از : حافظه تاریخ
عنوان : عدم شناخت از ضرورت تاریخی تغیرات بنیادی جوامع انسانی
هرگاه جلوی رشد طبیعی بینشهای اجتماعی بهرطریقی گرفته شود و قدرت پرورش را از دست بدهد، اجبارآ رشد آن دچار «اسیب» میگردد و ناچارآ در شرایط حاکم محلی و جهانی نه فقط از رشد معمولی کم و کاست خواهد داشت، بلکه حتی میتواند براثر موتاتسیون فرم غیر قابل انتظار بگیرد. نمونه مشخص آن در پروسه انسجام سرمایه داری، از بطن و دامان آن سیستم، رژیم فاشیستی (سرمایه داری) آلمان ظهور کرد که دنیا را بپرتگاه نابودی رساند.و یا مشکلی که جامعه «سوسیالیستی» و یا سرمایه داری دولتی شوروی بدان مواجه شد و امروزه هنوز تاثیرات موتاتسیون در آن جامعه مشهود است. اینکه چین و یا کوبا «توفیقی» در ایجاد سوسیالیسم تخیلی بیشتر نظردهندگان را پیدا نکرد در شرایط جهانی و قدرت اقتصادی و نیروی بازوی نظامی سیستم نوین سرمایه داری جهانی بعنوان بالاترین و خطرناکترین مرحله خود باید دید. جابجای فئودالیسم بکاپتالیسم (بهمه فرمهای آزمایش شده) براساس ضرورت تاریخی بود همانگونه هم گذار بسوسیالیسم اجبار تاریخ است.
۴۲۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹۰
|
از : تهرانی
عنوان : نحوهء بحث کردن منطقی
جناب رستمی، شما از قضاوتهای بی بنیاد انتقاد میکنید ولی در تمام مطلبتان حتی سر سوزنی استدلال و دلیل و مدرک و فکت وجود ندارد. دست آخر هم همچون اللهیون با چند «زنده باد» سر و ته مطلب را به هم وصل میکنید.
نمیدانم کی این چپهای وطنی نحوهء بحث کردن منطقی را فرا خواهند گرفت.
۴۲۴٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۰
|
از : الف رستمی
عنوان : قضاوت های بی بنیاد ضد کمونیستی
هر چه هم که توضیح بدهید انگار فایده ای ندارد، برای برخی و بویژه ضد کمونیست ها، دمکراسی یعنی لیبرال دمکراسی، یعنی رژیم مقدس پارلمانی. و هیچ چیز جز آزادی (که به آزادی افکار و قلم خلاصه شده) ارزشی ندارد.
اما واقعیت چیست؟ آزادی همانقدر مهم است که عدالت اجتماعی، که صلح، که امنیت، که تامین اجتماعی، که محیط زیست سالم، که توسعه و ...
آن ها چیزی به نام شاخص های شناخته شدهٔ بین المللی برای ارزیابی کشور ها را هم به رسمیت نمی شناسند که با استناد به آن ها کره شمالی و کوبا را با هائیتی و برمه مقایسه کنید.
آن ها نمی خواهند بدانند. چون از قبل می دانند. مشکل بشریت از نظر آن ها کمونیست ها هستند. مهم نیست که از اردوگاه سوسیالیستی قدرتمند سابق چیزی جز چند کشور کوچک تقریبا غیر تاثیر گذار بر اقتصاد جهانی باقی نمانده، و بشریت تحت لوای نظام تقریبا یک دست نولیبرالی به چه سرنوشت تلخی دچار شده. از نظر آن ها باید همه کار و زندگی را رها کرد و رفت برای نابود کردن همین بقایای «خطرناک».
عزیزان من! باید گرسنگی کشیده باشی تا بفهمی فقر به چه معناست. باید روستازاده ای در پس کوه ها و بیابان ها باشی تا بفهمی توسعه چه اهمیت تعیین کننده ای دارد. باید زخم جنگ بر تن داشته باشی تا بفهمی صلح به تنهایی به اندازهٔ همه آزادی های مورد ادعا ارزش دارد. باید یک سانتیمتر نمک روی مزرعه ات بنشیند تا بفهمی خشک شدن دریاچه و تغییرات آب و هوایی یعنی چه و ...
