بسوی انتخاب
۲- تشکیل مجلس شورای ملی


محمدرضا قاسمپور


• مردم حتی در این شرایط هم باید بتوانند فارغ از تردیدها و کشمکش های سیاسی و نظری بی نتیجه و رهبر سازی های کاذب و یا از سر لاعلاجی، مستقیما نمایندگان منتخب خود را انتخاب کرده و میدان هدایت و رهبری جنبش ازادی خواهانه و عدالت جویانه را به آنان بسپارند. یعنی اینکه مجلس شورای ملی خود را تشکیل دهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ بهمن ۱٣۹۰ -  ۱۵ فوريه ۲۰۱۲


پیش در آمد:
تصمیم گیری، اتخاذ موضع و جهت دهی به تحولات سیاسی مستلزم شناخت دقیق از وضع موجود، تبیین علمی اوضاع اجتماعی وشرایط حاکم ، روند حرکت و پیش بینی روند آتی است. ورود به بحث انتخابات نیز نمی تواند خارج ازاین تواتر باشد. نگارنده درهنگامه اوج گیری جنبش سبزازدیدگاه خود تحلیل مختصری از طبقات اجتماعی و جایگاه ونقش آنها درتحولات سیاسی روز ارائه کرد. ( جامعه و جنبش یازده مهر ٨٨-اخبارروز). تصورنمی کنم درعرض این مدت دگرگونی قابل توجه وتا ثیرگذاری درساختار اجتماعی و ترکیب طبقات اجتماعی شکل دهنده آن و یا تغییرعمده ای درلایه های طبقات تشکیل دهنده نظام سیاسی حاکم برایران بوجود آمده باشد. اما طی این مدت با اوج گیری وسکون زیر پوستی جنبش سبز که نظام متکبرانه و ابلهانه آنرا شکست خورده وازهم پاشیده تعبیرمی کند وسیر تحولات اقتصادی وسیاسی سریع جهانی بویژه تحولات سیاسی منطقه ، درهردو سوی میدان مبارزه ی نظام ومردم، تغییرات سیاسی عمیقی رخ داده است. قطعیت درسمت گیری اقتصادی- بحران درروابط بین الملل - جا به جائی بطئی درنیروهای تشکیل دهنده حاکمیت- گسترش دامنه نظامی گری وایجاد فضای امنیتی و.. درسوی نظام . تغییر نگرش وجهت گیری جدید نیروهای سیاسی وفاداربه کلیت نظام- گذر پیروزمندانه مردم ازمرحله تحمل ومقاومت صبورانه به مرحله کسب تجربه وتوان ایستادگی معترضانه وهجوم به نظام- تغییر زاویه نگاه مردم و تعمق در باره کشوروآینده آن- جهت گیری آشکارمردم برای جداسازی خود ازسلطه سیستماتیک ایده ئولوژیکی وفرهنگی نظام و... درسوی مردم . تحولاتی است که هم می توانند یکا یک وا کاوی شوند و میزان تاثیر گذاری شان در جهت دهی به مبارزات مردم مشخص گردند. هم می توانند به شناخت دقیق تروعمیق تر نیروهای سیاسی ازجامعه درحال پوست اندازی وآماده غلیان کمک کرده ودرخروجی تحلیل نهائی جهت تصمیم گیری قطعی موثر افتند. اما نگارنده این بارقصد دارد برخلاف عرف رایج از تحلیل مبنائی آغازین درگذرد و آنرابه نوشته ای دیگر وا گذارد تا پس ازدریافت بازخوردها به آن بپردازد. در این جا کوشش می شود ضمن بیان مبانی چرائی انتخاب طرح تشکیل مجلس شورای ملی، ضرورت ارائه آن و درخواست مشارکت پذیری دیگران توضیح داده شود.

