نگاهی‌ به فیلم" جدایی نادر از سیمین"


فریبا شادکهن


• فیلم جدایی "نادر از سیمین" به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی اصغر فرهادی؛ چنان با تبحر پرداخته شده است که بیننده می‌‌تواند پیش از قضاوت اخلاقی‌ ، کاملا خود را در بافت طبقاتی، فکری و اعتقادی تک تک شخصیت‌های آن قرار دهد و از پنجره‌های گوناگون یک مساله را نه تنها بنگرد بلکه درک کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۹ دی ۱٣۹۰ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۱۱


 فیلم جدایی "نادر از سیمین" به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی اصغر فرهادی؛ چنان با تبحر پرداخته شده است که بیننده می‌‌تواند پیش از قضاوت اخلاقی‌ ، کاملا خود را در بافت طبقاتی، فکری و اعتقادی تک تک شخصیت‌های آن قرار دهد و از پنجره‌های گوناگون یک مساله را نه تنها بنگرد بلکه درک کند.

خانواده "نادر" نمادی از بخشی از مدرنیسم جامعه ایران است که ریشه در سنتهای باستانی یی دارد که در اثر کهولت حافظه خود را از دست داده و دچار آلزایمر است.

سنتی‌ که می‌بیند، حس می‌‌کند و پیوندهای عاطفیش را با نسل امروز نگاه داشته است. نسلی که دچار از هم پاشیدگی ست. از یکسو بخشی از آن تعلقات عمیق به گذشته دارد و برای پاسداری از آن حاضر به پرداخت هر بهایی است و مبارزه را در ماندن ادامه می‌‌دهد. از سوی دیگر بخشی از آن نگاه به جهان پیشرفته امروز به عبارتی غرب دارد و فرار را به قرار ترجیح می‌‌دهد، گذشته برای او در صورتی‌ که دست و پای راه تازه اش را ببندد، بی‌ اهمیت است و در حاشیه; نه در متن.

نادر ماندن و مبارزه را انتخاب کرده است. و از طرفی‌ با پیوندهای عمیق عاطفی به پدر(ایران با شکوه باستان) و از طرف دیگر با تربیت دخترش به مبارزه خود معنا می‌‌بخشد.

در اینجا توجه خوانندگان را به بخشی از گفتگوی میان نادر و دخترش"ترمه" ، سوق می‌‌دهم؛ آنجا که نادر حساسیت و پافشاری خود را در برابر واژه مقابل "گارانتی" نشان می‌‌دهد. اگر قدرت حاکم کلمه‌های عربی‌ را در مقابل کلمه های غربی جایگزین می‌‌کند، او واژه " پشتوانه" را حتا اگر به بهای کم شدن نمره باشد، تعلیم می‌‌دهد. در او آرمانی است که در قدم به قدم زندگی‌ حضور دارد.

او می‌‌خواهد ایرانی بماند و آن را از هر هجومی حداقل در سیطره زبان حفظ کند.


از سوی دیگر خانواده مذهبی‌ افراطی و سنتی‌ راضیه به عنوان بخش اسلامی سنتی‌ و ادامه آن در نسل امروز حضور دارد.

سنت فقهی‌ و وابسته به مرجع تقلیدی که برحسب ضرورت پاسداری موقت از سنت ایران قبل از اسلام به دست او افتاده و برای چگونگی‌ نگهداری از گذشته به باید و نباید و حلال و حرام شرعی وابسته است آنهم پنهانی‌ و موقت.

در نهایت درگیری‌های درونی‌ این دو قشر به جایی‌ می‌‌رسد که نادر، راضیه را که در نشان دادن صلاحیت کاری خود ناتوان بوده است، از مرزهای شخصی‌ زندگی‌ خود بیرون می‌‌راند.

اگرچه بیرون راندن واژه‌هایی‌ که بیگانه می‌‌پنداشت، ساده مینمود اما اینبار بیرون راندن نمادهای فقه و شریعت پس از مجادله, آغاز مخمصه‌های تازه است.

