات انشعابی مدعی باید حداقل خود نمونهای از شعارهایشان یا به بیان دیگر محصول شعارهای شان باشند. در هیچ کشور دمکراتیک جهان دو حزب همنام و هم تاریخ با تشکیلات و انتشارات مشترک قابل تحمل نیست. این مسئله حتی در روابط بین الملل نیز تاثیر گذار می باشد. یونان و مقدونیه چندین سال بخاطر هم نام بودن مقدونیه با یکی از استانهای شمالیش بر سر برسمیت شناختن این کشور و عضویت در سازمان ملل و کاندیداتوری عضویت در اتحادیه اروپا اختلاف داشتند. این اختلاف زمانی پایان یافت که مقدونیه ناچار از تغییر اسم، آرم رسمی کشور که ارم اسکندر مقدونی بود شد.
احزابی که ادعای مبارزه برای ارزشهای دمکراتیک می کنند باید خودنیز نمونهاین ارزشها باشند. اگر انشعاب این احزاب در داخل خاک کردستان و در ایران رخ می داد، به احتمال قریب به یقین قانون مانع تشکیل دو حزب دمکرات، چهار یا پنج کومله می شد و اسامی این احزاب بعداز انشعاب نمی بایست طبق استانداردهای کشورهای دمکراتیک به هم نزدیک باشند. در نبود حکومتی دمکراتیک، احزاب مدعی دمکراسی خواهی و مبارزه برای ارزشهای دمکراتیک درواقع آنارشیزم را گزینه خود قرار داده و بدین ترتیب مانع بزرگی برای برقراری ارتباط و عادی سازی روابط بعداز انشعاب ایجاد کردهاند.
از طرف دیگر احزاب مادر و در راس آن حدکا به مثابه بزرگترین حزب کردی در شرق کردستان با در پیش گرفتن سیاست یک بام و دوهوا عملا بر چنین آنارشیزمی صحه گذاشتهاند. رهبری حزب ادعا می کند که دو حزب همنام – به حق-، با تاریخ، نام ونشان مشابه نمی توانند در یک کشور یا یک حوزه سیاسی موجودیت داشتهباشند و بنابراین "دمکرات با دمکرات" نمی تواند به مذاکره بنشیند. از طرف دیگر حزب دمکرات باهمه جریانهای انشعابی از کومله با اینکه اسامی مشترک دارند در تماس و روابط دوستانه می باشد. این سیاست، جدیت حزب را در پروژه سیاسی خود مبنی بر پیشبرد ارزشهای دمکراتیک و حقوقی بهچالش می کشد.


با توجه به اینکه در گذشته انشعابها باعث درگیری نظامی میان احزاب گردیده و هم اکنون نیز هیچ تضمینی برای عدم درگیری مجدد نظامی میان احزاب به دلیل انشعابها وجود ندارد، طرفین چگونه می توانند از بروز جنگ داخلی جلوگیری کنند و هزینه ی انشعابهارا پایین بیاورند؟

