روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ اسفند ۱٣۹۰ -  ۱ مارس ۲۰۱۲


 «تک تیراندازان به صف!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که رد آن می‌خوانید؛سرنوشت مجلس نهم فردا با رأی ملت رقم می خورد. اما تعیین ۲۹۰ نماینده مجلس، همه آن ماجرایی نیست که فردا بعد از یک ماراتن دست کم ۶ ماهه رخ می دهد. آن اثرانگشتی که پای برگه های رأی می خورد، ماجرایی بس بزرگ تر را روایت می کند. این اثرانگشت و نماد هویت را باید زیر ذره بین برد و خطوط جاری در آن را بازخواند. جوهر ملت ایران را باید در همین انگشت اشاره ای جست وجو کرد که بر جوهر می غلتد و پای برگه رای، نقش تشخص می زند. اگر مفهوم انتخابات را «من رأی می دهم، پس هستم» فرض کنیم، جا دارد از کیستی و چیستی این هستی در قواره یک ملت بپرسیم و بکاویم که آن انگشت اشاره، اشارت و دلالت بر کدام معانی دارد؟ پاسخ را که گرفتیم، می شود پیشاپیش برآورد کرد که «برندگان» و «بازندگان» این مصاف بزرگ انتخاباتی چه کسانی هستند؟
۱- افراد و ملت های صاحب تشخص را باید با دوستان و به ویژه دشمنانشان شناخت. این طیف، جاذبه ها و دافعه های بسیار قوی دارند. به همان دلیل که دارای جاذبه ها و جذابیت های فوق العاده هستند، دافعه ها و دشمنان سرسختی هم دارند. ملت بزرگ ایران به اعتبار تاریخ بلند خود و سرفصل طلایی آن- انقلاب اسلامی- همان قدر که پرجاذبه است، دشمنانی سخت لجوج و عنود دارد؛ درست مانند امیر مومنان علی علیه السلام. «علی از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است... دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار و با گذشت... علی به همین شدت دشمنان سرسخت دارد، دشمنانی که از نام او به خود می پیچیدند. علی از صورت یک فرد، بیرون است و به صورت یک مکتب موجود است و به همین جهت گروهی را به سوی خود می کشد و گروهی را از خود طرد می کند. آری علی شخصیت دو نیرویی است» (استاد شهید مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، صفحات ٣۱الی٣۴).
ملت ایران در مشی خود به علی بن ابیطالب(ع) اقتدا کرده است. روح بزرگ دارد و این روح بزرگ همچنان که مورد استقبال مردمان نیک سیرت قرار می گیرد، مغضوب طاغوت ها و مستکبران و زورگویان واقع می شود. تاریخ معاصر ما، چه سده پیش از انقلاب اسلامی و چه دهه های پس از آن، اسناد انباشته این دشمنی هاست. ملت ما به تأسی از امیرمومنان و حضرت سیدالشهدا(ع) جریمه یک روح بزرگ را پرداخته، چون می خواسته در برابر زورگویان و باج بگیرها زانو نزند. اگر کسی می خواهد یقین کند که انقلاب ما راه را درست آمده یا نه، یکی از شاهدان بردرستی مسیر آن، نظاره در صف دشمنان ملت ایران است. افتخار ملت و حاکمیت ماست که خبیث ترین و فرومایه ترین رژیم های عالم نظیر آمریکا و انگلیس و اسرائیل، در خط مقدم دشمنی آنان قرار دارند. ما اگر مسیر را درست نیامده بودیم و تن به رذالت و ذلت سپرده بودیم، می شدیم رژیم حسنی مبارک و ملک عبدالله و محمدرضا پهلوی که حتی یک روز هم به ملت های خود اجازه دخالت در سرنوشت ممالک خود را ندادند و تبدیل به گاو شیرده غرب شدند اما بدون کمترین انتخابات و دموکراسی، مورد تمجید سران جبهه استکبار قرار گرفتند.
اردوگاه غرب اکنون پراست از نوکرصفتانی که در سلاخی حقوق بشر به کسوت سروران خود درآمده اند. اما ملت ما با سابقه چند جنگ تحمیلی در ۲۰۰ ساله گذشته و چند کودتای انگلیسی- آمریکایی و بیش از یک قرن غارت منابع ملی خود از سوی استعمارگران، آموخت که خود را از صف توسری خورهای غرب خارج کند و روی پای خود بایستد. خوبان و برگزیدگانی از همین ملت برای این ایستادگی «فدیه» شدند و خون پربرکت آنان بر زمین این خاک پاک ریخت تا جوهر انتخاب و افق اشارت انگشت اشاره ما هویتی زوال ناپذیر داشته باشد. «ما برای بوسیدن خاک سر قله ها / چه خطرها کرده ایم... ما برای اینکه ایران خانه خوبان شود / رنج دوران برده ایم... ما برای اینکه ایران گوهری تابان شود/ خون دلها خورده ایم، خون دلها خورده ایم...».
۲- توپخانه تبلیغات دشمنان در ۶ ماه گذشته کم نگذاشتند و از شلیک آنچه در ترکش داشتند، مضایقه نکردند. تا مگر آوردگاه و میدان انتخابات از گردان ایران تهی شود. ظاهرشان رسانه بود و باطنشان از توپ و تانک و بمباران کم نداشت. و چطور می شود مثلاً شبکه دولتی انگلیس را رسانه نام نهاد در حالی که در مرداد ۱٣٣۲- ۵٨ سال پیش- به عنوان بی سیم سازمان جاسوسی MI۶ عمل کرد و اسم رمز عملیات آژاکس را به کودتاچیان اعلام کرد تا کودتا را آغاز کنند؟! از دشمنان تاریخی ملت ایران توقعی جز عداوت و ریختن آتش تهیه پر حجم نبود اما از آنها که به اعتبار نام و ژنتیک و محل تولد، نسبتی با ایران داشتند، چه؟ حکایت اینها که به دشمن «گرا» دادند و سر سلاح او را به سوی ملت ایران دلالت کردند، حکایت شخصیتی متجسم در صورت «اشعث بن قیس کندی» است. مردی که صاحب منصب در آذربایجان بود و در بیت المال دست می برد. سرانجام امیرمومنان مجبور به عزل او شد. امام درباره آیین سیاستمداری خطاب به وی نوشت «حکومت، طعمه ای برای تو نیست بلکه امانتی است آویخته به گردنت و تو نگاهبان هستی از جانب مافوق خویش» (نامه ۵ نهج البلاغه). این مواخذه ها البته برای حکومت دینی هزینه داشت. اشعث سرانجام در جنگ صفین، تبدیل به گیرنده و تقویت کننده کدهای فرستاده شده از سوی جبهه معاویه شد و ماجرای شوم حکمیت را به نفع اردوگاه اموی و با فریب خوارج رقم زد. تاریخ از جمله ثبت کرده ماجرایی که میان این منافق دیرین و امام در مسجد کوفه گذشت. حضرت در حال ایراد خطبه بود که اشعث معترض شد و گفت «یا امیرالمومنین! این جمله به ضرر توست نه به نفع تو». تاریخ روایت می کند که در برابر این تظاهر به خیرخواهی و مصلحت جویی، امام با گوشه چشم به او نگریست و در چند جمله با مرور سوابق نفاق و خیانت او از صدر اسلام تا آن روز فرمود «... و آن مردی که شمشیر دشمن را به سوی قوم و مردم خود دلالت کند و مرگ را به سوی آنان کشاند، سزاوار است که خویشان و نزدیکان با او دشمنی ورزند و دورترها (دیگران) از او ایمن نباشند.» (خطبه ۱۹ نهج البلاغه).
آنها که عرصه سیاست را رصد می کنند، طی یک سال اخیر در رسانه های غربی نظیر واشنگتن پست به وفور مرور کردند چگونه برخی عقده داران رانده شده از قدرت- پالایش شده به واسطه جمهوریت و اسلامیت و رای ملت متدین- به دشمنان گرا دادند تا تحریم های اقتصادی به قول خودشان «گزنده» و «فلج کننده» را به نهایت برسانند. در همین ملاقات ها گفته شد و بعدها به اختصار و اجمال بر صفحات نشریات در رسانه های غرب نقش بست که باید ملت ایران را به ستوه آورد تا دست از پایداری بر سر آرمان های خود بکشد. علناً گفتند باید انتقام این مقاومت را از مردم گرفت و آنان را عاصی کرد تا پای صندوق ها نروند. آیا این تیرها و ترفندها جز برای کاستن از کینه انباشته در دل دشمنان بود؟ و مگر نه اینکه در سالهای دفاع مظلومانه، کاسپار واینبرگر وزیر دفاع وقت آمریکا گفت ریشه ملت ایران را باید سوزاند؟ آیا رسانه های اروپایی از قول برخی مأموران سابق سیا ننوشتند که رابرت گیتس به هنگام ریاست سازمان جاسوسی آمریکا بارها گفت ایرانی خوب و میانه رو وجود ندارد و ایرانی میانه رو، ایرانی مرده است؟! شما بگویید دشمنان علی الاطلاق چنین ملتی، چگونه «اشعث»های جدید را استثنا کردند و به نشست های پرطمطراق دعوت کردند و جایزه دادند و تحسین نمودند؟ آیا ملت ایران به اعتبار تشخص خود در تحریم باشد- و به قول آقای گیتس سزاوار گذاشتن در سینه دیوار قلمداد شود- اما جماعتی در این میان از همان جوخه های آتش، آفرین بگیرند؟ برای کدام خدمت؟ حضور در جوخه آتش یا دادن «گرا» برای دقیق تر زدن دشمن؟!فردا روز حساب کشیدن و پاسخ گفتن به این جماعت جفاکار هم هست.
٣- برندگان و بازندگان مصاف فردا از همین امروز که ۲۴ ساعت تا زمان آغاز اخذ رای باقی است، روشن است. همه آنها که حساسیت شرایط جهانی و خطورت پیچ بزرگ تاریخ را شناختند و به جشن مردم سالاری به هر طریق شایسته رونق دادند، پیروز این مصاف بزرگند.
هر انگشتی که فردا جوهر هویت، پای برگه رای می زند و در کلکسیون افتخارات ملت ایران می نهد، کاری تر از هر تک تیرانداز و آرپی چی زن، به پیشانی گردانندگان اتاق فکرهای سیاسی- اطلاعاتی غرب می کوبد و برجک توپخانه تبلیغاتی آنان را که ماه هاست به حالت رگبار شلیک کرده اند، می پراند. مجید شهریاری! مسعود علی محمدی! احمدی روشن! همه شهیدان فدایی عزت اسلام و ایران! شاهد باشید بر این شلیک دقیق و کاری ملت که چگونه به قلب دشمن می زنند، به نام نامی حیدر کرار(ع).
طیف ها و گروه هایی که دست رد به دعوت دشمن زدند و نامزد آوردند، پیروزند چه آنها که به مجلس راه پیدا می کنند و چه آنان که بار امانت به دوششان نمی افتد. اما آنها که رسم وفا به جا نیاوردند و به مردم خود جفا کردند، بازنده و زیانکار اصلی هستند. نام و اثر انگشت آنها نیز پای صفحات تاریخ خواهد ماند. آنها لعنت شدگان ابدی هستند، پیروان مرام اشعث بن قیس کندی که امیرمومنان درباره اش فرمود «علیک لعنه الله و لعنه اللّاعنین. لعنت خدا و لعنت کنندگان بر تو باد!»
۴- مستکبران و طاغوت ها به شیوه فرعون، قاعده استیلای خود را بر ایجاد تفرقه و پراکنده ساختن ملت های مستضعف گذاشته اند. «انّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً.» باطل السحر این نیرنگ، پراکنده نشدن و آویختن از ریسمان الهی است. «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا». و فرمول تمسک به رشته محکم الهی، انزجار و کفر نسبت به طاغوت است. «فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها». فردا اوج تلأ لو ایمان به پروردگار و بیزاری از طاغوت هاست. فردا ضمن انتخاب صالحان، انگشتان هویت یافته از خون سرخ شهیدان را با چشم طمع بدخواهان آشنا می کنیم!
خراسان:سیاست سرزمین سوخته و رقص شیطنت آمیز اعراب در سوریه
سیاست سرزمین سوخته و رقص شیطنت آمیز اعراب در سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامه
خراسان به قلم علیرضارضاخواه است که در آن می‌خوانید؛به دنبال برگزاری نشست بی نتیجه ائتلاف غربی عربی ضد سوری در تونس به نظر می رسد، همان طور که روز گذشته دبیرکل ناتو برای چندمین بار از زمان آغاز ناآرامی ها در سوریه گفته است، ناتو قصد مداخله نظامی در سوریه به شیوه لیبی را ندارد و قرار است که بحران سوریه به صورت یک موضوع منطقه ای به سرانجام برسد. اوضاع بد اقتصادی در اروپا، نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه و آمریکا، حمایت جدی روسیه و چین از دمشق ، جایگاه ویژه سوریه در محور مقاومت و تفاوت ساختار ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه با شمال آفریقا عواملی هستند که تکرار سناریو لیبی در سوریه را ناممکن می سازد. از سوی دیگر نبود یک اپوزیسیون قدرتمند مخالف بشار اسدو تفرقه و تکثر شدید مخالفان نظام حاکم بر سوریه باعث شده تا آینده سوریه پس از بشار اسد برای سیاستمداران منطقه ای و فرامنطقه ای نگران کننده باشد. در همین حال این نکته را نباید فراموش کرد که کج سلیقگی ترکیه و سیاست کینه جویانه کشورهای عربی ، ماندن بشار اسد در قدرت را برای ایشان بسیار پرهزینه ساخته است، به گونه ای که تصور بازگشت آرامش به سوریه تبدیل به کابوس دائمی این رژیم ها در منطقه شده است.
قابلیت انعطاف پذیری دستگاه دیپلماسی کشورهای غربی به گونه ای است که اگر همین فردا ناآرامی های سوریه تمام شود، آنها آماده خواهند بود تا با گردش ۱٨۰ درجه ای عبور سوریه از بحران را به بشار اسد تبریک گویند. اتفاقی که در ماجرای انقلاب های تونس ، مصر و لیبی شاهد آن بودیم. اما این ویژگی منحصر به دستگاه دیپلماسی غربی است که در عرصه بین الملل دوست و دشمنی غیر از منافع برای خود تعریف نکرده است، و ساختارهای سیاست خارجی کشورهای منطقه از چنین قابلیتی برخوردار نیستند، نمونه آن هم مداخله شتاب زده برخی در بحران سوریه است. با این حال کشورهای غربی مجبورند به خاطر حفظ همپیمانان منطقه ای شان به ویژه عربستان، قطر و ترکیه همسویی خود را با ائتلاف منطقه ای ضد سوری ادامه دهند.
با توجه به این مسائل شاید بتوان تاکید دبیرکل ناتو بر حل منطقه ای بحران سوریه را بهتر درک کرد. حل منطقه ای بحران یعنی این که کشورهای غربی دیگر توان مداخله نظامی در کشور دیگری را به بهانه "دموکراسی سازی" و "حمایت از حقوق بشر" ندارند، به ویژه این که سوریه نه مانندلیبی در همسایگی مرزهای اروپا است و باز هم نه همچون لیبی از منابع سرشار نفتی برخوردار است که بتوان به دنبال اشغال، هزینه جنگ را از طریق آن جبران کرد. لذا اگر قرار است جنگی هم صورت گیرد،هزینه و نیروی نظامی آن را بایستی کشورهای منطقه بر عهده بگیرند. البته در چنین سناریویی کشورهای غربی با فروش سلاح به رژیم های منطقه می توانند اقتصاد خود را از بحران اقتصادی برهانند. ایجاد یک درگیری منطقه ای بسیار بعید است، امیر نشین قطر پول دارد اما برای تامین نیروی پلیس خود هم مجبور است از پاکستان مزدور استخدام کند. عربستان در گیر ناآرامی های داخلی ، بحران بحرین و یمن است و نیروی نظامی اش هم یارای مقابله با ارتش سوریه را ندارد. تنها ارتشی که در میان ائتلاف منطقه ای ضد سوری توان مقابله با ارتش سوریه را دارد، ارتش ترکیه است. ارتشی که زمزمه های مخالفت با رویکرد حزب عدالت و توسعه، حزب حاکم بر این کشور، در مقابل بحران سوریه در آن از مدت ها قبل به گوش می رسید. واقعیت این است که ژنرال های ترک که همواره روحیه عرب ستیزی داشته اند و کانون تمرکز نیروهای لائیک در ترکیه می باشند به هیچ وجه حاضر نیستند به خاطر گروه های سلفی کشور همسایه و یا ماجراجویی های رجب طیب اردوغان جنگ با سوریه را آغاز کنند، جنگی که تجربه قبلی نشان می دهد هزینه بالایی را به همراه خواهد داشت.
لذا به نظر می رسد سناریوی ائتلاف عربی غربی ضد سوری با یک مدل عربی درحال پیشروی است. تجربه عملکرد عربستان سعودی در افغانستان نشان می دهد، تروریسم ، وهابی گری و مداخله نظامی غیر مستقیم سه ضلع مدل تاکتیکی اعراب برای مقابله با کشورهای رقیب بوده است. لذا این کشور از یک سو علمای وهابی و سلفی را تحریک خواهد کرد تا با اعلام حکم جهاد بر علیه سوریه، گروه ها و جریان های تندرو منطقه را به داخل مرزهای این کشور گسیل داده و از سوی دیگر با حمایت تسلیحاتی و مالی این گروه ها و همچنین ایجاد یک درگیری نظامی طولانی مدت علاوه بر از بین بردن مشروعیت سیاسی سوریه به عنوان یکی از پایه های محور مقاومت در منطقه بوسیله جنگ رسانه ای فراگیر، با اتخاذ سیاست سرزمین سوخته، کشور سوریه را به افغانستانی دیگر تبدیل کند.
ساماندهی گروه های تندرو در لیبی ، تونس، مصر و مغرب عربی ماموریتی است که قطر با پشتوانه معنوی شیخ یوسف القرضاوی در این سناریو بر عهده دارد. عربستان نیز به کمک علمای وهابی جنگجویانی را از پاکستان، عراق، افغانستان و یمن عازم سوریه خواهد کرد. حضور گسترده نیروهای القاعده در میان مخالفان مسلح سوریه به گونه ای شده است که وزارت خارجه آمریکا نگرانی خود را از دست یابی تروریست ها به تسلیحات ارسالی غرب صراحتا اعلام کرده است.
سناریوی سرزمین سوخته رقص شیطنت آمیز عربی است که چنان چه موفقیت آمیز هم باشد (که به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران به خاطر ساختار سیاسی اجتماعی بسیار متفاوت سوریه نسبت به افغانستان و آسیب پذیری ترکیه، لبنان، عراق، اردن و رژیم صهیونیستی در این سناریو احتمال موفقیت آن بسیار کم است) در طولانی مدت به باز تولید خشونت و اسلام طالبانی خواهد انجامید و این یعنی بن لادنی نو، القاعده ای جدید و یازده سپتامبری دیگر.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛امروز و در واپسین هفته‌های فصل زمستان و در آستانه خجستگی طبیعت، مردم ایران میلاد فرخنده یازدهمین مظهر هدایت و معنویت، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را گرامی می‌دارند. هر چند دوران امامت شریف این امام همام بیش از ۶ سال به طول نیانجامید و ایشان در ۲٨ سالگی به جوار قرب الهی شتافتند ولی با تمام محدودیتی که خلفای عباسی برای آنحضرت فراهم کرده بودند، ایشان با تربیت شاگردان زبده، مناظره با مخالفان، هدایت و تعلیم شیعیان از طریق نامه‌نگاری، موضعگیری قاطع در برابر منحرفان و آماده نمودن شیعیان برای عصر غیبت به حفظ و نشر میراث فرهنگ تشیع پرداخته و با اخلاق حسنه خویش، افراد مستعد را جذب کرده و با سخنان دلنشین و روح افزای خود، الگوی مجسم قرآن و اسلام بودند.
در این هفته فضای جامعه بشدت تحت تأثیر تبلیغات انتخابات مجلس نهم بود و امروز با پایان یافتن زمان تبلیغات کاندیداها، مردم برای حضور جدی و شکوهمند در پای صندوق‌های رأی آماده می‌شوند. شاید یکی از بزرگترین موضوعات این هفته عدم رعایت فرهنگ صحیح تبلیغات و عدم اعتدال و ‌انصاف در تبلیغات و حفظ نکردن حرمتها بود که این روزها به یک حاشیه پررنگ و ممتد در رقابت‌های سیاسی بویژه انتخاباتی تبدیل شده است. به هر حال مردم امروز در آستانه ۱۲ اسفند خود را برای انتخاب نمایندگان اصلح آماده می‌کنند و به فرموده رهبر، روز جمعه سیلی سختی به چهره استکبار می‌زنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم و خانواده‌های معظم شهیدان و ایثارگران، حساسیت انتخابات روز جمعه را بیشتر از انتخابات دوره‌های قبل دانستند و با اشاره به اهیمت بسیار زیاد حضور گسترده مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، تأکید کردند: به لطف الهی، ملت ایران در انتخابات روز جمعه، سیلی سخت‌تری از ۲۲ بهمن، به چهره استکبار خواهد زد و عزم و اراده مستحکم خود را به رخ دشمن خواهد کشید تا جبهه استکبار بداند که در مقابل این ملت، کاری از پیش نخواهد برد.
ایشان با اشاره به تبلیغات پرحجم و گسترده چندین ماهه رسانه‌های جبهه استکبار برای دلسرد کردن مردم از حضور در انتخابات مجلس افزودند: در همه دنیا، انتخابات پرشور، مظهر زنده بودن یک ملت و عزم و اراده راسخ آنان است، بنابر این در هر کشوری که حضور مردم در انتخابات گسترده باشد، نشانه هوشیاری ملت و همراهی آنان با نظام خود است.
در موضوعات خارجی هفته، برگزاری همه پرسی اصلاح قانون اساسی در سوریه و تعیین جایگزین برای دیکتاتور یمن، دو موضوع مهم خبری هفته جاری را تشکیل می‌دادند. همچنین تداوم قیام مردمی در بحرین دیگر رویداد خبری با اهمیت بود.
حکومت سوریه این هفته طرح اصلاح قانون اساسی را به همه پرسی گذاشت. در این طرح، آنچنانکه گفته شده است تغییرات عمده‌ای در راستای استقرار دمکراسی و برآورده ساختن خواست مخالفان دولت ایجاد شده است تا بهانه از دست عواملی که با توسل به برخی موارد موجود در قانون اساسی، در این کشور بحران سازی می‌کنند، خارج ساخته شود.
در این طرح، برای نخستین بار مقرر شده است تا حکومت تک حزبی، که طی آن حزب بعث به عنوان تنها تشکل سیاسی ایفای نقش می‌کرد، به چند حزبی تغییر یابد و همچنین مدت ریاست جمهوری حداکثر به دو دوره محدود شود. علاوه بر این، موارد دیگری نیز در اصلاح قانون اساسی لحاظ شده است که عمده خواسته‌های مخالفان را تشکیل می‌دهد.
مقامات سوری اعلام کردند که در همه پرسی اخیر حدود ۶۰ درصد کل مردم شرکت کردند که از میان آنها، ٨۹ درصد به اصلاح قانون اساسی رأی مثبت دادند. در پی برگزاری همه پرسی، بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه روز سه شنبه دستور اجرایی شدن اصلاحات را صادر کرد که این به معنای آغاز دوره جدید سیاسی در سوریه محسوب می‌شود.
طرح اصلاح قانون اساسی، اقدام حساب شده و مهمی بود که موقعیت دولت سوریه را تقویت می‌کند و آزمونی برای مخالفان بشار اسد است که اگر دنبال خواسته‌های سیاسی بوده‌اند اکنون با اصلاحات اخیر، عمده خواسته‌ها و اهداف آنها محقق شده است. این حرکت دولت دمشق، در عین حال قدرت مانور و جنجال سازی را از عوامل معاند و دولتهای خارجی تا حدود زیادی سلب می‌کند و آنها را به فاز انفعال می‌اندازد. از آنجائیکه برخی دولتهای عرب منطقه و متحدین غربی آنها از ابتدا هم در فکر مردم سوریه نبودند بلکه اهداف مورد نظر و اغراض سیاسی خود را دنبال می‌کردند، بعید است که دست از شرارت‌های خود بردارند ولی ادامه روند گذشته، رسوایی و عدم مشروعیت اقدامات آنها را فراهم می‌سازد
این هفته "عبدربه منصور هادی" معاون دیکتاتور یمن که در یک رقابت تک نفره به پیروزی رسید! مراسم جشن ریاست جمهوری خود را برگزار کرد. جالب است که در این مراسم علی عبدالله صالح، دیکتاتور یمن که ٣٣ سال با ایجاد حکومت خودکامه علیه ملت یمن ظلم و جنایت کرده است، به عنوان مهم‌ترین شخصیت در کنار رئیس‌جمهور جدید قرار داشت.
این نمایش مضحک درحالی برگزار شد که جبهه غربی - عربی از پشت صحنه آنرا کارگردانی می‌کرد. مردم یمن، که بیش از سه دهه ظلم و جور رژیم علی عبدالله صالح را تحمل کرده‌اند از یک سال قبل و از آغاز انقلاب در کشورهای منطقه، به خیابانها آمدند و خواستار سرنگونی رژیم علی عبدالله صالح و محاکمه وی شدند. با اینحال، دولتهای متنفذ غربی با همدستی حکام مرتجع عرب هم پیمان خود، تلاش گسترده‌ای را آغاز کردند تا مسیر انقلاب را منحرف سازند و از فروپاشی ساختار رژیم کنونی ممانعت به عمل آورند. این دولتها، نقشه‌ای موسوم به طرح شورای همکاری خلیج فارس را تهیه کرده و با استفاده از دلارهای نفتی عربستان و قطر، آنرا به رهبران قبایل یمن، که نقش مهمی در ساختار قبیله‌ای یمن دارند تحمیل کردند که نمایش انتخابات اخیر، در چارچوب این نقشه قرار دارد.
اکنون باید گفت که انقلاب یمن ناتمام مانده است و قطعاً مردم یمن، که برای دستیابی به خواسته‌های خود و برقراری آزادی و عدالت، هزینه‌های سنگینی را پرداخته‌ و هزاران نفر، تنها در یکسال گذشته در این راه کشته شده اند، به وضع موجود، که چیزی غیر از ادامه شرایط گذشته نیست رضایت نخواهند داد.
این هفته نیز اوضاع بحرین ملتهب بود و بحرینی‌ها که بیش از یکسال است برای کسب حقوق اساسی و رفع ظلم و تبعیض مبارزه می‌کنند، به اعتراضات و تظاهرات خود ادامه دادند. سران رژیم بحرین که همانند سایر همتایانشان در منطقه، به طور غیرقانونی و با زور بر این کشور حکم می‌رانند در طول یکسال گذشته همه امکانات خود را برای سرکوب اعتراضات مردم بسیج کردند و از تمام ابزارها برای قلع و قمع معترضان سود جستند ولی نتیجه‌ای نگرفته‌اند. حکومت بحرین در این راه حتی ننگ دعوت از نظامیان یک کشور خارجی برای سرکوب ملت خود را پذیرفت.
رژیم آل خلیفه باید به این واقعیت رسیده باشد که با شرایط موجود، بحران بحرین پایانی نخواهد داشت و این بحران زمانی خاتمه خواهد یافت که خواست مردم محقق شود. اکثریت مردم بحرین حکومت کنونی را قانونی نمی‌دانند و خواستار کناره گیری آن و برگزاری انتخاباتی آزاد می‌باشند. در قضیه بحرین نیز، دولتهای خارجی به ادامه بحران دامن می‌زنند و مانع از پیروزی انقلاب مردم بحرین هستند. در مسئله بحرین نیز آل سعود نقش عمده‌ای در تلاش برای عقیم گذاشتن مبارزه مردم بحرین برعهده دارند. آل سعود از آن بیم دارند که استقرار حکومتی مردمی در بحرین، که اکثریت آنرا شیعیان تشکیل می‌دهند برای جامعه عربستان و حکومت ریاض مشکل ساز باشد و انقلاب به داخل عربستان نیز سرایت کند. با اینحال، اینگونه تلاش‌ها نمی‌تواند در دراز مدت مانع پیروزی انقلاب مردم بحرین شود و در روند جاری، حکومت خودکامه بحرین نیز به زباله دان تاریخ خواهد رفت.