اصغر فرهادی، درستکارترین نماینده‌های اقشار گوناگون را در تقابل با هم نشان می‌‌دهد. تک تک افراد این فیلم انسانهایی هستند که برای آنچه که درست می‌‌پندارند، حاضر به پرداخت‌های سنگینند. راستی‌ و درستی‌ دغدغه‌های آنان است. برای هر دو فرزندانشان اصلند، راضیه حاضر به ورود پول حرام در زندگیش نیست تا مبادا بلایی بر سر دخترش آید، و نادر حاضر به پرداخت پول زور نیست تا مبادا دخترش به درستی‌ او شک کند. نماد وجدان اخلاقی‌ راضیه قرآن است، خدای او از طریق احکام این کتاب تفکر و عمل قشر او را پوشش می‌‌دهد.

نماد بیرونی وجدان اخلاقی‌ نادر، دختر اوست. نادر به خاطر او چیزی را کتمان می‌‌کند در برابر او اعتراف می‌ نماید و باز هم برای حفظ جان ا
و حاضر به پرداخت پول است.

اصغر فرهادی در این فیلم بحران و درگیری‌های دوران گذار را به نمایش می‌‌گذارد. او بی‌ آنکه جانب قشر خاصی‌ را بگیرد و برتری یک مدل از کنش یا تفکر را سرلوحه قرار دهد ما را تنها به تماشا و لمس لحظه به لحظه ی نوع زندگی‌ و بافت درونی‌ این دو قشر سوق می‌‌دهد.

ساره بیات برای درک و نزدیک شدن به نقش راضیه چنین می‌‌گوید:

" برای درک شخصیت راضیه و باورپذیرشدن آن به توصیه آقای فرهادی به محله‌های مختلف جنوب شهر می‌رفتم، سوار مترو می‌شدم و سعی می‌کردم در رفتار آدم‌ها و جزئیات‌شان دقیق شوم، مدت‌ها سوار ماشین خودم نمی‌شدم و با تاکسی و اتوبوس رفت‌وآمد می‌کردم حتی توی کیفم پول نمی‌گذاشتم، به مسجد می‌رفتم و نماز جماعت می‌خواندم، در جلسات قرآن شرکت می‌کردم که همین به آرامشم خیلی کمک می‌کرد. این اتفاقات یکی،‌‌دوماهی طول کشید اما همه سختی‌ها را برای موفقیت کل گروه پذیرفتم و خوشحالم که راضیه را به درستی بازی کردم."

در هر حال هر دو گروه برای پندارهایی که درست می‌‌انگارند، مبارزه می‌‌کنند. چون درون یک جامعه اند گاهی‌ بر اساس ضرورت و نیاز، در کنار هم می‌‌ایستند اما به دلیل تفاوتهای بنیادین و کشمکش موجود بین آنها، جنین فقاهت مرده به دنیا می آید و اگر هم زهدان خود را دوباره باردار کند،
چون دختر دیگرشان فقر و بدهکاری میراث اوست.

در صحنه‌های پایانی فیلم، نادر سیاهپوش را می‌‌بینیم، شاید بی‌ آنکه فیلم آن را روایت کند، باید حس کرد که پدر عزیزتر از جانش را به خاک میهنی که برای او مقدس است، سپرده؛ اما ریشه‌های او عمیقتر از آن است که در برابر انتخاب ماندن یا رفتن؛ ترک میهن را برگزیند. پدر در او زنده است و او هنوز امیدوار است که سیمین اگرچه دور، اگرچه دیر؛ بازگردد.
و اما سهم دختر آنان "ترمه"، که بیشتر هراس ها، بحران‌ها و شکافها برای او و آینده بهتر اوست؛ چیزی جز افسردگی نیست. ترمه به عنوان نماد دوران بلوغ مدرنیسم جامعه ایران و آشفتگی‌ یی که خود نقشی‌ در آن ندارد، ناگزیر به دشوارترین انتخاب است؛ او راهی‌ را بر می‌‌گزیند که در کوتاه یا دراز مدت به پیوستن این گسستگی میان هجرت و ماندن بیانجامد، اما آیا این رویای پاک نو بالغانه؛ جامه ی عمل خواهد پوشید؟



فریبا شادکهن


گفته‌های ساره بیات در این آدرس زیر منعکس شده است

www.365rooz.com