تحریف و تعرض آقای سروش علیه مخالفان اسلام


جلال ایجادی


• شما اگر بردباری و تحمل شنیدن انتقاد به دین خود را ندارید، این ناتوانی و اشتباه شماست. از نگاه من، ما و شما، بطور مسلم دارای همسوئی مبارزاتی علیه استبداد سیاسی حاکم در ایران میتوانیم باشیم؛ مبارزه ائی برای یک قدرت سیاسی لائیک و آزاد. ولی شما از افرادی مانند من نباید انتظار سکوت در باره اسلام داشته باشید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ اسفند ۱٣۹۰ -  ۲۹ فوريه ۲۰۱۲


دکتر عبدالکریم سروش در سخنرانی تازه ای در حمایت از اسلام به انتقاد منقدان دین اسلام پرداخته و انتقاد به اسلام را "حملات موهن" و "توهین" باعتقادات مردم وانمود کرده است.(۱) شایسته است که نکاتی ازگفتار تعرضی آقای سروش را مورد برخورد قراردهیم. طبق نظردینداران مسلمان، از تجاوز اسلام به ایران تا امروز همیشه وهمیشه انتقاد و اعتراض و مقاومت علیه اسلام امری غیر موجه و غیر اخلاقی و غیر اصولی توصیف شده و هرگونه انتقاد "گناه" و "توهین به مقدسات" قلمداد گردیده ودر نتیجه ترورفکری در دستور قرارگرفته است. آقای سروش به همین شیوه رفتار میکند وخواهان خاموش کردن مخالفان اسلام میباشد. ایشان باید بدانند که ما حق داریم انتقاد کنیم و اشخاصی مانند ایشان دیگر نمیتوانند بر ما فشار آورده ومارا از حقوقمان بازدارند. فضای سنتی خودسانسوری شکسته شده است وخوشبختانه روشنفکران منقد بیش از پیش خودرا نشان میدهند.
آقای سروش نکته نخست آنکه در سخن خوددست به تحریف زده اید. شما میگوئید: "از زمان ظهور اسلام، و همچنین بعد از ورود آن به ایران، کسانی بوده اند که آنرا قبول نکرده و نپسندیده اند، اما به تدریج ایرانیان به این کیش در آمدند و تمامی ایران در طی هزار سال، به اجرای دستورات این کیش روی آورد و در نهایت سنت های نظری و عملی نیز بر این دیانت بنا نهاده گردید".
ورود اسلام به ایران چگونه بود؟ برپایه شیوه بیان آقای سروش، بظاهر عربها وقشون اسلام با آرامش وارد ایران شدند، علیرغم برخی مخالفت ها ایرانیان بمرور آن دین را پذیرفتند وپایه زندگی خود قراردادند. طبق این نگرش خون از بینی کسی نریخت، جنگی صورت نگرفت، مقاومتی روی نداد و چماق تکفیر و جهالت برسر جامعه کوبیده نشد. آقای سروش چرا واقعیت تاریخی را تحریف میکنید؟ چرا منافع قشون عرب و دین سلطه گری را بر منافع ایرانیان و سرزمین آنها ارجح میدانید؟ آقای سروش، تجاوز عرب و خشونت اسلام را نپوشانید. شیوه شما همان شیوه همیشگی مبلغان شیعه بوده که اسلام محمد ومنافع خاندان علی را بر ایران ترجیح داده وتجاوز وخشونت این دین و قدرتهای ناشی ازآن را کم رنگ کرده ویا پنهان کرده اند. شما آگاهانه بر تمام منابع تاریخی که به تحلیل هجوم اسلام پرداخته اند خط بطلان میکشید و به این حقیقت گوئی دهن کجی میکنید؟ شما دشمنی علی و حسین را با ایرانیان پنهان میکنید، شما غارت ثروتهای این سرزمین توسط اعراب و همه امامان ودست نشانده ها را نادیده میگیرید. شیوه کار شما نه علمی است ، نه تاریخی است ونه راستگویانه است، کار شما ایدئولوژیک ومتعصبانه وتبلیغاتی است.