درآمد:
همانطورکه دربخش اول ذکر شد به موازات بخش وسیع و قابل توجه ای ازمردم و تصمیم گیری آنها به عدم شرکت درانتخابات، برای اولین بارکلیه نیروهای سیاسی واجتماعی دارای زاویه با قدرت سیاسی حاکم – برانداز وغیر برانداز،داخلی و خارجی- فارغ از سمت گیری اجتماعی وسیاسی خود دررابطه با انتخابات به موضعی واحد دست یافته ورویاروی جریان حاکم قرارگرفته اند.هرچند این حرکت مثبت ویک گام به جلوتلقی شده ومی توان امید وار بود که درآینده مبنائی برای هم اندیشی بیشترباشد، اما با توجه به سوابق دودهه اخیرو تجربه بدست آمده درجنبش فرا گیرسبز بعید بنظرمی رسد بتواند منجر به عمل جمعی گردد ودرنهایت درحد یک امتناع باقی خواهد ماند. چراکه منطبق برهمین سوابق تاریخی از هم اکنون صرفا"بوی نفی از آن بمشام می رسد بدون آنکه بتوان به آینده این نفی نیمه کاره وغیرعملی چشم امید دوخت .اگر چه در انقلاب بهمن نفی اولیه به نفی نظام و درمدتی اندک و قبل ازسرنگونی به انتخاب ضمنی جمهوری ودرنهایت به جمهوری اسلامی ارتقاء یافت!امادرحال حاضرنه تنها مردم،بلکه هنوزاحزاب وسازمانها بویژه احزاب داخلی به مرحله قطعی نفی نظام گام نگذارده اند. متاسفانه شرایط نیزآنگونه نیست که به شعار جمهوری بسنده کرد. چرا که جدای ازعدم تعیین وتبیین سمت گیری اجتماعی و اقتصادی آتی ازسوی احزاب و نیروهای سیاسی که نگارنده مشخصا" برآن مصر است. دریافت های گونا گونی از جمهوری موجود است که عدم قطعیت درانتخاب گزینه جمهوری سکولار در بین نیروها نماد بارز آن است . با این درآمد به مسئله انتخابات می پردازم تا دربستر ایده آل ترین فضای بوجود آمده پس از انقلاب، طرح جایگزینی ارائه دهم که بتواند به موازات انتخابات فرمایشی رژیم ،مردم را به کارزار عملی نفی نظام وارد کرده و به تشکیل مجلس شورای ملی برای انتخاب راه و سمت گیری آینده منتهی گردد.

انتخابات و راهکار تحریم فعال:
راهکار تحریم انتخابات با اولین انتخابات برگذار شده تحت نام رفراندم زاده شد وبا فرازونشیب بسیار به امروز رسید. درهر انتخاباتی طیفی به این پروژه پیوسته و طیفی از آن منفک شده اند اما همیشه وزنه موافقان شرکت در انتخابات سنگین تراز مواضع تحریم کننده گان بوده است. که این بر تری بویژه درانتخابات دوم خرداد۷۶ و ریاست جمهوری دهم چه در سطح مردم و چه در سطح احزاب و سازمان های سیاسی به اوج رسیده است. حال باید اندیشید اکنون که برای اولین بار وزنه تحریم کنندگان درسطح مردم و احزاب و سازمان های سیاسی بر وزنه شرکت کنندگان برتری یافته است تا بستر مناسبی برای همفکری و هم رایی و هم عملی ایجاد کند، چرا نباید ازاین بسترهموار شده برای اتخاذ تاکتیک مناسب وضع موجود بهره برد و به عزم جمعی مردم برای رویاروئی با نظام سامان داد .
