عوامل فروریزی ارزشهای اخلاقی و پیامدهای آن
یداله بلدی
•
تمامی موارد ذکر شده مانند غده سرطانی بر جامعه ما چنگ انداخته است که همه این موارد دستاورد رژیمی است که ارزش و منزلتی برای انسان قائل نیست. اما با وجود همه این مشکلات و دردها و رنجها و تحمل این همه ستم و اختلاف طبقاتی، صدها هزار تن از هموطنان ما با انگیزههای انساندوستانه برای اعتلای علم و دانش و زندگی بهتر تلاش میکنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۷ اسفند ۱٣۹۰ -
۲۶ فوريه ۲۰۱۲
اخلاق، به معنی خوی و منش است. معیار و مبنای قضاوت مردم در باره اخلاق و رفتار و عملکرد انسانها، بر پایه ارزشهای شناخته شده حاکم بر افکار عمومی میباشد. ارزشها مفاهیمی هستند که اخلاق، منش و رفتار انسانها را مورد پسند یا نکوهش قرار میدهند. کانت در این باره میگوید که ارزشهای اخلاقی برای بقای جامعه ضرورت دارد.
ارزشهای اخلاقی، مناسبات، روابط و مقرراتی را بین انسانها بر قرار میکنند که برای حیات جامعه مفید و سازنده هستند و فضای مناسب را برای بهتر زیستن فراهم میکنند و بر احترام و حرمت به شأن و مقام انسان تأکید میورزند مانند حس انساندوستی، وظیفهشناسی، احترام به علم و دانش و هنر و ادبیات، رعایت حقوق دیگران و اعتقاد به آزادی و عدالت و تلاش برای بهزیستی خانواده و جامعه.
ارزشهای اخلاقی در جوامع گوناگون از یک نقطه مشترک برخوردارند و آن حفظ حرمت و رعایت حقوق انسان است. اما شرایط رعایت آن نسبی است و به وضعیت سیاسی، فرهنگی و مذهبی آن جامعه بستگی دارد. در کشور ما ارزشهایی مانند درستکاری، راستگویی، امانتداری، مهرورزی و احترام به سالخوردگان و کودکان و اندیشمندان همواره مورد اعتقاد و پذیرش مردم بوده و با توجه به شرایط و عوامل تأثیرگذار در جامعه در حد توان خویش در رعایت و حفظ آن کوشیدهاند.
عوامل تأثیرگذار در وضع و ایجاد ارزشهای اخلاقی عبارتند از فرهنگ، تعالیم مذهبی، وضعیت آموزشی، میزان سواد و آگاهی، میزان رشد و توسعه اقتصادی، وضعیت بهداشتی، موقعیت جغرافیائی... اما نوع حکومت و شیوههای حکومتداری و نحوه برخورد و ارتباط حاکمیت با مردم بزرگترین و تعیینکنندهترین عامل در شکلگیری ارزشهای اخلاقی است یعنی پاسداری و صیانت حاکمیت از ارزشهای اخلاقی منجر به رعایت ارزشها از جانب مردم میشود و پایمال کردن این ارزشها از جانب حکومت موجب عدم رعایت و بیتوجهی آن از سوی مردم میگردد. کانت معتقد است اگر ارزشهای اخلاقی رعایت نشوند تبهکاری پدید خواهد آمد. اگر حکومتی بر اساس وظیفه خود با جدیّت در صدد رفع نیازهای عمومی مردم تلاش کند و در ایجاد پایههای ترقی و پیشرفت و برقراری نظم و امنیت در جامعه کوشا باشد و آزادی و عدالت را برای شهروندان تضمین نماید و امکانات بهداشتی و آموزشی و دیگر نیازهای مردم را تامین کند و در روند عملکرد خود با صداقت و شفافیت عمل کند و مردم را در اداره امور کشور دخالت دهد، پیامد و نتیجه این شیوه مدیریت در جامعه موجب میگردد تا ارزشهای اخلاقی در جامعه نهادینه گردد و مردم به حقوق یکدیگر احترام بگذارند و در برابر جامعه و مردم و خانواده احساس مسئولیت نمایند.
