چگونه اسرائیل جنبش های اسلام گرا را تقویت می کند
یوری اونری
- مترجم: هاتف رحمانی
•
در حال حاضر، تمام اسرائیل بر اشفته است چون جامعه قدرتمند ارتدکس در حال وادار کردن زنان در بسیاری از بخش های کشور به نشستن جداگانه در عقب اتوبوس ها، همانند سیاه ها در روزهای خوب آلاباما، و استفاده از پیاده روهای جدا در یک سمت خیابان ها هستند. سربازان مذهبی مرد از سوی خاخام هایشان از گوش دادن به آواز زنان سرباز ممنوع شده اند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۲ دی ۱٣۹۰ -
۱۲ ژانويه ۲۰۱۲
اگر جنبش های اسلام گرا در سراسر منطقه قدرت گرفتند باید بدهی نمک شناسی خود به اسرائیل موی دماغشان را پرداخت نمایند.
بدون کمک فعال یا کنش پذیر پیاپی دولت های اسرائیلی ، آنها شاید به تحقق رویا هایشان قادر نمی شدند.
این امری است که در غزه، بیروت ، قاهره وحتی در تهران حقیقت دارد.
اجازه دهید مورد حماس را بررسی کنیم.
در تمام سرزمین های عربی ، دیکتاتورها با وضعیت دشواری مواجه بوده اند.آنها به سادگی توانستند تمام فعالیت های سیاسی ومدنی را خاموش کنند، اما نتوانستند مساجد را تعطیل سازند. مردم می توانند برای نماز ، سازمان دادن صدقه ها ، وبه طور مخفیانه ، راه اندازی سازمان های سیاسی در مسجد ها گرد آیند. مسجد ها در روز های پیش از توییتر وفیسبوک،تنها راه دست یابی به توده مردم بود.
یکی از دیکتاتورها که با این وضع دشوار روبرو شد فرماندار نظامی اسرائیل در سرزمین های فلسطین اشغالی بود.درست از روز آغاز او هر گونه فعالیت سیاسی را ممنوع کرد. حتی فعال های صلح زندانی شدند.طرف داران عدم خشونت تبعید شدند. مراکز مدنی تعطیل گشت. تنها مسجد ها باز ماندند. جایی که مردم می توانستند گرد هم آیند.
اما این امر فراتر از مدارا رفت .خدمات امنیت عمومی ( معروف به سین بت یا شاباک) علاقه فعالی به آباد کردن مسجد ها داشت . آنها فکر می کردند ،افرادی که روزی پنج مرتبه نماز می خوانند ، وقتی برای ساختن بمب ندارند.
دشمن اصلی ، همان گونه که شاباک مطرح می کرد ، سازمان آزادی بخش فلسطین وحشتناک ، بود که توسط یاسر عرفات هیولا هدایت می شد . س.آ.فلسطین سازمانی سکولار، با تعداد برجسته ای عضو مسیحی ، بود که دولت فلسطینی "غیر فرقه ای" را نشانه گرفته بود.آن ها دشمن اسلام گرا ها بودند ، که در باره خللافت پان اسلامی صحبت می کردند.
بازگشت فلسطینی ها به اسلام، اندیشه ای بود که س.آ.فلسطین وبخش اصلی آن، فتح را تضعیف کرد. سپس محتاطانه هر کاری برای کمک به اسلام گرا ها انجام شد.
سیاست بسیار موفقی بود، وافراد امنیتی به هوشمندی خود تبریک گفتند، تا این که چیزهای نامناسبی رخ داد. در دسامبر ۱۹٨۷، اولین انتفاضه مطرح شد.جریان اصلی اسلام گرا ها مجبور به رقابت با گروه های ریشه ای تر شدند.در طی چند روز، آنها خود را در داخل جنبش مقاومت اسلامی ( حروف اول حماس) تغییرشکل دادند، وبه خطرناک ترین دشمنان اسرائیل تبدیل شدند. با این حال دستگیری شیخ احمد یاسین رهبر حماس بیش از یک سال برای شاباک طول کشید.در راستای مبارزه با این تهدید جدید، اسرائیل موافقت نامه ای را با س.آ.فلسطین در اسلو امضا کرد .
