پروژه‌ی کنفدرالیسم دموکراتیک پژاک
و جایگاه عناصر گویش، دین و مذهب در آن


ریوار آبدانان


• تا زمانی که بر رویکردهای دولت‌ـ ملت‌گرا اصرار ورزیده شود، تداوم جنگ‌ها گریزناپذیر می‌باشد. به همین دلیل هم هست که نیازی فوری به ساختارهای کنفدراتیو دموکراتیک وجود دارد. راه‌حل دموکراتیک که در هر عرصه‌ی جنگی منطقه تحقق یابد، قادر است تأثیرش را بصورت زنجیروار در تمامی عرصه‌هایی اشاعه دهد که مسئله‌ساز می‌باشند. به همین دلیل آینده‌ی خاورمیانه، در کنفدرالیسم دموکراتیک نهفته می‌باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ آذر ۱٣۹۰ -  ۱۹ دسامبر ۲۰۱۱


به تحولات اخیر منطقه و موج انقلاب خلق‌ها که نگاه می‌کنیم،‌ می‌بینیم یک دست مداخله‌گر می‌کوشد تا جریان را به دیگرسو بکشاند. این دست این‌بار از آستین اسلام‌گرایان میانه‌رو برآمده است تا بهار آزادی خلق‌ها را به زمستان استبداد مبدل سازد. متأسفانه جریانات به‌زعم خود سکولار منطقه نیز فریب این بازی را خورده‌اند. حزب عدالت و توسعه‌ی ترکیه با تمام توان از سوی نیروهای مداخله‌گر غرب حمایت می‌گردد و تنها دغدغه‌اش مبدل‌شدن به مدل نوین دولتی در منطقه است. او می‌خواهد خود را ناجی و آلترناتیو نشان دهد؛ حال آنکه دیکتاتوریت نرم این حزب تمام ترکیه را فلج نموده است. جماعت فتح‌الله گولن با ژست دین‌مآبانه‌ی خود تمام تلاش خود را می‌کند تا جریان پیشرونده‌ی دموکراتیک کورد را با وحشیگری و کشتار متوقف سازد. این اسلام‌گرایی میانه‌رو می‌کوشد تا با حربه‌ی دین سیاسی، انقلاب خلق‌ها را به سوی خود بلغزاند و پیشاهنگی راستین دموکراتیزاسیون منطقه یعنی کوردها را برای یک قرن دیگر عملا از صحنه‌ی سیاسی و حتی فرهنگی حذف کند. در ایران و شرق کوردستان نیز دین سیاسی و دولتی همواره همچون سلاحی علیه مردم به‌کار رفته است. دولت‌های حاکم بر ایران سال‌ها و بلکه قرن‌هاست که می‌کوشند با تزریق ایدئولوژی و دین رسمی خود، شالوده‌ی باورها،‌ اعتقادات و گرایشات مذهبی، فلسفی و آیینیِ مقاومت‌طلب جامعه را ازهم بپاشند. طیف‌هایی که اینک در مقابل دولت همچون اپوزیسیون رفتار می‌کنند هر کدام با دیدگاه خاص خود با مسئله‌ی دین، مذهب، آیین و باورداشت‌های مردم برخورد می‌کنند. دسته‌ای که خود را سکولار معرفی می‌کنند، به دلیل عدم برخورداری‌شان از یک فلسفه و ایدئولوژی منطبق با فرهنگ منطقه، به تقلید از نظام مدرنیته‌ی سرمایه‌داری که به حالت گلوبال درآمده بسنده می‌کنند. این‌ها، عملا به دلیل رد عوامل مقدس و عقیدتی جامعه که «نوعی تعریف اجتماعی جامعه از هویت خود جامعه هستند»، زمینه را برای جریانات رادیکال دینی و خشونت‌طلب باز می‌گذارند. وقتی در کوردستان مسئله را بررسی می‌کنیم مشاهده می‌کنیم که سیاست کلاسیک کوردی، هم مسئله‌ی زبان و لهجه‌ را به عامل منطقه‌گرایی و ایجاد انشقاق در جبهه‌ی کورد مبدل نموده است و هم مسئله‌ی مذهب را. بدین‌ ترتیب کورد،‌ همواره از اتحاد و موضع توانمند محروم مانده است. گرایشات سکولاریستی اینان و نگرششان به