مقابله فعال با جنگ یعنی عرضه ‌ نقشه راهی ‌ برای صلح


امیرحسین گنچ بخش


• برای ما آشکارست که تامین پوشش امنیتی کوتاه مدت در مقابل حملات نظامی بر دوش جنبش دموکراسی خواهی ایرانست. باید به دنیا نشان داد که نیروی دیگری در ایران هست که مخالف سیاستهای حکومت جمهوری اسلامی و خواهان تعامل و همزیستی با جهانیان بر اساس منافع ملی خویش است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ دی ۱٣۹۰ -  ۲٣ دسامبر ۲۰۱۱


مخالفت با جنگ به تنهایی‌، خطر جنگ را از میان بر نمیدارد. احتمال بروز جنگ زمانی‌ کم میشود که از مقدمات شروع جنگ جلو گیری به عمل آید، و جنگ زمانی‌ بلا موضوع میشود که برنامه ای‌ برای رسیدن به صلح ارایه داده شود. برنامه برای صلح و ثبات بدون ورود به ماهیت پروژهٔ هسته ای و جایگاه آن در نگاه جمهوری اسلامی به موقعیت   کشوری به نام ایران در منطقه و جهان امکان پذیر نیست. باید دید مناقشه ای که جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل کرده است، چه دورنمایی برای ثبات و امنیت ترسیم می‌کند؟ آیا به سربلندی و قدرت ایران می افزاید یا به وارونه نتیجه ای ‌ جز انزوا و محاصره ایران نخواهد داشت.
ریشه آنچه بر سر مردم ایران میاید را باید در انقلاب اسلامی جست. سیاست خارجی‌ انقلاب اسلامی به دلیل ماهیت فرا ملی‌ خود با صلح و ثبات بیگانه بوده است. این سیاست ام القرایی در پی‌ ساختن نظم نوینی در منطقه و در جهان است، و در این مسیر چاره‌ای جز تقابل با قدرت‌های موجود ندارد. سیاست ام القرایی توهم فرادستی امامت شیعه بر منطقهٔ خاور میانه در وهله اول ودر دنیای اسلام در وهله دوم میباشد. ستون اصلیاین سیاست ولیمطلقهٔ فقیه به عنوان رهبر مسلمین است. در این سیاست کفر جهانی باید به زمین کشیده شود تا پرچم اسلام در سرتاسر عالم به اهتزاز در بیاید. چنین دیدگاهی۳ رقیب یا دشمن عمده در مقابل خود می بیند: عربستان سعودی همچون پایگاه اسلام سنّی و کلید دار مکه، اسرائیل به عنوان غاصب سرزمینهای اسلامی، و غرب در راس آن امریکا به عنوان مظهر فساد سیاسی (دمکراسی) و اخلاقی است که با حضور نظامی خود بزرگترین مانع اجرای این سیاست است. به عبارت دیگر این سیاست را میتوان سیاست خط امامی نامید که با سفارت گیری آقای خمینی آغاز شده و با ولایت آقای خامنه ای تداوم یافته است و مریدان و هواداران خودش را چه میان مسلمانان و چه میان سکولارها یافته است. سکولار‌های هوادار چنین دیدگاهی‌ چپ‌های ضدّ امپریالیست و جهان سومی‌ هستند که کماکان آمریکا و اسرائیل را دشمن اصلی‌ مردم جهان و خاور میانه می‌شناسند.
این دیدگاه همانطور که آزادی و سرافرازی مردم ایران را بر نمی تابد ، صلح و آرامش منطقه و دنیا را نیز در چارچوب سیاست خارجی تهاجمی مورد تهدید قرار می دهد. در اصل سیاست مشت آهنین داخلی با ماجراجویی و بحران سازی خارجی دو روی یک سکه هستند.    این دیدگاه در تقابل با دیدگاهی‌ است که منافع ملی‌ ایران را در داد و ‌ستد هر چه بیشتر علمی‌ ، اقتصادی، و فرهنگی‌ با تمام کشور‌های دنیا میداند . از ورای این داد و ستد است که ایران به خاطر موقعیت ویژه ژئو پلیتیک، منابع مالی و انسانی‌ بی نظیر به صورت طبیعی ‌ یکی‌ از ستون‌های اصلی‌ صلح و ثبات در منطقه میشود. اگر جستجوی صلح و ثبات مهمترین دغدغه ملی‌ گرایان است، نگاه ام القرایی در پی‌ تداوم انقلابی است که با سیاست "نه جنگ و نه صلح" در انتظار موقعیتی برای تغییر نظم منطقه نشسته است. این سیاست با گفتمانی عجین شده است که در عین قلدر منشی خودرا قربانی توطئه امپریالیسم جهانی‌ و دست نشانده هایش در منطقه معرفی می‌کند. گفتمانی که به مذاق روشنفکران جهان سومی بسیار خوش میاید.
به همین لحاظ دو رویکرد در باره برنامه هسته ای شکل گرفته است. کسانی که از شش سال پیش اعلام کرده اند که برنامهٔ هسته ای جمهوری اسلامی کوچکترین استفاده صلح آمیزی ندارد، و برای اهداف نظامی ساخته و پرداخته شده است، و به مردم ایران هشدار می داده اند که فریب شعار “حق مسلم” را نخورند. اینان برنامه روشنی برای صلح و ثبات نیز داشتند: توقف غنی سازی‌، پیوستن به پروتکل الحاقی و به رسمیت شناختن دو دولت اسرا ییل و فلسطین و همزمان به حاکمان گوشزد میکردند که اینچنین منافع ملی‌، تمامیت ارضی،امنیت مردم و اقتصاد ایران را به باد فنا ندهند.