از : میم حجری
عنوان : تأمل انگیز و بحث انگیز
با سلام
شعر تأمل انگیز و بحث انگیزی است.
انسان را شاعر نماد تضاد تلقی می کنند. من معنی نماد را دقیقا نمی دانم. شاید مظهر و یا فرم نمودین باشد. اصولا هستی از ذره تا کهکشان جولانگاه وحدت اضداد است، جولانگاه دیالک تیک است.
شاعر در بسیاری از نقطه نظرهای شان حق دارند:
انسان دیالک تیکی از طبیعت و جامعه است.
دیالک تیک طبیعت در هیئت انسان مادیت می یابد و مرئی می شود، دیالک تیک جامعه هم که جزئی از طبیعت است، به همین سان.
انسان دیالک تیکی از طبیعت اول و طبیعت دوم است، دیالک تیکی از طبیعی و اجتماعی است.
این شعر می تواند مصراع به مصراع تحلیل شود.
انسان در جامعه اما به طبقات اجتماعی تقسیم می شود و بنا بر وابستگی طبقاتی اش، خودویژگی های طبقاتی خاصی کسب می کند.
این خودویژگی ها مادر زادی و جبلی نیستند، اجتماعی و اکتسابی اند، می آیند و رفتنی اند. تاریخی اند، طبقاتی اند.
اینکه انسان مدنیتی را پی می ریزد و ضمنا در رویاروئی های طبقاتی ـ اجتماعی خون همنوعش را می نوشد، خود حاکی از تضادمندی مدنیت مورد نظر شاعر است.
مدنیت باید توسعه یابد و این توسعه ضرور با منافع طبقه ای در تضاد قرار می گیرد و خون ریزی نه از ذات کذائی انسان، بلکه از تضادهای عینی جامعه نشئت می گیرد.
تعاریف شاعر در باره برخی مفاهیم از قبیل اعتقاد و غیره نیز دقیق نیستند.
اعتقاد حتما نباید منفی و زیانبار باشد. اعتماد به همنوع هم به همین سان. مرجع اعتقاد هم بسان معتقدین دستخوش تغییر است و مجبور به رقصیدن به ساز ضرورت های عینی است.
اینکه قتل عام زنجیره ای راه می افتد، نشاندهنده بحران در تار و پود جامعه است. رو یا روئی های طبقاتی همیشه خشن و خونین بوده اند. می توانست هم طور دیگر باشد: جای جلاد و قربانی عوض شود.
عمر شاعر دراز باد
۴۲٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۰
|