شکافتـن رُمـان
ادبیـات و فیزیک کوانتیک


یان شر اشتاد * - مترجم: محمد ربوبی


• به احتمال قوی، ممکن است ادبیات داستانی به طورغیر مستقیم و یا از بیراهه هایی مرموز دانشمند علوم طبیعی را تحت تاثیر قراردهد و از این طریق بر پژوهش های علمی تاثیر بگذارد. من به عنوان نویسنده، این احتمال را منتفی نمی دانم. به آسانی می توان نشان داد که نویسندگانی، چون لویس کارولLewis Caroll و ویلیام گیبسنWilliam Gibson الهام بخش دانشمندانی شده اند که به کارهای علمی پرداخته اند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۱ دی ۱٣۹۰ -  ۱۱ ژانويه ۲۰۱۲


 به احتمال قوی، ممکن است ادبیات داستانی به طورغیر مستقیم و یا از بیراهه¬هایی مرموز دانشمند علوم طبیعی را تحت تاثیر قراردهد و از این طریق بر پژوهش¬های علمی تاثیر بگذارد. من به عنوان نویسنده، این احتمال را منتفی نمی¬دانم. به آسانی می¬توان نشان داد که نویسندگانی، چون لویس کارولLewis Caroll و ویلیام گیبسنWilliam Gibson الهام¬بخش دانشمندانی شده¬اند که به کارهای علمی پرداخته¬اند. اما آن¬¬چه در زیرخواهد آمد، سخن بر سر عکس آن است. یعنی، تا چه حد نویسندگان ادبیات داستانی از علوم طبیعی متاثر توانند شد. دقیق¬تر گفته شود: تا چه حد این نویسندگان از فیزیک قرن بیستم و بازهم مشخص¬تر از فیریکِ کوانتیک، که نیلس بور Niels Bohr وهمکارانش به آن پرداخته اند، متاثر توانند شد.
   ابتدا،اجازه دهید از یک روزنامه نگار موضوعات علمی به نام نور نورتراندرسNor Norretranders   نقل قول کنم. او در مجله¬یVinduet ( شماره ۱۹۸۷ـ ۳ ) در مورد رابطه¬ی علوم طبیعی با ادبیـات نوشته است: « شاعران فرهیخته¬ی راحت طلب، اغلب به علوم طبیعی بی¬اعتنا هستند. زیرا تنبل هستند و حوصله¬ی از سر گذراندن بحران¬های ناشی از درگیری با مصالح علمی را ندارند. برای این شاعران، بحران¬های روان شناختی¬شان کافی است.»
       از این روی، مایلم در این¬جا به نکته¬ مشروط و مهمی اشاره کنم: علت آن راحت¬طلبی و آسان¬گیری نیست، بلکه دشواراست در مورد مطرح کردن موضوع¬ علوم طبیعی ـ ادبیات مطلب منطقی بیان کرد. ( بسیاری از اهل فیریک کوانتیک نیز معتقدند که غیر ممکن است در مورد فیزیک کوانتیک سخن منطقی گفت).
    در ده سال اخیر، تئوری¬های علمی، مانند تئوری هولوگرام، تئوری Chaos، تئوریKomplexität ، تئوری Big Bang و تئوری Superstring ، به منظور همه کس فهم شدن آن¬ها، به ابتذال گراییده و یا بدتر از آن، در هاله ای از راز و رمزها، به نوعی تائوئیسم مسخ شده و یا سایر حکمت¬های شرقی تنزل یافته است. ازاین رو،       آن چه در این نوشتار خواهد آمد شاید به سهولت ادعایی اپورتونیستی به نظرآید و یا حدسیات آدم مبتدی، یا دست بالاـ بنا برسنت نیک فیزیک ـ تمرین¬های فکری کم و بیش ثمر¬بخش تلقی شود.