واکنون مسخره تر از همه ، حماس به پیوستن به س.آ.فلسطین وشرکت در دولت متحد ملی نزدیک است.آنها در واقع باید برای ما پیام تشکر ارسال کنند.
نقش اسرائیل در بر آمد حزب الله کمتر مستقیم است ، اما نه کمتر موثر.
وقتی که در سال ۱۹٨۲اریل شارون به داخل لبنان غلتید، سرباز های او مجبورشدند از جنوب عمدتا شیعه نشین عبور کنند. سرباز های اسرائیلی به عنوان آزاد کننده آمده بودند.آزاد کنندگان لبنان از س.آ.فلسطین ، که این منطقه را به دولتی در دولت تبدیل کرده بود.
من در اتوموبیل شخصی خود در پشت سر سربازها ، تلاش می کردم به صف جلو برسم ، من مجبور بودم نزدیک ده ها دهکده شیعه نشین پناه بگیرم. در هریک از روستا ها ، توسط روستائیانی که اصرار می کردند قهوه ای در منزلشان بخورم معطل می شدم.
نه شارون ونه هیج کس دیگری توجه زیادی به شیعه ها نکردند. در فدراسیون خود مختاری جامعه های قومی – مذهبی که لبنان خوانده می شود، شیعه ها منکوب شده ترین وناتوان ترین گروه بودند.
اما ، اسرائیلی ها پذیرایی ازخود را طولانی کردند. برای شیعه ها تنها چند هفته طول کشید تا دریابند که اسرائیلی ها قصد رفتن ندارند.از این رو برای اولین بار در تاریخشان ، شورش کردند. امل گروه اصلی شیعه ، اقدام های کوچک مسلحانه را اغاز کرد. وقتی که اسرائیلی ها اشاره را نگرفتند ، عملیات ها تکثیر شد وبه جنگ چریکی تمام عیاری تبدیل شد .
برای حمله جانبی به عمل ، اسرائیل یک رقیب کوچک رادیکال تر را تقویت کرد: حزب الله
اگر اسرائیل همان موقع از لبنان خارج شده بود ( همان طور که هائولم حازه درخواست کرد) ، می توانست آسیب کمتری ببیند. اما آنها ۱٨سال کامل در آنجا ماندند، این زمان بیش از اندازه زیادی برای حزب الله بود تا به یک ماشین کارآمد رزمنده تغییر شکل دهد ، تحسین توده های عرب همه جا را کسب نماید ، بر رهبری جامعه شیعه فایق آید وبه قوی ترین نیرو در سیاست های لبنان تبدیل شود.
آن ها هم تشکر بزرگی به اسرائیل بدهکارند.
مورد اخوان المسلمین حتی پیچیده تر است .
سازمان اخوان المسلمین بیست سال پیش از دولت اسرائیل در سال ۱۹۲٨ تاسیس شد. عضو ها ی آن در سال ۱۹۴٨داوطلب مبارزه با اسرائیل بودند. آنها پان اسلامیست های تند خویی هستند، وگرفتاری فلسطینی ها در قلب آن ها جای دارد .
به موازات وخامت درگیری اسرائیل – فلسطین ، جمعیت برادرها رشد کرد.از زمان جنگ ۱۹۶۷ ، که طی آن مصر سینا را از دست داد ، وحتی بسی بیشتر پس از پیمان صلح جداگانه با اسرائیل ، آنها به رنجش عمیق توذه ها در مصر ودر سراسر جهان عرب آتش ریختند . ترور انور سادات کار آنها نبود اما آنها را خوشحال کرد.