دین، حتی از دین‌گرایان رادیکال و متعصب نیز تعصب‌آمیزتر است. دسته‌ی دیگری نیز که قرائتی محدود و تنگ‌نظرانه از دین دارند، با رد تنوع آیینی در کوردستان عملا بخشی از جامعه‌ی کورد را از مسیر مبارزات دموکراتیک مردمی کنار می‌زنند. به جرأت می‌توان گفت این برخورد یکی از دلایل سرخوردگی کوردهای کرماشان، ایلام، لورستان و خراسان از سیاست کلاسیک کوردی است. به همان اندازه که رویکرد فاشیسم دینیِ جمهوری اسلامی در قبال کوردهای اهل‌تسنن و یارسان موجب شدیدترین سرکوب‌ها و تبعیض‌ها در کوردستان گردیده است، رویکرد انکارگرایانه‌ی سیاست کلاسیک کوردی در قبال کوردهای شیعه‌مذهب، به سیاست دولت خدمت می‌نماید.
در این میان شاید بسیاری بپرسند چاره در چیست؟ پاسخ را باید در یک سیستم دموکراتیک جستجو کرد که قادر باشد این‌همه تنوع گویشی، مذهبی و آیینی را که در کوردستان می‌شناسیم، در خود بگنجاند. این سیستم بی‌شک سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک است که پژاک آن را همچون پروژه‌ی چاره‌یابی برای شرق کوردستان ارائه داده و در مسیر آن فعالیت و مبارزه می‌کند. کنفدرالیسم دموکراتیک ضامن اتحاد همه‌ی تفاوت‌های گویشی، مذهبی، فکری و عقیدتی در کوردستان است. کنفدرالیسم دموکراتیک تمام عناصر فرهنگیِ خلق را در خود می‌پذیرد. و در عوض، عناصر دولتی‌شده،‌ آسیمیله‌شده و قدرت‌گرایانه را که هیچ سنخیتی با فرهنگ مردم ندارند، واپس می‌زند. دین و مذهب دولتی، در کنفدرالیسم دموکراتیک جایی ندارد. نه تشیع مجهز به تروریسم سپاه پاسداران و نه تسنن رادیکالیزه‌ی معلوم‌الحالی که جوانان کورد را قربانی می‌کنند هیچکدام در این سیستم جای ندارند. تسنن فتح‌الله گولنی یا تشیع ولایت فقیهی هیچکدام جایگاهی در نظام کنفدرالیسم دموکراتیک ندارند. زیرا اینها دین و مذهب سلطه‌گران هستند و نظام کنفدرالیسم دموکراتیک یک نظام سلطه‌ناپذیر و قدرت‌ستیز است. جای‌دادن به تنوعات مذهبی در کنفدرالیسم دموکراتیک نوعی سیاست‌پردازی مبتنی بر دین سیاسی‌شده یا عوام‌فریبی نیست. زیرا کنفدرالیسم دموکراتیک سیستم خود مردم است نه سیستم قشری الیت که می‌خواهند از جامعه‌ بهره‌کشی نمایند. آنچه در کنفدرالیسم دموکراتیک ملاک است داشته‌های خود مردم است نه آنچه که دولت به آن‌ها تزریق کرده است. علوی‌بودن، یارسان‌بودن، شیعه‌بودن،‌ سنی‌بودن، ایزدی‌بودن و مسیحی‌بودن هیچ منافاتی با کورد‌بودن ندارد. اما شرط آن قرارداشتن در جبهه‌ی مردم است نه وابستگی به دستگاه‌های ایدئولوژیک و اغواگر دولت. در کنفدرالیسم دموکراتیک این امر به‌خوبی لحاظ شده است. اما در سایر گرایشات سیاسی موجود در کوردستان همواره یک طرف قربانی طرف دیگر می‌شود(کوردبودن و نوع مذهب). کلهرها، لک‌ها، فیلی‌ها و لرها قربانیان این نوع گرایشات هستند. آنها همیشه انگ «متفاوت»‌بودن خورده‌اند و تحقیر شده‌اند. لذا نهایتا دولت از آن خلأ سوءاستفاده کرده و به عوامفریبی و استحاله‌ی هرچه‌بیشتر جامعه‌ی کورد آن مناطق در درون خود پرداخته است. هنوز هم هواداران