نئو لیبرالیسم و اهرم نفت
در کنترل بازارهای جهانی و تحولات ژئوپولیتیک


فرهاد علوی


• اکنون، شاخص های عمده بازار، نشان از تورم عجیب و رسمی در بازار ایران، تا مرز ۴۰ % دارد. چند قطبی شدن جامعه و در گیری و تنشهای برخورداران و محرومان از امکانات رویایی دلارهای نفتی، وضعیت فاجعه بار ملی و نگرانیهای عمومی را چنان دامن زده که توهم دخالت دیگران را بطور جدی برانگیخته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۶ دی ۱٣۹۰ -  ۱۶ ژانويه ۲۰۱۲


مقدمه: در صورت بندی سیل رویدادهای دهه ی ٨۰ میلادی به بعد،در جامعه جهانی و منطقه، در گفتگو با دوستان، سلسله یادداشت هایی شکل گرفت، که ابتدا به ساکن، به دلایل متعددی بعنوان یک کارپایه محفلی، مورد اقبال دوستان واقع نگردید، خوشبختانه، پی آمد رویدادهای اخیر در منطقه و جهان، در باز بینی این یادداشت ها، تازه گی این مطالب ،مورد توجه واقع گردید،و خواهان ادامه ارائه این صورت بندی گردیدند،جای خوشوقتی است. سه مقاله اخیر در واقع تریلوژی (سه شناسه) نئولیبرالیسم را در نظر داشته است:
۱-دگر گونی لیبرالیسم پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و چالشهای امنیتی در دکترین امنیتی خلیج فارس ٣/۷/۱٣٨۵
این مقاله در سایت های عصر نو، اخبار روز و گزارشگران قابل دسترسی است
۲- نئولیبرالیسم و اهرم نفت در کنترل بازارهای جهانی و تحولات در سیاست گذاری های منطقه ای             ۲۰/۴/۱٣٨۷
٣-نئولیبرالیسم و بحران در انباشت جهانی ۹/۷/۱٣۹۰
این مقاله هم اکنون در سایت های عصر نو و اخبار روز قابل دسترسی است

۲- نئو لیبرالیسم و اهرم نفت در کنترل بازارهای جهانی و تحولات ژئوپولیتیک

       مدخل- افزایش مجدد قیمت نفت در بازارهای جهانی ، وابستگی آن بر پایه دلار ، رکود شاخص های مهم اقتصادی در بازار جهانی ،از جمله در بازار بورس و بحران مسکن در آمریکا ، اخباری مبنی بر تغییر مشی پاره ای از دولتها در تغییر پایه ذخائر ارزی خود ،از دلار به سایر ارزها، یا گرایش به تعریف جدیدی از پول واحد جهانی، ظاهرا،رکود و بحران در مدیریت بازار واقتصاد جهانی را، ادامه دار نشان میدهد . انتقال بحران از ایالات متحده به اتحادیه اروپا ، اینک ، بگونه دیگر منطقه خاورمیانه را ،در بر گرفته است،بازی شگفت آور نوسان ارزش، دلار و نفت ،روی دیگر بازی کازینوئی نئولیبرال های حاکم بر نظام اقتصادی جهان، در دوران اخیر است، که تنها به عرصه هیجان انگیز دلار های رویایی روی بیلی بورد های بازار سهام ،محدود نگشته، و بلکه صورتی بس خشن، و بی اخلاق یافته است.
      البته بر پایه نظر پاره ای از کارشناسان اقتصادی، رونق و رکودهای دوره ای در نظام اقتصاد جهانی قابل پیش بینی بوده ،و راه حل های درون نظام موجود خود را خواهد داشت ، در تعیین و تبیین پاسخ به این سئوال، وارسی شاخص عمده ای چون اقتصاد نفتی ،در قرن پیش رو، و واگشایی چشم انداز های جدیدی از ادامه و دامنه بحران در اقتصاد نئو لیبرال ،از ۱۹٨۰ به این سو ،شاید پیش گزاره مناسبی برای ارائه پاسخ باشد.

