منازعات سوریه، یک پرسش و هفت نکتهی قابل تأمل پیشروی جامعهی جهانی
ریبوار معروف زاده
•
"ارتش آزاد سوریه" هم تظاهرات مردم را مخدوش نمود و هم لزوم همکاری جهانی برای مقابله با دولت اسد را زیر سوال برد. اسلحههایی که در دست "ارتش آزاد سوریه" قرار دارد، سلاحهای ترکیه و یا در بهترین حالت سلاحهای به غنیمت گرفته شدهی ارتش اسد، از مشروعیت جهانی برخوردار نیستند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٣ اسفند ۱٣۹۰ -
۲۲ فوريه ۲۰۱۲
در سوریه هر روز شهرها و روستاهای بیشتری ویران میشود. هر روز جغرافیای جنگ و درگیری وسیعتر و مردم بیشتری زخمی و کشته میشوند. همچنین هر روز توپ و تانک بیشتری روانهی شهرها میشوند و خیابانها و فضای عمومی را به کنترل خود درمیآورند. با این وجود مردم سوریه، حتی به بهای از دست دادن جانشان، حاضر نیستند بازندهی جنگ حکومت و مردم باشند. اپوزیسیون سوریه نیز همچنان در دودستگی بسر میبرد. گروه اول شامل اخوانالمسلمین، لیبرالها و بخشی از کوردها میباشند که در شورای مقاومت سوریه (المجلس الوطنی السوری) گرد هم آمدهاند. این گروه از اپوزیسیون از حمایت چشمگیر عربی ـ غربی بهرهمند است. گروه هماهنگی برای تغییر دمکراتیک (هیئهالتنسیق من اجل التغییر الدیمقراطی) جبههی دوم اپوزسیون است که بخش عمدهای از کوردها (۱۱حزب کوردی) و چپها را در خود جای داده است. گروه نخست خواهان حل مسئلهی سوریه در چهارچوب شورای امنیت سازمان ملل هستند و از عملیات نیروهای نظامی غربی ـ عربی حمایت میکنند، لکن جبههی دوم با هرگونه حملهی نظامی جهت براندازی حکومت اسد مخالف هستند.
در سطح بینالمللی نیز، نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد در پنجم فوریه به خاطر وتوی روسیه و چین بدون نتیجه ماند. بدنبال این موضع روسیه و چین در قبال سوریه، تعداد زیادی از کشورهای عربی و غربی از جمله تونس، عربستان، قطر، آمریکا، بریتانیا، کانادا و... اقدام به بستن سفارتخانههای خود در دمشق نمودند و در حال حاضر میتوان گفت که دولت اسد تا حد زیادی در خارج از سیستم بینالمللی قرار گرفتهاست. از سوی دیگر روسیه، چین، ایران، الجزایر، pkk، حزبالله لبنان و شبکهی القاعده با هرگونه حملهی نظامی به سوریه مخالف هستند و این امر را غیرقانونی و نامشروع میدانند. با این اوصاف وضعیت سوریه، جامعه جهانی را با پرسشی جدی و دشوار مواجه ساختهاست. این پرسش که حاکمیت داخلی تا چه هنگام از مشروعیت برخوردار است و آیا تلاش بینالمللی جهت حل منازعات کشوری(همچون سوریه) در کدام خانه جای میگیرد، مداخلهی جهانی یا نظارت و همکاری جهانی؟
پاسخ به این پرسش پایهای نیازمند اگاهی از چگونگی شکلگیری سیستم بین المللی و ساختار جامعهی جهانی موجود است. بدین جهت تمایز و ارتباط مابین مفاهیم "ملت"، "ناسیونالیزم"، "دولت_ملت مصنوع"، حاکمیت سنتی، دولت مدرن (دولت ـ ملت) و در نهایت حاکمیت در عصر جهانی شدن را در سه بخش تشریح خواهیم نمود. این امر به ما کمک خواهد نمود تا از سیستم بینالمللی و جامعهی جهانی کنونی تصویر و درکی بهتر داشته باشیم.
