جار بزن! باز مرا بر چمن


رضا مقصدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۱ خرداد ۱٣٨۲ -  ۲۱ ژوئن ۲۰۰٣


پنجره را رنگ کن ای ماه!
باز ببین،
جان من آهنگ ترا می زند.
رود، گذشته ست و سرودی نماند
اندککی از همه ی هستی ام
نیست دگر شعله ی خرمن نگر!
گندمکم منتظر آسیاست.
باز به خیام نظر کرده است
این دل ناباور تلخابه جو
پس، دمی
همدم او، باش و بیا شبنمی
جار بزن! صبحدمان بر چمن.
 
پیرهنم بوی تو را می دهد
عشق! سرانجام سزاوار من.
قافله را بانگ جرس خاسته
         چشم مرا رنگ جهان، قهوه ای ست.
پشت درختان خوش آهنگ را
بار تگرگ است و هیاهوی مرگ
         در نفسم بوی زمان، قهوه ای ست.
بر سر دروازه ی هر واژه ای
معنی ی نویافته ام آرزوست.
رنگ معانی نه سپید است و سرخ
          تابش تیراژه ی هر واژه نیز
                                     قهوه ای ست.
آه…مرا سردی ی این رنگ، فرو کاسته
پنجره را رنگ دگرسان بزن ای ماه من!
پیرهنم بوی تو را می دهد
جار بزن! باز مرا بر چمن.