      مقدمتاً ، جهت روشن کردن موضوع باید به دو سوال اساسی پاسخ داده شود :
۱-      علت افزایش قیمت نفت چیست ؟
۱-الف : آیا ( همچنانکه ادعا میشود ) تقاضا بیش از تولید است ؟
۱- ب : یا حجم تولید منابع اکتشاف شده جهانی در حال کاهش است ؟
۲- علت کاهش ارزش برابری دلار در بازارهای پولی جهان در مقطع ،بروز بحران چه بود ؟
۱- الف – در بررسی پیشینه افزایش قیمت نفت،برخی تحلیلگران اقتصادی، علت افزایش قیمت نفت در شروع قرن حاضر را، به علت افزایش میزان تقاضای چین و هند، و نیز بحران ورشکستگی بزرگترین شرکت نفتی روسیه ( بوکوس ) اعلام کرده اند ، اما افزایش فوق العاده قیمت از ٣۰ دلار به ۱۴۰ دلار ، را ،تنها توقف کوتاه مدت تولید در روسیه ، و میزان افزایش تقاضای چین و هند ، نمیتواند توضیح دهد ،در سال۲۰۰۶ نیز، پادشاه عربستان در رسانه های عمومی جهان میزان تولید را کافی دانسته و مشکلات بازار بورس و نقش دلالان در اغتشاش بازار نفتی را عمده دانست ، هرچند که علل فوق نیز در افزایش قیمت تاثیر معینی داشته اند، اما مقایسه شوکهای نفتی و ضربآهنگ رشد در آخرین شوک، نظر ایشان را آنچنان که ایشان اصرار دارند، تایید نمی کند . تاریخچه شوکهای نفتی دلایل پیشین را چنین نشان میدهد .
         - شوک نفتی سال ۱٣۵٣ بدلیل جنگ اعراب و اسراییل و تحریم اوپک، افزایش قیمت از ۲۹/٣ دلار به ۵٨/۱۱ دلار
         - شوک دوم ۱۹٨۰ جنگ ایران و عراق ، افزایش قیمت از ۰۲/۱۴ به ٨٣/٣۶ دلار
         - شوک سوم ۲۰۰٣ حمله آمریکا به عراق ، افزایش قیمت از ٨٣/۲٨ به ۲۷/٣٨ دلار ، که این شوک بقدری موثر بوده، که در زمان محدودی به رقم ۱۴۰ دلار، و اکنون بنا به پیش بینی کارشناسان، با همه افت وخیزها ،بزودی تا مرز ۲۰۰ دلار خواهد رسید .

۲- کاهش ارزش دلار – با توحه به کاهش روزانه ارزش دلار در محدوده سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰٨، چرا سیاست فدرال رز و بانک آمریکا بر پایه پایین آوردن نرخ بهره بود ؟ که این عمل خود بخود،باعث کاهش بیشتر ارزش دلار، و تورم بیشتر و گرایش عمومی به ارزهای دیگر، نظیر یورو در سیاست پولی شناور میگردد .
      چرا ، ایالات متحده در این سالها، از کاهش ارزش دلار آشکار و پنهان حمایت کرد ؟ و عوامل خود را در بازار نفت و ارز را فعال نکرد؟ و نیز ،آیا افزایش قیمت نفت در اثر حمله به عراق برای آمریکا قابل پیش بینی نبود ؟
       اعمال سیاست های همسو برای کنترل بحران، بر چه پایه ای طراحی و تعریف شده است ؟ منافع کشورهای هم پیمان چگونه تامین میگردد؟

       دو اصل اساسی طراحی بازی
       الف : افزایش قیمت نفت و انرژی، موجب افزایش قیمت تولید و کالا، و کاستن از قدرت رقابت است .
       ب : کاهش ارزش دلار ، افزایش قدرت رقابت و فروش سهام سرمایه ای وکالا های آمریکایی در بازار بین المللی است .

      پشتیبانان طرح در رقابت جهانی ،
ژاپن با ۴٣۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص ملی؛ آلمان ٣۰۰۰ میلیارد دلار؛ انگلیس با ۲۲۰۰ میلیارد دلار؛ ایتالیا با ۲۰۰۰ میلیارد، جمعاً ۱۱۵۰۰ میلیارد دلار، طبق آمار صندوق بین المللی پول.

