باند سعید امامی و سه فرضیه در مورد حمله به سفارت انگلستان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ آذر ۱٣۹۰ -  ۱۱ دسامبر ۲۰۱۱


کلمه- علی محمد شمس: اقتدارگرایان علاقه زیادی دارند حمله به سفارت انگلستان و باغ قلهک را مشابه با اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ اقدامی خودجوش از سوی دانشجویان و برخاسته از شور ضد امپریالیستی ملت!! تبلیغ کنند. البته در سوی مقابل نیز برخی منتقدان این دو حادثه را از یک جنس ارزیابی می‌کنند.

بررسی ماجرای اشغال سفارت آمریکا ما را از مقصدی که در این نوشتار تعقیب می‌کنیم باز می‌دارد اما صرفنظر از این که آن اقدام چه تبعاتی داشت،‌ اندکی آگاهی از شرایط داخلی کشور و شرایط بین المللی در آن سال‌ها کافی است تا بی‌پایگی این قیاس آشکار شود. حداقل این که اشغال سفارت آمریکا در شرایطی رخ داد که کشور در نابسامانی‌های ناشی از انقلاب به سر می‌برد و نظمی حاکم نبود و بخشی از جامعه بین الملل با انقلاب همدلی می‌کرد و بخشی دیگر دست‌کم وقوع چنین رخدادهایی را در شرایط انقلاب زده آن هم در واکنش به پناه دادن آمریکا به شاه مخلوع درک‌می‌کرد. دقیقا به همین دلالیل بود که آن حادثه هرگز واکنشی مشابه واکنش به حمله اخیر به سفارت انگلستان را از سوی جامعه جهانی برنینگیخت و موجب صدور قطعنامه‌های پی‌درپی و اعمال تحریم‌های بین المللی علیه کشور و قطع و یا کاهش روابط دول اروپایی با ایران نشد. در سطح داخلی نیز واکنش جامعه نسبت به این دو حادثه به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا تا ماه‌ها پس از آن شاهد اجتماعات مردمی از طرفداران احزاب و گروه‌های راست و چپ، مذهبی و غیر مذهبی، سکولار و غیر سکولار گرفته تا جماعات مردمی از سراسر ایران در برابر سفارت آمریکا در تأیید آن اقدام بود و در حمله به سفارت انگلستان متحصنین در برابر سفارت انگلستان همان جماعت معدود و سازمانیافته‌ حمله کننده به سفارت است.

حضور همدلانه نیروهای اطلاعاتی و انتظامی در ماجرای حمله به سفارت انگلستان،‌ ماهیت حمله کنندگان به سفارت که وابسته به سازمان بسیج بودند،‌ نحوه عملکرد آن‌ها یعنی تخریب و آتش زدن اموال و اسناد سفارت،‌ خروج سریع و بدون مزاحمت حمله کنندگان از سفارت و … به روشنی از ماهیت دستوری این اقدام حکایت دارد. همچنین صدور اطلاعیه‌های پی در پی مبنی بر این که ما هیچ کس را به گروگان نگرفتیم، ما در سفارت نماندیم، ما در این اقدام با هیچ ارگانی هماهنگ نکردیم، ما… از نگرانی و ترس شدید ایشان از نتیجه این اقدام حکایت می‌کند، نگرانی و ترسی که معمولا مراجع مسول و مقامات رسمی در این گونه موارد احساس می‌کنند و نه یک عده افراد غیر مسول. از این رو از لابلای سطور این اطلاعیه‌ها و اظهارات پی‌در پی می‌توان وابستگی و تعهد صاحبان آن‌ها را به حاکمیت، آشکارا مشاهده کرد. مجموعه شواهد و نشانه‌های فوق حاکی از آن است که این اقدام به نحوی سازمانیافته و برنامه ریزی شده و هماهنگ با حداقل بخشی از حاکمیت صورت پذیرفته است. علاوه براین مشاهده افرادی که طی سال‌های اخیر در سرکوب تظاهرات اعتراضی مردم در خیابان‌ها حضور داشته‌اند در میان حمله کندگان به سفارت انگلستان هرگونه شک و شبهه ای را نسبت به نقش و حضور اقتدارگرایان حاکم در این ماجرا از بین می برد.

