از : mehdi dehnavi
عنوان : بحث رفرم وانقلاب بحث انحرافی نیست .
به مانده زاد
دوست گرامی من شما مینویسیدکه «... من شما را دعوت کردم به به پذیرش یک قرارداد اجتماعی میان ایرانیان برای دستیابی به یک ساختار قدرت بی طرف به دین و ایدئولوژی و برگذاری انتخابات آزاد. از شما خواستم با این موافقت کنیم.
شما اصرار می کنید که اختلاف چیز دیگری است.... . می گوئید اختلاف این است که استقرار الترنایتو بعد از سرنگونی یا تغییر مدیریت جامعه با تغییر نظرات آن مدیر که گویا اکنون ولی فقیه است » . من مطلب شما را این طورمیفهمم که شما نخست میخواهید « به یک ساختار قدرت بی طرف به دین و ایدئولوژی» دست یابید وسپس به « به برگزاری انتخابات ازاد» دست بزنید . اتفاقا مسئله اصلی من وشما درست همین جاست که شما چگونه میتوانید ازسد ولی فقیه بگذرید وبانچه میخواهید برسید ؟ با رفروم میخواهید این کاررا نجام دهید؟ یا به طرف سرنگونی میروید ؟ویاراهی غیرازاین میدانید که به عقل من نمیرسد . من فکر میکنم درشرایط ایران راهی غیر ازاین دومتصور نیست (حداقل برای من )واین حساب این گفته من که «بحث رفروم وانقلاب بحث انحرافی نیست ».نمیتواند غلط باشد وبهمین دلیل هم « قدرت مشغله اصلی بحث » من نیز نخواهد بود . ویا اینکه شاید برداشت من غلط است وشما میخواهید ازطریق یک انتخابات ازاد به یک ساختار قدرت بی طرف به دین وایدئولوژی دست یابید ؟ که بازهم میشود سوال کرد که شما چگونه میخواهید رژیم را واربه پذیرش یک انتخابات ازادکنید ؟ ازطریق تحمیل رفروم ویا اینکه پیش بسوی انقلاب ؟ درضمن شما برداشتی ازنوشته من نقل کرده اید که این برداشت نادرست شما میتواندناشی ازدرست مطرح نکردن مطلب ازطرف من ویا نادرست برداشت کردن شما ازنوشته من باشد وان، این است که « تغییر مدیریت جامعه با تغییر نظرات آن مدیر که گویا اکنون ولی فقیه است». ومتاسفانه براساس همین برداشت بخش بیشتر نوشته اتان را نوشته اید که من ارجواب بان صرف نظر میکنم . شما درپایان مینویسید که «. تقدم جواب به این پرسش است که دموکراسی و حاکمیت ملت ایران و جدائی دین از دولت چگونه تامین می شوند؟» من باردیگر سخنم را تکرار میکنم برای رسیدن انچه شما مطرح کرده اید که مسئله اصلی ماست باید ازسد ولی فقیه وسپاه پاسداران و...گذشت واین بدون رفرم ویا انقلاب درکشورما ممکن نیست . شما غیرازاین میاندیشید ؟ لطف کنید بفرمائید چگونه ؟
۴۲۷۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : mehdi dehnavi
عنوان : اکثریت داشتن گاهی هم نشانه حقانیت است .
همایون عزیز : مینویسید که « یک دوره ای که فضای عمومی چنان شد که مردم خیال کردند کار تمام است، تظاهراتی با چهار پنج هزار نفر جمعیت برگزار شد» . همین دوره که شما ازان یاد میکنید دیدگاههای گوناگون دست به بسیج زده و تظاهرات موردنظر خودشان را سازماندهی وبرگزار کردند. تا جائی که من میدانم ودربعضی ازاین تظاهرات هم شرکت داشتم تفاوت عددی تظاهرات با توجه به نوع بسیج وسازماندهی وشعارانها متفاوت بود . وتجمع های بزرگ ۵-۶هزارنفری مربوط به کسانی بود که شعارساختارشکنانه نداشتند وبرعکس تجمعاتی که شعارشان کلیت رژیم را زیرسوال میبرد بسیار محدودتربود .و اگر به شعارها دقت میکردیم بخوبی درمییافتیم که این اصلاح طلبان نبودند که « خیال میکردند کارتمام است » بلکه دوستان ورفقای برانداز بودند ، چرا که اصلاح طلبان برای تمام شدن کار که درانتخابات شرکت نکرده بودند . شما من را متهم میکنید که امتیازاتی را به حساب محبوبیت خطم واریز میکنم . اتفاقا مسئله بسیاری ازاصلاح طلبان (من هم ) نه مسئله تغییر قدرت که مسئله تغییر نگاه وتغییر مدیریتها وجواب گو کردن مسولان است وبرای این کارباید مردم را به حقوقشان اشنا ونیز فرهنگ جامعه را توسعه داد ومسئله کسب امتیاز مسئله قابل توجهی نیست .
