رضا پهلوی؛ هنوز اندر خم یک کوچه است - علاءالدین فتح راضی

نظرات دیگران
  
    از : م ـ پرخاشگر

عنوان : کودتای ۱۲۹۹ رضا میرپنج(پدر) و کودتای ۱۳۳۲ محمدرضا(پسر) دست پخت انگلیس همراه با ملاها است.
جناب برف همانطوریکه شما لااقل بدانجا رسیدید که کودتای ۱۲۹۹بدست رضاخان قزاق انجام گرفته جای «شکر» است. چون بسیاری از خادمین دربار مثل شما منکر همه چیز هستند.
جریان کودتای مشترک رضا میرپنج با سید ضیاء طباطبایی از این قرار است. عصر۲۰ فوریه ۱۹۲۱ درتهران اطلاع حاصل شد که یک عده ۲۵۰۰ نفری قزاق متمرد از قزوین خارج و بسوی پایتخت می آیند. این قزاقها از قزوین که پایگاه اصلی ارتش بریتانیا در شمال ایران است، براه افتادند. حال کدام احمق باورمی کند درشهری که همه چیز حتی نام کوچه ها و خیابانها انگلیسی شده است انگلیسها ازعزیمت ۲۵۰۰ سرباز بی خبر و از نیات ایشان بی اطلاع بوده. سرتیپ رضا خان که تا دیروزیک افسر معمولی بود وموفقیت کودتا باعث ارتقاء سریع مشارالیه شده است.بیانیه ها به امضای ژنرال رضا خان وسید ضیاءالدین طباطبائی نخست وزیرحکومت موقت میرسید. دموکراتها و ملیون راهم به نقاط مختلفه تبعید کرده اند. حالا نیآئید و بگوید که سید ضیاء انگلیسی چه ربطی بحکومت رسیدن رضا میرپنج و رضا پهلوی امروزه دارد. رضا پهلوی بدبخت و دستپرورده عمه و دوستان اجنبی پرست حتی نمیداند که دو بار پدر بزرگوارش را همین انگلیسیها که شما آنها را نمیتوانید بچشم ببینید، برسر منبر سلطنت شاهی رساندند(۱۳۳۲ و ۱۳۲۰). جنایتکار در تخت و تاج شاهی ویا در منبر و نعلین، همیشه جنایتکار است و شامل مرور زمان هم قرار نخواهد گرفت. سلسله پهلوی بکمک آخوندها قوام گرفت، محمدرضا پهلوی میخواست تمام قدرت را بدست خودش بگیرد و بدون آخوندها حکومت نماید. امروز همان بلا را آخوندها بر سر دودمان پهلوی آورده اند. شه و شیخ در از بین بردن ایران مشترک هستند. هردو رژیم (شه و شیخ) کودتاچی هستند. جناب برف من و شما دو دیدگاه متفاوت و متضاد در مورد حاکمان جبار داریم. آنچه که امروز بیان میکنید نمایانگر تمام عیار نظریات دیروزی و امروزی شمااست که بغایت انحرافی میباشد.
۴۲٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣۹۰       

    از : حق

عنوان : آنکه با خامنه ای مشکل ندارد، پاسخ نمی دهد، طفره می رود.
آنانی که آرزویشان به دادگاه کشاندن هم خاندان پهلوی و هم خاندان خامنه ای است، اگر جدی بودند، با استفاده از از این اقدام رضا پهلوی اول حساب خاندان خامنه ای را می رسیدند و بعد می رفتند سراغ خاندان پهلوی. آخه چه انتقامی می توانست برایشان شیرین تر از این باشد که با کمک یکی از این دو خاندان، آن دیگری را از بین ببرند! حال این فرصت انتقامجویی در دادگاهها را رضا پهلوی به کسانی داده است که از هر دو خاندان منزجرند، چرا این کسان از آ استفاده نمی کنند! مگر آنکه همه تنفرها و "افشاگری" هایشان یک بازی برای تداوم عمر خامنه ای باشد! وقتی به یک پرسش ساده نمی خواهند یک پاسخ بله و خیر بدهند، معلوم است که باید به نیت آنها شک کرد! طفره روی و مغلطه و ریسمان به آسمان بافتن ندارد برای از زیر در رفتن یک پاسخ صریح به پرسش زیر:

آیا می خواهید یا نمی خواهید که خامنه ای به جرم جنایت علیه بشریت در ایران محاکمه شود یا نه؟ صرفنظر از اینکه شاکی رضا پهلوی باشد یا شیرین عبادی یا مجتبی واحدی؟

حالا برو و یک کپی پیست از خاطرات تاج الملوک ات و هر کتاب منتشر شده رژیم و تایید شده اش اینجا بگذار و فکر کن، توانسته ای صورت مسئله را پاک کنی یا توانسته ای با خط خطی کردنش، آنرا از انظار پنهان کنی و از زیر پاسخ دادن فرار کنی.

آنکه با خامنه ای مشکل ندارد، پاسخ نمی دهد، طفره می رود.
۴۲٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۰       

    از : برف

عنوان : نکاتی چند در مورد مسائل مطرح شده از جانب جناب «پرخاشگر»
جناب «م ـ پرخاشگر»، هم از اسم مستعارتان و هم از نوشته هایتان چنین بر میآید که جنابعالی بر مبنای احساسات شخصی و به دور از واقعیات و استدلال صحبت میفرمایید.
من در اینجا قصد آنرا ندارم که با شما و یا هر کس دیگری دست به بگومگوهای اینترنتی بزنم. شما هر چه دوست دارید میتوانید فکر کنید و از هر کس هم که دوست دارید متنفر باشید. این مسئله سرسوزنی برای من اهمیت ندارد. چیزی که مرا ترغیت به پاسخگویی به جنابعالی و یا حضرت «دکتر»«باران» میکند خلاف گوییهای شما و تلاش شما برای وارونه جلوه دادن واقعیتهاست. من هم متاسفانه تا چند سال پیش دیدگاههایی چون شما داشتم. ولی روند وقایع و دلایل و مدارک منطقی و تحلیل و استدلالهای مبتنی بر این مدارک (که کاملاْ بدور از احساسات و عواطف است) به من ثابت کرد که گروههای سیاسی مخالف رژیم پیشین، از کمونیستها و اسلامی ها گرفته تا رهروان راه مصدق السلطنه، همگی جز دروغ چیزی تحویل مردم ندادند.
آقای «م ـ پرخاشگر»، شما تمام بده بستانهای دولت ایران را به حساب خانوادهء پهلوی میگذارید. شما میگویید «بعد از انقلاب سپرده دولت ایران در امریکا حدود دوازده میلیارد دلار بوده است که هیچ معلوم نشد بکجا رفت». من میتوانم از شما بپرسم که به هدر رفتن این سپرده چه ربطی به خانوادهء پهلوی دارد؟ نظام گذشته چنین ذخیرهء ارزی را برای ملت ایران به ارمغان گذاشت و نظام برآمده از انقلاب «شکوهمند» و «مترقی» مورد تایید شما و امثال شما با کثافتکاریهایش آنرا به باد داد. ارتباط این مسئله را با رضا پهلوی فقط جنابعالی با آن روحیهء پرخاشگرتان متوجه میشوید و بس!
شما همینطور اضافه میکنید که
«باگذشت ۳۲ سال از توقیف اموال و داراییهای ایران در آمریکا هنوز بخش زیادی از املاک متعلق به کشور ایران در اشغال آنان بوده و هیچ پرداختی بابت اجاره و دیگر درامدهای ها به کشورمان پرداخت نشده است.
اموال و اشیایی را که دولت ایران، در گذشته خریداری کرده بود و پولش از کیسه ی ملت ایران پرداخته و داده شده بود در انبارهای آنهاست و آنها را تحویل دولت جمهوری اسلامی و ملت ایران نداده اند».
آقای محترم آیا براستی خودتان هم میفهمید که دارید چه میگویید؟
توقیف اموال دولت ایران در آمریکا و یا اموال و اشیای و یا پولهای توقیف شدهء ایران در آمریکا چه ربطی به خاندان پهلوی دارد؟ بحث ما در اینجا بر سر فعالیتهای رضا پهلوی است. آیا رضا پهلوی باعث شد که آمریکا داراییهای ایران را توقیف کندکه شما این مسئله را به او و خانوادهء او نسبت میدهید؟ فرمایشات شما در مورد «سه هزار شرکت تجاری» و بیانیهء الجزایر نیز در همین مقوله میگنجد. دولت آمریکا این توافق نامه ها را بخاطر رضا پهلوی و خانوادهء او به دولت انقلابی تحمیل نکرد. این نتیجهء سیاستهای خائنانهء رژیم انقلابی/فاشیستی ایران است و ربطی هم به پهلویها ندارد.
جناب «م ـ پرخاشگر»، شما از تاج و تخت اهدایی انگلیس به خاندان پهلوی صحبت میفرمایید. به شما توصیه میکنم کمی تاریخ بخوانید. به اسناد منتشر شدهء وزارت خارجه و به کتاب خاطرات ژنرال آیرونساید و همچنین به خاطرات سرپرسی لورن رجوع فرمایید تا متوجه شوید که دولت بریتانیا کوچکترین اطلاعی از کودتای رضا شاه نداشت و تمام آن ادعاها دروغی بیش نبود.
باز تکرار میکنم، مخالفین رضا پهلوی باید دلایل و مدارک خود را در مورد پولشوییها و سوء استفاده های مالی خاندان پهلوی در یک دادگاه (در اروپا و یا آمریکا) مطرح نمایند تا آنها در این زمینه رای دهند. والا این ادعاها حرفهای بی اساسی است که فقط جنبهء تبلیغاتی داشته و برای دق دلی مورد استفاده قرار میگیرد.
۴۲٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۰       

    از : م ـ پرخاشگر

عنوان : وسایل امنیتی خانه ربع پهلوی بیش از ۵ میلیون دلار هزینه داشته است.
گویند که رضا خان در سواد کوه در دل کوهی در اطاقکی از سنگ بوده، زندگی میکرده است. جناب «برف» معتقندند که رضا خان آن سنگها را بسان شعبده بازان بطلا مبدل کرده است که کفاف فرزندان و نوادگان و دوستان و یاران هزار فامیل برای هفت پشت را هم خواهد داد. بعد از انقلاب سپرده دولت ایران در امریکا حدود دوازده میلیارد دلار بوده است که هیچ معلوم نشد بکجا رفت.
باگذشت ۳۲ سال از توقیف اموال و داراییهای ایران در آمریکا هنوز بخش زیادی از املاک متعلق به کشور ایران در اشغال آنان بوده و هیچ پرداختی بابت اجاره و دیگر درامدهای ها به کشورمان پرداخت نشده است.
اموال و اشیایی را که دولت ایران، در گذشته خریداری کرده بود و پولش از کیسه ی ملت ایران پرداخته و داده شده بود در انبارهای آنهاست و آنها را تحویل دولت جمهوری اسلامی و ملت ایران نداده اند.طلبهای ایران که در امریکا بود، بلوکه شد و اینها آن اموال را برنگرداندند .چرا؟ سه هزار شرکت تجاری خاندان پهلوی با «شراکت» امریکایی بعد از ورشکسته شدنشان در جریان گروگانگیری طبق بیانیه های الجزایر از همین سپرده میلیاردی بابت «غرامت» بجیب خاندان پهلوی سرازیر گشت. جناب برف «بی رنگ» بروید تفاهم نامه ایران و امریکا را در بیانیه های الجزایر منعکس است مطالعه نمائید و با هر حساب سرانگشتی کودکانه خواهید دید بیان مبلغ بی ارزش دویست میلیونی دارایی پهلوی بیشتر بجوک شبیه است. این پولها مال مردم ایران است و تا زمانیکه ثروت مردم بآنان پس داده نشود و رضا پهلوی از ادعای تاج و تخت اهدایی انگلیس بخاندانش صرف نظر ننماید بایستی هم مسولیت هرجنایاتی که در دوران پدر بزرگ و پدرش در ایران بوقوع پیدا کرده است را هم بعهده بگیرد و در دادگاه صالح در ایران بعد از این حکومت جنایتکار جوابگو خواهد بود.او با اجازه صیهونیستها در حال حاضر برسر تجزیه ایران وارد گفتگو با فرصت طلبان تاریخ ایران از کرد، بلوچ و عرب و وابستگان منافع استعمار در منطقه است که جرمی است بزرگتر از دزدی شاهانه خاندان منحوس پهلوی.
۴۲٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۰       