نکته مهم دیگر این که گمان نمی‌رود در این کشور یک انسان عاقل یافت شود که عواقب و نتایج زیانبار حمله به سفارت انگلستان را درنیابد و نفهمد هزینه‌های ناشی از این اقدام برای منافع کشور به هیچ وجه با منافع آن-اگر منفعتی بتوان برای آن تصور کرد- به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.

بنابراین باید به این سوال پاسخ داد سازماندهندگان این اقدام کیستند و چه اهدافی را مدنظر داشته‌اند؟ ساده لوحانه خواهد بود اگر تصور کنیم درشرایطی که کشور تحت شدید‌ترین فشارهای خارجی است طراحان این سناریو بدون هر گونه محاسبه هزینه و فایده و صرفا در اقدامی واکنشی تصمیم به چنین اقدامی گرفته باشد.

۱- طراحان حمله به سفارت انگلستان:

اکنون در سطح حاکمیت جریان وابسته به بیت رهبری جناح احمدی‌نژاد را متهم می‌کند که باهدف فشار بر رهبری این ماجرا را سامان داده است و جناح احمدی نژاد این ماجرا را ساخته و پرداخته جناح وابسته به رهبری برای فشار بر دولت ارزیابی می‌کند. با توجه به نقش فعال بسیح در این اقدام با قاطعیت می‌توان گفت که بسیج و سپاه پاسداران در پشت سر این اقدام قرار داشته‌اند. از سوی دیگر سکوت احمدی‌نژاد و یارانش در قبال این حادثه حاکی از آن است که باند احمدی نژاد – مشایی نقشی در این حادثه ندارند و این اقدام توسط باند مخالف احمدی‌نژاد در حاکمیت سازماندهی شده است. حضور افرادی نظیر رسایی در زمان حمله به سفارت آمریکا، حمایت شدید لاریجانی از این اقدام و موضع‌گیری اولیه سید احمد خاتمی امام جمعه تهران و محوریت روزنامه کیهان در پوشش تبلیغاتی رسانه‌ای همگی از آن حکایت دارد که جریان تندرو طرفدار رهبری در این جریان ابتکار عمل را در دست داشته‌اند.

۲- هدف:

در تحلیل اهداف افراطیون حاکم از این اقدام تنها دو فرض متصور است:

الف: اکنون چند ماهی است که فشارهای خارجی برایران به شدت افزایش یافته است. صدور قطعنامه‌های متعدد،‌ ، انباشت پرونده‌های اتمی، سلاح‌های کشتار جمعی، حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر علیه نظام ایران در شورای امنیت، تبلیغات بین المللی سنگین و همه جانبه،‌ افکار عمومی جامعه بین الملل را علیه ایران برانگیخته و ایران را در سطح بین الملل به عنوان تهدیدی برای جامعه جهانی معرفی کرده است. این فشارهای همه جانبه در حالی صورت می‌گیرد که حکومت ایران در پایین ترین سطح مشروعیت در داخل کشور قرار دارد، حوادث دو سال گذشته و سرکوب بی رحمانه اعتراضات ملی ضربات سهمگینی به پایه‌های مشروعیت و پشتوانه اجتماعی نظام وارد ساخته و حاکمیت به ناگزیر برای کنترل امور کشور هر روز بیشتر به روش‌ها و شیوه‌های پلیسی – امنیتی متوسل می‌شود. دقیقا به همین دلیل است که در مقایسه با گذشته حساسیت جامعه نسبت به فشارهای بین المللی علیه ایران به شدت کاهش یافته و به رغم این که حجم و شدت فشارهای خارجی در شرایط کنونی بسیار افزایش یافته اما این فشارها هیچ موجی را در حمایت از حاکمیت در جامعه برنینگیخته است و حاکمیت هیچ نشانه‌ای از همدلی و همراهی مردمی در حمایت از خود دریافت نمی‌کند.

