"تجزیه طلبی" یا مغالطه ضد دمکراتیک!؟


عطا جمالی


• آیا واقعا ایران فردای جمهوری اسلامی ظرفیت پذیرش دمکراسی را دارد یا نه؟ ظرفیت دمکراسی بستگی به فرهنگ دمکراتیک یک جامعه دارد و تا زمانی که تمامیت خواهی بخش اعظم نگاه سیاسی ما را در بر گرفته باشد بی شک تولید استبداد منطقی ترین نتیجه مبارزات خواهد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۴ اسفند ۱٣۹۰ -  ۴ مارس ۲۰۱۲


تجزیه در مبحث دولت-ملت یک احتمال همیشگی است و عدم احتمال آن همیشه به میزان مسئولیت پذیری حاکمیت بستگی دارد.
و اما تجزیه طلبی و تعاریف و همچنین جبهه بندیهای موجود له و علیه آن که در ایران به عنوان یک دولت-ملت ارائه میشود جای سوال دارد،زیرا بسیار از تجزیه طلبی بحث میشود اما هیچگاه جهات تجزیه طلب ابراز وجود معرفتی نکردهاند و همچنین مخالفان تجزیه طلبی نیز نتوانستهاند نسبت حقیقی بودن آن را مشخص کنند.
قبل از آنکه به توضیحی در مورد مفهوم تجزیه طلبی و روشن کردن موصع خود در آن مورد بپردازم مایلم نگاهی به مبارزات "دمکراسی خواهانه" موجود در ایران کنونی داشته باشم و نسبت خویشاوندی این مبارزات را با حقیقت دمکراتیک مبارزه بسنجم و در ادامه سعی به مرتبط ساختن آن با تجزیه و تجزیه طلبی به عنوان یک گفتمان بنمایم.
در طول تاریخ زمامداری جمهوری اسلامی ایران که قدمهای نخستینش را در جهت ضدیت با دمکراسی برداشت، موجی از مبارزات دمکراسی خواهانه را به دنبال خود آورد، حال که پیش از آن نیز این مبارزات وجود داشته و هیچگاه نتیجه دمکراتیک بهبار نیاورد. مبارزات پیش از آن که جمهوری اسلامی را نتیجه شد و نتیجه مبارزات کنونی ضد جمهوری اسلامی نیز هنوز مشخص نیست اگرچه نگاهی سطحی به آن میتواند عواقب نگران کننده آن را برایمان مشهود سازد، اما باز دست به پیشگویی نمیزنیم،
فاصله معنایی مابین شعارها و عملکرد مبارزان شاید یکی از دلایل اصلی شکست تلاشها باشد که البته به اضافه یک زمینه غیر دمکراتیک فرهنگی که بزرگترین مانع دمکراتیک شدن و بهبار آمدن دمکراسی است.
هر حزب و جنبشی سیاسی که در مخالفت با نظام سیاسی سر برمیآورد مادامی که برانگیختهی خود جامعه و خواستهای واقعی آنان نباشد سرانجام به شکست میگراید، زیرا در نخستین قدمهایش جهت ابراز وجود لازم است که در بر دارنده مطالبات اقشار و طیفها و اقلیتهای گوناگون باشد، در حالیکه واقعیتهای موجود چیزی خلاف این را به ما نشان میدهد و گویا اهداف دمکراتیک ابزاری جهت دستیابی به قدرت نیستند و بخشی از نیروهای فکری و انسانی مبارزات ضد دیکتاتوری موجود در ایران در خدمت مقابله با مبارزات دمکراسی خواهانه قرار دارند و در ازای ایدههای استبدادی سعی به ارائه تعاریف نامتعارف از دمکراسی دارد و این در ادبیات سیاسی امروز به وضوح دیده میشود و جایی برای انکار ندارد.
اگر قبول داشته باشیم که در "سرزمینی" به اسم ایران شماری از ملتهای متفاوت از لحاظ فرهنگی و پیشینههای تاریخی و همچنین نمادهای ملی منحصر به فرد زندگی میکنند (که صد البته موافقان این نظر بسیار کم شمارند) میزان انطباق تعریف دمکراسی و مبارزات دمکراسی خواهانه و شعارهای آنها آشکارتر میشود، در حالیکه جدای از ملل مورد اشاره که در حال مبارزه ملیگرایانه هستند و با افراشتن شعار دمکراسی خواهی در جهت نیل به اهداف معطوف به حقوق ملی گام برمیدارند، مخالفان مرکزگرای جمهوری اسلامی این بعد از تعریف دمکراسی را مساوی با عصبیت قبیلهای و طایفهای می انگارند، که این نیز خود نشان از بیگانگی کامل با حقیقت آن مفهوم و سو استفاده ابزاری از ارزشهای سیاسی است.