       در وحله اول بنظر میرسید ، اروپا با شناور کردن یورو ، ارزش یورو را نیز کاهش دهد تا سطح رقابت کالایی خود را حفظ کند ، اما رئیس بانک مرکزی اروپا ئی هرچند از سقوط خشن دلار در آن سالها (۲۰۰۶) گله مند بود ، اما میگفت؛ یوروی قوی فعلاً لازم تر است . (افزایش قیمت نفت در آن سالها ،بر روی کالاهای اروپایی،۵۰% ، و بر روی کالاهای آمریکایی،۲۰۰% تاثیر نهاده بود،که با کاهش برابری دلار ،در مقابل یورو، و همچنین با مشوق هایی دیگری که در یافت میگردید،قیمت کالا ها در دو منطقه را ،قابل تحمل می کرد،)
اما در ادامه بحران و با تقویت دلار در مقابل یورو ، و پیش بینی ادامه آن ،در سال های آتی ،آنهم باریاضت های سخت و طولانی در سطوح ملی در اتحادیه اروپا ،گوشه های دیگری از پوکر روباز نئو لیبرال ها ، روشن شده است،((آ قایانی که ؛ظرفیت کارت های شما پر شده ، توان و تحمل باشگاه نئولیبرال ها ،محدود است، لطفا از پشت میز بلند شوید)).
       بازیگران دیگر، کشورهای رقیب - چین با ٣۰۰۰ میلیارد دلار تولید ناخالص ملی و هند با حدود ۱۰۰۰ میلیارد دلار و با رشد بالا و بطور افزاینده ای به جمع بازیگران دیگر پیوسته اند .
       اقتصاد این دو کشور، با دو مشخصه مهم تعریف پذیرند :
الف : برتری نیروی انسانی و منابع طبیعی                                    
ب : ضعف و اتلاف زیاد انرژی در خط تولید
       بطوری که حدود انرژی مصرفی در ژاپن و انگلیس و فرانسه، برای تولید یک دلار کالا ، تقریباً نصف مصرف انرژی برای تولید همین کالا، در چین و هند میباشد .

       این کشورها برای حفظ برتری نسبی کالای خود ، با مدیریت ملی ، سنجاق کردن پول ملی به دلار و کنترل سیستم ارزی ، مانع تاثیر گذاری جدی مازاد تراز تجاری، در افزایش ارزش پول ملی شده اند . با این حساب، تا وقتی که منابع بیکار در این کشور به مصرف نرسد و نرخ مواد خام محلی افزایش نیابد ، کالای تولیدی این دو کشور ،بازارهای جهانی و کشورهای صنعتی را تحت تاثیر قرار میدهد .

       بطوریکه هم اکنون بطور مثال "وال مارت " بزرگترین شرکت توزیع کننده با بالاترین رقم اشتغا لزایی در آمریکا ۷۰ % محصولات چینی عرضه میکند .
       اما اکنون شرایط بازی با افزایش قیمت نفت تغییر میکند ، نا کار آمدی مکانیزم های تولیدی در کشورهای در حال توسعه، باعث تلف انرژی و بالا رفتن قیمت تمام شده میگردد و قدرت رقابت کالاهای اروپایی و آمریکایی را افزایش میدهد .
       در واقع با افزایش قیمت نفت، این کشورها ،راهی جز بروز دادن مازاد تراز تجارت خارجی، در قالب افزایش ارزش پول ملی ،برای جلوگیری از افزایش هزینه تولید و تورم داخلی ندارند .

و این سیاست مزیت نسبی صادرات این کشورها را کم میکند . در واقع خرید نفت به ارز سنجاق شده به دلار با ساختار غیر شناور، گران تمام میشود و عامل سقوط برتری نسبی کالا میگردد . بنابراین مورد مشخص است ، یکی از اهداف این بازی، خطوط تولیدی چین وهند اند .
       شواهد نشان میدهد که چین وهند، با اکراه از این بازی دوراهه ،با تن دادن به افزایش ارزش پول ملی به عرضه کالای تولیدی، با ارزش رقابت کمتر ،پرداخته اند . اینان از دو روش بد وبدتر، با انتخاب روش بد، از ۵ سال پیش از سال ۲۰۰۷( چین ۱۰% و هند ۱۷% ) پول ملی را تقویت کرده اند و این رقم در مقابل یورو ناچیز میباشد . و همچنانکه اکنون در شروع سال ۲۰۱۲ مشخص گردیده که؛ مدیریت اقتصاد بحرانی جهان،خواهان مشارکت بیشتر چین و هند ،در گردش اقتصاد جهانی و قبول پرداخت هزینه ، بیشتر،در رفع بحران است.

      سومین گروه از بازیگران با در آمدهای نفتی- مدیریت درست در آمد نفتی، صرفنظر از هر جنبه ای که داشته باشد ، باید که ثمره اش مثبت باشد . از این نظر باید پذیرفت که با افت ارزش دلار،یا نفت ،در واقع قیمت واردات محصولات کشورهای صنعتی و در حال توسعه، برای تمام کشورهای نفت خیز، که بالاجبار پول ملی خود را به دلار سنجاق کرده اند گران میشود ، و با افزایش هزینه واردات کالاهای سرمایه ای و واسطه ای ، هزینه تولید ، بشدت افزایش پیدا میکند و در نتیجه رقابت پذیری آنرا کاهش میدهد ، ونیز ،افزایش در آمد، خصوصاً در دولتهای مادامالعمر سنتی و رانتی ، در اختیار سیاستگزاران قرار گرفته ، و با افزایش انگیزه واردات کالاهای مصرفی ، و قاچاق کالا، با بهم زدن توازن اقتصادی ، قدرت رقابت پذیری سرمایه و تولیدات داخلی را، کاهش میدهد، که خود موجبات تشدید تنش در اقتصاد های ملی را فراهم می آورد، و با ظهور آن، یارانه های مختلفی برای مقابله با آثار تورمی ناشی از افزایش قیمتها ، بیماری مزمن مرض هلندی را تشدید میکند .