ناسیونالیسم ابتدایی و سنتی کورد، به‌راحتی کوردبودن بسیاری از مناطق شرق کوردستان را به سخره می‌گیرند زیرا کوردبودن از منظر اینان تنها کورد سنی‌مذهب با لهجه‌ی سورانی است. اینان ماشین‌های خودکار تحقیر و انکار خلق کورد هستند که توسط ذهنیت مرکزگرای انحصارطلب دولت استارت خورد‌ه‌اند. همین چند وقت پیش بود که لیدرهای آن‌ها، کرماشان و ایلام را به دلیل شیعه‌بودن مذهب مردم آن مناطق و گویش کلهری‌شان به معامله گذاشته و برای نیل به اریکه‌ی قدرت وعده‌داده شده، بر سر میز مذاکره به فروش رساندند. اما سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک، انگ و برچسب نمی‌زند، تحقیر نمی‌کند و تبعیض قائل نمی‌شود؛ همه‌ی مناطق کوردستان را بدون درگیرشدن با مرزبندی‌های سیاسی دولت در سازمان‌دهی خود مشارکت می‌دهد، تفاوت‌ها را زیبا و قابل‌ احترام می‌داند اما به شدت با هرآنچه در اثر تزریقات ایدئولوژیک دولت به جامعه القا گردیده مخالف است. مثلا با مسجد خلق که محل مشورت و همکاری خلق برای حل مشکلات اجتماعی‌شان باشد مخالف نیست اما مسجد دولتی‌ای که تریبون دروغ‌پردازی علیه خلق‌ و جنبش‌های مردمی است را شایسته‌ی حضور مردم میهن‌دوست و مومن نمی‌داند. با نماز و روزه سر جنگ ندارد اما نماز و روزه‌ای که بسیجی‌ها تبلیغش را می‌کنند و صرفا برای ریاکاری و تملق ادا می‌شود، در تضاد با اسلام واقعی می‌داند. با محدود کردن دین به «عزاداری، مناسک صرفا عبادی و به‌دور از تعمق و مسئولیت‌پذیری» که دولت در جامعه تبلیغ می‌کند، مخالف است. اما ویژگی‌های دموکراتیک دین نظیر آنچه در مراسمات کلکتیو ایزدی‌ها یا یارسان‌ها که اخلاقی و پرمعنا هستند را ارج می‌نهد. خصلت ستم‌ستیزی علویت و تشیع مردمی و راستین را ارزشمند می‌داند اما با علویت و تشیعی که به خدمت دولت‌های ایران و ترکیه درآمده و همچون ابزاری علیه خود کوردها مورد استفاده قرار می‌گیرند، مخالف است. در فلسفه‌ی کنفدرالیسم دموکراتیک یک کورد شیعه و علوی که به میهنش کوردستان عشق بورزد و برای آزادی و پیشرفت آن فعالیت کند زیباست و به همان اندازه کورد شیعه و علوی‌ای که به خدمت نظام ولایت فقیه یا اردوغان درآمده باشد زشت و پلید است. ملاک در این سیستم اجتماعی، خودشناسی و آزاد‌شدن شخصیت است؛ حال به کدام گویش صحبت کند یا مناسک عبادی‌اش را به کدام مذهب و آیین انجام دهد فرقی نمی‌کند. به اندازه‌ای که به مخالفت با فردگرایی برآمده از نظام سرمایه‌داری می‌پردازد به بازآفرینی شخصیت‌های کهن و امروزین نمودن آن‌ها می‌پردازد. چنان‌که رهبر آپو می‌گوید: «خاورمیانه به ایزدبانوان فرزانه‌ی زن، موسی، عیسی، محمد، سَنت پُل، مانی، ویس‌القَرَنی، منصور حلاج، سهروردی، یونس امره و[ژُردانو] برونوهایی نیاز دارد که امروزین گشته باشند. انقلاب حقیقت را بدون داشتن میراث قدیمیان نمی‌توان انجام داد، قدیمیانی که کهنه نمی‌شوند اما امروزین می‌گردند. انقلاب‌ها و انقلابیون نمی‌میرند، تنها ثابت می‌کنند که با حفاظت از میراث‌شان می‌توانند در حیات باقی بمانند.»