اگر شکمت سیر باشد و با هیچکدام از این مصیبت ها روبرو نباشی، دغدغه هایت البته چیز دیگری ست و اولویت های دیگری داری و قضاوت هایت طور دیگری خواهد بود. متاسفانه انگار چاره ای هم نیست.
عزیزان گرامی! مشکل ضد کمونیست ها آزادی نیست، مخالفت جدی با عدالت اجتماعی ست. اما از نظر ما کمونیست ها، مبارزه با استبداد اقتصادی به اندازه استبداد سیاسی مهم است و قهرمانان مبارزه با فقر و استثمار را همچون مبارزان راه آزادی های سیاسی ارزشمند می شماریم.
درود بیکران بر فیدل و رائول و دیگر کمونیست های مبارز!
۴۲۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣۹۰
|
از : س-ت
عنوان : پاسخی به مسائل مطرح شده!
من قبل از آنکه در مورد اظهارات خسرو خان صحبت کنم، میخواهم در مورد این ادعای پریسا خانم که میفرمایند ایدئولوژی دیکتاتوری کره شمالی («جوشه» که در زبان محلی به معنای بندهء اصلی است) چیزی متفاوت از مارکسیسم لنینیسم است، مطلبی را متذکر شوم. این ادعا به هیچ عنوان درست نیست. جوشه در اصل قرائت خاص دیکتاتوری کرهء شمالی از مارکسیسم لنینیسم است، همانگونه که دیگر دیکتاتوریهای کمونیستی در چین و آلبانی و کامبوج و غیره قرائت خاص خود را از این ایدئولوژی ارتجاعی داشته اند. حتی در ویکیپدیا (که از قرار معلوم منبع اصلی اطلاعات پریسا خانم است) به صراحت عنوان شده که «جوشه» قرائت خاصی از مارکسیسم لنینیسم در کرهء شمالی است.
و اما درمورد اظهارات آقای خسرو صدری باید احتراماْ بگویم که فرامایشات ایشان کوچکترین انطباقی با واقعیت ندارد و صرفاْ برداشت شخصی ایشان است که یقیناْ متاثر از پایبندی ایشان به کمونیزم است.
اولاْ ایشان بر اساس چه دلیل و مدرکی مدعی محبوبیت برادران کاسترو هستند؟ در مملکتی که هیچ نوع آزادی بیان وجود ندارد، در مملکتی که نه تنها اثری از احزاب و مطبوعات آزاد نیست بلکه دسترسی به اینترنت برای شهروندان عادی رسماْ جرم است، در مملکتی که در هفتهء گذشته بیش از ۲۹۰۰ زندانی سیاسی آزاد شد (من نمیدانم چقدر زندانی سیاسی در این مملکت هست که ۲۹۰۰ نفر آنان «آزاد» شدند!!) و در مملکتی که همه چیز تحت نظر حاکمیت است چگونه میتوان به افکار آزاد مردم دسترسی داشت که آقای صدری بر مبنای آن ادعا میکنند که این دو برادر محبوب هستند؟
آقای خسرو صدری، تظاهرات «میلیونی» ساخته و پرداختهء حکومت در دیکتاتوریهای ایدئولوژیک امری است عادی. حتماْ «تظاهرات میلیونی» مردم را در تایید صدام و یا قذافی فقط چند هفته قبل از سقوطشان را فراموش نکرده اید. همینطور تظاهرات «میلیونی» مردم مسکو را در سالروز «انقلاب» سوسیالیستی اکتبر در آخرین سال پیش از سقوط دیکتاتوری شوروی را نیز فراموش ننموده اید. همانقدر که آن تظاهرات مبنای محبوبیت آن رژیمها بود، تظاهرات ساندیس خورهای کوبایی نیز میتواند مبنای محبوبیت فیدل و رائول باشد.
در مورد مقایسهء این دو برادر با بوش نیز بی انصافی میکنید. در آمریکا رییس جمهور با رای مستقیم مردم و برای مدتی معین و مشخص انتخاب میشود. اگر توانست برای بار دوم رای آورد آنگاه فقط برای یک دور دیگر میتواند در این سمت بماند (مثل بوش پسر) و اگر رای نیاورد باید برود (مثل بوش پدر). در آمریکا تمام احزاب و گروههای سیاسی (از جمله کمونیستها و سوسیالیستها) آزادند و عملکرد رییس جمهور را زیر نظر دارند. آیا در بهشت خاندان سلطنتی کاسترو نیز چنین است؟ پاسخ آنرا میتوان در گزارشهای متعدد سازمانهای حقوق بشری گرفت.