مجید حقی: یکی از درسهای گرانبهایی که در بیست سال گذشته از اقلیم کردستان (عراق) می توان گرفت، تجربه تلخ جنگهای داخلی بعداز تشکیل حکومت اقلیمی بود. با وجود اینکه احزاب جبهه کردستان باهم متحد بودند ولی از آنجاییکه زمینههای تاریخی، ذهنی، سیاسی و اجتماعی جنگ داخلی برجا بود در کمتر از دوسال بعداز تشکیل حکومت کوردستان جنگ داخلی و ویرانگری در کردستان شکل گرفت که تعداد تلفات انسانی ناشی ازاین جنگ ویرانگر حدود شصت هزار نفر حدس زده می شود. متاسفانه هنوز زمینههای نظامی، تشکیلاتی و فرهنگی - سیاسی در جنبش ملی کردستان ایران میان احزاب موجود برای بروز جنگ داخلی وجود دارد واگر رهبران احزاب و قبل از همه حزب دمکرات کردستان ایران که خود نیز افتخار عضویت در آنرا دارم از هم اکنون اقدام نکنند، فردای سرنگونی جمهوری اسلامی یا هرنوع تغییری که باعث برگشت این احزاب به کردستان شود می تواند سرنوشت ساز بوده و آرزوهای مردم کرد را چندین دهه دیگر به یاس تبدیل کند. سرسختی کردها در فرهنگ کردی به "کوردهنامووسی" مشهور شدهاست. یکی از دلایل بزرگ عدم دیالوگ درون احزاب کردستان فرهنگ مردسالارانه حاکم بر احزاب و کوردهنامووسی است که شجاعت پیشقدم بودن و ابداء دیالوگ را با طرف مقابل از رهبران احزاب سلب کردهاست. شعارها و گفتمان سیاسی منشعبین و احزاب مادر بیشتر پوپولیستی و برای گذار از مرحلهای به مرحله دیگر می باشند.
احزاب کردستان و جریانهای منشعب در برابر کلیت جنبش ملی کردستان وجنبش دمکراتیک مردم ایران مسئولند. این احزاب سرمایههای سیاسی، معنوی و انسانی مردم کردستان هستند و بنابراین رهبران احزاب باید با درک این مسئولیت در برابر جنبش و حتی احزاب تحت رهبریشان دروازههای دیالوگ و حل مسائل و اختلافات را برروی هم باز کنند. به نظر من از آنجایی که همه احزاب و جریانات، ذینفع و بنوعی طرفدار یا ضد جریان دیگر می باشند برای حل اختلاف نیاز به جریان یا نیروی سوم به عنوان نمونه شورا یا مجمعی برای دیالوگ میان احزاب جهت گفتگو حول اختلافات، حل آنها و همچنین نیازمند ایجاد دیالوگی سالم و بدور از تبلیغات میدیایی می باشد. ما در جنبش کردستان و در بحرانهای تشکیلاتی و سیاسی کنونی جنبش قبل از هرچیز نیاز به پرستار داریم، تا بتواند تن زخم خورده این جنبش را مداوا سازد و به احزاب کردستان کمک کند که اختلافات خودرا به شیوهی سالم و دمکراتیک و مدرن حل کنند.   


جنبش کردستان به مثابه ی یک جنبش ملی، سنگینی خود را در مقایسه با جنبش سراسری دارد. احزاب بخشی از این جنبشند. مسئله کرد نیز یک مسئله ملی است. این انشعابها و نبود خواستی مشترک میان احزاب چه زیانی به جنبش ملی و مسئله کرد به عنوان یک مسئله ملی می تواند برساند؟

مجید حقی: در نبود دیالوگ و همکاری سیاسی و نیز با وجود اختلافات تشکیلاتی و سیاسی میان احزاب کردستان، جنبش کردستان شاهد ضربات سنگینی بر تن خود بودهاست. احزاب کردستان هنوز خواستها و شعارهای مشترک و واحدی در مورد حل مسئله کرد ندارند که بتوان یقین پیدا کرد که حزب الف و حزب ب «هنگام مذاکره جداگانه با حکومتهای مرکزی یا جریانات سراسری در باره حل مسئله ملی در کردستان و یا حتی نسبت به کلیت ایران» پیام مشترکی خواهند داشت. عدم شعار مشترک، عدم اراده مشترک و در کل تضاد بین هویت سیاسی و نوع تشکل احزاب، جنبش ملی کرد را در مقایسه با جنبش سراسری ایران و حتی جنبش دیگر ملیتهای ایران بسیار ضربه پذیر کردهاست. انشعابهای تشکیلاتی در گفتمان سیاسی نیز انشعاب بوجود آوردهاست و بعنوان نمونه با اینکه شرکت یا عدم شرکت در انتخابات و یا تشویق به شرکت و تحریم آنها به عنوان یک حق دمکراتیک برای همه احزب محفوظ می باشد، در جریان انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ایران، احزاب کردستان به دو دسته تحریم کنندگان انتخابات و شرکت کنندگان و مشوقین فعال در انتخابات تبدیل شده بودند. این اختلاف در انتخاب نوع شعار خود سبب بروز تنشهایی در درون جنبش کردستان شد، که نتیجهاش توجیه و بهانه گیری از انتخاب و یا عدم انتخاب چنین سیاستی بودهاست. این اختلافات حتی در نوع برخورد با جنبش سبز و سبز سکولار نیز مشهود است. احزاب کردستان قبل از اینکه دغدغه مسئله ملی در کردستان را داشتهباشند، دغدغه جایگاه تشکیلاتی و سیاسی خود در مقابل رقیب تشکیلاتیشان را دارا می باشند.   


