سونامی بحران منطقه ای به سواحل ایران نزدیک می شود


احمد آل حسین


• سال ۲۰۱۲ همانطور که پیش بینی می شد، سالی خواهد بود که موج های سونامی بحران عظیم منطقه ای که یک سالی است شکل گرفته اند، به سواحل از قبل مشوش شده نظام سیاسی ایران برخورد خواهند کرد و ممکن است آتش فشان های خفته ای را بیدار کنند. موج هایی که تحت کنترل هیچ قدرتی نبوده اند و تاثیرات آنها بسیار غیرقابل پیش بینی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۰ بهمن ۱٣۹۰ -  ٣۰ ژانويه ۲۰۱۲


در آخرین اخبار از سوریه آمده است که ۲۰۰۰ تن از نظامیان این کشور به همراه تانکهای نظامی محله های از کنترل خارج شده دمشق را مجددن به اشغال خود درآورده اند. البته این توفیق به هزینه کشته شدن حدود ۱۰۰ نظامی و غیر نظامی در دو روز گذشته حاصل شده است و از آنجا که دامنه مخالفت ها به پایتخت کشیده شده است این پیروزی خونین چندان دوامی نخواهد آورد. مقاومت دیکتاتور در مورد سوریه نیز مجددا زمینه ساز مداخله نظامی خارجی، نابودی منابع باارزش ملی و کشته شدن هزاران غیر نظامی در این کشور می شود و در نهایت (همانطور که بقیه سناریو را همه ماها دیگر از حفظ شده ایم) دیکتاتور با نهایت تحقیر سقوط می کند و سقط می شود .ضمن این که تجربه نشان داده هرچه مقاومت دیکتاتور دیرتر بپاید، انحراف در انقلاب به سمت تامین منافع مداخله جویان خارجی بیشتر می شود.
قطر و ترکیه و عربستان و اردن کار مسلح کردن مخالفان اسد و سوق دادن شرایط به سمت جنگ داخلی را فراهم کرده اند. مخالفین اسد عمدتا اسلام گرایان سنی هستند که ممکن است در طولانی مدت برای اسرائیل نفعی نداشته بلکه منبع نگرانی نیز شوند اما در شرایط حاضر سقوط اسد زمینه ساز سقوط ایران هم می تواند باشد. آمریکا و قطر و عربستان سعودی با جلب حمایت اروپا و لیگ کشورهای عرب (که به تازگی سوریه را ترک کرده اند) تدارک یک بیانیه جدید شورای امنیت را می بینند که شرایط در سوریه را به عنوان جنگ داخلی - مانند مورد لیبی - اعلام می کند و از اسد می خواهد که کناره گیری کرده، قدرت را به جانشینش تحویل داده و مذاکره با مخالفین را برای انجام یک انتخابات آزاد چند حزبی تا شش ماه دیگر تحت نظارت سازمانهای بین المللی و لیگ عربی آغاز نمایند. مخالفت رژیم اسد با این مصوبه شورای امنیت به ناتو و آمریکا اجازه تعریف منطقه پرواز-ممنوع بر سر سوریه و بمباران این کشور را می دهد. در حال حاضر سوریه از نیروی هوایی خود برای سرکوب استفاده نمی کند اما به نظر می رسد که به زودی شورشیان بخش هایی از کشور را آزاد کرده و هدف حملات هوایی یا توپ باران نیروهای نظامی قرار خواهند گرفت. بنابراین با تشدید خشونت ها در سوریه و تصویب بیانیه شورای امنیت علی رغم مخالفت روسیه و چین، رژیم اسد برایش دوراه باقی نمی ماند: یا راه مبارک یا راه قذافی!
به احتمال بسیار قوی تداوم پایداری مخالفین اسد در سوریه سال ۲۰۱۲ را به سال رفتن بشار اسد تبدیل خواهد کرد. به چه هزینه ای و چگونه؟‌ باید دید که چه تصمیم هایی گرفته می شود (دولت اسد از همین اکنون پذیرش هرگونه مداخله را رد کرده است). با این حال رفتن اسد برای منطقه بسیار مهم تر از رفتن قذافی است. رژیم اسد بخشی از تعادل قدرت در منطقه را تشکیل می دهد. سوال اما برای ایرانی ها این است که با شکل گیری پروژه رفتنی شدن اسد از طریق مداخله نظامی باید وارد درگیری شده و مداخله کنند یا کنار ایستاده به هم خوردن تعادل قوا را شاهد باشند. رفتن اسد یعنی از دست دادن یک موتلف استراتژیک و تضعیف موقعیت دفاعی ایران در صورت حمله اسرائیل. در حال حاضر جنگ با ایران به هیچ وجهی در راستای منافع غرب و امنیت اسراییل نیست و بلکه می تواند مسیر تحولات در سوریه را بطور کامل عوض کند. اما سقوط اسد سکوی تقویت موضع غرب و تضعیف منطقه ای ایران است و با تشدید تحریم ها که بخشی از آنها از طریق متحدین ایران در منطقه دور زده می شده است غرب می تواند به اهداف خود بدون درگیر شدن نظامی با ایران نزدیک تر شود.