رسالت:حساسیت انتخابات فردا
«حساسیت انتخابات فردا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛کمتر از ۲۴ ساعت تا آفرینش حماسه ای دیگر توسط ملت ایران زمان باقی است و جهان منتظر نظاره رخداد بی نظیری در ایران است که در کمتر نظام سیاسی معمول است. از نیمه دوم قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم که دموکراسی به عنوان یک نظام سیاسی رایج در اغلب کشورهای دنیا مورد پذیرش قرار گرفت مشارکت سیاسی ٣۰ تا ۴۰ درصدی معمول در انتخابات مبنای مشروعیت نظام‌های سیاسی تلقی می شود. در آمریکا هزینه های بسیاری برای نام نویسی صورت می پذیرد اما هنوز نتایج دلخواه به دست نیامده است.
در انتخابات کنگره سال ۲۰۱۰ تنها ٣۷/٨ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. در سال ۲۰۰۶ باز در انتخابات کنگره٣۷/۱ درصد مشارکت داشتند و در سال ۲۰۰۲ نیز این رقم از ٣۷ درصد بالاتر نرفت. این در حالی است که در سال ۲۰۰٨ میلادی برای نام نویسی از هر رای دهنده فعال ۴.۱۱ دلار از محل مالیات دهندگان آمریکایی هزینه شده است.   
مردم‌سالاری دینی که محصول انقلاب اسلامی ملت ایران و الگویی بدیع و بی نظیر در میان نظام های سیاسی حال حاضر در دنیاست توانسته در ٣۰ انتخابات طی ٣٣ سال گذشته نصاب مشارکت را همواره بالای ۵۰ تا ۶۰ درصد حفظ کند و تنها به عنوان یک نمونه در انتخابات ۲ سال پیش این مشارکت را به رکورد بی سابقه ٨۵ درصد برساند.
روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم و خانواده های معظم شهیدان و ایثارگران با اشاره به درصد پایین مشارکت مردم آمریکا در دوره های مختلف انتخابات ریاست جمهوری در سالهای اخیر، خاطرنشان کردند: این میزان مشارکت، با حضور گسترده مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ و همچنین انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و هدف تبلیغات پرحجم رسانه های جبهه استکبار نیز، گرفتن این حضور پرشور و گسترده از ملت ایران است.
حساسیت نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی از چند حیث بیشتر از انتخابات مجالس گذشته است که تا این اندازه باعث شده دشمن تمام اهرم ها و ابزارهای در دست خود را به کار بیندازد تا به زعم خود با دامن زدن به برخی نارضایتی ها باعث کاهش مشارکت در انتخابات گردد اما این حساسیت از آن روست که:
۱- این انتخابات اولین انتخابات پس از فتنه ٨٨ است و دشمن تلاش دارد تا وانمود کند جریان معترض زنده است و انتخابات را تحریم کرده است.
۲- امروز ایران و جهان در یک پیچ بزرگ تاریخی قرار دارند و در جریان بیداری اسلامی نظام مردم‌سالاری دینی به عنوان یک الگوی تمام عیار پیش روی ملت های منطقه مطرح است. امروز چشم میلیونها جوان مسلمان و انقلابی از تونس، مصر و لیبی در شمال آفریقا گرفته تا بحرین، یمن، عربستان در خاورمیانه به انتخابات روز ۱۲ اسفند است. دشمن تلاش دارد به نحوی با کم رونق نشان دادن انتخابات مجلس ایران و یا ایجاد برخی خلل ها و خدشه ها مانع از الگوگیری سایر کشورهای منطقه گردد.
٣- از شش ماه پیش موج گسترده ای از فشارها، تحریم ها و تهدید‌ها علیه جمهوری اسلامی در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، رسانه ای و فرهنگی شروع شده تا از میزان مشارکت در انتخابات نهم مجلس کاسته شود. مطمئنا حضور و مشارکت گسترده مردم و برگزاری یک انتخابات قوی می تواند بخش زیادی از این فشارها را از بین ببرد و باعث شود تا تیر دشمن کمانه کند.
۴- عده ای از پادوهای جبهه استکبار در داخل و خارج از کشور به خیال خودشان فکر می کنند حال که در ساز تحریم انتخابات دمیده اند و به طور سازمان یافته برخی از سازمان رای خود را تشویق به نیامدن پای صندوق ها می کنند میزان مشارکت نسبت به انتخابات گذشته پایین می آید. این در حالی است که اغلب گمانه زنی ها حکایت از آن دارد که اصلی ترین و اولین متضرر انتخابات جمعه همین پادوهای جبهه استکبار هستند که با این اقدام کودکانه خود در انتخابات نهم آخرین میخ را هم بر تابوت جریان فتنه کوبیدند.
۵- ترکیب مجلس نهم به نحو موثری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تعیین کننده است. مجلس نهم تنها یک سال با دولت دهم همراه است و در سال دوم خود با دولت یازدهم مواجه می شود.


«تک تیراندازان به صف!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که رد آن می‌خوانید؛سرنوشت مجلس نهم فردا با رأی ملت رقم می خورد. اما تعیین ۲۹۰ نماینده مجلس، همه آن ماجرایی نیست که فردا بعد از یک ماراتن دست کم ۶ ماهه رخ می دهد. آن اثرانگشتی که پای برگه های رأی می خورد، ماجرایی بس بزرگ تر را روایت می کند. این اثرانگشت و نماد هویت را باید زیر ذره بین برد و خطوط جاری در آن را بازخواند. جوهر ملت ایران را باید در همین انگشت اشاره ای جست وجو کرد که بر جوهر می غلتد و پای برگه رای، نقش تشخص می زند. اگر مفهوم انتخابات را «من رأی می دهم، پس هستم» فرض کنیم، جا دارد از کیستی و چیستی این هستی در قواره یک ملت بپرسیم و بکاویم که آن انگشت اشاره، اشارت و دلالت بر کدام معانی دارد؟ پاسخ را که گرفتیم، می شود پیشاپیش برآورد کرد که «برندگان» و «بازندگان» این مصاف بزرگ انتخاباتی چه کسانی هستند؟

۱- افراد و ملت های صاحب تشخص را باید با دوستان و به ویژه دشمنانشان شناخت. این طیف، جاذبه ها و دافعه های بسیار قوی دارند. به همان دلیل که دارای جاذبه ها و جذابیت های فوق العاده هستند، دافعه ها و دشمنان سرسختی هم دارند. ملت بزرگ ایران به اعتبار تاریخ بلند خود و سرفصل طلایی آن- انقلاب اسلامی- همان قدر که پرجاذبه است، دشمنانی سخت لجوج و عنود دارد؛ درست مانند امیر مومنان علی علیه السلام. «علی از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه، و جاذبه و دافعه او سخت نیرومند است... دوستانی دارد عجیب، تاریخی، فداکار و با گذشت... علی به همین شدت دشمنان سرسخت دارد، دشمنانی که از نام او به خود می پیچیدند. علی از صورت یک فرد، بیرون است و به صورت یک مکتب موجود است و به همین جهت گروهی را به سوی خود می کشد و گروهی را از خود طرد می کند. آری علی شخصیت دو نیرویی است» (استاد شهید مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، صفحات ٣۱الی٣۴).

ملت ایران در مشی خود به علی بن ابیطالب(ع) اقتدا کرده است. روح بزرگ دارد و این روح بزرگ همچنان که مورد استقبال مردمان نیک سیرت قرار می گیرد، مغضوب طاغوت ها و مستکبران و زورگویان واقع می شود. تاریخ معاصر ما، چه سده پیش از انقلاب اسلامی و چه دهه های پس از آن، اسناد انباشته این دشمنی هاست. ملت ما به تأسی از امیرمومنان و حضرت سیدالشهدا(ع) جریمه یک روح بزرگ را پرداخته، چون می خواسته در برابر زورگویان و باج بگیرها زانو نزند. اگر کسی می خواهد یقین کند که انقلاب ما راه را درست آمده یا نه، یکی از شاهدان بردرستی مسیر آن، نظاره در صف دشمنان ملت ایران است. افتخار ملت و حاکمیت ماست که خبیث ترین و فرومایه ترین رژیم های عالم نظیر آمریکا و انگلیس و اسرائیل، در خط مقدم دشمنی آنان قرار دارند. ما اگر مسیر را درست نیامده بودیم و تن به رذالت و ذلت سپرده بودیم، می شدیم رژیم حسنی مبارک و ملک عبدالله و محمدرضا پهلوی که حتی یک روز هم به ملت های خود اجازه دخالت در سرنوشت ممالک خود را ندادند و تبدیل به گاو شیرده غرب شدند اما بدون کمترین انتخابات و دموکراسی، مورد تمجید سران جبهه استکبار قرار گرفتند.

اردوگاه غرب اکنون پراست از نوکرصفتانی که در سلاخی حقوق بشر به کسوت سروران خود درآمده اند. اما ملت ما با سابقه چند جنگ تحمیلی در ۲۰۰ ساله گذشته و چند کودتای انگلیسی- آمریکایی و بیش از یک قرن غارت منابع ملی خود از سوی استعمارگران، آموخت که خود را از صف توسری خورهای غرب خارج کند و روی پای خود بایستد. خوبان و برگزیدگانی از همین ملت برای این ایستادگی «فدیه» شدند و خون پربرکت آنان بر زمین این خاک پاک ریخت تا جوهر انتخاب و افق اشارت انگشت اشاره ما هویتی زوال ناپذیر داشته باشد. «ما برای بوسیدن خاک سر قله ها / چه خطرها کرده ایم... ما برای اینکه ایران خانه خوبان شود / رنج دوران برده ایم... ما برای اینکه ایران گوهری تابان شود/ خون دلها خورده ایم، خون دلها خورده ایم...».

۲- توپخانه تبلیغات دشمنان در ۶ ماه گذشته کم نگذاشتند و از شلیک آنچه در ترکش داشتند، مضایقه نکردند. تا مگر آوردگاه و میدان انتخابات از گردان ایران تهی شود. ظاهرشان رسانه بود و باطنشان از توپ و تانک و بمباران کم نداشت. و چطور می شود مثلاً شبکه دولتی انگلیس را رسانه نام نهاد در حالی که در مرداد ۱٣٣۲- ۵٨ سال پیش- به عنوان بی سیم سازمان جاسوسی MI۶ عمل کرد و اسم رمز عملیات آژاکس را به کودتاچیان اعلام کرد تا کودتا را آغاز کنند؟! از دشمنان تاریخی ملت ایران توقعی جز عداوت و ریختن آتش تهیه پر حجم نبود اما از آنها که به اعتبار نام و ژنتیک و محل تولد، نسبتی با ایران داشتند، چه؟ حکایت اینها که به دشمن «گرا» دادند و سر سلاح او را به سوی ملت ایران دلالت کردند، حکایت شخصیتی متجسم در صورت «اشعث بن قیس کندی» است. مردی که صاحب منصب در آذربایجان بود و در بیت المال دست می برد. سرانجام امیرمومنان مجبور به عزل او شد. امام درباره آیین سیاستمداری خطاب به وی نوشت «حکومت، طعمه ای برای تو نیست بلکه امانتی است آویخته به گردنت و تو نگاهبان هستی از جانب مافوق خویش» (نامه ۵ نهج البلاغه). این مواخذه ها البته برای حکومت دینی هزینه داشت. اشعث سرانجام در جنگ صفین، تبدیل به گیرنده و تقویت کننده کدهای فرستاده شده از سوی جبهه معاویه شد و ماجرای شوم حکمیت را به نفع اردوگاه اموی و با فریب خوارج رقم زد. تاریخ از جمله ثبت کرده ماجرایی که میان این منافق دیرین و امام در مسجد کوفه گذشت. حضرت در حال ایراد خطبه بود که اشعث معترض شد و گفت «یا امیرالمومنین! این جمله به ضرر توست نه به نفع تو». تاریخ روایت می کند که در برابر این تظاهر به خیرخواهی و مصلحت جویی، امام با گوشه چشم به او نگریست و در چند جمله با مرور سوابق نفاق و خیانت او از صدر اسلام تا آن روز فرمود «... و آن مردی که شمشیر دشمن را به سوی قوم و مردم خود دلالت کند و مرگ را به سوی آنان کشاند، سزاوار است که خویشان و نزدیکان با او دشمنی ورزند و دورترها (دیگران) از او ایمن نباشند.» (خطبه ۱۹ نهج البلاغه).

آنها که عرصه سیاست را رصد می کنند، طی یک سال اخیر در رسانه های غربی نظیر واشنگتن پست به وفور مرور کردند چگونه برخی عقده داران رانده شده از قدرت- پالایش شده به واسطه جمهوریت و اسلامیت و رای ملت متدین- به دشمنان گرا دادند تا تحریم های اقتصادی به قول خودشان «گزنده» و «فلج کننده» را به نهایت برسانند. در همین ملاقات ها گفته شد و بعدها به اختصار و اجمال بر صفحات نشریات در رسانه های غرب نقش بست که باید ملت ایران را به ستوه آورد تا دست از پایداری بر سر آرمان های خود بکشد. علناً گفتند باید انتقام این مقاومت را از مردم گرفت و آنان را عاصی کرد تا پای صندوق ها نروند. آیا این تیرها و ترفندها جز برای کاستن از کینه انباشته در دل دشمنان بود؟ و مگر نه اینکه در سالهای دفاع مظلومانه، کاسپار واینبرگر وزیر دفاع وقت آمریکا گفت ریشه ملت ایران را باید سوزاند؟ آیا رسانه های اروپایی از قول برخی مأموران سابق سیا ننوشتند که رابرت گیتس به هنگام ریاست سازمان جاسوسی آمریکا بارها گفت ایرانی خوب و میانه رو وجود ندارد و ایرانی میانه رو، ایرانی مرده است؟! شما بگویید دشمنان علی الاطلاق چنین ملتی، چگونه «اشعث»های جدید را استثنا کردند و به نشست های پرطمطراق دعوت کردند و جایزه دادند و تحسین نمودند؟ آیا ملت ایران به اعتبار تشخص خود در تحریم باشد- و به قول آقای گیتس سزاوار گذاشتن در سینه دیوار قلمداد شود- اما جماعتی در این میان از همان جوخه های آتش، آفرین بگیرند؟ برای کدام خدمت؟ حضور در جوخه آتش یا دادن «گرا» برای دقیق تر زدن دشمن؟!فردا روز حساب کشیدن و پاسخ گفتن به این جماعت جفاکار هم هست.
٣- برندگان و بازندگان مصاف فردا از همین امروز که ۲۴ ساعت تا زمان آغاز اخذ رای باقی است، روشن است. همه آنها که حساسیت شرایط جهانی و خطورت پیچ بزرگ تاریخ را شناختند و به جشن مردم سالاری به هر طریق شایسته رونق دادند، پیروز این مصاف بزرگند.
هر انگشتی که فردا جوهر هویت، پای برگه رای می زند و در کلکسیون افتخارات ملت ایران می نهد، کاری تر از هر تک تیرانداز و آرپی چی زن، به پیشانی گردانندگان اتاق فکرهای سیاسی- اطلاعاتی غرب می کوبد و برجک توپخانه تبلیغاتی آنان را که ماه هاست به حالت رگبار شلیک کرده اند، می پراند. مجید شهریاری! مسعود علی محمدی! احمدی روشن! همه شهیدان فدایی عزت اسلام و ایران! شاهد باشید بر این شلیک دقیق و کاری ملت که چگونه به قلب دشمن می زنند، به نام نامی حیدر کرار(ع).
طیف ها و گروه هایی که دست رد به دعوت دشمن زدند و نامزد آوردند، پیروزند چه آنها که به مجلس راه پیدا می کنند و چه آنان که بار امانت به دوششان نمی افتد. اما آنها که رسم وفا به جا نیاوردند و به مردم خود جفا کردند، بازنده و زیانکار اصلی هستند. نام و اثر انگشت آنها نیز پای صفحات تاریخ خواهد ماند. آنها لعنت شدگان ابدی هستند، پیروان مرام اشعث بن قیس کندی که امیرمومنان درباره اش فرمود «علیک لعنه الله و لعنه اللّاعنین. لعنت خدا و لعنت کنندگان بر تو باد!»
۴- مستکبران و طاغوت ها به شیوه فرعون، قاعده استیلای خود را بر ایجاد تفرقه و پراکنده ساختن ملت های مستضعف گذاشته اند. «انّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً.» باطل السحر این نیرنگ، پراکنده نشدن و آویختن از ریسمان الهی است. «واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرقوا». و فرمول تمسک به رشته محکم الهی، انزجار و کفر نسبت به طاغوت است. «فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها». فردا اوج تلأ لو ایمان به پروردگار و بیزاری از طاغوت هاست. فردا ضمن انتخاب صالحان، انگشتان هویت یافته از خون سرخ شهیدان را با چشم طمع بدخواهان آشنا می کنیم!