میگوئید که :« ، این نکته هم فراموش نشود که اکثریت داشتن همیشه نشانه ی حقانیت داشتن نیست.» ممنون ازتذکر بجایتان ، منم چون شما قائل بهمین هستم منتها با این تاکید برهــــــــــــــــــــــــــــــمیشه ؛که البته این همیشه هم نسبیست . با مهر واحترام بشما
۴۲۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : از چه کسی باید تقاضا کرد؟
آقای همایون از چه کس یا کسانی تقاضا می کنی که به شما با گرایش بر اندازی امکان نمایش خیابانی در خیابان های شهرهای ایران را بدهند.از حاکمیت ج.ا؟چنین تقاضایی خیلی ساده انگارانه است.از رفرمیست ها؟که در این صورت هم تقاضای شما به دور از واقع بینی است.آن نیرویی که بتواند چنین فضایی را فراهم کند ،منتظر شما نمی ماندکه خود را نمایش دهید.
تمام صحبت بر سر این است که مردمی را که علیرغم تمام کم آگاهی و سوء تفاهمات با مشکلات کوچک و بزرگ بطور مستمر دست و پنجه نرم می کنند و آرزوی رسیدن به زندگی آرام و بدون دغدغه را دارند بشناسید و انتظار انجام اموری را از آن ها داشته باشید که در توانشان هست.ترس از وقوع جنگی ویرانگر،ترس از گرانتر شدن ارزاق عمومی،ترس از مواجهه با قحطی و ناامنی دلمشغولی دائمی شهروندان ماست .همهء هنر سیاست ورزی شما می تواند این باشد که بتوانید با آنها زبان مشترک پیدا کنید.تا آنها بتوانند بستر مناسب را برای عملی شدن آرزوهایتان فراهم کنند.و این مهم در صورتی جامهء عمل می پوشد که آرزوهای شما را آرزوهای خودشان بدانند.و گرنه شما راه خوتان را می روید و تودهء مردم هم همان کاری را می کنند که تا حال کرده اند.می توانید هر بار در هنگامهء اوج گرفتن جنبش ها ذوق زده شوید و تصور کنید که جامعه تازه دارد شما را می فهمد و عنقریب بدنبال شما راه می افتند که راهنمایشان باشید و آنها را به سر منزل مقصود برسانید و هر وقت هم به هر دلیلی درجنبش مردمی رکود پیش آمد ،منزه طلبی کنید و تقصیر را گردن رفرمیست ها و غیره بیاندازید.
۴۲۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : مانده زاد
عنوان : کسب قدرت چه با رفورم چه با قیام مسئله این نیست.
اقای دهنوی من شما را دعوت کردم به به پذیرش یک قرارداد اجتماعی میان ایرانیان برای دستیابی به یک ساختار قدرت بی طرف به دین و ایدئولوژی و برگذاری انتخابات آزاد. از شما خواستم با این موافقت کنیم.
شما اصرار می کنید که اختلاف چیز دیگری است. می گوئید اختلاف این است که استقرار الترنایتو بعد از سرنگونی یا تغییر مدیریت جامعه با تغییر نظرات آن مدیر که گویا اکنون ولی فقیه است.
می بینید قدرت مشغله اصلی بحث شماست. چه با رفورم چه با قیام.