   اما هرگاه به دقت به موضوع بنگریم، آشکار می¬شود که ادبیات داستانی چیزی از علوم طبیعی می¬رباید .            نو نراندرس درهمان مقاله، نویسندگانی را بی مهابا به سخره گرفته است که « عجیب و غریب¬ترین و گل و گشادترین مفاهیم را از علوم طبیعی دست¬چین می¬کنند و در یک پلک برهم¬زدن، با چرخش قلم آن¬ها را ادبیات تخیلی ـ علمی    می¬نامند.» اما رمان های معمولی نیز در قرن ما، به همان شیوه¬ی ادبیـاتی که در کلیه¬ی اعصار معمول و متداول بوده، از علوم طبیعی بهره برده¬اند. فقط انگلستان را درنظر بگیریم که چنین نمونه¬هایی به طور واضح دیده می¬شوند: از آثار ولس H.G.Wells گرفته تا آثار هوکسلی   A.Huxleyو بالارد J.G.Ballard . هم¬چنین واضح است که نویسندگان، عناصری از علوم طبیعی را به عنوان عناصر داستان¬های تخیلی ( Fiktion ) به کار می¬گیرند. مانند    پتر هوگ Peter Hoeg   در رمان « درباره عشق و شرایط آن در شب نوزدهم مارس ۱۹۲۹». دراین رمان،       یک ریاضی¬دان Karl Gödel وارد داستان می¬شود. و در داستان دیگری با عنوان « تجربه¬ی پایداری عشق» به گفت و گویی بین شخصیت اصلی رمان، شارلوته گبل Charotte Gabel و دانشمند فیزیک، نیلس بور Niels Bohr، برخورد می¬کنیم که چنین است: « در مورد این موضوع که هر یک از اجزای ماده یاد آور کل همان نوع انرژی ماده است ـ اگرچه کمتر»، بور، سرش را تکان می¬دهد و می¬گوید :« اثبات این موضوع دشوار است». شارلوته پاسخ می¬دهد: «این موضوع به اثبات رسیده، حال بایستی آن را سنجید، حال باید زمان گذشته را در آزمایشگاه بازسازی کنیم». عبارات مشابهی نیز در بسیاری رمان¬های عصر کنونی وجود دارند.( نگاه کنید مثلا به رمان آلن لایتمن Alain Lightmann با عنوان « و بازهم پیوسته زمان » و نیز رمانی با عنوان « رویای اینشتاین، Einstein s Dreams » .
   در رمان هانسنE.F.Hansen   با عنوان « سرود در پایان یک سفر» که بخش¬هایی از آن با بصیرت و هوشمندانه در مورد انقلاب¬های علمی در آستانه¬ی قرن اخیر نوشته شده است، بیشتر در باره¬ی سرگذشت تولد عصر نو است تا سرگذشت عصر گذشته . اما شگفتی آور است که این شناخت تاثیر چندانی بر شیوه¬ی نگارش کتاب نگذاشته است . نگرش، در بهترین حالت موضوع گفت و شنود¬ها و یا موضوعاتی در مورد تفکرات نوین است. یعنی در سطح باقی مانده، اما شکل آن، همان شکل کهن رمان است که دست نخورده باقی مانده است.
ازاین رو، نکته جالب در ارتباط با این موضوع این است که ادبیات می¬تواند از دانش نوین الهام اساسی و رادیکالی بگیرد ـ به گونه¬ای که توماسو مارینتی Tommaso Marinetti، تحت تاثیر روند تحولات اساسی و فراگیر علوم در آغاز قرن بیستم ، نیاز به هنر نوینی را در« مانیفست تکنیکی» بیان کرده است. تصور من چیزی است از نوع آن چه که دون دو لیلو Don de Lillo در اثرش Ranter’s Star   نگاشته است. کتابی که نه تنها بخش¬هایی از آن در باره¬ی ریاضیات است ، بلکه شکل و ساختار کتاب نیز کوششی است که کتاب به شکل کتاب¬های ریاضی باشد. و یا از نوع آثار لاورنس دارل Lawrence durrell که مدعی است در « کوارتت الکساندریا » کوشیده است تئوری نسبیتِ اینشتاین را به شکل رمان بنویسد . این رمان سه جلدش در باره¬ی فضا و مکان است و یک جلدش در باره¬ی زمان.