    از : برف

عنوان : با آرزوی موفقیت برای همهء دوستان
آقای دکتر باران گرامی فقط صفحه های ویکیپیدیا را کپی کرده. لینکی که ایشان از بی بی سی گذاشته اند در اصل مقاله ای است از گنجی. صحت و سقم اظهارات گنجی را هم همه میدانند (حال نظر دکتر باران در مورد او چه باشد).
دکتر باران در آخرین نوشتهء خود اعتراف میکند که هیچ مدرکی برای اثبات پولشویی پهلویها ندارد. او سپس به آل کاپن اشاره میکند که صد البته ارتباط او را با مسئلهء مورد بحث فقط و فقط خودش میداند.
ایشان سپس رضا شاه را متهم به سربریدن کوچک جنگلی میکند. این اتهام حرفی است بسیار واهی که نشان از عدم آشنایی گوینده به مطلب مورد بحث دارد. دکتر باران سپس مطالبی را در مقایسهء رضا شاه و کوچک خان بیان میدارد که جز ابراز احساسات ارزش دیگری ندارد.
در پایان نیز خدمت جناب دکتر باران عرض میدارم که مسعود بهنود ادعای مربوط به دارایی های رضا شاه را در کتاب «سه زن» نوشته. او در این کتاب ادعا کرده که رضا شاه ۲۰۰ میلیون دلار پول نقد از ایران خارج کرده. محض اطلاع دکتر باران عرض میکنم که بهنود حتی یک عدد مدرک برای این ادعایش و دیگر ادعاهایش بیان نداشته.
البته هیچ نیازی به دلیل و مدرک برای اثبات ادعاهای ضد پهلوی نیست و استاد دکتر باران و هم اندیشانشان دیر زمانی است که بر مبنای استنباطات شخصیشان پهلوی ها را محکوم کرده اند.

با آرزوی موفقیت برای همهء دوستان.
۴۲٨۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹۰       

    از : حق

عنوان : از رضا پهلوی خوشتون نمیاد. از به محاکمه کشاندن خامنه ای هم خوشتون نمیاد؟
به مخالفان خاندان پهلوی، خب، حالا که شما خوب معلوم کردید که از رضا پهلوی و خاندانش خوشتان نمی آید،حالا معلوم کنید که چرا از به دادگاه کشاندن خامنه ای خوشتان نمی آید؟

اگر خواستار محاکمه خامنه ای هستید:-

آیا می توانید در جبهه جمهوریخواهان، شما یک شخصیت سیاسی یا یک فعال حقوق بشری سرشناس مورد علاقه تان را معرفی کنید که حاضر شود علیه جنایت های خامنه ای شکایت کند و شماها از او حمایت کنید؟

برای من فرق نمی کند که رضا پهلوی این شکایت را کرده باشد یا یک جمهوریخواه یا یک اصلاحات چی. من حمایت می کنم چون هدفم به پایین کشیدن از اریکه قدرت اون خامنه ای بد همه چیز است که دمار از روزگار ملت ایران در آورده.

راه حل شماها چیه؟ اصل یا فرع؟ اصل محاکمه کردن خامنه ای کهریزکی است یا ول کردن او که همینطور ادامه بده؟ یا اصل برای شما رضا پهلوی است. رضا پهلوی یا محاکمه خامنه ای؟ کدام یک؟

اگر شیرین عبادی یا مجتبی واحدی یا مسیح علینژاد همین اقدام رضا پهلوی را می کردند، آیا شماها از او حمایت می کردید یا بجای حمایت، سابقه آنها را و یا احساسات خودتان را نسبت به آنها اصل قرار می دادید و حسابی توی گذشته هاشون خودتان را غرق می کردید؟ کدام یک مهمترست، احساسات شما یا محاکمه علی خامنه ای؟

واقعا فکر می کنید که برای مردم در ایران فرق می کند که شکایت نامه علیه خامنه ای از طرف رضا پهلوی باشد یا شیرین عبادی یا یکی از شما که اصل را ول کرده و به فرع چسبیده اید!

اگر انقدر مطمئن هستید که پهلوی ها دزدند، چرا اول حساب خامنه ای را نمی رسید و کشورتان را پس بگیرید تا بعدش نوبت پهلوی ها برسه!

از رضا پهلوی خوشتون نمیاد. از به محاکمه کشاندن خامنه ای هم خوشتون نمیاد؟
۴۲۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹۰       

    از : باران

عنوان : ثروت پهلوی
می دهند. لذا ثروت خاندان پهلوی ماهیتا نمی تواند در لیست سرمایه داران فوربس/ فورچون قرار گیرد. مثل اینکه توقع باشد که ثروت الکاپون یا یک مافیای روسی امروزی را بنا به مدارک مالیاتی سالانه سرمایه داران کلان بررسی کرد.
رضا پهلوی می تواند فرم مالیاتی سالانه خود را مانند تمام سیاسیون آمریکایی در وب سایت خود درج کند. این فرم مانند قیمت خانه اش در پوتامک علنی بوده که می توان در گوگل جستجو کرد.
چمدانها هم مربوط به ۱۳۵۷ است نه ۱۳۲۰ . منبع بی بی سی در فهم فارسی دیپلمه است؛ ربطی به ۱۳۲۰ ندارد.
رضا خان کشتار جمعی را چندین بار انجام داد. یکی از آنها سربریدن کوچک جنگلی از مبارازان گیلان بود. کسی میداند گور رضا خان کجاست؛ ولی مجسمه کوچک جنگلی در میدان شهردار رشت پشت به آسمان آبی ابدی است.

ثروت رضا خان در شهریور ۱۳۲۰ را می توان از گوگل در دهها منبع بدست آورد. یکی از آنها در زیر می آید. این ثروت برابر بوجه سالانه کشور بود.

ایران را به نام خویش کرد و در اواخر سلطنت حدود ۷۰۰۰ روستا به نام او ثبت شده بود [۷۸] [۷۹] مجموع زمینهای وی بالغ بر ۱۰٪ از کل زمینهای کشاورزی ایران آن روز می‌شد. همچنین چندین کارخانه ‏در ایران بنام وی به ثبت رسیده بود.[۸۰][۸۱][۸۲]

درباره دارایی نقدی وی در زمان خلع از سلطنت اختلاف هست. برخی معتقدند که رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت نقدینگی فراوانی در خارج از کشور داشته‌است، [۸۳][۷۸] [۷۹][۸۴][۸۵][۸۶] مسعود بهنود معتقد است رضاشاه در زمان برکنار شدن از سلطنت (۱۹۴۱) حدود ۲۰۰ میلیون دلار در حسابهای بانکی‌اش در لندن ذخیره پولی داشته‌است.

[۷۸] [۷۹] منوچهر فرمانفرمائیان نقل می‌کند که عبدالحسین هژیر در اوایل دهه بیست برای بازپس گیری دارایی رضا شاه (که مبلغی بالغ بر بیست تا سی میلیون پوند بوده و دولت انگلیس تا پس از جنگ آنرا توقیف کرده بود) سفری به انگلستان
داشته‌است.[۸۷] ولی خود رضا شاه در هنگام تبعید و در پاسخ به کسانی که به وی اتهام به داشتن حساب بانکی در خارج از ایران می‌زدند، گفته‌است: «آقایان بدانند که من درتمام بانک‌های اروپا و آمریکا یک لیره یا یک دلار هم ندارم - راست
است که در ایران متمولم، ولی در خارج هیچ چیز ندارم و دولت باید فکر خرج من باشد».[۸۸] در هر حال، ثروت رضاشاه به هر میزان بود، به فرزندش محمدرضاشاه پهلوی منتقل شد و بعدها دربنیاد پهلوی متمرکز گردید.[۷۸] [۷۹]

http://fa.wikipedia.org/wiki/D۸B۱D۸B۶D۸A۷D۸B۴D۸A۷D۹۸۷
۴۲۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹۰       

    از : حق

عنوان : به آقای ف. علاء الدین
با درود به آقای ف. علاء الدین محترم، می گویید که

"منظور وی ازینکار البته انکار گفتمان سیاسی برای مشخص کردن خطوط اصلی دولت آینده است که هم اینک دردستور روز نیروهای اپوزیسیون قرارگرفته ست."

اولا، این "نیروهای اپوزیسیون" کدامند، نامهایشان چیست؟

دوم، چرا انکار کردن و نکردن شما بوسیله رضا پهلوی باید برای شما اصلا اهمیتی داشته باشد، شمایی که او را انکار می کنید و به رسمیت اش نمی شناسید! بفرمایید، چطور شما باید اجازه انکار او را داشته باشید ولی او نباید همین اجازه را داشته باشد! شما که او را به رسمیت نمی شناسید و پشیزی ارزش برای او قائل نیستید، چرا مثل یک مظلوم درمانده زانوی غم بغل کرده اید و بدنبال به رسمیت شناخته شدن از سوی او هستید! اگر به گفته شما، او شما (سکولاردمکرات های فدرالیست، معتقد به "کثیرالمله" بودن ایران) را انکار می کند، خب، شما هم رضاپهلوی (لیبرال دمکرات ناسیونالیست و باورمند به یک کشور با یک ملت) را انکار کنید! عوض که گله ندارم، جانم!

تازه در طیف شما کم نیستند افرادی که معتقد به مکتب آزادیهای بی حد و حصر و بی قید و شرط هستند! آیا طبق این ایدئولوژی، که فقط در جنگل برقرارست، می توانید جلوی آزادی فرد دیگری و در اینجا رضاپهلوی را بگیرید و آنرا توجیح هم بکنید! اگر بکنید که حد و حصر و قید و شرط گذاشتن بوسیله این مکتب می شود و خدشه وارد کردن به این ایدئولوژی و پایبند نبودن به آن! بجای آه و ناله کردن و به در و دیوار زدنتان، چرا نمی توانید به خودتان بقبولانید که هم شما و هم مخالف تان و در اینجا رضا پهلوی، هر دو کاملا آزادید که شما کار خودتان را بکنید و او هم کار خودش را و این حق هر دو شماست و نه حق فقط شما!