خراسان:سیاست سرزمین سوخته و رقص شیطنت آمیز اعراب در سوریه
سیاست سرزمین سوخته و رقص شیطنت آمیز اعراب در سوریه»عنوان یادداشت روز روزنامه
خراسان به قلم علیرضارضاخواه است که در آن می‌خوانید؛به دنبال برگزاری نشست بی نتیجه ائتلاف غربی عربی ضد سوری در تونس به نظر می رسد، همان طور که روز گذشته دبیرکل ناتو برای چندمین بار از زمان آغاز ناآرامی ها در سوریه گفته است، ناتو قصد مداخله نظامی در سوریه به شیوه لیبی را ندارد و قرار است که بحران سوریه به صورت یک موضوع منطقه ای به سرانجام برسد. اوضاع بد اقتصادی در اروپا، نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه و آمریکا، حمایت جدی روسیه و چین از دمشق ، جایگاه ویژه سوریه در محور مقاومت و تفاوت ساختار ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه با شمال آفریقا عواملی هستند که تکرار سناریو لیبی در سوریه را ناممکن می سازد. از سوی دیگر نبود یک اپوزیسیون قدرتمند مخالف بشار اسدو تفرقه و تکثر شدید مخالفان نظام حاکم بر سوریه باعث شده تا آینده سوریه پس از بشار اسد برای سیاستمداران منطقه ای و فرامنطقه ای نگران کننده باشد. در همین حال این نکته را نباید فراموش کرد که کج سلیقگی ترکیه و سیاست کینه جویانه کشورهای عربی ، ماندن بشار اسد در قدرت را برای ایشان بسیار پرهزینه ساخته است، به گونه ای که تصور بازگشت آرامش به سوریه تبدیل به کابوس دائمی این رژیم ها در منطقه شده است.
قابلیت انعطاف پذیری دستگاه دیپلماسی کشورهای غربی به گونه ای است که اگر همین فردا ناآرامی های سوریه تمام شود، آنها آماده خواهند بود تا با گردش ۱٨۰ درجه ای عبور سوریه از بحران را به بشار اسد تبریک گویند. اتفاقی که در ماجرای انقلاب های تونس ، مصر و لیبی شاهد آن بودیم. اما این ویژگی منحصر به دستگاه دیپلماسی غربی است که در عرصه بین الملل دوست و دشمنی غیر از منافع برای خود تعریف نکرده است، و ساختارهای سیاست خارجی کشورهای منطقه از چنین قابلیتی برخوردار نیستند، نمونه آن هم مداخله شتاب زده برخی در بحران سوریه است. با این حال کشورهای غربی مجبورند به خاطر حفظ همپیمانان منطقه ای شان به ویژه عربستان، قطر و ترکیه همسویی خود را با ائتلاف منطقه ای ضد سوری ادامه دهند.
با توجه به این مسائل شاید بتوان تاکید دبیرکل ناتو بر حل منطقه ای بحران سوریه را بهتر درک کرد. حل منطقه ای بحران یعنی این که کشورهای غربی دیگر توان مداخله نظامی در کشور دیگری را به بهانه "دموکراسی سازی" و "حمایت از حقوق بشر" ندارند، به ویژه این که سوریه نه مانندلیبی در همسایگی مرزهای اروپا است و باز هم نه همچون لیبی از منابع سرشار نفتی برخوردار است که بتوان به دنبال اشغال، هزینه جنگ را از طریق آن جبران کرد. لذا اگر قرار است جنگی هم صورت گیرد،هزینه و نیروی نظامی آن را بایستی کشورهای منطقه بر عهده بگیرند. البته در چنین سناریویی کشورهای غربی با فروش سلاح به رژیم های منطقه می توانند اقتصاد خود را از بحران اقتصادی برهانند. ایجاد یک درگیری منطقه ای بسیار بعید است، امیر نشین قطر پول دارد اما برای تامین نیروی پلیس خود هم مجبور است از پاکستان مزدور استخدام کند. عربستان در گیر ناآرامی های داخلی ، بحران بحرین و یمن است و نیروی نظامی اش هم یارای مقابله با ارتش سوریه را ندارد. تنها ارتشی که در میان ائتلاف منطقه ای ضد سوری توان مقابله با ارتش سوریه را دارد، ارتش ترکیه است. ارتشی که زمزمه های مخالفت با رویکرد حزب عدالت و توسعه، حزب حاکم بر این کشور، در مقابل بحران سوریه در آن از مدت ها قبل به گوش می رسید. واقعیت این است که ژنرال های ترک که همواره روحیه عرب ستیزی داشته اند و کانون تمرکز نیروهای لائیک در ترکیه می باشند به هیچ وجه حاضر نیستند به خاطر گروه های سلفی کشور همسایه و یا ماجراجویی های رجب طیب اردوغان جنگ با سوریه را آغاز کنند، جنگی که تجربه قبلی نشان می دهد هزینه بالایی را به همراه خواهد داشت.
لذا به نظر می رسد سناریوی ائتلاف عربی غربی ضد سوری با یک مدل عربی درحال پیشروی است. تجربه عملکرد عربستان سعودی در افغانستان نشان می دهد، تروریسم ، وهابی گری و مداخله نظامی غیر مستقیم سه ضلع مدل تاکتیکی اعراب برای مقابله با کشورهای رقیب بوده است. لذا این کشور از یک سو علمای وهابی و سلفی را تحریک خواهد کرد تا با اعلام حکم جهاد بر علیه سوریه، گروه ها و جریان های تندرو منطقه را به داخل مرزهای این کشور گسیل داده و از سوی دیگر با حمایت تسلیحاتی و مالی این گروه ها و همچنین ایجاد یک درگیری نظامی طولانی مدت علاوه بر از بین بردن مشروعیت سیاسی سوریه به عنوان یکی از پایه های محور مقاومت در منطقه بوسیله جنگ رسانه ای فراگیر، با اتخاذ سیاست سرزمین سوخته، کشور سوریه را به افغانستانی دیگر تبدیل کند.
ساماندهی گروه های تندرو در لیبی ، تونس، مصر و مغرب عربی ماموریتی است که قطر با پشتوانه معنوی شیخ یوسف القرضاوی در این سناریو بر عهده دارد. عربستان نیز به کمک علمای وهابی جنگجویانی را از پاکستان، عراق، افغانستان و یمن عازم سوریه خواهد کرد. حضور گسترده نیروهای القاعده در میان مخالفان مسلح سوریه به گونه ای شده است که وزارت خارجه آمریکا نگرانی خود را از دست یابی تروریست ها به تسلیحات ارسالی غرب صراحتا اعلام کرده است.
سناریوی سرزمین سوخته رقص شیطنت آمیز عربی است که چنان چه موفقیت آمیز هم باشد (که به اعتقاد بسیاری از تحلیل گران به خاطر ساختار سیاسی اجتماعی بسیار متفاوت سوریه نسبت به افغانستان و آسیب پذیری ترکیه، لبنان، عراق، اردن و رژیم صهیونیستی در این سناریو احتمال موفقیت آن بسیار کم است) در طولانی مدت به باز تولید خشونت و اسلام طالبانی خواهد انجامید و این یعنی بن لادنی نو، القاعده ای جدید و یازده سپتامبری دیگر.

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛امروز و در واپسین هفته‌های فصل زمستان و در آستانه خجستگی طبیعت، مردم ایران میلاد فرخنده یازدهمین مظهر هدایت و معنویت، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را گرامی می‌دارند. هر چند دوران امامت شریف این امام همام بیش از ۶ سال به طول نیانجامید و ایشان در ۲٨ سالگی به جوار قرب الهی شتافتند ولی با تمام محدودیتی که خلفای عباسی برای آنحضرت فراهم کرده بودند، ایشان با تربیت شاگردان زبده، مناظره با مخالفان، هدایت و تعلیم شیعیان از طریق نامه‌نگاری، موضعگیری قاطع در برابر منحرفان و آماده نمودن شیعیان برای عصر غیبت به حفظ و نشر میراث فرهنگ تشیع پرداخته و با اخلاق حسنه خویش، افراد مستعد را جذب کرده و با سخنان دلنشین و روح افزای خود، الگوی مجسم قرآن و اسلام بودند.
در این هفته فضای جامعه بشدت تحت تأثیر تبلیغات انتخابات مجلس نهم بود و امروز با پایان یافتن زمان تبلیغات کاندیداها، مردم برای حضور جدی و شکوهمند در پای صندوق‌های رأی آماده می‌شوند. شاید یکی از بزرگترین موضوعات این هفته عدم رعایت فرهنگ صحیح تبلیغات و عدم اعتدال و ‌انصاف در تبلیغات و حفظ نکردن حرمتها بود که این روزها به یک حاشیه پررنگ و ممتد در رقابت‌های سیاسی بویژه انتخاباتی تبدیل شده است. به هر حال مردم امروز در آستانه ۱۲ اسفند خود را برای انتخاب نمایندگان اصلح آماده می‌کنند و به فرموده رهبر، روز جمعه سیلی سختی به چهره استکبار می‌زنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم و خانواده‌های معظم شهیدان و ایثارگران، حساسیت انتخابات روز جمعه را بیشتر از انتخابات دوره‌های قبل دانستند و با اشاره به اهیمت بسیار زیاد حضور گسترده مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی، تأکید کردند: به لطف الهی، ملت ایران در انتخابات روز جمعه، سیلی سخت‌تری از ۲۲ بهمن، به چهره استکبار خواهد زد و عزم و اراده مستحکم خود را به رخ دشمن خواهد کشید تا جبهه استکبار بداند که در مقابل این ملت، کاری از پیش نخواهد برد.
ایشان با اشاره به تبلیغات پرحجم و گسترده چندین ماهه رسانه‌های جبهه استکبار برای دلسرد کردن مردم از حضور در انتخابات مجلس افزودند: در همه دنیا، انتخابات پرشور، مظهر زنده بودن یک ملت و عزم و اراده راسخ آنان است، بنابر این در هر کشوری که حضور مردم در انتخابات گسترده باشد، نشانه هوشیاری ملت و همراهی آنان با نظام خود است.
در موضوعات خارجی هفته، برگزاری همه پرسی اصلاح قانون اساسی در سوریه و تعیین جایگزین برای دیکتاتور یمن، دو موضوع مهم خبری هفته جاری را تشکیل می‌دادند. همچنین تداوم قیام مردمی در بحرین دیگر رویداد خبری با اهمیت بود.
حکومت سوریه این هفته طرح اصلاح قانون اساسی را به همه پرسی گذاشت. در این طرح، آنچنانکه گفته شده است تغییرات عمده‌ای در راستای استقرار دمکراسی و برآورده ساختن خواست مخالفان دولت ایجاد شده است تا بهانه از دست عواملی که با توسل به برخی موارد موجود در قانون اساسی، در این کشور بحران سازی می‌کنند، خارج ساخته شود.
در این طرح، برای نخستین بار مقرر شده است تا حکومت تک حزبی، که طی آن حزب بعث به عنوان تنها تشکل سیاسی ایفای نقش می‌کرد، به چند حزبی تغییر یابد و همچنین مدت ریاست جمهوری حداکثر به دو دوره محدود شود. علاوه بر این، موارد دیگری نیز در اصلاح قانون اساسی لحاظ شده است که عمده خواسته‌های مخالفان را تشکیل می‌دهد.
مقامات سوری اعلام کردند که در همه پرسی اخیر حدود ۶۰ درصد کل مردم شرکت کردند که از میان آنها، ٨۹ درصد به اصلاح قانون اساسی رأی مثبت دادند. در پی برگزاری همه پرسی، بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه روز سه شنبه دستور اجرایی شدن اصلاحات را صادر کرد که این به معنای آغاز دوره جدید سیاسی در سوریه محسوب می‌شود.
طرح اصلاح قانون اساسی، اقدام حساب شده و مهمی بود که موقعیت دولت سوریه را تقویت می‌کند و آزمونی برای مخالفان بشار اسد است که اگر دنبال خواسته‌های سیاسی بوده‌اند اکنون با اصلاحات اخیر، عمده خواسته‌ها و اهداف آنها محقق شده است. این حرکت دولت دمشق، در عین حال قدرت مانور و جنجال سازی را از عوامل معاند و دولتهای خارجی تا حدود زیادی سلب می‌کند و آنها را به فاز انفعال می‌اندازد. از آنجائیکه برخی دولتهای عرب منطقه و متحدین غربی آنها از ابتدا هم در فکر مردم سوریه نبودند بلکه اهداف مورد نظر و اغراض سیاسی خود را دنبال می‌کردند، بعید است که دست از شرارت‌های خود بردارند ولی ادامه روند گذشته، رسوایی و عدم مشروعیت اقدامات آنها را فراهم می‌سازد
این هفته "عبدربه منصور هادی" معاون دیکتاتور یمن که در یک رقابت تک نفره به پیروزی رسید! مراسم جشن ریاست جمهوری خود را برگزار کرد. جالب است که در این مراسم علی عبدالله صالح، دیکتاتور یمن که ٣٣ سال با ایجاد حکومت خودکامه علیه ملت یمن ظلم و جنایت کرده است، به عنوان مهم‌ترین شخصیت در کنار رئیس‌جمهور جدید قرار داشت.
این نمایش مضحک درحالی برگزار شد که جبهه غربی - عربی از پشت صحنه آنرا کارگردانی می‌کرد. مردم یمن، که بیش از سه دهه ظلم و جور رژیم علی عبدالله صالح را تحمل کرده‌اند از یک سال قبل و از آغاز انقلاب در کشورهای منطقه، به خیابانها آمدند و خواستار سرنگونی رژیم علی عبدالله صالح و محاکمه وی شدند. با اینحال، دولتهای متنفذ غربی با همدستی حکام مرتجع عرب هم پیمان خود، تلاش گسترده‌ای را آغاز کردند تا مسیر انقلاب را منحرف سازند و از فروپاشی ساختار رژیم کنونی ممانعت به عمل آورند. این دولتها، نقشه‌ای موسوم به طرح شورای همکاری خلیج فارس را تهیه کرده و با استفاده از دلارهای نفتی عربستان و قطر، آنرا به رهبران قبایل یمن، که نقش مهمی در ساختار قبیله‌ای یمن دارند تحمیل کردند که نمایش انتخابات اخیر، در چارچوب این نقشه قرار دارد.
اکنون باید گفت که انقلاب یمن ناتمام مانده است و قطعاً مردم یمن، که برای دستیابی به خواسته‌های خود و برقراری آزادی و عدالت، هزینه‌های سنگینی را پرداخته‌ و هزاران نفر، تنها در یکسال گذشته در این راه کشته شده اند، به وضع موجود، که چیزی غیر از ادامه شرایط گذشته نیست رضایت نخواهند داد.
این هفته نیز اوضاع بحرین ملتهب بود و بحرینی‌ها که بیش از یکسال است برای کسب حقوق اساسی و رفع ظلم و تبعیض مبارزه می‌کنند، به اعتراضات و تظاهرات خود ادامه دادند. سران رژیم بحرین که همانند سایر همتایانشان در منطقه، به طور غیرقانونی و با زور بر این کشور حکم می‌رانند در طول یکسال گذشته همه امکانات خود را برای سرکوب اعتراضات مردم بسیج کردند و از تمام ابزارها برای قلع و قمع معترضان سود جستند ولی نتیجه‌ای نگرفته‌اند. حکومت بحرین در این راه حتی ننگ دعوت از نظامیان یک کشور خارجی برای سرکوب ملت خود را پذیرفت.
رژیم آل خلیفه باید به این واقعیت رسیده باشد که با شرایط موجود، بحران بحرین پایانی نخواهد داشت و این بحران زمانی خاتمه خواهد یافت که خواست مردم محقق شود. اکثریت مردم بحرین حکومت کنونی را قانونی نمی‌دانند و خواستار کناره گیری آن و برگزاری انتخاباتی آزاد می‌باشند. در قضیه بحرین نیز، دولتهای خارجی به ادامه بحران دامن می‌زنند و مانع از پیروزی انقلاب مردم بحرین هستند. در مسئله بحرین نیز آل سعود نقش عمده‌ای در تلاش برای عقیم گذاشتن مبارزه مردم بحرین برعهده دارند. آل سعود از آن بیم دارند که استقرار حکومتی مردمی در بحرین، که اکثریت آنرا شیعیان تشکیل می‌دهند برای جامعه عربستان و حکومت ریاض مشکل ساز باشد و انقلاب به داخل عربستان نیز سرایت کند. با اینحال، اینگونه تلاش‌ها نمی‌تواند در دراز مدت مانع پیروزی انقلاب مردم بحرین شود و در روند جاری، حکومت خودکامه بحرین نیز به زباله دان تاریخ خواهد رفت.

رسالت:حساسیت انتخابات فردا
«حساسیت انتخابات فردا»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛کمتر از ۲۴ ساعت تا آفرینش حماسه ای دیگر توسط ملت ایران زمان باقی است و جهان منتظر نظاره رخداد بی نظیری در ایران است که در کمتر نظام سیاسی معمول است. از نیمه دوم قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم که دموکراسی به عنوان یک نظام سیاسی رایج در اغلب کشورهای دنیا مورد پذیرش قرار گرفت مشارکت سیاسی ٣۰ تا ۴۰ درصدی معمول در انتخابات مبنای مشروعیت نظام‌های سیاسی تلقی می شود. در آمریکا هزینه های بسیاری برای نام نویسی صورت می پذیرد اما هنوز نتایج دلخواه به دست نیامده است.
در انتخابات کنگره سال ۲۰۱۰ تنها ٣۷/٨ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. در سال ۲۰۰۶ باز در انتخابات کنگره٣۷/۱ درصد مشارکت داشتند و در سال ۲۰۰۲ نیز این رقم از ٣۷ درصد بالاتر نرفت. این در حالی است که در سال ۲۰۰٨ میلادی برای نام نویسی از هر رای دهنده فعال ۴.۱۱ دلار از محل مالیات دهندگان آمریکایی هزینه شده است.   
مردم‌سالاری دینی که محصول انقلاب اسلامی ملت ایران و الگویی بدیع و بی نظیر در میان نظام های سیاسی حال حاضر در دنیاست توانسته در ٣۰ انتخابات طی ٣٣ سال گذشته نصاب مشارکت را همواره بالای ۵۰ تا ۶۰ درصد حفظ کند و تنها به عنوان یک نمونه در انتخابات ۲ سال پیش این مشارکت را به رکورد بی سابقه ٨۵ درصد برساند.
روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم و خانواده های معظم شهیدان و ایثارگران با اشاره به درصد پایین مشارکت مردم آمریکا در دوره های مختلف انتخابات ریاست جمهوری در سالهای اخیر، خاطرنشان کردند: این میزان مشارکت، با حضور گسترده مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ و همچنین انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی، به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و هدف تبلیغات پرحجم رسانه های جبهه استکبار نیز، گرفتن این حضور پرشور و گسترده از ملت ایران است.
حساسیت نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی از چند حیث بیشتر از انتخابات مجالس گذشته است که تا این اندازه باعث شده دشمن تمام اهرم ها و ابزارهای در دست خود را به کار بیندازد تا به زعم خود با دامن زدن به برخی نارضایتی ها باعث کاهش مشارکت در انتخابات گردد اما این حساسیت از آن روست که:
۱- این انتخابات اولین انتخابات پس از فتنه ٨٨ است و دشمن تلاش دارد تا وانمود کند جریان معترض زنده است و انتخابات را تحریم کرده است.
۲- امروز ایران و جهان در یک پیچ بزرگ تاریخی قرار دارند و در جریان بیداری اسلامی نظام مردم‌سالاری دینی به عنوان یک الگوی تمام عیار پیش روی ملت های منطقه مطرح است. امروز چشم میلیونها جوان مسلمان و انقلابی از تونس، مصر و لیبی در شمال آفریقا گرفته تا بحرین، یمن، عربستان در خاورمیانه به انتخابات روز ۱۲ اسفند است. دشمن تلاش دارد به نحوی با کم رونق نشان دادن انتخابات مجلس ایران و یا ایجاد برخی خلل ها و خدشه ها مانع از الگوگیری سایر کشورهای منطقه گردد.
٣- از شش ماه پیش موج گسترده ای از فشارها، تحریم ها و تهدید‌ها علیه جمهوری اسلامی در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، رسانه ای و فرهنگی شروع شده تا از میزان مشارکت در انتخابات نهم مجلس کاسته شود. مطمئنا حضور و مشارکت گسترده مردم و برگزاری یک انتخابات قوی می تواند بخش زیادی از این فشارها را از بین ببرد و باعث شود تا تیر دشمن کمانه کند.
۴- عده ای از پادوهای جبهه استکبار در داخل و خارج از کشور به خیال خودشان فکر می کنند حال که در ساز تحریم انتخابات دمیده اند و به طور سازمان یافته برخی از سازمان رای خود را تشویق به نیامدن پای صندوق ها می کنند میزان مشارکت نسبت به انتخابات گذشته پایین می آید. این در حالی است که اغلب گمانه زنی ها حکایت از آن دارد که اصلی ترین و اولین متضرر انتخابات جمعه همین پادوهای جبهه استکبار هستند که با این اقدام کودکانه خود در انتخابات نهم آخرین میخ را هم بر تابوت جریان فتنه کوبیدند.
۵- ترکیب مجلس نهم به نحو موثری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تعیین کننده است. مجلس نهم تنها یک سال با دولت دهم همراه است و در سال دوم خود با دولت یازدهم مواجه می شود.
۶- مجلس نهم ماموریت نظارت بر اجرای برنامه پنجم توسعه را بر دوش دارد که یکی از جامع ترین و کامل ترین برنامه های توسعه برای پیشرفت و آبادانی کشور است.
۷- انتخاب یک مجلس صالح، قوی و سالم در روز جمعه می تواند بر ریل گذاری قطار خصوصی سازی در کشور در راستای اجرای سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی ابلاغ شده توسط مقام معظم رهبری نقش بسزایی داشته باشد.
٨- مجلس نهم احتمالا با بحث های کارشناسی در خصوص نوسازی نظامی سیاسی و یاحتی مباحث اجرایی درباره ساختار ریاستی و یا پارلمانی مواجه است. از این رو یک مجلس متعهد، کارآمد و تخصصی می تواند در جریان نوسازی قابل اطمینان باشد.
۹- مجلس نهم در چهارمین سال دهه عدالت و پیشرفت آغاز به کار می کند این در حالی است که علی رغم پیشرفت های خوب صورت گرفته طی چند سال اخیر اما وضعیت عدالت به تعبیر رهبر معظم انقلاب مطلقا راضی کننده نیست و باید بتواند با عبور از رویکردهای مبتنی بر آزمون و خطا در عدالت گستری تئوری و پلان عملیاتی مطلوبی را پیش روی دولت دهم و یازدهم بگذارد.
۱۰- از زمان آغاز به کار مجلس نهم تا سال ۱۴۰۴ تنها ۱۴ سال زمان باقی است و ۶ سال از عمر چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران می گذرد. رسیدن به اهداف سند چشم انداز انتظارات و مطالبات حقیقی ملت و نسخه کاملی برای پیشرفت کشور است. طی چند سال گذشته در بخشی از قسمت ها مثل حوزه های علمی کشور از رشد خوبی برخوردار بوده و حتی در برخی جاها از اهداف چشم انداز هم جلوتر هستیم. اما در برخی از اهداف چشم انداز مثل اشتغال و یا تورم از برنامه عقبیم و مجلس باید بتواند این رشد نامتعادل را منطقی کند.
و...
جمیع موارد فوق بر حساسیت این دور از انتخابات و ضرورت مشارکت گسترده مردم می افزاید. مردم باید بیایند تا آینده جدیدی را برای کشور رقم بزنند. تنها مجلسی قوی، صالح و سالم می تواند از گردنه ها و پیچ های حساس داخلی و خارجی در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، بین المللی، فرهنگی و ...عبور کند.
مجلس نهم باید مجلسی قوی و مقتدر باشد تا در برابر زیاده خواهی های استکبار جهانی واهمه به خود راه ندهد و در عین حال نمایندگان آن از سلامت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برخوردار باشند تا فارغ از حاشیه ها متن گفتمان خدمت و پیشرفت در کشور پیگیری گردد.‏مجلس شورای اسلامی اگر چه بر اساس اصول ۶۲ تا ۹۷ قانون اساسی یک ساختار تصمیم‌گیری است اما به شدت متاثر از فضاهای گفتمانی ای است که دردوره‌های مختلف بر آ‌ن غالب می‌شود .
شاید یکی از دلایل این موضوع وجهه انتخابی آن باشد. صلاحیت، قوت و سلامت مجلس نهم مفاهیمی است که می تواند به انسجام گفتمانی و تامین و تضمین آینده کشور منجر شود. تاریخ نشان داده که هر زمان مجالس فاقد صلاحیت، قوت و سلامت بوده اند کاری از پیش نبرده و هر جا دارای این شاخصه ها بوده اند به دستاوردهای بزرگی رسیده اند.