همزمان با این وضعیت وقایع فضاحت‌ باری نظیر اختلاس سه هزار میلیارد تومانی به تتمه آبروی حاکمیت اقتدارگرا چوب حراج زده است. آن چه این وضعیت را تشدید می‌کند آلودگی و فساد شدید بخش‌های مختلف حاکمیت اصول گرا است که امکان برخورد قاطع با چنین رسوایی‌هایی را از وی سلب می‌کند از این رو هرگونه اقدامی برای رسیدگی جدی به این پرونده با واکنش شدید یک طرف و تهدید طرف دیگر به افشاگری مواجه شده و در نطفه خفه می‌شود. آنچنان که رهبری برای جلوگیری از اوج‌گیری جنگ قدرت و بین دو طرف و دست زدن به افشاگری علیه یکدیگر، ناگزیر می‌شودعلنا تلاش رسانه‌ها برای انعکاس اخبار مربوط به این پرونده را مغایر با مصالح کشور اعلام می‌کند. به رغم این، اختلافات باندهای قدرت و متهم ساختن یکدیگر به فساد و افشاگری علیه یکدیگر همچنان ادامه می‌یابد. ماجرای حمله مأموران دادستانی به روزنامه ایران برای دستگیری آقای جوانفکر به روشنی از ناکامی رهبری در کنترل و مدیریت بحران جنگ قدرت در حاکمیت حکایت دارد.

در چنین شرایطی قرار است تا چند ماه دیگر انتخاباتی در کشور برگزار شود که میزان مشارکت ملت در آن می‌تواند شاخص روشنی برای ارزیابی سطح مشروعیت حاکمیت باشد.

هسته مرکزی قدرت برای ترغیب مردم به مشارکت در انتخابات دو راه بیشتر ندارد. تجدید نظر در روش‌های گذشته، دل کندن از این مجموعه سراپا غرق در فساد و روی آوردن به مردم و تلاش فوری و همه جانبه برای جبران اشتباهات گذشته و در نتیجه دمیدن روحی تازه به کالبد سرد و بی روح جامعه و افزایش و تقویت انسجام و وحدت ملی. شواهد و قراین نشان می‌دهد که هسته مرکزی قدرت فاقد ظرفیت و بلکه شجاعت لازم برای چنین اقدامی است.

انتخاب دوم استقبال از تنش‌ها و تهدیدهای خارجی تا سرحد رویارویی نظامی به منظور تحریک روح ملی جامعه، تحت الشعاع قرار دادن مسائل داخلی و به حاشیه راندن اختلافات است. تضادهای خارجی باید آن چنان جدی و سخت شوند که فضاحت‌هایی نظیر اختلاس سه‌هزار میلیاردی به فراموشی سپرده شود و چنین تبلیغ شود که کشور درخطر است و باید از اختلافات و اعتراض‌ها به نفع مصالح ملی دست شست.

ما در مقاله «شیوه مدیریت بحران اقتدارگرایان؛ از سعید امامی تا بزرگترین فساد مالی» به تفصیل شرح دادیم که هسته مرکزی قدرت برای مدیریت بحران اختلاس سه هزار میلیارد تومانی «اقدام به طرح سناریوهای فریب،‌ کنترل و مدیریت رسانه‌ای …‌ ابهام … پیرامون اصل موضوع …وعده‌های قاطع مبنی بر پیگیری ماجرا … نهایتاً … محکومیت و مجازات ظاهری عناصر عملیاتی سطوح پایین …» خواهد کرد.

با توجه به آن چه گفته شد می‌توان دریافت که چرا حمله به سفارت انگلستان به عنوان اقدامی پرهزینه و پر ریسک در دستور کار حاکمیت قرار گرفته است. حاکمیت امیدوار است در ازای پرداخت هزینه‌های سنگین این اقدام از جیب ملت، به اهداف زیر دست یابد:

۱- انحراف افکار عمومی از پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی و نحوه رسیدگی به‌ آن و کاهش حساسیت‌های جامعه در این زمینه. در مقاله«شیوه مدیریت بحران اقتدارگرایان؛ از سعید امامی تا بزرگترین فساد مالی» پیش بینی کردیم «باید در روزهای آینده منتظر اجرای … سناریوهای فریب به منظور انحراف افکار عمومی از این ماجرا» و نیز «با فاصله زمانی خیلی بیشتر رسیدگی قضایی و محکوم شدن عوامل دست دوم و سوم و ختم به خیر شدن مشکل.» باشیم

۲- تحت الشعاع قرار دادن جنگ باندهای قدرت در حاکمیت و کاهش درگیری‌ها و منازعات داخلی. درگیری‌ها و جنگ قدرت باندهای حاکم اکنون به جاهای خطرناکی کشیده شده است. چنان که روشن است تدابیر رهبر نظیر نصیحت و هشدار و اخطار و نیز ابتکاراتی نظیر تعیین کمیته رفع اختلاف و … نتوانسته است به این منازعات خاتمه دهد و یا از شدت آن بکاهد. ادامه این روند وضعیت سخت‌تری را اجتناب ناپذیر خواهد ساخت از جمله حذف یکی از اطراف منازعه و ترجیحا احمدی نژاد.