با تاکید براین واقعیت تاریخی وتجربه شده که مردم هیچ گاه بدون سازماندهی وعمق بخشی ذهنی حتی در سخت ترین شرایط اقتصادی وسیاسی بشکل خود به خودی به مرحله نفی عملی نظام حاکم نخواهند رسید! به عنوان مدخل ورود به بحث ، این سئوال را طرح کرده و پاسخ آنرا وا می گذارم.که چرااحزاب ،سازمان ها وشخصیت های مستقل تشکیل دهنده اپوزیسون نظام که به مروراز نقش و گسترده گی بخش پوزیسیونی آن نیزکاسته شده وبه سمت یک کاسه گی اپوزیسیونی سوق پیدا می کند، نتوانسته اند به استراتژیکی واحدی برای مقطع رویا روئی و یا حتی تاکتیک همسان و یک ریشه ای برای مرحله بسیج و سازماندهی عمومی دست یابند ؟ چنانچه به بیانیه های تکرار شونده احزاب وسازمان های سیاسی وحتی شخصیت های مستقل سیاسی و اجتماعی رجوع کنیم خواهیم دید همه از اعلام انزجار از فساد حاکم ، گزارش روزنامه ای ظلم و ستم رژیم، بحرانی بودن شرایط اقتصادی، آشفتگی اوضاع سیاسی، نظامیگری و امنیتی کردن فضا، بحران درروابط بین الملل واحتمال وقوع جنگ شروع و به تحریم انتخابات منتهی می گردند. با این تفاوت که این باراکثر بیانیه ها از تحریم فعال انتخابات حمایت کرده و از مردم درخواست همکاری کرده اند تا مردم را به یک نه و امتناع بزرگ رهنمون سازند. این جا دو سئوال وجود دارد. این بیانیه ها با اقدامات سیاسی ایذائی در خواست شده کدام طیف گروه یا طبقه اجتماعی را نشان گرفته و تا چه حد تاثیر گذاراند، آیا قادراند مردم را به اتخاد تصمیم دیگری غیرازآنکه درذهن پرورانده اند رهنمون سازند؟ دیگراینکه ازامتناع ونه بزرگ به نظام چه می خواهیم! نگارنده درآستانه انتخابات ریاست جمهوری نهم دربرابراین نظریه که هرچقدر تعدادشرکت کنندگان بیشتر باشد امکان تقلب و دستکاری آرا کمتر وامکان عقب نشینی حاکمیت بیشترمی شود تاکید کرد که نظام از این مرحله عبور کرده است وهر چند تمایل دارد ومی خواهد ازآمار بالای مشارکت کنندگان بهره برداری کند اما دراین مرحله فقط به حفظ قدرت به هرقیمت می اندیشد نه چیز دیگر. حالا نیز عرض می کنم امتناع هیچ تغییری درمواضع نظام بوجود نخواهد آورد. نظام به ضعف وقدرت خودوقوف کامل دارد وعلیرغم همه هارت و پورت ها. جیغ کشیدن های یکطرفه از فتور پایگاه اجتماعی خود کاملا آگاه است. هارت و پورت ها نشانه همین آگاهی است.
درآن هنگامه! جنبش سبز ازآنروبه جنبش تبدیل شد ونظام ازآنرو به هراس و تکاپو افتاد که مردم به دنبال رای خودرفتند! اگرچون دوره قبل که نظام استارت نهائی خودرا زد ویا علی گویان بدنبال دفن همه آثارباقیمانده ازجسدانقلاب بهمن افتاد! مردم بازهم درخانه می نشستند،آیا آب از آب تکان می خورد؟ این اشتیاق مردم وپایداری دلیرانه منتخبان شان بودکه به اشتیاق آنها شوروحرارت داد تا پس ازنیرنگ نا باورانه آنچه را داده اند پس بگیرند و جنبشی فرارویانند که نظام را به این روز سیاه نشاند که هرکس دشنه در دست در کوچه پس کوچه های تاریک سیاست به دنبال گردن باریک یار دیرین خود باشد. حالا بعد از امتناع و نه بزرگ مردم باید به دنبال چه چیز باشند؟ چون دوران دوم پهلوی دوم از خیر انتخابات بگذرند و سر به زیر به راه خود روند! یا در خانه های خود بنشینند و چشم به هجوم بشر دوستانه بدوزند! مگرنه آنکه انتخابات حق مردم است! چرا به جای درخواست گذشتن ازحق، از مردم نمی خواهیم از حق خود دفاع کرده و نمایندگان واقعی خود را انتخاب کنند؟ باز باید سئوال کرد حاصل امتناع بزرگ و کاهش آمار شرکت کننده گان که هیچ سند یتی برای آن نتوان ارائه داد چیست؟ مگرنه آنکه خود انتخابات را فرمایشی . مهندسی شده و... می نامیم پس در انتظاری چیستیم! اعلام رسمی مشارکت هفتاد درصدی مردم که ملالی نیست ! بفرموده حاصل فشار یک قلم است بر روی یک کاغذ! و بازمگر نه آنکه ظرف مدتی کوتاه حتی فعالان سیاسی مخالف نظام هم مستقیم وغیر مستقیم اگرچه باهدف اثبات درستی بحث های خود، آمار چهارده میلیونی هواداران جنبش سبزرا به مرور پذیرفتند و پذیراند ند وهر ازگاهی چند صد هزارهم از آن کاستند تا خیال نظام آسوده شود. شما که می دانید القا گری تبحری آخوندی است که جزکس بر نیاید! حال باز چه فرمائید بسوجیم یا بساجیم؟
در این میان بنظر می رسد حتی برای تاثیر گذاری و دست یازیدن به امتناع بزرگ هم راه هموار نیست. برای کار تبلیغی - ترویجی این چنینی مردم را به چند طیف می توان تقسیم کرد. ۱- تحریم کنندگان سیاسی : طیفی که در انطباق با مواضع تشکیلاتی درهرانتخاباتی نسبت به شرکت یا عدم شرکت، مستقلانه تصمیم گیری می کنند - تحریم کنندگان سنتی: که فارغ ازموضع گیریهای سیاسی نسبت به انقلاب، نظام و قدرت حاکم ویا منفعت طلبی های اقتصادی خود، به انتخابات در این نظام وحتی اصل مشارکت در انتخابات توجه ای نداشته واز بدوانقلاب خود را ازآن دور نگه داشته اند – نا امیدان ودل شکسته گان از مشارکت: طیفی که بدلیل شکست های پی درپی وبرآورده نشدن انتظارات شان خصوصا تجربه ناموفق اصلاح طلبانه، امید خود را به انتخابات ازدست داده اند.۲- گروهی که بدلیل باورهای مذهبی و اسیردر چنبره تبلیغات، شرکت درفرمان های صادره راهپیمائی، تظاهرات وانتخابات را وظیفه ای شرعی تلقی می کنند - گروه وابستگان ایده ئولوژیکی وسیاسی و اقتصادی نظام –٣ طیف قابل توجه و نا همگون گره خورده گان به امتیازات و امکانات اقتصادی غصب شده توسط حاکمیت ( توجه داشته باشیم که حتی در میدان های کوچکی چون دریافت یک جوازکسب ساده و پروانه فعالیت های خرد اقتصادی نیز این گره خورده گی بسیار تاثیر گذار است)- طیف گسترده ای که سال هاست با توهم و ترس ازعواقب ناشناخته و به چشم ندیده ی عدم مشارکت، بدون هیچ انگیزه سیاسی به انتخابات روی می آورند و با سرکوب مقاومت های درونی خود، نه برای دریافت امتیاز، بلکه فقط از واهمه ازدست دادن آنچه که هست، درنهایت درآخرین لحظه ها و حتی درپای صندوق ها به انتخابی اجباری بین بدو بدتردست می زنند. که کارمندان لشکری وکشوری – کارگران و کارمندان شرکت ها و واحدهای تجاری- صنعتی دولتی وشبه دولتی، افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی را می توان بیشترین جمعیت این طیف دانست. والبته دراین انتخابات باید طیف بسیار گسترده زحمتکشان دریافت کننده یارانه را نیز به آنها افزود. ۴ - وابستگان فردی و حمایت گران خانوادگی، قبیله ای وقومی داو طلبان، بویژه درغیر کلان شهرها و روستا ها-
با توجه به اینکه متقاعد کردن هر یک ازطیف ها برای همراهی ساز وکار ویژه ای لازم دارد. عمده تلاش ها باید به روی طیف سوم متمرکز شود. زیرا بنظر می رسد مجموعه طیف اول تصمیم خود را گرفته است. طیف دوم صاحب تصمیم است.طیف چهارم نیزهمیشه سازخود را کوک کرده است. اما متاسفانه هیچ راهکار ویژه ای برای آسودگی خیال طیف سوم ارائه و عملیاتی نشده است. بهمین دلیل بعید میدانم این طیف اصلی، نقش پررنگی درتحریم برعهده بگیرد. شعار ها را که بیرون بکشیم متن ها نشان می دهد اغلب بیانیه دهنده گا ن هم به همان طیفی می اندیشند که درحیطه نفوذ اصلاح طلبانند. به این نمونه مشتی از خروار توجه کنیم و بیاندیشیم این مهم از چه طیفی برآید.