فرض کنید تغییر دید صورت گرفت و مدیر یعنی اقای خامنه ای مدیریت مطلوب شما را انجام داد. فردا که او جانشین شد توسط فرماندهان سپاه دوباره با همین گرفتاری روبرو نیستیم؟ یا فردا که آقایانی از اپوزیسیون بیایند و به حق ملت احترام نگذارند با همین مشکل روبرو نیستیم؟ حتما جوابت مثبت است. پس به یک نیتجه می رسیم که کمی از مشغله قدرت و رفورم و قیام خود را آزاد کنیم. مسئله مقدم بر قدرت و قدرت گیری، دموکراسی است. یک فرهنگ، یک توافق عمومی برای زندگی ازادانه باهم، همزیستی ما ایرانیان که متنوعیم، و انتخابات آزاد. من شما را به این راه اثباتی دعوت کردم که نیندیشیده به آن حاشیه ای جدید نوشتید.
به جای این تلاش، برای چنین توافقی عمومی و همگانی، بر جبهه بندی سر رفورم یا قیام مجدد کوبیدید. این واقعی نیست که فکر کنید میلیون ها نفر مسئله اشان راه گذار است. برخی مردم چنان نفرتی از ولایت فقیه دارند که ارزو می کنند او مورد حمله با بمب قرار بگیرد. واقع بینی ان است که راه حل اثباتی درستی را بشناسیم. تا با ان بتوانیم مردم را به ازادی و ابادی جامعه دعوت کنیم و از نفرت بکاهیم. حالا بازهم اگر شما بگویید با قیام یا با رفورم من یک جواب بیشتر ندارم: ، بیراهه نرویم!
از رفورم و شرکت در انتخاباتی که رژیم ان را بخون کشید، دگم نسازید. راه گذار مطلقی وجود ندارد نه رفورم و نه قیام. اما مسئله این نیست. تقدم با این بحث نیست. با کسب قدرت هم نیست. تقدم جواب به این پرسش است که دموکراسی و حاکمیت ملت ایران و جدائی دین از دولت چگونه تامین می شوند؟ با یک همگرایی ملی برای ساختاری غیر غیر دینی و غیر ایدئولوژیک و برگذاری انتخابات آزاد در ان ساختار؟ اگر نه با چی؟
۴۲۷۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : همایون
عنوان : عجب حکایتی است
جناب دهنوی. چنان می نویسید که اگر کسی نداند خیال می کند «رفرمسیت ها» در خارج از کشور صدهزار صدهزار بسیج کرده اند! مگر غیراز این است که در خارج از کشور همه ی فعالین سیاسی دست به دست هم بدهند، در هر شهری که مراسمی دارند دویست نفری بسیج می کنند. یک دوره ای که فضای عمومی چنان شد که مردم خیال کردند کار تمام است، تظاهراتی با چهار پنج هزار نفر جمعیت برگزار شد که تازه بیشتر شرکت کنندگان آن هم «براندازان» بودند. پس این امتیازات چیست که به حساب خود و «محبوبیت» خطتان واریز می کنید؟
حرف من روشن است. در ایران، در کشور ما، جایی که مردم ما هستند، به ما اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی هم میدان فعالیت بدهید و آن وقت از وزن کشی صحبت کنید. کجای این حرف احتیاج به توضیح اضافی دارد؟
تازه بعد از همه ی این حرف ها، این نکته هم فراموش نشود که اکثریت داشتن همیشه نشانه ی حقانیت داشتن نیست. پس موقع بحث های نظری و سیاسی این قدر عده به رخ هم نکشیم.
با مهر
۴۲۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : me dehnavi
عنوان : بحث رفرم وانقلاب بحث انحرافی نیست .