       درهرحال ، ظاهراً بنظر نمی رسد که از بابت افزایش قیمت نفت ، خیری برای طراحان و مدیریت نئولیبرال ،در عرصه جهانی داشته باشد،یا برای کنترل چین وهند راه های سهل تری هم پیدا شود . ظاهراً، بازی پایان نیافته و ادامه دارد،و بنظر می آید نتایج بازی غیر از آن است که تا کنون نمایانده شده است،. عملکرد ریاض ، در همان روزها ، در سالهای ۲۰۰٨در رسانه های جهانی ، پرده دیگری از این بازی ، از جهت کافی بودن حجم تولید به نسبت تقاضا را کنار میزند ، آیا واقعاً این طور است ؟

۱-ب . حجم تولید منابع در حال حاضر اکتشاف شده جهان در حال کاهش است ؟
       آیا تولید پاسخگوی تقاضای روز افزون است ؟

       بر اساس گزارش بریتیش پترولیوم در سال ۲۰۰۷ ، تراز انرژی جهانی، با نرخ تولید فعلی، و ذخایر اثبات شده نفت و گاز،؛ ذخائر نفت جهان تا حدود ۲۰۲۰ ،و گاز جهان تا ۲۰۴۵ ، دوام می آورد . این دور نما برای کشوری مثل آمریکا ،که تقاضای ۲۴ % نفت خام جهان را دارد وحشتناک است . قبلاً نیز "کینگ هوبرت " زمین شناس آمریکایی در سال ۱۹۵۶ پیش بینی کرده بود که تا سال ۱۹۷۰ تولید نفت آمریکا، و تا سال ۲۰۰۰ تولید نفت جهان، به اوج خود میرسد و پس از آن در سیر نزولی قرار میگیرد ،اما مدیران وی در شرکت نفت شل ،بهتزده شده، از وی خواستند نظریه خود را پس بگیرد،اما حق با وی بود ،تولید نفت آمریکا تا سال ۱۹۷۰ به اوج رسید و از آنزمان بمرور کاهش یافته است ،حتی کشف ذخیره ۱٣ میلیارد بشکه ای در خلیج برودر آلاسکا، نتوانسته است این روند را تغییر دهد،هوبرت ذخائر قابل استخراج آمریکا را ۱۷۰ میلیارد بشکه پیش بینی کرد ، از آنسال به بعد پیشرفت علم و فن آوری در اکتشاف و استخراج نفت هم نتوانست ذخائر امریکا را، از مقدار پیش بینی هوبرت ، بالاتر ببرد،هم اکنون منابع نفت داخلی آمریکا ، تا حدود ٨سال دیگر دوام خواهد داشت . آخرین گزارشها حاکی است که پیش بینی "هوبرت " ۱۰ سال اشتباه بوده است ، دیوید گو استاین ،ژئو فیزیسسین موسسه فناوری کالیفرنیا ،با نشر کتابی تحت عنوان پایان نفت ،در سال ۲۰۰۹ ، اوج تولید نفت را ،حداکثر تا حدود سال ۲۰۱۰ گزارش کرده است،رابرت هریش، تحلیلگر سرشناس انرژی میگوید،که سال دقیق زیاد مهم نیست،چون هم اکنون نیز خیلی دیر شده است، . بدین ترتیب ،اگر اوج تولید نفت جهان، همین امسال نباشد، طی یک و دو سال آینده خواهد بود و پس از آن انباشت تقاضاها را، تولید پاسخگو نیست .رابرت هریش همچنین در تحقیقی برای وزارت نفت آمریکا ،نتیجه گیری می کند ؛که بیش از یک دهه ،برای اقتصاد کشور آمریکا وقت لازم است، تا با افت تولید نفت ،سازگار شود.و در هر حال آمریکا و غرب به نفت معتاد شده است .و نفت و گاز از ملزومات حیات استراتژیک آنها تعریف می شود.
ظاهراً آمریکا ،مدل های متعددی را برای مدیریت گذار از سوخت فسیلی به سوخت های دیگر شبیه سازی کرده است .وسیاستگذاری های لازمه را در عرصه داخلی و خارجی برای این گذار تعریف کرده است؛