شما دو طرف قضیه و رقیب، با هم رقابت کنید و داوری را به مردم بسپارید. از این دمکراتیک تر و منصفانه تر هم مگر می شود! مگر آنکه با رقابت هم مخالف باشید! اگر این مشکل شماست، خب، رک و راست بگویید تا ما بدانیم! بجای گلایه که او شما را انکار می کند و به رسمیت نمی شناسد (البته به زعم شما و نه مخالفان تان) و این نوشتارتان که پر است از تعبیر شما از تاریخ معاصر ایران برای توجیح اینکه چرا او نباید در عرصه سیاسی باشد، او نباید اصلا آزاد باشد تا آنگونه که صلاح می داند مبارزه اش را بکند، و او نباید با شما رقابت کند، شما هم ههمانکارهایی که می گویید که او با شما می کند، خودتان با او بکنید! عوض که گله ندارد، جانم!

شما هر دو وارد گود شوید و مواضع خود را با مردم در میان بگذارید و برایشان رقابت و مبارزه کنید. داوری نهایی را هم به ملت ایران واگذار کنید و به داوری آنها احترام بگذارید. این داوری را رضا پهلوی قبول کرده که به عهده ملت ایران بگذارد، درستش هم همینست. بفرمایید که چه اشکال معقولی شما در این می بینید، آخه! مگر قرارست بدون وارد گود شدن، شما از رقیب انتظار داشته باشید که تسلیم شما شود و یا ملت ایران را فاقد شعور می دانید که قوه تشخیص و انتخاب بین شما را ندارد و صلاح خودش را نمی فهمد! اگر اینطورست، بفرمایید که فرق شما و همفکرانتان با ولی فقیه مطلقه چیست!

می گویید "در این راه اپوزیسیون ایران در حین دور‌ زدن ومنزوی‌کردن گروه‌های واگرای افراطی همچون سلطنت طلب وتجزیه ‌طلب‌ها، باید در مورد خطوط اصلی اتحاد عمل توافق کند که هدف آن می‌تواند ایجاد دولتی دمکرات، سکولار و فدرال در ایران باشد ... "

باز اول می پرسم، این "آپوزیسیون ایران" شما کیستند که با تعریف شما شامل "سلطنت طلب" ها نمی شود؟ آیا منظورتان شبکه سکولارهای سبز جناب اسماعیل نوری علاء است که ادعا می کند فراحزبی و فرامسلکی است و بدنبال آلترناتیو سازی است؟؟!! یا نه؟

این چه "آپوزیسیون ایران" ای است که نشانه ای از فرا حزبی و فرا مسلکی و دمکراسی ای در آن دیده نمی شود! ضمن اینکه تعیین تکلیف می کند که سیاست اش باید "دور زدن و منزوی کردن، سلطنت طلبان باشد و همزمان "باید در مورد خطوط اصلی اتحاد عمل توافق کند که هدف آن می‌تواند ایجاد دولتی دمکرات، سکولار و فدرال در ایران باشد ... " !!! مگر کل جمعیت ایران فدرالیست هستند که کل اجزائی که آپوزیسیون ایران را تشکیل می دهند فدرالیست باشند و ۱۰۰ !!! این یکسان سازی و یکسان پنداری و یکسان پروری و مطلق گرایی محض است که! نه، آپوزیسیون ایران مثل "آپوزیسیون ایران" شما نیست که مثلا در مورد فدرالیسم یکسان و ۱۰۰ باشد! این می تواند سیاست یک حزب و چند حزب باشد ولی نه فراگیر آنطور که جلوه اش می دهید! شما اپوزیسیون ایران نیستید بلکه چند حزب یا گروه و چند ده و چند صد نفر هستید که حول محور مشترکات خودتان که فدرالیسم و و است جمع شده اید. در دیگر سو، دیگر ایرانیان هستند که حول دیگر محورها و محورهایی گرد آمده اند که فدرالیسم و ایران "کثیرالمله" را شامل نمی شود. کاندید برخی از اینها رضا پهلوی است. شما این تکثر و پلورالیسم را قبول ندارید و در "آپوزیسیون ایران" تان هیچکدام از اینها را راه نمی دهید و انکارشان می کنید و به رسمیت نمی شناسیدشان و می خواهید که خودشان را محو کنند و بدون هیچ چند و چونی، گود را تقدیم شما و "آپوزیسیون ایران" شما کنند! خب، این کمال دیکتاتوری و خودمحوری و خود شیفتگی شما را نشان می دهد که آنرا با کژ و کُله کردن تاریخ معاصر ایران در این نوشتارتان توجیح کرده اید و اینهمه گله گزاری و مظلوم نمایی و همه پر از تناقض! این حق را برای دیگران هم قائل شوید که محورهایی که شما و همفکرانتان دور آن گرد آمده اید را قبول نداشته باشند و محورهای خود را داشته باشند، تعبیر خود را از تاریخ معاصر ایران داشته باشند و نه آنها خود را به شما تحمیل کنند و نه شما خود را به آنها. توافق کنید که در برخی موارد هرگز به توافق با همدیگر نخواهید رسید و این باید مردم باشند که با رای خود یکی از شما را برگزینند، درست مثل کشورهای لیبرال دمکرات غربی که مردم داوری می کنند و رقبا رای مردم را می پذیرند تا دور انتخابات بعدی. اینکه گلایه و قهر سیاسی ندارد!

در مورد دولت دمکرات، باید دقیقا توضیح دهید که این تعریف شما از دمکراسی دقیقا چیست چون دمکراسی فقط یک تعریف ندارد. هم چین خود را دمکراتیک می داند، هم جمهوری اسلامی و هم فرانسه. منظور شما چین است یا فرانسه یا ملغمه ای از ایندو یا چه؟ لطفا چند کشور را بعنوان نمونه به ما نشان دهید تا ما یک تصویر کلی از ایرانی داشته باشیم که شما بدنبالش هستید.

در مورد "دولت دمکرات و سکولار" باید توضیحات لازم را بدهید. در میان سه کشور نامبرده در بالا، بجز جمهوری اسلامی، آن دو دیگر هر دو سکولار هستند یعنی بند نافشان به آسمانها وصل نیست. باید روشن کنید که این دولت سکولاردمکرات شما چیست؟ من نظامی بنام نظام سکولاردمکرات را در ویکی پدیا تاکنون پیدا نکرده ام. اگر لینک آنرا دارید به من مرحمت بفرمایید تا بروم و درباره اش یاد بگیرم و مزاحم کسی در اینمورد نشوم. ملت ایران باید بداند که شاخصه های نظام سکولاردمکرات چیست و چه تفاوتهایی با لیبرال دمکراسی و سوسیال دمکراسی و دیگر نظامها دارد. باید مردم بدانند که مناسبات سکولاردمکراسی شما به یکایک مفاد منشور جهانی حقوق بشر چیست؟ لطفا چند نمونه از کشورهای واقعا موجود که شما مد نظر دارید و الگوی شما برای ایران است را به ما معرفی کنید تا از حالا برایمان ملموس شود. اینها پرسشهایی است که نسلهای سال ۵۷ و بویژه سرآمدان جامعه از آنانی که دم از جمهوری اسلامی می زدند باید می کردند و نکردند و ما به اینروز سیاه افتادیم. حال این پرسشها را من از همه منجمله شما می کنم و انتظار پاسخ دارم. پاسخگو بودن و نبودن شما تعیین کننده نوع دمکراسی خواهد بود که شما برای ایران متصور هستید.

نکته پایانی که مایلم با شما در میان بگذارم موضع شما در برابر منشور جهانی حقوق بشر است که هیچ اشاره ای به آن در این نوشتارتان به ان نکرده اید. اولا این منشور سر تا پایش سکولارست و نیازی نیست که روح این منشور هم که سکولارست را از کل این منشور جدا کنیم و بعنوان یک تافته جدا بافته آنرا قالب کنیم.

دوم، تعریف شما از دمکراسی در این بخش "...که منظورازدمکراتیک بودن، رعایت حقوقی است که در جوامع پیشرفته غربی اعمال می‌شود همچون حق تشکیل سندیکا برای کارگران. شرایط خاصی که اقتصاد نفتی برای ایران پیش‌آورده ست لزوم حسابرسی کارگران و کارمندان را برحقوق سندیکائی افزوده ست. در گذشته نیز شاهد بودیم که چگونه پول‌هائیکه برای گردش بانک‌های ملی شده در زمان حکومت بازرگان واریز می‌گردید سر از خارج درمی‌آورد. با اعمال حسابرسی کارگران، سرمایه‌دارانی که با اعلام ورشکستگی کارخانجات پول‌های هنگفتی به جیب می‌زنند ابتدا باید حقوق کارگرانی را که درحکومت اسلامی فعلی ماه‌ها بتعویق میافتد بپردازند. با اعمال حسابرسی کارگران اساسا حقوقی به تعویق نمی‌افتد و جلوی حیف ومیل سرمایه نیزگرفته خواهد شد."

برای من این تقلیل دادن منشور جهانی حقوق بشر به بخشهایی از آنست و نه همه منشور. باید از اینگونه مبهم گویی ها و کلی گویی ها فاصله بگیریم و جزئیات را نامربوط و واضح و یا مصلحت "ما" نیست، فرض نکنیم.

همین نوشتارم را در نقد از برخی نکات در این نوشتارتان و همانطور پرسشهایم از شما را در پارس دیلی نیوز و سامانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) خواهم گذاشت. با احترام حق پاینده ایران و ملت ایران
۴۲۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰       

