دکتر پرویز رجبی،
روشنگر ِ هزاره ها و سده های تاریخ ِ ایران


جلیل دوستخواه


• دکتر پرویز رجبی، تاریخ نگار آگاه و روشنگری بود که ارزش های والای فرهنگ ایرانی را نیک می شناخت و در شناساندن آنها به هم میهنانش و به جهانیان، سنگ تمام گذاشت و در سخت ترین و رنج بارترین سال های زندگانی ی خود نیز دست از تلاش سازنده اش برنداشت. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۹ بهمن ۱٣۹۰ -  ۱٨ فوريه ۲۰۱۲


 


   دکتر پرویز رجبی، تاریخ نگار آگاه و روشنگری بود که ارزش های والای فرهنگ ایرانی را نیک می شناخت و در شناساندن آنها به هم میهنانش و به جهانیان، سنگ تمام گذاشت و در سخت ترین و رنج بارترین سال های زندگانی ی خود نیز دست از تلاش سازنده اش برنداشت.
   ایرانیان قدردان و حق شناس نیز ارج او و والایی ی کارش را به خوبی شناختند و او را بر سکوی افتخار ِ ماندگاران ِ تاریخ و فرهنگ ایران، جای دادند!


همو بود کو گشت ایران شناس / بر او باد از ایرانیان صد سپاس!
اگرچه نبودش جهان خودْ به کام ، / نه از راه ماند و نه شد سُستْ گام
در این راه ِ دشوار پوینده شد / ز ِ نَسْتوهی اش چرخْ شرمنده شد!
به کفْ شمع ِ دانش، به دلْ شور ِ کار / نه آرام بودش به جان، نه قرار
«پژوهنده ی ِ روزگار ِ نُخُست / گذشتهْ سَخُنها همی بارْجُست»
پژوهید و کوشید و کاوید بس / که یابَد به گنج ِ نیا دسترس
ز دیرینِگان بازْجوید نشان / هم از تلخْ کامان، هم از سرْخوشان
«که گیتی به آغاز چون داشتند / که ایدون به ما خواربگذاشتند»
پس از پویش اندر نِشیب و فَراز/ پس از کوشش و کار و رنج ِ دراز
بیاراست گنجی نو از باستان / که گوید به ما از نیا داستان
پژوهیم و یابیم ازیشان خبر / ز روز ِ بزرگی، ز شام ِ خطر
به ما گفت: ایران نه امروزی است / سزاوار ِ ما دانشْ اندوزی است
بکوشیم و ایران شناسی کنیم / نه چون خیرگان ناسپاسی کنیم
یکایک به گنج ِ نیا رو کنیم / نه افسون کنیم و نه جادو کنیم
کلید ِ رهایی ی ما دانش است / جُزْ آن، هرچه باشد، همه کاهش است
«توانا بُوَد هرکه دانا بُوَد / ز ِ دانش دل ِ پیر، بُرنا بُودَ»
«به دانش، ز ِ دانندگان راهْ جوی / به گیتی بپوی و به هرکس بگوی»
«ز ِ هر دانشی چون سَخُن بشنوی / ز ِ آموختن یک زمان نَغْنَوی»
«چو دیداریابی به شاخ ِ سَخُن / بدانی که دانش نیاید به بُن»
نگهداری ی ِ میهنْ آیین ِ ماست / پرستیدن ِ آن، نه ما را سزاست
نه ما برتریم از کسان ِ دگر / نه دیگرْ کسان، هم ز ِ ما خوارتر
......................................................................................................"

* * *
نوشته ای که با عنوان غلط انداز و گمراه کننده ی ِ پرویز رجبی، تاریخ نگاری که قدر خویش ندانست
در نشانی ی
www.savepasargad.com