این در حالی بود که جمهوری اسلامی با پیشتیبانی روشنفکران جهان سومی‌ می‌گفت که نظامی دانستن برنامهٔ هسته ای جمهوری اسلامی همسویی با بهانه جویی‌های جناح جنگ طلب در امریکا و اسرائیل است که پیشرفت‌های ایران را بر نمیتابند و قصد حملهٔ نظامی به ایران را دارد. فاشگویی ماهیت واقعی‌ برنامهٔ هسته ای همان جنگ طلبی بود. به زعم این دیدگاه جنگ طلبان کسانی بودند که برنامهٔ هسته ای جمهوری اسلامی را به دروغ نظامی ارز یابی‌ میکردند. حال که ماهیت نظامی برنامهٔ هسته ای روز به روز آشکار تر میشود، همان روشنفکران به جای اینکه به فریبکاری خود ا اعتراف کنند و بپذیرند که همان دروغ‌های حکومت را تکرار کرد ه اند ،اینبار آشکارا   از دستیابی آقای خامنه ای و سردارانش به سلاح هسته ای دفاع می‌کنند که ظاهرا قرار است در مقابل امپریالیسم و صهیونیسم از تمامیت ارضی ایران دفاع کند. داشتن سلاح اتمی‌ آنهم در دست خامنه ای عین صلح طلبی استو فشار بر حاکمان برای توقف غنی‌سازی ، و مسئول دانستن آنها در فجایع احتمالی‌ برخورد نظامی( در هر شکل و بعد) جنگ طلبی است. در حالیکه در واقع سیاست ام القرایی‌آقای خامنه ای و سرداران سپاهش هیچ نقشه راهی‌ برای صلح و ثبات ندارد. ساختن سلاح هسته‌ای و آغاز مسابقه تسلیحاتی در منطقه تبدیل به تنازع بقای ولایت فقیه و نظم قدرتش شده است و از هر جنبه ای ضد ایران و ایرانی است. زیرا ایران به   خاطرسابقه و حافظه تاریخی سرزمینش ، به جهت موقعیت جغرافیایی بی نظیرش، کمیت و کیفیت نیروی انسانی اش ، ترکیب و چینش قومی در مرزهایش، و عاقبت نیروی نظامی جنگ دیده اش در قامت چالش های استراتژیک ، نیازمند ایجاد و استقرار صلح، مناسبات حسنه و ثبات ماندگار در منطقه و جلوگیری از رقابت تسلیحاتی بخصوص از نوع اتمی ان است. امتیاز ایران در توازن نظامی دفاعی جمعیت و نیروی پیاده نظام ان است. ایران بازنده صد در صد هر نوع رقابت تسلیحاتی تکنولوژی بالا و بخصوص اتمی خواهد بود. تسلیحات اتمی بعلت قدرت تخریب ویژه خود برابر سازند. قدرت تخریب واقعی و روانی- سمبولیک ان به علاوه غیر قابل پیش بینی بودن عواقب و نتایج ان موقعیت   ضعیف را به یک باره با قوی یکسان نموده و هر امتیاز دیگری--منجمله بزرگی، تجربه، کیفیت مدیریتی نیروهای نظامی ...را بلا موضوع و غیر قابل محاسبه مینماید. بحرین را با ایران برابر میکند. همان گونه که هندوستان را در برابر چین ، و پاکستان را در مقابل هند نمود. شروع چنین رقابتی در نهایت ایران را در مقابل و محاصره قدرت تخریبی چندین و چند برابر تسلیحات و یا چتر اتمی مجموع کشور های عربی خلیج فارس و منطقه قرار می دهد و موقیعتش را بطور استراتژیک و همه جانبه تضیعف خواهد کرد. روشن است که فرایند چنین رقابتی امکان جذب سرمایه های شناور نفتی منطقه را نا ممکن و بازار منطقه بروی تولیدات ایرانی خواهد بست. مسلما برای کسی که آرزوی ایرانی‌ سربلند و قدرتمند را داشته باشد این سخنان در حد عقل متعارف است. با یک حساب هزینه فایده ساده می توان دریافت که حتی ادای ساختن بمب اتم هم چه خطرات جبران ناپذیری برای ایران به وجود میآورد. مشکل این است که روشنفکران جهان سومی تصور میکنند که   برنامه آقای خامنه ای به تعادل اتمی می انجامد. در حالی که حتی اگر کشور های منطقه به دنبال سلاح اتمی نروند و بازار های خود را بروی ما نبندند، و برنامه دنیا خفه کردن ایران نشود (که میتوانند و خواهند کرد) و اگر رقابت تسلیحاتی اتمی را به روشنی روز نبازیم، هدف گیری تهران و شهرهای بزرگ ایران توسط صد ها موشک اتمی، منتظر ماست. در بهترین حالت ایران تبدیل به کره شمالی دیگری خواهد شد که ولایت خامنه ای و امثال او را تداوم خواهد بخشید. به همین لحاظ خطر اصلی در این مرحله فائق شدن خامنه و برنامه های او ست که ایران را با دو سناریو حمله نظامی مو شکی گسترده یا محاصره اتمی و یا هر دو مواجه خواهد نمود.
برای ما آشکارست که تامین پوشش امنیتی کوتاه مدت در مقابل حملات نظامی بر دوش جنبش دموکراسی خواهی ایرانست. باید به دنیا نشان داد که نیروی دیگری در ایران هست که مخالف سیاستهای حکومت جمهوری اسلامی و خواهان تعامل و همزیستی با جهانیان بر اساس منافع ملی خویش است. در میان مدت نیز تنها سلب قدرت از خامنه ای بدست مردم ایرانست که میتواند ملت ما را از تحریم اقتصادی و شبح جنک رها سازد و صلح و آزادی را برایمان به ارمغان آورد.
این نقشه راه مخالفان واقعی جنگ برای صلح و آزادی است.