نامه ۶/ ۱ آیت الله خمینی و تحلیل آن به قلم مولف "شهید جاوید" - میرزا محمد مهرابی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۷ بهمن ۱٣۹۰ -  ۲۷ ژانويه ۲۰۱۲


اخیرأّ دو نوشته تاریخی و تاریخ ساز منتشر شده است که در حقیقت برای روشن شدن حقایق تاریخی بسیار مأثر ومروج حقیقت است .
(۱) جزوه انتقاد از خود "عبرت و وصیت ".
این نوشتار بصورت کتابی در آ مده که مطالعه آن بسیار آموزنده و هشدار دهنده است ‘ هشداری که بسیاری را از افراط و تفریط در قضاوت و از همه گذشته ؛ فراموشی تاریخی بر حذر می دارد ‘ فراموشی تاریخی که از بزر گترین معایب ملت ها و از جمله ملت ماست.
این مکتوب حاوی ۱۴ سوال و جوابی است که توسط فرزند برومند و شجاع مرحوم آ یت الله العضمی منتظری - قدس الله نفسه الذَکیه - " سعید آقا " از پدربزرگوار و استادشان پرسیده اند و ایشان بنحو احسن پاسخ داده است ؛ که به حق کار بزرگ در روشن ساختن جریانات انحرافی و زد و بند های فرصت طلب ها وبویزه روشن شدن حقایق تاریخی نموده اند . حاشا و کلا . البته ایشان بعضی از افراد موثر و فرصت طلب را که در انحراف انقلاب بسیار ماثر بوده
اند ، اسمی به میان نیاورده که از ضعف های این مکتوب به حساب می آید و یا دلیل و نکات اخلاقی دارد که ما به خوبی از آن آگاه نیستیم.
به هر حال این کتابت شامل مطالبی است که در عین اینکه سهم بسزایی در پاکساری نگارش تاریخ انقلاب دارد ، از حقایقی نیز پرده برداری می کند که به خویی حکایت از صداقت ‘ خود گذ شتگی ‘ بی ریایی ، شفافیت دلسوزی
برای مردم و از همه مهمتر ‘ خود انتقادی و بیان اشتباهات خود و...دارد؛ که در تاریخ بی نظیر و یا کم نظیر است . یاد ش گرامی و راهش پر ره رو باد.

۲) جزوه "نگاهی دیگر"
گویی این نوشته توسط مرحوم " آیت الله حاج شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی " به رشته تحریر در آ مده است که به نوبه خود بی نظیر و بی بدیل است . بی نظیر است چون : فردی تحلیل می کند که خود در کوران مبارزات بوده
و آشنایی با روحیات هر دو داشته است . اما بی بدیل است چون : نویسنده صاحب تالیفاتی است که از گرانبها ترین تحلیل ها ی تاریخی بشمار می رود.
مرحوم " صالحی " از نوادر بزرگان کثیر التالیف روزگار است که در حیات و مماتش به او ظلم ها روا داشته شده و هنوز هم که هنوز است ؛ جایگاه وی از نظرتحلیل در مباحث علمی ؛ و هوش سرشاردر شناخت اصول و فلسفه، روش حدیث شناسی ‘ علم الرجال و... روشن نگردیده است ؟! استاد گرانمایه ما صاحب کتاب گراسنک و در عین حال پرهزینه " شهید جاوید " وده ها اثر دیگراست، که در حوزه و دانشگاه های ایران نمونه و زبانزد خاص و عام است.
مهدوی کنی،هاشمی رفسنجانی، جوادی آملی، آقا شیخ یوسف صانعی و بسیاری از لحیه جنبانان امروز از شاگردان وی بوده اند.
علی ای تقدیر، این تحلیل و تقریر " نگاهی دیگر " را ایشان به رشته تحریر در آورده اند . که به حق این یک تحقیق دقیق و تاریخ ساز و در عین حال خواندنی و فهمید نی است.