سیاست روز:هراس غرب از حماسه حضور
«هراس غرب از حماسه حضور»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن می‌خوانید؛در بررسی مواضع محافل سیاسی و رسانه‌ای کشورهای غربی یک نکته قابل توجه، مشاهده می‌شود و آن، فضا سازی گسترده آنها درباره حضور ملت بزرگ ایران در انتخابات مجلس نهم می‌باشد.
در حالی ملت ایران خود را برای مشارکت فعال در محور دیگری از تعیین سرنوشت خود آماده می‌کند که محافل رسانه‌ای و سیاسی غربی و صهیونیست‌ها دو رویکرد را در پیش گرفته‌اند.
برخی از آنها با سکوت و پرداختن به حاشیه‌ها چنان وانمود می‌کنند که هیچ تحول مهمی در ایران روی نداده و گویی اصلا انتخاباتی در جمهوری اسلامی برگزار نمی‌گردد. برخی دیگر از محافل رسانه‌ای و سیاسی نیز با تکرار شیطنت‌هایی که در گذشته اجرا می‌کردند، به دنبال فرافکنی و به زعم خود غبار آلود ساختن فضای انتخابات هستند.
این دو رویکرد در حالی در ظاهر با هم متفاوت هستند که در عمل یک هدف را پیگیری می‌کنند و آن دلسرد ساختن ملت ایران و کم اهمیت ساختن حضور گسترده مردم در تعیین سرنوشت خود و کشورشان می‌باشد.
حال این سوال مطرح است که دلیل چنین رویکردی چیست و چرا محافل رسانه‌ای و سیاسی غرب تلاش دارند که حماسه حضور مردم در انتخابات را کم رنگ سازند؟ در پاسخ به این پرسش دو نکته قابل توجه است.
اولا کشورهای غربی همواره از اتحاد میان ملت و نظام اسلامی در هراس بوده و با ابزارهای مختلف برآن بوده‌اند تا چنان وانمود کنند که چنین پیوندی سست گردیده است. در همین حال غربی‌ها در ماه‌های اخیر با شکست‌های سنگینی در برابر ایران مواجه شده ‌اند که دستاوردهای جدید هسته‌ای و ماهواره‌ای، اعمال تحریم علیه نفت غرب از سوی ایران در کنار اذعان جهانیان به ناتوانی غرب در تهدید نظامی ایران و در نهایت آشکارتر شدن جایگاه ایران در معادلات منطقه‌ای و جهانی، خشم غرب را به همراه داشته‌ است.
با توجه به این شرایط می‌توان گفت که غرب با رویکرد به فرافکنی انتخاباتی به زعم خود تلاش دارد ضمن سرپوش نهادن بر ناکامی‌های خود در برابر ایران، در فضاسازی تبلیغاتی ادعای تاثیر گذاری سیاست‌های تهدیدی و تنبیهی خود بر ایران را مطرح سازد. هدف نهایی آنها غبار آلود ساختن فضای داخلی ایران و تضعیف موقعیت منطقه‌ای و جهانی آن است.
ثانیا، جمهوری اسلامی ایران، الگویی برای ملت‌های آزادی خواه جهان از جمله کشورهای عربی تازه رها شده از دست حاکمان دیکتاتور و نیز ملت‌هایی مانند یمن، بحرین و عربستان است که خواستار اجرای دموکراسی واقعی بر اساس شریعت اسلامی در کشورشان هستند.
برگزاری انتخابات در ایران در شرایط کنونی الگویی دیگر از دموکراسی اسلامی را پیش روی ملت‌ها قرار می‌دهد که نتیجه آن تقویت جایگاه منطقه‌ای و جهانی ایران و تزلزل دشمنان آن است.
بر این اساس غرب تلاش دارد تا از تحقق این امر جلوگیری نماید تا به زعم خود به مقابله با جایگاه جهانی ایران بپردازد. آنها برآنند تا چنان وانمود کنند که ملت ایران از آرمان‌های خود دست کشیده، لذا دیگر الگوی مناسبی برای ملت‌های منطقه نمی‌باشد و ملت‌ها باید به سوی الگوهای غربی و حتی مقابله با ایران روی آوردند.
در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت که غرب با اقدامات فرافکنانه به دنبال تاثیر گذاری منفی بر حضور ملت ایران در تعیین سرنوشت خود و کشورشان و در بعد کلان‌تر به چالش کشاندن جایگاه ارزنده ایران در معادلات منطقه‌ای و جهانی هستند در حالی که ملت ایران با بصیرت و حضور گسترده در انتخابات، شکستی سنگین را به این توطئه‌‌گران تحمیل خواهند ساخت.

مردم سالاری:بعد از امروز
«بعد از امروز»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ضیا مصباح است که در آن می‌خوانید؛با اتمام انتخابات مجلس و فرو نشستن به اصطلاح رقابت های انتخاباتی، ضرورت وجود احزاب و تشکیلات منسجم، پایدار و مقبولی که بتوانند برنامه ریزی علمی و اصولی برای حل و فصل مسائل کلان کشور و حفظ منافع ملی و تقویت جایگاه کشور در منطقه و جهان دلسوزانه و براساس نیاز جامعه ارائه دهند و بالاخره با برنامه های از پیش تعیین شده بر آن نظارت کنند، کاملا احساس می شود.
تاریخ معاصر ایران نشان داده که هر زمان حکومت برای ایجاد تشکیلات سیاسی اقدام کرده یا در زمان قدرت در تاسیس حزب یا ایجاد سازمان های سیاسی ذینفع بوده، چنین سازمان هایی به علت هجوم افراد سودجو، با یک رشد و توسعه ظاهری همراه شده است. اما اغلب بر اثر عدم استقبال افراد معتقد، میهن دوست و با ایمان از اینگونه سازمان ها، این دسته بندی ها برخلاف ظاهر قدرتمند از درون تهی شده و به محض پایان یافتن موقعیت ها و شرایط یا مواجه شدن با مشکل از میان رفته اند.
طبیعت کار تشکیلاتی در فعالیت های حزبی و سازمانهای سیاسی، علاقه خاص و صرف وقت و کار زیادی را ایجاب می کند. اختلاف سلیقه نه تنها در امور مهم بلکه در مسائل جزئی و کم اهمیت و اصرار و پافشاری بعضی در پیشبرد نظریات خود در همه قضایا، عدم گذشت و نداشتن انعطاف برخی افراد در تصمیم گیری های اجتماعی، به خصوص در تضاد شخصیتی افراد همراه با جاه طلبی های نامحدود، عدم تحمل شخصیت و ارزش های دیگران، سازمان های اجتماعی و سیاسی میهن ما را در تاریخ یکصد ساله اخیر تحت تاثیر قرار داده است.
این نقاط ضعف در هر جا وجود داشته باشد فعالیت برای ایجاد تشکیلات را با مشکل جدی مواجه می سازد که نمونه های آن را بسیار می توان سراغ گرفت. این نقیصه بزرگ اجتماعی از اثرات روش سرکوب حکومت های خودکامه و استبدادی در دوران تاریخ طولانی میهن ما بوده و انوار کوتاهی که از روزنه های باریک در دوران آزادی ایران در یکصد سال اخیر هر چند یک بار تابیدن گرفته به علت عدم تداوم و پیوستگی آن کافی برای زدودن همه این آثار ناگوار نبوده است. امید این که تجربیات نسل ها در پهنه تحولات اجتماعی، آمادگی لازم را برای کار دسته جمعی مستمر و پایدار در سازمان های اجتماعی به میزان بیشتری فراهم سازد تا پیشرفت همه جانبه را باعث شود.
اکنون که با آگاهی بیشتر به گذشته می نگریم اگر بتوان همه جهات و عوامل را در نظر بگیریم و امکانات عظیم و آمادگی همه قشرهای جامعه را برای مشارکت در یک سازمان سیاسی و ایجاد قدرت تشکیلاتی ارزیابی کنیم بهتر می توان به اشتباهات گذشتگان در ایجاد سازمان سیاسی به منظور تشکل توده های مردم پی برد و علل، حوادث و رویدادهای بعدی را دقیقا مطالعه کرد و به داوری نشست.
امید آنکه ضرورت سازماندهی احزاب قوی و پایدار در جامعه از هم اکنون تا انتخابات ریاست جمهوری آتی آنچنان فراهم شود که مملکت به صورت دائم مواجه با بی برنامگی، تغییر مکرر مدیران اجرایی براساس ارتباطات نه ضوابط و نهایتا افت ارزشهای اخلاقی و اجتماعی ناشی از عدم وقوف به مسائل اقتصادی و فرهنگی و... نباشد و دست به کاری زنند که غصه سرآید و مدیریت کشور طوری عمل کند که مدیریت امور بر برنامه های دقیق کلان متکی شود و احساسات، سلایق و روابط شخصی گذرا، مجال اثرگذاری نداشته باشد.

قدس:باید بایستیم
«باید بایستیم»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حمزه واقعی است که در آن می‌خوانید؛فردا ملت ایران بیش از هر زمان دیگری در معرض ارزیابی و رصد خواهد بود، هم از سوی دشمنان و هم از طرف علاقه مندان.
همه چشم ها به ایران دوخته شده است، زیرا ایران کانون الهام بخش و محور بیداری اسلامی است و به هر میزان که مردم آن مطمئن تر، محکم تر، پرتپش تر، مقتدرتر به میدان بیایند، جریانهای اسلام گرا و آزادی خواه جهان بیشتر تقویت و برانگیخته خواهند شد.
به این بخش از سخنان مدبرانه ولی امر مسلمین جهان که دیروز اظهار داشته اند بنگرید:
«این نوبت انتخابات، حساسیتش از دفعات قبل بیشتر است؛ به خاطر اینکه تیرهای موجود در ترکش استکبار علیه مردم تمام شده... این تیرهای آخر است، باید بایستید.
مردم ایران در هر دوره زمانی با نشاط، پرشور و پرقدرت مشارکت داشته اند و در این دوره به دلیل شرایط جهانی و منطقه ای و از آنجا که در معرض رصد، داوری و ارزیابی بیشتری هستیم، حضوری هوشمندانه تر خواهند داشت.
مطلب دیگری که به نظر می رسد باید به آن توجه ویژه ای مبذول داشت، جایگاه مجلس است. اساساً وزن هر دستگاه و یا نهادی را باید در جایگاه، نقش و کارکردی که داشته و یا می تواند داشته باشد جستجو کرد.
برخی از نهادها، شعاع، گستره و اثرگذاری محدودی دارند و بعضی دیگر از اهمیت و جایگاه و اثرگذاری بیشتری برخوردارند. با این مقدمه کوتاه، باید گفت که اهمیت مجلس به این دلیل است که نمایندگان ملت برایند آنها و نماینده آنها در همه امور کشورند و تمامی جهت گیری، سیاستها و راهبردها را مستقیم و غیرمستقیم در اختیار دارند.
کوتاه ترین، دقیق ترین و جامع ترین جمله را در این زمینه حضرت امام خمینی قدس ا... نفسه الزکیه فرموده اند که «مجلس در رأس همه امور است».
درنگ و دقت و تأمل در این جمله، می تواند اهمیت، مکانت، جایگاه و نقش آفرینی مجلس را در همه امور فرا دیدمان نهد.
نکته ای که باید به دقت مورد توجه و مطمح نظر قرار گیرد، این است که مجلس شورای اسلامی دو وظیفه مهم و حیاتی برعهده دارد که ذیل این دو نقش می تواند همه امور خرد و کلان کشور را تحت تأثیر و زیر نفوذ خود قرار دهد که نخستین وظیفه آن قانونگذاری و دومین آن، نظارت بر حسن اجرای قانون است.
مجلس با این دو وظیفه اساسی، می تواند تمام تصمیمها و سیاستگذاری ها و برنامه های کشور را تحت تأثیر قرار دهد.
رأی یک نماینده صرفاً یک ایده و یک برنامه نیست، بلکه رأی او به قانون تبدیل می شود و برای همه الزام آور است؛ از این رو، اهمیت حضور در مرحله اول و اهمیت انتخاب صحیح در مرحله دوم، از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است و همان گونه که پیشتر اشاره شد، نمایندگان منتخب مردم برایند آنها در همه زمینه های سیاسی- اجتماعی و فرهنگی اند. از این رو، تصمیم سازی ها و تصمیم گیری هایشان طیف وسیع و گسترده ای از موضوعات و مسایل را در برمی گیرد.
با این وصف باید گفت؛ مجلسی که برآیند آن نیروهای سالم، متدین، جامع نگر، اندیشه ورز، ولایت مدار و بصیر و خبیر باشد، خروجی مصوبات آن نیز می تواند به رشد و اعتلای کشور بینجامد و هر تصمیم او کشور را به سمت رسیدن به یک نقطه عطف و خیزش رهنمون شود.
در مقابل، مجلسی که برایند آن افرادی ناسالم، بدون تعهد به مبانی و آرمانهای انقلاب، تبارگرا، اهل زدو بند و بده بستان با گروههای ثروت و قدرت و عدم التزام فکری، بینشی و عملی به ولایت و رهبری باشد، خروجی آن جز التهاب، پسرفت، عقب گرد و تزلزل در همه ارکان و امور کشور نخواهد بود و باز همان گونه که ذکر شد، یکی از کارکردهای مهم مجلس، نظارت بر حسن اجرای قانون است، از این رو، بعد نظارتی مجلس از اهمیت ویژه ای برخوردار است و نمایندگان مجلس می توانند با استفاده از این قدرت و ظرفیت، در جهت منافع ملی، عدالت، اقتدار کشور، امنیت ملی، امنیت اجتماعی، محرومیت زدایی و ترویج اخلاق و معنویت و نیز بسط و توسعه آرمانها و ارزشهای انقلاب به خوبی بهره جویند.
یک مجلس فعال می تواند با نظارتی هوشمندانه و آگاهانه جهت گیری کشور را در زمینه های مختلف اصلاح و تصحیح نماید.
از این رو، باید توجه نمود تا فرد و افرادی را که انتخاب می کنیم، ویژگی های لازم را داشته و یا دست کم به ویژگی هایی که مقام معظم رهبری بارها آن را تبیین نموده اند نزدیک باشد.
شاید بتوان برخی از این ویژگی ها را به طور کدوار این گونه برشمرد:
- التزام فکری - بینشی و عملی به ولایت فقیه داشته باشد.
- اهل زد و بند و تبارگرایی نباشد.
- در جهت منافع ملی ومصالح مردم و کشور گام بردارد.
- جامع نگر باشد؛ بدین معنی که به صورت کلی واجمالی با مسایل سیاسی - اجتماعی، فرهنگی اقتصادی و بین المللی آشنا باشد تا بتواند در تصمیم گیری ها و رأی دادن ها آگاهانه وارد شود.
- علاوه بر جامع نگری در یک زمینه مشخصی نیز صاحب نظر باشد.
- از فهم زمان مند برخوردار باشد.
-زمان شناس، موقعیت شناس و دشمن شناس باشد.
- شجاع، متهور، جسور و متدین باشد.
و در نهایت درک سیاسی صحیح و بینش وسیع نسبت به مسایل داشته باشد.