   برای پاسخ دادن به پرسش¬های فوق، لازم است دوباره به تاریخ ادبیات نگاه کرد و کلیه موضوع های مطرح شده را در فضای حتی¬الامکان وسیع¬تری بررسی نمود . به گمانم حق با داروین است که در مورد علوم طبیعی، در اثرش با عنوان « پیدایش انواع»، مدعی شده است:« مهمترین مسئله¬ی شناخت این است که افکارمان را به زمان گسترده¬تری متمرکز کنیم». ساده¬تر بگوییم: از قرن شانزدهم رمان مدرن وجود دارد. پیش ازآن، حماسه، ژانری است که اغلب ما را به یاد رمان می¬اندازد. هم حماسه وهم رمان از نظر شکل، تجلی شناختِ اساسی واقعیت و دو درک متفاوت از واقعیت¬اند. زیرا، هر دو، بر مبنای جهان¬بینی عصر خود که حاصل علوم همان عصر است استوارند . بنا براین، می¬توان گفت شعر حماسی عهد عتیق با اثر دانته « کمدی خدایان » به پایان می¬رسد، که نوعی اودیسه¬ی تخیلی و در عین حال ترکیبی است از جهان بینی بطلمیوسی، فلسفه ارسطویی و شرعیات کلیسای کاتولیک .
   هنگامی که در علوم دگرگونی یا پارادیگم علمی ( باز هم اصطلاحی که بیش از حد درباره¬اش چیزها گفته شده ) پدید می¬آید، آن¬گاه در ادبیات نیز تحولی رخ می¬دهد. زیرا، مبانی طرز تفکر دگرگون می¬شوند. ازاین رو، رمان مدرن در جریان رنسانس و انقلاب کپرنیکی متولد شد. انسان به عنوان فرد و فردیت در مرکز جهان قرار گرفت.          دون کیشوت سروانتس دیده بر جهان گشود ـ اثری که عده¬ی زیادی آن را سرآغاز اصلی و واقعی رمان تلقی می-کنند. رمان، آن جور که ما امروز آن را می¬شناسیم، تقریبا هم زمان با نیوتون به شکوفایی نایل شد.
   بزرگترین تحول اساسی دیگر درعلوم، یا پارادیگم علمی، به نظرم پیش از آغاز قرن بیستم رخ نداد، بلکه با کارهای ماکس پلانک و البرت اینشتاین و نیز گروه نیلس بور آغاز شد . شاید چنین تصور ¬شود آن سیرادبی که تحت عنوان« مدرن » جریان دارد ظاهرأ پاسخ به این چرخش و دگرسویی درعلوم است . اما من مایلم مدعی شوم که چنین نیست. فرهنگ در رابطه با علم و در قبال آن همواره نوعی کندی و کاهلی ازخود نشان داده است. مدرن، پیش از همه، نقطه¬ی اوج عصر رمان است که با سروانتس آغاز شد: رمان مدرن، علیرغم پراگندگی و آگاهی بر بحرانش   هم¬چنان با جهان بینی عصر رنسانس و دوران روشنگری به سرمی¬برد. مدرن، پیامد ادبی دستاوردهای تکنولوژی، پیدایش شهرهای بزرگ در قرن نوزدهم و آن جهان بینی است که انسان در مرکز جهان قرار می¬گیرد. آری، انسان تقریبأ به مقام خدایی ارتقا می¬یابد، تا با تلاش های سترک خود هرج و مرج را((Chaos سر و سامان دهد.
   هم¬چنین من ادعا می¬کنم و یا فرضیه¬ای ارائه می¬دهم ـ جزاین هم چیز دیگری نتواند بود ـ که ما اینک دست اندر کاریم از رمان فاصله بگیریم و در راهی پیش می رویم که تحت تاثیر و فشار جهان بینی نوین حاصل از انقلاب علمی قرن بیستم، ژانر نوین ادبی پدید آید. ـ گفته¬ی داروین را به خاطرآوریم ـ . در برخی آثار که در دهه¬های اخیر نوشته شده اند این امر مشاهده می¬شود. اگر چه هنوز چنین نثری تکامل نیافته ولی در شُرفِ تکامل است. نثری که سرگذشت و شعور و آگاهی عصر کاملا نوینی را که درآن به سرمی بریم متجلی می¬سازد.