استاد مرحوم ، نامه ۶ / ۱ ؛ آ یت الله خمینی به أیت الله منتظری و نامه ۷/ ۱؛ آ یت الله منتظری به آ یت الله خمینی را مورد برسی و تدقیق قرار داده و به صورت تطبیقی و معجزه آسا تحلیل و ترسبم نموده اند ، که به واقع هر کس این جزوه را بخواند ؛ به بسیاری از بیج و خم های روزگار آشنا می شود ؟! در این نوشتار از یک طرف ، خلق خوی انسان ها ؛ مروت ها و انصاف ها ؛ آزاد گی ها وبزرگواری ها ، زیبایی ها و زیبارویی ها ، لطافت ها و انعطاف پذیری ها و ... از دیگر سوی نمک نشناسی هاو نمک دان شکنی ها ؛ بی وفایی ها وبی مهری ها ؛ حفظ منصب ها و فرمانروایی ها ، تند خویی ها و ترش رویی ها ، خشونت ها وسرکوب ها و ... ، در نتیجه هدف ها و ملاک ها ؛
خود آرایی می کند.
این دو دوست و در عین حال هم تراز و هم وزن ، در میدان کار زار ؛ چنان می آرایند که یکی حفظ نظام را اوجب واجبات می داند و دیگری حفظ جان انسان ها و انسانیت را اساس کا ر خود قرار می دهد .
ما این دو نامه را آوردیم تا اگر کسی دست رسی بدانها ندارد ؛ شمه ای از آن را بیابد و خود به کرسی قضاوت نشیند.
نباید فراموش کنیم که نامه آیت الله منتظری ، به آیت الله خمینی زمانی منتشر شد که آقای خمینی تصمیم خود را در برکناری آیت الله منتظری گرفته بود و از هیچ چیز فرو گذاری نمی کرد . آه ، آه نفس ها در سینه حبس شده بود ؟! جو سنگین ، انسان های با شرف را نا توان کرده بود؛ بعضی کمر ها خمیده و چشمانی می گریست و بعضی به هدف واصل و می خندیدند ! چه روز وا نفسایی بود؟! یکی مشغول نوشتن و تکمیل رنجنامه بود ، عده ای تسریع در تخریب دیوارهای اطراف منزل مورد غضب آیت الله خمینی و صاحب رنجنامه می کردند ؛ دری نجف آبادی در حال تلاش و وساطت برای نماندن آثار و یا اسمی از آیت الله منتظری بود . هاشمی رفسنجانی سکوت معنا دار پیشه روی خود کرده بود و وسط طناب را رها نمی کرد ؛ گویی آب از آب تکان نخورده ؟! یکی از محمد بن ابوبکر دم بر می آورد و دیگری قسم - اقسم با الله - می خورد ؛ ری شهری با تمام قوا در میدان تاخت و تاز، رذا لت و بی شرمی را به اوج خود رسانده بود ؛ خطیبان جمعه و شنبه و شش شنبه در حال انجام وظیفه بودند ؛ مطبوعات در حال خدمت به انقلاب و امام بود ؟! بعضی حوزویا ن در حال خوش خدمتی و محکم کردن جای بای خود درآینده بودند ؛ محفظه حب و بغض ها ترکیده بود و دوستی ها لگد کوب غضب ها شده بود ؟! مردم بی نوا در حال حیرت تعجب دست به دهان مانده بودند ، آسمان آبی و زیبا را دودی سیاه و غلیظ پوشانده بود. گویی این گفته دکتر طه حسین :" جز تولد و مرگ که حقیقتی انکار ناپذیر است ،هر چه هست در این دنیا فریب و نیرنگ و دروغ و تزویر است " به خوبی جامه عمل پوشانده بود !   و...
از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است . چه بهتر که قضاوت را به اهلش بسپاریم.
یکی از عقل می لافد یکی ظامات می بافد          بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم

اما، متن نامه ۶/۱ آیت الله خمینی :
بسم الله الر حمن الرحیم
جناب آقای منتظری !
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند .
شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعا بر نظر خود مقدم می دانم ،خدا را در نظر می گیرم و مسایلی را گوشزد می کنم.
از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مسلمانان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می سپارید صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده را از دست داده اید .شما در اکثر نامه ها و صحبت ها و موضعگیریهاتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند . به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم . مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین ، مقدار بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کردید .
در مساله مهدی هاشمی قاتل شما اورا از همه متدینین متدینتر می دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می دادید که او را نکشید ، از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم.
شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که پول برای شما می آورند بگویید ،به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند، بحمدالله از این پس شما مساله مالی هم ندارید . اگر شما نظر من را شرعا مقدم بر نظر خود می دانید (که مسلما منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خراب تر می کند) با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهری ها با اتکاء به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم ، دیگر خود دانید.
