ناشیگری دیکتاتورها در خاورمیانه - رضا غریب



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۷ دی ۱٣۹۰ -  ۲٨ دسامبر ۲۰۱۱


سیاست هنر حکومت کردن است و مشروعیت سیاست اگر بر مبنای رضایت نباشد قالب اوقات بر مبنای زور تحکیم می یابد. سیاست مربوط به روبط میان انسانها در برخوردهای روزانه است. در کشورهای دموکراتیک جامعه به سیاست بعنوان ابزاری برای حفظ حقوق شهروندی و ایجاد مناسبات عادلانه میان دستگاههای حکومتی و مردم نگاه می کند. زیرا در جوامع ازاد و مردم سالار احزاب و سازمانهای غیر دولتی که از قشر های مختلف جامعه تشکیل شده اند سیاست و سیستم سیاسی خود را وادار به اعمال برنامه های مختلف برای حفظ حقوق شهروندی و پیشرفت از هر گروه و طبقه که باشند می کنند. ولی در سیستم های توتالیتر و دیکتاتوری به مردم جامعه هیچ حقی برای ابراز نظر در امور اجتماعی و سیاسی داده نمی شود.
حکومتهای خودکامه به بهانه استقلال و حاکمیت ملی اصول اولیه شهروندی و حقوق بشر را نقض می کنند و معتقدند دولتهای دیگر به این سبب حق انتقاد یا وارد کردن فشار بر انها را ندارند. در این نوع حکومتها حاکمان مستبد معمولا از طریق رای مردم انتخاب نمی شوند و چون خود را معمولا تنها و ناتوان می یابند قدرتهای بزرگ را عامل ناکامیهای خود می دانند و تصویر افسانه ای از قدرتهای بزرگ می سازند تا مسئولیت ناکامی های خود را بر عهده نگیرند. جمهوری اسلامی بهترین نمونه از یک سیستم خودکامه و ناتوان است که هم بصورت دیکتاتوری و هم به صورت اتوریتر به حیات کاملا لرزان خود ادامه می دهد. این نوع حکومتها تن به مدیریت علمی در هیچ امری نمی دهند نه در سیاست نه در فرهنگ و نه در اقتصاد. در عین حالی که ادعا پیشرفت در هر اموری را دارند با تمام امکاناتشان سعی در جلوگیری از پیشرفت جامعه بسوی ازادی و مردم سالاری می کنند.
دیکتاتور بی شخصیت و بی شرم می شود زیرا اضطراب از دست دادن قدرت باعث ظالم شدن او می گردد. هگل می گوید بزرگترین درس تاریخ این است که هیچ دیکتاتوری از تاریخ درس نگرفته است.این نظر هگل گواه بر این است که در طول تاریخ همه دیکتاتورها کور می شوند و قادر نیستند اطراف خود و جامعه خود را ببینند و فراموش می کنند که هیچ دیکتاتوری برای ابد بر سر قدرت نمانده و نخواهد ماند.
هر فکر خطایی حاصل بی اطلاعی است. رفتار سران جمهوری اسلامی بدور از رفتار مداراجویانه و مدنی می باشد و کمبود و بی دانشی خویش را با فحاشی دروغ پردازی و هوچی گری جبران می کنند. حکومت افراد حقوق بگیر خود را بعنوان دانشجو برای تجاوز به سفارت کشورهای دیگر سازماندهی می کند. حمله به سفارت انگلیس در تهران فقط و فقط بدستور سران حکومت انجام گرفت. رفتار و حرکتهای حکومت جمهوری اسلامی نشان می دهد که هیچ ارتباطی با مردم ایران ندارد. نه تنها بطور کل اصول اخلاقی و فرهنگی جامعه ایران را زیر پا می گذارد حتی به ساده ترین اصول بین المللی و دیپلماتیک احترام نمی گذارد.