کنفدرالیسم دموکراتیک یک نظام دین‌گرای فاناتیک نیست اما به هیچ‌وجه ضددین هم نیست و ارزش‌های اخلاقی جامعه را که در سطح گسترده‌ای برآمده از دین هستند رد نمی‌کند. هرآنچه موجب تحکیم پایه‌های اخلاقی، اتحاد و تعالی جامعه باشد را ارزشمند می‌داند خواه فلسفه‌ای زیبا باشد، خواه هنری زیبا و خواه عقیده‌ای که زیبایی و حقیقت را پاس بدارد.
کنفدرالیسم دموکراتیک حلال تمام مناقشات و پایانی‌ست بر خون‌ریزی‌هایی که دولت‌ها زیر نقاب مذهب در جامعه به راه می‌اندازند. زیرا در کنفدرالیسم دموکراتیک اصل بر احترام و رعایت حقوق دیگران است نه انحصارطلبی و بی‌عدالتی. کنفدرالیسم دموکراتیک در واقع آنچه ازآن خلق است را به خود خلق بازمی‌‌گرداند. مثلا خلق کرماشان و ایلام تشیع دولتی نمی‌خواهند،‌ تشیع مردمی و بومی خودشان که هیچ ربطی به دولت و ارگان‌های آن ندارد را می‌خواهند. کوردبودن آن‌ها با این هویت مذهبی عجین شده و هیچ کسی حق ندارد آن‌ها را از این هویت منع کند(منع‌کردن و تحقیر و انکار تنها ضددموکراسی‌ بودن را می‌رساند). آنها با همین هویت خود در کنفدرالیسم دموکراتیک جای خواهند گرفت و کسی آن‌ها را مجبور نمی‌کند که خود را طور دیگری جلوه‌گر سازند تا مقبول قرار گیرند. خلق سنی‌مذهب سنه و اورمیه و مهاباد و مریوان نمی‌خواهند زیر بار ایدئولوژی رسمی دولت جمهوری اسلامی بروند و می‌خواهند با آیین و رسوم خود زندگی کنند اما به همان اندازه بر اتحاد با هم‌تباران شیعه‌ی خود مصر می‌باشند. اگر سازمان‌های کورد به این حقیقت واقف نباشند و مدام بر طبل اختلاف بکوند، پس به‌زعم آنها باید فکر اتحاد کورد را از سر به‌در آورد و تسلیم سیاست‌های ضدکورد شد. پژاک نشان داده که بر این اتحاد و همگرایی تا به‌ آخر اصرار می‌ورزد و تسلیم سیاست‌های ضدکورد نمی‌شود. کنفدرالیسم دموکراتیک مدنظر ما نیز ضمانت اجرایی آن است.