شرق:واقعی، زیادی واقعی
«واقعی، زیادی واقعی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سوسن شریعتی است که در آن می‌خوانید؛در سال ٨۰ بعد از یک غیبت ۲۰ساله از جامعه ایران فکرکردم به عنوان یک شهروند بهترین کار این است که با نوعی پرسه‌زنی در شهر در حوزه‌های مختلف (که الزاما با رشته تحصیلم که تاریخ است، مربوط نباشد) شروع کنم تا به این ترتیب معلوم شود در این غیبت ۲۰ساله چه اتفاقی افتاده و با چه جامعه‌ای روبه‌رو هستم. پرسه‌زنی در حوزه‌های مختلف، چنین امکانی را فراهم می‌کرد و تقدیر چنین خواست که ورود به حوزه سینما، همچون یکی از این پنجره‌ها با فیلم آقای فرهادی (چهارشنبه‌سوری) آغاز شود. خوشحالم که بازهم فیلم آقای فرهادی بهانه‌ای شد که درباره انسان هم‌اینجایی و هم‌اکنونی صحبت کنیم. من منتقد حرفه‌ای سینما نیستم و خوشحالم از اینکه شاید مخاطبان سخن من نیز احتمالا شنوندگان حرفه‌ای نقد فیلم نیستند و فیلم بهانه‌ای است برای اینکه ما از نزدیک، نگاهی به خودمان و انسان ایرانی امروزی بیندازیم. یکی از جذابیت‌های فیلم آقای فرهادی، خلق موقعیت‌های موازی است و برقراری نسبت‌های جدید میان یکسری دوگانه‌ها یا پارادوکس‌ها، خلق موقعیت‌های موازی که پرده از واقعیت چندپاره‌ای به نام جامعه ایران، برمی‌دارد.
می‌گویند جامعه‌ای در حال‌گذار، جامعه‌ای که درگیر نزاع سنت و مدرنیته است، جامعه‌ای که از خودش عبور می‌کند و قرار است به سمت معلوم نیست کجا، برود و در نتیجه دچار یکسری دوگانگی می‌شود. وجه ممیزه فیلم «جدایی نادر از سیمین» شاید همین باشد، همین دوگانه‌هایی که درباره‌اش زیاد صحبت می‌شود. اینکه چگونه با این تناقضات می‌توان کنار آمد. هم حسرت و نوستال‍ژی، هم نقد و هم ای‌بسا مباهات.
در فیلم‌های فرهادی روزمره بدل به حادثه می‌شود و متعجب می‌سازد. هر بار سخن از انسان در دسترس با موضوعات در دسترس است. با موضوع قرار دادن انسان ایرانی امروزی -با همه مشخصات فرهنگی، طبقاتی، اجتماعی‌اش- نقب‌زدن به یکسری مفاهیم عام و جهانشمول‌: اخلاق، وفاداری، عشق، فداکاری؛ مفاهیم جهانشمولی که با نوع انسان سر و کار پیدا می‌کند. با آدم‌هایی که بسیار به ما نزدیکند، ما را به یاد خودمان می‌اندازند، بی‌آنکه در محدوده بومی زندانی باشند. ای‌بسا یکی از دلایل اینکه این فیلم در غرب مورد توجه قرار می‌گیرد همین باشد.
اینکه در دایره تنگ فرهنگی باقی نمی‌ماند و نوع انسان را درگیر می‌کند. در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، فرهادی تلاش می‌کند با محوریت یک زوج، یک‌سری از دوگانه‌ها را در برابر ما قرار بدهد: دوگانه مذکر/مونث، دوگانه طبقه متوسط شهری/اقشار فرودست، دوگانه مدرن سنتی، دوگانه نسلی و... بحران الگویی که درپی می‌آید و نشان می‌دهد که ما نه‌تنها در نسبت‌های افقی (رابطه زن و مرد در نهادی به نام خانواده، رابطه والدین و فرزندان) بلکه در نسبت‌های عمودی (نسبت طبقات اجتماعی با یکدیگر) نیز دستخوش این نزاع، تنش و شکاف هستیم. به‌عنوان مثال همین بدبینی و شکاف فرهنگی طبقات نسبت به یکدیگر: «شما فکر می‌کنید ما همه‌مان دزدیم»، یا اینکه «اینها ناموس ندارند، یا ناموس سرشان نمی‌شود»، این شکاف فرهنگی طبقاتی با یک‌سری نمادهای فرهنگی نشان داده می‌شود: نسبتی که با متن مقدس برقرار می‌شود، جایگاه ایمان، مفاهیمی چون ناموس و غیرت و... دنیایی بی‌رفرانس و ملاک‌های مشروع با دروغ‌های کوچکی که در غیبت یک ایمان بی‌قید و شرط مجاز شمرده می‌شود از یک‌سو و جهان جادویی سنت یا مذهب از سوی دیگر. سنتی که اگرچه دست و پای زن را می‌بندد و محدود می‌سازد اما نوعی احساس امنیت نیز به‌وجود می‌آورد در مقایسه با زن مدرنی که آزاد است و دارای ابتکار عمل، اما در حسرت شنیدن «یک دوستت دارم» محکم و مطمئن از سوی همسرش است. «یک با من بمان ِقاطع.» در حقیقت اینجا نزاع آزادی و حدود است، درک سنتی از عشق یا خانواده با درک مدرن از این دو.
ما کدام را می‌پسندیم: آزادی را یا امنیت را؟در طرح هر بار این موقعیت‌های پارادوکسال فیلم ما را در برابر یک انتخاب قرار نمی‌دهد، بلکه یک مقایسه را ممکن می‌سازد، نه تنها یک آن زمان و این زمان/ دیروز و امروز را بلکه یک امروز چندپاره را. ما کدام را می‌خواهیم یا اینکه محکوم به کدامیم؟ همیشه نشان‌دادن یک «همینی که هست» و نوعی نوستالژی برای یک ازدست‌رفته. آزادی اضطراب‌آور و امنیتی محدود کننده. ما محکوم به انتخاب هستیم. میان این و آن. با بدی‌ها و خوبی‌هایش. مساله فقط «جدایی نادر از سیمین» نیست. جدایی این و آن است.
پیرتر‌ها در این فیلم ناظران محکوم فروپاشی همان دیروزند. هم آن پدر آلزایمری و بدون حضور ذهنی که در برابر متلاشی‌شدن زندگی فرزندش ناتوان دست‌بسته کنترلش را از دست می‌دهد و نومیدانه سعی می‌کند مانع از رفتن عروسش شود و مادر سیمینی که از طریق وساطت، مهربانی، سند گذاشتن و... می‌خواهد در استحکام رابطه نقشی بازی کند. همان پیرترهایی که به مصالحه و مماشات و گذشت و بده-بستان، می‌خواهند و جوان‌ترهایی که تمامیت‌گرایند و رادیکال، رابطه را بدون مماشات می‌خواهند و بی‌امتیاز‌دهی. درست است که علت این جدایی مساله رفتن و ماندن است اما چنین پیداست که این فقط بهانه‌ای است برای تست یک رابطه و اینکه طرف مقابل تا کجا به فداکاری می‌ارزد.
اسکار وایلد می‌گوید: «بزرگ‌ترین غیب، امر مشهود است.» مشهود، خود لبریز از پنهانی و پشت پرده است و کافی است آنچه که هست را به درستی نشان دهید تا آن پشت پرده را برملا کرده باشید. فیلم فرهادی کاری جز این نکرده است. شبیه واقعیت است و تنها با نشان دادن آن، از پشت پرده همان واقعیت پرده برمی‌دارد. این فیلم متهم به تلخی شده بود، یک نوع بن‌بست و فرهادی در پاسخ گفته بود که او فقط واقعیت را نشان می‌دهد.
سوال این است که آیا واقعیت همیشه تلخ است؟ اصلا واقعیت چیست؟ شاید همین واقعیت‌گرایی در فیلم و شباهتی که به ما دارد است که اضطراب‌آور بوده است و دلخور می‌کند؟ ای‌بسا به همین دلیل باشد که می‌توان گفت فیلمی است آگاهی‌بخش، تلنگری و البته آزاردهنده. مگر نه اینکه آگاهی اضطراب‌آور است؟ شریعتی در تعریف آگاهی از داستان پرومته و آتشش نام می‌برد. آگاهی از جنس آتش است و به جان شما که افتاد دیگر نمی‌توانید مثل دیروز باشید و از همین‌رو میل به تغییر را در مخاطب برمی‌انگیزاند.
اگر این واقعیت‌های ترسیم‌شده تلخ است خب باید تغییرش داد. تلخ و شیرین این داستان بر عهده کارگردان نیست. فرهادی در هیچ یک از این سه فیلم اخیرش نه درس اخلاق می‌دهد و نه قضاوت اخلاقی می‌کند اگرچه پرسش همواره پرسش اخلاقی بوده است. پس از دیدن فیلم‌های او می‌بینیم که اذیت شده‌ایم، دچار نوستالژی یا شعف یا افسون‌زدودگی. نهایتا ما را با یک پرسش روبه‌رو می‌کند: چرا این‌گونه هستیم و از کجا معلوم آنچه هستیم خوب باشد؟ شاید از موفق‌ترین اشکال سخن گفتن در مورد امر اخلاقی، زیبایی، عشق، خانواده و... همه مفاهیم و موقعیت‌هایی که دستخوش بحران معنا شده‌اند همین نوع رویکرد باشد: تعلیق و امکان اندیشیدن را فراهم ساختن بی‌آنکه پاسخ روشنی را در پیش‌رو بگذارد.
فیلم‌هایی که با پرسش ختم می‌شود، پرسش‌هایی در انتظار پاسخ و نه الزاما راه‌حل. در جامعه‌ای که به کلیشه‌ای‌ترین شکل به مباحث اخلاقی پرداخته می‌شود شاید یکی از موفق‌ترین فرم‌های پرداختن به امر اخلاقی همین باشد، بدون اینکه انگشت اتهام به سوی مجرمی گرفته شده باشد، می‌فهمیم که دارد جرمی اتفاق می‌افتد، گسستی ایجاد می‌شود، جامعه‌ای است که اجزا و عناصرش در برابر هم قرار گرفته و هنوز به تناسبی دست نیافته است. نتوانسته به یک هارمونی یا تناسب درست دست یابد. چرا الی مرد؟ خودش مرد یا خودکشی کرد؟ تقصیر چه کسی بود؟ خودش یا دیگران یا... ما پاسخش را نمی‌دانیم. در فیلم جدایی نادر از سیمین هم همین ماجراست. انتخاب ترمه کدام است؟ پدر یا مادر؟ نادر از سیمین جدا می‌شود یا سیمین از نادر، یا این دو از همدیگر؟ چه اهمیتی دارد؟ مساله چیز دیگری است.
از سالن سینما که بیرون آمدیم، یکی از تماشاچیان با تاثر و قطعیت و هیجان رو به اصغر فرهادی که گوشه‌ای ایستاده بود و با این و آن گپ می‌زد در آمد که:
-آقای فرهادی! شما به نظر من آس ِ مدرن سینمای ایران هستید. (شاید هم بر عکس: آس ِسینمای مدرن)
راست می‌گفت؟ اگر یکی از تعریف‌های مدرنیته و جهان مدرن، افسون‌زدایی باشد، حرف آن تماشاچی متاثر بعد از دیدن فیلم جدایی نادر از سیمین درست است. جهانی بی‌افسون و افسانه. یک همینه که هست خلع‌سلاح‌ کننده. یک پیش پاافتادگی در روابط و آدم‌ها. یک جور رومانتیزم‌زدایی از رابطه‌ها. بی‌هیچ شاعرانگی‌ای یا توهمی. با قیاس‌هایی پنهان و پوشیده و بی‌شعار با معصومیتی محتضر. همیشه نوعی نوستالژی برای آن جهان دست‌نخورده باقی می‌ماند. اما معلوم نیست اصغر فرهادی از این مدرن بودن سر حال باشد. واقعیت، تقصیر او نیست. تلخ باشد یا شیرین، روزگار است دیگر. شاعری می‌گفت کار هنرمند نه تفسیر زندگی است و نه تغییر آن؛ کار هنرمند ترسیم زندگی است. این را هیوا مسیح می‌گفت. تلخ است؟ شیرینش کن.

حمایت:شما ظاهربین هستید یا ما؟
«شما ظاهربین هستید یا ما؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛بگذارید همین اول، خیال همه را راحت کنم که روی سخن این نوشتار با آنهایی است که تصور می‌کنند ملت قهرمان ایران فردا به پای صندوق‌های رای نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی نمی‌آیند. البته آن‌ها که اغلب مغرضانه حرف می‌زنند، بیشتر مورد اشاره این نوشتارند. اول ،کمی برگردیم به گذشته : قبل از سال ۱٣۴۲ بود. برخی به حضرت روح الله (ره) خرده می‌گرفتند که مگر می‌توان نظام شاه را ساقط کرد که شما علم مبارزه را برداشته ای؟ آن‌ها، اصلا به میدان مبارزه قدم نگذاشتند. امام اما ،باور داشت که با لطف خدا و همراهی مردم، می‌شود. آری همین طور هم شد و باور آن بزرگ مرد تاریخ به وقوع پیوست.
او به این مردم و خدای آن‌ها اعتقادی عجیب داشت. کمی جلوتر بیاییم؛ انقلاب اسلامی برخلاف تصور آن‌ها که ایمان و اعتقاد دینی ندارند، پیروز شد و حکومت نوپای آن شکل گرفت. اما دست‌های پلید تروریسم، بسیاری از بزرگان انقلاب را از ما گرفت. برخی می‌گفتند با نبودن این بزرگان، نمی‌توان کشور را اداره کرد. آن‌ها هیچ کمکی هم به نظام نکردند. حتی بعضی دشمنان و مغرضان دل‌خوش کردند که جمهوری اسلامی ساقط خواهد شد. اما این‌طور نشد. با حضور حماسی و میلیونی مردم در صحنه نهال انقلاب نشکست.
بازهم جلوتر بیاییم، دشمنان و مغرضان و آنهایی که همیشه آیه ی یاس می‌خوانند و تحلیل‌های عجیب و غریبی ارائه می‌دهند، پس از شروع جنگ تحمیلی دیگر مطمئن بودند که این مردم جنگ ندیده، به میدان نمی‌آیند و جمهوری اسلامی به زودی سقوط می‌کند. صدام معدوم قول داده بود ٣ روزه تهران را بگیرد. اما نتوانست. چون مردم به جبهه جنگ رفتند.
البته کم نبودند کسانی که تا جنگ شروع شد به سوراخ موش‌های خود خزیدند و حاضر نشدند هیچ قدمی در راه دفاع از ایران بردارند.در دوران هشت سال دفاع مقدس و حضور جسمانی امام امت، مردم همیشه در صحنه بودند، چه در آوردگاه‌های مبارزه ،چه در صحنه های سیاسی و اجتماعی. آن قدر وسط میدان بودند و همراهی کردند که، پیر جماران آن‌ها را بهتر از امت رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) خواندند.
باز هم کمی جلوتر بیاییم؛ خبر ارتحال جانگداز رهبر کبیر انقلاب (ره) که پخش شد، همان‌ها که نه انقلاب کردند و نه جنگ رفتند و نه قدمی برای این کشور و ملت برداشتند، گفتند، جمهوری اسلامی پس از خمینی(ره) ساقط خواهد شد اما باز هم این مردم بودند که تصورات آن‌ها را موهوم‌تر از همیشه کردند. در دوران ۲۲ ساله زعامت حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای هم بارها و بارها (چند بار دیگر بخوانید بارها) این مردم شریف به میدان آمدند. میدان‌های حمایت از رهبری انتخابات گوناگون، ۲٣ تیر، جهاد علمی و آبادنی کشور و... میدان‌های حضور حماسی مردم بودند.
اما مثل همیشه، برخی، مدام فکر می‌کردند که این ملت به صحنه نخواهند آمد، اغلب همان‌ها که انقلاب نکردند و به جنگ نرفتند و به کشور هم خدمتی نکردند.بیاییم به یکی دو سال اخیر. روزهای پر التهابی که بخشی از مردم شریف ایران، تنها و تنها بر اساس باورهای ملی و دینی خود صدای اعتراضشان را پس از انتخابات ریاست جمهوری نهم بلند کردند. اما وقتی فهمیدند که برخی می‌خواهند از آب گل آلود «دروغ بزرگ تقلب در انتخابات» ماهی تزویر و خیانت خود را بگیرند، میدان را خالی کردند.
میدانی که همه، در روز ۹ دی آن را پر کردند. خیلی‌ها فکر می‌کردند که مردم به میدان نخواهند آمد. همان‌هایی که خودشان هیچ وقت به میدان نمی‌آیند ونخواهندآمد. آخرین باری که این ملت بزرگ، خواب مغرضان و دشمنان و تحلیلگران (!) نپخته را پریشان‌تر از همیشه کردند، راهپیمایی ۲۲ بهمن بود. آن قدر جمعیت زیاد بود که دهان کسانی که می‌گفتند این مردم به راهپیمایی نمی‌آیند، هنوز هم از بهت، باز است. آن‌ها خودشان به راهپیمایی نرفتند، هیچ وقت هم نرفته بودند. هیچ وقت هم نمی‌روند.
وقتی هم به آنها می‌گوییم که مطمئن باشید مردم می‌آیند، صد تحلیل خنده دار تحویل می‌دهند که مردم نمی‌آیند.فردا انتخابات است، فقط می‌گویم: تاریخ باز هم تکرار خواهد شد. حال خطاب به این افراد می‌گویم: شما ظاهر بینید یا ما؟

تهران امروز:برکات حضور مردم
«برکات حضور مردم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سید رضا اکرمی است که در ان می‌خوانید؛جمهوری اسلامی ایران نظامی مردم سالار و مبتنی بر آرای مردم است؛ از این رو انتخابات عرصه‌ای است تا مردم خواست خود را بیان کنند. از طرف دیگر حضور مردم در انتخابات بر اساس وظیفه وجدانی، قانونی و شرعی است. لذا باید پای صندوق‌های رای حاضر شده و نظر خود را نسبت به کاندیداهایی که خود را برای حضور در مجلس واجد شرایط می‌دانند اعلام کنند. در عین حال حضور پر شور مردم در انتخابات تداوم تعهدی است که از ابتدای پذیرش انقلاب اسلامی داده‌اند.
در کنار همه اینها شرکت مردم در انتخابات بر دو عامل مهم خارجی نیز تاثیرگذار است؛ نخست بر تحریمهایی که علیه کشور اعمال شده و دیگر در انقلابهای منطقه. در طول ٣٣ سال بعد از پیروزی انقلاب همواره کشورهایی بوده‌اند که حضور نظام جمهوری اسلامی را بر نمی‌تابند و در دوره‌های مختلف مخالفت خود را با نظام جمهوری اسلامی ایران به شکلهای مختلف نشان داده‌اند.
مخالفتهایی که تا این اواخر در قالب تحریمها و تهدیدها ادامه یافته است اما حضور گسترده مردم در انتخابات می‌تواند این انگیزه را در آنان تقویت نماید که مردم ایران نظام اسلامی خود را قبول دارند و به این دلیل پس از پشت سر گذاشتن فراز و فرودهای بسیار، بیش از ٣۰ بار و در انتخابات‌های مختلف وفاداری خود را به آن نشان داده‌اند. از این رو ممکن است این انگیزه را در کشورهای تحریم کننده به وجود بیاورد که در اعمال تحریمها تجدید نظر کنند.
از سوی دیگر در دنیایی که ارتباطات و رسانه حرف اول را می‌زند و از این طریق حوادث اجتماعی و سیاسی در کشورهای مختلف بر هم اثر گذار هستند حضور گسترده مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در کشورهای منطقه که در حال تجربه انقلاب هستند تاثیر گذاشته و در اندیشه و بینش مردم کشورهای منطقه گویای این مسئله است که راه جمهوری اسلامی ایران را بروند.
در عین حال این درس را به آنها می‌دهد که اگر اراده خود را عملیاتی کنند پیروزی آنها زودتر به بار خواهد نشست. در نهایت به نظر می‌رسد همانطور که مردم در ۲۲ بهمن شگفتی‌هایی ساختند که خبرنگاران رسانه‌های بین‌المللی را متحیر کرد روز جمعه با حضور خود پای صندوقهای رای دوباره حماسه‌آفرینی می‌کنند.