"با این وجود برای نیروهای جنبش اعتراضی به ویژه در شهرهای بزرگ این امکان وجود دارد که از فضای انتخابات برای برگزاری سخنرانی ها، گردهمائی ها،نشست ها، ظرفیت سازی ها، غلبه برپراکندگی ها، هم یابی ها، تقویت محافل و برای آگاه سازی بهره گیرند،با پخش اعلامیه ها و تراکت ها،با نوشتن شعار روی دیوارها ومشارکت فعال درشبکه های اجتماعی مجازی،علیه انتخابات فرمایشی به اعتراض برخیزند، مردم را به تحریم انتخابات در اعتراض به سرکوب و اختناق، تورم، بیکاری، فقر فزاینده، تعمیق شکاف طبقاتی و سیاست های تنش زای رژیم درمنطقه و درسطح جهان فراخوانند، دلایل عدم شرکت خوددرانتخابات رابه گوش جهانیان برسانندو هم صدائی و همراهی نیروهای جنبش را به نمایش بگذارند.
امااگر با تعصب گروهی ازحقیقت نهراسیم ، پذیرفتن اینکه بدلایل بسیار اعلامیه یک زندانی سیاسی پر تاثیر تراز این بیانیه هاست، کار چندان مشکلی نیست. نگارنده معتقد است مردم تصمیم خود را گرفته اند و اگر نظام با القا گری های شناخته شده نتواند بادکنکی هوا کرده ومثلا" به کمک تبلیغات غرب لزوم دفاع از سرزمین را قالب کند، نمایش انتخابات مردمی را برای همیشه باخته است. بازی با آمار وارقام مقوله دیگری است. اینکه درصورت موفقیت وخالی کردن حوزه های رای گیری خط فاصله مردم و نظام پر رنگ تر می شود و این حاوی پیام است در بحث نظری ودر جای خود درست، اما همه میدانیم نظام دیگر احتیاجی به پیام مردم ندارد، پیام آخر را از همان جنبش سبز گرفته است که حالا برای راه رفتن سر به زیر در پیاده رو ها لشگر به میدان می آورد . نظام سرمایه داری جهانی هم که حالا ترجمان جامعه جهانی یافته، پیامش را در جیب بغل گذاشته است و اگر دوربین هایش حوزه های رای گیری خالی از جمعیت را شکار کنند، فقط بستر را برای هجوم بشر دوستانه به تصویر می کشند. و اما این مردم در منگنه قرار گرفته اند که بدنبال دریافت پیام سر به در و دیوار می زنند که چه باید کرد!