الف) تفاوت و ارتباط میان "ملت"، "ناسیونالیزم" و "دولت": از دیدگاه بندیکت اندرسون ملت جامعهای سمبلیک است که در نتیجهی ناسیونالیزم و جنبشهای ملی پدید میآید. جنبش ملی میکوشد نقاط مشترکی همچون زبان، جغرافیا، فرهنگ و اراده و... مردمی را برجسته نموده و به ان وجه عمومی، میهنی و ملی بدهد به نحوی که بتواند مردمش را از دیگران متمایز سازد. همچنین جنبش ملی همواره در تلاش است در بین مردم و اعضایش فضایی به وجود بیاورد که انان برای خود سرنوشتی مشترک متصور باشند. این در حالی است که دولت ساختاری سیاسی است و الزاما این ساختار از جامعهای سمبولیک درست نشده است. برای نمونه بیشتر دولتهایی که بعد از جنگ جهانی اول و دوم بوجود آمدند در برگیرندهی ملت یا جامعهای سمبولیک نیستند. به عبارت دیگر این دولتها محصول خواست و ارادهی مردم نیستند، بلکه به مدد نیروی نظامی و برمبنای طرح های برندگان جنگ جهانی به وجود آمدهاند. این گونه دولتها در خانهی "دولت ـ ملتهای مصنوع" قرار میگیرند، زیرا با ارادهی مردم و به شیوهای دمکراتیک به وجود نیامدهاند. از "دولت ـ ملتهای مصنوع" میتوانیم به عربستان، سوریه، بحرین، ترکیه و... اشاره کنیم. دولت اسرائیل نیز دولتی مصنوع است اما بحران مشروعیت آن نشات گرفته از شهروندانش نیست. عدم مشروعیت اسرائیل از عدم مسروعیت ژئوپلتیک آن سرچشمه میگیرد به عبارت دیگر، با کنار گذاشتن ایدهی برچیدن اسرائیل از نقآهی جهان، اسرائیل دولتی پناهنده در خاورمیانه محسوب میشود. همچنین دولت عراق بعد از انتخابات سال ۲۰۰۵ دیگر دولتی مصنوع به حساب نمیآید و مشکل این دولت در حال حاضر ناکارآمدی و فساد گسترده است.
مردمانی نیز وجود دارند که خود را ملت میدانند و جامعهای سمبلیک هستند ولی فاقد دولت میباشند. بطور مثال میتوان به اسکاتلندیهای بریتانیا، باسکهای اسپانیا، کوردها و فلسطینیها اشاره نمود. بدین ترتیب مردم و ملتهای جهان به سه دستهی "دولت ـ ملت"ها، "دولتهای مصنوع" و "ملتهای فاقد دولت" تقسیم میشوند.
ب)تفاوت "دولت ـ ملت" و حاکمیتی سنتی: آشکار است که "دولت ـ ملت" از نظر تاریخی ساختاری نو است و تاریخ پیدایش آن به اواخر سدهی هجدهم میلادی و تأسیس برخی کشورهای اروپایی، آمریکا، استرالیا و نیوزیلند برمیگردد. پس میتوان نتیجه گرفت که "دولت"، "ملت" و ملیگرایی برخلاف "دولت ـ ملت" در گذر تاریخ وجود داشته و رشد کردهاند. (آنتونی اسمیت)
در خصوص تفاوت "دولت ـ ملت" و دولت سنتی میتوان به پنج نکته اشاره نمود:
۱ـ حاکمیتهای سنتی به بخشهای متعدد تقسیم میشدند و فاقد ساختار و قدرت سیاسی منسجمی بودند. در واقع مردم در دولتهای سنتی "شهروند" نبودند بدلیل انکه از نقش فعالی،انگونه که امروزه مردم در دولتهای مدرن دارند، برخوردار نبودند. حاکمیتهای سنتی فاقد سیستم اقتصادی و سیاسی ملی و به هم پیوستهای بودند به همین خاطر بخش وسیعی از مردم از تغییرات کشورشان آگاه نبوده و حتی برایشان اهمیتی نداشت.
۲ـ حاکمیتهای سنتی دارای قلمرو بودند نه مرز.