مانده زاد عزیز: من چون شما با خواستهای سلبی مردم موافقم وجنبه ایجابیست که احتـــــــمالا مورد اختلاف من وشماست . یعنی چگونگی گذشتن ازسد ولایت فقیه وجایگزین کردن الترناتیو مورد نظر سرنگونی وبرقراری عدالت یا تغییر نگاه ودرنتیجه تغییر مدیریت جامعه . مگر غیر اینه ؟ مگر این تظاهرات درتحلیل نهائی نتیجه شرکت درانتخاباتی نبود که مردم فکر میکردند میتوانست بخشی ازخواسته های انها را براورده کند ؟ یعنی بدون سرنگونی رژیم ، رسیدن به بخشی ازخواسته هایشان .یعنی رفرم . اگر اینست که من فکر میکنم چنین است ؛بحث رفروم وانقلاب نمیتواند بحث انحرافی باشد ومنم حتما «خبالباف » نیستم بلکه فکر میکنم واقع بینم ونظراتم به حقیقت نزدیکتر است تا نظرات مخالف . شما لطف کنید وبمن جواب بدهید : اگر امکان بخشی ازخواسته های مردم درچارچوب یک نظام رفرم نیست پس چیست ؟
۴۲۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : mehdi dehnavi
عنوان : اشکال را درجای دیگر باید جستجو کرد
همایون عزیز : من با بخشی ازگفته شما که رفرمیستها درایران رئیس جمهورومجلس ودرمقطعی مطــــــبوعات ومـــــتینگ هم داشته اند، موافقم .و خوشبختانه برای اولین باردرتاریخ ایران مردم ایران توانستند که نسبتا ازادانه به بخشی ازخواسته هایشان ازطریق صندوق برسند و دوقوه ازچهارقوه که پایه های دمکراسی را به دست بگیرند (فعلا ازموانع سدراه عمل مستقل این قوا میگذرم ) واین چیزکمی نبود .ولی با شما موافق نیستم که علت موفقیت نسبی اصلاح طلبان ان باشد که « سی و سه سال است ...همه گونه ابزار تبلیغ » را درایران دراختیار داشته اند ؛ باشد . وهمچنین باشما موافق نیستم که علت عدم توان سازماندهی و بسیج نیرو درخارج ازکشور بوسیله هم نظرانتان را معلول سرکوب واعدام وکوچ به خارخ ازکشورباشد . وبازهم متاسفانه بااین گفته شما موافق نیستم که اگر « به ما هم میدان بدهید، تریبون بدهید، آن وقت وزن کشی کنید.» موفقیتی نصیب خود کنید .چرا که ؟چه کسی درخارج ازکشور کدام «میدان » و«تربیون » را ازشما گرفت؟جلو کدام یک ازتبلیعات شما گرفته شد ؟ کجا مانع متشکل شدن شما شد؟ چه کسی مانع شد که شما نتوانید بیسج نیرو کنید ؟ شما درکدام میدان کدام کشور اروپائی میخواستید تظاهرات کنید که نگذاشتند ؟ ویا کدام میتینگ ویا سالن سخنرانی را ازبرگزاریش ممانعت کردند ؟ من فکر میکنم باید علت را درجای دیگری یافت
۴۲۷۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۰
|
از : مانده زاد
عنوان : رفرم یا انقلاب یک بحث انحرافی است
آقای مهدی دهنوی در حاشیه نویسی خود از من پرسیده است که راجع به گرایش میلیون ها نفر به نظر آقای نگهدار در مورد رفروم چه می گویم؟ عین عبارت او این است: «بخش بزرگی ازجامعه ایران( بدرست ونادرست . ازمن ) خواسته هایشان در، دیدگاه فرخ نگهدار (دیدگاه رفرومیستی ) میبابند ...همین نظر ۲۴ملیون رای وچند ملیون نفر را به خیابان کشید .»
به نظر من در میان مردم چه در هنگام رای دادن و چه هنگام تظاهرات، دعوا سر انقلاب یا رفروم نبوده و نیست. این واقعا یک خیالبافی است. این دعوایی ساختگی است و نباید بدام ان افتاد.
خواسته های بسیار متنوع مردم، یک فصل مشترک دارند. رژیم ولایت فقیه ان ها را به روز سیاه کشانده است. این جنبه سلبی است. بعد در میان مردم روشنتر جامعه، این خواست وجود دارد که حق حاکمیت مردم با تاکید بر انتخابات ازاد پذیرفته شود و این معنایش ساختاری است که نسبت به هر مذهب و مکتبی بی طرف باشد. اگر این خواسته ها با راه حل های مسالمت امیز و اشتی جویانه و یا بقول شما با رفروم تامین شوند هیچکس با ان ها مخالفتی ندارد. بگذارید که میان خود تفرقه انگیزی نکنیم. آن چه را می خواهیم و ان چه را نمی خواهیم یک دست اعلام کنیم راه گذار را به شرایط و امکانات جامعه بسپاریم، روی ان هم بعنوان یک موضوع بحث و نقد هم بکنیم. ولی جبهه بندی نکنیم. امید وارم که با صراحت جواب پرسش شما را داده باشم.
