نظام دینی و مشکل مدرنیته در مصر


کمال غبریال - مترجم: حامد کنانی


• بسیار ساده اندیشانه است اگر تصور کنیم که پیروزی جوانان در ۲۵ ژانویه که به سرعت و با راه انداختن یک انتخابات توده ایی بر باد رفت به آزادی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی منجر خواهد شد. آزادی در جامعه ایی که گفتمان دینی بر ذهنیت آن حاکم و بی رقیب باشد به چیزی جز تسلیم و اعتماد به سخنگویان و نمایندگان خدا بر روی زمین نخواهد انجامید و دقیقا این همان چیزی است که در مصر اتفاق افتاد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ آذر ۱٣۹۰ -  ۱٣ دسامبر ۲۰۱۱



در وهله اول
با وجود چیرگی کامل شورای نظامی بر تمام کشور تجربه نشان می دهد که هرگاه این شورا تصمیم جدیدی را در جهت جبران خطاهای مافات خود می گرفت، بسرعت از آن تصمیم عدول می کرد. در واقع خود داوطلبانه به میدان می آمد، لیک با دیدن دندانهای تیز اسلامگرایان از تصمیم خود بسادگی منصرف می شد، گویا این شورا فقط در فکر تأمین منافع خود و دوستان قدیمی و بازماندگان نظام سابق باشد.
این شورا انقلاب را با نیرنگ از دست جوانان پرشور و انقلابی مصر در آورد و با کشیدن میلیونها انسان بدام افتاده در چنگال واپسگرایان و باورهای دینی به پای صندوقهای رأی، این انقلاب را دو دستی تسلیم اسلامگرایان کرد.
در انتخابات پارلمانی اخیر سخنی از انقلاب و انقلابیون نبود و بطرز زیرکانه ای پرسشنامه ها را تنظیم کرده بودند که انتخابگر را فقط در برابر دو گزینه قرار می داد، یعنی یا انتخاب نظام حسنی مبارک و یا انتخاب اسلامگرایان... و نتیجه انتخابات هم پیشاپیش مشخص بود....خورشید از دشت نیل رخت بر بست... شدیدترین فرجام برای یک گروگان باورهای دینی این است که بگذارند خود برای خود تصمیم بگیرد و دقیقا اینچنین بود. برخورد انتقامی شورای نظامی از انقلاب و انقلابیون میدان التحریر!!
فراوانند آنهایی که امروزه بحث یک نظام دینی در مصر را پیش می کشند، آنها فقط از ظلم و ستمی که بر اقلیت قبطی مسیحی روا خواهد شد سخن می گویند، اقلیتی که در یک نظام دینی یقینا بجای همشهری بودن بعنوان "کافر" نزد تندروها و یا "أهل ذمه" نزد مدعیان میانه روی تعریف خواهند شد.
ظاهرا مسئله را اینطور جلوه می دهند که مسئله مسئله ی اقلیتی است که مانع بر آورده شدن خواست اکثریت مسلمان از داشتن زندگی بر وفق شریعت اسلامی خود است، تا جائیکه منتقدان نظام دینی در مصر بغیر از ابراز نگرانی از عواقب امور و سرنوشت مسیحی های قبطی عکس العملی از خود نشان نمی دهند، حال نتیجه گیری و برداشت اکثریت جامعه مصری را که مسلمانند و فقط شاهد نگرانی نخبگان خود از ضایع شدن حقوق مسیحی های قبطی و نه اعتراض و مبارزه با بر آمدن یک نظام دینی تمام عیار هستند، چه میتواند باشد؟   
آیا این برخورد خجولانه نخبگان، نمی تواند بمعنای سوق دادن توده ها بسوی انتخاب گزینه نظام دینی تعبیر شود؟ آیا این عدم اعتراض نمی خواهد بگوید که هر غیرمسلمانی باید تابع و فرمانبردار اکثریت مسلمان باشد و باید تحت شرایط و قانون شریعت اسلامی زندگی کند و هر کس که به نظام دینی اعتراض دارد سر خود را به دیوار بکوبد و یا بدنبال میهن دگری باشد.