تعیین مرز به شیوهی دقیق و بر روی نقشه پدیدهای نوین است. مرز مکانی است که اتوریتهی دولتی پایان مییابد و اتوریتهی دولتی دیگر آغاز میشود.
٣ـ "دولت ـ ملت"ها در محدودهی مرزهای خود ابزارهای اعمال خشونت و حق بکار بردن خشونت را در اختیار گرفتند. بطور مشخص تشکیل ارتش و نیروی پلیس این امر عملی شد. بطور مثال هم اکنون دولت افغانستان که کنترل بخشی از خاک این کشور را در اختیار ندارد نمونهای از یک حاکمیت سنتی در عصر مدرن میباشد.
۴ـ حاکمیتهای سنتی فاقد زبان مشترک و هویت فرهنگی واحدی بودند. در حاکمیتهای سنتی طبقهی حاکم با زبانی متفاوت از عامهی مردم صحبت میکردند، سیستم آموزش و پرورش ملی با پیدایش "دولت ـ ملت" به وجود آمد.
۵ـ حاکمیتهای سنتی در سیستم بینالمللی قرار نداشتند و بدلیل انکه بر منطقهای مشخص مسلط نبودند، مشکلی جدی بر سر راه استحکام و قانونمند شدن سیستم بینالمللی به حساب میآمدند.
ج) دولت در عصر جهانی شدن: گلوبالیزم مجموعهای از تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی وسیع است. پروسهی گلوبالیزم بر پایههای جهان مدرن استوار گشته، در عین حال که از جهان مدرن هم منفک نیست، لکن متفاوتتر و پیچیدهتر از جهان مدرن میباشد. به همین خاطر برای درک جهان کنونی (عصر گلوبالیزم) ابتدا باید به تشریح جهان مدرن بپردازیم. در جهان مدرن مجموعهای ابزارالات، تأسیسات و سیستم تازه درست شد که از جمله میتوان به دستگاه چاپ، ارز، ساخت ساعت، خدمت سربازی، بیمهی بیکاری، سینما، ارتش، حزب، پارلمان، دانشگاه، سیستم آموزش، سیستم بهداشت و سلامت و.... اشاره نمود. در حوزهی مدرنیزاسیون سیاسی هم با به وجودآمدن مکانیزم و ساختارهای تازه مانند عمومیت یافتن حق رأی، تأسیس پارلمان و حکومت قانون، مشارکت سیاسی وارد مرحلهای تازه و فراگیرتر شد. آنچه که مشهود است این تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با تکیه بر دانش و عقل بشری ایجاد و توسعه پیدا کرد. به همین علت در عصر مدرن این باور قدرت گرفت که انسان خود سرچشمه، راهگشا، پدید اورنده و در نهایت خدایی بر روی زمین است. انسان مدرن در این برههی خاص از تاریخ برای رشد، مهارت، سلامت، اطمینان و دستیابی به رفاه بیشتر و بطور کلی در همهی ابعاد زندگی به علم و دانش ایمان آورد. در عین حال همگام با افزایش تولیدات علمی و فکری، زندگی انسان روزبهروز پیجیدهتر شد. در نتیجهی انقلاب ارتباطات همهی ابعاد جهان مدرن درهم آمیخت،این ابعاد توسعه پیدا کرد و متحول شد. در واقع انقلاب ارتباطات و گلوبالیزم با هم متولد شدند. تلفن، ماهواره، کامپیوتر، اینترنت و فیسبوک نهتنها پیوندهای فکری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی انسان را وارد جغرافیایی فراتر از حیطهی قدرت ساختارهای مدرن بالاخص حیطهی قدرت "دولت ـ ملت"ها نمودند، بلکه انسان را با مسایل و ابهامات بزرگتر و پیچیدهتری نیز روبرو ساختند. تکنولوژی و اقتصاد به علت برخوردار نبودن از هویت و آیین، با شدت و سرعتی فزونتر از جنبههای دیگر مدرنیزاسیون، توسعه یافت و جهانی شد. امروزه با وجود کمپانیهای فراملی، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی، گروه G۲۰، استفاده از یورو و...، مسئلهی جهانی شدن اقتصاد را به وضوح میبینیم. از سوی دیگر کمپانیهای فراملی قدرت و تأثیرگذاری بسزایی بر مسایل و بسترهای عمومی، اموراتی که به عموم شهروندان مرتبط هستند از قبیل بهداشت و خدمات رسانی، دارند بدون آنکه منتخب مردم باشند.
