ارتش کلاسیک چیست و عقیدتی کدام است؟ - رضا اسدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ بهمن ۱٣۹۰ -  ۱۵ فوريه ۲۰۱۲


سپیده بود، زجا پا شدند سربازان                   چه با وقار مهیّا شدند سربازان
خشاب‌های تهی، پر شدند پی‌درپی                  سپس روانه‌ی صحرا شدند سربازان
سه جفت دشمن میهن، سه جفت اعدامی          گروه آتش آن‌ها شدند سربازان
"هدف گروه مقابل" چو گفت فرمانده               کمی خمیده، کمی تا شدند سربازان
کمی سکوت، کمی صبر، اندکی تردید            همین‌که گوش به نجوا شدند سربازان!
صدای «ای وطن ای مرز پرگهر» آمد          عجیب غرق معمّا شدند سربازان
تفنگ‌ها به‌ زمین، زنده باد آزادی                   وعاشقانه هم‌آوا شدند سربازان
و در«ستون حوادث» سه‌شنبه خواندم من       شبانه طعمه‌ی دریا شدند سربازان
محمد سلمانی

به همان میزان که ملت ها در کشورهای غربی به وجود ارتش در مملکتشان اعتراض دارند، دولت ها درممالک جهان سوم بر گسترش و توسعه آن اقدام میکنند.
و به همان مقدار که ملل اروپایی سعی بر وجود و حفظ ارتش کلاسیک دارند، حاکمین بر جهان سوم تاکید برعقیدتی و ایدیولوژیک نمودن سربازهایشان مینمایند.
مردم در کشورهای غربی در صلح و آرامش زندگی میکنند، لذا مصرف بودجه کلان را برای نگهداری یک تشکل نظامی بی مورد میدانند. در مقابل می بینیم که عمده ترین قسمت از بودجه ممالک آسیا و آفریقا صرف خرید تسلیحات ، مسلح و مجهز نمودن نیروی های نظامی میگردد.
برای ارزیابی این اختلاف عدیده لازم است تا در حد امکان به هدف از تشکیل یک ارتش و سپس به بررسی دو نوع کلاسیک و عقیدتی آن بپردازیم.

۱- هدف از تشکیل ارتش چیست؟
الف- دارا بودن یک نیروی منسجم دفاعی برای حفظ مرزهای آبی، خشکی و ندادن امکان به بیگانگان در جهت اشغال سرزمین خودی.
ب– اجتناب از جنګ افروزی، دفاع از ملت و حمایت از آزادی های اجتماعی .
پ- شرکت در ترمیم خسارات ناشی از حوادث طبیعی از قبیل: زلزله ، طغیان دریاها و رودخانه ها.
ت- جمع کردن و خنثی نمودن مواد منفجره و قابل انفجار از معابر عمومی.

۲-ارتش کلاسیک:
کادر ثابت و متغیر در ارتش های کلاسیک بمانند دیگر مشاغل از میان توده مردم ، به خواست و درخواست خودشان انتخاب میگردد. لذا نیل به مصوبه ها و حرکت در جهت اهداف ارتش کلاسیک، نیاز به یک نظام منسجم مردمی و انتخاب سربازان از میان توده مردم را الزامی میکند.
سلسله مراتبی در سربازخانه های ارتش های کلاسیک برقرار است که هر فرد بر اساس توانایی در آن رده و رتبه قرار میگیرد. توانایی ها در بدو استخدام بر میزان تحصیلات هر داوطلب تعین میگردد. و آن هم آموزش هایی هستند که آن فرد در آموزشگاه ها و دانشکده های عمومی، همراه با دیگر شهروندان طی نموده و به اخذ مدارک مورد نیاز نائل گردیده است.
از آنجا که در ارتش کلاسیک انواع و اقسام تخصص های مختلف وجود دارد، هر فرد بنا به سلیقه و استعداد شخصیش، تخصص مورد علاقه اش را انتخاب می نماید. و پس از طی دوره و آموزش تکمیلی مورد نیاز مشغول کار میگردد، سپس در کنار انجام وظیفه اش، بدون هیچگونه محدودیتی به زندگی معمولی و اداره امورات شخصی اش در میان دیگر شهروندان می پردازد.
همانطور که انجام هرگونه شغلی، ریسک و خطرات خاص خودش را دارد، زندگی سربازان در دفاع از سرزمینشان نیز خالی از حوادث جان ستان نیست.
بدین ترتیب و بدون شک میتوان گفت که هرگونه استفاده از پرسنل ارتش توسط حکام سلطه گر در جهت سرکوب اعتراضات اجتماعی، وهمچنین تبعیت سربازان در پیشبرد اهداف چنین رهبرانی مقایر با آئین نامه های نظامی گری است و قابل پیگرد در دادگاه های ذی صلاحیت میباشد.