    از : لقمان شمال

عنوان : حکومتهای پهلوی و جمهوری اسلامی نمایانگر دو روی سکه ارتجاع و جنایات و چپاول در ایران هستند.و برای رسیدن بآزادی باید از میان این دو نظرگاه بغایت ارتجاعی گذشت
آیا واقعآ فرق اساسی بین طرفداران «ظل الله» و طرفداران «آیت الله» وجود دارد؟در طول تاریخ ایران این دو «گروه» یار و یاور همدیگر و در خشنونت و بیدادگری مشترک و در«موروثی» بودن تاج و تخت و منبر «رقیب» همدیگر بودند. فردوسی در هزار سال پیش آندو را خوب شناخته و میگوید « چنان دین و دولت به یکدیگرند* توگویی که از بن زیک مادرند ـ چو دین را بود پادشه پاسبان * تو این هردو را جز برادر مخوان ». سیاست گهی زین به پشت و گهی پشت به زین را پایه و باب آزادی و استقرار حاکمیت مردم در ایران نیست. جانبداران این دو گروه با استفاده از همه امکانات وابستگی (مالی) و خشنونت در پی « پشت پا« زدن رقیب هستند و هرگز بمنافع و آزاد زیستن مردم ایران در پناه قانون و در نظام انتخابی( جمهوری) ذره ای باور نداشته و ندارند. استقرار آزادی، استقلال، دموکراسی و جمهوری ایرانی فقط با خط فاصل از این دوجریان استبداد تاریخی و تمام مزدوران و وابستگان ارتجاع جهانی و هیزم بیاران آتش جنگ و خرابی امکان دارد. مبارزه مردم ایران جهت تحقق خواسته های بحق خود که در انقلاب بهمن ۵۷ متجلی شده بود در «خفآ و علنی» ادامه دارد. روشن و متبلور ساختن پایه و اساس خواستهای دموکراتیک مردم ایران در بیش از سی سال پیش فرموله گشته بود، قادر است در بسیج عمومی مردم ایران علیه ظلم و ستم رژیم ملاها ادامه دهنده سیاست ضد انسانی رژیم پهلوی تآثیر گذار باشد ولا غیر!
۴۲۷۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : سخن بر سر "نجات ایران" و دستیابی به "دموکراسی" نیست, سخن بر سر قالب کردن قورباغه‌ای بجای قناری است...
هیچکس باور نمیکند سرنوشت حسنی مبارک را ، او که ظاهرا دمکرات بود ، در میان کشورهای عربی‌ و آفریقایی مقام والایی داشت،هر کجا که جنگی و پس از آن صلحی‌ زور چپان میشد اول از همه حسنی مبارک، این کبوتر صلح را از لانهٔ بیرون میاوردند که صلحی‌ خمیر کرده به تنوری بچسباند ! راستی‌ چطور شد که او یکباره دیکتاتور شد ! او که لباس نظامی نمی پوشید و مثل پادشاهان همسایه یا مثل اعلیحضرت خودمان با شمشیر، کبکبه و دبدبه مقابل نظامیان خودنمایی نمیکرد، او که مقام خود را از رشادتهای نظامی بدست آورده بود و از کودتای مهندسی‌ شده ، از طرف اراذل اوباش به این مقام نرسیده بود...چرا سزاوار نیست که پسر او رئیس جمهور آینده مصر باشد ! چرا که نه‌ ! یا پسر رئیس جمهور تونس برای تونس ؟! یا پسر معمر قذافی، یا پسران صدام حسین ؟! چرا که نه‌ ؟ اگر پسران این دیکتاتورها صلاحیت رهبری آن کشور‌ها را ندارند،چرا برای ایران این استثنا باید باشد ؟! و رضایت به "رضا " دادن تبلیغ شود ؟! در تمام خاندان پهلوی کسی‌ نیست که یک مدرک بالای دیپلم داشته باشد ! بدون شک تعدادی جیغ دادشان بهوا خواهد رفت که این موضوع چه ربطی‌ به مقاله دارد ! اگر سلطنت طلبان بخواهند که قورباغه‌ای را رنگ بزنند و بجای قناری به ما قالب کنند چرا که نداشته باشد ! مردم مصر حسنی مبارک را به محاکمه میکشند و احتمال اعدام او نیز هست،پس پسران این دیکتاتور همان شرایط و صلاحیت هایی را که پسران دیکتاتورهای دیگر دارند ، دارند ! اگر رضا پهلوی، قبول دارد که فساد و تباهی در دوران پدر بزرگوارشان، عاملی برای طغیان مردم و تحمیل انقلاب بوده است پس بیایند بخاطر احترام به همان مردم و نسل امروز و عدم تکرار آنگونه فساد ها، عواملی و کسانی‌ را که در زمان پدر بزرگوارشان اینگونه اعمال را انجام میدادند معرفی‌ کنند ؟ بفرمایند آنها چه کسانی‌ بودند یا هستند و چه خیانت هایی را به مردم و کشور ایران کرده اند...امروز مردم مصر دیکتاتور کشورشان را به دادگاه میبرند پس دادگاهی و دادخواهی اینهمه تباهی و ظلم رسیده به مردم در ایران چه میشود ؟ چه کسی‌ گفته است که شاه دیکتاتور نبود ولی‌ حسنی مبارک بود ؟ سزای خیانت پدر پاداش رهبری برای پسر نمیشود ! سخن بر سر کینه های دیرینه نیست سخن بر سر طرز فکر مردم مصر و سلطنت طلبان پر مدعای ایران است ! مردم مصر البردی را برای رهبری جنبش نپذیرفتند چون زمانی‌ طولانی از مردم مصر دور بوده و مسائل مردم مصر را درک نمیکرده است ! آیا رضا پهلوی دیپلمه چند میلیارد دلاری چنین صلاحیتی را دارد ؟ اگر دارد پس چرا این صلاحیت را پسران دیکتاتورهای دیگر ندارند ؟ سخن بر سر "نجات ایران" و دستیابی به "دموکراسی" نیست, سخن بر سر قالب کردن قورباغه‌ای بجای قناری است...
۴۲۷۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : آقای علاء الدین , چرا مردم ایران ؟؟
آقای علاء الدین ببخشید، ما بهیچ وجه حق نداریم نقش آگاهی ، برنامه و سیاست در تغییرات اجتماعی کم بها دهیم . حکومت ها و دیکتاتورها همیشه در جهت تحمیق و سرکوب بشریت حرکت کرده اند. ولی نقش روشنگران و نخبگان اجتماعی ، همیشه جایگاه ویژه ای در تغییرات و انقلابات داشته ست . روسو و مونتسکیو در فرانسه - تولستوی، داستایوسکی ، چخوف ، گورکی و سایر هنرمندان در روسیه ی تزاری و مبشران و طلیعه داران انقلاب مشروطه ی ایران؛ که ثمره ی آن محدود کردن قدرت پادشاهان ، تدوین اولین قانون اساسی و مجلس شورای ملی بود . با این وجود بعداز ۷۲ سال از عمر مشروطه ، در انقلاب ضد دیکتاتوری و ضد پادشاهی ایران نتوانسیم بدلایل زیادی که قسمتی از آن را جنابعالی تشریح فرمودید از «قطب نما» ی مناسبی برای انتخاب مسیر انقلاب استفاده کنیم. باید شجاعانه از غفلت های خود حرف بزنیم و نسل امروز را از ضعف ها و کمبود های خود در قبل و بعداز انقلاب مطلع نمائیم ، تا آنها با مطالعه بیشتر در این راه سترگ مجهز شوند و با برنامه ای مناسب برای گذار به دمکراسی به مبارزه ادامه دهند .به امید روزی که قانون اساسی مدرن ایران مورد اجرا قرار گیرد و جامعه ی مدنی و دمکراتیک ایران بتدریج نهادینه گردد. به امید اینکه مردم ایران باردیگر مانند روزهای با شکوه تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایران به نقش خود ، مجلس ، قانون و ثمرات آن بیش از پیش افتخار نمایند. مگر یکی از آماج های اصلی مشروطه، تعیین سرنوشت مردم توسط خودشان نبود؟ مگر همه در برابر قانون اساسی اختیارات و وظایف مشخص نباید داشته باشند؟

اگر با این مقدمه که عرض کردم توافق داریم؟ خواهش می کنم در این قسمت از نوشته ی خود بازبینی نمائید، فرموده اید : «.. نتیجه اینکه در انقلاب بهمن ۵۷ تصویر روشنـی از جـمهوری اسلامی مدعای خـمینـی وجود نداشت و این بزرگترین درسی است که مردم ایران می‌بایست از انقلاب بگیرند و ازین‌رو شایسته نیست اشتباهی را تکرار کنند که در انقلاب بهمن مرتکب شدند و با آرزوی رهائی از دیکتاتوری شاه و با تصور اینکه حاکمیتِ جایگزین نمی‌تواند بهتر از حاکمیتِ موجود نباشد چشم بسته در دام رژیم قرون وسطائی خمینی افتادند.» چرا مردم ایران ؟؟

مروری مختصر بر تمام تغییرو تحولات جوامع بشری نشان میدهد که این نمایندگان فکری و نخبگان هستند که در مجالس و شوراها اس و اساس قوانین را تعیین و به رای مجلس و مردم میگذارند. غیر از این ست ؟
- دعوای مشروطه خواهان و مشروعه خواهان در صدر مشروطه با ساختار جامعه ی آنروز ایران از منظر جامعه شناسانه همخوانی داشت.
- مجلس شورای ملی حتی در زمان دیکتاتوری رضا شاه منعکس کننده صدای بخشی از نخبگان اجتماعی ایران بود که مشروطه توانست لنگان لنگان به بقای خود ادامه دهد.
- مجلس های بعداز شهریور ۱۳۲۰ خون تازه ای در شریانهای مشروطه و قانون اساسی جاری نمود که بزرگترین ثمره ی آن تصویب قانون ملی شدن نفت ایران می باشد. مانند ستاره ای تایان در تاریخ نوین ایران میدرخشد.
- متاسفانه با کودتای نظامی ۲۸ مرداد علیه دولت ملی و مردم ایران ، ضربه ای کاری بر پیکر مشروطه وارد گردید. در بعداز کودتا راه ورود نمایندگان واقعی مردم به مجلس بسته شد. مشروطه وقانون اساسی بفراموشی سپرده شد. کتابهای محقیقین و مورخین از جمله دکتر فریدون آدمیت اجازه چاپ نداشت.
- لوایح و طرح های کذائی در مجلس به «تصویب » میرسید. از جمله لایحه بخشیدن جزیره بحرین به انگلیس که در لفاف «قانون» در جلسه ای محرمانه انجام شد. اردشیر زاهدی وزیر خارجه وقت - داماد «اعلیحضرت» و شوهر خواهر آقای رضا پهلوی از این لایحه دفاع «فرمودند» - آقای دکتر محسن پزشکپور رهبر حرب پان ایرانیست در مخالفت با این لایحه صحبت کرد و شادروان داریوش فروهر که ماجرا را با اعلامیه ای به آگاهی مردم رساند در زندان قزل قلعه بازداشت گردید. این ست فرق مجلس قبل از کودتا که قوانین مردمی مانند ملی شدن صنعت نفت را تصویب مینماید و مجلس احسنت گوی «شاهانه » که بحرین را تقدیم قدرتهای جهانی نمود.

اگر بخواهم از این بحث در ارتباط با نوشته ی نویسنده ی محترم نتیجه گیری بنمایم. بسیار ساده باید به آقای رضا پهلوی گفت: فلسفه ی انقلاب مشروطه و قانون اساسی مشروطه در ۱۰۵ سال پیش این بود که سلاطین را سر جای خود بنشانند . تا بجای «اعلیحضرت» نمایندگان آحاد مردم تدبیر کنند تا با کار و کوشش و تکامل تدریجی اوضاع کشور، سرو سامان یابد . متاسفانه بدلایل سطح نازل ترقی اجتماعی و مشکلات فرهنگی ، تاریخی و مذهبی، نمایندگان مردم نتوانستند در تدوین قانون اساسی با برخورد کارشناسانه به الویت ها عنایت کنند و بهمبن دلیل شرعیات و فرعیات مانند بختک بر مجلس شورای ملی سایه افکنده بود ، اساسنامه ای شفاف برای اداره مملکت تحویل مردم ندادند در این باره آقای باقر مومنی بسیار نوشته اند ! همین ضعف ها ، دست نهادهای دربار و روحانیون را برای انحرافات اساسی باز گذارد. شاهان و بیگانگان مجددا از پنجره وارد صحنه شدند و ۷۲ سال بر سرنوشت مردم چنبر انداختند. آیا قانون اساسی مشروطه که «حزب مشروطه خواهان » سنگ آنرا بسینه میزند آش دهن سوزی ست ؟ ادعای هواداری از قانون اساسی مشروطه، یکی از نابخردانه ترین مواضع یا شعارهای سیاسی امروز ایران می باشد.

- کسی تردیدی ندارد که در جمهوری اسلامی فاتحه ی قانون اساسی مشروطه خوانده شد و از اول تا آخر «قانون اساسی اسلامی » ؛ زمین وزمان را به شرط چاقوی «اسلامی » لت و پار کرده اند. اکثریت مردم جانشان به لب آمده و تردیدی نیست که این «قانون اساسی اسلامی » برای هیچ کشور و جامعه ای قابل توصیه نیست. حتی شهر قم را با آن نمیشود اداره کرد.