دکتر سروش در ارزیابی از اسلام میگوید: "چنین سنت ریشه داری که خدمات بسیاری به مردم ایران داشته و زندگی آنها را با هم سامان داده است." آقای سروش، اسلام و سنت اسلامی کدام خدمت را به ایرانیان کرده است؟ آیا چند همسری را رایج کردن وتنبیه زن را مجاز دانستن وقصاص را مبنای حقوق قراردادن وبردگی راپذیرفتن ودیگرکشی راتحت عنوان منافق و مرتد وکافرپایه اجتماع قراردادن، خدمت به ایران است؟ آیا هجوم واسارت ایران درزمان عمر خلیفه اسلام خدمت به ایرانیان بوده است؟ آیاتخریب و غارت ثروت ایران توسط قشون عرب خدمت به ایرانیان است؟ حاکمیت بر ایرانیان توسط دست نشانده های عرب تا حاکمیت امروز جز سرکوب چیز دیگری نبوده است. بعلاوه قرآن بما چه داده است؟ قرآن دربرابرآزادی اندیشه و در تضاد باخلاقیت روح برای هنر و دانش بوده است. روشن است که روشنگران برجسته ما در ذهنیت خود احساس ورنگ این دین راداشته اند، ولی آفرینش آنان نتیجه موقعیت اجتماعی وفرهنگی وخانوادگی و نبوغ شخصی آنان بوده واز اساطیر وفرهنگ سرزمین خود ویونان وهند وغیره بهره گرفته اند. برخی جوانب و افسانه های اسلامی بر کارهای آنان سایه انداخته، ولی عنصر پویا و مترقیانه از قرآن نیست. شما فکر میکنید که افکارو تحقیقات علمی و کردار زکریای رازی منشا قرآنی دارد؟ اوکه نه وحی را قبول داشت ونه نبوت را باورمیکرد وبعنوان ملحد معرفی شد نمیتوانست وفاداربه اسلام باشد. شما فکر میکنید که ابوریحان بیرونی با منشا اصلی قرآنی اندیشه خویش را تدوین نموده است؟ اوکه یک دانشمند برجسته بود وبا فرهنگ هند آشنائی داشت، تحقیقات سترگ خودرا باعتبار کارعلمی و فرهنگ پیشرفته دوران خود پیش برد و دانش اوربطی به قرآن نداشت. اسلام با فرهنگ تعبد و بندگی و اطاعت از حکم الله نمیتوانست منشا تحول علمی و فرهنگی وترقی خواهی باشد. در طول تاریخ مسلمانانی بوده اند که در عرصه های گوناگون نوآوری علمی وفرهنگی بسیار داشته اند، ولی این امر از قرآن بر نمیخیزد ، از جنگ های محمد و تجاوزات اسلام مایه نمیگیرد، از خرافه های واستبداد محمدی و امامان شیعه نمیاید. در تاریخ این سرزمین همه افکار پیوسته با تضادها همراه و چندگانه بوده اند، ولی عنصرفکری پیشرواز قرآن نمیاید. نمونه همخوان با روح قرآنی فکروروش غزالی است که بر ابن سینا می شورد ومیتازد. اسلام منشا انسداد و عقب ماندگی در سرزمین ایران بوده است، در خدمت اغلب مستبدان تاریخ مابوده است ویکی از عوامل اصلی عدم شکوفائی فکری و هنری در جامعه تاریخی ما بوده است. آقای سروش اسلام به ایران خدمت نکرده است، زندگی را بسوی تعالی سامان نداده است، تبلیغ بی پایه نکنید و تحریف نفرمائید.