دیوار حائل مردم و نظام مدت هاست بنا شده و روز به روز ارتفاع می گیرد. باید طرحی ریخت که مردم عملا به میدان بیایند. به میدان آوردن طیف سوم متشکل از کارگران و زحمتکشان است که موازنه قوا را برهم زده و نظام را به گوشه رینگ می کشاند. در میدان عمل، نظام باید در مقیاس اکثریت با تک تک مردم درنبرد افتد نه با یک سازمان، حزب ،قشر و یا حتی طبقه ای خاص. میدان عمل لزوما عرصه خشونت نیست هیچ نظامی قادر نیست با اکثریت مردم به خشونت افتد، کما آنکه نه شاه ایران توانست نه شاهان مصر و تونس. باید تک تک مردم را برای مشارکت درگیرانه در تعیین سر نوشت خود آماده کرد و آنها را به تصمیم گیری عملی فراخواند. مردم حتی در این شرایط هم باید بتوانند فارغ ازتردیدها وکمکش های سیاسی و نظری بی نتیجه و رهبر سازی های کاذب و یا از سر لاعلاجی، مستقیما نمایندگان منتخب خود را انتخاب کرده و میدان هدایت و رهبری جنبش ازادی خواهانه و عدالت جویانه را به آنان بسپارند. یعنی اینکه مجلس شورای ملی خود را تشکیل دهند، حتی اگر مجلسی موقت و برای سازماندهی مبارزات وعبور از مرحله گذار باشد. برای انتخاب راهکار مناسب ایجاد چنین مجلسی ،نگارنده بیش از پنج سال است که با این دو گزینه درگیر است.- یادردل انتخابات رژیم همه شخصیت های مورد علاقه مردم نامزد شوند تا پس از رد صلاحیت، مردم خود آنها را به عنوان نمایندگان مجلس مردمی بر گزینند.- یا به بموازات انتخابات رژیم مردم خود اقدام به تشکیل مجلس شورای ملی کنند. وامروز با فراهم شدن نسبی شرایط ذهنی وفضای مناسب جهت اقدام عملی راهکار دوم را عملیاتی تر می بیند. اینکه این مجلس چیست و شرح وظایف آن کدام است را می توان در چند سطر زیر خلاصه کرد.
" انتخاب رهبر و یا هئیت رهبری کننده مبارزه – تعیین و تبیین شیوه مبارزه و بسیج مردم – فراهم آوردن شرایط تشکیل دولت موقت - تعیین ضوابط و راهکارهای تعیین دولت موقت و تعیین مدت زمامداری آن . انتخاب شیوه دست یابی به حکومتی آزاد ومتکی بررعایت حقوق بشرودموکراسی – فراهم کردن شرایط انتخاب آزاد- فراهم کردن شرایط ارائه راهکارهای مناسب جهت تدوین قانون اساسی. وهر آنچه که بر اساس رای گیری دموکراتیک داخلی به تشخیص و صلاحدید مجلس قابل پیگیری و عملیاتی کردن است."
و اینکه راهکارعملیاتی ایجاد چنین مجلسی چیست در نوشته سومی که دو روزی بعد تقدیم می گردد تشریح شده است. ابتدائا بعنوان ضرورت عملیاتی کردن این راهکار تاکید می کنم که می تواند به انسجام یافتگی اپوزیسیون (داخل و خارج) وبه کلیت واحد رساندن آن منتهی گردد. اگر درداخل کشور شرایط امنیتی حاکم -عدم وجود رسانه های آزاد وامکانا ت ارتباطی -عدم حضور قابل اتکاء احزاب وسازمان های مخالف رژیم -هراس امنیتی مردم ازفعالیت سیاسی- عدم شناخت مردم از احزاب و مواضع آنها – تاریخ مخدوش و تحریف شده مبارزات احزاب و سازمان ها و در نتیجه ترویج بی اعتمادی عمومی بویژه دربین جوانان نسبت به آنها – تبلیغ ضد حزبی وسازمانی بویژه دردو دهه اخیر- جلوگیری از ایجاد تشکل های صنفی- رواج برائت شخصیت های شناخته شده از وابستگی به احزاب وسازمان ها وارزش تلقی کردن آن – ترویج یک جانبه وبی حریف شبه فلسفه های فردگرایانه دربین روشنفکران پرورش یافته نظام – مشکلات اقتصادی ومصائب زندگی و... را موانع و تنگناهای عینی وذهنی عدم تشکل ویک پارچگی دانست. تصورودانسته ها ازفضای خارج کشورخلاف این را نشان می دهند وآنچه در تصورنیروهای داخل کشور راه می یابد فقط موانع ذهنی است. زیرا یقین حاصل شده است که در آنسوی مرزها نه از اختناق و فضای امنیتی، نه از کمبود و موانع اطلاع رسانی و رسانه ای، نه ازکمبود امکانات مالی و فضای مناسب جهت تشکیل مراسم و جلسات ونه از فشار اقتصادی و ... خبری نیست. لذا دراین برداشت، نیروهای خارج از کشور نباید در تنگنایی حل ناشدنی قرارگرفته باشند. پس چرا به جای تلاش های بی نتیجه برای ایجاد ائتلاف ها، اتحادها، وحدت ها ، کنفرانس ها والترناتیو سازی های کاذب ، خود را درمعرض آرای عموم ایرانیان ساکن در خارج قرارنمیدهند تا با انتخابی آزادانه ازسوی آنها به عنوان بخشی از نمایندگان مجلس شورای ملی ایفای نقش کنند.