نتیجه:
با این اوصاف چه در ایران انقلاب شود، یا امکان برگزاری انتخابات آزاد مجلس فراهم شود. باردیگر باید فکر ها برای تدوین قانون اساسی متمرکز شود . چون دیگر شاه و درباری وجود ندارد، بسیار مسخره بنظر میرسد که آدمیان عاقل، در باره ی وظایف و اختیارات «شاهی» که دیگر وجود ندارد بحث و فحص نمایند.
راستی طرفداران حکومت مشروطه پادشاهی انتظار دارند مردم بعداز انقلاب یا بهر تقدیر انتخابات آزاد بنشینند و از شاهانی که جان مردم را به لب آوردند تا انقلاب ضد شاهنشاهی ۵۷ صورت گرفت «الهام » بگیرند ؟ تا دوباره ی نهاد پادشاهی را مثل ولایت فقیه بر پا کنند؟

این قلم بعنوان نظر فردی عرض می کند ، اشکالی ندارد، تصور می کنم ، در فردای انقلاب و یا انتخابات آزاد ، نمایندگان مردم ایران در مجلس منتخب شروع به کار می می کنند، خب ؛ باید به تبدیل ، تغییر و اصلاح قانون اساسی هم به پردازند . ما که امروز نمی توانیم پپشگو ئی کنیم تا آنروز چه بلائی بر سر ما خواهد آمد. شاید موضوع حکومت جمهوری یا پادشاهی بین نمایندگان مردم در آینده بصورت جدی مطرح باشد.

چه باشد یا نباشد، آقای رضا پهلوی و همفکرانش باید منتظر تشکیل چنان مجلسی بمانند. این وظیفه ی نمایندگان آتی ست که آرزوهای مردم را در آنجا طرح خواهند کرد. این بار ؛ موضوع قانون اساسی ، بیش از دوران انقلاب مشروطه ، کودتای ۱۲۹۹ ، کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ و کودتای ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در بین مردم اهمیت خواهد داشت . تا سوراخ دعا ها را ببندند تا راه را بر بازگشت حکومت فردی شاه و ولی فقیه مسدود کنند .

من به قانون اساسی آینده ی مردم ایران از هم اکنون احترام خواهم گذاشت و به آن پای بند خواهم بود. شما چطور آقای رضا پهلوی.
۴۲۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰       

    از : چلنگر

عنوان : رضا پهلوی بهتر است برود فوتبالش را بازی کند
به خمینی جانی گفته بودند که رضا پهلوی می خواهد بیاید و شاه بشود که او در جواب گفته بود که "رضا پهلوی بهتر است برود فوتبالش را بازی کند"!
وقتی یک آخوند بیسواد می دانست که رضا پهلوی هیچ نیست و خطری برای رژیم او نبود باعث تعجب است که چرا یک عده ایرانی که هنوز نمی توانند باور کنند که رژیم پهلوی را مردم ایران سرنگون کردند بچه گانه آرزو دارند که این عروسک آمریکایی ها بتواند در ایران رژیم مرده پهلوی را دوباره زنده کند! رضا پهلوی بهتر است که برود و با پرویز ثابتی شکنجه گر یاد روزهای جنایت بار پدر خود را بکند و از رویا بافی دست بردارد.
۴۲۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : آفتابی شدن چاکران دربارآنطرف سکه ارتجاع
جناب نیاز شما دوباره آفتابی شدید. افاضات نمودید که مدرکی میخواهید که تا ثابت کند زمین گرد است.ازآنجائیکه تبحر شما در زبان آلمانی زیاد است میتوانید رنجه نموده و بآرشیو روزنامه (نشریه) کوریر در همان زمان مطرح شده مقالات مورد نظر از جمله دارایی شاه مخلوع را بیابید.از آنجائیکه جستجو کردن نشریه بمیزان «همت» و امکانات وسیعی که در اختیار دارید، بستگی دارد، لاجرم از حالت «اراجیف» خارج میگردد.واگر هم بدلایلی نخواستید پیدا نمائید،بیانگر پوچی مسایل بی پایه در مورد مشکلات اجتماعی و مذهبی ایران از جانب شماست. برای امثال شما مهم نیست که فرح پهلوی ۱۱ تن طلا را از کجا آورده. دلیلی که آورده اید که بنظر باراجیف نزدیکتر است تا استدلال که « من نمیدانم اینهمه میلیونر و میلیاردر ایرانی در خارج ول ول میچرخند چرا هیچکس نمیرود خر آنها را بگیرد ». حکایت شاهد روباه را معانی میکند. شما از من میخواهید تا ثابت نمایم که غصب زمینهای شمال ایران از جانب رضا میرپنچ «حقیقی» و واقعی است. شما حتی برای بنیاد پهلوی «سند» میخواهید ورنه «اراجیف» تعبیر خواهید نمود. برحسب اتفاق چندی پیش مطلب قدیمی را مرور میکردم و چشمم باظهار فضل شما راجع بخانواده پهلوی افتاد. شما در آنجا بیان میکنید که«
…. این بی انصافی و خود فریبی است. در تمام مدت حکومت شاه بر اساس تحقیق عمادالدین باقی(!؟) حدود سه هزار و ششصد نفر که نیمی از آنها در درگیری خیابانی با رژیم کشته شده اند قربانی شدند. انقدر در مورد مقایسه بی جای امروز با دیروز در این سایت بحث شده که من به جزییات بیشتر نمیپردازم. آیا میشود به ملتی که عقب مانده است و هیچ درکی از دموکراسی ندارد و خود کاملا خشونت زده است حکومت ایده آل شما حکومت میکرد؟ …از ان گذشته چیزی که من بخصوص در اپوزیسیون کهنه شده شاه هنوز بعد از سی سال میبینم این است که اینها هنوز درک ابژکتیو از گذشته خود نداشته و بسیار احساسی و سوبیکتیو و توجیه گرانه برخورد میکنند و تجربه ها و مشاهدات شخصی خود را به جای دیدگاه تمام هموطنان خود مینشانند. مثلا وقتی از فداییان سابق میپرسی چرا دست به اسلحه بردید میگویند تقصیر خشونت و دیکتاتوری شاه بود. ایا با این استدلال نمیتوان متقابلا شکنجه گری ساواک را توجیح کرد و آنگونه که مخالفان چریکها به شیوه خود آنان میگویند شروع خشونت افسارگسیخته ساواک از زمان آغاز رادیکالیسم و خشونت توسط چریکها بود و اگر چریکها به این حد رادیکال نشده و دست به اسلحه نمبردند هرگز شکنجه سیستماتیک به ساواک تحمیل نمیشد. یعنی چریکها ساواک رژیم و ساواک رژیم چریکها را "عامل و دلیل" اعمال خشونت خود میدانند، در صورتی که این هردو انگیزه را با عامل اشتباه میگیرند. مانند گریستن در مثال ویکتور فرانکل ( روانشناس و متفکر بزرگ قرن بیستم و بازمانده هولوکاست ویکتور فرانکل است) ». نیاز مورخ ۱۳ و ۱۲ اردبیشت ۱۳۸۹.
من تا امروز هیچ صیهونیستی ندیدم که مدافع رژیم منفور پهلوی نباشد، هیچ صیهونیستی ندیدم که برضد سازمان جهنمی و تعلیم دیده در اسرائیل یعنی ساواک باشد.(از من نخواهید که ثابت کنم که شما جزو آنها هستید و یا نیستید). آنکسی که جانبداری از سیستم خشنونت و ترور و وحشت مینماید، برایش مهم نیست که این سیستم در کجا (درایران، افریقای جنوبی آپارتاید و یا در اسرائیل) وجود دارد.
۴۲۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰       

    از : نیاز

عنوان : مدارک معتبر تاریخدانان معتبر
جناب حافظه تاریخ مطلب جالبی را اشاره کرده اید. لطفا لینک یا مدرک این ادعای خود را ارایه بفرمایید که ما هم از آن استفاده کنیم، والا خدای نکرده ادعایتان به "اراجیف" تعبیر خواهد شد. کتاب خاطرات مادر شاه در ایران و توسط جمهوری اسلامی چاپ شده. مدرک بسیار معتبری است تحت کارگردانی حسین شریعتمداری اجرا و چنانکه میبینم بوفور مورد توجه دوستان اهل مطالعات اصیل(!!!) و خاله زنکی پسند قرار دارد. هیچیک از خاندان پهلوی تابحال اسمش در لیست ثروتمندترین افراد دنیا مجله فوربس نبوده است. در حالی که کسی که میلیونر سنگین باشد مثل مادونای خواننده حتما در این لیست میاید چه برسد به میلیاردر.
رضا پهلوی اگر با همان شست میلیونی که خودش ادعا میکند (یا مادرش از ثروتی که دارد) اگر برود مثلا صدها ایرانی و غیر ایرانی دیگر تجارت کند و مثلا طلاهای بلژیک را بخرد (که مدرکش پیش خانم یا آقای حافظه تاریخ هست!!) و سرمایه اش امروز چند برابر شده باشد هم، هیچ کار غیر قانونی انجام نداده و من و شما هم اگر سرمایه داشتیم حتما میرفتم سعی میکردیم با هوش و درایت آن سرمایه را بیشتر و بیشتر کنیم. من نمیدان اینهمه میلیونر و میلیاردر ایرانی در خارج ول ول میچرخند چرا هیچکس نمیرود خر آنها را بگیرد که چرا کار خیریه برای ایران وایرانی نمیکنند. هژبر یزدانی که یک میلیاردر ایرانی با دلال بازی های بی حساب است وقتی مرد یک نویسنده چپی که هی به پهلوی ها فحش میدهد نوشت که هژبر عجب مرد خوبی بود، چه ها و چه ها که برای مردم نکرد!!!! البته نوشته بود، چون همشهری او بوده بخصوص ازش خوشش میامده! جدا عجبا از برخی از ما ایرانی ها با این منطق و شعور. شاید همین رژیم کنونی لایق برخی از ما باشد.
۴۲۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : رضا شاه خدمات زیادی به ایران کرد...!!
"...آلمانی‌ها درامور ساختمان راه‌ها و جاده‌های ایران فعالیت می‌کردند و در ساختن راه آهن، بنادر و سیلوها و کارخانجات به ایران کمک رساندند.
آلمانی‌ها درایران خیلی کارهای بزرگ کردند، که بعضی از آنها هنوز مثل راه آهن سراسری بعد ازنیم قرن مورد استفاده ایرانیان قراردارند.
ایستگاهای راه آهن درتهران و تبریز و اهواز و امثالهم. خط آهن سراسری. پل ورسک، پل‌های راه آهن درمناطق صعب العبور، فرودگاه، کارخانه مونتاژ هواپیما، کارخانه شکر سفید، کارخانه ذوب آهن کرج، سیلوهای گندم، کارخانجات آرد و خیلی تاسیسات که حالا یادم نیست نام ببرم.
من یادم هست مردم تهران آنقدر به هیتلرعلاقه داشتند که درمیدان توپخانه جمع می‌شدند تا از رادیو سخنرانی‌های هیتلر را گوش کنند.
درآن موقع اکثر مردم رادیو نداشتند، ایستگاه رادیو درخیابان بیسیم پهلوی (سید خندان) تاسیس شده و روزی یک ساعت برنامه رادیویی زنده پخش می‌کرد. از بیسیم پهلوی ( سید خندان) به میدان توپخانه یک خط کابل کشیده بودند و درمیدان توپخانه چند بلندگو گذاشته بودند تا مردم اخبار رادیو را بشنوند.
مردم هروقت خبر پیروزی قوای هیتلر را می‌شنیدند از ته دل برای آلمانی‌ها هورا می‌کشیدند. حتی بعضی‌ها آنقدر تعصب داشتند که برای قوای آلمان گوسفند قربانی می‌کردند.
آلمانی‌ها عاشق چشم و ابروی مشکی ایرانی‌ها نبودند و محض خاطر صواب بردن درکار احداث راه آهن سراسری به ایران کمک نکردند! آلمانی‌ها با تمام قوا رضا شاه را در ساختن راه آهن سراسری کمک کردند تا خلیح فارس را به جنوب اتحاد شوروی متصل کرده و قوای خود را از طریق خاک ایران به جنوب اتحاد شوروی برسانند.