در این رابطه مردم در کشورهای مختلف اعلام نارضایتی میکنند، لکن حل این مشکل فراتر از توانایی یک "دولت ـ ملت" است. همچنین در حال حاضر بخش عمدهای از مردم کشورهای در حال توسعه و تهیدست کاربر اینترنت هستند، این در حالی است که استفاده از اینترنت در این کشورها قانونمند نشده است. باید این نکته را مدنظر داشت که هرچند سیستم کامپیوتر و اینترنت از بسیاری جهات ما را یاری رسانده است،اما از سوی دیگر باعث شده کسانی پیدا شوند که از طریق ورود به سیستم کامپیوتر افراد دیگر ، دسترسی به حساب بانکی و اطلاعات شخشی افراد، به انها خسارت وارد نمایند. حال اگر فرد خسارت دیده شهروند اروپا باشد و فرد مجرم از کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه باشد، دولت برای دفاع از شهروندش چه باید انجام دهد؟
برای اینکه نشان دهیم که گلوبالیزم چگونه پدیده، پیوندها و مسایل تازهای برای جامعهی جهانی و دولت ـ ملتها به ارمغان آورده است، از سطحی بالاتر نمونهای را ذکر میکنیم. در دههی هفتاد و هشتاد سدهی بیستم در منطقهی خاورمیانه به ویژه در ترکیه و عراق مردم زیادی بیکار و درمانده بودند، در حالی که صنعت اروپا بشدت نیازمند نیروی کار بود. بدین جهت هزاران کارگر کورد راه اروپا را در پیس گرفتند. در سال ۱۹۹۱ نزدیک به ۵/۱ میلیون کورد از ترس صدام حسین، از ترس اسلحه و مهماتی که از غرب خریداری شده بود، به کشورهای ترکیه و ایران گریختند. در آن هنگام یک فاجعهی انسانی در شرف وقوع بود. بسیاری از آن مردم درمانده فرزندان شیرخوارشان را از روی ناچاری به آب رودخانههای مرزی ایران، ترکیه و عراق سپردند. همزمان این فاجعهی انسانی بوسیلهی رسانهها به اروپا مخابره گردید. این امر جامعهی کورد مقیم اروپا، پیر و جوان و کودک را، بشدت متأثر کرد به نحوی که حرکتهای جاودانی را انجام دادند که تأثیر بسزایی بر تصویب قطعنامه ۶٨٨ شورای امنیت سازمان ملل متحد و ایجاد منطقهی پرواز ممنوع در جنوب کوردستان گذاشت. بدون تردید توپ و تانک، مهاجرت، سازمان ملل متحد، رسانه و منطقهی پرواز ممنوع همگی محصول جهان مدرن هستند که در عصر گلوبالیزم به هم پیوند خوردهاند. جهانی شدن تابلوهای انسانی نادری را نیز پدید آورده است که در اینجا یکی از آنها را بازگو میکنیم. "یک دانشآموز دختر کورد در مدرسهی "هارولد" در شهر "آیندهوون"به ملاقات ۷۲۰ کوردی که در اوایل سال ۱۹۹٣ در شهر بروکسل اعتصاب غذا کرده بودند رفت. این دختر کوچک هنگام بازگشت داستان اعتصاب غذای این ۷۲۰ کورد را برای همکلاسیهای هلندیش بازگو میکند. همکلاسیهایش،تحت تاثیر سخنان او، تصمیم میگیرند که نامهای برای حکومت هلند بنویسند و در ان خواستار توجه بیشتر حکومت هلند به مسئلهی کورد بشوند". (ناسیونالیزم و سفر) این ماجرا نشان میدهد که در پروسهی گلوبالیزم تنها کالا، سرمایه و انسان، مرزها و جغرافیاها را درنمیوردد بلکه