سرنگونی جمهوری اسلامی، توهم یآ واقعیت! - خسرو صدری

نظرات دیگران
  
    از : علی کبیری

عنوان : همه اسرار عموسام نه تو دانی ونه من!
دوست گرامی آقای صدری،

این کمترین به علت عدم آشنائی با علم سیاست، آنطور که شما به گونه ی مطلق نتیجه گیری میکنید، از نتیجه گیری عاجزم. ولی اعتقادم براینست که کشور پهناوری همچون ایالات متحده آمریکا که در واقع مرکب از ۵۰ کشور به اضافه ی سایر متصرفاتش، سیاستمدارانی دارد تا همه ی تخم مرغها یشان را در یک سبد نگذارند. منظور اینست که در رابطه باایران، آمریکا هر آلترناتیو ممکنی را مد نظر دارد و اینطور نیست تا درب ورود به ایران از طریق سلطنت طلبان یا هر گروه دیگری را به روی خود به بندد. شک نیست که دوران سلطه با اسلوب استعمار نو، بجز راه اشغال هر کشوری غیر از راه جنگ، نیاز به عامل انسانی در داخل آن مملکت دارد. احتمالاً سلطنت طلبان هم میتوانند تحت چنین عنوانی مورد استفاده قرارگیرند. مضافاً به اینکه برخلاف نظر شما، بخاطر تضییقات و فشارهای زائد از حدّ حکومت آخوندی بر مردم ایران، عده ای از مردم برای نجات از این وضع روی به سلطنت طلبان و گروههای دیگر آورده اند. این گونه اخبار مرتباً از ایران به گوش میرسند. اما اینکه چرا عده ای روی به سلطنت طلبان آورده اند، میتواند علل مختلفی داشته باشد. فی المثل اگر عده ای ساز تجزیه طلبی بزنند، شاید عده ی دیگری برای حفظ تمامیت ارضی ایران گمان کنند که باید سلطنت طلب بشوند تا شاه مملکت را یک پارچه نگهدارد ویا عده ی دیگری تصور کنند که بجای بازی با کارت شاه، از رهبری همین ولی فقیه به عنوان اینکه سیلی نقد به از حلوای نسیه است، حمایت کنند. واقعیت آنست که در ایران امروز، در اثر فشارهای بسیاری که نظام حاکم بر مردم وارد میکند، مردم عطای دین اسلام را برلقایش بخشیده اند. اکنون ملاحظه میشود که هر روزه عده ای به ادیان زرتشتی ومسیحی روی آورده، عده ی دیگری به کیش بهائیت پیوسته، عده ای با خدا قطع رابطه نموده، عده ای شیطانپرست وغیره شده اند. منظور اینست که با قاطعیت نمیتوانیم پیش بینی کنیم که اگر این وضع به همین منوال پیش رود، در آینده چه بر سر مردم ومملکت ما خواهد آمد.

حال باز میگردم به نظر قبلی شما و پاسخ من. اظهار کرده بودید که «...من در مقاله نظرم را گفته ام. هرکس می تواند نقطه شروع را به میل خود انتخاب کند. شما این نقطه را"اصلاح ناپذیری" برگزیده اید و من این نقطه را "حذر ازبازی برای بیگانگان".پس راهی جز امید به اصلاحات ندارم و شما هم اگر کمی دقت کنید می بینید که متاسفانه راهی جزخواندن در گروه کر بیگانه برایتان نمی ماند...» آیا منظور شما این نیست که معتقدین به اصلاح ناپذیری جمهوری آخوندی، در سلک حامی بیگانگان در خواهند آمد؟ به همین سبب هم به شما گوشزد کرده ام که هر طرفدار تغییری حامی تسلط بیگانگان بر ایران نمی باشد. اگر استدلال شما را بر مبنای اینکه هر طرفدار تغییری به دامن بیگانگان در خواهد غلتید، پس عکس آنهم صحیح است که هر حامی اصلاحاتی به دامن ارتجاع و تسلیم به حکومت نامردمی جمهوری اسلامی در خواهد افتاد. این نوع استدلال از این نظر جنبه ی منطقی ندارد که شما هنوز نظر خودتان را مبنی بر اصلاح پذیری ثابت نکرده اید. منِ نوعی نیز از اصلاح طلبی حمایت میکنم، منتها بطور محدود ومشروط بر اینکه به من نشان دهید که چگونه این اصلاح طلبی تحقق مییابد. از نظر منِ تغییر طلب، "اصلاح طلبی" وسیله و "تغییر طلبی" هدف است. به عقیده ی من شما هدف را با وسیله اشتباه گرفته و دارید هدف را فدای وسیله میکنید. اگر غیراز اینست، من از شما وسایرین که امید به اصلاح پذیری این بساط بسته اند، بارها خواهش کرده ام تا بطور مستدل ثابت کنید که این سیستم اصلاح پذیر است. در مقابل، شما مرا به دنیای سیاست حواله کرده و به این ترتیب از ورود به این مبحث خودداری میکنید.

درمورد جهتگیری سیاست آمریکا نسبت به چین وشوروی و روسیه، با نتیجه گیری شما موافق نیستم. از سالها پیش و حتی هم اکنون، شرکتهای آمریکائی دارای سرمایه گذاریهای بزرگی در چین بوده و هستند و چین بزرگترین شریک تجاری آمریکا درجهان است. حمایت سرمایه داری آمریکا از چین به حدی رسیده است که سبب فلج اقتصادی خودِ آمریکا نیز شده است. به همین دلیل است که میگویند سرمایه داری وطن نمیشناسد. جهانی کردن تجارت دلائل بسیاری دارد که طرح آن از حوصله ی این نوشته خارج است. درمورد روابط اقتصادی غرب و بخصوص آمریکا با روسیه، این روابط سالهاست که ادامه دارد و رضایت غرب و آمریکا به عضویت روسیه در سندیکای جهانی سرمایه داری (سازمان جهانی تجارت)، برای به وجود آوردن بازار بیشتر ووسیعتری در روسیه است که سالهاست در نوسازی زیر ساختهای صنعتی آن اقدامی به عمل نیامده واز این نظر برای بازارهای غرب وآمریکا حائز کمال اهمیت است.
۴۲۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۰       

    از : هومن دبیری

عنوان : بازهم در باره ی مشروطه - بازهم در باره اصلاح طلب
بازهم در باره ی مشروطه= قانون اساسی "زمینی" Constitution
همه میدانیم که وضع ایران قبل از مشروطه خیلی خراب بود. مردم از بی درایتی شاهان نه تنها نا امید شده بودند بلکه بخاطر تباهی های مملکتی بستوه آمده بودند. پیشروان مشروطه از دستاوردهای نوین کشور داری در اروپا الهام گرفته بودند. ایجاد جامعه ی مدنی با قانون سالاری ، مجلس نمایندگی Parlement و مقررات زمینی برای در بر گیری منافع تمام شهروندان و کسب تعادل سیاسی -اجتماعی هدف نخبگان بود که این مقررات کشوری به قانون اساسی Constitution معروف شد. انقلاب مشروطه ایران هم پیروز شد.