شاید بر همگان روشن باشد که هرگونه مبارزهای نتیجه ستم روا داشته خاص خود میباشد و بدون شک مبارزه ملی گرایانه در نتیجه ستم ملی در پیش گرفته میشود و اگر سعی به کمرنگ شدن آن داشته باشیم در قدم نخست باید ستم ملی را کمرنگ کرد نه انکار آن، در حالیکه متاسفانه شماری از تئوریسینهای مبارزاتی موجود در ایران تلاششان در جهت انکار و پاک کردن صورت مسئله ناسیونالیسم ملل تحت ستم جمهوری اسلامی میباشد و مدام سعی به تقلیل محتوای مفاهیمی همچون حقوق بشر و دمکراسی دارند. از حقوق بشر حق ملی را و از دمکراسی، حق تعین سرنوشت را ضرب صفر میکنند. سکولاریزم را با شعار الله اکبر بر فراز بامها ترسیم میکنند و آزادیخواهی را با انتقاد از حق پوشش آزاد. سرزمین را ملت تعریف میکنند و ملی گرایی را تجزیه طلبی... این همه تشویش معرفتی از چیست؟ شاید از ضعف فرهنگ سیاسی و عدم شناخت از حقوق طبیعی انسان.
حال اگر به مبحث اصلی این نوشتار یعنی (تجزیهطلبی) برگردم و آن را به اشارهام در مورد مبارزات دمکراسی خواهانه در ایران ارجاع دهم، میتوانم بگویم که این مفهوم تنها ساخته و پرداخته مخالفان مبارزات ضد ستم ملی میباشد به گونهای که سعی به پردازش آن به عنوان یک گفتمان و در نتیجه جبهه بندی در مقابل آن دارند.
قبل از هر چیز باید اشاره کنم که خود کاملا با بار معنایی این مفهوم مخالفم و ان را قابل توضیح نمیدانم بلکه آن را یک پرداختهی منفی از مفهوم (حق تعین سرنوشت) که یکی از پایههای اساسی دمکراسی میباشد میدانم. حال جای سوال است که دمکراسی خواه باشیم اما یک اصل مهم آن را قبول نداشته باشیم؟ چگونه است که ایران را (دولت-ملت) میدانیم اما وجود ملتهای مختلف در آن را انکار میکنیم؟ چگونه است که به قیمت تفهیم با مغالطهی اتهام، حقیقت ملیتی فارس را به قیمت غیرملت خواندن ملل دیگر زیر سوال ببریم؟ چگونه است که یک سرزمین ملت خوانده میشود؟ چگونه است که پروژهی برهم زدن دموگرافی ایران را (کوچاندن به زور کوردها به مناطق غیر کورد و بلعکس) در زمان پهلوی در جهت دولت-ملت سازی در اثنای تاریخ نقد میکنیم اما به خودمان که میرسد حتا تقسیم بندیهای کشوری کنونی را به عنوان یک واقعیت تاریخی و غیرقابل دستکاری قبول میکنیم؟
همه اینها سوالاتی جدی هستند که تا کنون بی پاسخ ماندهاند و هیچ اعلام آمادهگیی در جهت پاسخگویی به آنها نشده است.
یکی از سوالات جدیی که مدتهاست در ذهن من است این است که آیا واقعا ایران فردای جمهوری اسلامی ظرفیت پذیرش دمکراسی را دارد یا نه؟ ظرفیت دمکراسی بستگی به فرهنگ دمکراتیک یک جامعه دارد و تا زمانی که تمامیت خواهی بخش اعظم نگاه سیاسی ما را در بر گرفته باشد بی شک تولید استبداد منطقی ترین نتیجه مبارزات خواهد بود.
پردازش معنایی مفاهیم سیاسی بدون مستندات ملموس امکان پذیر نمیباشد، اما متاسفانه مفهوم (تجزیه طلبی) چیزی است که هر روز از جانب جناحهای سیاسی مرکزی له و علیه جمهوری اسلامی در ارتباط با ملت کورد به آن دامن زده میشود و همین دامن زدن به گفتمان خود بهدنبال نتایجی هدفمند میگردد در حالیکه هیچگاه تاریخ مبارزات سیاسی کورد در ایران چنین مفهومی را بهکار نگرفته است و آن را شعار نکرده است، اگرچه طرز نگاه بنده به این مفهوم با نگاه احزاب و جنبشهای سیاسی کورد متفاوت میباشد.