۳- زمینه سازی برای مهم جلوه دادن اصل مشارکت در انتخابات به عنوان یک وظیفه ملی صرفنظر از نتایج آن. به این ترتیب شرکت در انتخابات نه با هدف انتخاب نمایندگان واقعی مردم به مجلس بلکه به عنوان یک مانور ملی در برابر تهدیدهای خارجی و کاستن از شدت آن معرفی خواهد شد. بنابراین طی ماه‌های آینده که زمان ثبت نام کاندیداها فرا می رسد باید شاهد موج تبلیغاتی گسترده‌ای باشیم که با استناد به توطئه‌ها و تهدید‌های دشمن و اقدامات انگلستان و اتحادیه اروپا و آمریکا علیه کشور، اصل شرکت و حضور در انتخابات مشت محکمی به دهان بیگانگان و تنها راه خنثی کردن تهدید‌های دشمن تبلیغ خواهد شد تا هرکه به ناعادلانه بودن و نمایشی بودن انتخابات اعتراض کند به اتهام همراهی با دشمن آماج شدیدترین حملات قرار گیرد و شخصیت‌های سیاسی و مذهب منتقد حتی اگر سکوت کرده و از تشویق مردم به شرکت در انتخابات خودداری کنند به اتهام بی بصیرتی مورد هتاکی قرار گیرند.

ب: احتمال دوم در حادثه حمله به سفارت انگلستان این است که طراحان این ماجرا قصد ورود به سفارت و باغ قلهک را نداشته اند. آنان تنها به منظور حرکتی تبلیغاتی سیاسی در برابر اقدامات دولت انگلستان علیه ایران و براساس سخن رهبری که «انگلستان را از همه خبیث‌تر» خوانده‌اند، تنها قصد تظاهرات و تحصن در برابر سفارت را داشته‌اند، اما در حین انجام این برنامه کنترل اوضاع از دستشان خارج شده است. این فرض البته چندان قابل پذیرش نیست زیرا اجتماع کنندگان در برابر سفارت انگلستان مردم عادی نبودند، بلکه اعضای بسیج و سپاه بوده‌اند و طبیعی است که یک نیروی نظامی خارج از اوامری که از سوی مافوق به او ابلاغ می‌شود عمل نمی‌کند. طی سال‌های گذشته همواره شاهد بوده‌ایم که نیروی بسیج همه جا به فرمان وارد صحنه شده و به فرمان خارج شده است. آن جا که فرماندهی به مصلحت دیده و رهبری منعی نداشته‌اند به تظاهرات و مردم حمله کرده و آن جا که فرماندهی فرمان پایان عملیات داده و یا رهبری به مصلحت ندیده‌اند یا اصلا وارد نشده‌اند و یا بلافاصله به عملیات خاتمه داده‌اند. بنابراین ادعای این که نیروی بسیج خارج از فرمانی که به وی داده شده عمل کند چندان پذیرفته نیست. علاوه براین حضور چهره‌های افراطی نظیر آقای رسایی در صحنه این عملیات که رابطه نزدیکی با جریان سپاه و بیت دارد،‌ و نیز حمایت‌های قاطع اولیه چهره‌های شاخص جریان طرفدار بیت رهبری از این ماجرا فرض تصادفی بودن ورود به سفارت و باغ قلهک را منتفی می‌سازد.