       الف : سیاستهای مالیاتی بالای ۵۰% برای سوختهای فسیلی در سیاستهای داخلی از آن جمله است .
       ب : استراتژی نئولیبرال ها، بر مبنای پیش بینی کارشناسان، طراحی میشود و امنیت انرژی در عرصه اقتصاد

جهانی با همکاری هم پیمانان در صدر اولویتهای استراتژیک قرار میگیرد . و مهمترین نکات استراتژیک آن، در چشم انداز نفت و گاز خاورمیانه در لندن د ر نوامبر ۲۰۰۶ روشن گردیده است؛ و اهمیت منابع نفت و گاز منطقه خاورمیانه و بطور عمده خلیج فارس از جهات زیر در صدر قرار گرفته است ؛

۱-بر اساس آمار سیا،از مجموع ۱٣۰۰میلیارد بشکه ،ذخائر نفتی اثبات شده در جهان ، ۶۲% آن در خلیج فارس قرار گرفته است.

    از این مقدار عربستان با داشتن ۱۹% از ذخائر نفت جهان و صدور بیش از ۱۰ ملیون بشکه در روز ،اولین کشور،وایران با حدود ۱۰%   از ذخائر جهانی و حدود ۴ ملیون بشکه صادرات در روز،عراق با ٨% از ذخائر جهانی و ۲.۵ میلیون بشکه ،کویت و امارات هر کدام با حدود ۷% از ذخائر جهانی و حدودی بیش از ۲.۵ ملیون بشکه در روز ، و قطر با حدود ۲% از ذخائر جهان و صدور ۴۷۵ هزار بشکه در روز ،بترتیب تا رده ۶ صادر کنندگان عمده نفت در منطقه خلیج فارس قرار دارند.

۲-میزان هزینه بهره برداری از منابع نفت در ایران و عربستان و منطقه خلیج فارس،برای هر بشکه نفت ۱.۵ تا ۵ دلار بوده ،که برای مناطق دیگر جهان تا چهار برابر آن ،خرج بر می دارد.

در کنفرانس دو روزه مرکز مطالعات چتم هاووس در لندن ، با عنوان چشم انداز نفت و گاز خاور میا نه ،که با حضور وزیر انرژی بریتانیا آقای مالکلم ویکس و کارشناسان و نمایندگان شرکت های چند ملیتی ونیز نمایندگانی از مراکز علمی منطقه ،از جمله شرکت نفت و گاز ایران، برگزار گردید،وضع موجود در مورد سرمایه گذاری خارجی ،در منابع و صنایع نفت و گاز سه کشور ایران و عربستان و عراق موردبررسی قرار گرفت،اولین سخنگوی کنفرانس آقای ویکس ،وزیر نفت بریتانیا ،با اشاره به حفظ محیط زیست در صنعت نفت و گاز، متذکر گردیدند،که منابع نفت و گاز خاورمیانه، تا یکصد سال آینده مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت، در حالی که نفت و گاز آفریقا در طی ٣۰ سال آینده به پایان خواهد رسید.

آقای پل استیونس، کارشناس معروف انرژی از دانشگاه داندی اسکاتلند،ضمن تاکید بر اهمیت منابع خاورمیانه ،در جهان ،از کاهش سرمایه گذاری های شرکت های چند ملیتی در این منابع انتقاد کرد،و دلیل عمده در کاهش سرمایه گذاری را ،احساس عدم امنیت،بازده محدود سرمایه، و دسترسی محدود به منابع قابل بهره برداری قید کرد،((منظور؛ نفت ارزان و با هزینه زیر ۵ دلار برای هر بشکه است،زیرا شرکت های فراملیتی، که با سود های گزاف چاه های فورانی حال کرده اند ، برای ته مانده چاه ها، یا چاه هایی که جهت استخراج نیاز به تزریق گاز و یا به هر شکل ،هزینه های بیشتر دارند ،و سودشان در مقایسه ناچیز است،وقت و سرمایه نمی گذارند ،در این حال ، یا چاه ها را به دولت ها و شرکت های ملی واگذار کرده ،یا ولشان می کنند )).

و در ادامه کنفرانس و طرح راهبردی ؛مسائل سیاسی دو کشور ایران و عراق از جهت عدم امنیت سرمایه گذاری و تنش زدایی در منطقه صحبت گردید.