با تشکر از همه و بویژه گردانندگان سایت «اخبار روز»
۴۲۴۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣۹۰
|
از : لقمان شمال
عنوان : آنکس که نداند و نداند که نداند…..
استبداد و استعمار فقط بدان معنی نیست که چپاول و عدم آزادی اجتماعی و فردی متداول است بزرگترین صدمه ارتجاع، انسان را وادار میسازد کخ مستقل فکر نمید و اگر ابرازی راجع بمسله تاریخی مینماید همراه با فاکت تاریخی باشد. سوسیالسیم بدان خاطر قدرت شکوفایی را نداشت که «معتقدان» آن در حد مذهب آنرا برای حفظ مقاصد قدرت، هفتاد سال بزنجیر کشیده بودند. بیجهت نیست که زیدی پیدا میشود که هنوز آرزوی رژیم باتیستا قبل از انقلاب کوبا را دارد و حتی نمیداند امریکا تا آنزمان آنجا را به «فاحشه خانه» بزرگی تبدیل کرده بود. دستآوردیهای اجتماعی بسیاری در کوبا با همه مشکلات خارجی و عدم تجربه داخلی ایجاد گشته است و مقایسه کردن کاسترو با باکثر حاکمان مرتجع جهانی مثل شاه، بوش، سارکوزی و .. نهایت بی اطلاعی و مهار بودن در بندهای تبلیغات سوء و عدم توان قدرت تفکر آزاد است. تاثیر مهارکردن افکار توسط رسانه های عمومی یکشنه بوجود نمیآید، زدودن و روشن کردن این قبیل افراد هم کار یکشبه نیست. آنکسی که «فکر» مینماید اطلاعات لازمه را داراست چه بهتر که آنها را با مآخذ (بغیر از ویکی پیدیا) در اختیار دیگران بگذارد.که بعنوان مثال چین در ۶۰ سال پیش و یا کوبا در ۵۰ سال پیش (قبل از انقلاب) دارای چه نوع رژیمی بودند که این قبیل افراد هنوز مرثیه آنزمان را سر میدهند.
۴۲۴۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣۹۰
|
از : دوست
عنوان : دوستان عزیز
تفاوت کره شمالی و کوبا به گواه تمام آمارهای بین المللی مورد تایید جوامع علمی بسیار فاحش است. هر چند در قیاس با بسیاری از کشورهای در حال توسعه وضعیت کره شمالی فاجعه بار نیست و در رده های میانی قرار دارد. اما تفاوت شاخص های توسعه انسانی این دو کشور بسیار مشهود است در زیر برخی را ارائه می کنم. لطفا مسائل مورد اختلاف را قاطی نکنید. کسانی که به تداوم حکومت کاسترو یا نبود آزادی های فراگیر معترضند همان را محور قرار دهند. چون با این جنبه مخالفیم که نباید بیخود همه جنبه های دیگر را مخدوش کنیم. در کره شمالی هم به همین ترتیب اگر این همه موارد ناخوشایند می بینیم که باید نقد شود دیگر دوغ و دوشاب را چرا قاطی کنیم.
براساس ۲۰۱۱ population reference bureau- world population data sheet-www.PRB
.ORG
برخی شاخص های کره شمالی و کره
امید زندگی زنان کره شمالی=۷۲
امید زندگی زنان کوبا=۸۰ سال
امید زندگی مردان کره شمالی= ۶۴ سال
امید زندگی مردان کوبا =۷۶ سال
مرگ نوزادان در هر ۱۰۰۰ تولد زنده در کره شمالی=۳۲
مرگ نوزادان در هر ۱۰۰۰ تولد زنده در کوبا=۵
دوستان عزیز باور کنید مهم ترین گام برای به جلو بردن مبارزه علیه ظلم جاری در میهن عزیزمان آگاهی بخشی در همه سطوح است. وقتی افراد آگاه قوانین بحث منطقی را بر هم زنند و فضا چنان غبارالود شود که نتوان از میان این جدل های بی سرانجام و انگ چسباندن های دائمی واقعیتی را پالایش داد چه انتظاری از دیگران داریم. بیایید در این بحث ها با متانت و مستدل یکدیگر را نقد کنیم تا جوانی که گذارش به این صفحات می افتد را به تفکر و تعمق جلب کنیم نه آن که از سیاست فراری شان دهیم.