اولین قانون اساسی ایران ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ بامضای مظفرالدین شاه قاجار رسید. شوربختانه بختک روحانیون در آن شرائط تاریخی روح قانون اساسی از مضمون اصلی آن تهی نمود و برخلاف اروپا که عمدتا زمینی ست ؛ بعضی تعلیمات شریعت را جایگزین نیازهای مبرم مملکت داری نمودند که در ضمن دعوای مشروطه و مشروعه بالا گرفت و بتدریج نا امنی و جنگ داخلی .
بهمین دلیل قانون اساسی مشروطه ی ما دوگانه گردید " زمینی -آسمانی " ، انقلاب مشروطه به بار ننشست. ۸۶ سال از امضاء اولین قانون اساسی" زمینی -آسمانی " گذشته ست و قانون اساسی که میخواست همه را دربرابر قانون یکسان نماید دوباره در دست سلاطین حبس و خفه شد. بهمین دلیل مردم ایران هرگز دارای یک قانون اساسی " زمینی "شایسته و نهادینه نشدند.
شور بختانه ؛ خمینی برخلاف قول و قرار های انقلاب در پاریس، تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی نوین را با "کودتائی" به مجلس خبرگان تبدیل نمود تا دینمداران معمم و مکلا بتوانند اصل ولایت فقیه را قبل از هر اصل زمینی دیگری در "قانون اساسی ولایت فقیه " تزریق نمایند تا بعدا ولی فقیه بتواند حریم قانون اساسی را به میل دینداران "آسمانی " نماید. تبعات چنان قانون اساسی و "کودتائی" ضد انقلابی، ایران را به سراشیب تلاشی رسانده ست. . توجه به نقش قانون اساسی در قبل و بعداز انقلاب بسیار پائین بود که نشان میدهد چگونه بعداز ۷۰ سال بکلی فراموش شده بود.

امروز تمام آزادیخواهان که خواهان گذار مسالمت آمیز ایران به دمکراسی می باشند. جدا از اینکه به چه شیوه ای معتقد باشند ؛ همه پرسی، انتخابات آزاد تشکیل مجلس موسسان ، تشکیل دولت آشتی ملی و..و.. به تدوین قانون اساسی زمینی مناسب امروز ایران فکر می کنند. بسیار روشن ست که اگر بنا باشد مجلس قانون گزار باشد، باید نوع حکومت را نیز مجلس تعیین کند
این پروسه با مزاق شاهدوستان سازگار نیست.

داریوش همایون با تعریف خود خواسته ای از مشروطه با تشکیل " حزب مشروطه ایران " تلاش کرد که حکومت پادشاهی مشروطه را بایران باز گرداند.
معنی این کار تاکید بر یک نوع خاص قانون اساسی از پیش نوشته شده ست که نوع حکومت آن نیز تعیین شده و پادشاهی می باشد. یعنی اجازه نمی دهد که مجلس موسسانی تشکیل شود و نمایندگان مردم قانون اساسی تدوین کنند و در موقع خود به امر شکل حکومت پرداخته شود.
این برخورد با لیبرال دموکراسی هم در تناقض بود و در اواخر تلاش شد که موضوع پادشاهی را فعلا طرفنظر کنند که در حزب مشروطه تنش ایجاد کرد.
نتیجه: جنبش مشروطه یعنی کسب قانون اساسی مردمی Constitution از طریق مجلس شورای ملی یا موسسان ( فرق نمی کند جمهوری یا پادشاهی)

بازهم در باره اصلاح طلب :
تلاش هائی که از ۲ خرداد ۱۳۷۶ به بعد برای تغییراتی در حکومت مذهبی و از جمله قانون اساسی فاجعه بار آن صورت گرفته که به "اصلاحات" معروف شده ست. این "اصلاحات" به غلط با مقوله معتبر و جهانی رفورم / اصلاح در مناسبات سرمایه داری قاطی شده که برای "اصلاح طلبان حکومتی " امداد غیبی محسوب میشود.
حکومت مذهبی ولایت فقیه با تکیه به شیوه های قرون وسطائی و ماقبل سرمایه داری تاریکترین دوره ی تاریخ معاصر را بر مردم تحمیل کرد در دو دهه تمام قراردادهای و مقاوله نامه های بین الملل را زیر پا گذارد. بعداز تمام خرابکاریها و مواجهه با بحران های فزاینده عناصری زودتر اقدام به به تلطیف رفتار خود نمودند. از جمله ؛ عباس عبدی از رهیران دانشجویان خط امام که سفارت آمریکا را اشغال کرد به دیدن یک از گروگان ها رفت و با شیوه ی حسنه از رفتار گذشته خود پوزش خواست. موارد زیادی از این قبیل تغییرات در افکار و گفتار و آموزشهای نیروهای تندروی خط امام و دیگران دیده شده ست. این تغییرات ربطی به تغییرات معمول در مناسبات کار و بهبود زندگی کارکنان که در کشورهای سرمایه داری از کانال سندیکاها پیش میرود ندارد. بلکه ما شاهد پوست انداختن جانورانی هستیم که در ایران چشم در میاوردند و هزاران ایرانی را قتل عام کردند و از فردای انقلاب با چماق و گلوله صدا ها را خفه کردند. ترور در سراسر جهان ، انقلاب فرهنگی در دانشگاه : دکتر سروش متفکر اصلاحات منکر نقش خود در انقلاب فرهنگی میشود ولی از حق نباید گذشت که با آخوندها درباره ی قران که کلام خدا ست یا محمد شجاعانه ایستاد. تو خود حدس بزن که ما در عهد کالیله هستیم یا عقب تر .از این نظر دکتر سروش اصلاح طلب ست . نسبب به جنتی و مصباح یزدی ! استاد آقا جری تا پای مرگ رفت .زیرا گفت مگر انسان میمون ست که تقلید نماید. آری ایشان در برابر کهنه پرستان اصلاح طلب هستند... بنظر من یه این تیپ اصلاح طلبان و اصلاحات آنها دلخوش کردن ست و ربطی به ساختمان سرمایه داری ولنگار ایران ندارد از همان اول انقلاب معلوم بود که فکر این آقایان بدرد اداره امامزاده ها میخورد. متاسفانه با سوزاندن فرصت ها بحران افتصادی ایران را عمیق تر و عمیقتر می شود.
در یک جامعه سرمایه داری کارفرمایان و کارکنان باکمک دولت در حل و فصل مشکلات مذاکره و تصمیم گیری مینمایند تا فعالیت ها تعطیل نشود و با تغییر قوانین و مقررات اصلاحات بزرگ و کچک صورت می گیرد .این استراتژی سوسیال دموکراتها در برابر کمونیستها ی انقلابی بوده و هست. آیا اصلاح طلبان مذهبی ایران سوسیال دموکرات هستند ؟ نه هرگز ! آنها "اصلاح طلب مذهبی "هستند که درگیر مشکلات فیضوی خود هستند.