نماینده شل اظهار داشت ؛که در پاره ای از کشورهای تولید کننده ،این باور که "نگهداری نفت در چاه و مخزن مادر ،از در آمد ناشی از فروش آن در بانک مقرون به صرفه تر است "آهسته آهسته ، در حال قوت گرفتن است.(( دو نکته قابل توجه ،الف – مهاجرت منابع فسیلی از یک نقطه به نقطه دیگر، مخصوصا در منابع مشترک.   ب- مدیریت سرمایه حاصل از فروش نفت بر پایه دلار است))

نماینده شرکت توتال ، پیش بینی کرد ؛ که در طی ده سال آینده ،(( با افت و اتمام ذخائر نفتی ،مثلا نفت عر بستان با ذخیره حدود ۲۶٣میلیارد با صدور روزانه   ۵/۱۲ ملیون بشکه ،تنها ده سال آینده دوام خواهد داشت))،مصرف گاز طبیعی ،به دو برابر مصرف سالانه نفت در جهان، افزایش خواهد یافت و در آنزمان، گاز ،مهمترین منبع انرژی جهان خواهد بود، وی تاکید کرد ،که برای پاسخگویی به ئیازهای بازار نفت جهانی،تولید نفت خاورمیانه باید به دو برابر رقم فعلی افزایش یابد، همچنین او افزود؛ رقابت شرکت های ملی ، با شرکت های نفتی چند ملیتی افزایش یافته است
نماینده شرکت شل تذکر داد،که با توجه به محدودیت صادرات گاز مایع ایران،شرکت های امریکایی و از جمله اکسپدنتال در حال سرمایه گذاری سنگین در قطرند، و انتظار می رود که کشور قطر ،بزرگترین صادر کننده گاز مایع جهان شود،در حالی که ایران بعد از روسیه،بزرگترین منابع گاز جهان را در اختیار دارد ،و قطر از ۵ سال قبل، و قبل از ایران، از منطقه گازی پارس جنوبی ،یعنی مخزن مشترک بین ایران و قطر بهره برداری کرده است، و هم اکنون شرکت های اروپایی و آمریکایی، از جمله توتال وشل در حال بهره برداری از آن، بنفع قطر ند.

نزول تولید نفت خام در جهان و اتمام منابع آن چه پی آمد هایی دارد؟
پی آمد کمبود انرژی در سالهای آتی ،و افزایش قیمت آن ، با رقابتی بودن قیمت خرید ،بشرح زیر نمایان میشود :

۱-   قدرت اقتصادی خریداران را کم کرده و تقاضای خرید را کاهش میدهد و رقبای ضعیف را از دور خارج میسازد و البته بطور پیوسته، تقاضای خرید بیش از حجم تولید و اساسا بحران برانگیز خواهد بود
۲-      انرژی جایگزین را مطرح میسازد .
٣-      ویژگیهای سوخت های فسیلی و فراورده های آنرا هیچ انرژی جایگزین دیگری فعلاً ندارد .
۴-   تا تبدیل مصرف کننده های سوختهای فسیلی به انرژی های دیگر، نظیر هسته ای ، بادی،زمین گرمایی،خورشیدی ، اتانول ذرت و غیره... ، زمانی طولانی ،نیازمند است،مثلا برای ایالات متحده ۱۰ سال ،و بیش از ۱۵ تا ۲۵ سال برای کشورهای در حال توسعه ،زمان لازم است.

      و در حال حاضر صورت بندی ظاهری رفتارهای سیاسی و نظامی جامعه جهانی ، نشان از کسری حدود ۴ % نفت تولید شده در مقابل تقاضای جامعه جهانی دارد ((ذخائر نفت مخلوط با ماسه نیز در ذخائر اثبات شده امروزی،محاسبه شده است)) و نیز کمبود منابع نفتی و عمر مفید مخازن ، سرمایه گذاری در جاهایی ،که بیش از چند سالی به عمرشان باقی نیست راهم، غیر اقتصادی میکند . بهمین دلیل شرکتهای نفتی در سالهای اخیر سرمایه گذاری در توسعه مخازن را به شرکتهای نفتی ملی واگذار کرده اند . لذا بحران سوخت در سالهای آتی پیوسته ادامه دار خواهد بود. زیر بقول رئیس جمهور، آمریکا به نفت معتاد شده است

همچنین وجود بحران هایی در دل دولت ها و مدیریت های مادام العمر ،سنتی و رانتی ،بحران را تشدید کرده ،به عرصه عمومی و سیاسی ملی و منطقه ای و جهان کشانده است.