   من « شکافتن » را به چند دلیل به عنوان واژه¬ی کلیدی انتخاب کرده ام، بیش از همه به خاطر امکان توضیح این نکته که رمان در حال تجزیه یا شکافتن است و دارد اشکال و ژانرهای نوینی به خود می¬گیرد.
   شکافتن، معمولا پدیده¬ای مربوط به قرن بیستم و نوعی نامگذاری عام است. شاید بشود از تجربه¬ی شکافتن مدرن سخن گفت. این امر، در پژوهش¬هایی که بر روی مغز انجام می¬گیرند مشاهده می¬شود: در باره¬ی مغز، که دو نیمه¬ی راست و چپ¬اش نا برابرند، اما باهم پیوستگی و ارتباط درونی دارند ـ نظراتی ابراز شده است. و نیز نظریه¬ی شکافتن شخصیت انسان به وسیله فروید که «من»، «او» و« ابَرمن» نامیده شده است. هم چنین در ژنتیک کوشش می¬شود مولکول¬های حاوی وراثت ( DNA ( به صدها هزار ژن شکافته شوند (The Human Genome Project ( و نیز کوشش¬ به منظور تکامل سیستم¬های کامپیوتری و یا تلاش به منظور شکافتن پروسه¬های کار به کوچک¬ترین اجزایش.
   موقعی که من از شکافتن سخن می¬گویم، درعین حال منظورم اتم است. منظورم شناخت نوینی است که ما از درون اتم، از این جهان میکروسکپی و از این جهان نهان به دست آورده ایم. تا کنون، هیج علمی چنین نتایح بزرگی نداشته است. قرن بیستم قرن اتم است و خواهد بود.
   اتم، در ابتدا گوچک¬ترین جزء طبیعیت بود که همه چیز از آن ساخته شده بود. واژه¬ی یونانی atomos به معنای « تجزیه ناپذیر» بود. اما دیدیم که تجزیه ناپذیر می¬تواند تجزیه شود.
   و اینک وضعیت رمان چگونه است؟ رمان نیز شکافته می¬شود. آری، همانطور که گفته شد، در حال شکافته شدن به ژانرهای نوین است. اینک پرسش چنین است: آیا چیز تجزیه پذیری در رمان وجود دارد؟ آیا رمان جزء درونی که تجزیه شود دارد ؟
   نویستدگان، به این پرسش پاسخ¬های گوناگون خواهند داد. برای من کاملا واضح است. این جزء درونی، عنصر داستان، یا عنصر روایت (story) است. به ویژه در رمان پس از جنگ، این گرایش مشاهده می¬شود که رمان دارد به واحد¬های کوچک¬تر، به تک روایت¬ها شکافته می¬شود. در عین حال این پرسش که روایت چیست، بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفته است. این امر، نوعی رمان به وجود آورده که اهمیت¬اش خلق حماسه¬های سترک نیست، بلکه اهمیت¬اش یک سری روایت است . بسیاری از جذابیت¬ها نتیحه¬ی مناسبات و روابط بین آن¬هاست.
    مشکل اساسی این است: کدام « اتوریته» باید به اثر جلوه¬ای یک دست و ساختاری یک پارچه و کامل دهد . چگونه تک روایت¬ها بایستی به هم ارتباط داده شوند. در حماسه¬ی هومر، اودیسه، خدایان سخن می¬گویند. اما در رمان، انسان و شعور انسان روایت¬ها را به¬هم می¬پیوندد. اولیس، اثر جویس، از آن جا آغاز می¬شود که بک مایلیگن ، کلام الهی و دعای کلیسا یی را به سخره می¬گیرد.