ج- فرض سومی نیز وجود دارد و آن این که این ماجرا از پیش برنامه ریزی شده بوده اما سازماندهندگان و طراحان آن هرگز واکنش‌ها و نتایج سوء آن را در این حد پیش بینی نمی‌کردند. از این رو بلافاصله پس از مشاهده عکس العمل جامعه بین الملل و همراهی جهانی با انگلستان و آمریکا در این ماجرا علیه ایران و نیز فشارها و انتقادات در درون حاکمیت، افراطیون طراح این ماجرا عقب نشینی کرده و کوشیده‌اند این ماجرا را نتیجه عملکرد احساسی تعدادی جوان خام معرفی کنند. در میان احتمالات سه گانه فوق این فرض پذیرفته‌تر می‌نماید. در واقع تغییر موضع یکصد و هشتاد درجه‌ای سیاست‌بازان حرفه‌ای نظیر آقای علی لاریجانی و افرادی نظیر سید احمد خاتمی که جز به فرموده سخن نمی‌گویند و مواضع انتقادی البته نرم چهره‌ها، مجامع و مراکز وابسته که هرگز بدون هماهنگی با حاکمیت لب نمی‌گشایند همگی این احتمال را تقویت می‌کند. این اولین بار نیست که سازماندهی عملیاتی در راستای نظر و خواست رهبری به تحمیل هزینه‌ سنگین برکشور انجامیده است. در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای رهبری در نماز جمعه اعلام کردند این قتل‌ها کار دشمن صهیونیستی است. بلافاصله تعدادی از همکاران سعید امامی در وزارت اطلاعات و همسر وی دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفتند تا اعتراف کنند در تل آویو و توسط موساد اموزش دیده و آن قتل ها را مرتکب شده‌اند. تا صحت تحلیل رهبری اثبات شود. سایه آن حادثه تلخ هنوز برکشور و نظام سنگینی می‌کند.

در این میان دو نکته بیش از هرچیز جلب توجه می‌کند: سکوت احمدی‌نژاد و سکوت رهبری در ماجرای اشغال سفارت انگلستان

احمدی نژاد که تا دیروز همه موازین و ضوابط حاکم بر دیپلماسی را ساخته و پرداخته استکبار جهانی می‌دانست و در سمینار سفیران جمهوری اسلامی از ایشان می‌خواست تسلیم این موازین نشوند و برخلاف عرف دیپلماتیک وعده ملاقات با سفیر انگلستان را دقایقی قبل از ملاقات لغو می‌کرد تا به خیال خود از کشورهای قدرتمند انتقام بگیرد و به دستگیر کننده ملوانان انگلستان در آب‌های جنوب مدال می‌داد … علی القاعده باید از این ماجرا استقبال می‌کرد و برای اشغال کنندگان سفارت انگلستان پیام تبریک و حمایت می‌فرستاد اما او برعکس سکوت معنا داری پبشه کرد. علت این سکوت کاملا روشن است. اشتباه در محاسبه جریان طرفدار بیت در این ماجرا کاملا به نفع احمدی نژاد تمام شده است. او دریافته است رهبری طی دو سال اخیر در قشر متوسط شهری به کلی پایگاه خود را از دست داده است بنابراین برای او که خود را در معرض تهدید حذف و نابودی می‌بیند و ناخواسته وارد یک جنگ قدرت در مقابل رهبری شده و در نتیجه انتخابات آینده را فرصتی برای تضمین بقای خود درعرصه قدرت و مصونیت از نابودی ارزیابی می‌کند، اعلام نزدیک‌تر بودن افکار وی به دیدگاه‌های رهبری نه تنها امتیازی محسوب نمی‌شود بلکه برعکس یک امتیاز و تبلیغ منفی خواهد بود، از این رو مدتی است که احمدی‌نژاد با اتخاذ مواضع به ظاهرمدنی می‌کوشد درجامعه حساب خود را از رهبری جداکرده و خود را متفاوت از جریان طرفدار بیت نشان دهد. این امر با ویژگی‌های او که همواره علاقه دارد خود را از «جنسی دیگر»نشان دهد، البته سازگار است. سکوت احمدی نژاد در این ماجرا آشکارا به معنای مخالفت با رهبری و جریان وابسته به بیت است. حمله به سفارت انگلستان برای احمدی‌نژاد یک حسن دیگر هم دارد و آن این که به او این امکان را می‌دهد که در آینده با استناد به این اقدامات بی‌کفایتی خود و تیمش را در اداره کشور توجیه کند و در زمان مناسب که احتمالا در جریان تبلیغات انتخاباتی فراخواهد رسید به جامعه بگوید اگر در حل مشکلات جامعه، رفع گرانی و بیکاری و تورم و … ناکام مانده است، علت آن کارشکنی‌های مخالفان او بوده که کوشیده‌اند با تخریب روابط خارجی امکان بهبود روابط و استفاده از ظرفیت‌های خارجی برای حل مشکلات داخلی را از دولت سلب کنند. احمدی‌نژاد مدت‌هاست که برای روزهای رویارویی که قطعا فرا خواهد رسید از هم اکنون به جمع آوری سند و دلیل و مدرک پرداخته و درحال چوب خط انداختن برای رهبری است. از جمله این چوب خط‌ها نامه‌ای است که اخیرا به رهبری نوشته و ضمن اعلام مخالفت دولت با حصر آقایان موسوی و کروبی خواهان آزادی ایشان شده است تا در آینده با استناد به این نامه بتواند مسئولیت این اقدام را به تمامی به گردن رهبری بیندازد. بیان نمونه‌هایی از این دست که بسیار فراوان است ما را از موضوع اصلی این نوشتار دور می‌سازد بنابراین از ارائه نمونه‌های بیشتر صرفنظر می‌کنیم.