ابتکار:مجلس باید ضامن اجرای قانون باشد
«مجلس باید ضامن اجرای قانون باشد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم صالح نقره کار است که در آن می‌خوانید؛علی القاعده”مجلس”تجلی بی واسطه اراده عمومی است. هر قدر ضریب اتصال به خواست خالص شهروندان در این نهاد بالاتر رود،تامین”خیر عمومی” کلیت جامعه امیدوارکننده تر خواهد بود. همپوشانی اراده ملی با کارکرد مجلس، زمانی به اوج خود می‌رسد که این نهاد، تجانسی تمام عیار با آرمانها و ایده های جمهور مردم داشته و به جای تمسک به مناسبات مرسوم نهاد قدرت و ثروت یا دغدغه تامین تمنیات صاحبان مناصب عمومی،دلواپس جلب رضایت خاطر شهروندان و پشتیبانی از حقوق و آزادی های فردی و جمعی باشد. مهمترین کارکرد مجلس،”حاکمیت قانون” است که وفق مندرجات فصل قانون اساسی،در فاز"تقنین" و" نظارت" تجلی بارزی دارد. در این زمینه ملاحظاتی به شرح ذیل قابل ذکر است:
- حکومت قانون به معنای استقرار بلامنازع ضوابط مدون و قواعد لازم الاجرای از پیش تعیین شده ای است که عمومیت،کلیت و استمرار داشته، طی فرایندی مردم سالار،ضمن لحاظ ضمانت اجرای موثر،بر رفتار مردم و زمامداران متساویا، مستولی می‌گردد.قانون از یک طرف نظم و امنیت جمعی را مفروض می‌دارد و از طرف دیگر،حقوق و آزادی های شهروندان رامستقر می‌سازد.
- قانون متضمن یک جنبه شکلی و ظرف یک ماهیت هنجاری مشخص است.از حیث ماهوی،قانون همه را پایبند به ضوابط موضوعه پیش بینی پذیر و موجد حق و تکلیفی می‌کند که برآیند خواست و اراده عمومی بوده و مکانیزمهای مردم سالارنه و شهروند مدار را درنوردیده است.مولفه بنیادین قانون تامین منافع و مصالح حقیقی شهروندان است.شهروندان منقاد می‌شوند که ضمن گذشتن از اختیار مطلق شخصی،تصمیمات خود را مقید به مقتضای قانون سازند و ذیل آن،ازبرخی آزادی های خود گذشته تا آزادی های بنیادین تری را تحصیل نمایند.
- قانون فقط یک صورت ظاهری نیست که سلسله مراتب و تشریفاتی را برای تلبس به لباس الزام آِوری طی کرده باشد، تا هر قاعده ای در این هیبت ظاهر شود وجاهت و مقبولیت قاعده آمره را بیابد.لذاست که بین”حکومت قانون” و”حکومت از طریق قانون” فرق می‌نهند.واگر نه هر خودکامه ای هم می‌تواند اراده یک جانبه و منفعت شخصی و تباری خود را در قالب قانون و الزام،از دالان سازوکارهای مرسوم عبور داده وبه همگان تحمیل کند.در بطن قانون تامین اراده عمومی نهفته است و لاجرم باید با شاخص رضایت شهروندی و تامین منافع همگانی محک زده شود.
- اصل طلایی قانون اساسی {اصل} حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش را که خمیر مایه مردمسالاری است به رسمیت شناخته و اصل نیز اداره امور کشور را به اتکاء آراء عمومی قلمداد نموده است.بارزترین نماد تجلی اراده بی واسطه ملی،مجلس است.وظیفه انحصاری مجلس،قانونگذاری است.به عبارتی وکلای مردم،با احراز نظر موکلین خود در هر حوزه ای،کاشف اراده آنها هستند.اگر چنین بود بفرموده امام خمینی این مجلس عصاره فضائل ملت خواهد بود و اهرم واسطه و هیات حائل بین مردم بعنوان صاحبان اصیل قدرت و ولی نعمتان کشور و هیات زمامداری بعنوان مجریان اراده ملی و وکلای جمهور می‌گردند.
- فقط از یک مجلس مردمی می‌توان انتظار تضمین حقوق و آزادی های شهروندان را داشت. قدرت به خودی خود متمایل به استیلاء و آزادی،در بطن خود راغب به رهایی و لاقیدی است.تنظیم نهاد قدرت بطوریکه هم هیبت و اقتدار آن - که کار افزار تحقق امنیت و تمشیت امور عمومی است محفوظ بماند- و در عین حال،حقوق فردی به یغما نرفته و آزادی ها به محاق نگرود، هنر پیچیده و تکنیک بی هماوردی است که تنها از مجلس مقتدر مستظهر به اراده قاطع مردمی بر می‌آید.
-حاکمیت روح قانون اساسی در گرو بهره حداکثری از قابلیت های تضمینی مجلس است. ویکتور هوگو معتقد است:”قوانین اساسی برای اینکه مورد تجاوز قرار گیرند بوجود آمده اند برای اینکه فریاد بر نمی‌آورند”این مدعا در صورتی درست است که قانون اساسی تضمین های کافی حمایتی-صیانتی نداشته باشد. مجلس مهمترین ضامن تحقق پذیری قانون اساسی در تارو پود جامعه سیاسی و ارکان مجری قانون است.بالاخص احیا، اقامه، اعطا و استیفای مفاد فصل قانون اساسی که ناظر به حقوق و آزادی های ملت می‌باشد در گرو دیده بانانی بینا و چشمانی رصد گر و وکلایی معتقد به حقوق شهروندی به نیابت از موکلین است.
کسانی که وامدار اراده عمومی باشند نه متکی به اتکایی بغیر از مردمیا مقوض زدو بندهایی خارج از اراده عمومی!
- تحقق” عدالت اجتماعی”{که بفرموده رهبری سرفصل مطالبات ملی است} در گرو مهار امتیازهای ویژه،پاسخگوسازی قدرت،جلوگیری از تبعیض و مهار خودکامگی هاست. نظارت سیاسی مجلس در کنار نظارت قضایی دستگاه قضا،مهمترین ابزارهای تحقق پذیری عدالت در مناسبات حوزه عمومی هستند. هیچ تاریکخانه ای نباید از برد و اشراف نظارتی بدور باشد.چ
قدرت در نهاد خود تمایل به پنهان کاری و برتری جویی دارد.شفافیت،سپهری فراگیر دارد که رخصت پیله پروری کرم فساد را به شیوه ای کنشی-پیشگیرانه از بین می‌برد بموازات آن،مجریان قانون با ابزارهای واقع نمای موثر،کنترل و مراقبت و رصد متقاطع می‌شوند تا حقوق مردم خللی نبیند.
-برابری مرحله ای نازل از عدالت است.اما امتیاز قانون ایجاد برابری همگان در برابر قانون و مآلا”رفتار برابربا برابرها” است. بند اصل »تساوی همگان در برابر قانون" و بند اصل » محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی"و بند اصل » رفع تبعیضات ناروا"،مسئولیت سنگینی است که بر گرده وکیل ملت در خانه ملت قرار می‌گیرد و اوست که بنا بر"سوگند عهدی"خوددر پیشگاه مودعین و موکلینش، باید از"قانون اساسی دفاع"به حقوق ملت پایبند"آزادی مردم را مد نظر"داشته باشد.
-ساختارها و رفتارها،کارکردها و رویکردها در مجلس باید هم افق با هنجارها و ارزشهای مقبول و مختار مردم باشد.تاخیر فاز یا گسست از مطالبات مردم،خطر بی هویتی رکن تقنین را در پی خواهد داشت.تجربه ای که بفرموده امام خمینی در جمع نمایندگان نخستین دوره مجلس شورای ملی وقت {}یادآور خاطرات تلخ مجالس فرمایشی پهلوی اول و دوم و تعمیق چالش دولت-ملت خواهد بود. لذاست که باید مدام بازگشت به اصول داشت و آرمانگرایی را با خوانشی زمان شناسانه،گوشزد کرد.آرمانی که بیشترین تجلی آن در قانون اساسی بروز یافته است.
-تحلیل و آسیب شناسی کارنامه ساله و تجربه انباشته مجلس،برای بالانس سازی طی طریق آینده روی ریل خیر عمومی ضرورت دارد.
اگر قوانین نارسایی در تامین خیر عمومی و مصالح مردم دارد،این مجلس است که باید اقدام به اصلاحات حقوقی کند.اگر قوانین با دور کندی اصلاح شود و لوایح، سالها در ایستگاه مجلس متوقف بماند و آسیب به نظام حقوقی کشور وارد شود،اگر نظارتها صوری و بولتن وار و ناموثر باشد،اگر حاشیه ها پر رنگ تر از متن گردد،اگر دغدغه تورم و معیشت و اشتغال و پوشش دهی بیمه و تامین اجتماعی فراگیر و حمایت از مستضعفین در مقام خطابه،قراءو فلک نواز باشد اما در عمل قطره چکانی و نامحسوس در سبد عمومی باشد،اگر مجلس به اراده خود نهادهایی را از چتر نظارتی خود خارج کند،اگر در برابر تضییع و یا تعطیل حقوق اساسی و آزادیهای بنیادین فصل و مصداق حقوق عامه در قانون اساسی،گریبان چاک نکند،اگر اجازه دهد ساختارهای غیر مردمسالاری بجز مجلس وارد حوزه تقنین شوند و هیمنه و ابهت رکن تقنین را آبکی سازند،باید برای آن ذکر مصیبت کرد و در مقابل،اگر مدرس وار،آزادی و مردم سالاری و حقوق بشر و عدالت و استقلال و ارزشها را تحت لوای حکومت قانون مطالبه ورزیده و مجریان را بر مدار آن بپسندد،باید بدان امید بست و در استقرار آن همت گمارد.امید آنکه مجلس با کارکرد بنیادین خود در سرشکن سازی قدرت،پاسخگونمایی مجریان،شهروندمداری و کرامت باوری و حقوق بشر گرایی و مردمسالاری حقیقی در حوزه تقنین و نظارت،حداکثر منافع عمومی را تامین و رضایت خاطر عمومی را جلب نمایدوبا التزام عملی به میثاق قانون اساسی و امانت شهیدان و ثمره الله اکبرهای خونبار ملت {به تعبیر امام خمینی}بیش از پیش به تحقق پذیری آرمانهای دهه پیشرفت و عدالت مدد رساند.

دنیای اقتصاد:ضرورت ارزیابی فاز اول یارانه قبل از آغاز فاز دوم
«ضرورت ارزیابی فاز اول یارانه قبل از آغاز فاز دوم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنان صفت است که در آن می‌خوانید؛تغییر ۱٨۰ درجه‌ای سیاست پولی که چندی پیش اعمال شد نشان داد که تصمیمات غافلگیرکننده همچنان در دستور کار دولت قرار دارد.
در همین راستا، اعلام اینکه دولت آماده اجرای مرحله دوم هدفمندسازی یارانه‌ها است و ایجاد ابهام درباره جزئیات آن حتی در بودجه سال ۱٣۹۱ نشان می‌دهد دولت بار دیگر قصد غافلگیرکردن مردم به ویژه فعالان صنعتی و اقتصادی، کارشناسان و اقتصاددانان را دارد. این خواست و اراده دولت در حالی انتشار رسانه‌ای پیدا کرده است که شمار قابل توجهی از کارشناسان و فعالان اقتصادی خواستار تامل دولت شده‌اند.
آیا دولت اجازه می‌دهد نتایج اجرای مرحله اول قانون کسب و کار بر دخل و خرج و رفتار مصرفی شهروندان در یک دوره زمانی مناسب در رسانه عمومی کشور بررسی شود و به اطلاع مردم برسد؟ کاش رشته‌های مختلف صنعت آمادگی کارشناسی برای تهیه و انتشار آثار و نتایج اجرای مرحله اول قانون یاد شده را بر قیمت تمام شده تولیدات خود و همچنین سخت‌گیری‌های دولت برای تثبیت قیمت فروش داشتند و به شهروندان اعلام می‌کردند که دلیل افزایش قیمت فروش تولیدات آنها چیست؟ کاش کارشناسان و اقتصاددانان آمادگی کافی و شرایط لازم برای بحث و بررسی آثار و نتایج هدفمندشدن یارانه‌ها را در مرحله اول داشتند و می‌توانستند آن نتایج را در رسانه عمومی و با زبان ساده به مردم توضیح دهند.
برخی از علاقه‌مندان به اقتصاد سیاسی معتقدند شتاب دولت برای اجرای مرحله دوم هدفمندسازی یارانه‌ها امکان بررسی آثار و نتایج اجرای قانون از آذر ۱٣٨۹ تا امروز را منتفی می‌کند و بدون این ارزیابی شاید آغاز فاز دوم خطا باشد. اگر دولت اعتقاد به ضرورت ارزیابی فاز اول هدفمندی را قبل از آغاز فاز دوم دارد، باید فضای مناسب برای بررسی دقیق و کارشناسانه این کار را فراهم کند و اجازه دهد مرحله دوم پس از بررسی نقاط مثبت و منفی به اجرا درآید.
در مدت زمانی که از فعالیت دوره هشتم مجلس باقی مانده با فضای خاصی که از انتخابات مجلس نهم پدید آمده و می‌آید، احتمال نظارت دقیق از سوی این نهاد نیز وجود ندارد و این چیزی نیست که دولت نداند. همچنین شرایط ویژه‌ای بر اتاق‌های بازرگانی و صنایع و معادن تحمیل شده که اعضای این نهاد نیز در فضای فعلی راهی برای بیان دیدگاه‌های خود ندارند. از سوی دیگر، دولت با انتشار اخباری درباره حذف ثروتمندان از دریافت یارانه و دادن مبالغ بیشتر به گروه‌های کم‌درآمد فقط بر جنبه خاصی از هدفمندسازی تکیه می‌کند که برای نقد ابعاد دیگر این تصمیم مهم ایجاد مصونیت اجتماعی می‌کند. بنابراین با توجه به اینکه آغاز فاز دوم، به مسیر غیرقابل برگشتی تبدیل خواهد شد آیا نباید با تامل و ارزیابی دقیق وارد این راه شد؟

جهان صنعت: وارداتی که ارزانی نمی‌آورد
«وارداتی که ارزانی نمی‌آورد»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم محمد حسین مهرزاد است که در آن می‌خوانید؛ «نوروز»، «خرید» و «گرانی» سه واژه‌ای هستند که در کنار هم مهم‌ترین دغدغه این روزهای مردم ایران را با کمک یکدیگر و البته کارگردانی دولت رقم زده‌اند. موج اول گرانی‌ها با دیوانه بازی ارز، سکه و سکوت معنادار دولت همراه بود. پس از رکورد‌شکنی دلار هر کس هر اندازه که توانست قیمت کالاهایش را افزایش داد، از اقلام خوراکی گرفته تا لوازم صوتی و تصویری که به بهانه‌های مختلف گرانی را تجربه کردند تا صورت‌ها آماده سیلی شوند برای سرخی شب عید.
موج دوم اما از هفته‌های گذشته شروع شده و معلوم نیست چه زمانی قرار است فرود آید. با این حال مقامات دولتی در اقدامی خودجوش همگی از کنترل بازار و کافی بودن اقلام مورد احتیاج می‌گویند.اما آنهایی که برای خرید می‌روند کمتر اثری از کنترل می‌بینند اگرچه کمبود کالا را مدافعان دولت رد می‌کنند و می‌گویند هیچ کالایی کم نیست و همه چیز به میزان کافی وجود دارد.
با کمک واردات افسار‌گسیخته حتی می‌توان گفت کالاهای مصرفی مردم بیش از اندازه نیاز هم وجود دارد، انصافا در این مورد دولتی‌ها راست می‌گویند، مساله امروز کمبود کالا نیست کمبود پول است!این قیمت‌ها با هرچه تناسب داشته باشد با خط فقر، حقوق کارگران و حتی حقوق کارمندان (از نوع ساده! نه مدیران) متناسب نیست بنابراین با تشکر از مسوولان دولتی که مشکل کمبود کالا را با واردات بی‌رویه به قیمت نابودی تولید داخل مرتفع کرده‌اند، امیدواریم مشکل کمبود پول را هم حل کنند.

نظرات خوانندگان
۶ مجلس نهم ماموریت نظارت بر اجرای برنامه پنجم توسعه را بر دوش دارد که یکی از جامع ترین و کامل ترین برنامه های توسعه برای پیشرفت و آبادانی کشور است.
۷- انتخاب یک مجلس صالح، قوی و سالم در روز جمعه می تواند بر ریل گذاری قطار خصوصی سازی در کشور در راستای اجرای سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی ابلاغ شده توسط مقام معظم رهبری نقش بسزایی داشته باشد.
٨- مجلس نهم احتمالا با بحث های کارشناسی در خصوص نوسازی نظامی سیاسی و یاحتی مباحث اجرایی درباره ساختار ریاستی و یا پارلمانی مواجه است. از این رو یک مجلس متعهد، کارآمد و تخصصی می تواند در جریان نوسازی قابل اطمینان باشد.
۹- مجلس نهم در چهارمین سال دهه عدالت و پیشرفت آغاز به کار می کند این در حالی است که علی رغم پیشرفت های خوب صورت گرفته طی چند سال اخیر اما وضعیت عدالت به تعبیر رهبر معظم انقلاب مطلقا راضی کننده نیست و باید بتواند با عبور از رویکردهای مبتنی بر آزمون و خطا در عدالت گستری تئوری و پلان عملیاتی مطلوبی را پیش روی دولت دهم و یازدهم بگذارد.
۱۰- از زمان آغاز به کار مجلس نهم تا سال ۱۴۰۴ تنها ۱۴ سال زمان باقی است و ۶ سال از عمر چشم انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی ایران می گذرد. رسیدن به اهداف سند چشم انداز انتظارات و مطالبات حقیقی ملت و نسخه کاملی برای پیشرفت کشور است. طی چند سال گذشته در بخشی از قسمت ها مثل حوزه های علمی کشور از رشد خوبی برخوردار بوده و حتی در برخی جاها از اهداف چشم انداز هم جلوتر هستیم. اما در برخی از اهداف چشم انداز مثل اشتغال و یا تورم از برنامه عقبیم و مجلس باید بتواند این رشد نامتعادل را منطقی کند.
و...
جمیع موارد فوق بر حساسیت این دور از انتخابات و ضرورت مشارکت گسترده مردم می افزاید. مردم باید بیایند تا آینده جدیدی را برای کشور رقم بزنند. تنها مجلسی قوی، صالح و سالم می تواند از گردنه ها و پیچ های حساس داخلی و خارجی در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، بین المللی، فرهنگی و ...عبور کند.
مجلس نهم باید مجلسی قوی و مقتدر باشد تا در برابر زیاده خواهی های استکبار جهانی واهمه به خود راه ندهد و در عین حال نمایندگان آن از سلامت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برخوردار باشند تا فارغ از حاشیه ها متن گفتمان خدمت و پیشرفت در کشور پیگیری گردد.‏مجلس شورای اسلامی اگر چه بر اساس اصول ۶۲ تا ۹۷ قانون اساسی یک ساختار تصمیم‌گیری است اما به شدت متاثر از فضاهای گفتمانی ای است که دردوره‌های مختلف بر آ‌ن غالب می‌شود .
شاید یکی از دلایل این موضوع وجهه انتخابی آن باشد. صلاحیت، قوت و سلامت مجلس نهم مفاهیمی است که می تواند به انسجام گفتمانی و تامین و تضمین آینده کشور منجر شود. تاریخ نشان داده که هر زمان مجالس فاقد صلاحیت، قوت و سلامت بوده اند کاری از پیش نبرده و هر جا دارای این شاخصه ها بوده اند به دستاوردهای بزرگی رسیده اند.

سیاست روز:هراس غرب از حماسه حضور
«هراس غرب از حماسه حضور»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم علی تتماج است که در آن می‌خوانید؛در بررسی مواضع محافل سیاسی و رسانه‌ای کشورهای غربی یک نکته قابل توجه، مشاهده می‌شود و آن، فضا سازی گسترده آنها درباره حضور ملت بزرگ ایران در انتخابات مجلس نهم می‌باشد.
در حالی ملت ایران خود را برای مشارکت فعال در محور دیگری از تعیین سرنوشت خود آماده می‌کند که محافل رسانه‌ای و سیاسی غربی و صهیونیست‌ها دو رویکرد را در پیش گرفته‌اند.
برخی از آنها با سکوت و پرداختن به حاشیه‌ها چنان وانمود می‌کنند که هیچ تحول مهمی در ایران روی نداده و گویی اصلا انتخاباتی در جمهوری اسلامی برگزار نمی‌گردد. برخی دیگر از محافل رسانه‌ای و سیاسی نیز با تکرار شیطنت‌هایی که در گذشته اجرا می‌کردند، به دنبال فرافکنی و به زعم خود غبار آلود ساختن فضای انتخابات هستند.
این دو رویکرد در حالی در ظاهر با هم متفاوت هستند که در عمل یک هدف را پیگیری می‌کنند و آن دلسرد ساختن ملت ایران و کم اهمیت ساختن حضور گسترده مردم در تعیین سرنوشت خود و کشورشان می‌باشد.
حال این سوال مطرح است که دلیل چنین رویکردی چیست و چرا محافل رسانه‌ای و سیاسی غرب تلاش دارند که حماسه حضور مردم در انتخابات را کم رنگ سازند؟ در پاسخ به این پرسش دو نکته قابل توجه است.
اولا کشورهای غربی همواره از اتحاد میان ملت و نظام اسلامی در هراس بوده و با ابزارهای مختلف برآن بوده‌اند تا چنان وانمود کنند که چنین پیوندی سست گردیده است. در همین حال غربی‌ها در ماه‌های اخیر با شکست‌های سنگینی در برابر ایران مواجه شده ‌اند که دستاوردهای جدید هسته‌ای و ماهواره‌ای، اعمال تحریم علیه نفت غرب از سوی ایران در کنار اذعان جهانیان به ناتوانی غرب در تهدید نظامی ایران و در نهایت آشکارتر شدن جایگاه ایران در معادلات منطقه‌ای و جهانی، خشم غرب را به همراه داشته‌ است.
با توجه به این شرایط می‌توان گفت که غرب با رویکرد به فرافکنی انتخاباتی به زعم خود تلاش دارد ضمن سرپوش نهادن بر ناکامی‌های خود در برابر ایران، در فضاسازی تبلیغاتی ادعای تاثیر گذاری سیاست‌های تهدیدی و تنبیهی خود بر ایران را مطرح سازد. هدف نهایی آنها غبار آلود ساختن فضای داخلی ایران و تضعیف موقعیت منطقه‌ای و جهانی آن است.
ثانیا، جمهوری اسلامی ایران، الگویی برای ملت‌های آزادی خواه جهان از جمله کشورهای عربی تازه رها شده از دست حاکمان دیکتاتور و نیز ملت‌هایی مانند یمن، بحرین و عربستان است که خواستار اجرای دموکراسی واقعی بر اساس شریعت اسلامی در کشورشان هستند.
برگزاری انتخابات در ایران در شرایط کنونی الگویی دیگر از دموکراسی اسلامی را پیش روی ملت‌ها قرار می‌دهد که نتیجه آن تقویت جایگاه منطقه‌ای و جهانی ایران و تزلزل دشمنان آن است.
بر این اساس غرب تلاش دارد تا از تحقق این امر جلوگیری نماید تا به زعم خود به مقابله با جایگاه جهانی ایران بپردازد. آنها برآنند تا چنان وانمود کنند که ملت ایران از آرمان‌های خود دست کشیده، لذا دیگر الگوی مناسبی برای ملت‌های منطقه نمی‌باشد و ملت‌ها باید به سوی الگوهای غربی و حتی مقابله با ایران روی آوردند.
در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد می‌توان گفت که غرب با اقدامات فرافکنانه به دنبال تاثیر گذاری منفی بر حضور ملت ایران در تعیین سرنوشت خود و کشورشان و در بعد کلان‌تر به چالش کشاندن جایگاه ارزنده ایران در معادلات منطقه‌ای و جهانی هستند در حالی که ملت ایران با بصیرت و حضور گسترده در انتخابات، شکستی سنگین را به این توطئه‌‌گران تحمیل خواهند ساخت.

مردم سالاری:بعد از امروز
«بعد از امروز»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ضیا مصباح است که در آن می‌خوانید؛با اتمام انتخابات مجلس و فرو نشستن به اصطلاح رقابت های انتخاباتی، ضرورت وجود احزاب و تشکیلات منسجم، پایدار و مقبولی که بتوانند برنامه ریزی علمی و اصولی برای حل و فصل مسائل کلان کشور و حفظ منافع ملی و تقویت جایگاه کشور در منطقه و جهان دلسوزانه و براساس نیاز جامعه ارائه دهند و بالاخره با برنامه های از پیش تعیین شده بر آن نظارت کنند، کاملا احساس می شود.
تاریخ معاصر ایران نشان داده که هر زمان حکومت برای ایجاد تشکیلات سیاسی اقدام کرده یا در زمان قدرت در تاسیس حزب یا ایجاد سازمان های سیاسی ذینفع بوده، چنین سازمان هایی به علت هجوم افراد سودجو، با یک رشد و توسعه ظاهری همراه شده است. اما اغلب بر اثر عدم استقبال افراد معتقد، میهن دوست و با ایمان از اینگونه سازمان ها، این دسته بندی ها برخلاف ظاهر قدرتمند از درون تهی شده و به محض پایان یافتن موقعیت ها و شرایط یا مواجه شدن با مشکل از میان رفته اند.
طبیعت کار تشکیلاتی در فعالیت های حزبی و سازمانهای سیاسی، علاقه خاص و صرف وقت و کار زیادی را ایجاب می کند. اختلاف سلیقه نه تنها در امور مهم بلکه در مسائل جزئی و کم اهمیت و اصرار و پافشاری بعضی در پیشبرد نظریات خود در همه قضایا، عدم گذشت و نداشتن انعطاف برخی افراد در تصمیم گیری های اجتماعی، به خصوص در تضاد شخصیتی افراد همراه با جاه طلبی های نامحدود، عدم تحمل شخصیت و ارزش های دیگران، سازمان های اجتماعی و سیاسی میهن ما را در تاریخ یکصد ساله اخیر تحت تاثیر قرار داده است.
این نقاط ضعف در هر جا وجود داشته باشد فعالیت برای ایجاد تشکیلات را با مشکل جدی مواجه می سازد که نمونه های آن را بسیار می توان سراغ گرفت. این نقیصه بزرگ اجتماعی از اثرات روش سرکوب حکومت های خودکامه و استبدادی در دوران تاریخ طولانی میهن ما بوده و انوار کوتاهی که از روزنه های باریک در دوران آزادی ایران در یکصد سال اخیر هر چند یک بار تابیدن گرفته به علت عدم تداوم و پیوستگی آن کافی برای زدودن همه این آثار ناگوار نبوده است. امید این که تجربیات نسل ها در پهنه تحولات اجتماعی، آمادگی لازم را برای کار دسته جمعی مستمر و پایدار در سازمان های اجتماعی به میزان بیشتری فراهم سازد تا پیشرفت همه جانبه را باعث شود.
اکنون که با آگاهی بیشتر به گذشته می نگریم اگر بتوان همه جهات و عوامل را در نظر بگیریم و امکانات عظیم و آمادگی همه قشرهای جامعه را برای مشارکت در یک سازمان سیاسی و ایجاد قدرت تشکیلاتی ارزیابی کنیم بهتر می توان به اشتباهات گذشتگان در ایجاد سازمان سیاسی به منظور تشکل توده های مردم پی برد و علل، حوادث و رویدادهای بعدی را دقیقا مطالعه کرد و به داوری نشست.
امید آنکه ضرورت سازماندهی احزاب قوی و پایدار در جامعه از هم اکنون تا انتخابات ریاست جمهوری آتی آنچنان فراهم شود که مملکت به صورت دائم مواجه با بی برنامگی، تغییر مکرر مدیران اجرایی براساس ارتباطات نه ضوابط و نهایتا افت ارزشهای اخلاقی و اجتماعی ناشی از عدم وقوف به مسائل اقتصادی و فرهنگی و... نباشد و دست به کاری زنند که غصه سرآید و مدیریت کشور طوری عمل کند که مدیریت امور بر برنامه های دقیق کلان متکی شود و احساسات، سلایق و روابط شخصی گذرا، مجال اثرگذاری نداشته باشد.

