چگونه «نارسیست» را بشناسیم؟ - رضا اسدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ اسفند ۱٣۹۰ -  ۲۹ فوريه ۲۰۱۲


نارسیست ها قادرند تا اعضای یک خانواده، کارگران یک شرکت، کارمندان یک اداره، دانشجویان یک دانشگاه و حتی ساکنان یک سرزمین را قربانی خصایص نارسیستی خود نمایند.
واژه «نارسیسم» برآمده از « روانشناسی» است و اولین بار توسط زیگموند فروید فیلسوف قرن نوزدهم بکار گرفته شده است و ازعمده ترین خصایص نارسیست ها میتوان: خشونت گرایی، مغزشویی، دروغ گویی، عوام فریبی، خودشیفتگی ، تحریف و سوء استفاده از اطلاعات را نام برد. و خطرناکترین نارسیست ها آنهایی هستند که در پست های حکومتی و یا در رهبریت گروه ها و احزاب اپوزسیون قرار می گیرند، چرا که اعمال نارسیستی آنها نه بر یک فرد، بلکه بر یک جامعه تاثیر گذار است.
هستند بسیار ایرانیانی که قربانیان دو حاکمیت (پادشاهی- فقاهتی) در این سرزمین میباشند که بدون شک بسیاری از پست های دولتی آن دو رژیم را نارسیست ها اشغال نموده اند. و بعضی رهبران کج اندیش و نارسیست نیز در راس سازمان ها و فرقه های مخالف حکومت قرار دارند که در قربانی گرفتن از مخالفان و منتقدانشان دست کمی از آن نارسیست های حکومتی نداشته و ندارند. بخصوص آنهائی که سوار بر توسن مذهب، سنت ، فرقه گرایی ، خرافه گرایی،واپسگرایی، و بدور از جاذبه های مدرنیت بوده و هستند.
با نگاهی به تحولات اخیر و انجام یک تحلیل بسیار ساده میتوان نتیجه گرفت که قدرت در اکثر کشورهای جهان سوم در دست حاکمین نارسیست و عوام فریب بوده و است.   
اما چگونه می شود یک نارسیست را شناخت و از دامش رها شد؟
نارسیست به آسانی قابل تشخیص نیست، برای اینکه او به راحتی نقش بازی میکند، دروغ میگوید، عوام فریبی میکند و حقایق را به صورتی کتمان مینماید که به نظر واقعی میرسند.
یک نارسیست خودش را بسیار مهم میداند و شیفته قدرت است، لذا به شدت سعی بر وابسته نمودن اطرافیان و هوادارانش مینماید تا بتواند قدرت و کرسی رهبری را تصاحب نماید. به محض اینکه بر اریکه قدرت تکیه بزند به انواع حیله ها برای جلب توجه افراد در جهت تحکیم و استوار نمودن جایگاهش متوصل میشود. او اعمالی انجام میدهد و حرف هایی بیان میکند که به فکر و اندیشه مردم عادی خطور نمیکند، زیرا که یک نارسیست، تمام مردم جهان، بجز خودش را کوتاه فکر وکودن فرض میکند. نارسیست ها میتوانند بسیار خطرناک باشند، چرا که دارای شخصیتی نامرئی و دوگانه هستند و زمانی که اوضاع بخواهد از کنترلشان خارج شود به شدت وحشی میشوند و اقدام به خشونت میکنند. آنوقت است که نارسیست ها غیر قابل کنترل میگردند.
نارسیست ها قادرند تا خود را بجای قربانی جا بزنند و با مظلوم نمایی توجهات را به خودشان جلب نمایند. به دروغ گویی و شایعه پراکنی رو میکنند تا خودشان را پاک و منزه نشان دهند.
نارسیست ها در دروغ گوئی آنچنان مهارتی دارند که به ظاهر به یک انسان معمولی شباهت پیدا میکنند و کمتر کسی رفتارشان را تشخیص خواهد داد. آنها بازی گران خوبی هستند و قادرند تا بمانند مارهای خوش خط و خال، خودشان را به هفت رنگ در بیاورند.
