درباره جدایی نادر از سیمین


عباس گویا


• در "جدایی نادر از سیمین" رابط مستقیم جمهوری اسلامی با فیلم قانون٬ دادگاه٬ قاضی و نیروهای انتظامی است. قانون و به تبع آن دادگاه خانواده در جمهوری اسلامی بر اساس قوانین ضد زن و کودک شریعه استواراست که در آن حق نهایی طلاق و نگهداری از کودک در انحصار مرد است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱٣ اسفند ۱٣۹۰ -  ٣ مارس ۲۰۱۲


 ٢ مارس ٢٠١٢



فیلم فستیوالیها٬ از جمهوری اسلامی انتزاع میکنند. به چه معنا و نتیجه‍ی عملی این انتزاع چیست؟ جمهوری اسلامی یا در پشت صحنه فیلم یک جایی حضور نامریی دارد و حضورش اصلا با جمهوری اسلامی واقعی خوانایی ندارد یا اساسا غایب است.



در "جدایی نادر از سیمین" رابط مستقیم جمهوری اسلامی با فیلم قانون٬ دادگاه٬ قاضی و نیروهای انتظامی است. قانون و به تبع آن دادگاه خانواده در جمهوری اسلامی بر اساس قوانین ضد زن و کودک شریعه استواراست که در آن حق نهایی طلاق و نگهداری از کودک در انحصار مرد است. خوب٬ این چه دادگاه خانواده‍ی جمهوری اسلامیست که قانون شریعه در آن غایب است؟ در همان سکانس اول٬ قاضی حل و فصل توافق بر طلاق و نگهداری از کودک را به خود زوج میسپارد. عجب دادگاه متمدنی! در اروپا و آمریکا نیز چنین برخوردی را نمیبینیم. در آنجا قوانین را اعلام٬ گزینه های ممکن را هجی٬ و نهایتا حق داشتن وکیل را گوشزد میکنند. دوم٬ اینکه قاضی حکم قتل را بخاطر یک نطفه چهار ماهه و متولد نشده٬ که بدرست او را انسان کامل بحساب میاورد٬ صادر میکند. در همان اتاق دادگاه متهم را بازداشت میکنند. کجای این تعریف و ارزش انسان نماد جمهوری اسلامی است؟ سوم٬ قضات و خصوصا قاضی ماجرای قتل و دزدی آنقدر صبور (بمعنای انسانی) و عینی است که حتی کسانیکه در اروپا و آمریکا زندگی میکنند حسرت داشتن چنین قضاتی را دارند. چهارم٬ یک جا قاضی بعد از اعلام جرم به خدمتکار٬ به او میگوید از ساختمان دادگاه بیرون نرود و اجازه میدهد که او از اتاق خارج شده به هرکجا که میخواهد برود. عجب اعتمادی دارد جمهوری اسلامی به متخلفین! در سه صحنه ای که مامورین امنیتی را میبینم آنها بقدری برخورد متین و انسانی دارند که نگو و نپرس. این مجرم است که مامور را کنترل میکند! دست مامور انتظامی که دستبند بدستش کرده را میکشد او را به مسیر دلبخواهش میبرد٬ یا در صحنه ای دیگر برای قول دادن دست مامور را بالا میبرد. مامور انتظامی نیز فقط لبخند میزند و خیلی راحت کنار میاد. این تمام اوقاتی است که ما با جمهوری اسلامی در تماسیم. هیچ کجای این تصویربه جمهوری اسلامی ربطی ندارد. منظورم از انتزاع اینست. این انتزاع یک چاقوی دولبه است. جمهوری اسلامی در اینجا بزک هم میشود.



فیلمی که در پرداخت به یک معضل اجتماعی٬ دم و دستگاه دولتی را تبریه کند ناچار باید مردم را مقصر جلوه دهد. بالاخره منشا این مشکلات یا سیستم موجود٬ دم و دستگاه حاکم است یا مردم۔ این مردم چه کسانی هستند؟ سیمینی که حاضراست بخاطر خروج از ایران خانواده اش را متلاشی کند و به یک پیرمرد مریض هم هیچ سمپاتی ندارد. نادری که بخاطر فرار از اتهام به قتل دروغ میگوید. خدمتکاری که هم دروغ میگوید و هم معمای دزدی تا به آخر روی سرش پرواز میکند. خدمتکار "مقصر" است چون هنگامیکه بر حسب وظیفه شغلی در ساعت کاری رفت پیرمرد را از خیابان به خانه بیاورد٬ تصادف میکند٬ ادعایی برای خسارت کاری ندارد که هیچ٬ از اینکه صاحب کار را بصورت فردی مقصر شناخته است احساس گناه میکند. همسر او٬ کارگری است که تهدید میکند٬ قلدری میکند٬ معلم را مرعوب میکند. طلبکاران خبیثی که کارگر را مرتب حبس میکنند (قانون جمهوری اسلامی زیر سوال نمیرود که چرا باید یک نفر بخاطر بدهی زندانی شود. این یک "اصل" پذیرفته شده است. طلبکارانند که مقصرند. طلبکاران همراه با "ما فقرا" و "شما پولدارها" بصورت تجریدی مطرح میشوند. دولتی نیستند. ربطی به جمهوری اسلامی ندارند. ) در تقابل با تعریف انسان از طرف قاضی٬ مادر زنی که طفل بدنیا نیامده را آدم حساب نمیکند.