نشریافته، خُرده فرمایشی دیرهنگام، غلط انداز و گمراه کننده است و در زمانی نشر می یابد که دکتر رجبی دیگر نمی تواند وارونه گویی ها را پاسخ گوید و نقش ِ مار را از "مار"، بازشناساند و نگارنده ی آن، به خیال خام خود، انگاشته است که اکنون دیگر، میدان از رجبی خالی است و می تواند به هرگونه ای که خواست، بر او بتازد و گرد و خاک بر پا کند و سپید را سیاه و حق را ناحق وانماید و خاک در چشم یک ملّت ِ حق شناس، بپاشد! "زهی تصوّر باطل! زهی خیال ِ مُحال!"
*
   در فرهنگ دیرینه بنیاد ِ ایرانی، سنّتی سزاوار و ستودنی هست که در این سخن ِ گوهرین و کوتاه، بیان شده است:
"از درگذشتگان خود، به نیکی یادکنید!"
   عربی گردانیده ی همین گفته را در هزاره ی اخیر، به گونه ی:
"اُذکُروا مَوتیکم بالخیر!"
نیز به ثبت رسیده و هنوز هم بر زبان کسانی، جاری است.
   جان ِ کلام در این اندرز ِ والا، این است که تا هنگام ِ زنده بودن ِ هرکس، با پاسداشت ِ ارج ِ وی، با او سخن بگویید و کارنامه اش را در حضور خود ِ وی و در فضای ِ اِشرافش، به بررسی و نقد بگذارید تا او زمان و توان ِ پاسخ گویی و بازشناساندن ِ گفته ها و کرده هایش را داشته باشد و سرانجام حق به حق دار برسد. امّا پس از خاموشی ی اش، از وی به نیکی یادکنید و سویه های سودبخش و ستودنی ی کارش را بررسید و بازگویید و بازشناخت ِ سره از ناسره را با ایراد ِ نیشغولی و لجن پراکنی، یک سان مینگارید و داوری ی واپسین را به خِرد ِ گروهی ی ِ انبوه ِ مردمان (پذیرندگان و نگاهبانان راستین ِ فرهنگ)، واگذارید.
*
   از سوی دیگر – با دریغ – در همین جامعه، از دیرباز، یک فرارَوَند ِ دُژگفتاری و دُژکرداری ی تباهکارانه بوده است و هنوز هم هست که نامش "ولنگاری" است و بیشترین آسیب و زیان را به فرهنگ و فرهیختگی ی راستین ِ ما، رسانده است.
   نوشته ی مورد ِ اشاره، در مقوله ی اخیر، جای می گیرد و هیچ نسبتی با نقد ِِ فرهیخته و آگاهاننده و سازنده ندارد و زمان نشر ِ آن (هنگامی که تاریخ نگار آگاه و سرآمد ِ روزگارمان، پس از برتافتن ِ عمری رنج و شکنج، سر بر خاک میهنی که خدمتگزار شایسته اش بود، نهاده است) نیز گویای ِ همین امرست و جز دل آزرده کردن ِ ملّتی حق شناس، هیچ ثمری نخواهد داشت و راهی به دهی نیست!
   وارد آوردن ِ اتّهام ِ بی پشتوانه ی ِ وابستگی ی شخص به این یا آن فرد یا نهاد، که نمونه اش را درین تهمت نامه می بینیم، سکّه ی رایج ِ بازار ِ این گونه نقدنماهاست که در چشم ِ صرّاقان راستین، به پشیزی نمی ارزد! تأکیدورزیدن بر "میهن پرستی" ی هیجان زده و فریبنده و نشاندن آن بر جای ِ "میهن دوستی" ی راستین و هوشیارانه، نیز از شگردهای ِ شناخته شده و نخ نمای این گونه به اصطلاح بررسی هاست که جز عوام بازی و شبهه انگیزی، نامی نمی توان بدان داد!
   برای نمونه، از اتّهام ِ همکاری ی ِ دکتر رجبی با فردی به نام ِ ناصر پور پیرار – که در این نوشته، پیراهن عثمان شده است – باید یادکرد که هیچ پشتوانه ای ندارد! این فرد، همان کسی است که شکایتی رسمی و به ناحق از دکتر رجبی، به دادگاه تسلیم داشت!
*
   سرانجام، در برابر ِ این تلاش ِ شتابزده و مذبوحانه برای حذف ِ صورت ِ مسأله ای به نام ِ دکتر پرویز رجبی و مرده ریگ ِ والا و ماندگارش، از حافظه ی تاریخی ی یک ملّت، چه می توان گفت جز سخن یادمانی ی ِ نیمایوشیج :
"آن که غربال به دست دارد، از عقب ِ کاروان می آید.!"

جلیل دوستخواه
٢٦بهمن ماه ١٣٩٠