انشعاب از حزب در هر جای دنیا به منزله ی ظهور و تاسیس یک حزب جدید است و پدیده ی نوظهور و عجیب و غریبی هم نیست. قانون نوشته یا نانوشته ای هم وجودندارد که بر اساس آن فعالیت سیاسی در کردستان ایران فقط حق دو حزب «کومله و دمکرات» باشد. اما مردم کرد و دوحزب «کومله و دمکرات» با آن شدیداً مشکل دارند و حتی این مسئله دستمایه ی شوخی و خنده و طنز در جامعه ی کردستان شده و سبب درگیری نظامی نیز گردیده. می توانم بپرسم چرا احزاب قدیمی کردی و مردم کرد با انشعاب از احزاب و آغاز فعالیت احزاب جدید مشکل دارند؟ البته غیر از «نام، تاریخ تشکیلات و انتشارات» مشترک که در پاسخ به سوال 8 ذکر کردید؟

مجید حقی: انشعاب را می توان به منزله پولاریزه روند دمکراسی در درون احزاب نیز مشاهده کرد. آنچه جنبش کردستان در طول سالیان و دهههای گذشته از آن ضربه خوردهاست همین انشعابات و عدم اتحاد میان فرزندان و مبارزین ملت کرد بودهاست. از این نقطه نظر هر انشعابی در درون جنبش و احزاب کردی را می توان بهنوعی ورشکستگی سیاسی و تشکیلاتی جنبش کرد نیز تعبیر کرد.
جامعه کردی و جنبش کردستان هنوز دستاوردی از این همه سال مبارزه بدست نیاوردهاست که بخاطر آن احزاب انشعاب کنند. احزاب کردی همهشان از نظر جمهوری اسلامی منحله و ضد انقلاب بوده و ادعای همه احزاب مبارزه برای رهایی از ستم ملی و تشکیل حکومتی دمکراتیک است. در چنین شرایطی یعنی شرایط مبارزه، منطق ایجاب می کند که احزاب و جریانات کردی بجای اینکه هزینههای جنبش را به چندین جا تقسیم کنند حول یک شعار حداقلی متحد شده و جنبش را با نیروی بیشتر رهبری کنند. مردم کرد نه بهخاطر اینکه انشعاب چیزی مقبوح می باشد با انشعاب مشکل دارند بلکه مشکل مردم بر سر بههدر رفتن نیرویی است که قراراست در راه رهایی این مردم بکار برده شود. تصور کنید دو "حزب دمکرات"، چهار یا پنج "کومله" و هرکدام از اینها صاحب مطبوعات، رادیوتلویزیون، تشکیلات، رهبری، کادرهای تشکیلاتی و انتشاراتی و.... خود می باشند. اگر چنین نیرویی در یک یا دو نیرو خلاصه شود چقدر هزینه انسانی و مادی پیش برد کارها رها شده و امکانات و سازمانهای تکراری چگونه می توانند در جهت پیشبرد اهداف و ایجاد و ابداء راهها و روشهای تازه در خدمت جنبش قرار گیرد.


حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) هم یک حزب نوپاست. اما از بدو تاسیس با استقبال و برخورد خوب دوحزب «کومله و دمکرات» مواجه نشد. گاهی این حزب را وابسته به سپاه معرفی کردند. گاهی تندرو و رادیکالش خواندند و امروز از وابستگی اش به پ.ک.ک می گویند. آیا دلیل برخورد نه چندان خوب دو حزب «دمکرات و کومله» با پژاک واقعاً همان مسائلی است که عنوان کردم یا نه احزاب قدیمی کردی فکر می کنند فعالیت سیاسی در کردستان ایران فقط حق آنهاست؟

مجید حقی: حزب کارگران کردستان ( پ ک ک) در کنگره پنجم خود در سال ١٩٩٠ طرحی برای نفوذ به بخشهای دیگر کردستان مورد تصویب قرار داد. طبق گزارش سیاسی کاک عبدالله اوجلان، جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که در آن "کردستان"برسمیت شناخته می شود چرا که در این کشور استانی به اسم استان کردستان وجود دارد و مردم کرد نیز "اصیلترین" ایرانیان محسوب می شوند. بنابراین وظیفه پ ک ک نسبت به بخش جنوبی کردستان رهایی این بخش از احزاب ناسیونالیست و طایفهای چون اتحادیه میهنی و پارت دمکرات کردستان بوده و باید با جمهوری اسلامی از طریق دیالوگ و تشکلهای سیاسی وارد عمل شد تا خواستهای کردها را در این کشور طبق قوانین جمهوری اسلامی پیش برد. این تصویب کنگره پنجم پ ک ک باعث تاسیس و آغاز به کار چندین حزب در کردستان عراق و سوریه شد. از اواخر دهه نود میلادی و در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی، تشکیلات پژاک که بخشی از تشکیلات پ ک ک بود در داخل کردستان ایران و شهر تهران تاسیس شد. این حزب تا سالها پیش بطور آزادانه در شهرهای کردستان فعالیت سیاسی کرده و تشکیلات آشکار خود را دارا بود. از همین رو پژاک قبل از اینکه یک پروژه سیاسی مردم کرد در کردستان ایران باشد یک پروژه سیاسی پ ک ک از سال ١٩٩٠ بوده است. در سال 1999 قبل از دستگیری آقای اوجلان جزوی از دستورات نامبرده برای تاسیس سازمانی سیاسی در کردستان ایران در گزارش سیاسی اش به کنگره پ .ک .ک دیکته شده است. این جریان سیاست مستقلانهای از پ ک ک نسبت به مسئله ملی در ایران و دیگر بخشهای کردستان ندارد. ادبیات سیاست، اهداف و تاکتیکهای سیاسی و تشکیلاتی و نظامی پژاک پیرو سیاستهای کلان و منافع منطقهای پ ک ک می باشد. از همین رو پژاک نمی تواند جریانی قابل اعتماد در روابط سیاسی و همکاریهای دراز مدت برای احزاب کردستان ایران باشد. چنانچه پژاک یک جریان مستقل و حتی نزدیک به پ ک ک می بود و در تصمیم گیریهای سیاسی خود استقلال سیاسی می داشت و بعد احزاب کردی با آن موافقت نمی کردند یا مانع از تشکیل آن می شدند، در چنین صورتی می توانستید نتیجه بگیرید که احزاب تاریخی کرد چون «حدکا و کومله» ترس از جریانات اجتماعی تازه دارند. این امر هرچند تا حدودی در رابطه با جریانات دیگر درون جنبش کردستان چون جبهه متحد کردستان و جریانات دیگر صدق می کند ولی بگمانم در رابطه با پژاک دلیل اصلی عدم استقلال سیاسی تشکیلاتی پژاک و وجهالمصالحه بودن این جریان است.

*   www.mymedia24.com