با دریا


دکتر اسعد رشیدی


• انگشتان خیس اش
بر تارهای شکسته‌ی باران می لغزید و
نُت های سربراه‌ و شاد
از ذهن خواب آلوده ی جنگل می گذشت. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۴ بهمن ۱٣۹۰ -  ۲۴ ژانويه ۲۰۱۲


 بامدادان
با نسیم
به‌ سخن درآمدم
هنگام که‌
انگشتان خیس اش
بر تارهای شکسته‌ی باران می لغزید و
نُت های سربراه‌ و شاد
از ذهن خواب آلوده ی جنگل می گذشت.

در ماهتاب
با دریا
به‌ سخن درآمدم
برابر دریچه‌ ی بسته ای نشسته‌ بود
لب دوخته‌ ،
زانوان لرزان به‌ سینه‌ می فشرد
به‌ ساحل می نگریست
که‌ لم داده بود
بر دامنه ی ارغوانی کوه‌
موجهای آشفته‌ را
سوی جانبی ناپیدا می راند.

به‌ نیمه‌ شبان
به‌ نجوا
با دریا سخن گفتم
هنگام که‌‌
در شکیب طوفانی آشنا
بی تاب می نمود.