نه جنگ، نه دیکتاتوری!
به بهانه ی پایان رسمی حضور نظامی آمریکا در عراق



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ آذر ۱٣۹۰ -  ۱۵ دسامبر ۲۰۱۱


اخبار روز - یادداشت سیاسی: بنا به اعلام دولت آمریکا، این کشور روز پنجشنبه ۱۵ دسامبر به ۹ سال حضور نظامی مستقیم خود در عراق پایان داد. حضور نظامی آمریکا در عراق در سال ۲۰۰٣ میلادی در زمان ریاست جمهوری جرج بوش و بر اساس یک دروغ بزرگ به جهان آغاز شد. دروغی که بعدا کالین پاول وزیر خارجه ی وقت آمریکا به آن اعتراف کرد. آمریکا، انگلستان و متحدینشان به بهانه ی وجود سلاح های نظامی به کشور عراق حمله کردند در حالی که می دانستند این بهانه ی دروغی است و همین دروغ نشانه ی درستی این ادعای کسانی بود که می گفتند دولت آمریکا به دنبال نفت و حضور نظامی در منطقه است.

اکنون این این حضور ۹ ساله به پایان رسیده است. از کشور عراق اما چه بر جای مانده است؟ کشوری ویران، غرق در ناامنی، که خشونت های قومی و مذهبی و نفرت و کینه ای که محله به محله اش رفته است و دشمنانی خونین و آشتی ناپذیر پدید آورده است. عراق امروز، به اندازه ی عراق صدام حسین گرفتار دیکتاتوری نیست، اما با مصایب و مشکلات بزرگتری روبروست. حمله ی نظامی آمریکا و متحدینش به عراق، نه تنها به دموکراسی، امنیت و رفاه در عراق نینجامید، بلکه این کشور و تمام منطقه را درگیر مشکلات و بحران هایی کرد که هنوز چشم اندازی برای حل آن ها وجود ندارد. نتیجه ی مستقیم و بلافاصله ی جنگی که با فریب افکار عمومی جهانی آغاز شد، رشد بنیادگرایی اسلامی و انفجار تعصب کور و خشک و گسترش بی وقفه ی ترور سیاه در تمامی منطقه، بلکه در سطح جهان بود. نه تنها در عراق، بلکه در سایر کشورهایی که قرار بود دخالت نظامی دموکراسی به همراه بیآورد، وضع به همین صورت است. در افغانستان دولت کرزای بدون حمایت مستقیم ناتو، چند روزی بیشتر در برابر بنیادگرایان مذهبی دوام نخواهد آورد. طالبانی ها علاوه بر آن در حال بلعیدن پاکستان هستند. در لیبی بعید است «بهار عربی» به «زمستان اسلامی» نینجامد و در عراق، نه تنها بنیادگرایی مذهبی قدرت گرفته است، بلکه نفوذ جمهوری اسلامی ایران در این کشور و بر دولت عراق انکارناپذیر است.

حالا ۹ سال بعد از این جنگی که بر مردم عراق و کشورهای منطقه تحمیل شد، جنگ طلبان بساط خود را از کشوری درهم شکسته در حالی بر می چینند، که صحبت از جنگی تازه است و این بار باز هم کسانی هستند که تصور می کنند حمله ی نظامی آمریکا و متحدینش به ایران شروع دموکراسی برای کشور ما خواهد بود. ۹ سال پیش در روز شکست صدام حسین و غریو شادی که سرتاسر عراق را در بر گرفته بود، در همین ستون نوشتیم:
«در این ساعات پر هیجان سقوط دیکتاتور خون ریز بغداد، شاید برای مردم عراق، اندیشیدن به سرنوشت آینده این کشور دشوار و حتی غیرممکن باشد و حضور تانک ها و سربازان بیگانه در این جشن عمومی، احترام و ستایش آنان را برانگیزد. زمان نشان خواهد داد، از این شادی ها چه بر جای خواهد ماند و مردم عراق در زمانی دورتر نسبت به روز تاریخی نهم آوریل سال ٢٠٠٣ چگونه قضاوت خواهند کرد».
آن روزها اگر نمی دانستیم و تجربه ی عراق (و دیگر کشورها) در برابر چشمانمان نبود، امروز می دانیم و این تجارب در پیش چشمانمان است. حالا با اطمینان بیشتری می توانیم بگوییم: دخالت نظامی شاید حکومت جمهوری اسلامی را سرنگون کند، اما از ایران چه بر جای خواهد ماند؟ کشوری تجزیه شده، ویران، آکنده از نفرت ها و کینه های قومی و مذهبی که به احتمال قوی باز هم بنیادگرایان اسلامی در آن فرادستی خواهند داشت.

سخن اگر در همینجا تمام شود، حق با آن هایی خواهد بود که موضع صلح جویان را همدستی و همدوشی با جمهوری اسلامی و دیکتاتوری تلقی خواهند کرد. هشدار ما در آن روز ۹ آوریل ۲۰۰٣، سوی دیگری هم داشت:
«هنوز زمان هست، پیش از آن که فرمان روایان مست از قدرت جهان، به برکت وجود دیکتاتوری مذهبی رو به کشور ما کنند، ملت ایران خود به عمر استبداد پایان دهد و این طوق لعنت را که امروز به بزرگترین تهدید علیه استقلال، امنیت و حاکمیت ملی تبدیل شده است، از گردن بردارد. باشد که سقوط دیکتاتور در ایران نه در زیر چرخ تانک های بیگانه، که با دستان پرتوان ملت ایران به سرانجام برسد و جشن مردم ما، جشن توامان برای دموکراسی، حاکمیت ملی و ایران مستقل باشد!»
۹ سال بعد از آن زمان، حکومت جمهوری اسلامی نه تنها نتوانسته و نخواسته است سایه ی جنگ را از سر کشور ما دور کند، بلکه با سیاست های ضد ملی و ضد دموکراتیک و ماجراجویانه ی خود این خطر را تا پشت گوش ما آورده است. مخالفت با جنگ و صلح طلبی بدون مخالفت قاطع با دیکتاتوری اسلامی در کشور ما، مخالفت دموکراتیک با جنگ و صلح طلبی دموکراتیک نخواهد بود. بسیار کسان هستند که در روزهای اخیر تاکید کرده اند، یگانه راه نجات کشور و جلوگیری از تهدیدات روز افزون نظامی علیه موجودیت کشور ایران، تقویت جنبش دموکراتیگ ایران (سبز یا هر نام دیگر) و به سرانجام رساندن مبارزه با دیکتاتوری به دست مردم ایران است. به نظر ما این یگانه موضع صحیح در شرایط کنونی است. ما حق داریم نه سرنوشت عراق را برای کشور خود آرزو کنیم و نه ادامه ی وضع موجود را بخواهیم. مخالف جنگ بودن و مخالف دیکتاتوری ماندن هم ممکن و هم بسود کشور ماست.