اما همین راه آهن که با کمک آلمان‌ها ساخته شد بلای جان خود آنها شد و متفقین با اشغال ایران کمک‌های وسیع نظامی به نیروهای شوروی که در محاصره آلمان بودند رسانده و وضعیت جنگ را به نفع خود عوض کردند. راه آهن سراسری که قرار بود مورد استفاده نیروهای آلمانی قراربگیرد برعلیه آنها به کارگرفته شد وسرنوشت جنگ را عوض کرد.
عوض شدن سرنوشت جنگ سرنوشت رضا شاه را هم عوض کرد و او از تخت طاووس پائین آورد و به تبعید فرستاد..." ( از خاطرت تاج الملوک مادر بزرگ رضا پهلوی) .
۴۲۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰       

    از : قبلی

عنوان : به دام نیافتید
این، خیلی تلخ است که در یکی دو مورد دیده شده است کسانی که با صداقت هستند و از مخالفان تجاوز نظامی به ایرانند، خود را آلوده کامنت گذاری علیه رضا پهلوی در زیر نوشته ای کرده اند که هدفش نه رضا پهلوی و نه سلطنت، بلکه همان است که سر هم کننده آن، در نوشته دیگری در همین سایت بر آن تصریح کرده است: «آمریکا به ایران حمله نمی کند و ای کاش می کرد»!
خوب است که این خوانندگان عزیز، نظر مخالفشان با سلطنت محمد رضا شاه و پدرش را در پای مقالات کسانی بنویسند که هدفشان تقویت لابی جنگ طلب، علیه مخالفان تجاوز نظامی به ایران نیست. وگرنه ناخواسته به دام می افتند.
۴۲۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : هدف اصلی این نوشته چیست؟
دوستان گرامی!
موضوع اصلی را گم نکنید. من در کامنت اول خود، انگیزه نگارش این نوشته را توضیح داده ام (کامنت من به صفحه دوم رفته است). لطفا آن کامنت را به دقت بخوانید و فراموش هم نکنید که نوشته قبلی همین شخص که در آن کامنت اول به آن اشاره کرده ام عنوانش این بود: «آمریکا به ایران حمله نمی کند. و ایکاش می کرد.»
او در آن نوشته چند هدف را دنبال می کرد:

۱) اوباما و به اصطلاح این افراد، «مماشات گران» به ایران حمله نمی کنند و بنابر این نباید از ناحیه حمله به ایران نگران باشم.

۲) ای کاش آمریکا حمله نامحدود و کاری به ایران می کرد تا رژیم را ساقط کند.

۳) مخالفت با حمله به ایران، ما را در کنار رژیم قرار می دهد.

۴) اگر ما با حمله به ایران مخالفت کنیم، باعث می شود که درون صفوف اپوزیسیون اختلاف ایجاد شود، و آن بخش از «اپوزیسیون» که خواهان تجاوز نظامی به ایران است، و آن بخش از اپوزیسیون که این کار را جنایتی علیه مردم ایران می داند نتوانند با هم کنار بیایند! و ما نتوانیم طرفداران حمله نظامی به ایران (آن ها را با عملشان می توان شناخت) را جزو اپوزیسیون حساب کنیم در حالی که نیاز به وحدت با آن ها داریم!
و موارد دیگری که می توانید در همان مقاله «ای کاش آمریکا به ایران حمله می کرد» او بخوانید و از نظرات خوانندگان شریف این سایت، در بخش کامنت های آن مقاله هم آگاه شوید، و حساب او را با حساب دیگران یکی ندانید.

آن «وحدت طلبِ» چند هفته پیش، بعد از فعال شدن رضا پهلوی که به عنوان چهره ای مورد اعتماد کشور های غربی وزنه ای است که این کشور ها نمی توانند آن را در معادلات خود نادیده بگیرند، و با توجه به مشکلی که رضا پهلوی، در کار لابی گری هایی که برای نئوکان ها و اسراییل انجام می شود به جود آورده است، «وحدت طلبی» کذایی خود را فراموش کرده است و به یاد حمله به رضا پهلوی افتاده است.

کسی که خواهان حمله نظامی به ایران، و نابود کردن مردم ایران، و اشغال ایران است، و آرزو می کند که «ای کاش آمریکا به ایران حمله می کرد» مشکلش نظام سلطنتی و گذشته آن نیست. مشکلش را شما خودتان می توانید حدس بزنید.
۴۲۶۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : زمان بررسی جنایات و چپاول دوران پهلوی خواهد رسید.
جناب برف بامید اینکه برف سیاه نباشید بجهت یاد آوری بشما جوانان و نتآثر از «تبلیغات»، در آواخر سال ۱۹۷۹ روزنامه ای در اطریش بنام Kurier دارایی شاه در خارج بالغ بر شصد میلیارد شلینگ ( واحد پولی اطریش) تخمین زده و جالب توجه بودن آن مقاله در این بود که معادل این رقم در آنزمان بودجه سالانه کشور کوچک اطریش برآورد شده بود. چند سال پیش توجه مرا یکی از روزنامه های بلژیکی جلب کرد که پلیس بلژیک دنبال خریدار یازده تن طلا در آنکشور است. جناب «برف» آیا میدانید فروشنده ۱۱ تن طلا کی بوده است، همین «شاهبانوی» مورد پرستش شما فرح پهلوی بود. رضا میرپنج در نوجوانی آه نداشت که با ناله سودا نماید.بخاطر مازندرانی بودنش تمامی مراتع و جنگلهای شمال را از دست « زمینداران و مالکین» خارج نمود و بخود ضمیمه نمود که ایجاد «بنیاد پهلوی» بخشی از آن ثروتهای بادآورده کوههای «سوادکوه» است. چگونه امروزه هنوز کسانی پیدا میشوند که در جهل مرکب غوطه ور هستند و جنایات و دزدیهای کلان خاندان پهلوی را «درست» و «بحق» میدانند. همان بس که استقرار رژیم وحشت و خیانتکار آخوندها در نتیجه سیاست ضد انسانی و ضد ایرانی حکومت وابسته ۵۷ ساله پهلوی میسر شد.
۴۲۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰       

    از : تگرگ ایرانی

عنوان : از تگرگ به برف و سایر دوستان
جناب برف
در ایران پدیده یا معادله ای رخ میدهد که افرادی مانند باران- چلنگر-سالاری و علائ الدین
و غیره انرا بخوبی درک میکنند و میدانند که افکار عمومی جامعه به نفع خواسته انها نیست به همین جهت براشفته و عصبی هستند و راهی جز توهین به بزرگان نمی بینند
انها اینده ای برای افکار خود در میان نسل جدید شاهد نیستند.موفق باشید
۴۲۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰       

    از : الف باران

عنوان : رضا شاه کبیر...!
"....دراین مسافرت کلارمونت اسکرین ازکارکنان کنسولگری انگلیس درکرمان که خیلی روان فارسی صحبت می‌کرد همراه ما بود وفوق العاده احترام و تکریم می‌کرد وتمام تلاش وسعی او این بود که رضا احساس راحتی کند. قرارما این بود که به جزیره موریس برویم.
آقای کلارمونت اسکرین بعدها کنسول انگلستان درتهران و وزیرمختار انگلستان در تهران شد وازپادشاه انگلستان عنوان پرطمطراق "سر" گرفت. رضا ازاحترام اسکرین خیلی راضی بود واسکرین شب ها درکابین رضا می‌نشست وبرای او ازتاریخ ایران صحبت می‌کرد.شب دوم رضا مرا هم صدا کرد تا کنارش بنشینم وداستانهای اسکرین ازتاریخ ایران را گوش کنم.
واقعا جالب است که یک انگلیسی مثل بچه های جنوب شهرتهران فارسی حرف بزند و بهتر از هرایرانی تاریخ مملکت ما را بداند. رضا خیلی ازدامنه اطلاعات اسکرین تعجب کرده بود. یک شب به من گفت بیخود نیست که اینها بردنیا حکومت می‌کنند.

اسکرین علاوه برفارسی به زبانهای اردو که مخصوص هندی ها بود وزبان پشتو که مخصوص افاغنه بود وزبان ترکی هم خیلی عالی حرف می‌زد.( با خود من ترکی صحبت می‌کرد که نگو ونپرس).
چون خیلی با ما خودمانی شده بود. یک شب رضا روی عرشه کشتی ازاو پرسید چرا انگلیسی ها مصرا ازاوخواستند تا خاک ایران را ترک کند.

اسکرین گفت: این کمترین تنبیهی است که لندن برای اعلیحضرت رضا شاه درنظر گرفته است. ما انگلیسی ها خیلی وفادار هستیم. با آنکه اعلیحضرت رضا شاه نسبت به انگلستان کم لطفی کرده ودرمیانه راه خود را به آلمان نزدیک کردند معهذا انگلستان حاضرنشد اعلیحضرت را مجازات جدی کند. امیدوارم درآینده اعلیحضرت محمدرضا ولیعهد جبران مافات کرده ودربرابر این گذشت وبزرگواری دولت فخیمه انگلستان خدمتگزارصادق پادشاه انگلستان باشند..."(از کتاب تاج الملوک همسر رضا شاه و مادر محمد رضا شاه).
۴۲۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰       

    از : یک مشروطه خواه

عنوان : پاسخ له منتقدان پاهزاده
در پاسخ به انتقادات نسبت به رضا پهلوی
نوشته ای در این وبلاگ زیر منتشر شده است:
http://roznamehdivari.wordpress.com/
۴۲۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰       

    از : برف

عنوان : برای باران
مطالب نگاشته شده از جانب آقای «باران» براستی قابل بحث است. اولاْ مسائلی که ایشان مطرح میکنند کوچکترین ارتباطی با بحث این نوشته ندارد. ایشان به همان شیوهء فعالین سیاسی قبل از انقلاب اتهاماتی را مطرح میکنند که به لحاظ حقوقی دارای کوچکترین اعتباری نمیباشد.