۴۲۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣۹۰
|
از : خسرو صدری
عنوان : در مورد فیدل و رائول کاسترو
در پاسخ به دوستی که فیدل و رائول کاسترو را به قیاس با پهلوی ها، "اعلیحضرت" خطاب کرده اند، باید خاطر نشان کرد که اگر تاریخ انقلاب کوبا را مطالعه کنند، خواهند دید که رائول، فیدل و چه گوارا از ارکان انقلاب بودند. رائول به خاطر برادرش نیست که در کوبا اینچنین محبوب است .بلکه بخاطر خدمات خودش است. کسانی که زیاد حوصله و وقت خواندن در این باره را ندارند ،به تصاویر و فیلم تظاهرات ۱۶آوریل سال پیش مردم کوبا به مناسبت ۵۰ مین سالگرد شکست آمریکا و مزدورانش در حمله به کوبا ، دوسال پس از انقلاب، نگاه کنند تا از چهره مصمم وبا نشاط مردم دستگیرشان شود که آمریکا چرا نمیتواند کوبا را آن گونه که می خواهد زیر پا له کند :
http://www.cubadebate.cu/fotorreportajes/۲۰۱۱/۰۴/۱۶/fotos-y-videos-del-desfile-militar-y-la-marcha-popular-en-la-plaza-de-la-revolucion-de-cuba/
از آن گذشته، چرا در آمریکا وقتی بوش پدر می رود و بوش پسر می آید و همه عالم هم از مافیای پشت سرشان خبر دارند و یا بیل میرود و هیلاری می آید، کسی آن هارا با شاه و اشرف و رضا ( اعلیحضرتتین!) مقایسه نمی کند؟ "اعلیحضرت" این سوداگران زر و زور را سزاوار است( چون خود شاه و ورثه اش)، یا فیدل و رائول را که یک دلار هم در حساب شخصی ندارند؟!
۴۲۴۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : خیلیها...
خیلیها آنچنان شیفته آسمان خراش ها، برجها بلند بلند و هتلهای هزار طبقه و جذابیتهای توریستی میشوند که از زندگی واقعی مردم آن کشور فرسنگها بدور میمانند. اگر در آمد ملی کشوری بطور متعادل در کشور مصرف یا خرج شود دیگر خبری از هتلهای شخصی چند صد طبقه و خانههای چند صد میلیونی نخواهد بود.در ایرانی که از فرط نیستی کسانی اعضای بدن خود را برای امرار معاش میفروشد با کسی که خانه ۱۸۹ میلیارد تومانی در شمال تهران میسازد و یا اگر هر ملایی دارائی خود را کمتر از چند میلیاد دلار بداند، عار میداند، تصویری از تفسیر یک زندگی عادی نیست.این پولهای ذخیره شده در انفرد انباشت حق و حقوق پایمال شده میلیونها انسان دیگر در آن کشور است.معلوم است که در کشور هایی که کم و بیش به حقوق مردم رسیدگی میشود از آن زرق و برقهای اغواگر خبری نیست.در همان کشور کوبا که به بدترین کشورهای دنیا تبلیغ شده است از لحاظ تامین اجتمایی در جهان مقام هفتم را دارد در صورتیکه آمریکا در ردیف سیو هفتم میباشد . در این مورد میتوانید فیلم مستندی از مایکل مور بنام "سیسکو" را ببینید. در شرایط کنونی تبلیغ و یا دفاع از سوسیالیسم چندان جایز نیست مشروط بر آنکه دیگران هم احترام عقاید مخالفان خود را داشته باشند .