اما جمهوری اسلامی که با شعار معنویّتگستری و رعایت ارزشهای اخلاقی و گسترش دمکراسی و عدالت اجتماعی به حاکمیّت رسید از آغاز تا کنون با خشونت و سبعیت بیمانندی بر جامعه حکم میراند که این شیوه غیرانسانی تأثیر خود را بر ارزشهای اخلاقی بر جای نهاده و آسیبها و ضایعات جبرانناپذیری را بر باورها، منشها، و ارزشهای مردمی وارد کرده است. اکنون در جامعه تحت ستم ما نه تنها ارزشهای اخلاقی در حال زوال است بلکه متضاد این ارزشها در جامعه تبدیل به رفتار عمومی شده است که به بررسی برخی از آنان میپردازیم.
۱- خشونت و قساوت: رفتار خشونتآمیز و قساوتبار در برابر ارزشهایی مانند نوعدوستی، مهرورزی و صلحدوستی قرار دارد و اِعمالِ خشونتهای بی حدّ و حصر حاکمیت در تمام عرصهها با دگراندیشان، آزادیخواهان، اقوام ایرانی، روشنفکران و پیروان ادیان دیگر، برخورد تبعیضآمیز و تحقیرآمیز با زنان، شکنجههای طاقتفرسا در زندانها و اجرای قوانین ضد بشری قصاص مانند قطع دست و پا و کور کردن چشم، کارنامه قساوتبار رژیم میباشد و هنگامی که شلاق زدنها، اعدامها و سنگسارها در ملأ عام انجام میگردد، بدیهی است که اینگونه رفتار شقاوتآمیز، خود باعث گسترش و عادی شدن خشونت در جامعه میگردد از اینرو مواردی مانند قتل، آدمربایی، و اسیدپاشی در حال افزایش است. اکثریت جوانان و حتی دانشآموزان با خود چاقو، پنجه بکس و زنجیر حمل میکنند و کمترین برخورد اعتراضآمیز یا پرخاش، منجر به دعوا و احتمالاً چاقوکشی میشود. حتی در زندانها که یک محیط مسدود و کنترل شده است و زندانبانان باید به نحوه اعمال و رفتار زندانیان اِشراف داشته باشند و مسئولیت جان زندانیان را بر عهده دارند، اما کتککاری، باجگیری و تجاوز در زندانها بسیار رایج است.
۲- فساد مالی: امانتداری، درستکاری و شفافیت و گزارش به مردم در امور مالی ارزشهایی هستند که در برابر فساد مالی قرار دارند. سران رژیم در آغاز سلطه خویش بر خلاف وعدههای خود با شتاب و بدون استثنا به غارت منابع ملی و ثروت عمومی و دسترنج مردم و زحمتکشان پرداختند. در سال اول انقلاب، اسنادی در باره حسابهای بانکی برخی از رهبران منتشر شد که در یکی از این سندها نشان میداد که در ماههای آوریل و اکتبر سال ٨۰ میلادی مبلغ ۱۶ میلیون مارک به حساب آقای بهشتی در دویچه بانک آلمان واریز شده است. درآمد سرشار نفت، بهویژه در سالهای اخیر به جای هزینه برای برنامههای عمرانی و بهبود زندگی مردم و خدمات عمومی و ایجاد کار و رفاه برای مردم بخش عمدهای از آن به وسیله سران رژیم و آقازادهها و ایادیشان غارت میشود.
در این سالها میلیاردها دلار به عنوان رانتخواری، اختلاس، رشوهخواری، مصادره اموال و زدوبند اقتصادی نصیب چپاولگران شده است و در حالی که خود از وامهای میلیاردی بهره میبرند تهیدستان ناچارند برای امرار معاش و یا هزینه بیماری اعضای خانوادهشان، کلیّه خود را در معرض فروش بگذارند در حالی که شعار آغاز انقلاب ارجحیّت کوخنشینان بر کاخنشینان بود.