   و وضعیت نثر جدید چگونه است؟ امروز، انسان در مرکز جهان قرارندارد. برعکس: نقش انسان در کیهان      ناامن شده است. من نمی¬خواهم تا آن جا پیش¬روم که ریشارد داوکین، در اثرش « ساعت ساز نابینا» این تفکر را الغا کرده که وظیفه¬ی انسان در آینده¬ی نزدیک این خواهد بود فقط حامل DNA باشد . با این وجود، بایستی واضح باشد که نقش انسان در کره¬ی زمین به مراتب کمتر از گذشته تعیین کننده شده است. این شناخت، در دهه¬های اخیر    بر شعور و آگاهی انسان در مورد محیط زیست موثر بوده است. شاید امروز ما در برابر آمیزه¬ای از تفکرات دوران باستان و عصر روشنگری ـ نوعی سنتز عظیم هِگــلی ـ قرار گرفته¬ایم که هم انسان و هم ـ اگر نگوییم نیروی برترـ دست کم نیروهای دیکری را نیز در بر می¬گیرد .
   شاید به¬جای اصطلاح شکافتن، می بایست اصطلاح آمیزش یا ادغام ( Fusion ) را به کاربرد، تا امکانات نثر نوین را نشان داد. آمیزش حماسه و رمان، به این معنی است که دو هسته¬ی سبک اتم درهم می¬آمیزند و هسته¬ی سنگین تری تشکیل می¬دهند که همزمان، مقدار معتنابهی انرژی رها می¬شود.
   من فیریک کونتیک را انتخاب کردم، زیرا معتقدم در آینده نیز نتایج سترک¬تری از تئوری نسبیت خواهد داشت. موقعی که فیزیک کوانتیک به جهان معرفی شد، حتی در محافل علمی نیز بیش از تئوری نسبیت سردرگمی پدید آورد. تئوری نسبیت، علیرغم دیدگاه¬ها و ارزیابی دیگری از زمان و مکان، بازهم نسبتا قابل تجسم بود. اما از فیزیک کوانتیک معدود افرادی چیزی فهمیدند و می¬فهمند. شاید به این دلیل است که با کوچک¬ترین اجزاء، با جهان اتم          سر و کار دارد و نیز به این دلیل که زبان گمراه کننده¬ای به¬ کار می¬گیرد و آن چه می¬توان از آن فهمید با منطق سنتی جور در نمی¬آید. با این که نتایح عملی فیریک کوانتیک در عرصه¬ی تکنولوژی و مادی آشکاراست، از بمب اتمی تا اشعه لیزر، بازهم فیریک کوانتیک برای بسیاری نا شناخته است و نیز عواقب فلسفی آن. به عبارت دیگر، فیزیک کوانتیک افکارما را ـ هنوز ـ دگرگون نکرده است.
   من فقط به طور سطحی به عرصه¬ای پرداخته ام که مدت¬هاست مکاتب متعددی در این عرصه به وجود آمده اند و هر یک در باره¬ی توضیح درست آنها فرضیه¬ها و تئوری¬های گذرا و بسیار گنگ ارائه داده و می¬دهند. اخطارهای جدی نیز شنیده می¬شود، زیرا جهان اتم سرآغاز فیریک کوانتیک است. هفت تشابه یا بهتر گفته شود هفت تداعی که من بین درون دنیای اتم با داستان قایل شده ام، پیش¬نهادها یا تآملاتی است که بتوان برمبنای آن، افق جدیدی بر ادبیات امروز و آینده گشود. بنا براین، هدف، همان کاری است که نیلس بور کرده است: شیوه¬ی تفکر و راه و رسمی را که به آن خو گرفته ایم و عموم هم آن را می پذیرد کنار بگذاریم. این است فاکتور اساسی و قاطع در پیدایش هر ایده¬ی نو، هم در فیزیک و هم در ادبیات.

                               ادامه دارد
________________________________________
* Jan Kjaerstad      نویسنده نروژی ، ترجمه محمد ربوبی