۴۲۴۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۰
|
از : سوال کننده
عنوان : سوالی از پریسا خانم و همفکرانشان
من نمیدونستم که خواهرها و دختر کاسترو از کوبا فرار کردند ولی بارها و بارها در خبرها شنیده ایم که فلان دیپلمات و یا بهمان ورزشکار و یا هنرمند کوبایی به غرب پناهنده شده. همچنین بسیاری از کوبایی ها خودشون رو به آب و آتش میزنند تا یه جوری از طریق دریای کاراییب خودشونو به فلوریدا برسونند. اگر وضع کوبا اینطور که پریسا خانم و دوستانشان میگویند هست پس چرا اینقدر کوبایی ها از مملکتشون فرار میکنند؟ چرا کسی از آمریکا و یا اروپا به کوبا پناهنده نمیشه؟
۴۲۴٣۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۰
|
از : کیوان
عنوان : بیچاره چپ، بدبخت فرهنگ سیاسی ما
من از یک جهت باید از خانم نصرآبادی تشکر کنم. ایشان اینقدر صداقت دارد که بعد از نقد مودبانه مارکسیستی ( در واقع آنچه مارکسیستها نقد می خوانند) فرمودند که کوبا خیلی خوب است اما جمهوری دمکراتیک خلق کره خیلی بد است. بسیار عالی. من نمیدانم چند صد نفر، یا چند هزار نفر این مطلب را می خوانند، اما ضروری می دانم توجه خوانندگان را به این نکته جلب کنم که ، بخشی (بزرگ ؟ امیدوارم که نه) از نیروهای "چپ" از رژیمی دفاع می کنند که اعلیحضرت صدر حزب بعد از پنجاه سال زعامت وقتی که دیگر توان نداشت در یک پروسه بسیار دمکراتیک مقام عظمای خود را به اخوی تغویض میفرمایند. بعد هم اگر در زندانهایش وبلاگ نویسی در نتیجه اعتصاب غذا جانش را از دست داد گردی به دامان خانواده سلطنتی نخواهد نشست! من از آقایان و خانمهای چپ دمکرات انتظار دارم پیش از دیگران از اینگونه برداشتهای فاشیستی در اردوگاه چپ اعلام برائت کنند. لیبرالها که البته داخل آدم نیستند. در ضمن ویکی پدیایی که پریسا خانم برای نوشتن این مطلب از آن استفاده کرده اند پر از اشتباه است. ای کاش ایشان پیش از نوشتن این مطلب حداقل یک جزوه چند صفحه ای در باره کره شمالی مطالعه میفرمودند.
۴۲۴٣۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۰
|
از : سیامک
عنوان : دنیای مجازی
حرفهای خانم پریسا نصرآبادی، در مورد دیکتاتوری کاسترو، مرا بیاد اظهارات شیعیان لبنان در مورد رژیم ولایت فقیه میاندازد. به باور این جماعت، مردم ایران دارای بهترین استاندارد زندگی در رژیم ولایت فقیه هستند و کمبودهای کشور نیز ناشی از تحریمهای آمریکاست. در برخوردی که با آنان داشتم، علاوه بر اتهام بی دینی، متهم به نمک نشناس بودن و قدر عافیت و نعمت ندانستن نیز میشدم!
من دوستان کوبایی زیادی دارم. باید بگویم بر اساس صحبتهای آنها و همینطور بر اساس مشاهدات بسیاری از کسانیکه به کوبا مسافرت کرده اند، اظهارات پریسا خانم کمترین تطابق را با واقعیتهای موجود دارد.