موضع آنها نسبت به پیمان صلح با اسرائیل نه تنها عکس العمل اسلام گرا ها بلکه واکنش مورد اعتماد مصری ها بود . بسیاری از مصری ها احساس می کردند از سوی اسرائیل فریب خورده وتسلیم شده اند. پیمان کمپ دیوید یک ترکیب مهم فلسطینی داشت که بدون آن بستن پیمان نمی توانست برای مصر امکان پذیر باشد . سادات خیال باف ، به تصویر بزرگی نگاه می کرد وباور داشت که پیمان می تواند به سرعت منجر به تشکیل دولت فلسطینی گردد. مناحیم بگین ، وکیلی بود که تصویر خوبی می دید. نسل هایی از یهودی ها با آیین شرعی یهود ، که اساسا مجموعه گرد آوری شده ازسنت های قانونی بود ، پرورش یافته بودند، ومغز آن ها با بحث های شرعی پالایش یافته بود. برای همین است که وکیل های یهودی در سراسر جهان خواستار دارند.
در حقیقت ، موافقت نامه هیچ ذکری از یک دولت فلسطینی نمی کرد ، تنها از خود مختاری ، آن هم با عبارت دو پهلویی سخن می گفت که به روشی آشکار بود که اجازه ادامه اشغال را به اسرائیل می داد. موافقت نامه آن چیزی نبود که مصری ها به باور آن هدایت شده بودند ، وخشم آنها قابل لمس بود. مصری ها متقاعد شده اند که کشور آنها رهبر جهان عرب است ، ومسئولیت ویژه ای برای هر بخش از آن دارد. آنها نمی توانند تحمل کنند بعنوان خائن به پسرعموهای فلسطینی فقیر ومایوس خود دیده شوند.
بسیار قبل از سر نگونی ، حسنی مبارک بعنوان نوکر اسرائیل ،وانگل امریکا مورد نفرت بود . برای مصری ها ، نقش پست او در محاصره اسرائیلی یک ونیم میلیون فلسطینی در نوار غزه به صورت خاصی شرم آور بود.
رهبران وفعالان اخوان المسلمین از آغاز خود در دهه ۱۹۲۰ اعدام گشتند ، زندان کشیدند ، شکنجه شدند وبه گونه های دیگری مورد آزار قرار داشتند. هویت ضد رژیم آنها بی عیب ونقص است . موضع آنها در باره فلسطینی ها تا حد زیادی به این تصویر کمک کرد.
اگر اسرائیل با فلسطینی ها جایی در طول مرز صلح می کرد، اخوان المسلممین می توانست بخش اعظم درخشندگی اش را از دست بدهد. تا جایی که معلوم است ، آنها از انتخابات دموکراتیک جاری بعنوان نیروی مرکزی در سیاست های مصر درحال ظهور هستند.
اسرائیل ، متشکریم.
اجازه دهید جمهوری اسلامی ایران را فراموش نکنیم.
آنها نیز به ما بدهکارند. درحقیقت کاملا بسیار زیاد هم
در سال ۱۹۵۱، در اولین انتخابات دموکراتیک در یک کشور اسلامی در منطقه ، محمد مصدق بعنوان نخست وزیر انتخاب شد . شاه، محمد رضا پهلوی ، که در طی جنگ جهانی دوم از سوی بریتانیا گماشته شده بود، بیرون انداخته شد ، ومصدق صنعت نفت حیاتی کشور را ملی کرد. تا آن زمان بریتانیا مردم ایران را ، با پرداخت هزینه مختصری برای طلای سیاه می چاپید.
در سال های بعد در کودتایی سازماندهی شده از جانب ام۱۶بریتانیا وسیای امریکا، شاه به کشور ونفت به بریتانیای مورد نفرت وشرکای آن باز گردانده شد. اسرائیل قطعا نقشی در کودتا نداشت ،اما تحت حاکمیت رژیم احیا شده شاه اسرائیل پیشرفت کرد . اسرائیلی ها فرصتی برای فروش اسلحه به ارتش ایران یافتند. ماموران شاباک اسرائیل ، ساواک پلیس مخفی وحشتناک شاه را آموزش دادند . بسیاری اعتقاد داشتند که تکنیک های شکنجه را هم به آنها می آموختند. شاه به ساختن وتامین هزینه خط لوله نفتی ایران از ایلات به اشکلون کمک کرد. زنرال های اسرائیل از طریق ایران به کردستان عراق که در آنجا به شورشی های ضد بغداد کمک می نمودند ،سفر کردند.