۳- ارتش عقیدتی (ایدیولوژیک)
"ژاک لکان" فیلسوف و روانکاو مشهور قرن بیستم، متولد سال ۱۹۰۱ میلادی اقدام به پی ریزی سه فرضیه نمود که عبارتند از: امر خیالی، امر واقعی و امر نمادین
امر خیالی مبتنی بر غفلت فرد از ذات اصلی و حقیقی آدمی است . در امر خیالی فرد تصویری از دیگران دارد. دیگرانی که لکان آن را "من آرمانی" می نامد. از خصوصیات آن تصویر میتوان از خشونت گرائی ، پرخاشگری، چشم و هم چشمی ، رقابت ، تقلید ، حسادت و بیمارهایی مانند جنون وتوهمات نام برد. در چنین حالت است که فرد خود را در موجود و یا آمالی جستجو میکند که برایش مظهر و سمبل ایده آل ها و رویاهایش گردیده اند.
امر واقعی زمانی به وقوع می پیوندد که فرد مورد نظر به حدی شیفته و فریفته رهبر و عقیده خودش شده است که از دگر اندیشان و بخصوص هرگونه منتقد و مخالف متنفر میگردد. خصلت های نهفته اش فقط به صورت شیفتگی/تنفر برایش مفهوم پیدا میکنند. او در این مرحله حاضر میشود تا برای مراد خود جان فدا کند و آن کسی که مورد تنفرش است را نابود نماید. در واقع فرد در این مرحله به یک نوع حالت نارسیستی گرفتار شده که برای خودش راه حل سومی نمی جوید.
اما از نظر لکان راه حل سوم هم وجود دارد که آن را" امر نمادین" مینامد. و آن حالتی است که انسان سعی بر شناخت از واقعیات در این جهان پهناور مینماید و تلاش میکند تا درک، فهم و آگاهیش به میزانی رشد کند که براحتی با خودش و دنیای پیرامونش ارتباط سالم و سازنده بر قرار نماید. چنین فردی خواهان یک زندگی پر از شور و نشاط برای خودش و دیگران خواهد بود.
رهبران خودکامه برای پیشبرد اهداف خود نیاز به ارتش و سربازانی دارند که بر اساس فرضیه لکان فقط در حالت شیفتگی/ تنفر غرق باشند. یعنی بطور چشم و گوش بسته برای فرمان برداری ازآنها و عقایدشان، در حد فدا نمودن جان خود دریغ نکنند، و هر مخالف و منتقدی را نابود نمایند.
استخدام این افراد عمدتا نه بر اساس میزان تحصیلات عمومی و مورد نیاز جامعه در نظر گرفته می شود، بلکه با سنجش وابستگی و سر سپردگی آنها به عقیده، آرمان های خیالی و رهبران عقیدتی انجام می گردد. این نوع نظام گرایان را سرباز نمی نامند و آنها را با القابی خطاب می نمایند که برآمده از درون عقایدشان و خوش آیند رهبر عقیدتیشان باشد.
ایران از جمله معدود کشورهایی است که اقدام به تاسیس چنین نیروی نظامی با خصوصیات عقیدتی نموده است که قسمتی از آن را" سپاه پاسداران جمهوری اسلامی" و هر عضو آن را نه" سرباز" بلکه " پاسدار" مینامند. و به همین ترتیب سعی شده است تا در کنارپاسداران از وجود دیگر سازمان ها با پرسنل عقیدتی از جمله: "بسیج" و گروهی موسوم به " لباس شخصی ها" بهره برداری شود.