در جریان بحث یک نظام دینی خیلی ها از حقوق بشر و آزادیهای شخصی سخن می گویند، حال در سایه یک نظام دینی حکومت از مرز تخصص و وظایف خود که تنظیم روابط اجتماعی و حمایت از خصوصیات و دارائیهای مردم و برآوردن خدمات مورد نیاز افراد یک کشور است پا را فراتر می نهد و به حوزه خصوصیات فردی و شخصی افراد و خانواده وارد می شود، این نوع نظام ها با نهادن شمشیر تهدید بر گردن تک تک افراد یک جامعه، درس اخلاق و رفتار و شیوه عبادت و شیوه خوردن و نوشیدن را به زور و بالاجبار به آنها می آموزد و افراد جامعه را طبق دیدگاه های یکجانبه و ناب و منزه و الهی و مقدس خود پرورش می دهد، دیدگاهی که عدم قبول آن یعنی کفر و الحاد و مرتد بودن و اعتراض بمشیت الهی بحساب می آید، و اینگونه از یک انسان اندامی توخالی بجای می گذارد که حاکمان و نمایندگان خدا هر آنچه خواست آنان باشد در آن می گنجانند تا بهشت را برای او تضمین و او را روانه آن بکنند. این در حالیست که در تمام جهان وظیفه یک حکومت به تنظیم زندگی بشر در این جهان خلاصه می شود نه آن جهان دیگر.
تنها بر شمردن مزایای نکوی یک نظام دینی با در نظر داشتن اهمیت آنها، به این می ماند که ما فقط به قله کوچک از آب در آمده یک کوه یخی بزرگ می نگریم و از تنه بزرگ و خطرناک مخفی آن که در زیر آب است غافل می مانیم. مسئله تنها به حقوق اقلیت و حقوق بشر باز نمی گردد، این جزء بر آمده از آن کوه یخی است، در حالیکه جزء بزرگ و مخفی در زیر آب مسئله مدرنیته می باشد. نظام دینی حلقه ای و ایستگاهی از تاریخ بوده و تمدن بشری مدتهاست که از عصر نظامهای دینی و قومی گذر کرده و این نوع نظامها را به موزه میراث انسانی در تمام جهان مدرن و نیمه مدرن سپرده و به عصر نظامهای نوین ملی بر اساس حدود جغرافیایی با تنوع قومی و فرهنگی و مذهبی مشخص پا نهاده است، نظامی که در آن همه شهروندان مالکان بالسویه و با حقوق برابر باشند، این جغرافیا میهن نامیده می شود. و در این میهن جامعه ای با حقوق برابر بدون نگرش به ریشه های قومی و فرهنگی و دینی زندگی می کند.
آنچه که برای ناظران خارجی انقلابهای اخیر تعجب آور است، آن نام بهار عربی است که بر این انقلاب ها نهاده شد. در مرحله اول این گمان را نزد آن ناظران بالا برد که عصر بیداری ملتهای عربی برای رهایی از زنجیرها و دیکتاتوری ها فرا رسیده است و این ملتها می روند که جبران مافات بکنند تا به رکاب دگر ملتهای پیشرفته و مدرن برسند، اما لحظه ترسناکی که آن گمان ها را بر باد داد آن لحظه ای بود که این ملت ها برای اولین بار در طول تاریخ و بدور از هر گونه قید و بند و با اختیار کامل خود را در دامن آنهایی انداختند که آنان را به لبه پرتگاه خواهند برد تا به گذشته هولناک پرت شوند.