لطفا این افتخار رفورمیسم را به "اصلاح طلبان حکومتی" مفت و مجانی تقدیم نکنیم. تمام حکومت از صدر تا ذیل مناسبات سرمایه داری وابسته ایران را نه تنها اصلاح نکردند بلکه با ورشکستگی و تعطیل آنها را داغون کردند و معلوم نیست کدام نیروخواهدتوانست این جنازه ها را جمع کند.
۴۲۱۹۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : به دوستان عزیز ، پیروز و آقای کبیری
در پاسخ به پیروز:من به نوبه خود الآن چند سال است که هرجا کامنت می گذارم و یا چیزی می نویسم، سعی می کنم این را یادآوری نمایم که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، حمایت از سلطنت و نیمه سلطنت از دستور کار سیاست خارجی آمریکا، خارج شده است. درآرشیو اخبار روزهم مطلبی با عنوان"سلطنت: روغن چراغ ریخته" مربوط به سه سال پیش در این باره دارم. علت تاکیدم هم آن بوده است که به نظرم عده ای شیاد که خود به این امر واقف بودند، با علم کردن پرچم پادشاهی، برای سرکیسه کردن سلطنت طلب های پول دار، خود را آلترناتیو و مورد حمایت آمریکا جا می زدند. خود رضا پهلوی ولی با زرنگی دم به تله این بازی نمی داد.چون از خود او هم پول می خواستند. پس از سرنگونی حسنی مبارک ولی آمریکا علنا مواضع جدید خود را اعلام کرد ودیگر هیچ جایی برای بازی با کارت سلطنت درایران باقی نگذاشت. از این رو رضا پهلوی را نه به اسم و برای پادشاهی ، بلکه برای جمع کردن برخی هواداران سابق سلطنت و پر کردن سالن نمایش"کمک بشردوستانه" دوباره به صحنه آورده اند.
در پاسخ به آقای کبیری: من کی و کجا مطابق گفته شما:" عده ی زیادی از مبارزین موافق سرنگونی را در گروه حامیان بیگانه و مستعد خیانت، به شمار آورده (ام)"؟! چنین افرادی البته وجود دارند ولی من هیچوقت آنهارا "مبارز" نمیدانم.
نکته دیگر این که ، سیاست یعنی:" اتحاد با دوست و دشمن برای از بین بردن دشمن اصلی(هدف روز)". پس از دستیابی به هدف، دشمن متحد ، با همان روش، به هدف تبدیل می شود و الی آخر. با " برهان خلف" و فلسفه ، "منطق سیاست" را نمی توان توضیح داد. آمریکا ، دست چین را برای نابودی شوروی فشرد. همین امروز دست روسیه را می فشرد که در مبارزه با چین کمکش کند. صداقت مبارز ضد ج.ا، جایگاه اورا تعیین نمی کند. بلکه باید دید آبش به کدام آسیاب می ریزد.
۴۲۱٨۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : سلطنت
جناب صدری،
شما واقعا فکر میکنید که آمریکایی ها واقعا روی رضا پهلوی حساب میکنند ؟ و یا رضا پهلوی بدل داماد است و توهم میکند که ما را کجا میبرند؟ گر چه امپریالیسم ممکن است کور باشد ولی تا کنون در افغانستان و عراق و لیبی و یونان با وجود بدل داماد ها کاری با سلطنت نداشته است. نمیدانم.
۴۲۱٨۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : علی کبیری

عنوان : قابلیت اصلاح پذیری جمهوری روضه خوانها
آقای صدری گرامی،

مطرح کردن بحث "اصلاح یا تغییر" جمهوری روضه خوانها خارج از موضوع مقاله ی حاضر است. درمقابل، آنطور که شما در پائین نظر داده اید، قرار دادن موافقان واژگونی، در صف "آمریکا بیا مارا نجات بده!" منطقی نیست. این نوع دسته بندی بیشتر احساسیست تا اصولی. ما میتوانیم حامی سرنگونی باشیم ولی با سلطنت طلبان ومجاهدین وآمریکا وغیره... هم خط کشی استراتژیک ومسلکی داشته باشیم. اگر استدلال شما را بر این اساس بپذیریم که موافقان سرنگونی جمهوری آخوندی لاجرم در صف سلطنت طلبان ومجاهدین قرار گرفته وهمسو با آمریکا میشوند، پس طبق همین استدلال، رهروان اصلاح طلبی نیز در صف آخوندها قرار گرفته ونامردمی و مرتجع قلمداد میگردند. به عقیده ی من این نوع دسته بندی چیزی جز سیاه یاسفید دیدن قضایا نیست.
در ادامه اظهار کرده اید که «...پس راهی جز امید به اصلاحات ندارم و شما هم اگر کمی دقت کنید می بینید که متاسفانه راهی جزخواندن در گروه کر بیگانه برایتان نمی ماند...» ولی شما باید توضیح دهید که آیا "راهی جز اصلاحات" پیشنهادی شما میتواند توجیهی برای اصلاح پذیر شدن این رژیم باشد یا خیر و گوآنکه بنده را از چسباندن به سلطنت طلبان ومجاهدین مبرا کرده اید، ولی عده ی زیادی از مبارزین موافق سرنگونی را در گروه حامیان بیگانه و مستعد خیانت، به شمار آورده اید. این طرز استدلال بر اساسی منطقی استوار نیست. توجه داشته باشید که بین دورنگ سیاه وسفید، میلیونها یا بیشتر رنگ وجود دارد که باچشمان غیر مسلح تشخیص داده نمیشوند.
۴۲۱۷۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : به "دقت" در مورد بی دقتی
تحلیلی که (...) ازجناح های امپریالیستی ارائه داد، مورد قبول من نیست. قبلا جرج بوش، یا به قول دوستمان جناح "هار" و اکنون اوباما،جناح "اهلی"، حکومت را در دست دارد .نحوه تعامل با ج.ا ولی در اساس فرقی نکرده است. هدف به اصطلاح هردو جناح در رابطه با ایران یکی است. اگر می بینید که رسما در زمان جناح اهلی از ترور و خرابکاری و انفجار استفاده می کنند، شما نمی توانید سرتان را برگردانید و بگویید "انشاء الله گربه است" و از جانب آن یکی جناح و بدون اطلاع این یکی جناح صورت گرفته است.
از این رو من هم اصل مطلب را بیان کردم و بی دقتی در کار نبوده است. ترجمه اش این است که رضا پهلوی داخل این نمایشات مجموعه هیئت حاکمه آمریکاست و نه خارج از آن. هرنقشی در هر زمانی به عهده اش گذارند قبول می کند. هدفشان گرد آوردن عده ای تاج دوست به گرد سلطان بی تاج است. امروز به او گفته اند علیه خامنه ای اعلام جرم کن ؛ راجع به حمله مواضع نرم بگیر( خنده دار بود اگر کار دیگری می کرد)؛ در مورد مجاهدین آن طور بگو، و فردا هم به احتمال زیاد اگر بخواهند حمله ای صورت دهند، به عنوان مخالف حمله می آورندش در صدای آمریکا و جاهای یگر، ظاهرا با او بحث می کنند و نهایتا توجیهش می کنند که : دیدی شازده.خودت قبول کردی که راه دیگری جز حمله نمانده است! آنوقت همگی صلوات می فرستند وبه ریش من و شما هم می خندندکه دنبال "خردجال" راه افتاده بودیم تا از اینجا سر درآوریم. شما که ظاهرا ضد امپریالیست هستید، چشمتان را باز کنید ببینید که از دیگر مهره هایشان چگونه در همین رابطه "کمک بشر دوستانه"استفاده کردند و می کنند. پیاده نظام را جلو داده اند، حالا کم کم نوبت فیل و اسب رسیده است. منتظر رخ و وزیر هم باشید.کمی عقب برود وبه یاد آورید روزی راکه کاندولیزا رایس در کنگره درخواست ۷۵میلیون دلار بودجه برای تربیت "بشردوستان" وطنیمان را نمود ، تا نپندارید این "استعدادها"ی یکی یکی شکوفا شده که از پشت پرده نمایش سرک می کشند، فی سبیل الله دور هم جمع شده اند.
۴۲۱۷٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : زهره جعفری