جمهوری اسلامی با تمام قدرت سعی در حفظ بشار اسد دارد. چون درامد نفتی مستقیم به جیب سپاه و سران حکومت میرود کمکهای مالی زیادی بشار اسد از حکومت ایران دریافت می کند. از طرف دیگر مبارک را در پشت میلهای قفسه دادگاه دیدن و قذافی را از سوراخی در میان بیابانهای لیبی با لباسهای خونی و پاره بیرون کشیدن برای سران جمهوری اسلامی تبدیل به کابوس شده است. حال می توان با اطمینان گفت که سرنوشت بشار اسد بهتر از قذافی نخواهد بود و اگر شانس بیاورد در پشت میلهای دادگاههای بین المللی به سرنوشتی مانند میلوسویچ دیکتاتور صربستان گرفتار خواهد شد.
روند در خاور میانه بسوی دموکراسی و ازادی است. مردم سوریه نیاز به کمک سازمان ملل دارند زیرا حکومت سوریه مردم خود را از اسمان دریا و زمین مورد حمله نظامی قرار میدهد. وجود حکومت سوریه همیشه باعث اختلاف میان کشورهای عرب بوده است. چون از سال ۱۹٨۰ رژیم سوریه از جمهوری اسلامی در اتحادیه عرب حمایت کرده است. در عراق نوری المالکی به عاملی برای جمهوری اسلامی تبدیل شده است. با خروج نیروهای بین الملل از عراق رژیم حاکم بر ایران در امور داخلی عراق بیشتر دخالت خواهد کرد. نیروهای سازمان ملل میبایست بر پیشرفت دموکراسی در عراق نظارت داشته باشند تا از ایجاد هرج و مرج بوسیله جمهوری اسلامی در عراق جلوگیری شود.
همانطور که نیروهای بین المللی حاضر در افغانستان می دانند در افغانستان پیروزی نظامی وجود ندارد و گفتگوی ملی میان اقوام افغان تنها راه برای ایجاد صلح و ثبات در افغانستان می باشد. از طرف دیگر یکی از دلایل دخالت پاکستان در افغانستان نفوذ هند در افغانستان است و پاکستان همکاری میان هند و افغانستان را مغایر با منافع خود می داند. پاکستان با دخالت در امور افغانستان و ناامن کردن ان می خواهد خود را بعنوان قدرت سیاسی در منطقه و در مقابل هند و ایران مطرح سازد و در این کشاکش سیاسی مردم افغانستان قربانی سیاستهای پاکستان هستند. اگر در افغانستان و همچنین در عراق انتخابات واقعی بدون تقلب زیر نظر سازمان ملل انجام گیرد حمید کرزی و نوری المالکی عوض خواهند شد. در صورت هشیاری مردم عراق و افغانستان و با کمک سازمان ملل میتوان از امپریالیسم اخوندی در منطقه خاور میانه و همچنین امریکای جنوبی جلوگیری کرد.
تغییر و تحول ذات جامعه است. شکل گیری و ماندگاری سکولاریسم به نهادهای روشنفکرانه احزاب و سازمانهای مدنی و به چالش ازادانه فکری میان شهروندان نیازمند است. ازادی خواهی به شعار نیست شعور هم لازم دارد. بنیادگری با ارزشهای مدرن مخالفت دارد چه اسلام مسیحیت و یهودیت باشد و جامعه مدرن را از طریق انتقام نمی شود ساخت. مردم کشورهای عربی باید از فرصت بهار عربی استفاده کنند و برای ازادی و دموکراسی در کشورهای خود کوشا باشند زیرا دشمن واقعی مردم کشورهای عرب دیکتاتورهای انها هستند. این وظیفه روشنفکران کشورهای منطقه است که از سوی مردم را از خطرات انقلابهای قرن بیستم اگاه کنند و از سوی دیگر با گسترش جامعه مدنی حلقه را بر رژیمهای دیکتاتوری خودکامه انچنان تنگ کنند که سرانجام اصلاحات و مبارزات بدون خشونت را جایگزین قهر و خشونت کنند.