وقتی یک نارسیست با کسی درگیر شود، از ترس اینکه مبادا کنترل اوضاع از دستش خارج گردد، اقدام به انجام کارهایی میکند که خارج از منطق و روش انسانی است.
نارسیست ها بسیار خود شیفته هستند و تنها بر اساس منافع شخصی خودشان با دیگران ارتباط بر قرار میکنند.
یک نارسیست در محیط کار و انجام وظایفش آنچنان اغراق میکند که گویا او تنها کسی در این جهان است که قادر به گرداندن چنین کاری است ، ریاست طلبی و خود بزرگ بینی از مشخصات یک نارسیت است و این خصلت ها باعث میشوند تا او خود را برتر و مهم ببیند و از این بزرگ نمائی لذت ببرد.
نارسیست ها بسیار حسودند و تمامی تلاششان برای نابودی و از سر راه برداشتن انسان های آگاه و موفق را می نمایند. یک نارسیست همیشه خودش را به حدی برتر و بالاتر از دیگران میداند که انتظار دارد تا همگان این برتری را در خدمت گذاری، پرستش، دوست داشتن، علاقمندی و ارج نهادن به او نشان بدهند. چنانچه کسی حتی یکبار دروغ های یک نارسیست را افشاء نماید و یا انتقادی را به او وارد آورد خودش را در دام و خطری غیر قابل بازگشت خواهد انداخت، زیرا که یک نارسیست هرگز با انتقاد سر سازش ندارد و از شنیدن آن به شدت آزرده خاطر می گردد.
به تجربه میشود گفت که تذکر و انتقاد به یک نارسیست بی اثر است چرا که هرگونه مخالفت با او خطرات جانی در بر خواهد داشت.
نارسیسمی یک بیماری است که اثراتش بر مغز و شخصیت فرد وارد میگردد که به سختی و یا بعضا غیر قابل معالجه است. لذا معالجات باید توسط افرادی با تجربیات کافی انجام پذیرد، چرا که بیمار در خود فریبی کامل به سر می برد.
در جواب این سئوال که تاثیر یک رهبر نارسیست بر یک مملکت و یا یک سازمان چیست؟ و آیا نارسیست نقطه قوتی هم دارد؟
با پژوهش هایی که روان شناسان در حوزه ظرفیت رهبران با درجه بالای نارسیستی و مقایسه آن ها با رهبران بی علاقه به چنین خصلت هایی نموده اند، به این نتیجه رسیدند که: رهبران با تمایلات نارسیستی ، خودشان را بطور قابل ملاحظه ای برتر از دیگران میدانند. آنها معتقدند که برای رهبری از اعتماد به نفسی بر خوردار هستند که در انجام وظایف رهبری تاثیر بسزائی دارد. به همین دلیل است که با بدست آوردن آن جایگاه هرگز به راحتی و بدون اتکاء به خشونت و مردم کشی حاضر به ترک آن پست نمی شوند.
به نظر آقای تیموتی جادج (روان پزشک در دانشگاه فلوریدا) نارسیست ها به شدت رقابتی، خودخواه، مغز شو و خودنما هستند. آنها همیشه خود را در میان هوادارانی پنهان میکنند که فریب خورده هستند و برای رهبر و مرادشان ارزشی برتر از دیگر انسانها قایلند. این هواداران به قدری وابسته و شیفته رهبر نارسیست میشوند که هرگونه مخالفت و انتقاد را دشمنی نسبت به او میدانند و به شدت به خرد نمودن، در هم شکستن و نابود نمودن منتقد اقدام میکنند.
از نظر «ژاک لکان» پزشک و روانکاو فرانسوی که بعد از زیگموند فروید برجسته ترین فیلسوف در حوزه روانکاوی به شمار می رود، زمانی میشود بر روش های نارسیسمی و عملکرد غیر انسانی نارسیست ها فایق آمد که عمل متقابل در فرم سمبلیک، نمادین ، سازنده، مدرن و بدور از توصل به خشونت و با تکیه به منطق و عقل سلیم اعمال گردد.