عنوان : کبیری و مشکل اصلاحات در ایران
آقای کبیری گویا خیال برشان داشته که سرنوشت کشور نه در داخل ایران که در اتاق های مجازی رقم می خورد. آقای کبیری در هر بحثی سرکی می کشد و اصلاح ناپذیر بودن وضع موجود را یاداوری می کند (البته ایشان "جنس" خود را تحت عنوان "اصلاح نا پذیری جمهوری اسلامی" عرضه می کند). اما راهی پیش پای امثال منِ کم دان نمی گذارد که اگر این وضع اصلاح ناپذیر است چاره کار چیست؟ براندازی؟ چگونه؟ با کمک خارجی به سبک لیبی" یا شاید عملیات فروغ جاویدان ۲؟
این سوالات بی پاسخ می مانند و در بجای آن جز چند بیت شعر برای عرضه در چنته ندارند.
جا داشت ایشان چند نمونه از موفق ترین عملکردهای سیاسی خود و همفکرانش را با ما در میان می گذاشت. شاید بدین شکل رهی گشوده می شد.
۴۲۱۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : آرمان

عنوان : سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی لازم و واجب است
نظام جنایتکار خمینی را می شود و باید نابود کرد. افعی هرگز تخم کبوتر نخواهد گذاشت و مردم ایران باز مانند چندی پیش به خیابانها خواهند آمد و از تچربه قبلی استفاده خواهند کرد و این رژیم جانی و ایادی جنایتکار آن را به آتش خواهند کشید!
خودتان باچشمان ناباور خود خواهید دید!
۴۲۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : دقت

عنوان : صحبت از استقلال و عدم وامداری نبود
در کامنت (...) صحبت از استقلال یا عدم وامداری رضا پهلوی نبود. صحبت از دو جناح عمده در امپریالیسم بود که یکی منافع خود را در حمله نظامی به ایران جستجو می کند و یکی دیگر هم منافع خود را در راهی به جز حمله نظامی.
جناح دوم برای مقابله با جناح اول از رضا پهلوی بهره می گیرد، و جناح اول برای مقابله با جناح دوم از جنگ طلبان «ایرانی».
و صحبت از چیز های دیگری بود که پیرامون این جنگ جناح های درونی امپریالیسم، در ارتباط با ما، مهم هستند.
خواندن دقیق تمام کامنت های این صفحه و دقت و تامل در آن ها را به همه دوستان توصیه می کنم.
۴۲۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : در پاسخ به دوستان:
درارتباط با کامنت آقای کبیری نظرم این است که در داخل کشور، آن گونه که پیداست، مردم با "اصلاح طلبی" وداع نکرده اند. مرگ اصلاح طلبی اگر هم اعلام شود، کاش از جانب کسانی صورت گیرد که موذیانه قصد اثبات درستی "دخالت بشر دوستانه"، به عنوان یگانه راه حل ممکن را ندارند. ولی به شرطی که این دوستان نشان دهند با چه نیرویی و چگونه می خواهند رژیم را سرنگون کنند. من در مقاله نظرم را گفته ام. هرکس می تواند نقطه شروع را به میل خود انتخاب کند. شما این نقطه را"اصلاح ناپذیری" برگزیده اید و من این نقطه را "حذر ازبازی برای بیگانگان".پس راهی جز امید به اصلاحات ندارم و شما هم اگر کمی دقت کنید می بینید که متاسفانه راهی جزخواندن در گروه کر بیگانه برایتان نمی ماند. هرچند مطمئنم که از این جنس نیستید.
در پاسخ به دوست دیگر: چون صادقید من هم نظرم را صادقانه بازگو می کنم: رضا پهلوی هیچ نقشی جز آنچه برایش می نویسند نمی تواند بازی کند. او بیش از این ها وامدار گردانندگان این نمایشات است که بخواهد سازی مستقل بنوازد. هدف مطرح ساختن او و استفاده که نه ،"سوء استفاده " ازاوست. دو جبهه به تدریج درحال شکل گیری است: من، شما ، مجاهدین و رضا پهلوی هم نمی توانیم یک لنگمان را در این و لنگ دگرمان را در آن یکی جبهه بگذاریم.
۴۲۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : Baran

عنوان : solteh saltanat
در جهان مدرن قتل و غارت و پولشویی از جرمهای اند که مشمول مرور زمان نمی شوند. قتل دکتر ارانی، شاعر عشقی، کوچک جنگلی و دیگران و غارت منابع ملی و ملاکان دیگر در نسل اول پهلوی اتفاق افتاد.

شاه رهبر ساواک/ رکن ۲ مخوف بود که آمر قتل دکتر فاطمی، گلسرخی، جزنی، آخوند غفاری، و چند سد آزادیخواه دیگر بود. هزینه سالانه دربار را در ۳۷ سال کسی نمی داند. خاندان ۶۲ نفریش ۲۲ میلیارد در زمان انقلاب از ایران خارج کردند. اشرف در قمارخانه ی ویژه در لاس وگاس با صندلی چرخدار در قمارهای کلان شرکت می کند. فرح در پاناما سهم ۶ میلیارد دلاری خود را از شاه گرفت. بازدیدهای او در ایران از امور یتیمها و محرومان در رسانه انعکاس می یافت. آیا پس از هجرت به پاریس یتیمان و محرومان ایران به نوایی رسیده اند که ایشان با پالتو پوست آنها را فراموش کرده. این پولشویی خاندان پهلوی پیگرد قضایی از طرف ملت ایران دارد. غلامرضا، شهرام، بقیه بماناد.

شاه یک دیپلمه دبیرستان له روزی سوییس بود. اینهمه لاف و گزاف در باره حکومت کردن او بر اساس چه استعداد، تخصص، مهارت می باشد؟ او نه حقوق خوانده بود؛ نه اقتصاد، نه امور بین المللی، نه جامعه شناسی. جبن او در فرار با چمدانهای پر از دلار و گریختن پدرش در عدم دفاع از کشور در مقابل هجمه انگلیس -برخلاف هوچی مینه ویتنام در مقابل ژاپن، فرانسه، آمریکا نفرت انگیز اند. دیکتاتورهای چون صدام و قذافی در مقابل مخالفان مانده و مبارزه کردند؛ نه چمدانهای پر از دلار برای خارج را به بندند.