۴۲۶٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : همایون
عنوان : حکایت آمار
به مهدی و آقای بینام عزیز
نوشته اید خط «رفرمیسم» ۲۴ میلیون بسیج کرد و شما (ما) نمی توانید در خارج از کشور دو هزار نفر هم بسیج کنید. این مقایسه های آماری هم خود شرح جالبی دارد. ایران هفتاد میلیون جمعیت دارد و در خارج از کشور حداکثر ۳ - ۴ میلیون نفر ایرانی اکثر مستحیل شده در کشورهای مورد اقامت خود زندگی می کنند. حق با شماست. رفرمیست ها توانسته اند بسیج کنند و ما نتوانسته ایم. اما این موضوع دلایل زیادی دارد. از جمله: حدود سی و سه سال است «رفرمیست»ها در ایران همه گونه ابزار تبلیغ در اختیار داشته اند. رئیس جمهور داشته اند، مجلس داشته اند. مطبوعات و متینگ داشته اند. به رادیو و تلویزیون دست رسی داشته اند. سهم «ما» در این سی و سه سال چه بوده است؟ سی و سه سال است داریم سرکوب می شویم. رفقایمان را هزار هزار اعدام کردند. باقی را به خارج کوچ دادند. مطبوعاتمان را بستند، سازمان هایمان را داغان کردند، امکان حرف زدن ما را از مردم گرفتند. حالا هم می گویند: بسیج کنید؟ از کجا بسیج کنیم) این مقایسه واقعا بی انصافی نیست؟ حرف ما همیشه به حکومت این بوده است:
به ما هم میدان بدهید، تریبون بدهید، آن وقت وزن کشی کنید. به «رفرمیست» ها هم باید انگار همین را یاد آوری کرد.
۴۲۶٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : mehdi dehnavi
عنوان : دردفاع ازرفروم
به اقای مانده زاد
اقای مانده زاد عزیز :
میتوانم با بخشی ازگفته شما موافق باشم که اقای بینام میتوانست ونمیباید ازادبیات نادرست درنقد استفاده کند. میشود این ایراد را بایشان ودیگرانی که ازاین گونه ادبیات استفاده میکنند گرفت وهمچنان که شما بدرستی مطرح کرده اید «حق مخالف سیاسی را » برسمیت شناخت . ولی اقای بینام به نظر من مطالب درستی ومهم دیگری مطرح کرد ه اند خوب بود شما بانها هم میپرداختید. ایشان بدرستی گفته اند که بخش بزرگی ازجامعه ایران( بدرست ونادرست . ازمن ) خواسته هایشان در، دیدگاه فرخ نگهدار (دیدگاه رفرومیستی ) میبابند وباز مطرح میکنند (منم همینطور) که همین نظر ۲۴ملیون رای وچند ملیون نفر را به خیابان کشید . ولی دیدگاهی که شما ازان پشتبانی میکنید درهمین خارج ازکشور توان بسیج دوهزارنفر را ندارد .
۴۲۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۰
|
از : مانده زاد
عنوان : بحث و نقد در باره اندیشه ها مطرح است
اقای رضا بینام
شما نخواسته اید از فرخ نگهدار دفاع کنید. ولی به منتقدین او بسیار ناسزا گفته اید: «وضعیت رقت بار قلم بدستان وطنی»، «چپ گرایی»، «بحران زده»، «خودتان را به کوری زده»، «خارج نشین»، «پر رویی» و «خود روشنفکر خوانده». این نا سزاها جایشان در بحث سیاسی نیست. بهتر است در بحث سیاسی و نقد سیاسی خود را کنترل کرد و حق مخالف را پذیرفت. برای این که این نا سزاها با ناسزا پاسخ داده نشوند، بایست از آن ها احتراز کرد.
شما بهتر است دفاعتان را بی رودربایستی از اقای نگهدار بکنید. حرفتان را بزنید. دیگران را هم اگر می توانید نقد کنید، انانی که حرفی داشته اند. تنها بگویم که بر اساس میلیون از یک طرف و چند ده از طرف دیگر نمی شود یک بحث سیاسی را کرد و یا یک نقد سیاسی را انجام داد. بماند که ان میلیون ها و این چند ده هم بایست دقیق شوند. جنبش چپ در جریان انقلاب بهمن و بعد از آن کارهای درستی کرده است. یکی اش ان است که بنا به منطق میلیون تسلیم نشد و به رفراندوم این جمهوری اسلامی نه گفت. در جایی که یک اندیشه مطرح است و یا نقد یک نظر مورد اشاره است، اندیشه و ارزش ها را مورد بحث و نقد قرار دهیم نه کمیت ها.