جالب اینکه مصری ها که از پیشروان تمدن بشری به شمار می آیند و اولین بنیانگذاران یک نظام سیاسی ملی در تاریخ بوده اند امروزه خیره به پشت و در جهت مخالف مسیر و پیشرفت جامعه انسانی به پیش می تازند تا به عصرهای ابتدائی بشر باز گردند، در آستانه ده دوم از هزاره سوم میلاد مسیح به بیش از پنج هزار سال تمدن نیاکان خود پشت می نهند و آشکارا با این تمدن با شکوه دشمنی می ورزند و آنرا پاره سنگ و بت می خوانند، جالب اینکه این سقوط همزمان هست با وارد شدن بشریت به مرحله مابعد نظامهای ملی که امروزه همه ما چه بخواهیم و یا نخواهیم در آن گذر عمر می کنیم و آن هم عصر جهانی شدن است که در آن مرزهای جغرافیایی و قانونی و اقتصادی و فرهنگی حد و مرزی را نمی شناسد و فقط مرزهای سیاسی پا برجاست که خود نیز به مرور زمان و به نفع بشریت شکسته خواهد شد.
امروزه در جامعه بشری قوانینی فراملیتی و فراکشوری و معاهده هایی جهانی در جهت رعایت حقوق بهداشتی و انسانی و در راستای محافظت از محیط زیست و مشابه آن اتخاذ می گردد، که فراتر از حوزه های سنتی و سیاسی کشورهاست و همه به همان اندازه که به اجرای قوانین داخلی کشور خود ملزم هستند در قبال قوانین و تعهدات بین المللی هم مسئولند. و آنگاه بهار عربی همسو با عدم درک ما از مرحله و زمان حاضر ما را به لبه پرتگاهی می برد تا در دره گذشته ابتدائی و موحش بیندازد.
با عدم تعریف و درک صحیح مفهوم مرجعیت دینی و اینکه مرجعیت دینی به نظام دینی نخواهد انجامید خود را فریب ندهیم، چرا که عملکرد یک نظام دینی همان عملکرد یک نظام مدنی با مرجعیت دینی خواهد بود.
تاریخ حکومت مستقیم روحانیت را در هیچ مقطعی بیاد نمی آورد، شیوه حکومت روحانیون همیشه این بوده که در پشت یک حاکم نظامی و یا غیرنظامی مستبد می ایستند و او را برای اجرای سیاست مورد نظرشان تحریک و با صدور فتواهای مقدس دینی این سیاست ها را نزد عامه توجیه می کنند. این چنین بود دوره میانه اروپایی و دوره خلافت اسلامی اموی و عباسی و اینچنین است وضعیت در آنچه جمهوری اسلامی ایران خوانده می شود، ایستادن در صف و مرتبه دوم برای روحانیون و کنترل حاکم و چیرگی بر امکانات یک کشور، زمینه گریز از تحمل مسئولیت و خطاهای حکومتی و محاکمه را برای آنها به ارمغان می آورد و بقای سیستم دلخواهشان را تضمین می کند. تجربه نشان داده است که هرگاه آسیبی در نتیجه سیاست های غلط حاکمان به ملت وارد می شود، نگاه ها به حاکم مستبد نظامی و یا غیرنظامی خیره می شوند و آسیب دیدگان و طبقات فرودست جامعه هم غافل از همه چیز به روحانیون پناه می برند تا از آنها در رفع ستم و محو مفاسد کمک بگیرند.
پیروزی اخیر اسلامگرایان که طبق نتایج دور اول انتخابات پارلمانی سهم بزرگی را تصاحب کردند، تهدید بزرگی برای مصر به شمار می آید، این پیروزی زائیده یک بند و بست یک شبه و تصمیم آنی توده ها نیست و بدور از چشم آقایان لیبرال دموکرات و سکولار و باقی روشنفکران اتفاق نیفتاده است، بلکه نتیجه طبیعی بذری است که بیش از چهار دهه یعنی ماپس عهد ناصر در کشور افشانده شده است. با وجود اینکه کشور مصر دارنده یک قانون مدنی و سکولار بنابه تعریف حقوقدانان بوده، لیک مرجعیت دینی همواره در صحنه حاضر و بقوّت حضور داشت.