اگر به ازای هردویست هزار نفر ازجمعیت سرشماری شده کشور یعنی هفتاد و پنج میلیون نفر، یک نفر را به انتخاب نماینده مجلس شورا برگزینیم ،جمعیت ساکن خارج از کشور که طبق آمارهای اعلام شده بالغ بر پنج میلیون نفرمی باشند می تواند تعداد بیست وپنج نفر را بعنوان نمایندگان منتخب خود به مجلس شورای ملی معرفی نماید. تا دوشا دوش نمایندگان برگزیده داخل کشور، مجلس را تشکیل داده وبستر رابرای تصمیم گیری جمعی هموار سازند . با پذیرش این راهکار پیشنهادی کلیه افراد علاقه مند و فعالان سیاسی و اجتماعی چه آنان که درنهادی سیاسی متشکل شده وچه آنان که مستقلا" وبدون وابستگی تشکیلاتی به فعالیت می پردازند می توانند با توجه به فضا وامکانات مناسب رسانه ای و محیط امن وغیر امنیتی خارج   به جای تجمع در مکان های بسته و دست یازیدن بسوی ائتلاف و اتحاد های از قبل نا کار آمد شده، در منظری عام به تبلیغ مواضع و بر نامه خود پرداخته و افکار خود را در معرض عموم قرار دهند .
درپایان باید تصریح کنم که این طرحی خام و یک شبه نیست که درقالب های الهامی سیاسی یا تخیل آرزومندانه جای گیرد. بلکه خروجی اندیشه ایست که نگارنده متکی بر شناخت خود از جامعه، احزاب و سازمان های سیاسی، ساختار حاکمیت و فرهنگ عمومی، سال ها با آن درگیر است، به گونه ای که درهنگامه انتخابات مجلس هشتم طرح اولیه ای از آن را بطور بسیار مختصر در یاداشتی* مطرح و در انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز در مقاله ای (اخبار روز) به شکلی دیگر بدان اشاره کرد. اینکه چرا تاکنون بطور یکپارچه بدان نپرداخته و در این مقطع که شاید به گمان بر خی زمان ازدست رفته است، مطرح می گردد نیز سه دلیل اصلی دارد. کار وتفکر بیشتر،عرضه میدانی محدود در داخل کشور ودریافت بازخوردهای آن، انتظاربرای ارائه راهکارازسوی احزاب وسازمانهای اپوزیسیون درآستانه انتخابات مجلس نهم ، ودرنهایت فشارمصائب و تحمل باصطلاح زندگی درایران زمین. حال نیرتصورمی کند حتی اگرفرصت بهره برداری از فضای انتخاباتی موجود برای ارتقا این طرح کافی نباشد، جندان خسرانی حاصل نیاید. چرا که هم می توان فضا را یجاد کرد،هم می تواند فارغ از فضا سازی زمان باشد و هم می تواند آزمونی مبائی برای انتخابات ریاست جمهوری سال آتی باشد . بهرحال تصور نگارنده برآن بود که تاخیر بیش ازحد برای تفکرو جمع بندی بیشتر، وسواسی است که زیان آن افزودن تراست. بنا براین از دوستان تقاضا دارم قلم زرین انتقاد مهلکه ساز را کنار نهاده و مداد ارتقا و تکامل را از غلاف بیرون کشند. حتی اگر کل صورت مسئله را تغییر یابنده تشخیص دهند!

پیروز هستیم
محمد رضا قاسمپور
نوزده بهمن نود