۴۲۶۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰
|
از : م جوان
عنوان : در جواب رضا بی نام
شما برادر دم از این میزنید که نویسنده مقاله بجای پرداختن به محتوا به شخصیت آقای نگهدار حمله کرده و همچنین با بکار بردن اعداد وارقام ملیونی نمیدانم میخواهید چه چیز را ثابت کنید؟ ولی به این کاری ندارم هدفم در اینجا این است که بگویم که شما خودتان هیچ بحث محتوائی نمیکنید (درست همان انتقادی که به نویسنده مقاله دارید) همه اش تو هین است و توهین.مدعی این هستید که نویسنده شخصیت آقای نگهدار را بزیر ضربه برده ولی خودتان شخصیت نویسنده را لگد مال میکنید آیا این همان عادت بد ما نیست که به محض اینکه فکر میکنیم حق با ماست هیچ اصل و پرنصیبی را رعایت نمیکنیم حتی چیزی را که خودمان ادعا میکنیم که قبول داریم!
پیروز باشید
۴۲۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰
|
از : reza binam
عنوان : شکار گنجشک
آقای نگهدار نیازی به حامی ندارد،پس بنده قصد حمایت ندارم!اما این نوشته و پاسخها ،آیینه دیگری از وضعیت رقت بار قلم بدستان وطن ایست.دیدگاهای مطروحه در این مقاله و پاسخها بیانگر چپ گرایی نویسندگان آنهاست و بدینسان بخشی از تلاش برای ارزیابی آنها را آسانتر میکند.بحران زده با منطق نمیتواند عمل کند،خود به بحران خویش و اطراف خویش میافز آید.عزیزان،ترور شخصیت به جای نقد نظر شخصیت در دوران حکومتهای سوسیالیسم روس،به استالین ختم شد،و باقی را هم دیدیم!نقد نظر فرخ نگهدار میتوانست برای جنبش مفید واقع شود،اما توجه خودتان به نظرات بخس بزرگی از جامعه ایران که در دیدگاهای فرخ نگهدار بروز میابد،خود بیانگر اهمیت چنین پایگاه مردمیست!حال اگر شما خودتان را به کوری زده و آنرا نمیبینید،علاجش را پیدا کنید.اصلاح طلب،حکومتی یا غیر حکومتی بیست و دو میلیون رای و در طول جنبش سبز بالغ بر هشت میلیون نفر را به خیابان کشانده بود!شما عزیزان در خارج نشین،در مخالفت با چنین نیرویی چند ده نفر را گرد آوردید؟ قصد بدی ندارم ولی این پر رویی فقط متعلق به خود روشنفکر خوانده ایرانیست،که با برنو خالی آسپیران قیاس آبادی به شکار گنجشک میرود!ای کاش به جای این،پیگیر واقعیت شکست تلخ جنبش چپ میشدید،که منه شکسته گردن نیز بدان امیدها بسته ام!
۴۲۶٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۰
|
از : بابک متین
عنوان : عدم شرکت -تحریم
جناب آقای فرزاد ،
بهتر نبود نوک تیز حمله را بجای شخص آقای نگهدار به نقد نظرش میپرداختی .تا از این فرهنگ عقب مانده ،تخریب شخصیت افراد دست برداریم و به بحث سیاسی بپردازیم تا کامنت های موافق شما هم بیاموزند روشهای سی سال گذشته دیگر جواب نمیدهد.و شخصی چون نگهدار هم با این روشها مرعوب نمیشود واز نظراتش عقب نشینی نمیکند .مگر نظرش را بطور منطقی و مجاب کننده به چالش بکشید. موفق باشید
۴۲۶۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۰
|
از : دبیری دبیری
عنوان : ابعاد فاجعه عمیق تر از این است!
کامنت زیر در نقد نوشته ی آقای فرخ نگهدار در صفحه ی فیس بوک ایشان قرار گرفته که او و همفکرانش از نظر نویسنده ی این کامنت مطلع شوند:
گویا قرار ست میلیونها ایرانی دیگر از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم شوند. یعنی در داخل مجلس شورای اسلامی فقط یک صدا باقی خواهد ماند . این به معنی غیبت مطلق «اپوزیسیون» در مجلس خواهد بود اگر به معنی درست و پارلمانی «اپوریسیون» توجه کنیم .