در همان زمان، رهبری اسرائیل با رژیم آپارتاید افریقای جنوبی برای فرآوری سلاح های هسته ای همکاری می کرد . هر دو کشور به شاه پیشنهاد همکاری در آن تلاش مشترک را دادند ، پس از آن ، ایران هم می توانست به قدرت هسته ای تبدیل گردد.
پیش از آن که آن مشارکت عملی شود ، حاکم منفور توسط انقلاب اسلامی در فوریه سال ۱۹۷۹(۱٣۵۷) سرنگون شد . پس از آن شیطان بزرگ (امریکا) وشیطان کوچک (اسرائیل) مورد تنفر، نقش عمده ای در تبلیغات رژیم اسلامی ایفا کرده اند. آن امر به حفظ وفاداری توده ها کمک نموده واکنون محمود احمدی نژاد از آن برای حفظ حاکمیت خود استفاده می کند.
به نظر می رسد که دسته های ایرانی – از جمله مخالف ها- اکنون از تلاش ایران برای به دست آوردن بمب هسته ای خودشان ، به ظاهر برای جلو گیری از حمله هسته ای اسرائیل حمایت می کنند.( این هفته رئیس موساد اعلام کرد که یک بمب هسته ای ایرانی نمی تواند "خطر وجودی" برای اسرائیل باشد )
کجا می توانست جمهوری اسلامی بدون اسرائیل باشد؟ بنا براین آنها هم یک "تشکر"بزرگی به ما بدهکارند.
به هر حال اجازه دهید ما خیلی تشنه قدرت نباشیم. اسرائیل تا حد زیادی در بیداری اسلامی مشارکت داشته است . اما آن تنها شرکت کننده –یا حتی شرکت کننده اصلی- نیست.
همان طور که عجیب به نظر می رسد ، بنیاد گرایی مذهبی تاریک اندیش ظاهرا روح زمان را بیان می کند. کارن ارمسترانگ تاریخ دان معتقد ،کتاب جالبی پیرامون سه جنبش بنیاد گرا در جهان اسلام ، در امریکا واسرائیل نوشته است. او نشانه روشنی را نشان می دهد: تمام این جنبش های واگرا- مسلمان، مسیحی ویهودی- از مراحل تقریبا یک سان وهمبودی عبور کرده اند.
در حال حاضر ،تمام اسرائیل بر اشفته است چون جامعه قدرتمند ارتدکس در حال وادار کردن زنان در بسیاری از بخش های کشور به نشستن جداگانه در عقب اتوبوس ها ، همانند سیاه ها در روز های خوب آلاباما ، واستفاده از پیاده رو های جدا در یک سمت خیابان ها هستند. سربازان مذهبی مرد از سوی خاخام هایشان از گوش دادن به آواز زنان سرباز ممنوع شده اند. در محله های ارتدوکس ،زنان به پیچیدن بدن هایشان درجامه هایی که چیزی غیر از صورت ودست های آنها را آشکار نمی کند حتی در درجه حرارات ٣۰درجه سانتیگراد و بالاتر از آن وادار شده اند. دختر ٨ ساله ای از یک خانواده مذهبی به دلیل آن که لباس های او به اندازه کافی "پوشیده " نبود مورد اذیت قرار گرفت. در تظاهرات متقابل ، زنان سکولارپوستری را در دست داشتند که نوشته بود "اینجا تهران است !"
ممکن است در آینده ، روزی یک اسرائیل بنیاد گرا با یک جهان اسلام بنیاد گرا ، تحت حمایت یک رئیس جمهور بنیاد گرای امریکایی پیمان صلح ببندد.
مگر این که ما برای متوقف کردن روند ها قبل از آن که دیر شود دست به کار شویم .
|