پریسا خانم در توجیه ناکارآمدی مارکسیسم لنینیسم در کوبا صحبت از "تحریم های سیاسی-اقتصادی بی پایان و دهشتناک" میکند. تا آنجا که من میدانم فقط ایالات متحدهء آمریکا کوبا را تحریم کرده. هیچیک از متحدان آمریکا، از کانادا گرفته تا ژاپن و کشورهای اروپای غربی، در این تحریم شرکت نکرده اند. پس "دهشتناک" خواندن این تحریمها دروغی بیش نیست و فقط برای توجیه بی عرضگی سوسیالیسم حاکم بر این کشور عنوان میشود. در ثانی این چگونه نظام سوسیالیستی و ضد امپریالیستی است که برای ارائهء خدمات نیازمند تجارت با "امپریالیزم جهانی" است؟ آیا این خنده دار نیست؟
مسئلهء خدمات مجانی بهداشتی در کوبا دروغی بیش نیست و این فقط ظاهر کار است. بخاطر موج فزایندهء فساد و ارتشا در نظام سوسیالیستی کوبا، مردم بدبخت این کشور باید برای کوچکترین خدمات بهداشتی به تمام پرسنل بیمارستانها پول نقد رشوه دهند. والا اگر پشت گوش خود را دیده اند آنگاه میتوانند شاهد خدمات مجانی بهداشتی نیز باشند. من به پریسا خانم توصیه میکنم که نگاهی به عکسهایی که بطور پنهانی از این به اصطلاح مراکز بهداشتی گرفته شده نگاهی بیاندازند و بعد بگویند که آیا حتی در صورت پرداخت پول دستی حاضر هستند از "مزایای" این مکانها استفاده کنند یا نه. به قول یک کوبایی این کلینیکها جایی جز لانه های مگس و سوسک نیست. آنها حتی دستشویی ها را نیز بطور مرتب تمیز نمیکنند و شما اگر با یک مرض بدانجا روید، در صورت زنده ماندن، با هزار مرض دیگر تشریف میاورید. در مورد آمارهای طول عمر نیز باید بگویم که این آمارهای دروغ را خود رژیم کاسترو میدهد. البته ناگفته نماند که برای رفقای خارجی چون شاوز و یا مایکل مور مراکز بهداشتی خوب وجود دارد تا خدای ناکرده موجب آبروریزی نشود!
بقول یک نویسندهء کوبایی، کوبا نه یک کشور کوچک بلکه یک فاحشه خانهء بزرگ است. این دیگر اظهر من الشمس است که در کمتر جایی میتوان با چنین بهای کمی از بدن نحیف زیبارویان دختر و پسر بهره مند شد. امروز بهترین شغلی که میتوان در کوبا داشت کار کردن در هتلهای مخصوص توریستهاست، چرا که این بینواها میتوانند در روز چیزی در حدود چند دلار انعام بگیرند و یا باقیماندهء غذای توریستها را برای خانواده های گرسنهء خود ببرند (این همان هتلهایی است که نظام سوسیالیستی کشور اجازهء ورود شهروندان عادی به آن جا را نمیدهد، مگر آنکه از کارکنان و مستختمان باشند و یا از عزیز دردانه های حزب حاکم).
بنا به گفتهء جوآنا کاسترو (خواهر فیدل و رائول)، برادران او جهنمی را برای مردم کشورش در آن جزیره بوجود آورده. خواهر بزرگتر آنها نیز با یک مکزیکی ازدواج کرد و بلافاصله هر دو به آمریکا مهاجرت کردند. همچنین دختر کاسترو آلینا فرناندز با گذرنامهء اسپانیایی از بهشت پدرش فرار کرد تا گوشه ای از جهنم خاندان سلطنتی کاسترو را برای جهانیان افشا کند.
براستی جای تاسف است که چپ ایرانی چنین کودکانه و احساساتی همچنان در دنیای مجازی دوران جنگ سرد زندگی میکند. براستی امیدوارم که روزی شاهد گذر چپ ایرانی از کمونیزم باشیم.
در پایان نیز از دوستان فعال در دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال برای زحماتشان بسیار سپاسگذارم و خوشحالم که حضوری مقتدر و محبوب در بین نسل جوان کشور دارند.
۴۲۴۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰
|
از : آریا مهربان
عنوان : ناسیونالیسم و نه راسیسم
به کار بردن راسیسم و نژاد پراستی ، برای اصول سه گانه کیم ایل سونگ،به نظرم مناسب نمی آید. می توان آن را نوعی ناسیونالیسم نامید ولی نه راسیسم. این راهم توجه داشته باشیم که در رویارویی با دشمن بزرگ و در یک جنگ بی رحمانه آن گونه کره شمالی از سرگذرانده بود و سایه تهدید دشمن بزرگ همیشه بالای سرش بوده است(پایگاهها و نیروی بزرگ نظامی آمریکا را در ژاپن فراموش نکنید) است،ناسیونالیسم مبتنی بر آن سه اصل، مثبت و پیشرو است. البته شخصا با هرنوع نظام جمهوری موروثی و دولت ایدئولوژیک مخالفم اما در غوغای تبلیغات عظیم ضد کمونیستی رسانه ها امپریالیستی که با جذابه های «مصرف» را دائم ذهن مخاطبان را بمباران می کنند؛ از کوبا و کاسترو و ساندینستها و نیکاراگوئه چیزی جز سرزمین وحشت و جبّاریت معرفی نخواهند کرد و لیبرال های وطنی هم از همین منابع الهام و اطلاعات می گیرند
۴۲۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰
|
از : ناهید خیرابی
عنوان : -
درود بر شما پریسا جان .