۱. حقوق شهروندی میلیونها ایرانی ؛ مانند میلیونها نفر دیگر که از آغاز جمهوری اسلامی از حقوق شهروندی محروم شدند، توسط حکومت ولایت فقیه مورد تجاوز قرار گرفته ست. این اصل قضیه می باشد.
۲. بدیهی ست که میلیونها ایرانی که نماینده ای اعم از اصلاح طلب یا سایر دگراندیشان در مجلس ندارند ، نارصایتی ها و انتقادهای خود را به اشکال مختلف مطرح خواهند نمود. مسئله با دغدغه ی اصلاح طلبان حکومتی و سیاستگزاری آنها در قبال انتخابات آتی خلاصه نمی شود .
۳. اصلاح طلبان حکومتی چه بخواهند و چه نخواهند از حاکمیت رانده شدند ؛ همانطوری که حکومت دکتر بنی صدر ، خسرو قشقائی ،دکتر مدنی ، دکتر قاسملو ، نمایندگان و وزرای نهضت آزادی ، دکتر سامی ، دکتر پیمان ، داریوش فروهر تمام نیروهای ملی و منفرد ..و..و.. را تحمل نکرد.
۴. معلوم نیست رهبری و بدنه اصلاح طلبان حکومتی در آینده چگونه به زندگی سیاسی خود ادامه دهند و نمبشود با لغزش نوک قلم آنها مخالف حکومت یا «اپوزیسیون » پنداشت.
۵. بی توجهی به مبارزه علیه نقض حقوق بشر درایران نا بخشودنی ست ، این مهمترین وظیفه نیروهای سیاسی خارج از کشور می باشد.
۶. بحث پیرامون تحریم یا عدم شرکت در انتخابات و تلاش برای مززبندی بین مخالفان جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی از یک طرف و تقسیم مخالفان حکومت به بلوک های خود ساخته ی سیاسی که در نوشته ی اخیر آمده ست ، غیر فعال ترین بحث سیاسی در شرائط امروز ایران می باشد.
۴۲۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۰
|
از : مانده زاد
عنوان : روش دموکراتیک و روش و زبان نا پسند
دست شما درد نکند آقای فرزاد. جا دارد که همه سرکوب شدگان و محرومین از حقوق شهروندی، بیش از این در تایید این حقیقت تاخیر ننمایند که جمهوری اسلامی چون یک رژیم مبتنی بر حذف مخالف است، هر چه بیشتر دایره صاحبین حق را محدود تر و جمع وسیعتری از ملت را از حق تعیین سرنوشت خود محروم می کند. سی و سه سال است که این رژیم با حذف نوبتی مخالفین و برخا سرکوب خونین آنان، حکومت می کند. نمی توان هم با ولایت فقیه و قانون اساسی ان موافق بود که به رژیم حذف مخالف می انجامد و هم با آزادی، تنوع، همزیستی و انتخابات آزاد. اگر کسی به هر دلیل نتواند دل از اصلاح ولایت فقیه و قانون اساسی ان بکند، با تناقض فوق روبرو می شود. آقای فرخ نگهدار این تناقض را با هوش خودش چاره جوئی کرده است که بنظر می رسد نقد شما بدان به جاست. چاره جوئی او به یک سیاست تفرقه انگیز انجامیده است.
در عین حال در بحث سیاسی و نقد سیاسی زبان و روش دموکراتیک و محترمانه و مستدل از روش و زبان نا پسند متمایز می شود که خود را به اتهام پراکنی شخصی و حتی خانوادگی مجاز می داند. این زبانی است که خود مبتنی بر حذف مخالف است. همین روش و زبان است به موجوداتی شبیه جمهوری اسلامی حیات می بخشد.
۴۲۵۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰
|
از : مرضیه مروتی
عنوان : درود
ممنون آقای فرزاد. به نکات خوب و درستی اشاره فرموده اید. رسم شده است که تا اهل قلمی به آقای نگهدار نقدی نوشته است، یا خودشان یا چمدان کش های ایشان بانگ برآورده اند که: (به ایشان توهین شده])یا (نظر ایشان را نقد کنید) یا (ترور شخصیت شده) و از این جرف ها. اما دیگر هنه می دانند که بقای مالی و نفوذ خانواده انصاری/ نگهدار به بقای جمهوری اسلامی گره خورده است و مواضع سیاسی ایشان از این مساله جدایی ناپذیر است.