خوشبختانه در بخش روشنفکری جامعه از دیرباز کسانی چون آقاخان کرمانی، احمد کسروی، صادق هدایت، علی دشتی، شجاالدین شفا، روشنگر، باقر مومنی و دیگران بوده اند تا چراغ اندیشه انتقادی علیه اسلام وخرافات را بالا نگه دارند ودر دوران اخیر نیزکسانی چون آرامش دوستدار ودلارام مشهوری و محمد رضا نیکفر و مهدی مظفری و دیگران این تلاش آگاهگرایانه را ادامه داده اند. درسال های اخیر من نیز با نوشته هائی چون "آقای سروش اسلام خشن است"، "فمینیسم اسلامی یک سراب"، "نقد اسلام آزاد است"، "پرسش از سیاستمداران وروشنفکران دینی در باره حکومت لائیک"، "فیلسوفان، نویسندگان و هنرمندان فرانسوی مخالف اسلام" در این عرصه فکری شرکت نموده ام. درتمام این دوران تمامی نوشته های منتشرشده در انتقاد از خرافه دینی واسلام وشیعه، دارای اهمیت بوده، زیرا در جستجوی سلامتی روحی و توسعه خرد و نقد دین بوده اند. در ایران علیرغم دفاع استبداد شاهی و خمینیستی از دین اسلام و ایدئولوژی شیعه، در بخش روشنفکری جامعه کسانی بوده اند که با شجاعت کار نقد را ادامه داده واز فشار وارعاب نهراسیدند. این مبارزه روشنفکران هرچند در تمامی این دوران نیرومند نبود، ولی بیان یک ضرورت بوده ومیباشد، زیرا هرجامعه باز نیازمند نقد اندیشه ها و از جمله نقد دین میباشد واین تلاش فکری صرفنظر از هرگونه شرایط سیاسی و اجتماعی، همیشه درست وبجا بوده ومیباشد.
حال آقای سروش، این تلاش گرانبهای نقد را "توهین" قلمداد میکند. "توهین" نسبت به کدام ارزش ومعنای آن چیست؟ آقای سروش، نقد خرافات و نقد دین توهین نیست، شما اگر به آزادگی فکری معتقد هستید، نمیتوانید انتقاد هرگونه ایدئولوژی ومذهب وسیاست و نظررا باطل بدانید وآنرا مترادف "توهین" قلمداد کنید. شما مذهبی ها در طول تاریخ پیوسته هردستگاه نظری و فکرغیر مذهبی و غیر فرقه ای خودرا انتقاد کرده وباطل دانسته اید واین البته حق شماست که نقد کنید. البته در جامعه ایران از میان مذهبی های شیعه، تندروها مانند فدائیان اسلام و حکومتگران شیعه از زمان انقلاب تا امروز هزاران فرزند این خاک را بجرم عقاید "ارتداد وضد انقلاب"اعدام کرده اند. حال شما روشنفکر اسلامی برای دفاع از اسلام خود، گرز"توهین" را بر سر ما میکوبید. طی ۱۴۰۰ سال در هرجامعه اسلامی با دیکتاتوری قرآنی، روحانی و آخوندی، هراندیشه وفکر "ناسازگار"، ارتداد و توهین تلقی شد. قرنها گفتند علیه دین حرف نزنید زیرا گناه کرده و به جهنم میروید ویا قتلتان واجب میگردد، گفتند به "مقدسات آسمانی واعتقادات مذهبی توده هاتوهین نکنید"، گفتند از محمد وخاندانش اطاعت کنید ودر برابر الله تسلیم شوید. داستان ۱۴۰۰ سال اسلام، داستان واقعی چهارده قرن اسارت روحی وخفقان است. خرافه گرائی وتعبدگرائی، روضه خوانی و سینه زنی وزنجیر زنی، امامزاده پرستی وامام زمان پرستی، عاشوراپرستی وعلی وحسین پرستی، قرآن پرستی وحدیث پرستی، همه وهمه بیان ترک خرد و بیان توهین به شرافت انسانی و آزادی روح وروان اوست.