۴۲٣۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰
|
از : arash misho
عنوان : sepas
in neveshte besyar zibast.sepas az nevisandeye in magale
۴۲٣۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : مغالطه تاریخی اساس و حربه ارتجاع
مقاله بسیار جالب و قابل تعمق است. بسیاری از «روشنفکران» لیبرال جوامع بظاهر آزاد براثر تحمیق افکار عمومی از جانب رسانه های عمومی که دسترسی بدانها تاثیر پذیری از طریق انترنت آسان نموده است، وبدون کوچکترین شبهه آن «اطلاعات» دست چین گشته را در شرایط امنی از حیث شغل و مقام و تامین آزادیهای فردی و… «نشخوار» مینمایند و چنان دچار بیسوادی «ثانوی» میگردند که حتی قتل و غارت دیگر ملتها را از جانب دولتهای متبوعه خودرا در راستای «ازادی» و تکامل جامعه مدنی میانگارند زیرا همه اطلاعات «کنترول» شده در خدمت قبول آن «واقعیتی» است که مورد نظر میباشد. در همین راستا، روشنفکران وطنی در جریان مبارزات اجتماعی بر علیه رژیم ضد انسانی حاکم برایران و قبول «بدیلهای» متفاوت اجتماعی برای جایگزینی سیستم «دلخواه» چنان درگیر مسایل فرعی قرار دارند که تابامروز قادر نشدند فرق مبارزه برای استقرار حاکمیت مردم در جامعه مستقل و آزاد ایران با خطرات و تهدیدهای حقیقی از جانب همان قدرتهای جهانی که لااقل در صد سال اخیر همواره در صدد ضربه زدن و قطعه قطعه کردن ایران بمرور زمان بودند و توفیق بسیار داشته اند، دریابند. و اپوزیسیون ناهمگون ایران یا این خطرات را نمی بیند و یا «نمیخواهد» ببیند زیرا از عهده تجزیه و تحلیل و قدرت مقابله با این خطر بر نمیآید. پاره ای از این «اپوزیسیون» راحت ترین را انتخاب کردند. مزورانه همراه استعمار و اشغالگر برای ضربه زدن بموجودیت ایران تحت لوای «مبارزه» با رژیم جمهوری اسلامی با فرستادن « دعوت نامه و خواهش نامه ها» مشغولند. اینها بجهت بیسوادی ثانوی دچار شخصیتی بدون هویت اجتماعی و بنیادی گشته و همانند موجودات پست زندگی انگل وار را بر شرافت و انسانیت ترجیح میدهند. مشکل اصلی روشنفکران بدور از نیاز جامعه «الگو» سازی با استفاده از راحت ترین راه برای نیل بهدف است. جهانی شدن سرمایه و در نتیجه «یکدست» شدن اطلاعات جهت تحمیق افکار عمومی، بررسیها و تحلیلهای همراه با دروغ و تزویر خواهد بود که نتایج بسیار تلخ و وحشتناکی را در پی خواهد داشت اگر فقط «نشخوار» اطلاعات دست چین و محاسبه شده بدیل گردیم.
۴۲٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰
|
از : الف سحرآبادی
عنوان : جنگ کره
توضیحات مفیدی داده شده، اما بررسی اوضاع در کره شمالی نیازمند اشاره به دخالت نیروهای خارجی و جنگ کره و تقسیم کره به دو کشور کره شمالی و جنوبی و محاصره و دشمنی جنون آمیز آمریکا، غرب و ژاپن علیه این کشور کوچک و ضعیف است. این فشارهای جنون آمیز نقش کمی در وضعیت بوجود آمده در داخل کره شمالی نداشته و ندارد.