بالطبع ارتش های کلاسیک را نه با پسوندهای عقیدتی، بلکه آنها را فقط با نام ممالکشان مشخص مینمایند.
از آنجا که "پاسدار" بجای دفاع از ملت و هویت ملی سعی در بقای "عقیده و رهبری عقیدتی" میکند، نمیشود عملکردش را در جهت اهداف مردمی محسوب نمود.
و به همین صورت در میان منتقدین و مخالفین حکومت اسلامی، تنها "مجاهدین خلق" هستند که مدعی وجود ارتشی بنام" آزادی بخش ملی" می باشند. و این در صورتی است که ارتش مورد نظر آنها نیز "عقیدتی" است و هر عضو آن را "مجاهد" مینامند. آن ارتش هم برآمده از درون جنگ هشت ساله ایران و عراق بود و وابستگی کامل به آن رژیم را داشت. مجاهدین از همه گونه حمایت های نظامی و لجیستیکی حکومت صدام حسین بهره مند می گردیدند. ارتش نامبرده آنها با همکاری و زیر پوشش ارتش بعث عراق حملات متعددی به مرزهای ایران نمودند که به کشته شدن هزاران مجاهد و سربازان ایران منجر شد. بزرگترین عملیات آنها موسوم به"فروغ جاویدان" در هفتم مردادماه ۱۳۶۷اتفاق افتاد. علاوه بر اینکه مجاهدان "عقیدتی" و "سر سپرده رهبرشان" هستند، بیش از بیست و پنج سال است که در ایزوله و بدور از جهان خارج از تشکیلات خودشان به سر میبرند. از امکانات شهری و کشوری بر خوردار نبوده و نیستند. ازدواج و تولید نسل نمیکنند و دارای بینش "فرقه گرایانه"، همراه با "هژمونی سازمانی" وعقاید "خشونت طلبانه" هستند.
با وجود تبعیت سازمان مجاهدین خلق از "مذهب اسلام" و دارا بودن" رهبری عقیدتی"، نامیدنش به عنوان "ارتش ملی" مغایر با "شئونات ملی" ایرانیان است و آنها فاقد حمایت های مردمی گردیده اند. ارتش آزادی بخش مجاهدین خلق در سال دو هزار و سه میلادی و در زمان حمله آمریکا به عراق توسط ارتش آن کشور منحل و خلع سلاح گردید.
با توجه به سوابق و عملکرد های نیروهای نظامی/عقیدتی نمیشود اهداف و موجودیت آنها را مطابق با آئین نامه های ارتش کلاسیک، و کاربرد آنها را در جهت اهداف مردمی محسوب نمود. بیشترین انرژی فیزیکی و بودجه ای که صرف پایدار ماندن آنها میشود در جهت حفظ حکومت ها و رهبران غیر دموکراتیک و در جهت حفظ عقاید اقلیت محدودی از جامعه میگردد.
مسئولیت و وظیفه انسانی هر سرباز و دیگر نظامیان، در رده ها و رتبه های مختلف، ایجاب میکند که همیشه آگاه و هوشیار باشند تا مورد سوء استفاده رهبران سلطه گر، در سرکوب مردم قرار نگیرند و سد راه ملت برای بدست آوردن آزادی های طبیعی و کسب حقوق انسانیشان نگردند.