آقای سروش روشنفکران حق دارند به اسلام انتقاد کنند وبعلاوه بدانید که امروز درجامعه ایران وبناگزیر در خارج نیز پس از سی وسه سال تجربه مستقیم اسلام سیاسی و حکومتی و سی سه سال تجربه دیکتاتوری و دزدی ودغل بازی این حکومتگران، بیش از پیش بخش های مهمی از مردم از اسلام کنده میشوند. آنها دروعده بهشتی حکومت شیعه چیزی جز سیاهی وجهنم زمینی ندیدند و امروز بدرستی مبارزه علیه این دیکتاتوری مذهبی را با دورشدن از اسلام ویا انتقاد به آن همزمان وهمسو می بینند. اگر در ایران دیکتاتوری موجود برای یک روز تعطیل میشد و آزادی بیان داده میشد، آنوقت صدای انتقاد به اسلام را با قدرت بیسابقه در داخل ایران می شنیدید. این صدا در خارج بهتر شنیده میشود زیرا دمکراسی وآزادی وجود دارد.
واما نکته آخر. آقای سروش میگوید برخی "با سوء استفاده" از فضای خارج کشور به اسلام "حملات موهن" میکنند و اضافه میکند: "اگر فردا ایران تغییری کرد و دوستان قصد بازگشت به کشور را داشته باشند، چگونه می توانند با مردمی که به اعتقادشان توهین کرده اند، رو در رو شوند.". آقای سروش برآنست که در خارج کشور "سوء استفاده" صورت میگیرد. شگفتا، ایشان بهره برداری از دمکراسی را سوء استفاده مینامد. لابد باید جلوی این سوء استفاده ها را گرفت، خوبست خودایشان بگویند چگونه این امر باید اجرا شود تا در خارج هم سکوت رعایت گردد. آقای سروش در این حرف آخر به نوعی سیاست تهدید روی میاورد. اواخطار میدهد که اگر انتقادکنندگان به ایران برگردند، مردمی که باعتقادشان "توهین" شده واکنش نشان خواهند داد وبا آنها رودرروئی خواهد بود.
آقای سروش، اگر مردمی نادان و فناتیک و خرافه پرست به آزاد اندیشان و افراد لائیک و بی خدا حمله ور بشوند و برپایه فتنه و فتوای رهبران و مسئولان و فعالان شیعه، در پی آزار و کشتن برآیند، شما چه خواهید کرد؟ آقای سروش من مدافع حقوق بشر و حیثیت انسانها هستم. تمام انسانها باهرفکرودینی که باشند محترمند. در نگاه من احترام به انسان بمعنای احترام بافکار و اعتقادات دینی و ایدئولوژیک نیست. اندیشه آزاد یکی از حقوق انسانی است و نقد فکری یک حق است. هر ایدئولوژی ودین و سیاستی رامیتوان نقد کرد. مارکسیسم، فاشیسم، لیبرالیسم، سوسیالیسم، اسلام، مسیحیت، یهودیت، همه وهمه در چارچوب نقد فکری قابل برخورد هستند. شما اگر بردباری و تحمل شنیدن انتقاد به دین خود را ندارید، این ناتوانی واشتباه شماست. از نگاه من، ما وشما، بطور مسلم دارای همسوئی مبارزاتی علیه استبداد سیاسی حاکم در ایران میتوانیم باشیم؛ مبارزه ائی برای یک قدرت سیاسی لائیک و آزاد. ولی شما از افرادی مانند من نباید انتظار سکوت در باره اسلام داشته باشید و برعکس باید مشوق دامن زدن به بحث نظری باشید. من بار دیگر از شما برای بحث درباره اسلام دعوت میکنم.

جلال ایجادی
استاد دانشگاه در فرانسه
۲٨ فوریه ۲۰۱۲

(۱) بخشی از این مصاحبه در گزارش جرس بتاریخ ۲۹ بهمن ۱٣۹۰ منتشر شده است.