اما اینک حکومتگران و روحانیان از زندگی افسانهای برخوردارند و از سوی دیگر ۱۴ میلیون هموطن در زیر خط فقر زندگی میکنند و دهها هزار کارگر ماهها و حتی سالهاست که حقوق و دستمزد خود را دریافت نکردهاند. در روستاهای شرق کشور مردم برای تأمین هزینه زندگی، دختران خردسال خود را به فاحشهخانههای پاکستان میفروشند. با هزینههایی که صرف صدها کانون زائد و خرافهپرور مانند دارالتقریب و دارالتهذیب و ایجاد مساجد جدید و گسترش تکیهها و هیئتها و نوسازی امامزادهها میشود میتوان تمام کودکان و زنان خیابانی را از درماندگی و فلاکت رهائی بخشید و شرایطی را برای زندگی انسانی و معمولی آنان فراهم کرد. اینگونه غارت اموال مردم و بیاعتنایی و بیمسئولیتی در قبال نیازهای مبرم و ضروری مردم و شکاف طبقاتی روزافزون، خانوادههای بیشتری را به زیر خط فقر میکشاند و فساد حاکمیت چنان مردم را عاصی کرده است که برخی از جوانان که شاهد این همه بیعدالتی و تبعیض هستند و آینده خود را تباه شده میپندارند ناچار برای تأمین زندگی و آتیه خود، به اعمال ضد ارزشهای اخلاقی مانند دزدی، سرقت مسلحانه و زورگیری روی میآورند که نمونههای آنرا هر روز در ایران شاهد هستیم. تمامی این اعمال بازتاب فساد بیمانند حاکمیّت میباشد که تمام عرصههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را در بر گرفته است.
٣- رشد پدیده اراذل و اوباش: احترام به همنوع، عدم هتاکی و توهین و تعرض و زورگویی نسبت به دیگر افراد جامعه، از ارزشهای شناخته شده اخلاقی هستند که در برابر آن اعمال و کردار اراذل و اوباش و لاتها قرار دارند. پدیده اراذل و اوباش که در سالیان اخیر به شدت گسترش یافته است معلول فقر مادی، فقر فرهنگی، تبعیض و نهادینه شدن خشونت در جامعه است. جوانانی که در محلات میانی یا فقیرنشین شهرها زندگی میکنند و از امکانات و سرمایههای مالی و اقتصادی بیبهرهاند و از آموزش و تربیت کافی برخوردار نیستند و احتمالاً دارای مشکلات خانوادگی مانند فقر، طلاق و یا اعتیاد هستند برای تأمین هزینههای زندگی به اعمال تبهکارانه مانند فروش مواد مخدر، باجگیری، زورگیری، چاقوکشی، ایجاد باندهای توزیع مواد مخدر، دزدی و فحشا روی میآورند و برای پیشبُرد مقاصد خود از اسلحه سرد و گاهی اسلحه گرم استفاده میکنند. ویژگیهای ظاهری این افراد، خالکوبی، آثار جراحت چاقو در صورت یا بدن و به کار بردن کلمات غیر متعارف در گفتار است. در گذشته لاتها در هر شرایطی دست به اعمال خشونتبار مانند چاقوکشی نمیزدند و در چارچوب باورهای خود دارای معیارهایی بودند اما امروز که خشونت در تمام روابط و مناسبات بین مردم تدریجاً به حالت عادی در میآیدف بیرحمی و قساوت از ویژگیهای اراذل و اوباش است. هر چند وقت یک بار رژیم برای قدرتنمایی تعدادی از اراذل و اوباش را دستگیر میکند اما تا هنگامی که خشونت و فقر مادی و فرهنگی در جامعه وجود دارد پدیده اراذل و اوباش نیز همچنان گسترش خواهد یافت. وجه تشابههای زیادی میان رفتار و گفتار اراذل و اوباش و برخی از مقامات رژیم مانند الله کرم، محمدعلی رامین و عباسی نیز وجود دارد. چنانکه تاریخ معاصر کشورمان نشانگر آن است، در شرایطی که پایههای حاکمیّت لرزان گردد آنگاه برای بقای خود از خیل عظیم این گروه خشن و فاقد اخلاق استفاده خواهد کرد. در کارزار انقلاب فرهنگی همین گروههای مزدور، با قمه و زنجیر دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار میدادند و طبق گزارش زندانیان کهریزک در سال ٨٨ رژیم از این گروه برای آزار و اذیّت و حتی تجاوز به زندانیان استفاده کرده است.