امروز افراد مشکوک بعنوان استادان دانشگاه و لابیهای جمهوری اسلامی در اروپا و امریکا بطور مستقیم از حکومت حقوق دریافت میکنند تا دولتهای غربی را به اشتباه راهنمایی کنند. افرادی مانند حسین موسوی که مسئول قتل میکونوس در برلین بوده الان استاد دانشگاه در امریکا است. رئیس سابق بانک ملی ایران خاوری بعد از فرار با میلیونها دلار پول دزدی بیت المال مردم ایران الان در کاندا براحتی زندگی می کند. محمد جواد محلاتی یکی از افراد حکومتی الان استاد دانشگاه در هاروارد است و به لابیگری برای دفاع از برنامه هسته ای جمهوری اسلامی دست می زند. عده زیادی از این نوع افراد جمهوری اسلامی در دولتها و دستگاههای غربی نفوذ کرده اند و اطلاعات اشتباه به دولتهای غربی می دهند و سالهاست کوشش دارند که از حکومت یک چهره مردمی و دموکرات ارائه دهند.
حکومت حرف از دستگیری دزدان می زند ولی دزدان بزرگ در بالاترین سطح حکومت نشسته اند و حامیان تروریست هم هستند. شاه علی خامنه ای الان بیش از ٣۵ میلیون دلار در بانکهای خارجی پول دارد. مجتبی پسرش در حدود ۱۵ میلیارد دلار در بانکهای خارجی پول دارد. در کنار اینها ۱۰ نفر از دیگر سران حکومت پولهای ملی را خارج کرده اند. این ثروتها متعلق به مردم ایران هستند که در کشورهای اروپایی و امریکا در حال جریان است. این پولها می بایست بسته شوند تا بعد از سقوط جمهوری اسلامی به ایران بازگردانده شوند.
حکومت سعی در سواستفاده از مقوله استقلال می کند در صورتی که استقلال در قرن ۲۱ تعریفی جدید پیدا کرده است و با مقوله استقلال در قرن پیش دیگر همخوانی ندارد. رژیم از یک سو بهای سنگینی برای انزوای بین المللی خود می پردازد و از سوی دیگر باجهای کلان در روابطش به کشورهای مانند چین و روسیه می دهد. از یک سوی بیش از ٣۰ سال است که با اسرائیل ادعای خصومت می کند و از سوی دیگر با شرکتهای اسرائیلی در طول حیاتش معاملات کلان انجام داده است.
حکومت ادعا می کند که در سال گذشته چهار درصد رشد اقتصادی داشته است. ولی بانک جهانی رشد اقتصادی ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را صفر درصد اعلام کرده است. حتی امارهای که دستگاههای حکومتی به یکدیگر اعلام می کنند اشتباه و تقلبی است. هیچ کشوری مانند ایران تشنه ازادی نیست و در هیچ کشوری این مبارزه به این مدت طولانی بیش از ۱۵۰ سال طول نکشیده است.
جامعه ایران نیاز به یک جنبش نافرمانی مدنی قدرتمند و سراسری دارد که مردم شهرهای بزرگ ایران همزمان به خیابانها بریزند و حکومت را غافلگیر کنند. نافرمانی مدنی عاملی در پیروزی مشروطه و جنبش ملی شدن نفت بود. انقلابات و تحولات دموکراتیک اجتماعی وقتی پیروز می شوند که محصول خود اگاهی مردم همان جامعه باشند و این خود اگاهی در جامعه ایران سالهاست که تحقق یافته است. دموکراسی و سکولاریسم اگر چه دو مفهوم اجتماعی متفاوت هستند ولی ماندگاری یکی به استواری دیگری بسته است.
بیشتر حامیان جمهوری اسلامی بخاطر فقر اقتصادی و فقر فرهنگی از حکومت حمایت می کنند. البته گروههای هم هستند که باد از هر طرف بیاد مسیر خود را به راحتی تغییر می دهند. برای ایجاد حکومتی دموکرات و سکولار در ایران باید با فقر فرهنگی مبارزه کرد. تنها عاملی که امروز خامنه ای به ان دل خوش کرده است نه اسلام نه حمایت مردم بلکه فقط زور نظامی و سر نیزه است. تجربه امروز کشور سوریه نشان می دهد که در مقابل اراده یک جامعه حتی زور نظامی هم نمی تواند در استمرار دیکتاتوری موثر باشد. از طرف دیگر حکومت بحران اعتماد دارد نه به خودش و نه به دیگران اعتماد ندارد. این را با اطمینان می توان گفت که اینده سران جمهوری اسلامی اینده وحشتناک و شومی است. حتی اگر امروز هم بر سر عقل امده باشند می توان گفت که دیگر دیر شده است.