رضا پهلوی هم در برنامه پارازیت ۲۰۱۱ گفت ۶۲ میلیون دلار دارایی شخصی دارد؛ بهتر است که مانند دولتمردان آمریکایی خلاصه ورقه مالیات سالانه آوریل هر سال خود را از پوتاماک- مریلند در رسانه ها نشر کند. او می تواند یک صندوق اعانه خیریه که از مالیات درآمد سالانه برخوردار است ایجاد کند؛ خودش هیچ، تا ایرانیان خیر خارج به این صندوق برای خانواده زندانیان سیاسی کمکهای مالی کنند. همانطور که ۱۰۰ ها حساب بانکی برای کمک به یهودیان اسراییل در امریکا وجود دارند.

در ایران کنونی بیش از ۵ میلیون دانشگاه رفته وجود دارد؛ در خارج ایرانیان مهاجر از اقلیتها/ اتنیکهای رده اول با مدارج دانشگاهی اند؛ برخی در مدیریت کلان و مشاغل تخصصی شرکتهای جهانی اند. من از هواداران معقول رضا می پرسم: چرا بنده با تحصیلات دکترا و ۳۰ سال کار تخصصی رهبری یک دیپلمه ۳۰ سال بیکار را بپذیرم؟ این دیپلمه مانند یک "مارکتینک من" حراف فقط حرف میزند؛ ۱ روز زندان نرفته- جایی که ازادیخواهان در ۱۰۰ سال گذشته بوده اند. هیچ تجربه عملی - حتی در کمک خلبانی هم ندارد. دختران او هم استعدادی در دانشگاه نشان نداده اند.

برای نمونه دختر مقام امنیتی ساواک، پرویز ثابتی، در هاروارد، صاحب دکترای ژنتیک مقامی علمی در آمریکا دارد. من از هواداران معقول ایشان می پرسم: یک عضو این خاندان ۶۲ نفری را نام ببرید که استعداد علمی، ادبی، هنری، مدیریتی، ورزشی، تجاری، فرهنگی- با ۹۰ سال تنعم و زندگی اشرافی داشته باشد. منظور از ۹۰ سال ۵۷ سال سلطنت و ۳۳ سال در خارج است. رضا از رفراندوم در ایران می گوید. باید دانست که در انتخابات آزاد در خاور میانه - از غزه، لبنان، عراق، مصر، تونس گرفته تا ترکیه، افغانستان و یمن اسلامگرایان اکثریت را می برند. عقل هم چیز خوبی است!
۴۲۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : (...)

عنوان : سخنی کوتاه با جناب خسرو صدری در رابطه با کامنت اخیرشان
جناب خسرو صدری! شخص شما قاعدتا باید به خوبی بدانید که در میان امپریالیست ها چه در کشور خودشان و چه در مجموعه بلوک امپریالیستی که کشور آن ها هم جزئی از آن است، جناح های مختلفی هستند که هر کدام تاکتیک و استراتژی خاص خود را برای دفاع از منافع دراز مدت امپریالیسم پیشنهاد و پی گیری می کند. یعنی آن ها بر سر هدف کلی با هم مشترکند ولی بر سر تاکتیک ها و استراتژی الزاما با همدیگر همعقیده نیستند.

در مورد ایران هم یکی از جناح های امپریالیسم، معتقد به عدم دخالت نظامی در ایران است، و جناح هار تر و درنده تر آن خواهان تجاوز نظامی به ایران و حتی حذف آن از نقشه ی جغرافیاست.
به نظر می رسد که جناح اول، در مقابل جناح دوم، به آخرین پاتک های خود متوسل شده است، و می خواهد از وزنه بین المللی و مقبول بودن رضا پهلوی به نزد تمام کشور های امپریالیستی، مانع حمله ی نظامی به ایران شود و رقبای خود را که بسیار به هدف خودشان نزدیک شده اند اگر بتواند تا حدودی به عقب براند.

من ایرانی که از بن و بنیان مخالف امپریالیسم و همه ی جناح های آن هستم (و با رضا پهلوی و سلطنت و سلطنت طلبی هم مخالفم) در لحظاتی که بقا یا عدم بقای وطنم به توپ زمین بازی امپریالیست ها بدل شده است، هر اقدامی که بتواند مانع تجاوز نظامی به ایران شود را مفید می دانم. بی آن که فراموش کنم که امپریالیسم در هر چهره ای و در هر جناحی هرگز نمی تواند دوست من باشد.
همانطور که اگر نظام حاکم بر ایران به فرض بعید ناچار شود که از تحریکات و اتم و این قیل چیز ها دست بردارد، ضمن ادامه ی مبارزه برای سرنگونی آن از این اقدامش که از سر استیصال خواهد بود استقبال خواهم کرد.

من اگر به نیروی خودم ایمان داشته باشم و دچار حالت تدافعی، و یا پذیرش «هر چه پیش آید خوش آید»، و یا «کار از دست ما خارج است و به اراده ی ما مربوط نیست» (چیزی که بعضی ها حتی در مقالاتی در همین سایت، سعی در القای آن دارند و می گویند «آمریکا به ایران حمله نمی کند، و ای کاش می کرد») نشده باشم، از این حرکت جناح دیگر امپریالیسم که مخالف حمله ی نظامی به ایران است، نگران نمی شوم، و نگرانی اصلی و فوری خود را در این لحظات بی نهایت حساس و تعیین کننده، بیشتر متوجه جناحی از امپریالیسم می کنم که در آستانه ی تجاوز نظامی به ایران قرار دارد، و خطر فوری برای من است.

برای امپریالیست ها با جناح های گوناگونشان منافع خودشان مهم است، و برای من که نمی خواهم با برخورد عکس العملی، خودکشی کنم، منافع کشور و مردم خودم مهم هستند.
با پوزش بابت تصدیع اوقات شما، و ناچار شدن به ورود در این بحث.
۴۲۱۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : علی کبیری

عنوان : پاک کردن صورت مسأله
شایسته است تا قبل از کوشیدن دراثبات این نظریه که آیا سرنگونی جمهوری اسلامی، توهم یا واقعیت است، این سئوال را مطرح کنیم که « آیا جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است یا خیر؟» اگر ثابت کردیم که این جمهوری آخوندی قابلیت اصلاح پذیری دارد، بنابراین بحث سرنگونی بی معنا میشود. ولی اگر ثابت کردیم که این بساط غیر قابل اصلاح است، بنابراین بحث تغییر آن، بحثی منطقیست. در صورتیکه تغییر آن اثبات شد، سرنگونی آن تنها راه باقی مانده خواهد بود. حال اینکه این سرنگونی از چه راه یا راههائی میسراست، موضوع یک بحث اینترنتی نمیباشد.
۴۲۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : در مورد رضا پهلوی
-رضا پهلوی هرگاه جرئت انتقاد کردن به آمریکا، در مورد کودتای ۲۸ مرداد و همچنین بیرون انداختن شاه از کشور، حتی در همان حد انتقاد پدرش در این زمینه، به خود داد، آنگاه هنوز هم باور نکنید که او بدون اجازه آنان، ناگهان فعال می شود و علیه خامنه ای اعلام جرم می کند.
- رضا پهلوی اصلا با چه عنوان و از طرف چه کسی چنین درخواستی داده است؟
-رضا پهلوی وارث میلیاردها دلار پولی است که پدرش به صورت غیرقانونی، به عنوان آخرین "خدمت" به مردم کشورش، از آنان دزدید و برد. خود او نیز برای باز پرداخت این پول ها، سرانجام از طرف مردم ایران مورد پیگرد قرارخواهد گرفت.
۴۲۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : (...)