من از ایشان سوال میکنم با کدام دلیل و مدرکی ایشان خانوادهء پهلوی را متهم به خروج ۲۲ میلیارد دلار پول از ایران میکنند و اصولاْ این عدد ۲۲ میلیارد دلار از کجا آمده؟
همچنین ایشان بر اساس کدام سند و مدرک بیان میدارند که فرح پهلوی سرمایه گذاری ۶ میلیارد دلاری در پاناما کرده؟

آقای «باران» مطالبی را در مورد چمدانهای رضا شاه میگویند که کاملاْ بی اساس است. به ایشان توصیه میکنم که خاطرات عباس گلشائیان را مطالعه فرمایند تا متوجه شوند که رضا شاه هیچ پول و جواهری را با خود از ایران نبرد و تمام هزینه های زندگی او در دوران تبعید به عهدهء تبعید کنندگان او بود. گلشائیان (که خود از خانوادهء قاجار و از نزدیکان احمد شاه بود) مسئلهء چمدانهای رضا شاه را به تفضیل مینویسد. او از نزدیک در جریان بازدید این چمدانها بود. او اقرار میکند که رضا شاه جز لوازم شخصی خود هیچ چیز را با خود نبرد.

جناب «باران»، من در اینجا بهیچ عنوان قصد قانع کردن دل تنگ شما را ندارم. شما هر چه دوست دارید میتوانید فکر کنید. بحث من این است؛ کسی که ادعای داشتن مدرک دکترا میکند باید اینقدر آگاهی داشته باشد که اتهام زنی مسئله ایست حقوقی. والا هر کس میتواند همچون شما در کنج خانه اش بنشیند و به این و آن اتهام زند.
من نمیدانم چرا این مخالفین بسیار تحصیل کرده و دانشمند نتوانسته اند در طول این سی و چند سال هیچگونه حرکت حقوقی بر ضد رضا پهلوی و «پولشوییهایش» بکنند؟ مگر نه این است که شما در این زمینه مدرک دارید؟ خب بفرمایید! این گوی این میدان!

جناب «باران» در مورد عملکرد رضا شاه و دولت ایران در زمان حملهء متفقین مطالبی را بیان میدارند که نشان از بی اطلاعی ایشان است. قبل از طرح این مسئله باید بگویم که بسیار متاسفم که برای این هموطن دانشمند و دارای مدرک دکترا؛ موجودات کثیفی چون صدام و قذافی سمبل شجاعت و دلاوری هستند.
آیا باید رضا شاه هم چون ایشان دست به کشتار جمعی مردم خویش در طول حمله به کشور میزد تا جناب «باران» بپذیرند که او مردی شجاع بود؟ و یا میباید چون امپراتور ابله ژاپن آنقدر جنگ را ادامه میداد تا با انفجار بمب اتمی و کشتار دهها هزار متوجه میشد که نمیتوان در یک جنگ کلاسیک به رویارویی با سه قدرت برتر نظامی جهان رفت! جناب «باران»، در اروپا نیز کشورهایی چون فرانسه و لهستان بخاطر ضعف نظامی نتوانستند هیچ مقاومتی در برابر هجوم ارتش بسیار مقتدر هیتلر کنند. آیا آنها نیز ترسو بودند و میبایست شجاعت را از امثال صدام و قذافی میاموختند؟
جناب «باران»، هنگام حملهء متفقین به ایران دولت ایران با ایشان قراد داد بست که حاکمیت دولت مورد احترام قراد گیرد. با این قراردادها سه کشور متخاصم استقلال کشور را برسمیت شناخته و ملزم به ترک خاک کشور بعد از پایان جنگ شدند. پس همانطور که میبینید اقدامات دولت وقت در تسلیم شدن خیلی هم بی نتیجه نبود.

آقای «باران» مطالبی را در مورد استعدادهای رضا پهلوی و خانواده و دخترانش میگوید که به باور من بسیار سبک است. این حرفهای ایشان من را بیاد غیبتهای خاله خان باجیهای قدیمی میاندازد که کاری جز کوچک کردن افراد و دخالت در زندگی خصوصی ایشان نداشتند. من بسیار متاسفم که جناب «باران» با مدرک دکترایش چنین سبک به مسائل مینگرند. در ضمن خدمت ایشان عرض میکنم که رضا پهلوی دیپلمه نیست. او دارای تحصیلات عالیه در رشتهء حقوق و همچنین در آکادمی نیروی هوایی در آمریکاست.

جناب «باران»، هیچکس منکر اقتدارگرا بودن حکومت شاه نیست. این مسئله را حتی پسرش اعتراف میکند. ولی این مسئله را نیز باید در مد نظر داشت که شاه سرانجام به اشتباهاتش پی برد و از زمان دولت شریف امامی در جهت برپایی یک دولت آشتی ملی با شرکت هواداران مصدق در تلاش بود. ولی این کار با کارشکنی های جبهه ملی و نهضت آزادی در کار روانشاد دکتر بختیار مواجه شد و سرانجام نیز «آزادیخواهان» و «مبارزین» روح الله خمینی را به ملت هدیه دادند.

جناب «باران»، نیم نگاه کردن به واقعیت درست مثل دروغگویی است! جنابعالی به دارایی ۶۲ میلیون دلاری خانوادهء پهلوی اشاره میکنید ولی این را نمیگویید که خانوادهء پهلوی در دو دادگاه در سوییس و آمریکا از هر نوع خلافکاری تبرئه شد. باز تکرار میکنم بحث ما یک بحث ایدئولوژیک و فلسفی نیست. بحث ما بحث حقوقی است. شما و یا رفقایتان اگر میتوانید باید با ارائهء دلایل حقوقی ثابت کنید که ثروت این خانواده از طریق خلاف بدست آمده (چیزی که خلاف آن در دو دادگاه سوییس و آمریکا ثابت شد). والا ثروت داشتن در دنیای آزاد امروز هیچ جرمی محسوب نمیشود.
(در ضمن لینک شما به مقاله ای بی اساس از سرباز فدایی اسلام اکبر گنجی منتهی شد. من ارتباط حرفهای سبک این فرد را با موضوع بحث متوجه نشدم)

با سپاس از همگی و بویژه از دوستان این سایت.
۴۲۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۰       

    از : داریوش

عنوان : ناتوانی درمبارزه اصیل سیاسی
تحرکات سیاسی اخیرشاهزاده رضا پهلوی همچون تلاش برای تشکیل یک کنگره ملی، شکایت ایشان از خامنه ای و مصاحبه اوبا خانم مسیح علی نژاد همچون آبی است که به لانه مورچگان ریخته اند.آن شیفتگان سوسیالیزم سویتی وکوشندگان استقراردیکتاتوری پرولتاریا که اینک پوست انداخته وهمگی سینه زنان دمکراسی و سکولاریسم درکشورمان شده اند با اعضای آن حزب کذائی، اصلاح طلبان ودیگرمخالفان پهلویها امروز با حسادتی خاص که از احساس ناتوانی ایشان درعرصه سیاسی سرچشمه میگیرد، بجوش و خروش درآمده اند تا دوباره با گشودن دوسیه های قلابی خاک خورده شان ،که نسل جوان امروز به اصطلاح "تره هم برای آنها خورد نمیکند"، دون کیشوت وار با شمشیر چوبین به جنگ مردی آگاه و مبارز آمده اند که همانند پدرش ایران را ازدیگرایرانیان بیشتر دوست دارد.
او یک تنه درتلاش است، تا با آغاز یک کارزار بین المللی ماهیت جنایتکارانه و ضد انسانی رژیم ولایت فقیه را بروشنی به جهانیان بشناساند و مبارزه مدنی برعلیه ملایان را ساماندهی کند.وی بخوبی مطلع است که دراین راه چه مصائبی درسر راهش قرارگرفته اند،از بدخواهانی بنام «هموطن» تا کسانی که با بی اعتنائی به معیارهای اخلاق اجتماعی، هیچگاه نخواسته اند درمبارزات سیاسی که اینک صرفاً برای آزادی کشورمان صورت میپذیرد سنگ پراکنی نکنند.جذابیت اندیشه سیاسی شاهزاده و عملکرد بسیاردمکراتیک ایشان دربرهه های مبارزه بابدخواهان ایران،آنکسان را که چنین ویژه گیهائی درخود سراغ ندارندرابه اتخاذ تدابیرنفاق افکنانه ویاوه گوئیهای تکراری وادار کرده است.تا اگر خود توانا به انجام تدبیری برای رهائی وطن شان نیستند،از همت و پایمردی دیگران دراین جهت مجدانه جلوگیری کنند.
چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۰ - ۱۱ ژانویه ۲۰۱۲
۴۲۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۰       

    از : باران

عنوان : هزینه سالانه دربار
در جهان مدرن قتل و غارت و پولشویی از جرمهای اند که مشمول مرور زمان نمی شوند. شاه رهبر ساواک مخوف بود که آمر قتل دکتر فاطمی، گلسرخی، جزنی، آخوند غفاری، و چند سد آزادیخواه دیگر بود. هزینه سالانه دربار را در ۳۷ سال کسی نمی داند. خاندان ۶۲ نفریش ۲۲ میلیارد در زمان انقلاب از ایران خارج کردند. اشرف در قمارخانه ی ویژه در لاس وگاس با صندلی چرخدار در قمارهای کلان شرکت می کند. فرح در پاناما سهم ۶ میلیارد دلاری خود را از شاه گرفت. بازدیدهای او در ایران از امور یتیمها و محرومان در رسانه انعکاس می یافت. آیا پس از هجرت به پاریس یتیمان و محرومان ایران به نوایی رسیده اند که ایشان با پالتو پوست آنها را فراموش کرده. این پولشویی خاندان پهلوی پیگرد قضایی از طرف ملت ایران دارد. غلامرضا، شهرام، بقیه بماناد.

شاه یک دیپلمه دبیرستان له روزی سوییس بود. اینهمه لاف و گزاف در باره حکومت کردن او بر اساس چه استعداد، تخصص، مهارت می باشد؟ او نه حقوق خوانده بود؛ نه اقتصاد، نه امور بین المللی، نه جامعه شناسی. جبن او در فرار با چمدانهای پر از دلار و گریختن پدرش در عدم دفاع از کشور در مقابل هجمه انگلیس -برخلاف هوچی مینه ویتنام در مقابل ژاپن، فرانسه، آمریکا نفرت انگیز اند. دیکتاتورهای چون صدام و قذافی در مقابل مخالفان مانده و مبارزه کردند؛ نه چمدانهای پر از دلار برای خارج را به بندند.

رضا هم در برنامه پارازیت ۲۰۱۱ گفت ۶۲ میلیون دلار دارایی شخصی دارد؛ بهتر است که مانند دولتمردان آمریکایی خلاصه ورقه مالیات سالانه آوریل هر سال خود را از پوتاماک- مریلند در رسانه ها نشر کند. رضا پهلوی می تواند یک صندوق اعانه خیریه که از مالیات درآمد سالانه برخوردار است ایجاد کند؛ خودش هیچ، تا ایرانیان خیر خارج به این صندوق برای خانواده زندانیان سیاسی کمکهای مالی کنند. همانطور که ۱۰۰ ها حساب بانکی برای کمک به یهودیان اسراییل در امریکا وجود دارند.

در ایران کنونی بیش از ۵ میلیون دانشگاه رفته وجود دارد؛ در خارج ایرانیان مهاجر از اقلیتها/ اتنیکهای رده اول با مدارج دانشگاهی اند؛ برخی درمدیریت کلان و مشاغل تخصصی شرکتهای جهانی اند. من از هواداران معقول رضا می پرسم: چرا بنده با تحصیلات دکترا و ۳۰ سال کار تخصصی رهبری یک دیپلمه ۳۰ سال بیکار را بپذیرم؟ این دیپلمه مانند یک "مارکتینک من" حراف فقط حرف میزند؛ ۱ روز زندان نرفته- جایی که ازادیخواهان در ۱۰۰ سال گذشته بوده اند. هیچ تجربه عملی - حتی در کمک خلبانی هم ندارد. دختران او هم استعدادی در دانشگاه نشان نداده اند.