۱- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک به حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
۲- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد،
٣- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴- نامه ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسد ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان روحی له الفداء و خون های پاک شهداء اسلام و انقلاب گردید ، برای اینکه در قعر جهنًم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید شاید خدا کمکمان کند . والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در ان وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید، ولی شما شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید، اما امروز شما را عادل نمی دانم و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سر پیچی نمی کنم.
والله قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می دانستم، والله قسم من به ریاست جمهوری بنی صدر رای ندادم، و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی هم از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کرده ام که از بدی افراد که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم، من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم، اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت بر نمی دارم، من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می افتد ندارم، من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم، من بعد از خدا
با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم، تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام، سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیو های بیگانه آن
را با شوق و شور و شعف پخش می کنند واقع نگردند، از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد، ما همه راضی هستیم به رضایت او، از خود که چیزی نداریم هر چه هست او است.
والسلام
یکشنبه ۶/۱/۶٨- روح الله الموسوی الخمینی


متن نامه ۷/۱/۶٨ آیت الله منتظری در جواب نامه ۶/۱ آیت الله خمینی :
بسم الله الر حمن الرحیم
محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی مد ظله العالی
پس از سلام و تحیت ، مرقومه شریفه مورخه ۶/۱/۶٨ واصل شد . ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهای حضرتعالی به عرض می رساند: مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تا کنون در همه مراحل، همچون سربازی فداکار و از خود گذشته و مطیع درکنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی می دانم زیرا بقاء و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام رهبری است. برای هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه رهبری و ارشادات از خطرات مهمی گذشته و دشمنان زیادی همچون منافقین کور دل که دستشان به خون هزاران نفر از شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است و سایر جناحهای مخالف و ضدانقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهای کج فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است، ایا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمردانه این رو سیاهان کور دل به اقلاب و کشور و ملت عزیزو فداکار ما فراموش شدنی است؟
و اگر بلند گوهای آنان و رادیو های بیگانه خیال می کنند با جو سازی ها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنی به نام اینجانب می توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند سخت در اشتباهند. و راجع به اینجانب به عنوان قایم مقام رهبری ، خود من از اول جدا مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب مصلحت نبوده است، و اکنون نیز عدم آمادگی خود را سریحا اعلام می کنم و از حضرتعالی تقاضا می کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعف هایی که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد ان شا الله با رهبری های حضرتعالی مرتفع گردد. و از همه خواهران و برادران عزیز و علاقه مند تقاضا می کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم به بهانه حمایت از من کاری انجام دهند و یا کلمه ای بر زبان جاری نمایند زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جزء خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی خواهند.
امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمائیهای آرزنده خود بهره مند و از دعای خیر فراموش نفرمائید،
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
۷/۱/۶٨- حسینعلی منتظری


قسمتی از تحلیل استاد صالحی:
آتشی سوزنده و آبی بر این آتش:
چنانکه می بینید نامه ۶/۱/۶٨ حضرت امام خمینی همه خشم است و خشونت و حمله و هجوم اهانت های آزاردهنده و رنج آور و نسبتهایی که انسان از شنیدن آنها مو بر اندامش راست می شود و دچار سرگیجه می گردد . نامه ای است کوبنده و سوزنده و ویران کننده ؛ نامه ای است لبریز از درد رنج و خون دل و فریاد، فریاد خشم و غضب، خشم و غضب بی مهار و ویرانگر ، خشم وغضبی که چون ساعقه فرود آمده و چون بمب آتش زا منفجر گشته است و به هر جا برسد می سوزاند و ویران می کند؛ خشم ... نامه ای است برخواسته ... همراه با غرش و خروش و تفسیق و تهدید، تهدید به اینکه اگر به این کار ها ادامه دهید تکلیف دیگری دارم که حتما انجام می دهم، یعنی اقدامی سخت تر از این تفسیق و توبیخ و از این فریاد و خروش، مثلا دستگیری و محاکمه و ...
این تحلیل و توضیح، در جزوه ای حدود ۱۲۲ صفحه و شش فصل تقریر یافته که بسیاری از مسائل آن روز را روشن و مبرهن می سازد. البته قضاوت اصلی با خواننده و شنونده است.
کوتاه سخنی: با ینکه ضعف های فراوانی در نامه استاد بزرگوار مرحوم آیت الله منتظری (ره) وجود دارد. که البته بسیاری را در جزوه "خود زنی" اصلاح و جواب دادند.