عنوان : به طور خلاصه
به طور خلاصه، قضیه به این صورت است:
۱ ) رضا پهلوی شکایتی علیه خامنه ای را در دست تهیه دارد تا آن را برای دادگاه بین المللی رسیدگی به جنایت علیه بشریت بفرستد.
۲ ) رژیم ایران، معاهده رم در مورد به رسمیت شناختن این دادگاه را امضا نکرده است.
۳) ارسال مستقیم این شکایت به دادگاه مزبور با یک پاسخ دو سطری روبرو خواهد شد: «با توجه به این که ایران معاهده رم را امضا نکرده است، رسیدگی به شکایت شما علیه رهبر ایران در صلاحیت دادگاه ما نیست.»
۴ ) در چنین موردی، مطابق مواد پیش بینی شده در قوانین مربوطه، یا باید شورای امنیت بپذیرد که این شکایت را از طرف شاکی به دادگاه بین المللی رسیدگی به جنات علیه بشریت ابلاغ کند، و یا شاکی باید از شکایت خود منصرف شود.
۵) رضا پهلوی، راه اول را انتخاب کرده است. یعنی به جای منصرف شدن از شکایت، همانطور که در مصاحبه اش با فیگارو گفته است، تصمیم دارد شکایت علیه «شخص»ی به نام علی خامنه ای را از طریق شورای امنیت به «دادگاه بین المللی بررسی جنایت علیه بشریت» ابلاغ کند. با همان روندی که در مورد«شخص»ی به نام معمر قذافی طی شد، و جدا از روند دیگری است که به موضوع جداگانه و متفاوتی تحت عنوان تعیین منطقه پرواز ممنوع در آسمان «کشور»ی به نام لیبی، و چگونگی دخالت نظامی در «کشور»ی به نام لیبی بر می گشت و از اساس، تابع قواعد دیگری بود که ربطی به «دادگاه بین المللی بررسی جنایت علیه بشریت» ندارد، بلکه خودش جنات علیه بشریت است!
۶ ) رضا پهلوی در همین گفتگو حساب این دو موضوع را از هم جدا کرده است و به شدت و همراه با استدلال، در برابر موضوع دوم یعنی دخالت نظامی در ایران به مخالفت پرداخته است.
۷ ) در چند سال اخیر، پیروان رضا پهلوی و سلطنت طلبانی که با او منازعه ندارند و او را خائن به نظام سلطنتی نمی دانند بر مخالفت خود با دخالت نظامی در ایران تاکید کرده اند. حتی داریوش همایون از حد مخالفت با دخالت نظامی هم فراتر رفته بود و راست هم زده بود.
۸) این نه دلیل درستی خط آن ها در بقیه امور می شود و نه دلیل حقانیت سیاسی داشتن رضا پهوی یا سلطنت طلبان یا سلطنت طلبی یا سلطنت.
۹ ) اگر رضا پهلوی، یک کار خوب انجام دهد نباید چون رضا پهلوی است با کار او مخالفت کرد. می توان با او به دلایل سیاسی دیگر، در همین کار هم اصلا همراهی نداشت، و مسیری دیگر و مستقل را طی کرد بدون آن که بر سر این موضوع با او درگیر شد.
۱۰) در شرایطی که کسانی و سازمانی با پشتیبانی لابی های قوی نئوکانی و اسراییلی مرتبا از ضرورت دخالت نظامی «بشردوستانه» در ایران و حتی گاهی بی پرده و آشکار از ضرورت حمله نظامی به ایران حرف می زنند و خود را ایرانی هم می نامند، مخالفت صریح و علنی وزنه بین المللی شناخته شده ای مثل رضا پهلوی با دخالت نظامی در ایران اقدام موثری در جهت خنثی کردن تلاش های آن ها و لابی های مربوطه است و می تواند تاثیر مثبتی بگذارد که بیشتر است از تاثیر گذاری مخالفان معمولی دخالت نظامی در کشور ما. این را لابی های مربوطه هم به خوبی می دانند و برای همین است که از آن ها حمایت می کنند نه از او.
۴۲۱۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۰       

    از : خواننده مقاله

عنوان : ختم مقال
اگر رضا پهلوی، خواهان دخالت نظامی در ایران باشد، چه آن را بیان کند و چه آن را پنهان دارد، شدیدا محکوم است.
و اگر نقل قول شما از سخنان ده سال پیش رضا پهلوی مشابه همین نقل قول و «ترجمه» نمی دانم از کجا آورده اید شما باشد من حق دارم با شما موافق نباشم.
بنابراین با وجودی که این کامنت، طولانی می شود، متن کامل مصاحبه رضا پهلوی، منتشر شده در شماره ۱۴ دسامبر روزنامه فیگارو را از سایت آن روزنامه در این جا کپی می کنم و قضاوت را به خوانندگان می سپرم و بحث را خاتمه یافته تلقی می کنم.
من آنچه را لازم بود بگوم در دو کامنت قبلی خود گفته ام، ودلیلی هم برای مجادله با شما هموطن گرامی نمی بینم، چون فکر می کنم نقاط مشترک ما بیشتر از نقاط افتراق ما باشد. شخصا هم فکر نمی کنم که چیز زیبایی باشد این که شما با این زبان نزدیک به خصومت با من صحبت می کنید.

INTERVIEW - L"héritier du chah d"Iran, Reza ¬Pahlavi, lance un appel solennel aux membres du Conseil de sécurité de l"ONU pour qu"ils décident de déférer le guide suprême de la République islamique devant la justice internationale pour être jugé de crimes contre l"humanité.

LE FIGARO. — Pourquoi prenez-vous cette initiative?
Reza PAHLAVI .-Il s"agit de mettre en position de responsabilité ultime le soi-disant «guide suprême» qui a l"autorité finale en Iran, dans un contexte où les droits de l"homme sont devenus une question majeure. Tous les appareils de répression du régime dépendent directement de lui. C"est une façon d"attirer l"attention sur les crimes commis dans notre pays et d"amener la communauté internationale à faire pression sur le régime à ce sujet.
La plainte doit transiter par le Conseil de sécurité de l"ONU?
Oui, parce que l"Iran n"est pas signataire du traité de Rome qui a établi la Cour de justice internationale. Nous adoptons la procédure qui a été suivie dans le cas de Kadhafi. Les milliers de témoignages que nous avons recueillis désignent des crimes contre l"huma¬nité commis par une politique systématique de répression notamment contre les minorités, contre les femmes et contre les prisonniers politiques.
Vous considérez que les pressions internationales sur Téhéran, qui se sont focalisées sur le nucléaire, n"ont pas assez porté sur les droits de l"homme?
Des sanctions ont été prises à propos du dossier nucléaire mais, pour nous Iraniens, ce sont les droits de l"homme qui sont le sujet central. C"est d"ailleurs le vrai talon d"Achille du régime qui, parce qu"il est de plus en plus isolé et de plus en plus illégitime, a recours à une répression de plus en plus brutale. J"en appelle donc à la communauté internationale pour qu"elle mette en œuvre ses obligations légales et morales.
Pourquoi avez-vous choisi ce moment précis pour lancer cet appel?
Si nous avons assisté à la chute de régimes totalitaires c"est grâce au soutien du monde libre. Les événements de ۲۰۰۹ (avec l"élection truquée d"Ahmadinejad à un second mandat) ont été pour de nombreux Iraniens l"ultime tentative de réforme. Mais l"occasion a été perdue par l"Administration américaine. C"est l"Iran de ۲۰۰۹ qui a inspiré le «printemps arabe» et je suis convaincu que c"est en Iran que les aspirations de tous ces peuples pourront aboutir.
Vous pensez que les Iraniens sont prêts à un changement de régime?
Comme l"Europe avec l"Inquisition, l"Iran traverse une phase de régime théocratique. Mais après l"Inquisition vient la Renaissance. Pour détacher du régime des éléments militaires et civils et les faire participer au changement, il faut mettre en place un scénario de réconciliation nationale et d"amnistie. Khamenei devra rendre des comptes un jour mais la plupart des cadres qui ont suivi ses ordres doivent disposer d"une issue. L"Iran est prêt à se retrouver dans une vision alternative démocratique et laïque. Mais ce qui manque c"est l"appui international.
Les sanctions et les menaces militaires ne sont pas pour vous un instrument suffisant?
Quand on parle d"une intervention militaire on évoque un scénario où tout le monde est perdant. Cela ne profite qu"au régime en rendant impossible toute défection. Cela ne fait que retarder la démocratie en Iran sans pour autant régler le problème du nucléaire puisque le régime en déduira qu"il a carte blanche. L"alternative consiste à aider directement l"opposition démocratique iranienne sans s"attacher exclusivement au dossier du nucléaire.