فرهنگ، نگرش سیاسی و مسائل منطقهای نیز جهانی میشوند. عصر گلوبالیزم، جهانی پیچیده با ابعاد وسیعتر پدید آورده است به نحوی که از سویی مسائل منطقهای جهانی میشوند و از سویی دیگر مسائل جهانی منطقهای میشوند. جامعهی جهانی در سه سطح "ملتهای فاقد دولت"، قدرتهای ملی ("دولت ـ ملتهای مصنوع"، "حاکمیتهای سنتی"، "دولت ـ ملتها")، قدرتهای فراملی (اتحادیهی اروپا، سازمان ملل متحد، کمپانیهای بزرگ و...) بطور مداوم با هم روبرو و بر یکدیگر تاثیر میگذارند. بنابراین این سخن "دانیل بل" مصداق پیدا میکند که "دولت ـ ملت"ها کوچکتر از آن شدهاند که به تنهایی مشکلات بزرگ را حل و فصل نمایند و بزرگتر از آن شدهاند که تنها به مشکلات کوچک رسیدگی نمایند". اینک پیرامون جامعهی جهانی و اوضاع سوریه لازم است به نکات زیر توجه داشته باشیم:
۱ـ حاکمیت کنونی سوریه یک "دولت ـ ملت مصنوع" است.
۲ـ در حال حاضر خیابانها و فضای عمومی هر کشوری، از طریق رسانهها، به بخشی از فضای عمومی جهان بدل گشته است. پس فضای عمومی (بالاخص خیابانها) توانایی این را دارا هستند که یک تصویر، تفاهم و همکاری جهانی به وجود بیاورند.
٣ـ مدرنیزاسیون سیاسی در مقابل بخش عظیمی از دیکتاتوریهای جهان شکست خوردهاست. حاکمیتهای سنتی و دولتهای مصنوع انتخابات، حزب، رسانه و پارلمان را تحت کنترل خود در اوردهاند. در سوریه، ایران، الجزایر، بحرین و تونس و مصر دورهی بن علی و مبارک و... انتخابات و پارلمان و... وجود داشته و دارد، اما دمکراسی و آزادی وجود نداشته و ندارد.
۴ـ جامعهی جهانی از طریق فضای عمومی (خیابانها) بر همهی دولتها نظارت دارد. اما نیرویی که پیش از هر قدرتی (آمریکا، بریتانیا، عربستان، قطر و...) و تأثیرگذارتر از هر قدرتی پروندهی دولت اسد را به شورای امنیت سازمان ملل متحد برد، خیابانهای سوریه بود.
۵ـ تظاهرات انتخاباتی، نیرو و معیاری، است که برای جهانیان و در جغرافیای جهان مشروعیت دارد.
۶ـ انقلاب کشورهای عربی دستاورد ارزشمندی برای جهان معاصر به ارمغان آورد. جهان در عصر گلوبالیزم برای خود قانونی دارد، خیابانهای هر کشوری برای تداوم دولتشان تصمیم میگیرند.
۷ـ "ارتش آزاد سوریه" هم تظاهرات مردم را مخدوش نمود و هم لزوم همکاری جهانی برای مقابله با دولت اسد را زیر سوال برد. اسلحههایی که در دست "ارتش آزاد سوریه" قرار دارد، سلاحهای ترکیه و یا در بهترین حالت سلاحهای به غنیمت گرفته شدهی ارتش اسد، از مشروعیت جهانی برخوردار نیستند. تا قبل از تشکیل ارتش آزاد سوریه، فضا و وضعیت سوریه به گونهای بود که مردم مدنی سوریه در مقابل حکومت، تظاهرات کنندگان در مقابل توپ و تانک ارتش بودند، به همین خاطر از دید جامعهی جهانی جنگ اسد در خیابانها غیرقابل توجیه و همدردی و همکاری جهانی امری لازم و بدیهی بود.
منابع:
۱ـ چشم انداز جهان، آنتونی گیدنز
۲ـ ناسیونالیزم و سفر، مریوان وریا قانع
|