سوراخهای قضایی فیلم:

١) جالب است فیلمی که خدمتکار را بخاطر ترک محل کار در دادگاه مقصر معرفی میکند٬ تصادف ماشین در هنگام کار را مشکل خود خدمتکار قلمداد میکند.

٢) اگر کسی بجرم جنایت دستگیر شود٬ در مقابل جامعه مسول است. او نمیتواند بصرف رضایت خانواده مقتول رها شود. اسم این قانون اسلامی٬ خونبها٬ را نمیاورند. بر خلاف قانون شریعه که در فیلم غایب است٬ خونبها (نه از طریق دادگاه و نهادهای دولتی) که از طریق خود خانواده مجرم بعنوان راه حل پیشنهاد میشود بدون اینکه آنرا بعنوان قانون جمهوری اسلامی معرفی کنند.

٣) هیچ کجای فیلم قاضی و دادگاه نمیگونید که این مرد است که حرف آخر را در مورد جدایی و نگهداری از فرزند میزند. دادگاه هم خیلی بظاهر بیطرف و انسانی میاد تصمیم را بعهده کودک میگذارد. این نه قانون جمهوری اسلامی است و نه یک قانون متمدن. اگر قوانین متمدن معیار این فیلم است که خوب ملاک نگهداری از کودک٬ صرفا خواست کودک نابالغ نیست. اگر هم قانون شریعه جمهوری اسلامی معیار است که اساسا حرف کودک معیار نیست.



بنابراین دولت٬ آنهم دولت جمهوری اسلامی٬ قاضی عادلیست که به مشکلاتی که منشاش دولت نیست رسیدگی میکند. (بیکاری کارگر کفاش از سر طمع صاحب کفاشی است و زندان رفتنش بخاطر پولدوستی طلبکارهاست). یک دست نامریی هم هست که جامعه را به فقیر و دارا تقسیم کرده است که از جمله نتایج تبعی آن بیکاری و افسردگی و غیره برای فقراست. "انصاف" این جامعه اما بر حسب فقیر(قانع و مذهبی) و غنی (طمع کار و پول پرست) تعیین نمیشود. بلکه افراد هستند که حق انتخاب دارند. نادر چندان هم ادعای مذهبی بودن نداره٬ متمول است منتهی با وجدان. طلبکاران و صاحب کفاشی متمولند اما بی وجدان٬ طمع کار٬ پول پرست و بی اخلاق.

نهاد دولت عادل٬ مردم مقصر و یک مشت خبیت هم هستند که جامعه را به فقرا و اغنیا تقسیم کرده اند. و این داستان زندگی بشر از ابتدا تا به امروز است (از طریق یک داستانی که کودک میخواند میفهمیم که فقیر و غنی همیشه وجود داشتند).



نتیجه

برخلاف برخی تحلیلات که در آن تصمیم به خروج از ایران سیمین عمده و قطبی شده است٬ یا جوانب دیگر و بنظر من حاشیه ای را بر له و علیه فیلم طرح میکنند٬ من کلا نظرم اینست که این فیلم برای کسانیکه جمهوری اسلامی را میشناسند٬ یک فیلم تفننی است٬ همانطور که یک فیلم تخیلی تفننی است. چون میدانند این فیلم اصلا ربطی به جمهوری اسلامی ندارد. اما وقتی این فیلم فستیوالی شد و به خارج صادر شد٬ تبدیل به ابزار تبلیغاتی برای جمهوری نکبت اسلامی میشود. نگاه کنید٬ بالاخره به دو شکل میتوان از دم و دستگاه دولتی تجرید کرد. یکی اینکه فیلم کاملا تخیلی باشد٬ یعنی زمان و مکان و ارگانهای حکومتی جامعه رنگ هیچ کشوری را بخود نگرفته باشند که در اینصورت فرق نمیکند بیننده ایرانی باشد یا آمریکایی. شکل دوم اینست که فیلم را در زمان و مکان و دم و دستگاه یک جامعه مشخص ساخت. در این شکل دوم محدودیتهای در تجرید وجود دارد. نمیتوان تمام پوست و استخوان یک سیستم واقعا موجود را کند٬ قورباغه را بعنوان فولکس قالب کرد. غیر ممکن است که هم نهادهای جمهوری اسلامی را نشان داد و هم ساختار٬ قوانین و خصلتهایی را به آن نسبت داد که درست ١٨٠ درجه عکس واقعیت باشند و همزمان ادعا کرد که این فیلم در خدمت جمهوری اسلامی نیست! اگر چه مردم داخل ایران متوجه این تناقض هستند اما این تفکیک برای کسی که در ایران زندگی نکرده غیر ممکن است. این شکل ارایه تصویر از زندگی در ایران برای بییندگان غیر ایرانی یک کلاشی سیاسی صرف در خدمت جمهوری اسلامی است. بزک کردن جمهوری اسلامی است.



--------------------------------------------------------------------------------



مطلب مربوط از همین نویسنده:

درباره جایزه اسکار