http://www.lefigaro.fr/international/۲۰۱۱/۱۲/۱۴/۰۱۰۰۳-۲۰۱۱۱۲۱۴ARTFIG۰۰۵۶۰-reza-pahlavi-il-faut-juger-les-crimes-du-regime-iranien.php
۴۲۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۰       

    از : فرزانه فرزانه

عنوان : برای خواننده مقاله : مکثی بر روندی که بر معمر قذافی و لیبی رفت !
کامنت من کاربر نمی تواند طولانی و تحلیلی باشد ، ولی می تواند در بر گیرنده ی اشاره ای یا پیامکی . مهمتر آنکه ، هرکس به فراخور شناختش از آنچه بر لیبی رفت، و آنچه از آقای رضا پهلوی می شناسد ، پاسخ او را به فیگارو را «ترجمه » می کند. ما نمی توانیم فقط به جمله ی رضا پهلوی بسنده کنیم....

" انگیزه ی من از این فراخوان جلب شورای امنیت سازمان ملل متحد به جنایات رژیم ایران و سوق دادن جامعه جهانی برای زیر فشار قراردادن این حکومت است. ما خواستار روندی هستیم که نسبت معمر قذافی انجام گرفت." نقل از کامنت قبلی این قلم.

عنایت کنید؛ در اینکه ضرورت دارد که رهبران جمهوری اسلامی ایران ( و نه تنها علی خامنه ای ) بجرم جنایت بر علیه بشریت در دادگاهی عادلانه و مردمی مورد محاکمه قرار بگیرند و برحسب درجات خیانت ها و جنایاتشان محکوم گردند، هیچ انسان آزادیخواهی شک و شبه ندارد.

اما، روندی که تحت نظارت شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد حکومت لیبی بریاست معمر قذافی انجام گرفت این بود که، ابتدا محاصره ی اقتصادی لیبی و تصاحب ثروت های مردم آن لیبی در کشورهای غربی توسط دول امپریالیستی به انجام رسید، ( که در رابطه با ایران بانجام رسیده و تشدید نیز شده است.) و سپس حدود ۶ ماه، شبانه روز، علاوه بر حمله ی نظامی بر مراکز تسلیحاتی قذافی، بنام حمایت از مردم تحت ستم لیبی، حدود ۸۰۰۰ بمب کوچک بزرگ شهرهای لیبی و مردم آن کشور را مورد هدف قرار داد. حاصل کار؛ نابودی زیر ساخت های اقتصادی لیبی، کشتار حداقل ۵۰،۰۰۰ نفر از مردم بی دفاع لیبی و افتادن زمام امور بدست دستجات شبه فاشیستی بنیاد گرای مذهبی اسلامی بود.

آقای رضا پهلوی، ده سال قبل، در آغاز حمله ی نظامی جورج دبلیو بوش به افغانستان در سال ۲۰۰۱ نیز فرمودند که "مگر خون مردم افغانستان، رنگین تر از مردم ایران است.؟" و بواقع گله کردند که چرا، به ایران حمله ی نظامی نمیشود.!
لطفا مقاله ای در همین رمینه را در اخبار روز مطالعه نمائید:
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=۴۲۴۴۶
۴۲۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۰       

    از : خواننده مقاله

عنوان : برای مانی فرزانه
توضیحات خسرو صدری عزیز تا حدود زیادی قانع کننده است. اما به خواننده گرامی دیگری که «مانی فرزانه» امضا کرده اند باید دو توضیح بدهم:
اول: من مطلقا به رضا پهلوی علاقه ای ندارم هرچند که حساب پدرش را به حساب او نمی گذارم. منظور من ابدا و به هیچ وجه دفاع از او نبود و نیست. اما خواسته ام به این موضوع اشاره کنم که نباید خطر ناموجود را به جای خطر موجود گرفت.
دوم: من نمی دانم منبع شما در ترجمه مصاحبه فیگارو با رضا پهلوی چیست. اما خودم اصل این گفتگو را در فیگارو ۱۴دسامبر خوانده ام، و آنچه شما به آن اشاره کرده اید را آن طور که در خود روزنامه آمده است در اینجا می نویسم:
نه در ارتباط با دخالت نظامی در لیبی بلکه در ارتباط با جنایتکار علیه بشر معرفی کردن خامنه ای، خبرنگار فیگارو از رضا پهلوی می پرسد که «آیا شکایت شما باید حتما از طریق شورای امنیت بگذرد؟» و او پاسخ می دهد که بله. چون ایران قرارداد رم در مورد دادگاه بین المللی را امضا نکرده است، و در این شکایت باید ما روندی را که در مورد محکوم کردن قذافی طی شد طی کنیم. (در این شکایت به جرم جنایت علیه بشریت در مورد قذافی، نه دخالت نظامی در لیبی)

در پایان گفتگو وقتی که خبر نگار فیگارو از او در باره دخالت نظامی پرسش می کند رضا پهلوی جواب می دهد: «وقتی ما از دخالت نظامی حرف می زنیم از سناریویی حرف می زنیم که همه در آن بازنده خواهند بود. این کار برای هیچ کس به جز رژیم سود ندارد. دخالت نظامی فقط به رژیم کمک می کند و راه هر نوع مبارزه ای را می بندد. دخالت نظامی هیچ سودی ندارد مگر آن که دموکراسی در ایران را به تاخیر بیاندازد بدون آن که حتی به حل همان مشکل اتمی هم کمکی بکند، برای این که این دخالت نظامی باعث می شود که رژیم از آن به عنوان کارت سفید (در مورد ضرورت فعالیت های اتمی خود برای به اصطلاح دفاع از خود) استفاده کند.»