ولی بشنویم درد های جانسوز و شکننده ای را که قامت هر منصفی و مصاحی را خمیده می کند و آسمان آبی و زیبا را تیره و تار می سازد. مگر سیاست و قدرت با انسان چه می کند؟! الله، الله؛ اعوذ بالله من السیاسه و ما یلفظ به السیاسه!
۱)      این همه جوش و خروش برای چیست؟ برای اینکه ایشان گفته اند اعدام نکنید! ویا برای این است که ایشان با ادامه جنگ بی حاصل موافق نبوده اند!
۲)      آیا این همه اهانت برای چیست؟ برای اینکه ایشان گفتند: "با مردم شفاف باشید!"
٣)      این همه غضب و تهدید و ارعاب برای کیست؟ برای کسی که می گفتند: "به مردم بی چاره برسید و ارباب و ارباب بازی را بس کنید؟"
۴)      ابن اهانت ها برای چیست؟ برای اینکه ایشان نیز همانند دیگران بله قربان گو و مطیع محض نبودند!
۵)      این همه خشونت و عصبانیت برای چیست؟ برای اینکه انحرافات و خان بازی ها را گوشزد می کردند!
۶)      این همه بی صبری و بی محابائی برای چیست؟ برای اینکه ایشان اعتراض به مساله مکه و اسیری زنان و مردان ایران به دست عرب ها داشتند!
۷)      این همه تحقیر از بهر کیست؟ برای تنها کسی که در مرجعیت و رهبریت شما بزرگترین نقش را داشت و تا آخرین لحظه از شما دفاع کرد و زندان رفت و هزینه آن را پرداخت؟! حتی مخالفین ایشان می گفتند: "چوب اعلم دانستن شما را می خورد و حال آنکه مرحوم آیت الله العضمی خوئی (ر-ض) اعلم بوده و یا دیگران!
٨)       الله؛ الله، مگر ایشان چه گناهی را مرتکب شده بودند؟ چون: حقوق مردم را اولی می دانستند و حال آنکه شما به گفته خودتان مردم را ملاک نمی دانستید و تنها تشخیص شخصی خودتان را ملاک می دانستید؟!
۹)       آقا شما را چه شده؟ مگر از قول مدرس نمی گفتید: "که ایشان گفته است سیاست ما عین دیانت ماست" پس اگر چنین است چگونه ایشان را نهی از سیاست می کنید؟ در حالیکه سیاست عین دیانت است؟!
۱۰)      آقا چرا قیم مآبانه برخورد می کنید؟ می گویید: "شما ساده لوح هستید" شما این کار را بکنید و آن کار را نکنید؛ مگر شما و ایشان چه تفاوتی دارید و حال آنکه ایشان از نظر علمی و سابقه هم وزن شماست، اگر نگوئیم... - این الفاظ و برخورد از آن بزرگان و متقیان بعید است -
۱۱)      براستی حضرت آقا شما را چه شده؟! که از نوشنه های آیت الله منتظری هراسان شده اید! مگر چه مشگلی هست که شما وی را از نوشتن بر حذر می دارید؟!
۱۲)    براستی شما از کجا اینطور مطمه‍ین شده اید که ایشان مملکت را به منافقین و لیبرالها می سپارند؟ و حال آنکه بازرگان ها و طالقانی ها و منتظری ها این انقلاب را به ثمر رساندند.
۱٣)    آیا بهتر نبود که مساله را به مردم و نمایندگان واقعی آنان می سپردید تا خود تصمیم بگیرند؟ ولی شما برای آیندگان تصمیم گرفتید و حال آنکه خودتان در بهشت زهرا گفتید: "چرا گذشتگان برای ما تصمیم گرفته اند؟۱"
۱۴)    عجبا! شما در این نامه اشاره می کنید که کار به تاریخ ندارید، ولی تاریخ با شما کار دارد؟!
۱۵)    آیا به عواقب این گفتار و کردار فکر کردید؟! اما نبودید که ببینید چه کردند؟ گویا از خودتان یاد گرفتند؟! که چگونه اهانت کنند و خانه خراب کنند و غم روی غم بیفزایند؟! ووو... ؟؟؟ !!!
بهتر است که به همین جزوه "نگاهی دیگر" مراجعه کنیم تا خوب شیرفهم شویم.

حوزه علمیه قم – میرزامحمد مهرابی