حکومت در همه مسائل و سیاستهایش أعم از کوچک وبزرگ از معاهده صلح با اسراییل گرفته تا مالیات بر ارث و قانون ازدواج و طلاق و پوشش زنان و عرضه فیلمهای سینمائی و پژوهشهای علمی دانشگاهی و غیره رأی و نظر روحانیون مسلمان و حتی مسیحی را جویا می شد، گذشته بر این گفتمان دینی هم بر فرهنگ توده ای و شیوه نگرش انسان مصری به خود و زندگی خود چیرگی داشت.
بسیار ساده اندیشانه است اگر تصور کنیم که پیروزی جوانان در ۲۵ ژانویه که به سرعت و با راه انداختن یک انتخابات توده ایی بر باد رفت به آزادی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی منجر خواهد شد. آزادی در جامعه ایی که گفتمان دینی بر ذهنیت آن حاکم و بی رقیب باشد به چیزی جز تسلیم و اعتماد به سخنگویان و نمایندگان خدا بر روی زمین نخواهد انجامید و دقیقا این همان چیزی است که در مصر اتفاق افتاد.
واپسگرایی و تبین ارزشهای گذشته و سیر در جهت مخالف مسیر پیشرفت و جهانی شدن ملل دیگر مشکل اساسی ما در مصر است، مصر با این جمعیت و با این در آمد اقتصادی محدود، قابلیت بریدن و دوری و انزوا از جهان را ندارد و بازگشت به گذشته به مانعی در راستای ایجاد همه نوع روابط بدل خواهد شد. مصر همچون کشورهای دارنده ذخایر نفتی نیست که بتواند منزوی و فقط در مسئله کشف و استخراج ذخایر نفتی اش از قعر زمین با دیگران رابطه ایجاد کند و با درآمد آن مایحتاج بقای خود را تأمین کند.
مصر نیاز به وجود صنعت توریسم و جذب سرمایه های بین المللی دارد و این خود نیازمند تصویب قوانین مدرن و بکارگیری شیوه های نوین اجتماعی و اقتصادی و آموزشی است تا به مصر جایگاه برتری در بازارهای جهانی بدهد همانند آنچه در جنوب شرق آسیا که به ببرهای آسیایی معروف شدند اتفاق افتاد و یا همچون دبی که به پایتخت جهانی شدن معروف شد.
ترس و واهمه از چیرگی اسلامگرایان بر پارلمان آینده مصر دو چندان شده است و این ترس و واهمه فقط از برای ستم و بندگی ای که بر سر همه احاد ملت مصر و نه فقط اقلیتهای دینی فرو خواهد آمد نیست بلکه این چیرگی بطور یقین کشور را به زندان بزرگ بدل و ملت را از داشتن رابطه با جهان پیرامون خود محروم خواهد کرد و فرد مصری را غائب و منزوی و بدور از پشتوانه تمدن خود بار خواهد آورد.
سوالی که زیرکانه در برگهای انتخابات پارلمانی اخیر مصر گنجانده شد، تنها دو گزینه داشت یا مدرنیته و یا واپسگرایی و بازگشت به عهد کهن و انتخاب مصریها هم واضح بود، عقب گرد! و گسستن از مسیر پیشرفت انسانی... و تاختن در مسیر مخالف. شاید با قاطعیت نمی توان گفت که در این مسیر باقی خواهیم ماند. شاید در واپسین لحظات کسی چوبی را لای چرخهای کالسکه ای خواهد گذاشت که ما را بسوی پرتگاه می برد و کالسکه را از ادامه مسیر منع خواهد کرد.

مصر- اسکندریه
kghobrial@yahoo.com
منبع مقاله: ایلاف