۴۲۵۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰
|
از : جنبش شکست نخوردگان
عنوان : شما به فرخ نگهدار توهم دارید تقصیر او نیست
اقای نگهدار به نظر من هیچ تغییری نکرده است. ایشان بر اساس خواسته های جناح چپ جمهوری اسلامی در ایران از خمینی و جمهوری اسلامی پشتیبانی کرد و قدرت گرفتن جنبش ملی اسلامی را در قدرت گیری جمهوری اسلامی می دانست. از همان وقت نیز که سازمان اکثریت را بر مبنای پشتیبانی از جمهوری اسلامی شکل داد و در ادامه ان همیشه در این مساله که باید این نظام را حفظ کرد، ثابت قدم بوده است. مسلما در هر دوره تیوریهای خود را برای این پشتیبانی تغییر داده است و لی چه انموقع که شوروی را کشور سوسیالیستی می دانست و چه انموقع که به رییس جمهور امریکا پیام می فرستاد همیشه در خدمت جنبش ملی اسلامی بود که تجسم ان حفظ نظام جمهوری اسلامی و حداقل رفرمهایی برای تبدیل کردن ان به یک رژیم اسلامی اهلی بود. به نظرمن اگر به جنبش ملی اسلامی و اهداف ان توهم نداشته باشید که اهداف ان بازسازی سرمایه داری ایران و سرکوب انقلاب مردم بوده است انوقت از ایشان گله نمی کردید. نگهدار و نه هیچکس دیگر در این جنبش ملی اسلامی چه در راست و چه در جناح چپ ان در شرایط یک انقلاب مردمی به بیشتر از نظام جمهوری اسلامی خواستی نداشته است. اگر به نقد این دیدگاه و این جنبش ملی اسلامی دست بزنید ، خواه ناخواه به نقد سیستم سرمایه داری ایران خواهید رسید نه سرنگونی رژیم . به هر صورت به نظر من سیاستمداران جنبش ملی اسلامی همیشه ثابت قدم از یک سیستم سرکوب رژیم برای ابقای این نظام دفاع کرده اند و بدرستی به این نتیجه رسیده اند که بدون سرکوب و دیکتاتوری و کشتار، این سیستم سرمایه داری نمی تواند به بقای خود ادامه بدهد. تمام نصایحشان به رژیم هم برای این بوده که این رژیم یک عده سرمایه دار را به سیستم کل سرمایه داران تبدیل کنند که بدلیل ماهیت وجودی این رژیم که برای سرکوب یک انقلاب بوجود امد، امکان پذیر نبوده و نخواهد بود. ایشان نیز تمام تلاش خود را خواهد کرد که بتواند این سیستم را جرح و تعدیل کند و از گزند انقلاب مردم نجات دهد. جامعه برخلاف نظر شما محل تلاقی جنبش های اجتماعی است که منافع اقتصادی و سیاسی طبقات مختلف را نمایندگی می کنند. اینکه شما به فرخ نگهدار توهم دارید و بین جنبش های موجود نوسان می کنید تقصیر وی نیست. وی از همان اغاز زندگی سیاسی خود تمام تلاشش برای خدمت به همی سیستم بوده و خواهد بود. جنبش های اجتماعی دوستان خود را خوب می شناسند. انها که سیالند ، در توهم بسر می برند
۴۲۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰
|
از : چلنگر
عنوان : حکایت او کسالت آور است
آقای فرزاد شخصیت فرخ نگهدار سالها است که برای مخالفان رژیم بی اعتبار است و ذکر نام و به قول شما حکایت او فقط باعث وقت تلف کردن می باشد. خود او نیز می داند که دیگر تنها کشتی نجات او همان قایق شکسته جناح های از همین رژیم جنایتکار می باشد و طبیعتا تمام تلاش خود را می کند که جای در آن برای خود داشته باشد. نوشته شما قابل قدردانی می باشد اما گفته ها و نوشته های او چیزی نمی گوید که افرادی از همین رژیم بارها نگفته باشند. او مانند یک دستگاه رله فقط همان حرفهای کهنه عده ای از ایادی سابق این رژیم را تکرار می کند. مطرح کردن او فقط به او کمک می کند که نام فراموش شده خود را دوباره ببیند!
۴۲۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۰
|