فلسفه‌ی مبارزاتی پژاک بر اصول دموکراتیک و اخلاقی استوار است. از همین رو پژاک همواره با دیده‌ی احترام به تمام تنوعات مذهبی و گویشی در کوردستان می‌نگرد. متأسفانه برخی مغرضان که نانشان را از راه اختلاف‌افکنی میان خلق درمی‌آورند این رویکرد نوین و دموکراتیک پژاک بسی برایشان ناخوش و ناپذیرفتنی است. بر پژاک خرده می‌گیرند که چرا به یارسان‌ها اهمیت می‌دهد مگر پژاکی‌ها یارسان شده‌اند؟! چرا پژاک از جوهره‌ی واقعی علویت و ظلم‌ستیزی آن در میان کوردهای شیعه بحث می‌کند؟! چرا پژاک در میان صفوف خود انسان‌های دین‌دار و مومن را می‌پذیرد؟! چرا پژاک به مناسبت فوت یک شخصیت مبارز دینی یا آیینی که مورد احترام عموم خلق است،‌ بیانیه می‌دهد؟ چرا پژاک مثل ما مدرنیست غربگرا نیست و جامه‌ی اخلاق را از تن به در نمی‌آورد؟ چرا پژاک از دموکراسی خلق‌ حرف می‌زند و مثل ما دنبال قدرت نیست؟ چرا پژاک مثل ما مبارزه(!!!) نمی‌کند و به دفاع مشروع می‌پردازد؟ چرا پژاک خود را به یک منطقه محدود نساخته و از مناطق سنی‌نشین گرفته تا یارسان و شیعه فعالیت می‌کند؟ چرا سنت‌شکنی می‌کند و گستره‌ی فرهنگی‌ـ سیاسی و جغرافیایی کوردستان را به همان چند منطقه‌ای که دولت به‌عنوان کوردستان مشخص کرده است محدود نمی‌داند؟ باید گفت این‌ها هیچ تفاوتی با هوادارن فاشیسم مذهبی و زبانی ندارند زیرا اصل را بر رد و انکار و تحقیر و سرکوب دیگران(بخشی از هم‌میهنان خودشان) نهاده‌اند. اگر می‌خواهید بدانید چرا جامعه‌ی ما سال‌هاست زیر چکمه‌‌ی پاسدارهاست و همچنان مورد تجاوز قرار می‌گیرد، چرا تن کوردستان پاره‌پاره شده و شیرازه‌ی جامعه‌ی کوردستان را با همه نوع سرکوب و اشغال‌گری و سیاست‌های ضداجتماعی از هم می‌گسلانند باید گفت عامل اول دولت‌های حاکم بر کوردستان‌اند که دنبال منافع و قدرت پلید خویشند؛ و عامل دوم همین ذهنیت نادموکراتیک و تنگ‌نظرانه‌ای است که تا مغز استخوان این مغرضان رخنه کرده است.