قدس:باید بایستیم
«باید بایستیم»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم حمزه واقعی است که در آن می‌خوانید؛فردا ملت ایران بیش از هر زمان دیگری در معرض ارزیابی و رصد خواهد بود، هم از سوی دشمنان و هم از طرف علاقه مندان.
همه چشم ها به ایران دوخته شده است، زیرا ایران کانون الهام بخش و محور بیداری اسلامی است و به هر میزان که مردم آن مطمئن تر، محکم تر، پرتپش تر، مقتدرتر به میدان بیایند، جریانهای اسلام گرا و آزادی خواه جهان بیشتر تقویت و برانگیخته خواهند شد.
به این بخش از سخنان مدبرانه ولی امر مسلمین جهان که دیروز اظهار داشته اند بنگرید:
«این نوبت انتخابات، حساسیتش از دفعات قبل بیشتر است؛ به خاطر اینکه تیرهای موجود در ترکش استکبار علیه مردم تمام شده... این تیرهای آخر است، باید بایستید.
مردم ایران در هر دوره زمانی با نشاط، پرشور و پرقدرت مشارکت داشته اند و در این دوره به دلیل شرایط جهانی و منطقه ای و از آنجا که در معرض رصد، داوری و ارزیابی بیشتری هستیم، حضوری هوشمندانه تر خواهند داشت.
مطلب دیگری که به نظر می رسد باید به آن توجه ویژه ای مبذول داشت، جایگاه مجلس است. اساساً وزن هر دستگاه و یا نهادی را باید در جایگاه، نقش و کارکردی که داشته و یا می تواند داشته باشد جستجو کرد.
برخی از نهادها، شعاع، گستره و اثرگذاری محدودی دارند و بعضی دیگر از اهمیت و جایگاه و اثرگذاری بیشتری برخوردارند. با این مقدمه کوتاه، باید گفت که اهمیت مجلس به این دلیل است که نمایندگان ملت برایند آنها و نماینده آنها در همه امور کشورند و تمامی جهت گیری، سیاستها و راهبردها را مستقیم و غیرمستقیم در اختیار دارند.
کوتاه ترین، دقیق ترین و جامع ترین جمله را در این زمینه حضرت امام خمینی قدس ا... نفسه الزکیه فرموده اند که «مجلس در رأس همه امور است».
درنگ و دقت و تأمل در این جمله، می تواند اهمیت، مکانت، جایگاه و نقش آفرینی مجلس را در همه امور فرا دیدمان نهد.
نکته ای که باید به دقت مورد توجه و مطمح نظر قرار گیرد، این است که مجلس شورای اسلامی دو وظیفه مهم و حیاتی برعهده دارد که ذیل این دو نقش می تواند همه امور خرد و کلان کشور را تحت تأثیر و زیر نفوذ خود قرار دهد که نخستین وظیفه آن قانونگذاری و دومین آن، نظارت بر حسن اجرای قانون است.
مجلس با این دو وظیفه اساسی، می تواند تمام تصمیمها و سیاستگذاری ها و برنامه های کشور را تحت تأثیر قرار دهد.
رأی یک نماینده صرفاً یک ایده و یک برنامه نیست، بلکه رأی او به قانون تبدیل می شود و برای همه الزام آور است؛ از این رو، اهمیت حضور در مرحله اول و اهمیت انتخاب صحیح در مرحله دوم، از اهمیت و ارزش خاصی برخوردار است و همان گونه که پیشتر اشاره شد، نمایندگان منتخب مردم برایند آنها در همه زمینه های سیاسی- اجتماعی و فرهنگی اند. از این رو، تصمیم سازی ها و تصمیم گیری هایشان طیف وسیع و گسترده ای از موضوعات و مسایل را در برمی گیرد.
با این وصف باید گفت؛ مجلسی که برآیند آن نیروهای سالم، متدین، جامع نگر، اندیشه ورز، ولایت مدار و بصیر و خبیر باشد، خروجی مصوبات آن نیز می تواند به رشد و اعتلای کشور بینجامد و هر تصمیم او کشور را به سمت رسیدن به یک نقطه عطف و خیزش رهنمون شود.
در مقابل، مجلسی که برایند آن افرادی ناسالم، بدون تعهد به مبانی و آرمانهای انقلاب، تبارگرا، اهل زدو بند و بده بستان با گروههای ثروت و قدرت و عدم التزام فکری، بینشی و عملی به ولایت و رهبری باشد، خروجی آن جز التهاب، پسرفت، عقب گرد و تزلزل در همه ارکان و امور کشور نخواهد بود و باز همان گونه که ذکر شد، یکی از کارکردهای مهم مجلس، نظارت بر حسن اجرای قانون است، از این رو، بعد نظارتی مجلس از اهمیت ویژه ای برخوردار است و نمایندگان مجلس می توانند با استفاده از این قدرت و ظرفیت، در جهت منافع ملی، عدالت، اقتدار کشور، امنیت ملی، امنیت اجتماعی، محرومیت زدایی و ترویج اخلاق و معنویت و نیز بسط و توسعه آرمانها و ارزشهای انقلاب به خوبی بهره جویند.
یک مجلس فعال می تواند با نظارتی هوشمندانه و آگاهانه جهت گیری کشور را در زمینه های مختلف اصلاح و تصحیح نماید.
از این رو، باید توجه نمود تا فرد و افرادی را که انتخاب می کنیم، ویژگی های لازم را داشته و یا دست کم به ویژگی هایی که مقام معظم رهبری بارها آن را تبیین نموده اند نزدیک باشد.
شاید بتوان برخی از این ویژگی ها را به طور کدوار این گونه برشمرد:
- التزام فکری - بینشی و عملی به ولایت فقیه داشته باشد.
- اهل زد و بند و تبارگرایی نباشد.
- در جهت منافع ملی ومصالح مردم و کشور گام بردارد.
- جامع نگر باشد؛ بدین معنی که به صورت کلی واجمالی با مسایل سیاسی - اجتماعی، فرهنگی اقتصادی و بین المللی آشنا باشد تا بتواند در تصمیم گیری ها و رأی دادن ها آگاهانه وارد شود.
- علاوه بر جامع نگری در یک زمینه مشخصی نیز صاحب نظر باشد.
- از فهم زمان مند برخوردار باشد.
-زمان شناس، موقعیت شناس و دشمن شناس باشد.
- شجاع، متهور، جسور و متدین باشد.
و در نهایت درک سیاسی صحیح و بینش وسیع نسبت به مسایل داشته باشد.

شرق:واقعی، زیادی واقعی
«واقعی، زیادی واقعی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سوسن شریعتی است که در آن می‌خوانید؛در سال ٨۰ بعد از یک غیبت ۲۰ساله از جامعه ایران فکرکردم به عنوان یک شهروند بهترین کار این است که با نوعی پرسه‌زنی در شهر در حوزه‌های مختلف (که الزاما با رشته تحصیلم که تاریخ است، مربوط نباشد) شروع کنم تا به این ترتیب معلوم شود در این غیبت ۲۰ساله چه اتفاقی افتاده و با چه جامعه‌ای روبه‌رو هستم. پرسه‌زنی در حوزه‌های مختلف، چنین امکانی را فراهم می‌کرد و تقدیر چنین خواست که ورود به حوزه سینما، همچون یکی از این پنجره‌ها با فیلم آقای فرهادی (چهارشنبه‌سوری) آغاز شود. خوشحالم که بازهم فیلم آقای فرهادی بهانه‌ای شد که درباره انسان هم‌اینجایی و هم‌اکنونی صحبت کنیم. من منتقد حرفه‌ای سینما نیستم و خوشحالم از اینکه شاید مخاطبان سخن من نیز احتمالا شنوندگان حرفه‌ای نقد فیلم نیستند و فیلم بهانه‌ای است برای اینکه ما از نزدیک، نگاهی به خودمان و انسان ایرانی امروزی بیندازیم. یکی از جذابیت‌های فیلم آقای فرهادی، خلق موقعیت‌های موازی است و برقراری نسبت‌های جدید میان یکسری دوگانه‌ها یا پارادوکس‌ها، خلق موقعیت‌های موازی که پرده از واقعیت چندپاره‌ای به نام جامعه ایران، برمی‌دارد.
می‌گویند جامعه‌ای در حال‌گذار، جامعه‌ای که درگیر نزاع سنت و مدرنیته است، جامعه‌ای که از خودش عبور می‌کند و قرار است به سمت معلوم نیست کجا، برود و در نتیجه دچار یکسری دوگانگی می‌شود. وجه ممیزه فیلم «جدایی نادر از سیمین» شاید همین باشد، همین دوگانه‌هایی که درباره‌اش زیاد صحبت می‌شود. اینکه چگونه با این تناقضات می‌توان کنار آمد. هم حسرت و نوستال‍ژی، هم نقد و هم ای‌بسا مباهات.
در فیلم‌های فرهادی روزمره بدل به حادثه می‌شود و متعجب می‌سازد. هر بار سخن از انسان در دسترس با موضوعات در دسترس است. با موضوع قرار دادن انسان ایرانی امروزی -با همه مشخصات فرهنگی، طبقاتی، اجتماعی‌اش- نقب‌زدن به یکسری مفاهیم عام و جهانشمول‌: اخلاق، وفاداری، عشق، فداکاری؛ مفاهیم جهانشمولی که با نوع انسان سر و کار پیدا می‌کند. با آدم‌هایی که بسیار به ما نزدیکند، ما را به یاد خودمان می‌اندازند، بی‌آنکه در محدوده بومی زندانی باشند. ای‌بسا یکی از دلایل اینکه این فیلم در غرب مورد توجه قرار می‌گیرد همین باشد.
اینکه در دایره تنگ فرهنگی باقی نمی‌ماند و نوع انسان را درگیر می‌کند. در فیلم «جدایی نادر از سیمین»، فرهادی تلاش می‌کند با محوریت یک زوج، یک‌سری از دوگانه‌ها را در برابر ما قرار بدهد: دوگانه مذکر/مونث، دوگانه طبقه متوسط شهری/اقشار فرودست، دوگانه مدرن سنتی، دوگانه نسلی و... بحران الگویی که درپی می‌آید و نشان می‌دهد که ما نه‌تنها در نسبت‌های افقی (رابطه زن و مرد در نهادی به نام خانواده، رابطه والدین و فرزندان) بلکه در نسبت‌های عمودی (نسبت طبقات اجتماعی با یکدیگر) نیز دستخوش این نزاع، تنش و شکاف هستیم. به‌عنوان مثال همین بدبینی و شکاف فرهنگی طبقات نسبت به یکدیگر: «شما فکر می‌کنید ما همه‌مان دزدیم»، یا اینکه «اینها ناموس ندارند، یا ناموس سرشان نمی‌شود»، این شکاف فرهنگی طبقاتی با یک‌سری نمادهای فرهنگی نشان داده می‌شود: نسبتی که با متن مقدس برقرار می‌شود، جایگاه ایمان، مفاهیمی چون ناموس و غیرت و... دنیایی بی‌رفرانس و ملاک‌های مشروع با دروغ‌های کوچکی که در غیبت یک ایمان بی‌قید و شرط مجاز شمرده می‌شود از یک‌سو و جهان جادویی سنت یا مذهب از سوی دیگر. سنتی که اگرچه دست و پای زن را می‌بندد و محدود می‌سازد اما نوعی احساس امنیت نیز به‌وجود می‌آورد در مقایسه با زن مدرنی که آزاد است و دارای ابتکار عمل، اما در حسرت شنیدن «یک دوستت دارم» محکم و مطمئن از سوی همسرش است. «یک با من بمان ِقاطع.» در حقیقت اینجا نزاع آزادی و حدود است، درک سنتی از عشق یا خانواده با درک مدرن از این دو.
ما کدام را می‌پسندیم: آزادی را یا امنیت را؟در طرح هر بار این موقعیت‌های پارادوکسال فیلم ما را در برابر یک انتخاب قرار نمی‌دهد، بلکه یک مقایسه را ممکن می‌سازد، نه تنها یک آن زمان و این زمان/ دیروز و امروز را بلکه یک امروز چندپاره را. ما کدام را می‌خواهیم یا اینکه محکوم به کدامیم؟ همیشه نشان‌دادن یک «همینی که هست» و نوعی نوستالژی برای یک ازدست‌رفته. آزادی اضطراب‌آور و امنیتی محدود کننده. ما محکوم به انتخاب هستیم. میان این و آن. با بدی‌ها و خوبی‌هایش. مساله فقط «جدایی نادر از سیمین» نیست. جدایی این و آن است.
پیرتر‌ها در این فیلم ناظران محکوم فروپاشی همان دیروزند. هم آن پدر آلزایمری و بدون حضور ذهنی که در برابر متلاشی‌شدن زندگی فرزندش ناتوان دست‌بسته کنترلش را از دست می‌دهد و نومیدانه سعی می‌کند مانع از رفتن عروسش شود و مادر سیمینی که از طریق وساطت، مهربانی، سند گذاشتن و... می‌خواهد در استحکام رابطه نقشی بازی کند. همان پیرترهایی که به مصالحه و مماشات و گذشت و بده-بستان، می‌خواهند و جوان‌ترهایی که تمامیت‌گرایند و رادیکال، رابطه را بدون مماشات می‌خواهند و بی‌امتیاز‌دهی. درست است که علت این جدایی مساله رفتن و ماندن است اما چنین پیداست که این فقط بهانه‌ای است برای تست یک رابطه و اینکه طرف مقابل تا کجا به فداکاری می‌ارزد.
اسکار وایلد می‌گوید: «بزرگ‌ترین غیب، امر مشهود است.» مشهود، خود لبریز از پنهانی و پشت پرده است و کافی است آنچه که هست را به درستی نشان دهید تا آن پشت پرده را برملا کرده باشید. فیلم فرهادی کاری جز این نکرده است. شبیه واقعیت است و تنها با نشان دادن آن، از پشت پرده همان واقعیت پرده برمی‌دارد. این فیلم متهم به تلخی شده بود، یک نوع بن‌بست و فرهادی در پاسخ گفته بود که او فقط واقعیت را نشان می‌دهد.
سوال این است که آیا واقعیت همیشه تلخ است؟ اصلا واقعیت چیست؟ شاید همین واقعیت‌گرایی در فیلم و شباهتی که به ما دارد است که اضطراب‌آور بوده است و دلخور می‌کند؟ ای‌بسا به همین دلیل باشد که می‌توان گفت فیلمی است آگاهی‌بخش، تلنگری و البته آزاردهنده. مگر نه اینکه آگاهی اضطراب‌آور است؟ شریعتی در تعریف آگاهی از داستان پرومته و آتشش نام می‌برد. آگاهی از جنس آتش است و به جان شما که افتاد دیگر نمی‌توانید مثل دیروز باشید و از همین‌رو میل به تغییر را در مخاطب برمی‌انگیزاند.
اگر این واقعیت‌های ترسیم‌شده تلخ است خب باید تغییرش داد. تلخ و شیرین این داستان بر عهده کارگردان نیست. فرهادی در هیچ یک از این سه فیلم اخیرش نه درس اخلاق می‌دهد و نه قضاوت اخلاقی می‌کند اگرچه پرسش همواره پرسش اخلاقی بوده است. پس از دیدن فیلم‌های او می‌بینیم که اذیت شده‌ایم، دچار نوستالژی یا شعف یا افسون‌زدودگی. نهایتا ما را با یک پرسش روبه‌رو می‌کند: چرا این‌گونه هستیم و از کجا معلوم آنچه هستیم خوب باشد؟ شاید از موفق‌ترین اشکال سخن گفتن در مورد امر اخلاقی، زیبایی، عشق، خانواده و... همه مفاهیم و موقعیت‌هایی که دستخوش بحران معنا شده‌اند همین نوع رویکرد باشد: تعلیق و امکان اندیشیدن را فراهم ساختن بی‌آنکه پاسخ روشنی را در پیش‌رو بگذارد.
فیلم‌هایی که با پرسش ختم می‌شود، پرسش‌هایی در انتظار پاسخ و نه الزاما راه‌حل. در جامعه‌ای که به کلیشه‌ای‌ترین شکل به مباحث اخلاقی پرداخته می‌شود شاید یکی از موفق‌ترین فرم‌های پرداختن به امر اخلاقی همین باشد، بدون اینکه انگشت اتهام به سوی مجرمی گرفته شده باشد، می‌فهمیم که دارد جرمی اتفاق می‌افتد، گسستی ایجاد می‌شود، جامعه‌ای است که اجزا و عناصرش در برابر هم قرار گرفته و هنوز به تناسبی دست نیافته است. نتوانسته به یک هارمونی یا تناسب درست دست یابد. چرا الی مرد؟ خودش مرد یا خودکشی کرد؟ تقصیر چه کسی بود؟ خودش یا دیگران یا... ما پاسخش را نمی‌دانیم. در فیلم جدایی نادر از سیمین هم همین ماجراست. انتخاب ترمه کدام است؟ پدر یا مادر؟ نادر از سیمین جدا می‌شود یا سیمین از نادر، یا این دو از همدیگر؟ چه اهمیتی دارد؟ مساله چیز دیگری است.
از سالن سینما که بیرون آمدیم، یکی از تماشاچیان با تاثر و قطعیت و هیجان رو به اصغر فرهادی که گوشه‌ای ایستاده بود و با این و آن گپ می‌زد در آمد که:
-آقای فرهادی! شما به نظر من آس ِ مدرن سینمای ایران هستید. (شاید هم بر عکس: آس ِسینمای مدرن)
راست می‌گفت؟ اگر یکی از تعریف‌های مدرنیته و جهان مدرن، افسون‌زدایی باشد، حرف آن تماشاچی متاثر بعد از دیدن فیلم جدایی نادر از سیمین درست است. جهانی بی‌افسون و افسانه. یک همینه که هست خلع‌سلاح‌ کننده. یک پیش پاافتادگی در روابط و آدم‌ها. یک جور رومانتیزم‌زدایی از رابطه‌ها. بی‌هیچ شاعرانگی‌ای یا توهمی. با قیاس‌هایی پنهان و پوشیده و بی‌شعار با معصومیتی محتضر. همیشه نوعی نوستالژی برای آن جهان دست‌نخورده باقی می‌ماند. اما معلوم نیست اصغر فرهادی از این مدرن بودن سر حال باشد. واقعیت، تقصیر او نیست. تلخ باشد یا شیرین، روزگار است دیگر. شاعری می‌گفت کار هنرمند نه تفسیر زندگی است و نه تغییر آن؛ کار هنرمند ترسیم زندگی است. این را هیوا مسیح می‌گفت. تلخ است؟ شیرینش کن.