اکنون با شروع جشن های ۲۰۱۲ میلادی، بحران نفت در خلیج فارس به بالاترین سطح خود رسیده است،تحریم خرید نفت ایران ،حمایت متحدین تولید کننده نفت ،از غرب ، یعنی کشورهای عرب منطقه با سردمداری عربستان ، تهدید ایران به بستن تنگه هرمز، تهدید نظامی متقابل کشورهای غربی در جهت باز نگه داشتن تنگه هرمز ، اوضاع بس خطرناکی را دامن زده است ،که می تواند با هر جرقه ای به جنگی خانمانسوز بدل گردد.
روزانه ۱۷ ملیون بشکه نفت، یعنی بیش از نیمی از مصرف انرژی جهان ،از تنگه هرمز ،میگذرد،از این میان عربستان با ۵/٨ بشکه ،وایران حدود ۴ بشکه نفت صادر مینمایند، ((لازم به توضیح است ،که ارقام ذکر شده ،بنقل از آمار اپک، در سال ۲۰۰۹ آورده شده است،و دولت های منطقه خارج از حجم تعیین شده اوپک ،نیز ،نفت صادر مینمایند، خصوصا اینکه ؛پاره ای از کشتی های نفتکش در پاره ای از پایانه های نفتی ، بدون ثبت نام و مشخصات ،و اندازه گیری و ثبت حجم محموله ،و به مقصد های نا معلوم بارگیری میشود.و نیز محسن خجسته مهر معاون وزیر نفت در گفتگو با مهر نیوز، ارزش تولید ات روزانه کشور را، بیش از ۴ ملیون نفت و ۶۰۰ ملیون متر مکعب گاز و ۴۰۰ هزار بشکه میعانات گازی ،با در آمدی بالغ بر ۲۱۷ میلیارد در سال عنوان نمود،)).
روشن است ،تحریم بانک مرکزی و بانکهای کشور و تحریم نفت ایران ،فشار غیر قابل تحمل و خورد کننده را به دولت جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد،

۱-سئوال اینست که بستن تنگه هرمز ،چه پیامد هایی خواهد داشت؟ معنی آن بطور غیر رسمی اعلان جنگ به تمامی ،تولید کنندگان و مصرف کنندگان نفت منطقه خلیج فارس و به معنایی دیگر به تمامی کشورهای عمده در جهان خواهد بود،و از
آنجائیکه آمریکا ژاپن چین و کره جنوبی و پاره ای از کشورها ،دارای سه ماه ذخیره استراتژیک نفتی اند ،،در کمتر از سه ماه میبایستی گشوده شود.
۲-      بسته نگه داشتن تنگه ،بسیار بسیار مشکل تر از بستن آن خواهد بود.
٣-      در صورت ادامه تهدید و جنگ ،ایران قدرت منطقه ای خود را از دست خواهد داد و جنگ به فضاهای داخلی کشیده خواهد شد،
۴-      تنش موجود، بخودی خود برای افزایش قیمت نفت کافی است،ادامه و افزایش تنش ،بسود هر که باشد بسود ایران نیست؛
۵-   کسری ناشی از تحریم سهمیه نفت ایران ،در کوتاه مدت محسوس است،پروازهای مکرر سران کشورهای مصرف کننده از جمله زاپن و چین و انگلستان به عربستان سعودی،فقط برای گرفتن عکس یادگار ی سران ،هنگام دست دادن ولبخند زدن نیست،وبلکه جهت تایید جبران کسری ۴ میلون بشکه ای ایران ،با افزایش تولید سهم عربستان تا حجم ۱۲.۵ میلیون بشکه در روز،و نشان جدی بودن این تحریم است.
۶-   البته هنوز جواب این سئوال داده نشده است که؛آیا پایانه های کشورهای جنوب خلیج فارس ،ظرفیت لازم ،برای بارگیری این ۴ملیون بشکه اضافی را،دارند. آیا پایانه های صادرات نفت در دریای سرخ به بهره برداری رسیده است؟

نتیجه: بحرانهای ناشی از تامین انرژی و امنیت انرژی در جهان ، بصورت بحرانهای ژئوپولتیک و ژئو اکونومیک آینده، در مناطق نفت خیز ، از جمله منطقه خاورمیانه و خصوصاً خلیج فارس ، امری مزمن در راستای تامین منافع و استراتژی امنیت ملی کشورهای عمده مصرف کننده جهان و تحت نفوذ قدرتهای حاضر در منطقه خواهد بود .