سکوت رهبری نیز در قبال این ماجرا شگفت‌‌انگیز و در عین حال پرمعناست. شگفت‌انگیز از این جهت که ایشان در قبال مسائل بسیار جزئی‌تر همواره احساس مسئولیت کرده ورود نموده‌اند. ایشان بارها گفته‌اند هرجا که انحرافی ببینند در جلوگیری از آن تردید نمی‌کنند. این انحرافات البته همواره اصولی و اساسی نیستند و گاه در حد پیگیری مطبوعات در مسئله اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی تنزل می‌یابد به طوری که ایشان احساس مسئولیت می‌کنند به مطبوعات در این زمینه هشدار دهند. بنابراین حادثه‌ای که به قطع و کاهش روابط ایران با چندین کشور انجامیده، موج محکومیت جهانی را علیه ایران برانگیخته، فشارها و تحریم‌های خارجی را دوچندان کرده، دولت جمهوری اسلامی را ناگزیر از عذرخواهی‌های مکرر نموده و … علی القاعده باید آن قدر مهم باشد که رهبری حداقل در باره آن کلمه‌ای سخن بگویند. اما این سکوت از جهتی دیگر پرمعناست. این اقدام از سوی نهادهای تحت امر ایشان انجام پذیرفته است انتقاد به این اقدام به ویژه در سطح علنی علاوه بر این که نوعی انتقاد از خود خواهد بود – که با توجه به مبرا بودن ساحت رهبری از هرگونه نقصی و نقدی جایز نمی‌باشد-،‌ نیروهای عمل کننده در این ماجرا را که سخت مسئله دار خواهد کرد. به این نیروها گفته شده است که این اقدام مورد تأیید رهبری است، ایشان انگلستان را «خبیث‌تر از همه کشورها» خوانده‌اند لذا گوشمالی این استعمار پیر خبیث یا به امر رهبری و یا مورد رضای رهبری است. بنابراین مخالفت رهبری با این اقدام، موج تردید و شک را در نیروهای عمل کننده در صحنه دامن خواهد زد و این امر علاوه بر از بین رفتن اعتماد نیروهای عمل کننده، برای عملیات و اقدامات آینده مضر خواهد بود. اما سکوت برای ایشان کم هزینه نبوده و ایشان را به عنوان مسول اصلی حمله به سفارت انگلستان به افکار عمومی معرفی خواهد کرد. از این رو دراین باره دو احتمال می‌توان داد

اول این که رهبری از کنار این حادثه همانند ماجرای شکنجه همسر و دوستان سعید امامی به سکوت بگذرند و در حالی که همه اطرافیان با انتقاد به این اقدام خود را از این ماجرا تبرئه کرده‌اند همچنان سپر بلا شوند همان کاری که روز ۲۹ خرداد ۸۸ کردند و درحالی که حملات متوجه شخص احمدی‌نژاد بود خود را سپربلای وی کردند. در این صورت باید این سکوت را بر فهرست اشتباهات رهبری افزود.

دوم این که پس از گذشت مدتی و بعد از توجیه کامل نیروهای عمل کننده و شاید در روزهای آینده احتمالا باید شاهد اظهارات رهبری در این زمینه باشیم. اظهاراتی که طی آن ضمن انتقاد و حمله شدید به انگلستان و آمریکا،‌به طور ضمنی و حاشیه ای جوانان به ضرورت هشیاری بیشتر در برابر توطئه‌های دشمن توصیه می‌شوند.