۴- ورود زنان به عرصههای ضد ارزش اخلاقی: زنان همواره بیشتر از مردان از ارزشهای اخلاقی پاسداری میکنند و در گذشته نقش بسیار اندکی در اعمال تبهکارانه و خلافکارانه داشتهاند اما در شرایط امروز جامعه ما که فساد و خشونت نهادینه شده است زنان نیز به علت مشکلات عدیده از جمله مشکلات حاد اقتصادی در عرصههای تبهکارانه نقش فعال دارند و در تمام باندهای قاچاق مواد مخدر، فحشا، دزدی و کلاهبرداری و حتی سرقت مسلحانه شرکت دارند و اکنون ۱٨درصد از زندانیان را زنان تشکیل میدهند.
۵- رشوهخواری: صداقت در انجام وظیفه بدون چشمداشت و توقع، از وظایف کارمندان و کارکنان دستگاهها و ادارات دولتی است اما به قول مولانا ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم. وقتی که سران رژیم از زندگی افسانهای و اندوختهها و سرمایه های میلیاردی برخوردارند که از راههای غیرقانونی مانند رشوهخواری به دست آورده اند بدیهی است که این عملکرد در کارمندان نیز اثر میگذارد و کارمندان دولتی که حقوق آنها هزینههای سرسامآور زندگی را تأمین نمیکند ناچار به رشوهخواری روی میآورند تا کمبودهای مالی خود را جبران کنند. این پدیده چنان در جامعه پذیرفته شده است که رشوهدهنده و رشوهگیرنده آنرا به عنوان یک امر بدیهی تلقی میکنند. رشوههای کلانی که به ویژه در معاملات نفتی به سران رژیم پرداخت میشود در جهان بیسابقه است که یک رقم آن ۵ میلیون دلار رشوه از سوی یک شرکت نروژی به فرزند رفسنجانی بود.
۶- تجاوز به عنف: احترام به شخصیت زنان و کودکان یکی از ارزشهای انسانی است، اما بر اثر گسترش خشونت و پایمال شدن حقوق و شخصیت زنان بر اثر فرهنگ زنستیزانه رژیم، تجاوز به عنف در جامعه رو به افزایش است و یکی از موارد بهغایت دردناک، تجاوز به محارم است که متأسفانه در سالیان اخیر افزایش یافته است. ۱۴درصد از دختران فراری اولین بار از طرف پدر یا برادر مورد تجاوز قرار گرفتهاند. امسال مردم ایران شاهد دو مورد تجاوز گروهی بودند؛ یکی در خمینیشهر و دیگری در کاشمر. گروهها و باندهای خطرناکی وجود دارند که دختران و پسران را به زور مورد تجاوز قرار میدهند و از آنها اخاذی میکنند و خانوادهها نیز برای حفظ حیثیّت خانوادگی ناچار به پذیرش خواستههای متجاوزان میشوند. رژیم خود در تجاوز به عنف پیشگام است. افزون بر این که دختران محکوم را مورد تجاوز قرار میدهد در برخی بازجوییها برای اعترافگیری و تحقیر شخصیّت دختران و پسران زندانی، آنان را مورد تجاوز قرار میدهند.