برای نمونه دختر مقام امنیتی ساواک، پرویز ثابتی، در هاروارد، صاحب دکترای ژنتیک مقامی علمی در آمریکا دارد. من از هواداران معقول ایشان می پرسم: یک عضو این خاندان ۶۲ نفری را نام ببرید که استعداد علمی، ادبی، هنری، مدیریتی، ورزشی، تجاری، فرهنگی- با ۹۰ سال تنعم و زندگی اشرافی داشته باشد. منظور از ۹۰ سال ۵۷ سال سلطنت و ۳۳ سال در خارج است. رضا از رفراندوم در ایران می گوید. باید دانست که در انتخابات آزاد در خاور میانه - از غزه، لبنان، عراق، مصر، تونس گرفته تا ترکیه، افغانستان و یمن اسلامگرایان اکثریت را می برند. عقل هم چیز خوبی است!
چند نقل قول از بی بی سی:

دستور پر کردن و بستن چمدان ها و صندوق ها در روز ۲۳ دی ماه ۱۳۵۷ با تایید شاه و به دستور فرح صادر شد. فرح دستور داد ۳۸۴ عدد چمدان و صندوق بسته شود ....

یک تیم از افراد مورد تایید فرح جمع آوری و بسته بندی همه گونه عتیقه جواهرات و الماس های گران بها, ساعت های تمام طلا , تاج و نیم تاج های تمام زمرد را بر عهده داشتند. این گنجینه از جواهرات و عتیقه جات در جا های امن کاخ نیاوران نگه داری می شد. فرح بر همه ی بسته بندی ها تقریبا" نظارت کامل داشت. بسته بندی و جمع آوری دلار های آمریکایی که از ماه ها قبل نقدا" جمع شده بودند توسط بخش مالی دربار انجام گردید.

بسته بندی این گنجینه ها سرعتی خاص را می طلبید که می بایست در درون چمدان ها و صندوق ها جای داده شود در جریان این بسته بندی ها بسیار از جواهرات توسط اعضای تیم بسته بندی دزدیده شد و هرگز ردپایی از آن ها بدست نیامد....


در دوران رژیم پهلوی، از یک سو شاه جامعه و رژیم را از شنیدن صدای مخالفان محروم ساخته بود و از سوی دیگر، مخالفان با توجه به سطح تکنولوژی زمانه، امکانی برای رساندن صدای اعتراض خود به گوش مردم نداشتند. شاه فضای سیاسی را کاملاً سرکوب کرده بود و هیچ صدای مخالفی به گوش مردم نمی رسید. دهه ۱۳۵۰ دوران اوج گیری ستایش بی حد و مرز شاه بود که تا حد ساختن چهره ای معنوی، عرفانی و مذهبی از او پیش رفت. شاه پس از تک حزبی اعلام کردن نظام سیاسی ایران (تأسیس حزب رستاخیز) در پاسخ یک روزنامه نگار اروپایی که از او پرسیده بود: آیا این رویکرد جدید با مواضع گذشته شما تفاوت ندارد؟ گفت: "آزادی افکار! آزادی افکار! دموکراسی! دموکراسی! این واژه ها یعنی چه؟ هیچ کدام شان به درد من نمی خورد".
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/۲۰۱۱/۱۲/post-۸.html
۴۲۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۰       

    از : خسرو

عنوان : سند و مدرک
آقای علاءالدین، بر اساس کدام دلیل و سندی ادعا میکنید رضا شاه در کنار لیاخف مجلس را به توپ بست؟ تا کی میتوان با دروغگویی و بدون داشتن سند و مدرک حرف بی اساس زد؟
۴۲۶۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۰       

    از : بهمن زاهدی

عنوان : بشوید تا بشود
هموطن عزیرم آقای ف. علاءالدین گرامی،

بچه ساواکی نیستم، ضد انقلاب، انقلابی شده هستم.

برای شما مهم این است که فرزندان ایران در اسرات بمانند چون شما از نوه رضا خان خوشتان نمی آید.
باید ریال ایران بی ارزشترین ارز جهان باشد، چون از شاهزاده، پسر محمد رضا شاه خوشتان نمی آید.
باید زنان ایران به بردگی جنسی وادار شوند، چون شما پادشاهی را برای جمهوری خودتان می خواهید؟
باید در دنیا به عنوان ایرانی سرافکنده باشیم، چون شما از کسی خوشتان نمی آید.

هموطن گرامی،
در این نفرت نمانید، ایران به شما هم احتیاج است.
باید که ما دوباره با هم شویم، چون همراه نشوی .......نشود.

ارادتمند
بهمن زاهدی
۴۲۶۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۰       

    از : برای احمد

عنوان : برای احمد
احمد عزیز! این آدم «تفکرات ایدئولوژی زده» (به تعبیر شما) ندارد. او در پی تقویت طرفداران حمله به ایران است. لطفا حساب او را از حساب دیگران جدا کنید. شاید آنچه باعث سوء تفاهم شما شده باشد انتشار این مطلب در یک سایت با خط و خطوط چپ است.
۴۲۵۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰       

    از : خواننده

عنوان : وحدت طلب محترم ما بی دلیل به میدان نیامده است!
من هیچ قصدی در ورود به آنچه این فرد نوشته است ندارم، و نه با او بلکه با خوانندگان سایت اخبار روز چند موضوع را در میان می گذارم:

۱) این فرد در نوشته دیگری که چند هفته پیش در همین سایت (به نظر من، با سوء استفاده از حسن نیت مسئولان محترم این سایت) منتشر کرد تصریح کرده است که دخالت خارجی در ایران، خارج از اراده ما است و بنابر این نباید در این باره زیاد صحبت کنیم. مخصوصا به این دلیل که باعث اختلاف میان گروه های معتقد به دخالت نظامی در ایران و گروه های دیگر می شود و به وحدت «اپوزیسیون» لطمه می زند! یعنی نمی گذارد که طرفداران دخالت نظامی در ایران را از صفوف اپوزیسیون دور بدانیم، در حالی که باید با آن ها وحدت کنیم!
همین فرد وحدت طلب، حالا یکباره به یادش افتاده است که باید علیه رضا پهلوی بنویسد. می دانید چرا؟ نه برای این که رضا پهلوی یا سلطنت طلبی و سلطنت طلبان، وارث نظام پهلوی هستند، بلکه به دلیلی که در شماره ۲ خواهم آوررد.

۲) در پی مطرح کردن «اپوزیسیون» جنگ طلب و منفور (همان «اپوزیسیون»که ایشان می گوید نباید با آن مرزبندی کرد، و باید آن را اپوزیسیون مردمی به حساب آورد و با آن متحد شد) از طرف جنگ طلبان آمریکایی، و بزرگنمایی نقش آن جریان توسط رژیم ایرن با منتسب کردن جنبش سراسری مردم به آن برای بدنام کردن جنبش، مخالفان جنگ با ایران در حکومت آمریکا، کوشیده اند تا به عنوان یکی از آخرین تلاش های خود در مقابل جناح رقیب، از رضا پهلوی استفاده کنند، و او را که بخش نه چندان اندکی از مردم هم نسبت به او نظر مساعدی دارند، مطرح سازند با تأکید های مکرر او بر این که دخالت نظامی در ایران، مطلقا به نفع هیچ طرفی به جز رژیم نیست، و اپوزیسیون را هم ناتوان خواهد ساخت.
در این باره، می توانید به گفتگوی رضا پهلوی با روزنامه ی راست بسیار معتبر فرانسه،فیگارو، مراجعه کنید. و به گفتگو های دیگر او.

۳) معلوم است که چه کسانی یکباره در این میان وارد معرکه می شوند و به کمک خائنین جنگ افروز داخلی و سرپرستان خارجی آن ها می شتابند، و حرف خود را در پوشش حمله به طرف مقابل می زنند.

۴ ) من نه تنها به رضا پهلوی سمپاتی ندارم، بلکه از اساس مخالف سلطنت هستم، و از زاویه ی چپ، نه از زاویه راست با او مخالفم.
اما به کسانی که خود را زرنگ فرض می کنند و به نظر می رسد در حال سوزانیدن آخرین مهره های خود هستند می گویم:
تلاش هر آن کس را که در برابر تجاوز نظامی به ایران موضع مخالفت صریح می گیرد، به خصوص اگر مثل رضا پهلوی، چهره ای مطرح در محافل بین المللی باشد بر تلاش خائنینی که نام «اپوزیسیون» بر خود نهاده اند و می خواهند به جهان بگویند که مردم ایران خواهان لیبی مردن ایران هستند، ترجیح دارد.

دوستانه وبرادرانه و رفیقانه، سخنی هم با مسئولان محترم اخبار روز دارم: دوستان گرامی! در این مرحله حساس از سرنوشت ایران، بدبین بودن، و در پشت چهره هر نوشته ای هدف اصلی آن را یافتن، بهتر است تا خوشبین بودن.
۴۲۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰       

    از : چلنگر

عنوان : سلطنت پهلوی مرد
رژیم پهلوی را مردم ایران با انقلاب خود سرنگون کردند و با مرگ شاه خائن رژیم او نیز مرد. رضا پهلوی می تواند تا پایان عمر خود آرزوی برگشت به سلطنت را داشته باشد اما آن فقط یک آرزو خواهد ماند. سلطنت طلبان و ساواکی های سابق نیز هنوز در "کتمان" گذشته زندگی می کنند و شاید بهترین مداوا برای آنها دیدار با روانشناس باشد که حقیقت تلخ را بتواند به آنها بقبولاند! اهمیت دادن به رضا پهلوی و بقیه وابستگان به رژیم مرده و فرسوده پهلوی دوری از واقعیت های سیاسی می باشد و تلف کردن وقت گرانبها می باشد. رژیم پهلوی مرد و در قرن ۲۰ دفن شد!
۴۲۵۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰       

    از : احمد

عنوان : تفکرات ایدئولوژی زده
آقای ف. علاءالدین، ادب و تربیت چیز بسیار خوبی است
مطالب جنابعالی چیزی جز یک فحشنامه نیست. این مطالب فقط و فقط بیانگر عصبیت و غیرواقع بین بودن شماست.
شما اتهاماتی را به رضا پهلوی میزنید که برای اثبات آن هیچ دلیل و مدرکی ندارید (مانند اتهام حمایت پهلوی از حمله به ایران). اگر واقعاْ کسی خواستار چنین نگارشی باشد میتواند به آرشیو کیهان شریعتمداری رجوع کند. دیگر چه نیازی به جنابعالی است.
شما میفرمایید که هواداران پادشاهی نتوانشته اند مردم را در خارج از ایران متحد کنند. ممکن است بفرمایید کدام گروه توانسته ایرانیان را در خارج با یکدیگر متحد سازد؟
آقای ف. علاءالدین، تفکرات ایدئولوژی زدهء جنگ سردی دیرزمانی است که عمرش را به واقعبینی داده. صحبتهای جنابعالی یادآور بحثهای ملال آور سیاسی در مهمانیهای خانوادگی ایرانی است. بحثهایی که در آن همه متخصص همه چیز هستند و از پنهاهترین رازهای سازمانهای اطلاعاتی نیز آگاهند:)
۴۲۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