در مقابل این وضعیت تقدیرگونه‌ی شوم، پژاک به حزب تمام مردم کوردستان مبدل شده است. پژاک، نقطه‌ی پایان است بر تفرقه و انشقاق و انشعاب. اگر یک جوان دالاهویی، کرماشانی یا ایلامی امروز می‌تواند دوشادوش یک جوان سنه‌ای یا مهابادی گریلا باشد و رفیقانه و ازخودگذشته برای آزادی میهنش مبارزه کند نشان‌دهنده‌ی آن است که پژاک هم سیاست‌های تفرقه‌اندازانه‌ی رژیم جمهوری اسلامی را درهم‌ کوبیده است و هم ذهنیت فرسوده‌ی به‌ناکجارسیده‌ی ناسیونالیسم ابتدایی کورد را. مغرضانی که به پژاک و رویکرد دموکراتیک پژاک در قبال دین و مذهب می‌تازند، اگرچه در ظاهر داعیه‌ی مخالفت با فاشیسم مذهبی رژیم جمهوری اسلامی را دارند اما چنان در برابر ناسیونالیسم ایرانی، خود را حقیر می‌بینند که نمی‌توانند به مردم و فرهنگ و تاریخ خویش باور آورند. آنان در برابر دین ملی‌گرایی ایرانی افسون شده‌اند. تنها نام ایرانی را با کلمه‌ی کورد عوض کرده‌اند وگرنه خمیرمایه همان است. هم ناسیونالیسم‌ ابتدایی‌شان تقلیدی است از ناسیونالیسم ایرانی و هم دین‌ستیزی و سکولاریسم‌شان را از جناح به‌اصطلاح مدرن آن‌ها کپی‌برداری کرده‌اند. نتیجه‌اش همین است که به رویه‌ای نظیر همان ناسیونالیست‌های ایرانی که کوردبودن کرماشان و ایلام را تحقیر می‌کنند، ناسیونالیست‌های ابتدایی کورد نیز که خود را سکولار می‌خوانند به تحقیر شاخصه‌های فرهنگی و مذهبی مردم کرماشان و ایلام و سایر نواحی کوردستان می‌پردازند.
اینک در پایان مقاله‌ی خود بخش کوتاهی از دفاعیات رهبر خلق کورد، رهبر آپو را می‌آورم که به‌شکل بسیار آموزنده‌ای جوهره‌ی مسئله‌ی کنفدرالیسم را نشان می‌دهند:
کنفدرالیسم دموکراتیک امکان راه‌حلی است جهت از میان برداشتن جنگ‌ها، درگیری‌ها و تنش‌های بسیاری که در خاورمیانه هنوز ادامه داشته و از ناحقی‌های تاریخی‌ـ اجتماعی سرچشمه می‌گیرند. در مقابل مانع مدرنیته‌ی کاپیتالیستی و دولت‌ـ ملت که مسئول اساسی[مسائل مذکور] می‌باشند، راه‌حل کنفدرالیسم دموکراتیک مسیر صلح، عدالت و آزادی می‌باشد. در این چارچوب مورد مهم این است که قبل از هرچیز جهت متوقف نمودن جنگ و درگیری‌ها، برطرف نمودن تنش‌ها و ناحقی‌های تاریخی، تلاش به خرج دهیم. باید بی‌درنگ راه‌حل‌های دموکراتیکی که اصول و اقدامات دولت‌ـ ملت را بنیاد کار قرار نمی‌دهند، در موضوع بحث قرار گیرند. جهت مسئله‌ی ارمنیان، تنها باز کردن مرزها کافی نیست؛ ارمنیان باید دارای مکان‌های مسکونی کمونال دموکراتیک نیز باشند. جهت اینکار باید تسهیلاتی را فراهم آورد. همان اصل و اجرائیات باید جهت آشوریان، علوی‌ها، رومیان، ترک‌ها، کوردها، اعراب و سایر مسیحیان و یهودیان نیز بنیاد کار قرار داد. تا زمانی که بر رویکردهای دولت‌ـ ملت‌گرا اصرار ورزیده شود، تداوم جنگ‌ها در اسرائیل‌ـ فلسطین، کورد‌ـ شیعه‌ـ سنی در عراق، کشمیر، بربر، پاکستان‌ـ‌ افغانستان، بلوچستان، کوردستان، لبنان، سودان و بسیاری از عرصه‌های دیگر گریزناپذیر می‌باشد. به همین دلیل هم هست که نیازی فوری به ساختارهای کنفدراتیو دموکراتیک وجود دارد. راه‌حل دموکراتیک که در هر عرصه‌ی جنگی منطقه تحقق یابد، قادر است تأثیرش را بصورت زنجیروار در تمامی عرصه‌هایی اشاعه دهد که مسئله‌ساز می‌باشند. به همین دلیل آینده‌ی خاورمیانه، در کنفدرالیسم دموکراتیک نهفته می‌باشد.