۷- خودکشی و قتل: حفظ صیانت ذات و قائل شدن حقّ زندگی برای دیگران از ارزشهایی است که قتل و خودکشی در برابر آن قرار میگیرد. خشونت جاری در جامعه، مشکلات مالی و خانوادگی، سرخوردگیها، از جمله عوامل ایجاد قتل هستند. در سال ۹۰ چهار نوجوان به جرم ارتکاب به قتل اعدام شدهاند. در میان قاتلین حتی انسانهای تحصیلکرده و دانشجو یافت میشود. میزان زنان قاتل نیز افزایش یافته است که صحنهها و مصاحبههایی از آن را در سایتهای اینترنتی میتوان مشاهده کرد. در طی دهها سال از ۱٣۱۰ تا ۱٣۵۷ به دو مورد قاتل سریالی در ایران برمیخوریم. اصغر قاتل در سال ۱٣۱٣ و هوشنگ ورامینی در دهه ۴۰، اما در سالیان اخیر قتلهای سریالی زیادتری در ایران روی داده است مانند خفاش شب، قاتلی معروف به مردی با طناب سفید در کرج، محمد بیجه در پاکدشت، قاتل سریالی در قزوین، و زنی که در کرج فقط زنها را به قتل میرساند. از موارد دیگر قتلها، میتوان از قتلهایی نام بُرد که پدران، فرزندان خود را یا به خاطر مسائل ناموسی یا فقر و استیصال به قتل میرسانند. در پاییز امسال مردی در سر پل ذهاب که از زندان به مرخصی آمده بود با مسلسل هر سه دخترش را به قتل رساند و مرد دیگری در تهران در حالی که دختران خود را محکم در بغل گرفته بود خانه را به آتش کشید. درماندگی، فقر، اعتیاد، و بهویژه ستم مردان بر زنان در مناطق سنتی عوامل بروز خودکشی میباشد. استان ایلام بیشترین میزان خودسوزی زنان را در جهان دارد. جوانان بیکار، مردانی که قادر به تأمین هزینه زندگی خانواده نیستند، و زنانی که مورد آزار و اذیّت همسرانشان هستند بیشتر از دیگر اقشار در معرض خودکشی قرار دارند.
٨- دورویی، ریا، تزویر و دروغگویی: صداقت در گفتار و کردار و راستگویی ارزشهایی هستند که در برابر ریا و تزویر و دروغ قرار دارند. بدون شک جمهوری اسلامی ناصادقترین و دوچهرهترین حاکمیّت موجود در جهان است زیرا بیش از دیگر حکومتها ادعای صداقت دارد اما در عمل کاملاً ناصادق است که نمونههایی از آن از آغاز تاکنون هر روز تکرار میشود. وعدههای خمینی در پاریس و بهشتزهرا در باره آزادی و بهبود زندگی مردم یا وعدههای احمدینژاد پیرامون حجاب و بر سر سفره بردن پول نفت که ریاکاری و دورویی بیش نبود. دولتمردانی که در رسانهها و موعظهها مردم را به قناعت و اعتقاد به معنویّت، سادهزیستی و مهرورزی و انساندوستی تشویق و ترغیب میکنند اما خود از زندگی افسانهای برخوردارند دستاوردی جز عوامفریبی و جنایتآفرینی و غارتگری نداشتهاند. این دورویی در مردم نیز اثر نهاده است و مردم بهویژه کارکنان دولت و دانشجویان و دانشآموزان به خاطر حفظ موقعیّت و شغل خویش ناچارند در ملأ عام بر خلاف میل خود عمل کنند و به اعتقادات و رعایت شعائر مذهبی تظاهر کنند؛ یعنی در محل کار خود ناگزیرند بر اساس خواستههای رژیم عمل کنند در حالی که اعتقادی به رعایت این خواستهها ندارند.
تمامی موارد ذکر شده و موارد متعدد دیگر مانند غده سرطانی بر جامعه ما چنگ انداخته است که همه این موارد دستاورد رژیمی است که ارزش و منزلتی برای انسان قائل نیست. اما با وجود همه این مشکلات و دردها و رنجها و تحمل این همه ستم و اختلاف طبقاتی، صدها هزار تن از هموطنان ما به ویژه جوانان برومند میهن سر بر افراشتهاند و در تمام عرصههای علمی، فرهنگی، ادبی، هنری و پژوهشی با جدیّت و پشتکار و ارادهای راسخ و با انگیزههای انساندوستانه برای اعتلای علم و دانش و زندگی بهتر تلاش میکنند. این انسانهای آزاده، آگاه، و فرهیخته که قلبشان برای مردم و میهن میتپد سخت در تکاپو و تلاشاند بر این هیولایی که بر کشورمان حکم میراند و همه انسانها را برده میپندارد غلبه کنند و جامعهای آزاد و آباد را بر این ویرانه بر پا سازند.
|