       بنظر نمی آید مدیریت فعلی کشور ما، هیچگونه آرایشی از قوای ملی را، در جهت گذار، همسویی و پیوند عادلانه با نظام اقتصاد جهان را پذیرا گردد ،بحران اخیر نشان میدهد که:

لابی های رانت خوار و شبه نئو لیبرال های وطنی،در هر یک از جناح های موجود، در بالای هرم قدرت، با ظاهری شریعتمدارانه و عوامفریب و خود خواهانه،نفت و ذخائر انرژی کشور را ،تیول برگزیدکان خویش فرما ی خود ،میدانند ،وتنها به منافع جناحی خود می اندیشند ، و بار خود می بندند، اینان با سیاست فتوا و تقیه خود ، تا کنون،نتوانسته اند با برقراری و اعتلای مناسبات دموکراتیک و عادلانه،در عرصه سیاسی و دیپلماتیک، اعتماد ملی و جهانی را،کسب کنند،و منافع ملی کشور را،حفظ نمایند، که هیچ ،بلکه با کشاندن کشور به پرتکاه جنگی مهیب، مهمترین و استراتژیک ترین منافع ملی کشور یعنی چارچوب جغرافیایی آن را نیز به داو میگذارند.

    رانت خواران قدرت، از دو راهی ، شراکت یا خلع از قدرت، در صورت حفظ منافع ملی و یا حفظ قدرت بهر صورت ممکن ،با جنگ و کشتار ، ظاهراً بسرعت رو بسوی گزینه دوم آورده اند ، و شوک افزایش در آمدهای نفتی ،بدلیل ضعفهای اساسی در تحلیل سیستم گردش اقتصادی کشور ، حذف مدیریت برنامه ریزی و سازمان برنامه و بودجه ، ضعف مدیریت بانکی ، تناقض در رفتارهای داخلی وخارجی ، گذاشتن مستقیم درآمدهای نفتی در اختیار سیاستگزاران و مجریان ، فقدان وارسی و بازرسی در سطح ملی، هزینه کرد دلارهای نفتی در داخل بصورت سیل چک پولهای رانتی در بازار کالاها و مسکن و غیره ،پولشویی و قاچاق ارز و کالا،مرض فراگیر هلندی را ، تشدید کرده و شکاف های اجتماعی را عمیقتر و برگشت ناپذیر تر نموده اند .

   اکنون، شاخص های عمده بازار، نشان از تورم عجیب و رسمی در بازار ایران، تا مرز ۴۰ % دارد. چند قطبی شدن جامعه و در گیری و تنشهای برخورداران و محرومان از امکانات رویایی دلارهای نفتی، وضعیت فاجعه بار ملی و نگرانیهای عمومی را چنان دامن زده که توهم دخالت دیگران را بطور جدی برانگیخته است. در عین حال ،عملکرد ضعیف دولت مردان ، بهیچ وجه جدی تر از تصمیمات بازیگران عرصه رقابت های منطقه ای و جهانی نمی باشد . دولت و تشکیلات رهبری ،اراده ملی لازم را ،در جهت ساماندهی اصولی پیامد های سیاسی و اقتصادی ناشی از شوک های نفتی ، چه در سطح ملی و در منطقه را،نداشته و بر نمی تابانند ، و قدرت ومنافع ملی کشور را ، فدای توهم رهبری جهانی ی میکنند، که به جای کسب مقام شایسته ملی در منطقه،با فرصت سوزی های تاریخی، شکاف دولت ملت را، هر چه عمیقتر میگرداند ،و چشم انداز های فاجعه بار اقتصادی و تخریب جغرافیای ملی را به نمایش می گذارد ،باید هوشیار بود . سیاست، اعمال اعتقاد و اراده ممکن است نه آرزو وخیال، شاید، سومین نامه پرزیدنت اوباما به رهبری،که توسط آقای داود اغلو وزیر امور خارجه ترکیه به آقای لاریجانی تسلیم شده ،آخرین سری از تلاش و فرصت قبل از فاجعه باشد.

برداشت، و تلخیص و برگردان و نو شته از ف- ع ۲۰/۴/ ٨۷
بازنویسی   ۲۵/ ۱۰/۹۰

منابع: ۱-ویکی پدیا دانشنامه آزاد
۲- سیاسی اقتصادی اطلاعات شماره ۲۴۷ و ۲۴٨ رسام مشرفی
٣- اوپک آمار
۴- شرکت ملی نفت ایران مقالات       ۵- بی بی سی گزارش کنفرانس چتم هاووس لندن
۴- هوشنگ امیر احمدی رئیس دفتر شورای ایرانی آمریکایی مصاحبه با شهروند
۵- روزنامه شرق شماره ۱۴۴۲ بنقل از   تابناک
۶-مهر نیوز