حمایت:شما ظاهربین هستید یا ما؟
«شما ظاهربین هستید یا ما؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن می‌خوانید؛بگذارید همین اول، خیال همه را راحت کنم که روی سخن این نوشتار با آنهایی است که تصور می‌کنند ملت قهرمان ایران فردا به پای صندوق‌های رای نهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی نمی‌آیند. البته آن‌ها که اغلب مغرضانه حرف می‌زنند، بیشتر مورد اشاره این نوشتارند. اول ،کمی برگردیم به گذشته : قبل از سال ۱٣۴۲ بود. برخی به حضرت روح الله (ره) خرده می‌گرفتند که مگر می‌توان نظام شاه را ساقط کرد که شما علم مبارزه را برداشته ای؟ آن‌ها، اصلا به میدان مبارزه قدم نگذاشتند. امام اما ،باور داشت که با لطف خدا و همراهی مردم، می‌شود. آری همین طور هم شد و باور آن بزرگ مرد تاریخ به وقوع پیوست.
او به این مردم و خدای آن‌ها اعتقادی عجیب داشت. کمی جلوتر بیاییم؛ انقلاب اسلامی برخلاف تصور آن‌ها که ایمان و اعتقاد دینی ندارند، پیروز شد و حکومت نوپای آن شکل گرفت. اما دست‌های پلید تروریسم، بسیاری از بزرگان انقلاب را از ما گرفت. برخی می‌گفتند با نبودن این بزرگان، نمی‌توان کشور را اداره کرد. آن‌ها هیچ کمکی هم به نظام نکردند. حتی بعضی دشمنان و مغرضان دل‌خوش کردند که جمهوری اسلامی ساقط خواهد شد. اما این‌طور نشد. با حضور حماسی و میلیونی مردم در صحنه نهال انقلاب نشکست.
بازهم جلوتر بیاییم، دشمنان و مغرضان و آنهایی که همیشه آیه ی یاس می‌خوانند و تحلیل‌های عجیب و غریبی ارائه می‌دهند، پس از شروع جنگ تحمیلی دیگر مطمئن بودند که این مردم جنگ ندیده، به میدان نمی‌آیند و جمهوری اسلامی به زودی سقوط می‌کند. صدام معدوم قول داده بود ٣ روزه تهران را بگیرد. اما نتوانست. چون مردم به جبهه جنگ رفتند.
البته کم نبودند کسانی که تا جنگ شروع شد به سوراخ موش‌های خود خزیدند و حاضر نشدند هیچ قدمی در راه دفاع از ایران بردارند.در دوران هشت سال دفاع مقدس و حضور جسمانی امام امت، مردم همیشه در صحنه بودند، چه در آوردگاه‌های مبارزه ،چه در صحنه های سیاسی و اجتماعی. آن قدر وسط میدان بودند و همراهی کردند که، پیر جماران آن‌ها را بهتر از امت رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) خواندند.
باز هم کمی جلوتر بیاییم؛ خبر ارتحال جانگداز رهبر کبیر انقلاب (ره) که پخش شد، همان‌ها که نه انقلاب کردند و نه جنگ رفتند و نه قدمی برای این کشور و ملت برداشتند، گفتند، جمهوری اسلامی پس از خمینی(ره) ساقط خواهد شد اما باز هم این مردم بودند که تصورات آن‌ها را موهوم‌تر از همیشه کردند. در دوران ۲۲ ساله زعامت حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای هم بارها و بارها (چند بار دیگر بخوانید بارها) این مردم شریف به میدان آمدند. میدان‌های حمایت از رهبری انتخابات گوناگون، ۲٣ تیر، جهاد علمی و آبادنی کشور و... میدان‌های حضور حماسی مردم بودند.
اما مثل همیشه، برخی، مدام فکر می‌کردند که این ملت به صحنه نخواهند آمد، اغلب همان‌ها که انقلاب نکردند و به جنگ نرفتند و به کشور هم خدمتی نکردند.بیاییم به یکی دو سال اخیر. روزهای پر التهابی که بخشی از مردم شریف ایران، تنها و تنها بر اساس باورهای ملی و دینی خود صدای اعتراضشان را پس از انتخابات ریاست جمهوری نهم بلند کردند. اما وقتی فهمیدند که برخی می‌خواهند از آب گل آلود «دروغ بزرگ تقلب در انتخابات» ماهی تزویر و خیانت خود را بگیرند، میدان را خالی کردند.
میدانی که همه، در روز ۹ دی آن را پر کردند. خیلی‌ها فکر می‌کردند که مردم به میدان نخواهند آمد. همان‌هایی که خودشان هیچ وقت به میدان نمی‌آیند ونخواهندآمد. آخرین باری که این ملت بزرگ، خواب مغرضان و دشمنان و تحلیلگران (!) نپخته را پریشان‌تر از همیشه کردند، راهپیمایی ۲۲ بهمن بود. آن قدر جمعیت زیاد بود که دهان کسانی که می‌گفتند این مردم به راهپیمایی نمی‌آیند، هنوز هم از بهت، باز است. آن‌ها خودشان به راهپیمایی نرفتند، هیچ وقت هم نرفته بودند. هیچ وقت هم نمی‌روند.
وقتی هم به آنها می‌گوییم که مطمئن باشید مردم می‌آیند، صد تحلیل خنده دار تحویل می‌دهند که مردم نمی‌آیند.فردا انتخابات است، فقط می‌گویم: تاریخ باز هم تکرار خواهد شد. حال خطاب به این افراد می‌گویم: شما ظاهر بینید یا ما؟

تهران امروز:برکات حضور مردم
«برکات حضور مردم»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سید رضا اکرمی است که در ان می‌خوانید؛جمهوری اسلامی ایران نظامی مردم سالار و مبتنی بر آرای مردم است؛ از این رو انتخابات عرصه‌ای است تا مردم خواست خود را بیان کنند. از طرف دیگر حضور مردم در انتخابات بر اساس وظیفه وجدانی، قانونی و شرعی است. لذا باید پای صندوق‌های رای حاضر شده و نظر خود را نسبت به کاندیداهایی که خود را برای حضور در مجلس واجد شرایط می‌دانند اعلام کنند. در عین حال حضور پر شور مردم در انتخابات تداوم تعهدی است که از ابتدای پذیرش انقلاب اسلامی داده‌اند.
در کنار همه اینها شرکت مردم در انتخابات بر دو عامل مهم خارجی نیز تاثیرگذار است؛ نخست بر تحریمهایی که علیه کشور اعمال شده و دیگر در انقلابهای منطقه. در طول ٣٣ سال بعد از پیروزی انقلاب همواره کشورهایی بوده‌اند که حضور نظام جمهوری اسلامی را بر نمی‌تابند و در دوره‌های مختلف مخالفت خود را با نظام جمهوری اسلامی ایران به شکلهای مختلف نشان داده‌اند.
مخالفتهایی که تا این اواخر در قالب تحریمها و تهدیدها ادامه یافته است اما حضور گسترده مردم در انتخابات می‌تواند این انگیزه را در آنان تقویت نماید که مردم ایران نظام اسلامی خود را قبول دارند و به این دلیل پس از پشت سر گذاشتن فراز و فرودهای بسیار، بیش از ٣۰ بار و در انتخابات‌های مختلف وفاداری خود را به آن نشان داده‌اند. از این رو ممکن است این انگیزه را در کشورهای تحریم کننده به وجود بیاورد که در اعمال تحریمها تجدید نظر کنند.
از سوی دیگر در دنیایی که ارتباطات و رسانه حرف اول را می‌زند و از این طریق حوادث اجتماعی و سیاسی در کشورهای مختلف بر هم اثر گذار هستند حضور گسترده مردم در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در کشورهای منطقه که در حال تجربه انقلاب هستند تاثیر گذاشته و در اندیشه و بینش مردم کشورهای منطقه گویای این مسئله است که راه جمهوری اسلامی ایران را بروند.
در عین حال این درس را به آنها می‌دهد که اگر اراده خود را عملیاتی کنند پیروزی آنها زودتر به بار خواهد نشست. در نهایت به نظر می‌رسد همانطور که مردم در ۲۲ بهمن شگفتی‌هایی ساختند که خبرنگاران رسانه‌های بین‌المللی را متحیر کرد روز جمعه با حضور خود پای صندوقهای رای دوباره حماسه‌آفرینی می‌کنند.

ابتکار:مجلس باید ضامن اجرای قانون باشد
«مجلس باید ضامن اجرای قانون باشد»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم صالح نقره کار است که در آن می‌خوانید؛علی القاعده”مجلس”تجلی بی واسطه اراده عمومی است. هر قدر ضریب اتصال به خواست خالص شهروندان در این نهاد بالاتر رود،تامین”خیر عمومی” کلیت جامعه امیدوارکننده تر خواهد بود. همپوشانی اراده ملی با کارکرد مجلس، زمانی به اوج خود می‌رسد که این نهاد، تجانسی تمام عیار با آرمانها و ایده های جمهور مردم داشته و به جای تمسک به مناسبات مرسوم نهاد قدرت و ثروت یا دغدغه تامین تمنیات صاحبان مناصب عمومی،دلواپس جلب رضایت خاطر شهروندان و پشتیبانی از حقوق و آزادی های فردی و جمعی باشد. مهمترین کارکرد مجلس،”حاکمیت قانون” است که وفق مندرجات فصل قانون اساسی،در فاز"تقنین" و" نظارت" تجلی بارزی دارد. در این زمینه ملاحظاتی به شرح ذیل قابل ذکر است:
- حکومت قانون به معنای استقرار بلامنازع ضوابط مدون و قواعد لازم الاجرای از پیش تعیین شده ای است که عمومیت،کلیت و استمرار داشته، طی فرایندی مردم سالار،ضمن لحاظ ضمانت اجرای موثر،بر رفتار مردم و زمامداران متساویا، مستولی می‌گردد.قانون از یک طرف نظم و امنیت جمعی را مفروض می‌دارد و از طرف دیگر،حقوق و آزادی های شهروندان رامستقر می‌سازد.
- قانون متضمن یک جنبه شکلی و ظرف یک ماهیت هنجاری مشخص است.از حیث ماهوی،قانون همه را پایبند به ضوابط موضوعه پیش بینی پذیر و موجد حق و تکلیفی می‌کند که برآیند خواست و اراده عمومی بوده و مکانیزمهای مردم سالارنه و شهروند مدار را درنوردیده است.مولفه بنیادین قانون تامین منافع و مصالح حقیقی شهروندان است.شهروندان منقاد می‌شوند که ضمن گذشتن از اختیار مطلق شخصی،تصمیمات خود را مقید به مقتضای قانون سازند و ذیل آن،ازبرخی آزادی های خود گذشته تا آزادی های بنیادین تری را تحصیل نمایند.
- قانون فقط یک صورت ظاهری نیست که سلسله مراتب و تشریفاتی را برای تلبس به لباس الزام آِوری طی کرده باشد، تا هر قاعده ای در این هیبت ظاهر شود وجاهت و مقبولیت قاعده آمره را بیابد.لذاست که بین”حکومت قانون” و”حکومت از طریق قانون” فرق می‌نهند.واگر نه هر خودکامه ای هم می‌تواند اراده یک جانبه و منفعت شخصی و تباری خود را در قالب قانون و الزام،از دالان سازوکارهای مرسوم عبور داده وبه همگان تحمیل کند.در بطن قانون تامین اراده عمومی نهفته است و لاجرم باید با شاخص رضایت شهروندی و تامین منافع همگانی محک زده شود.
- اصل طلایی قانون اساسی {اصل} حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش را که خمیر مایه مردمسالاری است به رسمیت شناخته و اصل نیز اداره امور کشور را به اتکاء آراء عمومی قلمداد نموده است.بارزترین نماد تجلی اراده بی واسطه ملی،مجلس است.وظیفه انحصاری مجلس،قانونگذاری است.به عبارتی وکلای مردم،با احراز نظر موکلین خود در هر حوزه ای،کاشف اراده آنها هستند.اگر چنین بود بفرموده امام خمینی این مجلس عصاره فضائل ملت خواهد بود و اهرم واسطه و هیات حائل بین مردم بعنوان صاحبان اصیل قدرت و ولی نعمتان کشور و هیات زمامداری بعنوان مجریان اراده ملی و وکلای جمهور می‌گردند.
- فقط از یک مجلس مردمی می‌توان انتظار تضمین حقوق و آزادی های شهروندان را داشت. قدرت به خودی خود متمایل به استیلاء و آزادی،در بطن خود راغب به رهایی و لاقیدی است.تنظیم نهاد قدرت بطوریکه هم هیبت و اقتدار آن - که کار افزار تحقق امنیت و تمشیت امور عمومی است محفوظ بماند- و در عین حال،حقوق فردی به یغما نرفته و آزادی ها به محاق نگرود، هنر پیچیده و تکنیک بی هماوردی است که تنها از مجلس مقتدر مستظهر به اراده قاطع مردمی بر می‌آید.
-حاکمیت روح قانون اساسی در گرو بهره حداکثری از قابلیت های تضمینی مجلس است. ویکتور هوگو معتقد است:”قوانین اساسی برای اینکه مورد تجاوز قرار گیرند بوجود آمده اند برای اینکه فریاد بر نمی‌آورند”این مدعا در صورتی درست است که قانون اساسی تضمین های کافی حمایتی-صیانتی نداشته باشد. مجلس مهمترین ضامن تحقق پذیری قانون اساسی در تارو پود جامعه سیاسی و ارکان مجری قانون است.بالاخص احیا، اقامه، اعطا و استیفای مفاد فصل قانون اساسی که ناظر به حقوق و آزادی های ملت می‌باشد در گرو دیده بانانی بینا و چشمانی رصد گر و وکلایی معتقد به حقوق شهروندی به نیابت از موکلین است.
کسانی که وامدار اراده عمومی باشند نه متکی به اتکایی بغیر از مردمیا مقوض زدو بندهایی خارج از اراده عمومی!
- تحقق” عدالت اجتماعی”{که بفرموده رهبری سرفصل مطالبات ملی است} در گرو مهار امتیازهای ویژه،پاسخگوسازی قدرت،جلوگیری از تبعیض و مهار خودکامگی هاست. نظارت سیاسی مجلس در کنار نظارت قضایی دستگاه قضا،مهمترین ابزارهای تحقق پذیری عدالت در مناسبات حوزه عمومی هستند. هیچ تاریکخانه ای نباید از برد و اشراف نظارتی بدور باشد.چ
قدرت در نهاد خود تمایل به پنهان کاری و برتری جویی دارد.شفافیت،سپهری فراگیر دارد که رخصت پیله پروری کرم فساد را به شیوه ای کنشی-پیشگیرانه از بین می‌برد بموازات آن،مجریان قانون با ابزارهای واقع نمای موثر،کنترل و مراقبت و رصد متقاطع می‌شوند تا حقوق مردم خللی نبیند.
-برابری مرحله ای نازل از عدالت است.اما امتیاز قانون ایجاد برابری همگان در برابر قانون و مآلا”رفتار برابربا برابرها” است. بند اصل »تساوی همگان در برابر قانون" و بند اصل » محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصار طلبی"و بند اصل » رفع تبعیضات ناروا"،مسئولیت سنگینی است که بر گرده وکیل ملت در خانه ملت قرار می‌گیرد و اوست که بنا بر"سوگند عهدی"خوددر پیشگاه مودعین و موکلینش، باید از"قانون اساسی دفاع"به حقوق ملت پایبند"آزادی مردم را مد نظر"داشته باشد.
-ساختارها و رفتارها،کارکردها و رویکردها در مجلس باید هم افق با هنجارها و ارزشهای مقبول و مختار مردم باشد.تاخیر فاز یا گسست از مطالبات مردم،خطر بی هویتی رکن تقنین را در پی خواهد داشت.تجربه ای که بفرموده امام خمینی در جمع نمایندگان نخستین دوره مجلس شورای ملی وقت {}یادآور خاطرات تلخ مجالس فرمایشی پهلوی اول و دوم و تعمیق چالش دولت-ملت خواهد بود. لذاست که باید مدام بازگشت به اصول داشت و آرمانگرایی را با خوانشی زمان شناسانه،گوشزد کرد.آرمانی که بیشترین تجلی آن در قانون اساسی بروز یافته است.
-تحلیل و آسیب شناسی کارنامه ساله و تجربه انباشته مجلس،برای بالانس سازی طی طریق آینده روی ریل خیر عمومی ضرورت دارد.
اگر قوانین نارسایی در تامین خیر عمومی و مصالح مردم دارد،این مجلس است که باید اقدام به اصلاحات حقوقی کند.اگر قوانین با دور کندی اصلاح شود و لوایح، سالها در ایستگاه مجلس متوقف بماند و آسیب به نظام حقوقی کشور وارد شود،اگر نظارتها صوری و بولتن وار و ناموثر باشد،اگر حاشیه ها پر رنگ تر از متن گردد،اگر دغدغه تورم و معیشت و اشتغال و پوشش دهی بیمه و تامین اجتماعی فراگیر و حمایت از مستضعفین در مقام خطابه،قراءو فلک نواز باشد اما در عمل قطره چکانی و نامحسوس در سبد عمومی باشد،اگر مجلس به اراده خود نهادهایی را از چتر نظارتی خود خارج کند،اگر در برابر تضییع و یا تعطیل حقوق اساسی و آزادیهای بنیادین فصل و مصداق حقوق عامه در قانون اساسی،گریبان چاک نکند،اگر اجازه دهد ساختارهای غیر مردمسالاری بجز مجلس وارد حوزه تقنین شوند و هیمنه و ابهت رکن تقنین را آبکی سازند،باید برای آن ذکر مصیبت کرد و در مقابل،اگر مدرس وار،آزادی و مردم سالاری و حقوق بشر و عدالت و استقلال و ارزشها را تحت لوای حکومت قانون مطالبه ورزیده و مجریان را بر مدار آن بپسندد،باید بدان امید بست و در استقرار آن همت گمارد.امید آنکه مجلس با کارکرد بنیادین خود در سرشکن سازی قدرت،پاسخگونمایی مجریان،شهروندمداری و کرامت باوری و حقوق بشر گرایی و مردمسالاری حقیقی در حوزه تقنین و نظارت،حداکثر منافع عمومی را تامین و رضایت خاطر عمومی را جلب نمایدوبا التزام عملی به میثاق قانون اساسی و امانت شهیدان و ثمره الله اکبرهای خونبار ملت {به تعبیر امام خمینی}بیش از پیش به تحقق پذیری آرمانهای دهه پیشرفت و عدالت مدد رساند.

دنیای اقتصاد:ضرورت ارزیابی فاز اول یارانه قبل از آغاز فاز دوم
«ضرورت ارزیابی فاز اول یارانه قبل از آغاز فاز دوم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنان صفت است که در آن می‌خوانید؛تغییر ۱٨۰ درجه‌ای سیاست پولی که چندی پیش اعمال شد نشان داد که تصمیمات غافلگیرکننده همچنان در دستور کار دولت قرار دارد.
در همین راستا، اعلام اینکه دولت آماده اجرای مرحله دوم هدفمندسازی یارانه‌ها است و ایجاد ابهام درباره جزئیات آن حتی در بودجه سال ۱٣۹۱ نشان می‌دهد دولت بار دیگر قصد غافلگیرکردن مردم به ویژه فعالان صنعتی و اقتصادی، کارشناسان و اقتصاددانان را دارد. این خواست و اراده دولت در حالی انتشار رسانه‌ای پیدا کرده است که شمار قابل توجهی از کارشناسان و فعالان اقتصادی خواستار تامل دولت شده‌اند.
آیا دولت اجازه می‌دهد نتایج اجرای مرحله اول قانون کسب و کار بر دخل و خرج و رفتار مصرفی شهروندان در یک دوره زمانی مناسب در رسانه عمومی کشور بررسی شود و به اطلاع مردم برسد؟ کاش رشته‌های مختلف صنعت آمادگی کارشناسی برای تهیه و انتشار آثار و نتایج اجرای مرحله اول قانون یاد شده را بر قیمت تمام شده تولیدات خود و همچنین سخت‌گیری‌های دولت برای تثبیت قیمت فروش داشتند و به شهروندان اعلام می‌کردند که دلیل افزایش قیمت فروش تولیدات آنها چیست؟ کاش کارشناسان و اقتصاددانان آمادگی کافی و شرایط لازم برای بحث و بررسی آثار و نتایج هدفمندشدن یارانه‌ها را در مرحله اول داشتند و می‌توانستند آن نتایج را در رسانه عمومی و با زبان ساده به مردم توضیح دهند.
برخی از علاقه‌مندان به اقتصاد سیاسی معتقدند شتاب دولت برای اجرای مرحله دوم هدفمندسازی یارانه‌ها امکان بررسی آثار و نتایج اجرای قانون از آذر ۱٣٨۹ تا امروز را منتفی می‌کند و بدون این ارزیابی شاید آغاز فاز دوم خطا باشد. اگر دولت اعتقاد به ضرورت ارزیابی فاز اول هدفمندی را قبل از آغاز فاز دوم دارد، باید فضای مناسب برای بررسی دقیق و کارشناسانه این کار را فراهم کند و اجازه دهد مرحله دوم پس از بررسی نقاط مثبت و منفی به اجرا درآید.
در مدت زمانی که از فعالیت دوره هشتم مجلس باقی مانده با فضای خاصی که از انتخابات مجلس نهم پدید آمده و می‌آید، احتمال نظارت دقیق از سوی این نهاد نیز وجود ندارد و این چیزی نیست که دولت نداند. همچنین شرایط ویژه‌ای بر اتاق‌های بازرگانی و صنایع و معادن تحمیل شده که اعضای این نهاد نیز در فضای فعلی راهی برای بیان دیدگاه‌های خود ندارند. از سوی دیگر، دولت با انتشار اخباری درباره حذف ثروتمندان از دریافت یارانه و دادن مبالغ بیشتر به گروه‌های کم‌درآمد فقط بر جنبه خاصی از هدفمندسازی تکیه می‌کند که برای نقد ابعاد دیگر این تصمیم مهم ایجاد مصونیت اجتماعی می‌کند. بنابراین با توجه به اینکه آغاز فاز دوم، به مسیر غیرقابل برگشتی تبدیل خواهد شد آیا نباید با تامل و ارزیابی دقیق وارد این راه شد؟

جهان صنعت: وارداتی که ارزانی نمی‌آورد
«وارداتی که ارزانی نمی‌آورد»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم محمد حسین مهرزاد است که در آن می‌خوانید؛ «نوروز»، «خرید» و «گرانی» سه واژه‌ای هستند که در کنار هم مهم‌ترین دغدغه این روزهای مردم ایران را با کمک یکدیگر و البته کارگردانی دولت رقم زده‌اند. موج اول گرانی‌ها با دیوانه بازی ارز، سکه و سکوت معنادار دولت همراه بود. پس از رکورد‌شکنی دلار هر کس هر اندازه که توانست قیمت کالاهایش را افزایش داد، از اقلام خوراکی گرفته تا لوازم صوتی و تصویری که به بهانه‌های مختلف گرانی را تجربه کردند تا صورت‌ها آماده سیلی شوند برای سرخی شب عید.
موج دوم اما از هفته‌های گذشته شروع شده و معلوم نیست چه زمانی قرار است فرود آید. با این حال مقامات دولتی در اقدامی خودجوش همگی از کنترل بازار و کافی بودن اقلام مورد احتیاج می‌گویند.اما آنهایی که برای خرید می‌روند کمتر اثری از کنترل می‌بینند اگرچه کمبود کالا را مدافعان دولت رد می‌کنند و می‌گویند هیچ کالایی کم نیست و همه چیز به میزان کافی وجود دارد.
با کمک واردات افسار‌گسیخته حتی می‌توان گفت کالاهای مصرفی مردم بیش از اندازه نیاز هم وجود دارد، انصافا در این مورد دولتی‌ها راست می‌گویند، مساله امروز کمبود کالا نیست کمبود پول است!این قیمت‌ها با هرچه تناسب داشته باشد با خط فقر، حقوق کارگران و حتی حقوق کارمندان (از نوع ساده! نه مدیران) متناسب نیست بنابراین با تشکر از مسوولان دولتی که مشکل کمبود کالا را با واردات بی‌رویه به قیمت نابودی تولید داخل مرتفع کرده‌اند، امیدواریم مشکل کمبود پول را هم حل کنند.

منبع: جام جم آنلاین