احزاب و جنبشهای ملی کورد در ازای شعار تجزیه طلبی شعارهای اتونومی سیاسی و یا فدرالیزم را برافراشتهاند و بر آن اساس خود را از تجزیه طلب بودن مبرا میکنند در حالی که مخالفت بنده با این شعار مخالفتی معرفتی است و از اساس آن را خالی از بار معنایی میبینم و به همین جهت تجزیه طلب بودن را انکار میکنم.
برای روشنتر شدن موضوع به دو نکته اشاره میکنم:
1. اینکه جدا شدن از چه؟ و تجزیهی چه چیزی؟
در جامعه شناسی نوین هویت ملی کمترین ارتباظ را با عضویت در یک چارچوب مرزی کشوری دارد و این ذهنیت و خواست اندیشه شدهی یک فرد است که وی را به یک جامعه، یک فرهنگ و همچنین یک ملت پیوند میدهد، به گونهای که یک فارس یا کورد میتواند خود را یک سوئدی قلمداد کند و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی و ملی آنها را برای خود قبول داشته باشد، اگرچه به عنوان شهروندی سوئدی پذیرفته نشده باشد، زیرا شهروند بودن یک مفهوم سیاسی است و بستگی به قوانین موضوعه دارد و لیکن تعلق ملیتی مفهومی ذهنی است. پس میزان تعلق ذهنی آحاد ملت کورد به سرزمین ایران است که باید سنجیده شود و معیاری برای تعریف این مفهوم قرار گیرد. بر همین اساس نیز آن واقعیت یکپارچهی غیر قابل تجزیه چیست که مورد تهدید است؟ ایران که یک سرزمین موزاییکی است و کلیتی برساخته از تکههای مجزا و منحصر به فرد است بیش از آنکه نتیجهی یک محلول باشد مخلوطی است که اگر نگاهی واقعبینانه داشته باشیم میتوانیم حاشیههای صیقل خوردهی این موزاییکها را مشاهده کنیم. پس تجزیهای در کار نیست بلکه بجای آن ترس از تردید از غلط بودن یک فرضیهی نامنطقی است که ما را به تجزیه خواندن این عمل و تجزیه طلبانه بودن آن به عدم تحلیل ذرات ناهمگن وامیدارد.
2. چنانکه اگر تاب تحمل بار گران دمکراسی را داشته باشیم، لزوما همه ابعاد آن را باید قبول کنیم. منظورم همان بعد
اصلی مورد بحث یعنی (حق تعین سرنوشت) میباشد که از قضای فقر ادبیات و فرهنگ سیاسی آن را به تجزیه طلبی برگردان کردهایم. کما اینکه ملت کورد در نتیجه یک رفراندوم خواهان نه حتا یک اقلیم فدرال بلکه ادامه زندگی در چارچوب یک ایران یکپارچه و متمرکز باشد، مگر اینکه تمامیت خواهان محافظهکار و ضد دمکراسی طی تحقیقاتی گسترده و عمیق به این نتیجه رسیده باشند که انجام دادن این رفراندوم مام وطن را به مخاطره می اندازد و طی یک سیاست پیشدستانه سعی به تحلیل بردن و آسمیلاسیون مبارزاتی و فرهنگی و ملیتی بزنند، پس باید با صراحت کامل دمکراسی خواهی را از شعارهای سیاسی حذف کرد و پان ایرانیزم را جایگزین آن کرد که جهات سیاسی دیگر موضعهای خود را مشخص نمایند و نگاه معطوف به آیندهی خود را وضوح بیشتری ببخشند.
میخواهم اینگونه نتیجهگیری کنم که در این برهه حساس سیاسی ایران که همزمان است با پا گرفتن جنبشی گسترده به اسم جنبش سبز در ادامه مبارزات دیرینه ملتهای تحت ستم و از آن جمله ملت کورد و با توجه به تبادل نظرهای گوناگونی که هم در سطح اجتماع و هم در سالونهای کنفرانس نخبگان در مورد خواستها و مطالبات گوناگون اقشار و طیفها و همچنین ملتهای مختلف ایران در میان است، بهجای دامن زدن به مفاهیم بی مسما سعی به دمکراتیزاسیون اندیشهها و نگاههای رو به آینده داشته باشیم و بهجای ایجاد دیسکورسهای دشمن تراشانه در جهت دست یازیدن هستههای اصلی مفهوم دمکراسی گام برداریم.

عطا جمالی
atajamali۱@gmail.com