تهدیدهای نظامی چند ماه گذشته غرب در راستای تشویق تحریم های بین المللی به عنوان آلترناتیو جنگ در شرایط حاضر است. اما تشدید تحریم ها به مرور باعث تضعیف ایران و در نتیجه کاهش هزینه های جنگ محتمل می باشد. بمباران ایران ممکن است پروژه های غنی سازی را با تاخیر همراه کند اما می تواند ایران را به تولید بمب ترغیب نماید. بنابر این غرب متمایل به شروع جنگی که نتواند تا به انتها پیش ببرد نیست یا به عبارت دیگر زمانی جنگ را آغاز خواهد کرد که بتواند آن را پایان ببرد.
در حالی که شرایط سیاسی در منطقه رو به وخامت گذاشته است ممکن است این تصور در میان تحلیل گران تقویت شود که سرنوشت ایران به عوامل خارجی وابسته تر می گردد. هرچند نقش عوامل خارجی در تحول در ایران قطعا پررنگ تر شده است اما تاثیر گذاری این عوامل هنوز به شکل تعیین کننده بستگی به عوامل داخلی دارد. مهمترین این عوامل تنازع قدرت در داخل نظام و تاثیر بحران های اقتصادی مالی فعلی بر جامعه و نقش نیروهای اجتماعی خصوصا جوانان طبقات متوسط و پایین است. روند تحولات در سالهای اخیر و آتی در ایران قبلا توسط این نویسنده در مقاله "آغاز یک سراشیبی: از حذف یارانه ها تا تنازع قدرت و تسریع فروپاشی؟" در بهمن ٨۹ بر اساس تعامل بین عوامل داخلی و خارجی تحلیل و پیش بینی شده بود. (علاقه مندان می توانند بدان مقاله مراجعه نمایند)
هرچند احتمال وارد شدن ایران در دفاع نظامی از اسد بسیار کم است اما اضافه شدن حمایت های ایران از وی به هیچ وجه غیرمحتمل نیست. به زودی ایران باید موضع مشخص تر و صریح تری در قبال تحولات سوریه بگیرد. با رفتنی تر شدن اسد رژیم ایران مجبور به انجام یک سری تغییرات عمیق در روابط خارجی با کشورهای منطقه است. این تغییر منش می تواند به دو سمت باشد.۱- تشدید مداخله در امور عراق و افغانستان و لبنان و بحرین به جهت بی ثبات کردن مواضع متحدین غرب در این کشورها به اضافه تشدید منازعه با غرب بر سر مسائل هسته ای و تحریم های اقتصادی. ممکن است ایران تصور کند که با تشدید منازعه اش با غرب می تواند بر جلب حمایت توده های مسلمان منطقه که دارای احساسات ضد غربی هستند بیافزاید ۲ - دست کشیدن از حمایت از اسد و نرم شدن در مقابل خواسته های غرب جهت کاهش فشارهای خارجی و داخلی-اقتصادی. رسیدن به اجماع در مورد هر یک از این دوراه در میان حکومتی های ایرانی بسیار دشوار و اختلاف های داخلی بر سر روابط خارجی را در کنار تشدید اختلاف ها مربوط به بحران اقتصادی-مالی میان گروههای اصول گرا تقویت می کند.
خلاصه کلام، سال ۲۰۱۲ همانطور که پیش بینی می شد، سالی خواهد بود که موج های سونامی بحران عظیم منطقه ای که یک سالی است شکل گرفته اند، به سواحل از قبل مشوش شده نظام سیاسی ایران برخورد خواهند کرد و ممکن است آتش فشان های خفته ای را بیدار کنند. موج هایی که تحت کنترل هیچ قدرتی نبوده اند و تاثیرات آنها بسیار غیرقابل پیش بینی است. رژیم ایران برای گرفتن تصمیمات بسیار بزرگ وقت چندانی ندارد. اما این اضطرار در تصمیم گیری فقط مسئله حاکمیت نیست و شامل حال فعالان سیاسی و جنبش های اجتماعی و تشکل های مدنی و صنفی خصوصا دانشجویان و کارگران نیز می شود. به لحاظ اجتماعی نیروهای مدنی ایران که می توانند منشا اثر شده و سکان آینده کشور را به عهده بگیرند در دوران فطرتی بین سقوط جنبش اصلاح طلب حکومتی و عدم وجود آلترناتیو های مستقل مردمی بسر می برند. با این حال سخت تر شدن شرایط اقتصادی خصوصا برای جوانان امکان شکل گیری جنبش های جدید تحول خواه در ایران از نوع جنبش های شکل گرفته در بهار عربی مصر و تونس را تقویت می نماید. اپوزیسیون ایرانی هرچند اپوزیسیونی بسیار متکثر و پرانرژی و مجهز به انواع رسانه هاست اما فاقد قدرت تشکیل حتی ساده ترین ائتلاف ها بوده و از پایگاه اجتماعی قوی درمیان توده ها برخوردار نیست. موثرترین کاری که معدود نیروهای سیاسی عمیقا ملتزم به دموکراسی حقیقی می توانند در این فرصت کوتاه انجام دهند تقویت روحیه استقلال طلبی در جوانان و شکل دهی به گفتمان های جدید ملی است که بین استقلال و آزادی و بین برابری و آزادی هیچ تضاد و تناقضی را نپذیرند. بدین وسیله می توانند باعث کاهش تاثیر مداخله های خارجی در شکل دهی به سرنوشت ملت ایران شوند.