هم اکنون هم نه مردمی شورش کرده اند، نه دولت کسی را به گلوله بسته و نه جنایتی علیه بشریت گزارش شده است. اگر یک رهبر جوان جایگزین یک به اصطلاح «دیکتاتور» شده، پس مطابق عرف بین المللی باید امیدوار بود و تشویق کرد که دست به اصلاحات لازم در سیاست های داخلی و خارجی آن کشور بزند و با کاهش تنش ها شرایط بین المللی را به نفع آن کشور چرخش دهد.
اما باز هم جوّ جنگی گسترش می یابد و چنان فضایی ساخته می شود که این کشور به درگیری کشیده شده و نابود و ضمیمه کره جنوبی شود.
سایت های شرکت های رسانه ای را هیستری عجیبی فراگرفته که هر طور شده علیه این کشور حمله تبلیغاتی کنند و جالب اینکه هیچ دادهٔ تازه ای هم ندارند و جرم این حکومت آن است که مردمش از قحطی و خشکسالی مرده اند (بدون اشاره به تحریم های مرگبار آمریکا و متحدانش)، یا آنجا هزاران مردم به گریه و زاری مشغول اند و کلاغ های هوشمندی نیز وجود دارد که با حفظ سمت کلاغ زادگی با لباس های مشکی نوحه هم می خوانند.
من نمی دانم اگر چیزی به نام ایجاد قحطی جرم قلمداد شود و مقصر هم دولت محلی باشد، چند حکومت آفریقایی، آمریکای مرکزی، آسیایی و غیره را باید ناتو-لازم کرد؟! آیا گریه کردن مردم در مرگ رهبر «محبوب» مخصوص آن هاست؟
کاش می دیدید وقتی ملکه «محبوب» انگلیس از کانادا دیدار داشت، مردم ساده دلی در اینجا چگونه در تصاویر تلویزیونی برایش اشک می ریختند. حال آنکه زبانم لال هنوز هم بالواقع نمرده بود ...!
۴۲٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰
|
از : دوستدار چپ
عنوان : دوست عزیز پریسا
در این دروغ بازار خودنمایان و سکوت پیشگی دانایان و آگاهان، از نوشته روشنگر شما بسیار استفاده بردم. امیدوارم در مقابل هیولای دروغ همواره با سلاح قلم مستدل مبارز بمانید و نور بیفکنید بر این تاریکخانه های دوست و دشمن ساخته.
پایدار بمانید
۴۲٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۰
|
از : کارون جوادی
عنوان : کروه شمالی بد است کوبا خوبست!
امیدوارم استنباطم از نوشته شما درست باشد. متاسفانه علی رغم اینکه بسیاری از چپ ها ادعا میکنند که اهمیت آزادی و دموکراسی را درک کرده اند هنوز به شیوه سابق از حکومت های دیکتاتوری و عقب مانده مانند کره شمالی و یا کوبا دفاع میکنند. هنوز بدون اینکه مقوله امپریالیسم را در دنیای جدید درست تعریف کنند (همراه با روشن کردن موقعیت چین و شوروی در جهان سرمایه داری!) آنها همچنان به شیوه تحلیل های سابقشان ادامه میدهند و دیکتاتوری کوبا را که خیلی بهتر از کره شمالی نیست (کاسترو برادرش را بجای خودش رئیس حکومت میکند چون به دیگران اعتمادی ندارد!) را مدل قرار میدهند. همین چندی پیش هم گروهی بنام کمیته مرکزی چریک های فدائی خلق اکثریت مرگ کیم ایل سونگ را به مردم کره شمالی تسلیت گفت. سازمان چریکهای اکثریت (کار) هم ضمن اینکه صدور این بیانیه را بنام چریکهای اکثریت دادن خظا دانست در مورد آن هیچگونه موضع محتوائی نگرفت و خواسته یا ناخواسته آن را به نوعی تائید کرد! آیا این سازمانها خواهان دموکراسی اند؟ نقش مردم در این وسط در جائی که رهبران این حکومت ها فرزند و یا برادر خود را بجای خود تعیین میکنند، چیست؟ آیا بعضی از چپ های ما واقعا عقب افتاده نیستند؟
۴۲٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۰
|