تکرار می کنم که مطلقا با رضا پهلوی و سلطنت هیچ سنخیتی ندارم. اما لازم است بدانیم که کسانی که بر طبل جنگ و یا دخالت نظامی «بشر دوستانه» مثل مورد لیبی می کوبند چه کسانی هستند. چرا که در غیر این صورت، کار ما باعث می شود متهم اصلی را فراموش کنیم و گریبان کسی دیگر را بگیریم. این موضوع به تنهایی مسئله ای شخصی است و اهمیتش در همان حد است، اما در ارتباط با خطری که بیخ گوش مردم ایران است اهمیتی دیگر می یابد. و آن اهمیت هم این است که به متهم اصلی امکان می دهد تا از غفلت ما استفاده کند و به استراتژی ویرانگر خود ادامه دهد.
موفق باشید
۴۲۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۰       

    از : مانی فرزانه

عنوان : برای خواننده مقاله
لطفا نسبت به مواضع «مدعیان» با دقت برخورد کنیم و در کاربرد نقل قول ها، امروز دیگر بهانه ی دسترسی به منابع خبری قابل قبول نیست.
اما نامزد خود گمارده‍ ی ریاست کشور ایران، رضا پهلوی که در سال ۱۳۵۹ در قاهره با گذاردن تاج بر سر، خود را پادشاه ایران خواند، در آخرین مصاحبه با خبرنگار گاردین در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۱ ( برابر با ۲۴ آذر ماه ۱۳۹۰) پس از آنکه شورای امنیت سازمان ملل متحد را به محاکمه علی خامنه ای در دادگاه لاهه به اتهام جنایت بر علیه بشریت دعوت میکند، در پاسخ به خبرنگار فیگارو که میپرسد؛ انگیزه ی شما چیست؟
میگوید : " انگیزه ی من از این فراخوان جلب شورای امنیت سازمان ملل متحد به جنایات رژیم ایران و سوق دادن جامعه جهانی برای زیر فشار قراردادن این حکومت است. ما خواستار روندی هستیم که نسبت معمر قذافی انجام گرفت.".
۴۲۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱٣۹۰       

    از : خسرو صدری

عنوان : به خواننده مقاله
یک بار دیگر اگر مطلب را بخوانید متوجه می شوید که منظور، "موضعگیری" مجاهدین خلق نبوده است. بلکه احتمال تشکیل"گروه"و فعالیت مشترک تشکیلاتی زیر لوای"دخالت بشر دوستانه"با شرکت مجاهدین و برخی هواداران سابق نظام پادشاهی عنوان شده است.صحبتی هم از رضا پهلوی در میان نیست.
۴۲۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۰       

    از : خواننده مقاله

عنوان : احتمال؟ در آینده؟
آقای خسرو صدری عزیز!
آنچه شما به عنوان یک احتمال در آینده مطرح می کنید، موضوعی است نه به احتمال بلکه به یقین، و نه در آینده بلکه در همین حالا. مگر می شود قبول کرد که شما این را ندانید؟
رهبران مجاهدین خلق خیلی وقت است که از «مداخله های بشردوستانه» در ایران حرف می زنند و در مقالات بسیاری که در سایت های رسمی خود منتشر می کنند موضوع ضرورت حمایت بشردوستانه نظیر حمایت بشردوستانه ناتو در لیبی را از «مقاومت» مورد تاکید قرار می دهند.
اصلا اساس «راه حل سوم خانم رجوی» هم که از زمان اشغال عراق تا امروز مطرح شده است را همین تشکیل می دهد، و تلاش های بی وقفه آن ها در زمان بوش برای به راه انداختن جنگ هم به همین دلیل بوده است. حالا هم می بینید که به موازات تنش ها در منطقه باز هم بر دامنه آن تلاش ها افزوده اند.
علاوه بر مقالات و اخبار مستمر و بی شمار در سایت هایشان که در آن ها «ارتش آزادی بخش ملی لیبی» با «ارتش آزادی بخش ملی ایران» (مجاهدین) همانند شده است، خود آقای رجوی در پیام تبریک پر طمطراق خود به مناسبت پیروزی ارتش ناتو در لیبی بر این همانندی تاکیدکرده است و خانم رجوی هم در پیام تبریکی مشابه با پیام تبریک همسرش باز همین کار را کرده است.
سایت های مجاهدین پرند از همین نوع تبلیغات. حتی در سرمقاله هایشان، و حتی در رسمی ترین سایت مجاهدین یعنی سایت ارگان خود سازمان.
پیوند هایشان با بولتن ها و مایکل موزی ها و نئوکان ها و وزرای کابینه جرج بوش و روسای سابق سیا و رییس سابق اف بی آی را که خودشان هم اعلام می کنند و خانم رجوی از این افراد به عنوان «شریف ترین دولتمردان دو دهه اخیر آمریکا» و همپایگان آبراهام لینکلن ها یاد می کند (پیام به آکسیون مجاهدین در ۲۶ اوت امسال در واشنگتن)

اما بر عکس این امر رضاپهلوی و پیروان شخص او با دخالت های نظامی در ایران با هر بهانه ای از جمله بهانه ای مثل مورد لیبی مخالفت صریح دارند و حتی اعلام کرده اند که در آن صورت با نیرو های متجاوز خواهند جنگید.
فقط تعداد بسیار کمی از نیرو های سلطنت طلب، آن هم غیر متشکل و غیر پراکنده وجود دارند که خواهان حمله به ایران هستند. و این ها هم کسانی هستند که با خود رضا پهلوی صریحا به مخالفت پرداخته اند و حتی در رسانه هایشان به او دشنام هم می دهند که به تاج و تخت پهلوی خیانت کرده است.

اما بعضی از ما که به حق مخالف سلطنت و سلطنت طلبی هستیم به جای آن که گریبان رهبران مجاهدین را بگیریم یا حداقل بگوییم که از این عمل آن ها منزجریم زور خود را به جریان سلطنت طلبی که در حال حاضر خطری از ناحیه آن مردم را تهدید نمی کند می رسانیم و از منفوریت نظام سلطنتی استفاده می کنیم تا گناه آشکار مجاهدین را به گردن رضا پهلوی بیاندازیم. به نظر من به عنوان یک مخالف صد در صد سلطنت و سلسله پهلوی این کار را نمی توان توجیه کرد.
این کار گاهی وقت ها از سر نا آشنایی با مواضع مجاهدین است، و گاهی وقت ها هم از سر ترس از آن ها.
آنچه در این میان فدا می شود ملت ایران و منافع اوست. شخصا فکر می کنم که اگر کسی به هر دلیلی نمی خواهد مجاهدین را با خود درگیر کند بهتر است اصلا وارد موضوع حمایت بعضی ها از حمله نظامی و یا «دخالت های بشردوستانه» نشود. این طور بهتر است تا توهم پراکنی کردن و خطر غیر موجود را خطر موجود جلوه دادن و خطر موجود را یک خطر احتمالی.
سوژه های مختلفی برای نوشتن وجود دارند که می توان به آن ها پرداخت. ما مجبور نیستیم به هر سوژه ای بپردازیم. ولی وقتی به سوژه ای می پردازیم باید آن را درست مطرح کنیم.
با احترام
۴۲۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۰